شیعه کیست و چه می گوید؟ - درس اول: مقدمه‌ای بر ظهور تشیّع

 

flower 12

    

 

بسم الله الرحمن الرحیم 

شیعه کیست و چه می گوید؟

 

نوشته‌ی : مسعود بسیطی و زهرا مرادی

     

در دوره‌ی «شیعه کیست و چه می‌گوید؟» درباره‌ی ظهور تشیّع و مبانیِ اعتقادیِ شیعه و معرفی اسلام حقیقی، سخن خواهیم گفت.

   

درس اول: مقدمه‌ای بر ظهور تشیّع

   

معنای شیعه

واژه‌ی «شیعه» از ریشه‌ی «ش‌‌‌ی‌ع» و به معنای مشایعت کننده، همراه، یاور، تابع و پیرو است.[1] به عنوان نمونه، در قرآن کریم کلمه‌ی «شیعه» با همین معنا درباره‌ی یکی از پیروان حضرت موسی[2]و همچنین حضرت ابراهیم[3] به کار رفته است. اما به مرور زمان، کاربرد و مفهوم «شیعه» از معنای عمومیِ پیرو به مفهومی خاص تبدیل شد و صرفا به افرادی اطلاق گردید که پیرو و تابع جانشین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، یعنی علی بن ابیطالب بودند.[4]

به اعتقاد شیعیان، آخرین پیامبر خدا - حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم - به فرمان خداوند متعال، برای مردمِ پس از خود، دوازده هدایتگر و سرپرست معرفی نمود. این دوازده نفر که منتخبِ خداوند بودند، در زمان حیات پیامبر به همگان معرفی شدند. رسول اکرم از مردم عهد گرفت سرپرستی و هدایتِ خود را به دست این دوازده جانشین بسپرند.[5] اولین جانشین، علی بن ابیطالب بود و پس از او، فرزند بزرگترش امام حسن مجتبی، سپـس امام حسین و بعد از ایشان، نُه تن از نسل امام حسین، یکی پس از دیگری جانشین پیامبر خاتم شدند. دوازدهمین جانشین – مهدی که درود خدا بر او و پدران پاکش باد - موعود همه‌ی ادیان آسمانی و نجات‌بخش الهی در آخرالزمان است که به دنیا آمده و تا روزی که خداوند، فرمان ظهور دهد، به صورت ناشناس در میان مردم زندگی می‌کند.

از میانِ ایمان‌آورندگان به پیامبر اسلام، تنها عده‌ی اندکی به وصیت پیامبر و دستور صریح خداوند حکیم عمل نمودند و دوازده جانشینِ معرفی شده را به امامت و سرپرستیِ خود پذیرفتند. این گروه که تابع، یاور و فرمانبردارِ علی بن ابیطالب و یازده امام بعد از ایشان بودند، «شیعه» نام گرفتند و به مجموعه‌ی اعتقادات و باورهای آنها، «تشیّع» گفته شد.

   

تاریخچه‌ی تأسیس تشیّع:

عده‌ای، زمان تأسیس تشیّع را سال‌‌ها پس از رحلت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم  می‌دانند.[6] حال آنکه قِدمت «شیعه» و «تشیّع» به بلندای تاریخ اسلام می‌رسد و مؤسس شیعه در اسلام، کسی جز رسول خاتم، محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم نیست.

به تایید عموم مسلمانان و با استناد به منابع تاریخیِ مورد وثوق، نخستین شخصی که واژه‌ی «شیعه» را به کار برد، شخص رسول اکرم بود. پیامبر در موارد متعدد این کلمه را در مورد پیروان علی بن ابیطالب استفاده می‌کرد. به عنوان نمونه، به روایت جابر بن عبدالله انصاری - یار و صحابی پیامبر – توجه فرمایید:

"در خدمت نبی اکرم بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد. پیغمبر اکرم فرمود: «قسم به کسی که جانم در دست اوست، این فرد و شیعیانش، در روز قیامت رستگارانند.» سپس این آیه نازل شد: «همانا کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام می‌دهند، بهترین آفریدگان (خَيْرُ الْبَرِيَّةِ) هستند». از آن پس هرگاه علی می‌آمد، اصحاب پیامبر می‌گفتند «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ» آمد!"[7]

با آنکه در برهه‌هایی از تاریخ، گاهی لفظ شیعه برای پیروان افرادی غیر از علی بن ابیطالب نیز به کار رفت - مانند شیعه‌ی معاویه که به طرفداران معاوﻳﺔ بن ابی‌سفیان گفته می‌شد - اما همانطور که پیش‌تر نیز اشاره شد، به تدریج، این لفظ، معنای اصطلاحیِ ویژه‌ای پیدا کرد و تنها به پیروان علی بن ابیطالب اطلاق گردید.

حال ببینیم چرا شیعه، تابع علی و فرزندان علی شد.

   

ظهور تشیّع

همچنانکه پیامبران پیشین، در نبود خود، جانشینی شایسته را برای هدایت مردم معرفی می‌نمودند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز از جانب خداوند بهترین فردی را که می‌توانست عهده‌دارِ مسئولیت مهمِ جانشینیِ پیامبر شود، به مردم معرفی کرده بود.

این معرفی، از همان روزهای نخستِ رسالتِ پیامبر، به شکل‌های مختلف صورت گرفته بود. به عنوان مثال، رسول خدا در نخستین دعوت رسمی و علنی به اسلام، به فرمان خدا یک مهمانی‌ ترتیب داد و خویشاوندانش را که همگی از بزرگان مکه بودند، دعوت نمود. سپس در آن مجلس پس از تبیین رسالتش حاضران را خطاب قرار داد و فرمود: «چه کسی مرا در این رسالت یاری می‌کند تا وصیّ و وزیر و جانشین من گردد؟» در میان جمع، تنها علی بن ابیطالب برای حمایت پیامبر و پشتیبانی از ماموریت الهیِ ایشان داوطلب شد. پیامبر، سه مرتبه درخواستش را مطرح نمود و هر سه بار جز علی کسی برای یاری‌اَش اعلام آمادگی نکرد. بدین ترتیب، به اقرار مورخان، پیامبر در همان دعوتِ نخستین، علی بن ابیطالب را به عنوان وصیّ، وزیر و جانشین خود معرفی فرمود.[8] پس از آن نیز بارها و بارها، در موقعیت‌های مختلف، جانشینی و سرپرستیِ علی بن ابیطالب به همگان اعلام شد. نزول آیه‌ی ولایت، نمونه‌ای آشکار و غیر قابل انکار از این انتخاب الهی است. در این آیه، خداوند متعال، سرپرست مردم را خدا، رسول خدا و علی بن ابیطالب معرفی فرمود.[9]

با وجود همه‌ی این تاکیدها و معرفی‌های صریح، پیامبر باز هم برای اتمام حجت با همگان، در آخرین سال حیات خود، مردم را در مکانی به نام «غدیر خُم» جمع کرد و جانشینِ پس از خود را به صورت رسمی و همگانی معرفی فرمود.

معرفی قطعی و رسمی علی بن ابیطالب به عنوان جانشین تعیین شده از سوی خداوند توسط رسول اکرم، مهم‌ترین عاملِ ظهور تشیّع و گرایش شیعیان به علی بن ابیطالب بود. با این وجود، حتی اگر علی بن ابیطالب از سوی خدا و توسط رسول خدا به عنوان جانشین پیامبر معرفی نشده بود و بر فرض محال (!) انتخاب بهترین و ممتازترین فرد برای جانشینیِ رسول خاتم بر عهده‌ی خود مردم گذاشته شده بود، باز هم کسی شایسته‌تر از علی بن ابیطالب برای چنین جایگاهی وجود نداشت. چراکه در هیچ دوره‌ای از تاریخ خلقت بشر، هیچ‌کس امتیازات و ویژگی‌‌های منحصر بفرد او را دارا نبوده و نیست. در ادامه به برخی از این ویژگی‌ها اشاره می‌گردد:


ویژگی‌های علی بن ابیطالب

-    محبوبیت و پاکدامنیِ اجداد: علی بن ابیطالب که عموزاده‌ی پیامبر خاتم بود، از نسلی پاک و برجسته به دنیا آمد. اجداد محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله و سلم و علی بن ابیطالب همگی خداپرست و پیرو دین جدّشان ابراهیم علیه السلام بودند.[10] ایشان (اجداد پیامبر و علی بن ابیطالب) به دلیل خدمات متعددی که برای رفاه و خوشبختیِ مردم انجام می‌دادند و همچنین به سبب روحیه‌ی عدالت‌خواهی و دفاع از حقوق مظلومان، همواره محبوب مردم بودند و موقعیت اجتماعی برجسته‌ای داشتند.[11]

اگر انتخاب جانشین رسول خدا به عهده‌ی مردم گذاشته شده بود، کسی نمی‌توانست پاک‌تبارتر و شریف‌تر از علی بن ابیطالب برای این امر پیدا کند.

-    اعجازِ تولد: علی بن ابیطالب تنها فرد در کل تاریخ است که به اذن الهی و به گونه‌ای معجزه‌آسا در خانه‌ی مقدس کعبه به دنیا آمد. دیوار کعبه، مقابل چشم حاضران شکافته شد و فاطمه بنت اسد که علی را باردار بود، داخل کعبه راه یافت. پس از ورودش، دوباره دیوار بسته شد و تا سه ‌روز هیچ‌کس نتوانست حتی از درِ کعبه، وارد آن شود. پس از سه شبانه‌روز باز دیوار شکافته شد و فاطمه بنت اسد در حالی که نوزادش (علی) را در آغوش داشت، بیرون آمد.[12]

همه‌ی مردم، حتی آنان که انتخاب علی را به جانشینیِ رسول خدا نپذیرفتند، این فضیلت خاص را نشان از برگزیدگی و تمایز او از دیگران می‌دانستند.

شگفت آنکه، پس از گذشت چندین قرن از آن واقعه و با وجود تلاش عده‌ای برای ترمیم و پوشاندن تَرَکی که برای ورود مادر علی روی دیوار کعبه ایجاد شد، هنوز هم آثار شکافته شدن آن، بر کعبه نمایان است تا گواهی باشد برای آیندگان درباره‌ی جایگاه ویژه‌ی علی بن ابیطالب نزد خداوند بلند مرتبه.

-    تربیت به دست پیامبر: از همان کودکی، علی بن ابیطالب در خانه‌ی پیامبر و تحت سرپرستی او تربیت شد.[13] لذا هیچ‌کس به اندازه‌ی علی بن ابیطالب از سجایای اخلاقی رسول خدا همچون صداقت، امانتداری، انسان‌دوستی، جوانمردی و ... تاثیر نگرفت و بهره‌مند نشد.

بدین ترتیب، اگر قرار بود مردم جانشینی برای پیامبر انتخاب کنند، آیا می‌توانستند کسی را مناسبت‌تر از علی که در دامان رسول خدا تربیت شده بود، بیابند؟!

-    اولین مسلمان: به اتفاق نظرِ عموم مورخان، هنگامی که رسول رحمت برای بیداری و هدایت مردم جاهل، بت‌پرست و بی‌اخلاق به پیامبری مبعوث شد، علی بن ابیطالب نخستین مردی بود که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ایمان آورد.[14]

اولین مسلمان بودن، فضیلتی بسیار ارزشمند و انکار ناکردنی در میان مسلمانان بود و کسی که چنین برتری نسبت به دیگران داشت، می‌توانست گزینه‌ای جدّی برای جانشینیِ رسول خاتم باشد. کما اینکه عده‌ای تلاش کردند این فضیلت را به دیگرانی که خلافت را به دست گرفتند، نسبت دهند؛ اما واقعیت آنچنان آشکار بود و به قدری اسناد و مدارک متواتر درباره‌‌ی اولین مسلمان بودنِ علی وجود داشت که موفق نشدند.

-    حامیِ همیشگیِ پیامبر و دین خدا: به دلیل سرسختی مشرکان مکه و مساعد نبودن جوّ حاکم بر جامعه برای کنار گذاشتن بت‌ها، رسول اکرم تا سه سال پس از بعثت، به صورت مخفیانه مردم را به اسلام دعوت می‌کرد.[15] در تمام آن مدت، علی بن ابیطالب و بانو خدیجه (همسر دلبند پیامبر) تنها حامیان رسول خدا در مسیر بیداری مردمان بودند. پس از آن دوران نیز هیچ‌کس یاد ندارد لحظه‌ای علی بن ابیطالب، رسول خدا را تنها گذاشته باشد و او را در رسالتش یاری نکرده باشد.

آیا چنین شخصیتی که از همان نخستین روز رسالت پیامبر، همواره گوش به فرمان رسول خدا بوده و هیچگاه دست از یاریِ او برنداشته، برای جانشینیِ ایشان، گزینه‌ی مناسبی نبود؟!  

-    منزلتی مانند هارون نسبت به موسی علیه السلام: پیامبر، منزلت و جایگاه علی بن ابیطالب را نسبت به خود، همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی علیه السلام اعلام کرد و فرمود: «یا علی؛ تو برادر من هستی و نسبت به من، به منزله‌ی هارون برای موسی هستی، جز اینکه بعد از من پیامبری نخواهد بود.»[16]

این کلام رسول خاتم که در میان شیعه و سنّی، به حدیث منزلت شُهره است، علاوه بر اظهار فضیلتِ ویژه‌ی علی بن ابیطالب و رابطه‌ی صمیمی و برادرانه‌اش با رسول خدا، بر جانشینیِ وی نیز دلالت دارد. چراکه به تأیید قرآن، هارون، نه تنها برادر و محبوب‌ترین فردِ قوم نزد موسی علیه السلام بود، بلکه به اراده‌ی خدا، وزیر و جانشین او نیز بود.[17] پس اگر علی برای پیامبر، به منزله‌ی هارون بود برای موسی، باید همه‌ی شئون و جایگاه هارون را دارا می‌بود. (به استثنای جایگاه نبوت به دلیل خاتم‌النبیین بودنِ پیامبر اسلام)

با بیان این حدیث که نه یک مرتبه، بلکه در مناسبت‌های مختلف، توسط رسول خاتم اعلان شده بود، حتی اگر خدا و رسولش، صراحتا علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین پیامبر معرفی نکرده بودند، شکّی نمی‌ماند که او شایسته‌ترین فرد برای جانشینیِ رسول خاتم بود.

-     شهادت خدا بر پاکیِ علی بن ابیطالب: پیامبر همواره بر تقوا و پاکیِ علی بن ابیطالب تاکید می‌کرد[18] و خداوند نیز در آیه‌ی تطهیر بر عصمت او گواهی داد.[19]

آیا برای جانشینیِ پیامبر، افرادی که صاحب عصمت نبودند، از علی بن ابیطالب که خودِ خداوند درباره‌ی پاکی و عصمتش شهادت داده بود، مناسب‌تر بودند؟ و آیا جز درباره‌ی علی، چنین ویژگی و فضیلتی درباره‌ی هیچ کدام از اصحاب پیامبر مطرح شده بود؟

-    پیش مرگ پیامبر: در شبی که مشرکانِ قبایل مختلف، در یک توطئه‌ی هماهنگ، قصد ترور پیامبر را داشتند، جبرییل (فرشته‌ی وحی) رسول خدا را از این نقشه آگاه کرد و ایشان نیز ماجرا را به علی بن ابیطالب گفت. هنگامی که تروریست‌‌ها شبانه به خانه‌ی پیامبر هجوم آوردند تا ناجوانمردانه رسول رحمت را در خواب قطعه قطعه کنند، به جای پیامبر، علی بن ابیطالب را در بستر دیدند. او با به خطر انداختن جانش در جای پیامبر خوابیده بود تا جان رسول خدا و آینده‌ی اسلام در امان بماند.[20]

-    علی بن ابیطالب و حق: علی بن ابیطالب، یگانه شخصیتی است که پیامبر درباره‌اش فرمود: «علی با حق است و حق با علی است»[21] و در حقّش اینگونه دعا کرد: «بارخدایا؛ حق را گرداگرد علی بگردان هر جا که علی قرار گرفت».[22]

به راستی اگر قرار بر انتخابِ جانشین به دست مردم بود، آیا می‌توانستند سرپرستی حق‌طلب‌تر، حق‌گراتر و حق‌پذیرتر و البته بر حق‌تر از علی پیدا کنند؟

-    سخاوت علی بن ابیطالب: علی بن ابیطالب با زبان روزه کارگری می‌کرد و دستمزدش را به نیازمندان می‌بخشید. غذای افطارش را هم به گرسنگان می‌بخشید و خود از گرسنگی سنگ بر شکم می‌بست. بخشش و سخاوتمندی او تا آنجا بود که خداوند هم در قرآن کریم از ایثار او تمجید کرد.[23]کیست که نخواهد چنین شخصیتِ دلسوز، مهربان و مردم‌داری سرپرست و رهبر جامعه‌اش باشد؟

-    دفاعِ همیشگی و شجاعانه از حق: علی بن ابیطالب همیشه با شجاعت تمام، در جنگ‌هایی که دشمنانِ حق و راستی علیه ایمان‌آورندگان به خداوند یگانه به راه می‌انداختند، حامی و همراه رسول خدا و مردم بی‌پناه بود.[24] کیست که نخواهد زمام جامعه‌اش را به رهبری شجاع و حامی حقوق مردم بی‌پناه بسپارد؟

-    کشتی نجات: پیامبر، علی بن ابیطالب و یازده هدایتگر از نسل او را کشتی نجات امت معرفی کرد و فرمود آنها مانند کشتی نوح هستند که هر که سوارش شود، نجات می‌یابد و هرکه تخلف ورزد، غرق می‌گردد.[25]

آیا می‌شود علی بن ابیطالب، کشتی نجات باشد ولی برای جانشینی پیامبر، شخص دیگری بر او ارجح باشد؟

-    صراط مستقیم: مسلمانان در نمازهای روزانه‌ی خود، از خدا می‌خواهند آنها را به «صراط مستقیم» هدایت فرماید.[26] پیامبر برای مردم توضیح داد صراط مستقیم الهی که روزی چند بار از خدا طلب می‌کنید، علی و جانشینان او هستند.[27]

آیا می‌شود علی بن ابیطالب، صراط مستقیم باشد ولی برای هدایت و سرپرستیِ مردم، شخص دیگری شایسته‌تر باشد؟

آیا عقلانی و منطقی است که مردم، به جای پیروی و تبعیت از کسی که صراط مستقیم الهی است، او را رها کنند و دنباله‌روی فرد دیگری شوند؟

   علم علی بن ابیطالب: پیامبر بارها به مردم این تذکر را داد که: «من شهر علمم و علی دروازه‌ی آن است؛ هر کس که اراده کند شهر علم را دریابد، باید از درِ آن وارد شود.»[28]و «هر که گمان کند از راهی غیر از این دروازه به شهر علم می‌رسد، دروغ گفته است!»[29]

آیا همین یک ویژگی برای انتخاب علی بن ابیطالب به جانشینیِ رسول خدا کفایت نمی‌کرد؟

آیا می‌شود کسی دروازه‌ی علم پیامبر باشد و نداند چگونه زمامداری مردم را به بهترین وجه انجام دهد؛ چگونه حق را به حق‌دار برساند؛ چگونه دنیا و آخرت مردم را آباد کند؛ چگونه جامعه را به سوی خوشبختی و سعادت رهنمون شود؟ ...

-    معلّم قرآن: رسول خدا به مردم صریحاً گفت هرکس به دنبال فهم کتاب آسمانیِ قرآن و کسب هدایت از آن است، باید پس از ایشان به جانشین پیامبر یعنی علی بن ابیطالب مراجعه کند:

«علی، جانشین من است بر امّت و بر تفسیر کتاب خدای عزّ و جلّ.»[30]

«او فرمانده‌ی قرآن است که به وسیله‌ی قرآن، مردم را هدایت می‌کند.»[31]

«هر کس مطلبی از قرآن برایش روشن نبود و از من یاد نگرفته بود، وظیفه دارد به او مراجعه کند که او نیز مانند من تمامیِ علم قرآن را داراست.»[32] ‏«علی با قرآن است و قرآن با علی است و این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در حوض کوثر (در بهشت) بر من وارد شوند.»[33]...

آیا برای مسلمانان که قرآن را کتاب هدایت می‌دانند و معتقدند دنیا و آخرت‌شان با پیروی از قرآن، آباد می‌شود، سرپرست و زمامداری بهتر از علی بن ابیطالب که معلم، مفسّر و عالِم به همه‌ی علم قرآن بود، می‌توانست وجود داشته باشد؟

-    جانِ پیامبر: اگر با وجود اعلان‌های متعدد پیامبر کسی درباره‌ی جایگاه ویژه‌ی علی نزد خدا و رسولش شک داشت، در ماجرای مباهله، این تردید برطرف شد. چراکه خداوند در آن روز علی را جانِ پیامبر خواند.[34] و چه کسی بهتر از علی بن ابیطالب که به تعبیر قرآن، جان پیامبر و گویا خود پیامبر بود، برای جانشینیِ پیامبر وجود داشت؟  

-    محور اصلی وصیت پیامبر: همانطور که اشاره شد، با آنکه پیامبر بارها و بارها، به بهانه‌‌های مختلف درباره‌ی علی بن ابیطالب و جانشینان پس از او صحبت کرده بود، باز هم در آخرین سال حیاتش به امر خدا مردم را در مکانی به نام «غدیر خُم» جمع کرد تا یک بار دیگر جانشینان الهیِ پس از خود را به مردم معرفی کند.

رسول خدا در اجتماع صد و بیست هزار نفریِ مسلمانان که از شهرها و قبایل مختلف دعوت پیامبر را لبیک گفته بودند، به صورت رسمی، علی و یازده فرزند از نسل او را به عنوان پرچم هدایت و صراط مستقیم و خلیفه و جانشین پس از خود معرفی فرمود. چکیده‌ی سخنان پیامبر در غدیر و یا به عبارتی، عصاره‌ی وصیت ایشان، این بود که:

هر کس به دنبال سعادت و هدایت است، باید از این دوازده نفری که خدا برای جانشینیِ آخرین پیامبرش برگزیده، تبعیت کند.[35]

حتی اگر کسی جملات صریح و آشکار پیامبر در غدیر را مبنی بر جانشینیِ علی بن ابیطالب، نادیده بگیرد، نمی‌تواند این موضوع مهم را انکار کند که محور وصیت و سخنان پیامبر در آن روز، علی بود. بیش از چهل مرتبه نام علی در خطبه‌ی غدیرِ پیامبر برده شد و بیش از 200 بار به شکل ضمیر یا اسم اشاره از او و فضایل و برتری او یاد شد. و همه‌ی اینها در حالی بود که پیامبر در تمام مدت صحبتش، علی بن ابیطالب را کنار خود بالای بلندی نگاه داشته بود و مدام به او اشاره می‌کرد تا همگان ببینند پیامبر در این اجتماع بی‌سابقه درباره‌ی چه کسی صحبت می‌کند و از فضایلِ که می‌گوید.

فضایل و مناقب علی بن ابیطالب،بسیار بیشتر از مواردی است که به اختصار بر شمرده شد.

 عدالت،[36]

مردم‌داری،[37]

یتیم‌نوازی،[38]

 سخاوت و بخشندگی،[39]

دفاع از مظلومان و بی‌پناهان،[40] ... از دیگر ویژگی‌های بارز اخلاقیِ علی بن ابیطالب است که دوست و دشمن بر آن اذعان داشتند.

اما واقعیت این است که علی بن ابیطالب با وجود همه‌ی ویژگی‌‌ها و امتیازات منحصر بفردش که او را از همه‌ی هم عصرانش برای جانشینیِ آخرین پیامبر خدا ارجح می‌کرد، انتخاب شده توسط خودِ خداوند بود.[41]

و به راستی، کدام انگیزه و دلیل برای پذیرش علی بن ابیطالب محکم‌تر از رضایت و امر خداست؟

   

انحراف از تشیّع

با آنکه خداوند متعال، علی بن ابیطالب را به عنوان جانشین پیامبرش انتخاب فرمود؛ و با وجودی که رسول خاتم، در همان زمان حیاتش از جمع گسترده‌ی مسلمانان بر پذیرش و پیروی از او بیعت گرفت،[42] عده‌ای منکر جانشینیِ امیر مومنان علی بن ابیطالب شدند.

چند نفری، بلافاصله پس از رحلت پیامبر، در حالی که هنوز جسم مبارک ایشان بر زمین بود،[43] مخفیانه جلسه‌ای در خارج از شهر ترتیب دادند تا شخصی را از بینِ خود به سرپرستیِ مسلمانان برگزینند. پس از زد و خورد بسیار و دعوای چند ساعته بر سر تصاحب این منصب،[44] بالاخره یک نفر در میان‌شان پیروز شد و به عنوان جانشین پیامبر معرفی گردید.

گرچه مسلمانان، دو ماه و نیم پیش‌تر،[45] در حضور رسول خاتم با علی بن ابیطالب به عنوان سرپرستِ منتخب از جانب خدا بیعت کرده و با خداوند متعال عهد بسته بودند از بیعت‌شان دست نکشند، اما عده‌ای با وعده‌‌های مادی و دیگرانی با تهدید و ارعاب[46] به بیعت با فردی که منتخبِ آن جمع محدود بود، روی آوردند.

نتیجه‌ی چنین وقایعی، جداییِ بین مسلمانان و نهایتا تفکیک ایشان به دو دسته‌ی «سنّی» و «شیعه» شد. بدین ترتیب، عده‌ای که بر اعتقاد خود مبنی بر جانشینی و رهبریِ علی بن ابیطالب به امر خدا، باقی ماندند، «شیعه‌ی علی» خوانده شدند.

با آنکه ظاهرا سیر جدایش اهل سنّت از تشیّع، با موضوع حکومت و مسائل سیاسی آغاز شد اما اختلافات میان این دو دسته از مسلمانان به مسائل دینی، اعتقادی و حتی فرهنگی – اخلاقی کشیده شد. چراکه شیعیان در مسائل اعتقادی و دستورات دینی به امیر مومنان علی بن ابیطالب و امامان پس از او که از جانب خدای متعال معرفی شده بودند، مراجعه می‌کردند؛ اما اهل سنّت از هر کس که پیامبر را دیده بود (اصطلاحا صحابی پیامبر بود) تبعیت می‌کردند. در حالی که لزوما عدالت، صداقت و علمِ همه‌ی اصحاب مورد تایید خدا و رسولش نبود و به شهادت تاریخ، گاهی اصحاب در شناخت ابتدایی‌ترین احکام دینی هم جهل داشتند.[47]

با وجود آنکه اصول اعتقادی و فقهیِ شیعه اصالتی الهی داشت و با آموزه‌های پیامبر و همچنین عقل و وجدان منطبق بود، اما به دلیل فشارهای تحمیلی از سوی خلفا، شیعه همواره در اقلّیت بود و عقاید شیعیان برای مردم جهان ناشناخته ماند.

در این درسنامه، تلاش شده خلاصه‌ای از مبانیِ اعتقادیِ شیعی بیان شود تا جهانیان با حقیقت اسلام و تشیّع آشنا گردند.

  

نکات مهم درس اول:

-    معنای لغوی «شیعه»، یاور، تابع و پیرو است اما به تدریج، این لفظ، معنای اصطلاحیِ ویژه‌ای پیدا کرد و تنها به پیروان علی بن ابیطالب اطلاق گردید.

-    مؤسس شیعه در اسلام، شخص رسول خاتم بود.

 -    علی بن ابیطالب با وجود همه‌ی ویژگی‌‌ها و امتیازات منحصر بفردش که او را از همه‌ی هم عصرانش برای جانشینیِ آخرین پیامبر خدا ارجح می‌کرد، انتخاب شده توسط خودِ خداوند بود.

    با آنکه مسلمانان در حضور رسول خاتم با علی بن ابیطالب به عنوان سرپرستِ منتخب از جانب خدا بیعت کرده بودند، اما برخی با وعده‌های مادی و دیگرانی با تهدید و ارعاب، منکر جانشینیِ او شدند.

 -    سیر جدایش اهل سنّت از تشیّع، ظاهرا با موضوع حکومت و مسائل سیاسی آغاز شد اما اختلافات میان این دو دسته از مسلمانان به مسائل دینی، اعتقادی و حتی فرهنگی – اخلاقی کشیده شد.

 -     چون شیعیان به دلیل فشارهای وارده از سوی خلفا همواره در اقلّیت بودند، عقاید و باورهای‌شان برای مردم جهان ناشناخته ماند.

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

   

 


[1] قاموس قرآن، ج 4، ص 95. ؛ مجمع البحرین، ج 4، ص 356.

[2] "... فَاسْتَغاثَهُ الَّذي مِنْ شيعَتِهِ عَلَى الَّذي مِنْ عَدُوِّهِ ..." یعنی: آن کسی که از شیعیانش (پیروان موسی) بود در مقابل دشمنش [از موسی] درخواست کمک کرد: قرآن کریم، سوره قصص، آیه 15.

[3] "... إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْراهِيم‏ ..." یعنی: همانا از شیعیانش (پیروانش) ابراهیم بود: قرآن کریم، سوره صافات، آیه 83.

[4] به عنوان نمونه، مورخان و محققان متعدد، اینگونه شیعه را تعریف نموده‌اند:

- ابوالحسن اشعری (متکلّم و بنیانگذار اشاعره در قرن 3 و 4 قمری) می‌گوید: "وانّما قیل لهم الشیعة؛ لانّهم شایعوا علیا – رضوان الله علیه - و یقدمونه علی سائر اصحاب رسول اللَّه صلى ‌الله ‌عليه ‌و آله ‌و سلم" یعنی: به شیعیان، به این جهت شیعه اطلاق می‌شود که از علی پیروی نموده و او را بر سایر اصحاب پیامبر مقدم می‌دارند: مقالات الاسلامیین، ص 25.

- شهرستانی (مورّخ و متکلّم شافعی اشعری در قرن 6 قمری) می‌گوید: " الشيعة هم الذين شايعوا عليا رضي الله عنه على الخصوص. وقالوا بإمامته وخلافته نصا ووصية" یعنی: به کسانی که فقط از علی پیروی نموده و امامت و خلافت او را به سبب نصّ و وصیت پذیرفته‌اند، شیعه اطلاق می‌شود: الملل و النحل، ج ۱، ص 146.

- ابن خلدون (مورّخ و جامعه شناس سنّیِ مالکی مذهب در قرن 8 قمری) می‌نویسد: "الشیعة لغة هم الصحب و الاتباع و یطلق فی عرف الفقهاء و المتکلمین من الخلف و السلف علی اتباع علی و بنیه" یعنی: شیعه در لغت به معنای همراه و پیرو است، امّا در عرف فقیهان و متکلّمان، در گذشته و حال، به پیروان علی و اولاد او اطلاق می‌شود: تاریخ ابن خلدون، ج 1، فصل 27، ص 246.

 -  شیخ مفید (فقیه و دانشمند شیعی در قرن 4 و 5 قمری) می‌گوید: "الشیعة من شایع علیا وقدمة علی اصحاب رسول اللَّه صلى ‌الله ‌عليه‌ و آله ‌و سلم اعتقد انّه الامام بوصیة من رسول اللَّه صلى ‌الله‌ عليه ‌و آله ‌و سلم وبارادة من اللَّه تعالی ایضا" یعنی: به کسانی که از علی عليه ‌السلام پیروی نموده و او را بر دیگر صحابه مقدم داشته‌اند، شیعه گفته می‌شود. آن‌‌ها معتقدند که علی عليه‌ السلام پس از رسول خدا به اراده خداوند متعال و وصیت پیامبر اکرم به عنوان امام معرفی شده است: هویة التشیع، ص ۱۲، به نقل از شیخ مفید.

[5] رسول خاتم در آخرین سال حیات‌شان، از همه‌ی مسلمانان دعوت کرد از شهرها و روستاهای دور و نزدیک، در مکانی به نام «غدیر» گرد هم جمع شوند تا پیام مهم خدا را به آنها ابلاغ فرماید. در آن روز پیامبر به فرمان خدا، علی بن ابیطالب و 11 فرزند از نسل ایشان را به عنوان جانشین خود و سرپرست مردم معرفی نمود. ماجرای غدیر هم در منابع شیعی و هم در کتب اهل سنت ذکر گردیده. به عنوان نمونه می‌توانید مراجعه کنید به منابع سنی: المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 118 و 126، ح 4576 و 4601. ؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 43، ح 116. ؛ منابع شیعی: بحارالانوار، ج 21، ص 383، ح 10: نقل از اعلام الوری.

[6] به عنوان نمونه، برخی از تاریخ نگاران اهل سنّت، ظهور ‌‌تشیّع را از ماجرای سقیفه می‌دانند. مانند ابن خلدون: تاریخ ابن خلدون، ج ۳، ص 214 و 215. (سقیفه نام مکانی است که عده‌ای مخفیانه در روز رحلت پیامبر در آنجا جمع شدند و تصمیم گرفتند به جای علی بن ابیطالب که از جانب خدا و رسولش به عنوان جانشین پیامبر معرفی شده بود و مردم با او بیعت کرده بودند، یکی از بین خودشان را به عنوان خلیفه انتخاب کنند) و یا بعضی دیگر، شکل‌گیری شیعه را به مرگ عثمان ربط می‌دهند. مانند ابن حزم اندلسی: الفِصَل فی الملل، ج ۲، ص 67.

[7] "و أخرج ابن عساكر عن جابر بن عبد الله قال كنا عند النبي صلى الله عليه و سلم فاقبل علي فقال النبي صلى الله عليه و سلم و الذي نفسي بيده ان هذا و شيعته لهم الفائزون يوم القيامة و نزلت إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ (سوره بیّنه، آیه 7) فكان أصحاب النبي صلى الله عليه و سلم إذا أقبل علي قالوا جاء خير البرية": تفسیر الدر المنثور، ج 8، ص 589. کتاب مذکور، از منابع مورد وثوق اهل تسنن است. مضمون این روایت در کتب شیعی نیز به وفور وجود دارد. مانند: بحارالانوار، ج 65، ص 133. و تفسیر فرات الکوفی، ص 585، ذیل آیات 6 تا 8 سوره بیّنه. ؛ امّ سلمه - همسر پیامبر - نیز چنین نقل کرده: "کان النبی صلى ‌الله‌ عليه ‌و آله ‌و سلم عندی فاتته فاطمة فتبعها علی - رض - فقال النبی صلى ‌الله‌ عليه ‌و آله ‌و سلم: یا علی! انت واصحابک فی الجنة، انت وشیعتک فی الجنة" یعنی: پیامبر نزد من بود که فاطمه و به دنبال او علی علیه السلام وارد شدند. پیامبر فرمود «ای علی؛ تو و شیعیانت در بهشت هستید»: الصواعق المحرقة، ج 2، ص 468. (از منابع مورد وثوق اهل تسنن). مضمون این روایت در کتب شیعی نیز وجود دارد. مانند: بحارالانوار، ج 65، ص 135 و 136.

[8] بنگرید به منابع مورد وثوق اهل سنت مانند: تاریخ الطبری، ج ۲، ص 220 تا 222. ؛ الکامل فی التاریخ (ابن اثیر)، ج ۲، ص 660 و 661. ؛ و همچنین منابع شیعی مانند: بحارالانوار، ج 18، ص 215 و 216. ؛ و علل الشرائع، ج 1، ص 170.

[9] آیه‌ی ولایت عبارت است از: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاۃَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکا ۃَ وَ هُمْ راکِعُون» همانا سرپرست (ولیّ امر) شما تنها خداست و پیامبرش و آن مومنانی که نماز را بر پا‌ می‌دارند و در حال رکوع زکات‌ می‌پردازند: قرآن کریم، سوره مائده، آیه 55. در درس ششم درباره‌ی این آیه و چراییِ انتسابش به علی بن ابیطالب توضیح داده می‌شود.

[10] به اعتقاد شیعیان، همه‌ی اجداد پیامبر و امیر مومنان موحّد بودند. بنگرید به: بحارالانوار، ج 15، ص 117.

[11] به طور نمونه، به مواردی از خدمات عبدالمطلب که پدربزرگ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام بود، اشاره می‌نماییم:

- عبدالمطلب چاه زمزم را که در جنگ‌های قبیله‌ای توسط یکی از سران قبایل کور شده بود، مجددا احیاء نمود و آن را رایگان در اختیار مردم قرار داد. از منابع مورد وثوق اهل تسنن: البدایة و النهایة، ج ۲، ص ۲۴۴. ؛ السیرة النبویة (ابن هشام)، ج 1، ص 111. ؛ از منابع شیعی: کافی، ج 4، ص 219.

هنگامی که یکی از بستگان عبدالمطلب، مردی یهودی را به سبب آزار و اذیت‌هایی که داشت، کشت، عبدالمطلب به شدت ناراحت شد و با او قطع رابطه نمود و کوشید خون بهای یهودی را از وی بگیرد و به بازماندگان مقتول برساند. از منابع مورد وثوق اهل تسنن: الکامل فی التاریخ (ابن اثیر)، ج 1، ص 617.

[12] ماجرای شکافته شدن دیوار کعبه و ولادت علی بن ابیطالب در خانه‌ی خدا مورد وثوق و تأیید مورخان و محدثان شیعی و سنّی است. به عنوان نمونه به موارد ذیل اشاره می‌گردد:

-حاکم نیشابوری، که همه‌ی بزرگان اهل سنت او را مورد اعتماد و استناد دانسته‌اند، می‌نویسد: "روایات متواتر است که فاطمه بنت اسد، امیرمؤمنان علی بن ابی طالب را در خانه کعبه به دنیا آورده": مستدرک علی الصحیحین، ج 3،‌ ص 550، ح 6044.

- محمود آلوسی (از بزرگان شافعی و صاحب تفسیر آلوسی) می‌نویسد: "ولادت امیرمؤمنان کرم الله وجهه در درون کعبه، در سراسر دنیا مشهور است و در کتابهای هر دو فرقه شیعه و سنی روایت شده و هرگز در مورد غیر ایشان چنین فضیلتی ثابت نشده": سرح الخریده الغیبیه فی شرح القصیدة العینیة، ص 15.

- گنجی شافعی (از بزرگان شافعی مذهب) می‌نویسد: "امیر مؤمنان علی بن ابیطالب شب جمعه سیزده رجب، سال سیم بعد از واقعه عام الفیل در داخل خانه خدا به دنیا آمد. کسی پیش از او و بعد از او در داخل خانه کعبه به دنیا نیامده و این به جهت بزرگداشت مقام او [از جانب خداوند] عطا شده است": کفایة‌ الطالب فی مناقب علی بن أبی طالب، الباب السابع فی مولده علیه السلام، ص 407.

 - شیخ صدوق از دانشمندان شیعی می‌نویسد: "فاطمه بنت اسد مادر امیر مومنان كه نُه ماهه به ایشان باردار بود، جلو[ی کعبه] آمد در حالى كه درد وضع حمل بر او چيره شده بود عرض كرد: پروردگارا، من به تو و به آنچه از نزدت آمده اعمّ از رسولان و كتب آسمانى مؤمن هستم، كلام جدّم ابراهيم خليل عليه السّلام را تصديق داشته و قبول دارم كه او بيت عتيق (كعبه) را بنا نهاده، پس به حقّ كسى كه اين بيت را ساخته و به حقّ مولودى كه در شكم دارم ولادتش را بر من سهل و آسان نما ... کعبه، از پشت شكافت و فاطمه بنت اسد داخل بيت گرديد و از ديدگان پنهان شد و ديوار بسته شد، اراده كردند قفل درب خانه خدا را بگشایند ولى در باز نشد. دانستند كه اين امر از جانب خدا است، سپس بعد از گذشت چهار روز در حالى كه امير مومنان در دست آن بانو بود از بيت خارج شد ...": علل الشرائع، ج 1، ص 135 و 136.

[13] منابع مورد وثوقِ اهل تسنن: المستدرک على الصحيحين، ج ۳، ص 666، ح ۶۴۶۳. ؛ السيرة النبويّة )ابن هشام(، ج ۱، ص ۲۶۲. ؛ تاريخ الطبری، ج ۲، ص ۳۱۳. ؛ منابع شیعی: علل الشرائع، ج 1، ص ۱۶۹. ؛ مناقب آل أبی طالب )ابن شهر آشوب(، ج ۲، ص ۱۷۹. ؛ اعلام الورى، ج ۱، ص ۱۰۵ و 106.

[14] نخستین زنی که دعوت پیامبر را به اسلام پذیرفت، همسر مکرمه‌ی ایشان – بانو خدیجه سلام الله علیها – بود. به عنوان نمونه بنگرید به منبع مورد وثوق اهل تسنن: اسد الغابة )ابن اثیر جزری(، ج 2، ص 350. و منبع شیعیِ بحارالانوار، ج 38، ص 211. ؛ و نخستین مردی که اسلام آورد، علی بن ابیطالب بود. به عنوان نمونه بنگرید به منبع مورد وثوق اهل تسنن: معرفة علوم الحدیث (حاکم نیشابوری)، ص 22. و منبع شیعیِ بحارالانوار، ج 38، ص 211.

[15] مناقب آل أبی طالب )ابن شهر آشوب(، ج ‏1، ص 43.

[16] منبع شیعی: "يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَخِي‏ وَ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ غَيْرَ أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي": بحارالانوار، ج 8، ص 1. به عنوان سند سنّی نیز می‌توان به این مورد اشاره کرد: "أنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى، إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي": صحیح مسلم، ج 4، باب مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، ح 30، ص 1870.

[17] در قرآن کریم، از هارون علیه السلام به عنوان «هبه» و رحمت خاص خدا برای موسی علیه السلام یاد شده (وَوَهَبْنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا: سوره مریم، آیه 53.) و به خواست حضرت موسی علیه السلام، خداوند، هارون را وزیر و شریک حضرت موسی در امر رسالت قرار می‌دهد (وَاجْعَلْ لِي وَزِيرًا مِنْ أَهْلِي * هَارُونَ أَخِي * اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي * وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي یعنی: و برایم دستیاری از اهلم قرار ده * برادرم هارون را * پشتم را به او استوار كن * و او را شریک کارم گردان: سوره طه، آیات 29 تا 32.). هرگاه حضرت موسی قومش را برای انجام مأموریتی ترک می‌کرد، هارون علیه السلام را به جانشینیِ خود در میان مردم، می‌گذاشت. به عنوان نمونه، در قرآن کریم چنین می‌خوانیم: "وَوَاعَدْنَا مُوسَىٰ ثَلَاثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً ۚ وَقَالَ مُوسَىٰ لِأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ" یعنی: و ما با موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آنکه زمان وعده‌ی پروردگارش به چهل شب تکمیل شد و موسی به برادر خود هارون گفت: تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش: سوره اعراف، آیه 142.

[18] به عنوان نمونه، در روز غدیر، پیامبر علی بن ابیطالب را به همگان نشان داد و فرمود: "مَعاشِرَالنّاسِ، ... هُوَ التَّقِی النَّقِی الْهادِی الْمَهْدِی" یعنی: ای مردم ... اوست با تقوای پاکیزه‌ی هدایت کننده‌ی هدایت شده: بحارالانوار، ج 37، ص 210.

[19] "إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرا" یعنی: همانا خداوند اراده کرده تا هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملا پاک نماید: قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 33. ده‌ها نفر از علمای اهل سنت، این آیه را در شأن رسول خاتم، دخترشان فاطمه، علی بن ابیطالب، حسن و حسین علیهم السلام دانسته و به پاکی و عصمت ایشان بر اساس این آیه اقرار نموده‌اند. به عنوان نمونه، ترمذی در کتابش از عمر بن ابی سلمه نقل می‌کند که گفت: "لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآيَةُ عَلَى النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ «إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ ...» فِي بَيْتِ أُمِّ سَلَمَةَ، فَدَعَا فَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَجَلَّلَهُمْ بِكِسَاءٍ، وَعَلِيٌّ خَلْفَ ظَهْرِهِ فَجَلَّلَهُ بِكِسَاءٍ ثُمَّ قَالَ: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهِّرْهُمْ تَطْهِيرًا»": یعنی: هنگامی‌که آیه تطهیر بر پیامبر در خانه‌ی امّ‌سلمه نازل شد، پیامبر، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را دعوت کرد و سپس عبایش را روی آنان کشید و عرض کرد: بار خدایا! اینان اهل بیت من هستند. پس رجس و پلیدی را از آنان دور کن و آنان را پاک فرما: سنن الترمذی، ج ۵، ص 204. ؛ از منابع شیعی نیز می‌توان به عنوان نمونه رجوع کرد به: تفسیر البرهان، ج 4، ص 442. ذیل آیه 33 سوره احزاب.

[20] در تمجید از این رفتارِ علی بن ابیطالب آیه 207 سوره بقره نازل شد: "وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یشْری نَفْسَه ابْتِغاءَ مَرضاتِ اللَّه واللَّه رءُوفٌ بِالْعِباد" یعنی: برخی مردانند که از جان خود در طلب رضایت خداوند درگذرند و خداوند دوست‌دار چنین بندگانی است. در منابع سنّی چنین آمده که: "شَرَى عَلِيٌّ نَفْسَهُ، وَلَبِسَ ثَوْبَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، ثُمَّ نَامَ مَكَانَهُ ... وَكَانَتْ قُرَيْشٌ تُرِيدُ أَنْ تَقْتُلَ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَجَعَلُوا يَرْمُونَ عَلِيًّا ... إِنَّ أَوَّلَ مَنْ شَرَى نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ" یعنی: علی، جانش را در کف گرفت و لباس پیامبر را پوشید و در رختخوابش خوابید ... و قریش در حالی که اراده‌ی قتل پیامبر را داشتند، علی را می‌زدند ... همانا نخستین کسی که جانش را برای رضایت خداوند معامله کرد علی بن ابیطالب بود: المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص 5، ح 4263 و 4264. همچنین ابن ابی الحدید معتزلی می‌گوید: "و قد روی المفسرون کلهم آن قول اللَّه تعالی: «ومِنَ النّاسِ ...» انزلت فی علی لیلة المبیت علی الفراش" یعنی: تمام مفسران، روایت کرده‌اند که آیه‌ی فوق در شأن علی عليه‌السلام نازل شد، آن هم در شبی که او در رختخواب پیامبر آرمیده بود: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۱۳، ص ۲۶۲. ؛ علمای شیعه نیز همگی این آیه را در شأن امیر مومنان و مرتبط با «لیلة المبیت» یعنی شبی که امیر مومنان در بستر رسول خاتم خوابید تا جان پیامبر در امان بماند، می‌دانند. به عنوان نمونه بنگرید به: الامالی (طوسی)، ص 446. ؛ مناقب آل أبی طالب (ابن شهر آشوب)، ج ‏2، ص 64 و 65.

[21] "عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِي‏": منبع سنی: تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج 42، ص 449. ؛ تاریخ بغداد (بغدادی)، ج 16، ص 470. ؛ منبع شیعی: بحارالانوار، ج 38، ص 28.

[22] "اَللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ [مَعَ عَلِيٍّ] حَيْثُ دَارَ": المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 134، ح 4629. ؛ تفسیر الرازی، ج 1، ص 180. ؛ تاریخ دمشق (ابن عساکر)، ج 30، ص 63. منابعِ نامبرده، همگی سنّی هستند.

[23] به عنوان نمونه، می‌توان به آیات زیر اشاره نمود که در شأن امیر مومنان و در باب ایثار ایشان نازل شده است:

-   «وَ يُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلىَ‏ حُبِّهِ مِسْكِينًا وَ يَتِيمًا وَ أَسِيرًا* إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنكُمْ جَزَاءً وَ لَا شُكُوراً» یعنی: و از روی دوستیِ خدا به مسکین و یتیم و فقیر، خوراک می‌دادند [در حالی که زبان حالشان اين بود‏] همانا شما را براى خشنودى خدا می‌خورانيم و از شما پاداش و سپاسى نمی‌‏خواهیم: سوره انسان، آیه 8 و 9. ؛ از جمله منابع سنّی که این آیه را در شأن علی بن ابیطالب ذکر کرده: تفسیر الرازی، ج 30، ص 746. ؛ منبع شیعی: تفسیر البرهان، ج 5، ص 546.

 -  «الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِالَّيْلِ وَ النَّهَارِ سِرًّا وَ عَلَانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُون» یعنی: كسانى كه اموال خود را شب و روز، و نهان و آشكارا، انفاق می‌‏كنند، پاداش آنان نزد پروردگارشان خواهد بود و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهگين می‌شوند: سوره بقره، آیه 274. از جمله منابع سنّی که این آیه را در شأن علی بن ابیطالب ذکر کرده: تفسیر الرازی، ج 7، ص 71. ؛ منبع شیعی: تفسیر البرهان، ج 1، ص 551.

[24] به عنوان نمونه، ابن سعد، از علمای اهل تسنن می‌نویسد: "كَانَ عَلِيٌّ مِمَّنْ ثَبَتَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم يَوْمَ أُحُدٍ حِينَ انْهَزَمَ النَّاسُ وَبَايَعَهُ عَلَى الْمَوْتِ ... وَلَمْ يَتَخَلَّفْ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّى الله عليه وسلم فِي غَزْوَةٍ غَزَاهَا إِلَّا غَزْوَةَ تَبُوكَ، خَلَّفَهُ فِي أَهْلِه" یعنی: علی از آنان بود که در جنگ احد هنگامی که مردم گریختند، پایداری کرد و همراه پیامبر باقی ماند و تا پای جان و مرگ با پیامبر بیعت کرد ... در هیچ‌یک از جنگ‌های رسول خدا از شرکت در آن خودداری نکرد مگر جنگ تبوک که پیامبر او را در مدینه برای مواظبت از خانواده‌اش گماشت: الطبقات الکبری ابن سعد، ج 3، ص 23.

[25] "أَلَا إِنَّ أَخِي وَ خَلِيلِي وَ وَزِيرِي وَ صَفِيِّي وَ خَلِيفَتِي مِنْ بَعْدِي وَ وَلِيَّ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ بَعْدِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ‏ فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحَسَنُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِذَا هَلَكَ فَابْنِيَ الْحُسَيْنُ مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ [التِّسْعَةُ] مِنْ عَقِبِ الْحُسَيْنِ [هُمُ‏] الْهُدَاةُ الْمُهْتَدُونَ هُمْ مَعَ الْحَقِ‏ وَ الْحَقُّ مَعَهُمْ لَا يُفَارِقُونَهُ وَ لَا يُفَارِقُهُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ هُمْ زِرُّ الْأَرْضِ الَّذِينَ تَسْكُنُ إِلَيْهِمُ الْأَرْضُ وَ هُمْ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ وَ هُمْ عُرْوَةُ اللَّهِ الْوُثْقَى الَّتِي‏ لَا انْفِصامَ لَها وَ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ شُهَدَاؤُهُ عَلَى خَلْقِهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِهِ وَ مَعَادِنُ حِكْمَتِهِ وَ هُمْ بِمَنْزِلَةِ سَفِينَةِ نُوحٍ‏ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَكَهَا غَرِق‏ ...": كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج‏ 2، ص 734. ؛ با همین مضمون، روایات متعددی از رسول خاتم در منابع شیعی قابل اشاره است. مانند: "إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي كَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏": بحارالانوار، ج 23، ص 119. همچنین در منابع اهل ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سنّت نیز با همین مضمون روایات متعددی وجود دارد. مانند: تفسیر الدر المنثور ، ج 4، ص 434. ؛ تاریخ بغداد (بغدادی)، ج 8، ص 308. ؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص 163، ح 4720. ؛ المعجم الکبیر، ج 3، ص 45 و 46. ؛ مجمع الزوائد (هیثمی)، ج 9، ص 168. ؛ حلیة الاولیاء، ج 4، ص 306. ؛ ذخائرالعقبی، ج 1، ص 88.

[26] یکی از عبارات نماز که در سوره‌ی حمد قرائت می‌شود "اِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيم‏" است. یعنی: [خدایا] ما را به راه مستقیم هدایت بفرما: قرآن کریم، سوره فاتحه، آیه 6.

[27] پیامبر در روز غدیر خطاب به مردم فرمود: "مَعاشِرَالنّاسِ، أَنَا صِراطُ الله الْمُسْتَقیمُ الَّذی أَمَرَکُمْ بِاتِّباعِهِ، ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدی. ثُمَّ وُلْدی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةُ یَهْدونَ إِلَی الْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلونَ (سوره اعراف، آیه 181.)" یعنی: ای مردم؛ من راه مستقیم خداوند هستم که شما را به تبعیت آن امر نموده، و سپس علی بعد از من، و سپس فرزندانم از نسل او که امامان هدایت‌اند، به حق هدایت می‌کنند و به یاری حق به عدالت رفتار می‌کنند: بحارالانوار، ج 37، ص 212.

[28] "أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْيَأْتِها مِن بَابِها (‏‏فَلْيَأْتِ الْبَاب)": منبع سنی: مناقب ابن المغازلی، ص 135 تا 142. همچنین بنگرید به: المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص 137، ح 4637 و 4638. ؛ فرائد السمطين، ج 1، ص 98، ح 67. ؛ شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 9، ص 165. ؛ منبع شیعی: بحارالانوار، ج 40، ص 203.

[29] "يَا عَلِيُّ أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ‏ وَ أَنْتَ الْبَابُ كَذَبَ‏ مَنْ‏ زَعَمَ‏ أَنَّهُ يَصِلُ إِلَى الْمَدِينَةِ إِلَّا مِنَ الْبَابِ": منبع سنی: مناقب ابن المغازلی، ص 142. ؛ منبع شیعی: بحارالانوار، ج 40، ص 206.

[30] "هَذا عَلیّ ... خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي عَلَى مَنْ آمَنَ بِي و عَلیَ تَفسیرِ کتابِ الله عز وجل": بحارالانوار، ج 37، ص 209.

[31] "الْقُرْآنُ إِمَامٌ هَادٍ وَ لَهُ قَائِدٌ يَهْدِي بِهِ وَ يَدْعُو إِلَيْهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ وَلِيُّ الْأَمْرِ بَعْدِي‏ ..." یعنی: قرآن پیشوایی هدایتگر است و فرمانده‌ای دارد که به سویش هدایت کند و با حکمت و سخن زیبا به سوی آن دعوت نماید که همانا او علی بن ابیطالب است. او ولیّ امر بعد از من است: خصائص الائمة علیهم السلام، ص 75.

[32] "فَمَنْ عَمِيَ عَلَيْهِ مِنْ عَمَلِهِ شَيْ‏ءٌ لَمْ يَكُنْ عَلِمَهُ مِنِّي وَ لَا سَمِعَهُ فَعَلَيْهِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَإِنَّهُ قَدْ عَلِمَ كَمَا قَدْ عَلِمْتُهُ ...": بحارالانوار، ج 2، ص 260.

[33] "عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ وَ الْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏ ...": منبع سنی: المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص 134، ح 4628. ؛ منبع شیعی: بحارالانوار، ج 38، ص 35.

[34] جریان مباهله از حوادث مهم و مشهور تاریخ اسلام است که به موجب آن پیامبر خاتم با اهل بیت خود جهت اثبات حقانیت سخنان پیامبر اسلام در مقابل مسیحیان نجران قرار گرفت. خداوند در جریان مباهله، امیر مومنان را جان (‌نَفْس) پیامبر خواند: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَاوأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِینَ» (قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 61.) یعنی: پس هر کس درباره عیسی - بعد از علم و دانشی که به تو رسید - با تو به محاجّه برخیزد به آنان بگو بیایید ما فرزندان خود را بخوانیم شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خود را [بخوانیم] شما نیز زنان خود را، ما ‌نَفْس‌های خود را [بخوانیم] شما نیز ‌نَفْس‌های خود را، آن‌گاه مباهله کنیم پس لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

شیعه و سنّی بر این که مراد از «أَنفُسَنَا » در این آیه، علی بن ابی طالب است اجماع دارند. به عنوان نمونه، احمد بن حنبل نقل می‌کند: "... و لمّا نزلت هذه الایة «نَدعُ ابْناءَنا وابْناءَکمْ» دعا رسول اللَّه صلى ‌الله‌ عليه ‌و آله‌ و سلم علیا و فاطمة و حسنا و حسینا رضوان اللَّه علیهم اجمعین، فقال: اللّهمّ هؤلاء اهلی" یعنی: هنگامی که این آیه نازل شد پیامبر (ص) علی، فاطمه، حسن و حسین را فرا خواند و گفت: خدایا اینان اهل بیت من هستند: مسند احمد، ج 3، ص 160، ح 1608. ؛ همچنین بنگرید به: صحیح مسلم، ج 4، کتاب فضائل الصحابه، باب 4، ص 1871، ح 32. ؛ از منابع شیعی نیز می‌توان به حدیث امام کاظم علیه السلام (هفتمین جانشین رسول خاتم)* اشاره نمود: "فكان تأویل أبنائنا الحسن و الحسین، و نسائنا فاطمة، و أنفسنا علی بن أبی طالب (ع)" یعنی: در این آیه، مقصود از پسران ما، حسن و حسین و منظور از زنان ما، فاطمه و مراد از ‌نَفْس‌‌های ما، علی بن ابیطالب است: تفسیر البرهان، ج 1، ص630 و 631. ذیل آیه 61 سوره آل عمران.

***در پاورقی‌ها هرگاه برای اولین بار نام یکی از امام‌های دوازده‌گانه عنوان شده، داخل پرانتز ذکر کرده‌ایم که ایشان چندمین جانشین رسول خاتم هستند. اما به جهت خلاصه گویی، دفعات بعدی از یادآوری مجدد خودداری نموده‌ایم.***

[35] بنگرید به متن خطابه غدیر. به عنوان نمونه رسول خاتم در روز غدیر فرمود: "مَعَاشِرَ النَّاسِمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُوَ عَلِیّاً وَ الْأَئِمَّةَ الَّذِینَ ذَكَرْتُهُمْ‏ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً (قرآن کریم، سوره احزاب، آیه 71.)" یعنی: ای مردم؛ هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند به رستگاری بزرگ دست یافته است: بحارالانوار، ج 37، ص 217.

[36] به عنوان نمونه‌ای از عدالت علی بن ابیطالب می‌توان به این گفته‌ی ابن ابی الحدید معتزلی (مورد پذیرش اهل سنت) به نقل از فضیل اشاره کرد که گفت: "آكد الأسباب في تقاعد العرب عن أمير المؤمنين ع أمر المال فإنه لم يكن يفضل شريفا على مشروف و لا عربيا على عجمي و لا يصانع الرؤساء و أمراء القبائل كما يصنع الملوك و لا يستميل أحدا إلى نفسه و كان معاوية بخلاف ذلك فترك الناس عليا و التحقوا بمعاوية" یعنی: مؤثرترین عاملی که مردم را از اطراف علی پراکنده نمود، عدالت او در تقسیم اموال بود، زیرا او اشراف را بر دیگران برتری نمی‌داد و عرب را بر عجم اولویت نمی‌داد و همچون پادشاهان با سران قبایل ساخت و ساز نمی‌کرد و هیچ‌کس را با بیت‌المال به سوی خود جلب نمی‌کرد ولی معاویه برخلاف او مردم را با بیت‌المال جذب می‌کرد، لذا مردم سراغ معاویه می‌رفتند: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 2، ص 197.

[37] به عنوان نمونه‌ای از مردم‌داریِ علی بن ابیطالب می‌توان به سفارش ایشان به یکی از مسئولان اشاره کرد که فرمود: "فَاخْفِضْ لَهُمْ جَنَاحَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ ابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اللَّحْظَةِ وَ النَّظْرَةِ حَتَّى لَا يَطْمَعَ الْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ لَهُمْ وَ لَا يَيْأَسَ الضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ عَلَيْهِمْ ...‏" یعنی: بالهایت را برای مردم بگستر (با مردم فروتن باش)، نرمخو و مهربان باش، گشاده‌رو و خندان باش، در نگاه کردن به آنها به تساوی رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاری تو طمع نکنند، و ناتوان‌ها در عدالت تو مأیوس نگردند: نهج البلاغه، نامه 27، ص 383. ؛ و منبع اهل تسنن: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 15، ص 163.

[38] علی ‌بن ‌ابیطالب آنچنان نسبت به یتیمان، مهربانی و تواضع نشان می‌داد که وقتی مردم محبت‌های او را با آنها می‌دیدند، می‌گفتند ای کاش ما هم یتیم بودیم: "رَأَيْتُ عَلِيّاً ع يَدْعُو الْيَتَامَى فَيُطْعِمُهُمُ الْعَسَلَ حَتَّى قَالَ بَعْضُ أَصْحَابِهِ لَوَدِدْتُ أَنِّي كُنْتُ يَتِيما": بحارالانوار، ج 41، ص 29. ایشان در وصیت خود به شدت بر مراقبت از یتیمان تاکید نمود و فرمود: "اللَّهَ اللَّهَ فِي الْأَيْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا يَضِيعُوا بِحَضْرَتِكُم‏" یعنی: شما را به خدا؛ شما را به خدا؛ درباره‌ی یتیمان مراقب باشید. مبادا گرسنه بمانند و در حضورتان تباه شوند: بحارالانوار، ج 72، ص 14.

[39] بخشندگی و سخاوت علی بن ابیطالب تا آنجا بود که حتی دشمنانش به این موضوع اقرار داشتند. به عنوان نمونه، معاویه که با امیرمومنان دشمن بود، به مردی که برای چاپلوسی نزد او حضرت علی را فردی بخیل خوانده بود، با عصبانیت گفت: "وَيْحَك‏ ... لَوْ مَلَكَ بَيْتاً مِنْ تِبْرٍ وَ بَيْتاً مِنْ تِبْنٍ لَأَنْفَدَ تِبْرُهُ قَبْلَ تِبْنِهِ وَ هُوَ الَّذِي كَانَ يَكْنُسُ بُيُوتَ الْأَمْوَالِ وَ يُصَلِّي فِيهَا وَ هُوَ الَّذِي قَالَ يَا صَفْرَاءُ وَ يَا بَيْضَاءُ غُرِّي غَيْرِي‏" یعنی: وای برتو ... اگر علی انباری پر از طلا و انبار دیگری پر از کاه داشته باشد، اول طلا را‌‌ می‌بخشد و بعد، انبار کاه را. او کسی است که همه‌ی بیت المال را‌‌ می‌بخشید و در مکان بیت المال که گویا جارو زده بود به نماز‌‌ می‌ایستاد و‌‌ می‌گفت: ای زرد و سفید (ای طلا و نقره) کسی غیر از علی را فریب دهید: منبع شیعی: بحارالانوار، ج 41، ص 144. ؛ منبع سنی: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 1، ص 22.

[40] به عنوان نمونه هنگامی که به علی بن ابیطالب خبر می‌رسد عده‌ای به زور، زیورآلات دختری یهودی را ربوده‌اند و مردم هیچ دفاعی از او نکرده‌اند، با ناراحتی فراوان می‌فرماید: "وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا، مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ، مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَ لَا أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً، مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا" یعنی: شنيده‌ام كه يكى از تجاوزگران بر زن مسلمانى داخل شده و ديگرى، خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره‌ی زنی از یهود را ربوده در حالی که آن زن جز آنكه از او ترحم جويد چاره‌اى نداشته است. آنها پيروزمندانه، با غنايم، بى آنكه زخمى بردارند، يا قطره‌اى از خونشان ريخته شود، بازگشته‌اند. اگر مرد مسلمانى پس از اين رسوايى از اندوه بميرد، نه تنها نبايد ملامتش كرد بلكه مرگ را سزاوارتر است: بحارالانوار، ج 34، ص 64. و در وصیت نامه‌ی خود فرمود: "كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ نَاصِراً" یعنی: برای ظالم، دشمن باشید و برای مظلوم، یاور: بحارالانوار، ج 42، ص 245.

[41] خداوند متعال به رسول خاتم فرمود چنانچه دوازده جانشین پس از خود را به مردم معرفی نکند، رسالت و ماموریتش را انجام نداده: "يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ..." یعنی: ای پیامبر برسان آنچه در حق علی از پروردگارت بر تو نازل شده و اگر انجام ندهی رسالت او (خدا) را نرساندهای: قرآن کریم، سوره مائده، آیه 67. ؛ در روز غدیر، پس از آنکه رسول خاتم به مردم تاکید کرد علی بن ابیطالب و یازده امام پس از او، انتخاب شده توسط خدا برای جانشینیِ رسولش هستند، یکی از میان جمع از روی کینه و دشمنی گفت: «اگر واقعا راست می‌گویی که این حرفها از جانب خداست پس خدایا، سنگی از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکی بر ما بفرست» بلافاصله پس از آنکه مرد این حرف را زد، سنگی از آسمان بر سرش فرود آمد و در جا کشته شد. با این معجزه، هیچ شکی برای کسی باقی نماند که علی بن ابیطالب و فرزندانش انتخاب شده‌ی خود خدا هستند. این واقعه، هم در اسناد شیعی و هم در منابع سنی نقل شده است. به عنوان نمونه‌ای از آثار شیعی می‌توان از «تفسیر البرهان، ج 5، ص 484» ذیل آیات ابتدایی سوره معارج (بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْکَافِرینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ...) نام برد. از منابع مربوط به اهل تسنن هم که به این حادثه استناد کرده‌اند می‌توان به این موارد اشاره داشت: تفسیر غریب القرآن، حافظ أبو عبید الهروی ؛ تفسیر شفاء الصدور، أبو بكر النقاش الموصلی البغدادی ؛ تفسیر الكشف والبیان، أبو إسحاق الثعلبی النیسابوری ؛ دعاة الهداة إلى أداء حق الموالاة، الحاكم أبو القاسم الحسكانی.

[42] رسول خاتم در روز غدیر پس از معرفی امیر مومنان به عنوان جانشین پس از خود، فرمود: "مَعَاشِرَ النَّاسِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ بَايِعُوا عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ وَ الْأَئِمَّةَ ع كَلِمَةً طَيِّبَةً بَاقِيَةً يُهْلِكُ اللَّهُ مَنْ غَدَرَ وَ يَرْحَمُ مَنْ وَفَى فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ الله فَسَیُؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً (سوره فتح، آیه 10.)" یعنی: ای مردم؛ تقوای خدا پیشه کنید و با علی امیر مومنان بیعت کنید و با حسن و حسین و امامان [از نسل ایشان] به عنوان امامتی که در نسل ایشان پاک و باقی است بیعت کنید. خداوند، بیعت‌شکنان را هلاک و وفاداران را مورد رحمت قرار می‌دهد. و هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته، و هر که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت می‌فرماید: بحارالانوار، ج 37، ص 216.

[43] در دین اسلام، جنازه‌ی کسی که از دنیا رفته را دفن می‌کنند. هنگامی که پیامبر از دنیا رفتند، عده‌ای که به دنبال تصاحب جایگاه ایشان بودند، حتی فرصت ندادند جسم رسول خدا به خاک سپرده شود.

[44] منابع تاریخی بر اینکه عده‌ای بر سر جاشینی پیامبر با یکدیگر درگیر شدند تصریح دارند. مثلا در این منابع، ذکر شده که حباب بن منذر، از انصار، بر روی مهاجران شمشیر کشید. سعد بن عباده نیز که می‌خواست خودش جانشین پیامبر شود، در حالی که نزدیک بود در دعوای خلافت، زیر دست و پای مهاجران لگدمال شود، عمر را تهدید به قتل می‌کند و پسرش در دفاع از پدر، ریش عمر را گرفته و می‌کشد. بنگرید به: تاریخ ابن خلدون، ج 2، ص 488. ؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص۲۲۰ تا ۲۲۳. ؛ السیرة الحلبیة حلبی، ج ۳، ص 507.

[45] ماجرای غدیر و بیعت مسلمانان با امیر مومنان در 18 ذی الحجه سال 10 هجری اتفاق افتاد و پیامبر 70 روز بعد (در 28 صفر سال 11 هجری) از دنیا رفتند.

[46] منبع شیعی: به عنوان نمونه، شیخ مفید به نقل از ابو مخنف می‌گوید به گروهى از اعراب بادیه گفته شد در ازاى بیعت با خلیفه‌ی تعیین شده به جای علی بن ابیطالب، آن چه نیاز دارید از خواربار و آذوقه - بى هیچ عوضى - بگیرید و به سوى مردم بروید و آنان را وادار به بیعت کنید و هر که امتناع کرد، بر سر و پیشانى‌اش بکوبید! راوى مى‌گوید به خدا قسم دیدم که آن قبیله‌ى بدوى بلافاصله کمربندها را محکم کردند و دستارها بر گردن حمایل نموده و با چوب دستى به مردم حمله کردند و با آن محکم به مردم مى‌زدند و آنان را به زور وادار به بیعت مى‌کردند: "كان جماعة من الأعراب قد دخلوا المدينة ليمتاروا منها فشغل الناس عنهم بموت رسول الله ص فشهدوا البيعة و حضروا الأمر فأنفذ إليهم عمر و استدعاهم و قال لهم خذوا بالحظ و المعونة على بيعة خليفة رسول الله ص و اخرجوا إلى الناس و احشروهم ليبايعوا فمن امتنع فاضربوا رأسه و جبينه قال فو الله لقد رأيت الأعراب قد تحزموا و اتشحوا بالأزر الصنعانية و أخذوا بأيديهم الخشب و خرجوا حتى خبطوا الناس خبطا و جاءوا بهم مكرهين إلى البيعة": الجمل و النصرة، ص 119. ؛ منبع سنی: ابن ابی الحدید می‌نویسد: "و هم محتجزون بالازر الصنعانیة لا یمرون باحد الاخبطوه، و قدموه فمدوا یده فمسحوها على ید ابى بکر یبایعه، شاء ذلک او ابى" یعنی: و آنها (بنی اسلم) که خود را با پوششهای صنعانی پوشانده بودند به هیچ‌کس برخورد نمی‌کردند مگر آنکه او را به سختی می‌زدند و [سپس به نزد خلیفه‌ی تعیین شده] می‌آوردند و دستش را می‌کشیدند و بر روی دست ابوبکر مسح می‌دادند تا بیعت کرده باشد، هرچند که او خودش می‌خواست و یا خودداری می‌کرد: شرح ابن ابی الحدید معتزلی، ج 1، ص 219.

[47] به عنوان مثال، هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت، به این موضوع پرداخته شده که خلیفه‌ی دوم (عُمَر بن خطاب) در موارد متعددی حکم صحیح اجرای مسائل را نمی‌دانسته و هنگامی که حضرت علی علیه السلام پاسخ را تبیین فرموده، عُمَر اقرار نموده: «لَوْ لَا عَلِيٌ‏ لَهَلَكَ‏ عُمَر» یعنی اگر علی نبود، عُمَر هلاک شده بود. یکی از این موارد، ذیل دستور عُمَر به کشتن زنی بود که فرزندش شش ماهه به دنیا آمده بود و به همین دلیل شوهرش به او تهمت زده بود که حتما قبل از ازدواج با او با فرد دیگری رابطه داشته و این بچه، فرزند او نیست. وقتی حضرت علی متوجه شد عُمَر چنین حکمی داده سریعا مداخله نمود و با استناد به آیه‌ی قرآن امکان تولد کودک در شش ماهگی را اثبات کرد. بدین ترتیب آن مادر بیگناه، از کشته شدن در اثر حکم نابجای عمر جان سالم به در برد. بنگرید به منابع سنی: الاستيعاب في معرفة الأصحاب (ابن عبدالبر)، ج 3، ص 1103. ؛ تفسیر القرآن (السمعانی)، ج 5، ص 154. ؛ منبع شیعی: بحارالانوار، ج 30، ص 110 و 111. ؛ غیر از اینگونه موارد، اصحاب در تبیین و فهم آیات قرآن نیز دچار مشکل و سردرگمی بودند. به عنوان نمونه وقتی از ابوبکر (اولین خلیفه‌ای که بر مسند جانشینی پیامبر نشست) درباره‌ی معنای آیه‌ی 31 سوره‌ی عبس سوال کردند، معنایش را نمی‌دانست و مردم ناگزیر شدند به حضرت علی علیه السلام مراجعه کنند: بحارالانوار، ج 40، ص 247.

   

logo test

ارتباط با ما