درس نخست: ناتوانی از شکرگزاری خدا

 

flower 12

   

     

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز، پیوند با ملکوت

   

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

«نماز، پیوند با ملکوت»، با معنای نماز و فقرات آن، چرایی به جا آوردن نماز و ارتباطش با عقل آشنا می‌شویم؛ جایگاه نماز را نزد خداوند متعال بیان می‌کنیم؛ و به سوالات و شبهات مطرح در این حوزه پاسخ می‌دهیم. این مبحث، در 13 گفتار ارائه می‌گردد.

   

درس نخست: ناتوانی از شکرگزاری خدا

   

مقدمه

یکی از ارزشمندترین جنود عقل ، سپاسگزاری و تشکر از کسی است که لطف یا احسانی در حق ما انجام می‌دهد. هر چه این لطف و احسان، بزرگتر و ارزشمندتر باشد، آدمی در جبران و تشکر از احسان کننده بیشتر می‌کوشد.

گاهی طرف مقابل ما لطف می‌کند و لیوان آب گوارایی دستمان می‌دهد. طبیعتا ابتدایی‌ترین راه تشکر از او، تشکر زبانی است. این درجه از قدردانی حتی در حیوانات هم دیده می‌شود. وقتی خانواده‌ای در سرمای زمستان به یک گوزن وحشی نان دادند، آن حیوان تا مدتها جلوی پنجره خانه‌شان بالا و پایین پرید تا به زبان خود از آنها تشکر کند. وقتی کانگورویی توسط یک رهگذر سیراب شد، کانگورو او را در آغوش گرفت و با این کار به زبان خود از وی تشکر کرد. وقتی سگی از چاهی بیرون کشیده شد، دور نجات دهنده‌اش چرخید و دم تکان داد تا به زبان خود از او تشکر کرده باشد. وقتی یک غاز وحشی از حصارهایی که در آن گرفتار شده بود، رها شد، به سمت مردی که آزادش کرده بود رفت، گردنش را روی شانه‌ی او گذاشت و با این کار به زبان خود قدردانی‌اش را نشان داد ...

بنابراین، تشکر زبانی ابتدایی‌ترین شیوه‌ی ابراز قدردانی است که حتی حیوانات نیز به نوعی به آن پایبند هستند و چنانچه ما انسان‌ها از همین سطح از قدردانی هم غافل شویم، خود را به جایگاهی پایین‌تر از حیوانات کشانده‌ایم.

گاهی لطف طرف مقابل، بالاتر از دادن یک لیوان آب است. مثلا به افتخار ما یک مهمانی بزرگ ترتیب داده یا برای خوشحالی و آسایش ما خود را به سختی انداخته و وسیله‌ای که مورد نیازمان بوده، درست کرده است. طبیعتا در چنین شرایطی یک تشکر زبانی ساده، جبران کننده‌ی محبت و لطف او نسبت به ما نیست. بلکه درصدد بر می‌آییم ما نیز به صورت عملی لطفش را جبران کنیم. مثلا به این فکر می‌کنیم که چه چیزی می‌تواند او را خوشحال کند یا او به چه چیزی نیاز دارد تا برایش مهیا کنیم و بدین وسیله لطفی که نسبت به ما داشته را جبران کنیم.

چراکه به فرموده‌ی خداوند متعال و به تایید عقل، پاداش نیکی، چیزی جز نیکی و احسان نیست:

«هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ؟»[1]

آیا پاداش نیکی، جز نیکی است؟

گاهی ممکن است لطف و احسانی که در حق‌مان صورت می‌گیرد، آنقدر بزرگ و ارزشمند باشد که با هیچ اقدامی از پس جبرانش بر نیاییم. مثلا وقتی کسی جان خود را برای نجات فرزندمان به خطر می‌اندازد، اگر همه‌ی دارایی خود را هم به پایش بریزیم، جبران لطف آن شخص نمی‌شود.

آیا در زندگی‌تان کسی بوده که لطفی در حق‌تان انجام داده باشد و شما قادر به جبران آن نبوده باشید؟

   

ناتوانی از جبران الطاف مادر و پدر

مادری که با به خطر انداختن سلامت خود ما را باردار شده و در سرما و گرما و شرایط سخت نه ماه ما را حمل کرده؛

مادری که از میوه‌ی دلش، از کلسیم استخوان‌ها و ویتامین‌های مورد نیاز بدنش ما را تغذیه نموده؛

مادری که ناگواری و سختی زایمان و حتی خطر مرگ را برای به دنیا آوردن ما به جان خریده؛

مادری که پس از زایمان، با محبت فراوان از شیره‌ی جانش به کام‌مان ریخته تا فرزند ضعیفش قوی و بالنده شود در حالی که خود در معرض پوکی استخوان و پوسیدگی دندان قرار می‌گیرد؛

مادری که به فرموده‌ی امام سجاد علیه السلام با کمال میل و رغبت حاضر بوده خودش گرسنه باشد ولی ما سیر باشیم؛ خودش رخت و لباس مناسب به تن نداشته باشد ولی لباس مناسب تن ما باشد؛ خودش تشنه بماند ولی ما سیراب باشیم؛ خودش زیر آفتاب به سر برد ولی ما در خنکای سایه در آرامش باشیم؛ بی خوابی را به جان بخرد تا ما لذت خواب شیرین را بچشیم؛ ... [2]

چگونه می‌توانیم محبت‌ها و الطاف او نسبت به خودمان را جبران کنیم؟ اگر همه‌ی عمر هم کمر به خدمتگزاری او ببندیم حتی جبران یک شب بیداری او در زمان ضعف خویش را هم نکرده‌ایم.

و یا از پدری که عمر و انرژی و سرمایه‌ی خود را صرف پرورش و خورد و خوراک ما نموده؛

پدری که از آسایش و رفاه خود چشم پوشیده تا ما در امنیت و آرامش و رفاه زندگی کنیم؛

چگونه باید تشکر و قدردانی کنیم تا حق احسان و لطفش ادا گردد؟

حال که از عهده‌ی جبران و قدردانی الطاف بندگان خدا بر نمی‌آییم، چگونه خواهد بود جبران لطف و محبت‌های خالقی که کل وجود، همه‌ی دارایی و اساس بقای ما و همه‌ی مخلوقات دیگر از او و به عنایت اوست؟ او که ما نبودیم و تقاضامان نبود؛ لطف او بر ما عنایتها نمود!

خالق قدرتمند و بی نیازی که هر قدرتی در عالم وامدار قدرت اوست؛ هر رزاقی روزی خوار اوست و هر پادشاهی عبد ذلیل او.

خدای مهربانی که تنها یکی از نعمت‌ها و الطاف بی پایانش، نهادن مهر و محبت در وجود مادر و شفقت و حمایتگری در وجود پدر نسبت به فرزندشان است. همان پدر و مادری که از عهده‌ی قدردانی خود آنها نیز بر نمی‌آییم؛ چه رسد به خالق آنها!

از چنین وجودی چگونه آنطور که شایسته‌ی احسان و کرم اوست، سپاسگزاری و قدردانی کنیم؟

   

عجز از شکرگزاری در برابر خدا

آیا شکایت از ناداشته‌ها و توجه به کمبودها، مجالی برایمان باقی گذارده تا به نعمتهای بیشماری که خداوند مهربان ارزانی‌مان فرموده، توجه کنیم؟ آیا هیچ وقت بابت نعمت‌هایی که لحظه به لحظه بر تمامی وجودمان و تک تک سلول هایمان نازل می‌شود، شکرگزار و قدردان خدای متعال بوده‌ایم؟

بدن ما از هزاران میلیارد سلول ساخته شده است. تنها مغز، دارای بیش از یکصد و پنجاه میلیارد سلول است. هر کدام از این سلول‌ها باید در کسری از ثانیه توسط سیستمی که خداوند خلق کرده، تغذیه شوند و اگر این کار برای چند لحظه انجام نگیرد متابولیسم مغز از کار افتاده و سلولها می‌میرند. در قلب، کلیه ها، کبد و تک تک اعضای بدنمان نیز میلیاردها سلول لحظه به لحظه در حال تغذیه شدن به منظور انجام انواع واکنش‌های شیمیاییِ درون سلولی هستند. آیا بابت خلقت و تداوم حیات و تغذیه‌ی هر کدام از سلول‌هایمان، قدردان پروردگارمان بوده‌ایم؟ آیا اساسا توان سپاسگزاری – ولو به صورت زبانی - از این نعمت مداوم که لحظه به لحظه به ما تملیک می‌شود را داریم؟!

به یک نمونه‌ی دیگر توجه کنید: تداوم حیات آدمی به تنفس است. یک انسان معمولی و بالغ، در حالت نشسته و بدون فعالیت فیزیکی در هر دقیقه حدود 10 تا 12 مرتبه نفس می‌کشد. هر تنفس شامل یک دم و یک باز دم است. یعنی چنانچه فعالیت فیزیکی خاصی مثل حرف زدن یا راه رفتن نداشته باشیم، حداقل در هر ساعت 600 دم و 600 بازدم و در هر شبانه روز 7200 دم و 7200 بازدم انجام می‌دهیم. اگر بخواهیم برای هر دم و هر بازدم، خداوند متعال را شکر کنیم – آن هم در حد شکر زبانی که پایین‌ترین درجه‌ی شکرگزاری و کمترین حق مُنعم است – باز هم از عهده‌ی انجام آن بر نمی‌آییم. به قول جناب سعدی:

«هر نفسی که فرو می‌رود ممدّ حیات است و چون بر می‌آید مفرّح ذات! پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب.        

از دست و زبان که برآید       کز عهده شکرش به در آید؟»[3]

بنابراین، حواس‌مان باشد وقتی از نعمتی یاد می‌کنیم، به تداوم آن و لحظه لحظه‌ای که از آن نعمت برخوردار بوده‌ایم نیز توجه داشته باشیم.

وقتی می‌گوییم نعمت سلامتی، باید به این نکته متذکر باشیم که نعمت سلامتی، «یک» نعمت محسوب نمی‌شود که مثلا با «گفتن خدایا؛ شکرت که به من سلامتی دادی» حداقل سپاسگزاری زبانی‌اش ادا شود.

نعمت سلامتی، یعنی: داشتن دو چشم بینا. یعنی توانمندی دیدن لحظه به لحظه، از لحظه‌ی تولد تا همین الان. یعنی توجه به این نکته که می‌شد من هم مانند بعضی از مردم، نابینا باشم. می‌شد نابینا به دنیا آمده باشم. می‌شد در یک تصادف، بینایی یکی از چشم‌هایم یا هر دو را از دست داده باشم. ولی لطف و احسان خدا شامل حالم بوده و تا این لحظه، قادر به دیدن بوده‌ام. و هر آن که خداوند اراده کند می‌تواند این نعمت را از من بگیرد. پس شکر نعمت سلامتی یعنی آن به آن که قادر به دیدن هستیم، خدا را بابتش شکر گوییم. آیا از عهده‌ی چنین شکری بر می‌آییم؟

نعمت سلامتی، یعنی: بهره مندی از گوش‌های شنوا. یعنی توانمندی لحظه لحظه شنیدن. آیا نمی‌شد من و شما هم مانند برخی از مردم، ناشنوا باشیم؟ نمی‌شد ناشنوا به دنیا بیاییم؟ البته که می‌شد ولی خداوند مهربان از باب لطف و رحمتش تا این لحظه ما را از این نعمت محروم نساخته است. پس شکر نعمت سلامتی یعنی آن به آن که قادر به شنیدن هستیم، خدا را بابتش شکر کنیم. آیا از عهده‌ی چنین شکری بر می‌آییم؟

نعمت سلامتی، یعنی: توان حرف زدن؛ و شکر نعمت سلامتی یعنی آن به آن که توانایی سخن گفتن داریم، خدا را بابتش شکر کنیم. آیا از عهده‌ی چنین شکری بر می‌آییم؟

نعمت سلامتی، یعنی: داشتن دست و پای سالم. یعنی: داشتن قلب و کبد و کلیه‌های سالم. که نه یک بار که لحظه به لحظه به طور صحیح به کار خود مشغول باشند. یعنی داشتن مفاصل و استخوان‌های سالم. یعنی: داشتن لب، دندان، دهان، نای، ریه، مری، معده، روده، پوست، خون، ...

نعمت سلامتی، یعنی: توان حرکت. آیا تاکنون به آسایشگاه‌هایی سر زده‌اید که از بیماران فلج نخاعی نگهداری می‌کنند؟ کسانی که حتی توان مدیریت آب دهان خود را ندارند؟ کمی تامّل کنید! آیا نمی‌شد که ما هم اینچنین باشیم؟ آیا نمی‌شود که اینچنین بشویم؟ یک تصادف؟ یک زلزله؟ یک حادثه؟ البته که می‌شود! مگر آنها که مانند ما در کمال سلامت و آسایش و امنیت زندگی می‌کردند و در چشم بر هم زدنی مثلا در اثر زلزله، دارایی، سلامتی و آسایش‌شان از ایشان سلب شد، چه تفاوتی با ما داشته‌اند که احتمال این اتفاق برای ما صفر باشد؟

پس شکر نعمت سلامتی یعنی خدا را به سبب بهره‌مندی از تک تک اندام‌های سالم و توانمندی‌های فیزیکی‌مان در تک تک لحظاتی که از آنها برخوردار بوده‌ایم، شکر گوییم. آیا از عهده‌اش بر می‌آییم؟ البته که نه!

درباره‌ی سایر نعمت‌ها هم همین گونه است.

-    نعمت وجود مادر. تا یک سالگی، تا دو سالگی؛ تا سه سالگی؛ ...

-    نعمت حضور پدر. تا یک سالگی، تا دو سالگی؛ تا سه سالگی؛ ...

چه کسی می‌داند اگر ما این نعمت‌ها را مثلا در سه سالگی از دست داده بودیم، حال و روز امروز ما چگونه می‌بود؟ سرنوشت‌مان چه می‌شد؟

-    نعمت آرامش (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم. شبی که گذشت، امروز تا کنون، همین لحظه، ...)

-    نعمت امنیت (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت سقف بالای سر (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت خانواده (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت آبرو (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت احترام (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت کمال (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت جمال (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت دوست داشتن و دوست داشته شدن (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    نعمت عقل (تک تک لحظه‌هایی که از آن برخوردار بوده‌ایم.)

-    ...

می‌بینید؟ حتی شمارش نعمت‌هایی که سر تا پای‌مان را غرق کرده، از توان و البته حوصله‌مان خارج است؛ چه رسد به اینکه بخواهیم شکر لحظه به لحظه‌ی آنها را به جا آوریم. خداوند متعال، خود به این واقعیت اشاره کرده و فرموده:

«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها»[4]

و اگر بخواهيد نعمت‌هاى خدا را بشماريد، نمى‌توانيد شماره كنيد.

این عجز در برابر نعمت‌های خداوند زمانی به اوج خود می‌رسد که بدانیم توفیق و امکان شکرگزاری از خداوند، خود نعمتی بزرگ است که نیازمند شکری دیگر است! امام زین العابدین علیه السلام در مناجات الشاکرین به این نکته به زیبایی اشاره فرموده‌اند:

«خدايا چگونه می‌توانم شكر تو را ادا كنم درحالی كه هر شكری كه به جا می‌آورم خود، ‌احتياج به شكرگزاری دارد؟ پس هرگاه تو را حمد می‌گويم بر من لازم می‌شود بار ديگر حمد تو را باز گويم!»[5]

   

اما آیا چون قادر به شکرگزاری شایسته و بایسته در برابر این همه لطف و احسان نیستیم، باید نسبت به این مسئله بی تفاوت بمانیم؟

البته که نه!

   

عدم شکرگزاری موجب تنزل آدمی تا مرتبه‌ای پست‌تر از حیوان

همانطور که پیش‌تر نیز اشاره شد، حتی حیوانات در برابر لطف و احسانی که به آنها می‌شود، بی تفاوت نمی‌نشینند. با این حساب، جایگاه انسانی که غرق نعمت و احسان است اما در صدد شکرگزاری از منعم بر نمی‌آید، در خلقت چگونه خواهد بود؟ به فرموده‌ی امام سجاد علیه السلام چنین شخصی که از احسان بی پایان خداوند بهره مند است ولی از او تشکر نمی‌کند و روزی فراوان می‌گیرد ولی سپاسگزاری نمی‌کند، از مرز انسانیت گذشته و نه تنها وارد مرز حیوانیت شده، بلکه راهی پست‌تر از حیوان برگزیده است![6]

   

سوالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که: چگونه شکر نعمت‌های بی پایان خالق متعال را به جا آوریم در حالی که حتی از عهده‌ی شکر زبانی یکی از نعمتهایش هم بر نمی‌آییم؟ عقلی که شکر مُنعم را کاری صحیح، پسندیده و لازم می‌داند، چه راهکاری را برای تشکر از این همه نعمت درست تشخیص می‌دهد؟

در جلسه‌ی آینده به بررسی این موضوع خواهیم پرداخت.

   

نکات مهم این جلسه:

-    قدردانی و شکرگزاری نسبت به کسی که لطفی در حق ما انجام داده، یکی از ارزشمندترین جنود عقل، است.

-   پاداش نیکی جز نیکی نیست و هرچه لطفی که صورت گرفته، بزرگتر و ارزشمندتر باشد، وظیفه‌ی آدمی نسبت به قدردانی و جبران آن بیشتر می‌شود.

-    گاهی لطفی که در حق ما شده، آنقدر بزرگ است که قادر به جبران آن نیستیم. مانند لطف و احسان پدر و مادر به فرزند

-    بندگان، قادر به جبران و شکرگزاری بایسته و شایسته در برابر نعمتهای بی پایان خداوند نیستند. چراکه:

O    ما حتی قادر به جبران برخی الطاف بندگان خدا در حق خود نیستیم (مانند الطاف پدر و مادر). در حالی که هر احسانی از سوی هر بنده‌ای، در واقع لطفی از جانب خداوند به ما بوده است.

O    نعمتهای خداوند آنقدر زیاد هستند که حتی قادر به شمارش آنها نیستیم.

O    در یاد کردن از نعمتها باید به تداوم آنها و تمام لحظاتی که از آن نعمتها بهره‌مند بوده‌ایم توجه کنیم و بابت لحظه لحظه‌اش خدا را شکر بگوییم.

O    توفیق شکرگزاری از خداوند، خود نعمت بزرگی است که نیازمند شکری دیگر است.

-    انسانی که نسبت به نعمتهای فراوان خداوند بی تفاوت است و شکرگزاری نمی‌کند، به مرز حیوانیت وارد شده و حتی راهی پست‌تر از حیوان برگزیده است.


[1] قرآن کریم، سوره الرحمن، آیه 60.

[2] امام سجاد علیه السلام در رساله‌ی حقوق، ذیل حق مادر می‌فرمایند: "وَ أَمَّا حَقُّ الرَّحِمِ فَحَقُ‏ أُمِّكَ‏ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَطْعَمَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُطْعِمُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَنَّهَا وَقَتْكَ بِسَمْعِهَا وَ بَصَرِهَا وَ يَدِهَا وَ رِجْلِهَا وَ شَعْرِهَا وَ بَشَرِهَا وَ جَمِيعِ جَوَارِحِهَا مُسْتَبْشِرَةً بِذَلِكَ فَرِحَةً موبلة [مُؤَمِّلَةً] مُحْتَمِلَةً لِمَا فِيهِ مَكْرُوهُهَا وَ ألمه و ثقله و غمه [أَلَمُهَا وَ ثِقْلُهَا وَ غَمُّهَا] حَتَّى دَفَعَتْهَا عَنْكَ يَدُ الْقُدْرَةِ وَ أَخْرَجَتْكَ إِلَى الْأَرْضِ فَرَضِيَتْ أَنْ تَشْبَعَ وَ تَجُوعَ هِيَ وَ تَكْسُوَكَ وَ تَعْرَى وَ تُرْوِيَكَ وَ تَظْمَأَ وَ تُظِلَّكَ وَ تَضْحَى وَ تُنَعِّمَكَ بِبُؤْسِهَا وَ تُلَذِّذَكَ بِالنَّوْمِ بِأَرَقِهَا وَ كَانَ بَطْنُهَا لَكَ وِعَاءً وَ حِجْرُهَا لَكَ حِوَاءً وَ ثَدْيُهَا لَكَ سِقَاءً وَ نَفْسُهَا لَكَ وِقَاءً تُبَاشِرُ حَرَّ الدُّنْيَا وَ بَرْدَهَا لَكَ وَ دُونَكَ فَتَشْكُرُهَا عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا تَقْدِرُ عَلَيْهِ إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِه‏" یعنی: حق مادرت این است که بدانی او تو را چنان در رحم خویش نگه داشته و پرورش داده که کس دیگری را بدان گونه برنگیرد، و از میوه دل خود تو را چنان تغذیه نموده که هیچ کس دیگری را آن گونه غذا ندهد و به راستی تو را با گوش و چشم و دست و پا و پوست و تمام اعضا و جوارحش با خوش رویی و دلشادی نگهداری کرده و هر ناگواری و درد و سختی و نگرانی [دوران بارداری را] تحمّل کرده، چنان که دستِ تجاوز [آفات و بلایا] را از تو دور ساخته و تو را بر زمین نهاده و خشنود بوده است که تو سیر باشی و او خودش گرسنه مانَد، و تو لباس بر تن داشته باشی و او برهنه باشد و تو را سیراب سازد و خودش تشنه مانَد و تو را در سایه قرار دهد و خودش زیر آفتاب به سربرد، و با بیچارگی خود تو را نعمت دهد، و با بی خوابی خود به تو لذّت خواب را چشاند، و شکمش ظرف وجودِ تو بوده و دامنش پرورش‌گاه تو و پستان، چشمه نوش تو و جانش نگهدار تو. سرد و گرم دنیا را برای تو و به خاطر تو چشیده است، پس برای قدرشناسی از این همه [ایثار و از خودگذشتگی] او را سپاس‌گزار باش و جز با یاری و توفیق خداوند نخواهی توانست این همه را قدردانی کنی: بحارالانوار، ج 71، ص 15.

[3] دیباچه گلستان سعدی.

[4] قرآن کریم، سوره نحل، آیه 18. ؛ سوره ابراهیم، آیه 34.

[5] "فَكَيْفَ لِي بِتَحْصِيلِ الشُّكْرِ وَ شُكْرِي إِيَّاكَ‏ يَفْتَقِرُ إِلَى شُكْرٍ فَكُلَّمَا قُلْتُ لَكَ الْحَمْدُ وَجَبَ عَلَيَّ لِذَلِكَ أَنْ أَقُولَ لَكَ الْحَمْد": بحارالانوار، ج 91، ص 146.

[6] امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَى مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ، وَ أَسْبَغَ عَلَيْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ، لَتَصَرَّفُوا فِي مِنَنِهِ فَلَمْ يَحْمَدُوهُ، وَ تَوَسَّعُوا فِي رِزْقِهِ فَلَمْ يَشْكُرُوهُ وَ لَوْ كَانُوا كَذَلِكَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهِيمِيَّةِ فَكَانُوا كَمَا وَصَفَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ: «إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (سوره فرقان، آیه 44.)" یعنی: اگر خداوند مردم رابه احسان‌های پی درپی مشغول کند و نعمت شایان بدانان ببخشد، ولی راه شناخت حمد و سپاس را بر آنان ببندد، آنان از احسانش بهره‌مند می‌گردند ولی ثنایش نمی‌گویند و به روزی فراوان او می‌رسند و سپاسش نمی‌گویند؛ اگر مردم چنین شوند از مرز انسانیت گذشته به مرز حیوانیت می‌رسند و آنگونه می‌شوند که قرآن فرموده: آنان چون حیوان، بلکه راهی پست‌تر از حیوانیت را برگزیده‌اند.

   

logo test

ارتباط با ما