بسم الله الرحمن الرحیم
عهد معهود
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «عهد معهود» با حقایقی از آفرینش آدم علیه السلام و فلسفهی آفرینش آدمی به روایت هدایتگران آسمانی آشنا خواهید شد. همچنین در این دوره، از عهدی که آدم علیه السلام با خداوند متعال میبندد سخن خواهیم گفت؛ عهدی که قرار میشود تمامی بنی آدم – از جمله من و شما – تا قیام قیامت به آن پایبند بمانند!
درس دوم: خلقت آدم علیه السلام
در جلسهی گذشته به این موضوع اشاره شد که خداوند اراده فرمود تا بر روی زمین جانشینی برای خود قرار دهد و ملائک را از این امر مطلع فرمود. اما برخی فرشتگان که پیشتر شاهد زندگی موجوداتی زمینی بودند و فساد و خونریزی آنها را دیده بودند، معترضانه به خدا پیشنهاد کردند تا این خلیفه را از میان ملائک برگزیند. خداوند به فرشتگان گفت من به چیزی علم دارم که شما از آن بیخبرید؛ همانا من قصد دارم برترین بندگانم را در این دوره و از نسل مخلوقی که او را از گِل خلق خواهم نمود بر روی زمین جانشین خود سازم. سپس خداوند حکیم آدم علیه السلام را از خاک آفرید و از روحش در کالبد وی دمید.
سوالی که در جلسهی گذشته مطرح شد این بود که: آیا خداوند روح دارد؟ آیا میتوان به خدای متعال چنین نسبت دهیم که از روح تشکیل شده است؟ خدایی که مانند هیچ یک از مخلوقاتش نیست و دربارهی چیستی و ماهیت و جنس او نمیتوان سخن گفت؟
در این جلسه به پاسخ این سوال میپردازیم:
آیا خداوند روح دارد؟!
امیر مومنان به عنوان مربی الهی به آدمی چنین تذکر میدهند که:
"هر كس بخواهد با نیروى فكر خود خدا را توهّم نماید در حقیقت به سراغ خدا نرفته ...هرکس بگوید «خدا چگونه است؟» او را به مخلوقاتش همانند ساخته است. [در حالی که لَیسَ کَمِثلِهِ شَیء[1]] ... و هر کس برای خدا اجزاء تصور کند، او را [در حد تصورات بشری] وصف نموده و هر کس او را وصف نماید، کارش به کفر میانجامد."[2]
پس چگونه میتوان گفت خداوند از روح تشکیل شده است؟ و چگونه میتوان باور نمود که خدا بخشی از روح خود – یعنی بخشی از وجود خودش - را در کالبد آدمی قرار داده باشد؟!
با مراجعه به مربیان الهی که علم قرآن در سینهی ایشان است و از این رو مفسران و تبیین کنندگان حقیقی کلام وحی هستند[3] در مییابیم: مقصود خدا از آیهی «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی»[4] این نبوده که خدا از وجود خود در درون آدم قرار داده؛ بلکه خداوند روحی را خلق کرده و از آن روح که مالک و خالقش بوده در کالبد آدم قرار داده است. اگر گفته شده «رُوحِی» از آن جهت است که:
- اولا: عرب وقتی بخواهد مالکیت خود را نسبت به چیزی اعلام کند از «ی مالکیت» استفاده میکند. مثلا «قلم من» به زبان عربی میشود «قَلَمی» یا «ساعت من» میشود «ساعَتی».
- ثانیا: به جهت اعلام شرافت ویژهای که آن روح بر سایر ارواح پیدا کرده بود، خداوند آن را اینچنین به خود منتسب فرمود؛ همچنانکه تمامی اماکن روی زمین مملوک و مخلوق خدا هستند اما خداوند تنها یکی از آنها را که شرافت ویژه ای دارد به خود منتسب کرده و درباره اش فرموده «بَیتی» (خانهی من)[5]
به کلام امام صادق – ششمین جانشین و مفسّر حقیقی قرآن پس از رسول خاتم – در تبیین آیهی فوق توجه بفرمایید:
"خداوند ... روحی را آفرید، آنگاه به فرشتهای دستور داد آن روح را در كالبد [آدم (ع)] بدمد، نه اینكه بعد از نفخ، چیزی از خدای متعال كم شده باشد[6] ... آن روح را به خود نسبت داد، چرا که آن را بر ارواح دیگر برگزید، همان گونه که به خانهای از میان همهی خانهها فرمود: خانهی من (که کعبه است) و نسبت به پیغمبری از میان پیامبران فرمود: خلیل من (حضرت ابراهیم علیه السلام) و مانند اینها و همهی اینها آفریده، ساخته شده، پدید آمده، پروریده و تدبیر شده هستند.[7]"
بنابراین اینکه عدّهای معتقدند خداوند از روح خود – یعنی بخشی از وجود خود – در آدم نهاد؛ و و از آن پس آدمی به روح خداوندی متبرّک و دارای شرافتی ویژه گردید؛ آنچنان که اشرف مخلوقات گردید و ... افسانهای بیش نیست. افسانهای مغایر با اعتقادات صحیح توحیدی!
عقل چنین حکم میکند که داستان خلقت آدم علیه السلام را از زبان فرستادگان الهی که به منبع وحی وصل هستند، بشنویم:
خداوند، آدم علیه السلام را از گِل آفرید و روحی را که آن نیز خلق شده توسط خدا بود، در کالبد آدم قرار داد. آنگاه به آدم علیه السلام اسامی و مشخصات برترین بندگانش را که قرار بود از صُلب او به دنیا بیایند یاد داد.[8] سپس ارواح برگزیدهترین آنها را به ملائک نشان داد و فرمود شما که ادعا میکردید بر جانشینی من سزاوارترید، آیا میدانید اینانی که برای خلافت خود بر زمین و مخلوقاتم برگزیدهام چه کسانی هستند؟[9]
فرشتگان پاسخ دادند ما جز آنچه خود به ما تعلیم فرمودهای چیزی نمیدانیم.[10] خداوند به آدم علیه السلام امر فرمود به فرشتگان خبر دهد که آنان که قرار است از ذریهی او پای به زمین بگذارند چه کسانی هستند.[11] آدم علیه السلام نیز ایشان را با صفات و ویژگیای که داشتند به فرشتگان معرفی کرد. به واسطهی این معرفی، فرشتگان به مقام و منزلت آن بزرگواران پی بردند و دانستند که این افرادی که خدا ایشان را برگزیده قطعا برای خلافت بر زمین سزاروارتر از ملائک هستند.[12]
از این رو فرشتگان با خدا عهد بستند به تمامی هدایتگرانی که از نسل آدم علیه السلام پای بر زمین خواهند گذاشت، ایمان بیاورند و پیامبر خاتم و 12 جانشین ایشان را به برتری نسبت به همهی پیامبران، بلکه همهی مخلوقات قبول داشته باشند و نسبت به ایشان محبت بورزند.[13]
سپس خداوند به جهت تکریم پیامبر خاتم و ائمهی اطهار که در صُلب آدم جای میگرفتند به ملائک امر به سجده نمود. بنابراین، سجدهی ملائک بر آدم علیه السلام نخست به دلیل اطاعت از فرمان الهی و دوم به سبب اکرام و بزرگداشت پیامبر خاتم و 12 جانشین ایشان بود که در صلب آدم علیه السلام قرار گرفته بودند. رسول خاتم در این باره میفرمایند:
"خداوند آدم علیه السلام را خلق کرد و ما را در صُلب آدم مستقر نمود و به ملائک هم امر فرمود برای بزرگداشت و احترام به ما بر آدم [که ما در صُلب او بودیم] سجده کنند. پس سجدهی ملائک برای عبودیت خدا و برای اکرام و بزرگداشت ما بود که در صلب آدم بودیم."[14]
اما در این میان ابلیس از اطاعت امر خداوند سر باز زد و بر آدم علیه السلام سجده نکرد. در جلسهی آینده به اینکه چرا ابلیس از این کار شانه خالی کرد و به سبب تمرّد از فرمان الهی چه عاقبتی نصیبش شد صحبت خواهیم نمود.
نکات مهم این جلسه
- مقصود از آیهی نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی این نیست که خداوند از روح، تشکیل شده و بخشی از وجود خود را در آدم دمیده است. بلکه خداوند متعال روحی را خلق کرد و بدان شرافتی ویژه بخشید. سپس به فرشتهای امر فرمود آن را در کالبد آدم علیه السلام قرار دهد. بنابراین از آن جهت دربارهی آن فرمود رُوحِی (روح من) که اولا مالک و خالقش بود، ثانیا آن را از میان سایر ارواح برگزیده بود.
- خداوند، رسول خاتم و 12 جانشین ایشان را در صُلب آدم علیه السلام وارد نمود.
- به سبب تکریم و بزرگداشت مقام رسول خاتم و ائمه که در صُلب آدم جای گرفته بودند، فرشتگان امر شدند بر آدم علیه السلام سجده کنند.
- فرشتگان فرمان خدا مبنی بر سجده بر آدم علیه السلام به جهت تکریم اهل بیت علیهم السلام را اطاعت کردند. سپس با خداوند عهد بستند به تمامی هدایتگرانی که از نسل آدم علیه السلام پای بر زمین خواهند گذاشت، ایمان بیاورند و پیامبر خاتم و 12 جانشین ایشان را به برتری نسبت به همهی پیامبران، بلکه همهی مخلوقات قبول داشته باشند و نسبت به ایشان محبت بورزند.
[1]قرآن کریم، سوره شوری، آیه 11.
[2] "وَ لَا إِیاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَه ... وَ مَنْ قَالَ كَیفَ فَقَدْ شَبَّهَهُ ... وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ وَصَفَهُ وَ مَنْ وَصَفَهُ فَقَدْ أَلْحَدَ فِیه": تحف العقول، ص 62 و 63.
[3] به فراگیران عزیز توصیه میگردد حتما درس نامهی «تبیین قرآن » را که در بخش درسنامه های سایت محمّد(ص) ارائه گردیده مطالعه فرمایند. در دورهی «تبیین قرآن » دربارهی اینکه چه کسانی به علم قرآن اشراف دارند و مفسر و مبیّن حقیقی قرآن دانسته میشوند، به تفصیل توضیح داده شده است.
[4]قرآن کریم، سوره حجر، آیه 29.
[5]پاسخ این شبهه در بخش شبهات روز سایت محمّد (ص) قسمت شبهات توحیدی با تفصیل بیشتری بیان شده است.
[6] "فی قوله «فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (سوره حجر، آیه 29) قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ خَلْقاً وَ خَلَقَ رُوحاً ثُمَّ أَمَرَ مَلَكاً فَنَفَخَ فِیهِ فَلَیسَتْ بِالَّتِی نَقَصَتْ مِنْ قُدْرَةِ اللَّهِ شَیئاً هِی مِنْ قُدْرَتِه": توحید صدوق، ص 172. ؛ تفسیر العیاشی، ج 2، ص 241. (ذیل همین آیه)؛ بحارالانوار، ج 4، ص 12. ؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 364. (ذیل همین آیه)
[7]"سأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» (سوره حجر، آیه 29): كَیْفَ هذَا النَّفْخُ؟ فَقَالَ: «إِنَّ الرُّوحَ ... إِنَّمَا أَضَافَهُ إِلى نَفْسِهِ لِأَنَّهُ اصْطَفَاهُ عَلى سَائِرِ الْأَرْوَاحِ، كَمَا قَالَ لِبَیْتٍ مِنَ الْبُیُوتِ: بَیْتِی، وَ لِرَسُولٍ مِنَ الرُّسُلِ:خَلِیلِی، وَ أَشْبَاهِ ذلِكَ، وَ كُلُّ ذلِكَ مَخْلُوقٌ، مَصْنُوعٌ، مُحْدَثٌ، مَرْبُوبٌ، مُدَبَّرٌ»": كافی، ج 1، ص 327 و 328. ؛ توحید صدوق، ص 171. ؛ تفسیر برهان، ج 3، ص 363. (ذیل همین آیه)
[8] خداوند در قرآن کریم میفرماید: "وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها"یعنی: [خداوند] به آدم همهی اسامی (الْأَسْماءَ) را یاد داد: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 31. امام حسن عسکری – یازدهمین جانشین و مبیّن قرآن پس از رسول خاتم - در تفسیر و تبیین این آیه میفرمایند: "... ثُمَّ قَالَ وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها أَسْمَاءَ أَنْبِیاءِ اللَّهِ وَ أَسْمَاءَ مُحَمَّدٍ وَ عَلِی وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَینِ وَ الطَّیبِینَ مِنْ آلِهِمَا وَ أَسْمَاءَ رِجَالٍ مِنْ خِیارِ شِیعَتِهِمْ وَ عُصَاةِ أَعْدَائِهِمْ- ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَرَضَ مُحَمَّداً وَ عَلِیاً وَ الْأَئِمَّةَ- عَلَى الْمَلائِكَةِ ... فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ ... قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا ... فَقَالَ اللَّهُ تَعَالَى - یا آدَمُ أَنْبِئْ هَؤُلَاءِ الْمَلَائِكَةَ بِأَسْمائِهِمْ [وَ] أَسْمَاءِ الْأَنْبِیاءِ وَ الْأَئِمَّةِ ع - فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ عَرَفُوهَا أَخَذَ عَلَیهِمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ بِالْإِیمَانِ بِهِمْ وَ التَّفْضِیلِ لَهُم" یعنی: مراد از اسماء كه در آیه وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها بیان شده اسامى انبیاء الهی و اسم محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام و فاطمه و حسن و حسین و پاکان از نسل ایشان (نه امام از ذریه حسین علیه السلام) و اسامی برترین شیعیان ایشان و بدترین دشمنان آنها بود. سپس خداوند [انوار] محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام و ائمه را بر فرشتگان عرضه داشت ... و فرمود اگر راست میگویید اسامی اینان را [که به شما عرضه داشتم] بگویید ... ملائک گفتند پاک و منزهی؛ ما جز آنچه خود ما را تعلیم دادهای نمیدانیم. پس خداوند فرمود اى آدم به این فرشتگان، اسامى آنها یعنی اسامی پیغمبران و ائمه را خبر بده. چون اسامى را خبر داد ایشان [آنانی که خداوند بر ملائک عرضه داشت یعنی رسول خاتم و ائمهی اطهار] را شناختند و خداوند از فرشتگان عهد و پیمان گرفت مبنی بر اینکه به پیغمبران و ائمه ایمان داشته باشند و محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدى را از همهی آنها برتر بدانند: تفسیر برهان، ج 1، ص 164. ذیل آیات 30 تا 33 سوره بقره. ؛ بحارالانوار، ج 11، ص 117 و 118. ؛ متن فارسی این حدیث در تفسیر جامع، ج 1، ص 131 نیز آورده شده است.
[9] "ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِین": قرآن کریم، سوره بقره، آیه 31. و با استناد به این بخش از کلام امام حسن عسکری در پاورقی پیشین که فرمودند: "... ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَرَضَ مُحَمَّداً وَ عَلِیاً وَ الْأَئِمَّةَ- عَلَى الْمَلائِكَةِ ... فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ ... " یعنی: سپس خداوند [انوار] محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و على علیه السّلام و ائمه را بر فرشتگان عرضه داشت ... و فرمود اگر راست میگویید اسامی اینان را [که به شما عرضه داشتم] بگویید: بنگرید به پاورقی شماره 8. ؛ همچنین امام صادق – ششمین جانشین و مبیّن قرآن پس از رسول خاتم – نیز در این باره چنین میفرمایند: "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَّمَ آدَمَ ع أَسْمَاءَ حُجَجِ اللَّهِ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ وَ هُمْ أَرْوَاحٌ عَلَى الْمَلَائِكَةِ- فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ أَنَّكُمْ أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ فِی الْأَرْضِ لِتَسْبِیحِكُمْ وَ تَقْدِیسِكُمْ مِنْ آدَمَ- قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُقالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَقَفُوا عَلَى عَظِیمِ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَحَقُ بِأَنْ یكُونُوا خُلَفَاءَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى بَرِیتِهِ ثُمَّ غَیبَهُمْ عَنْ أَبْصَارِهِمْ وَ اسْتَعْبَدَهُمْ بِوَلَایتِهِمْ وَ مَحَبَّتِهِمْ ..." یعنی: خداوند به آدم (ع) اسامى حجتهاى خود را تعلیم نمود. سپس آنها را که ارواحى بودند بر فرشتگان عرضه داشته و به ایشان فرمود اگر راست میگویید كه شما سزاوارترید به خلافت روى زمین نسبت به آدم به سبب تسبیح و تقدیستان، اسماء ایشان (این ارواح) را بیان كنید. فرشتگان گفتند ما نمیدانیم و علم و دانش ما منحصر به همان علومى است كه خود به ما یاد دادهای. خداوند تبارک و تعالی به آدم فرمود اسامی ایشان (ارواح طیبه) را به آنها (ملائک) اعلام نماید و چون آدم اسامى آنها را به فرشتگان اعلام كرد ملائكه به بزرگى منزلت ایشان (آن حجت های الهی که ارواح شان به ملائک عرضه شد) نزد خدای متعال پی بردند و فهمیدند كه آنها (حجت های الهی) سزاوارتر هستند که جانشینان خدا بر روی زمین و حجت او بر خلایق باشند. سپس ارواح [طیبه معصومین] را از نظر فرشتگان پنهان نموده و بدیشان امر فرمود محبت و ولایت ایشان (اهل بیت) را دارا باشند: تفسیر برهان، ج 1، ص 164 و 165. ذیل آیات 30 تا 33 سوره بقره. بحارالانوار، ج 11، ص 145. ؛ متن فارسی این حدیث در تفسیر جامع، ج 1، ص 131 و 132 نیز آورده شده است.
[10] "قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَكِیم"یعنی: پاک و منزهی [ای خدا]؛ ما جز آنچه تو خود به ما یاد داده ای علم دیگری نداریم. همانا تو علیم و حکیم هستی: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 32.
[11] "قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِم"یعنی: گفت ای آدم به آنها (فرشتگان) اسامی ایشان را خبر بده: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 33. همچنین بنگرید به تبیین این آیه از زبان امام حسن عسکری در پاورقی شماره 8.
[12] اشاره به این قسمت از کلام امام صادق که در پاورقی شماره 9 بدان اشاره شد: "... قالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى- یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَقَفُوا عَلَى عَظِیمِ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَحَقُ بِأَنْ یكُونُوا خُلَفَاءَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى بَرِیتِهِ ..." یعنی:خداوند تبارک و تعالی به آدم فرمود اسامی ایشان (ارواح طیبه) را به آنها (ملائک) اعلام نماید و چون آدم اسامى آنها را به فرشتگان خبر داد ملائكه به بزرگى منزلت ایشان (آن حجت های الهی که ارواح شان به ملائک عرضه شد) نزد خدای متعال پی بردند و فهمیدند كه ایشان (آن حجت های الهی) سزاوارتر هستند که جانشینان خدا بر روی زمین و حجت او بر خلایق باشند: بنگرید به حدیث امام صادق در پاورقی شماره 9.
[13] اشاره به این قسمت از کلام امام حسن عسکری که در پاورقی شماره 8 بدان اشاره شد: "... فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ عَرَفُوهَا أَخَذَ عَلَیهِمُ الْعَهْدَ وَ الْمِیثَاقَ بِالْإِیمَانِ بِهِمْ وَ التَّفْضِیلِ لَهُم" یعنی: چون اسامى را خبر داد ایشان [آنانی که خداوند بر ملائک عرضه داشت یعنی رسول خاتم و ائمهی اطهار] را شناختند و خداوند از فرشتگان عهد و پیمان گرفت مبنی بر اینکه به پیغمبران و ائمه ایمان داشته باشند و محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و ائمه هدى را از همهی آنها برتر بدانند: بنگرید به حدیث امام حسن عسکری در پاورقی شماره 8. ؛ همچنین امام صادق علیه السلام نیز در این باره میفرمایند: "... فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَقَفُوا عَلَى عَظِیمِ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَحَقُ بِأَنْ یكُونُوا خُلَفَاءَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ ... ثُمَّ ... اسْتَعْبَدَهُمْ بِوَلَایتِهِمْ وَ مَحَبَّتِهِمْ ...": و چون آدم اسامى آنها را به فرشتگان اعلام كرد ملائكه به بزرگى منزلت ایشان (آن حجت های الهی که ارواح شان به ملائک عرضه شد) نزد خدای متعال پی بردند و فهمیدند كه آنها (حجت های الهی) سزاوارتر هستند که جانشینان خدا بر روی زمین ... باشند. سپس [خداوند] بدیشان امر فرمود محبت و ولایت ایشان (اهل بیت) را دارا باشند: بنگرید به حدیث امام صادق در پاورقی شماره 9.
[14] "إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى خَلَقَ آدَمَ فَأَوْدَعَنَا صُلْبَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِكَةَ بِالسُّجُودِ لَهُ تَعْظِیماً لَنَا وَ إِكْرَاماً وَ كَانَ سُجُودُهُمْ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عُبُودِیةً وَ لِآدَمَ إِكْرَاماً وَ طَاعَةً لِكَوْنِنَا فِی صُلْبِهِ": عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 262 و 263. ؛ بحارالانوار، ج 11، ص 140.