دینآنلاین: درسالهای گذشته برخی از اخبار از آلمان درباره برگزاری مراسمهای مختلف در ایام محرم درباره نهضت حسینی این پرسش را متوجه ذهن میدارد که آیا تحولی در جامعة آلمان اتفاق افتاده که علاقهمندی به شناخت نهضت حسینی در حال نضج است؟
علی موجانی: به نظر میرسد که دقیقترین و مناسبترین واژه برای پاسخ به این پرسش چنین است: «هم بلی و هم خیر». پاسخ ایجابی از آن ناحیه است که تحول در نظام اجتماعی آلمان وقتی صورت پذیرفت که با پذیرش پناهجویان مسلمان در سال 2014 جمعیت مسلمانان در آلمان دچار تغییرات کیفی و کمّی قابل توجهی شد. بدین معنا که بنابه گزارشهای موجود یک میلیون و اندی به جمعیت مسلمانان آلمان پس از باز شدن مرزها افزوده شد. بخش قابل ملاحظه این جمعیت از عراق، سوریه و افغانستان بودند که درصدی از آنها همچون علویان سوریه، شیعیان عراق و هزارههای افغانستان اساساً به لحاظ مذهبی شیعه به شمار آمده و فطرتاً در مناسبتها و مراسم تعزیت حسینی فعالانه مشارکت مینمایند و آن را پارهای از هویت وجودی خود میشمارند. جمعی از علویها و نیز اهل سنت شافعی را هم که در میان کُردهای مهاجر هستند بایستی به این دستهبندی افزود. بدین ترتیب عملاً تغییر مهمی در جمعیت شیعیان آلمان اتفاق افتاده است و به نظر میرسد جمعیت شیعیان آلمان که تا قبل از سال 2014 به تخمین و میانگین حدود 600 تا 700 هزار نفر بودند امروز به میزانی افزون بر یک میلیون نفر فزونی یافتهاند. به تبع آن علائق و توجه برای اعمال مراثی و برنامهها و مناسبتهای مرتبط و خاص نسبت به تشیع هم گسترش یافته که در این مجموعه بدون شک ایام عزاداری محرم و صفر از ویژگیهایی متفاوت و متمایز نسبت به سایر برنامهها و سنتها برخوردار بوده و هستند. بخشی از آن به دلیل آن است که این ایام یک بازة زمانی مشخص و نسبتاً طولانی را شامل شده و مثل مثلاً عید غدیر یا تولد یکی از ائمه (ع) یا مثلاً ایام رمضان و شبهای قدر در یک یا چند روز خاص محدود نمیماند. فرصت زمانی دو ماههای که عزاداری حسینی برای شیعیان ایجاد میکند این امکان را فراهم میسازد تا توجه سایر آحاد جامعه نسبت به این برنامه و رویههای و رفتارهای آئینی آن جلب شود. در کنار این بُعد بایستی به مسئلة دیگری نیز اشاره کرد و آن چیزی نیست جز اینکه خود سنت عزاداری در درون خود جذابیتهای فراوانی را دارد فلذا میتواند مخاطبانی متعدد و متنوع را جذب کند و البته اگر بیدقتی صورت گیرد، هم میتواند تأثیرات نامطلوبی را در چند وجه برجای گذارد. عزاداری یک حرکت هماهنگ، خودجوش و مجتمع است که نمادهای آشکاری مثل پرچم، عَلَم و کُتل، تیغ و شمایل و ... داشته، حرکت هم دارد مثل حرکت دستهجات عزاداری، سینهزنی با نوای نوحهها و موسیقی برخی از ضرب آهنگهای خاص مثل دمّام یا آوای نی همراه است که به حزن جمعی منتهی میشود. بُعد ادبی آن هم به لحاظ اشعار و مراثی بسیار قوی میتواند باشد فلذا برای آن دسته از علاقهمندانی که به زبان فارسی توجه داشته و آشنایی دارند یا برای آن دسته از علاقه مندانی که صرفاً شنوندة اشعار هستند، همچون اهالی مقیم از شبه قاره یا ماورالنهر و شعر فارسی و زبان فارسی به لحاظ بُعد آهنگینش میتواند بر آنها تأثیر بگذارد، واجد توجه و نشانههای فراوانی است. سنت تعزیه که خوشبختانه برای اولین بار از سال گذشته وارد آلمان شد و امسال برای اولین بار در نورنبرگ به صورت بومب برگزار گردید، هم یکی از آن موضوعاتی است که با بخشی از فرهنگ دنیای کاتولیکهای آلمان در جنوب این کشور که پاسیون مسیح یا تعزیة مسیح را برگزار میکنند همخوانی و نزدیکی دارد و از این جهت هم میتوان آن را یکی از جذابیتهای لازم برای گسترش توجه و درک عمومی و ابراز علاقة ویژه نسبت به مسئلة نهضت امام حسین (ع) بیان نمود. هر آنچه تاکنون بیان شد از وجوهی است که ذاتاً تأثیر نمادین، حسی و حرکتی دارد اما شعور و معرفت نسبت به مسئلة عاشورا و پیام و اقدام امام حسین (ع) موضوع دیگری است که در این خصوص ما طبقهای از نخبگان جامعه را بایستی مورد توجه قرار دهیم. اینجا ناچار هستم که بخش سلبی پاسخ را عرضه بدارم، درواقع ما باید از خود بپرسیم در طی قرنها بعد از حادثة عاشورا و در طی سالهای متمادی گذشته سهم ما برای ارتباط با نخبگان اجتماعی و تأثیرگذاری بر آنها جهت معرفی پیام عاشورا و ادلة حرکت امام حسین (ع) و معنا و اثر آن، خاصه در زمانی که رحل اقامت فرهنگی در دنیای آلمانی زبان افکندیم، چگونه بوده است؟ تحقیقات و پژوهشهای شرقشناسان یا اسلامشناسانی که مثل نولدکه، هالم یا یاکوب که در رابطه با دنیای اسلام و تشیع انجام دادهاند را بایستی از نگاه خود به دور قرار دهیم. چراکه این افراد عموماً کوشیدند که به شناختی از مسائل مربوط به دنیای اسلام و تشیع توجه نشان دهند و تحقیقات و پژوهشهای آنها بُعد آکادمیک پیدا کرد اما ارتباط میان یک پژوهش متدیک و آکادمیک با واقعیتهای گروههای مختلف نخبة اجتماعی مثل شخصیتهای فرهنگی، هنری، سیاستمداران، رسانهها و تنظیم و امتزاج آنها در اشکال بین رشتهای و کاربردی مقولهای است که به نظر میرسد نباید انتظار داشت توسط آنها صورت بپذیرد و اینجاست که تکالیف و وظایفی متوجه کارگزاران فرهنگی قرار میگیرد. از این لحاظ میتوانم بگویم متأسفانه ما در ارائة آنچه که بتواند به لحاظ بین رشتهای و کاربردی مفهومسازی نهضت عاشورا و امام حسین (ع) را برای جامعه پذیرنده آلمانی زبان داشته باشد تا حد بسیار زیادی کمتوانی از خود نشان دادهایم.
علی موجانی: به نظر میرسد که دقیقترین و مناسبترین واژه برای پاسخ به این پرسش چنین است: «هم بلی و هم خیر». پاسخ ایجابی از آن ناحیه است که تحول در نظام اجتماعی آلمان وقتی صورت پذیرفت که با پذیرش پناهجویان مسلمان در سال 2014 جمعیت مسلمانان در آلمان دچار تغییرات کیفی و کمّی قابل توجهی شد. بدین معنا که بنابه گزارشهای موجود یک میلیون و اندی به جمعیت مسلمانان آلمان پس از باز شدن مرزها افزوده شد. بخش قابل ملاحظه این جمعیت از عراق، سوریه و افغانستان بودند که درصدی از آنها همچون علویان سوریه، شیعیان عراق و هزارههای افغانستان اساساً به لحاظ مذهبی شیعه به شمار آمده و فطرتاً در مناسبتها و مراسم تعزیت حسینی فعالانه مشارکت مینمایند و آن را پارهای از هویت وجودی خود میشمارند. جمعی از علویها و نیز اهل سنت شافعی را هم که در میان کُردهای مهاجر هستند بایستی به این دستهبندی افزود. بدین ترتیب عملاً تغییر مهمی در جمعیت شیعیان آلمان اتفاق افتاده است و به نظر میرسد جمعیت شیعیان آلمان که تا قبل از سال 2014 به تخمین و میانگین حدود 600 تا 700 هزار نفر بودند امروز به میزانی افزون بر یک میلیون نفر فزونی یافتهاند. به تبع آن علائق و توجه برای اعمال مراثی و برنامهها و مناسبتهای مرتبط و خاص نسبت به تشیع هم گسترش یافته که در این مجموعه بدون شک ایام عزاداری محرم و صفر از ویژگیهایی متفاوت و متمایز نسبت به سایر برنامهها و سنتها برخوردار بوده و هستند. بخشی از آن به دلیل آن است که این ایام یک بازة زمانی مشخص و نسبتاً طولانی را شامل شده و مثل مثلاً عید غدیر یا تولد یکی از ائمه (ع) یا مثلاً ایام رمضان و شبهای قدر در یک یا چند روز خاص محدود نمیماند. فرصت زمانی دو ماههای که عزاداری حسینی برای شیعیان ایجاد میکند این امکان را فراهم میسازد تا توجه سایر آحاد جامعه نسبت به این برنامه و رویههای و رفتارهای آئینی آن جلب شود. در کنار این بُعد بایستی به مسئلة دیگری نیز اشاره کرد و آن چیزی نیست جز اینکه خود سنت عزاداری در درون خود جذابیتهای فراوانی را دارد فلذا میتواند مخاطبانی متعدد و متنوع را جذب کند و البته اگر بیدقتی صورت گیرد، هم میتواند تأثیرات نامطلوبی را در چند وجه برجای گذارد. عزاداری یک حرکت هماهنگ، خودجوش و مجتمع است که نمادهای آشکاری مثل پرچم، عَلَم و کُتل، تیغ و شمایل و ... داشته، حرکت هم دارد مثل حرکت دستهجات عزاداری، سینهزنی با نوای نوحهها و موسیقی برخی از ضرب آهنگهای خاص مثل دمّام یا آوای نی همراه است که به حزن جمعی منتهی میشود. بُعد ادبی آن هم به لحاظ اشعار و مراثی بسیار قوی میتواند باشد فلذا برای آن دسته از علاقهمندانی که به زبان فارسی توجه داشته و آشنایی دارند یا برای آن دسته از علاقه مندانی که صرفاً شنوندة اشعار هستند، همچون اهالی مقیم از شبه قاره یا ماورالنهر و شعر فارسی و زبان فارسی به لحاظ بُعد آهنگینش میتواند بر آنها تأثیر بگذارد، واجد توجه و نشانههای فراوانی است. سنت تعزیه که خوشبختانه برای اولین بار از سال گذشته وارد آلمان شد و امسال برای اولین بار در نورنبرگ به صورت بومب برگزار گردید، هم یکی از آن موضوعاتی است که با بخشی از فرهنگ دنیای کاتولیکهای آلمان در جنوب این کشور که پاسیون مسیح یا تعزیة مسیح را برگزار میکنند همخوانی و نزدیکی دارد و از این جهت هم میتوان آن را یکی از جذابیتهای لازم برای گسترش توجه و درک عمومی و ابراز علاقة ویژه نسبت به مسئلة نهضت امام حسین (ع) بیان نمود. هر آنچه تاکنون بیان شد از وجوهی است که ذاتاً تأثیر نمادین، حسی و حرکتی دارد اما شعور و معرفت نسبت به مسئلة عاشورا و پیام و اقدام امام حسین (ع) موضوع دیگری است که در این خصوص ما طبقهای از نخبگان جامعه را بایستی مورد توجه قرار دهیم. اینجا ناچار هستم که بخش سلبی پاسخ را عرضه بدارم، درواقع ما باید از خود بپرسیم در طی قرنها بعد از حادثة عاشورا و در طی سالهای متمادی گذشته سهم ما برای ارتباط با نخبگان اجتماعی و تأثیرگذاری بر آنها جهت معرفی پیام عاشورا و ادلة حرکت امام حسین (ع) و معنا و اثر آن، خاصه در زمانی که رحل اقامت فرهنگی در دنیای آلمانی زبان افکندیم، چگونه بوده است؟ تحقیقات و پژوهشهای شرقشناسان یا اسلامشناسانی که مثل نولدکه، هالم یا یاکوب که در رابطه با دنیای اسلام و تشیع انجام دادهاند را بایستی از نگاه خود به دور قرار دهیم. چراکه این افراد عموماً کوشیدند که به شناختی از مسائل مربوط به دنیای اسلام و تشیع توجه نشان دهند و تحقیقات و پژوهشهای آنها بُعد آکادمیک پیدا کرد اما ارتباط میان یک پژوهش متدیک و آکادمیک با واقعیتهای گروههای مختلف نخبة اجتماعی مثل شخصیتهای فرهنگی، هنری، سیاستمداران، رسانهها و تنظیم و امتزاج آنها در اشکال بین رشتهای و کاربردی مقولهای است که به نظر میرسد نباید انتظار داشت توسط آنها صورت بپذیرد و اینجاست که تکالیف و وظایفی متوجه کارگزاران فرهنگی قرار میگیرد. از این لحاظ میتوانم بگویم متأسفانه ما در ارائة آنچه که بتواند به لحاظ بین رشتهای و کاربردی مفهومسازی نهضت عاشورا و امام حسین (ع) را برای جامعه پذیرنده آلمانی زبان داشته باشد تا حد بسیار زیادی کمتوانی از خود نشان دادهایم.
دینآنلاین: درواقع آیا بر اساس همین تصویری که ارائه دادهاید زمینهسنجی برای اجرای برنامههای رایزنی طی سالیان اخیر صورت گرفته و یا آنکه درخواست و تماس برای ارائة این برنامهها سبب شده تا شما وارد این فرآیند گردید؟
موجانی: باید گفت به هنگام آغاز مأموریت مطالعة جامعی در رابطه با فضای فرهنگی در حوزههای مختلف و همکاریها و فعالیت عملکردی بخش فرهنگی سفارت ج.ا.ا. و رایزنی فرهنگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در آلمان طی چهار دهة اخیر بعد از انقلاب انجام شد و با مطالعة اولیه این نکته حاصل گشت که میتوان سنتها و ارزشهای خود را به جامعة مخاطب در آلمان به شرطی معرفی کرد که از زبان فهم و مشی و منطق آنها استفاده کرد. اجازه دهید در این باره به شما یک مثال را ارائه نمایم. طی هفتة جاری نمایشگاهی به مدت سه هفته در برنامة هفته فرهنگهای شهر وایمار که پایتخت هنر، فرهنگ و سیاست آلمان محسوب میشود و تمام ادبا، شعرا، موسیقیدانان و شخصیتهای تأثیرگذاری که در ساخت فرهنگ آلمان نقش داشته و یا متأثر از مکتب وایمار هستند، برپا شده است. عنوان این نمایشگاه «شهید عشق» است و فضای نمایشگاه صرفاً به معرفی جنبههایی از هنر عاشورایی، یعنی تصاویر مینیاتورهایی که حادثة عاشورا را روایت میکنند اختصاص دارد. از زبان تصویر یک داستانی را به معرض نمایش میگذارد که کاملاً وجه دینی و آیینی دارد و در کنار آن از هنر خوشنویسی استفاده گشته تا نمونههایی متعدد و متنوعی از تأثیر خوشنویسی در زندگی اجتماعی شیعه ایرانی را با تمرکز بر محوریت داستان عاشورا نشان داده شود. اینجا این امکان فراهم شد در دل یک برنامه اروپایی، تابلویی را به نمایش گذاشته شود با شعر محتشم کاشانی، پرچم تعزیت حسینی برافراشته گردد که بر روی آن با حروف خوش و زیبا به شکل خطوط اسلامی اسم اباعبدالله الحسین (ع) درج شده، پردهای در مقابل دیدگان افراد قرار گیرد که زیارت عاشورا در آن با اشکال هندسی اسلامی نقش بسته است و یا حتی از کُتلی استفاده نمود که به عنوان یک نماد مورد توجه مخاطبی قرار میگیرد که با اصل موضوع ارتباط ندارد اما تأثیر هنری پدیده او را به دل ماجرا میکشاند. لذا در نگرش افکار عمومی این سؤال را ایجاد میشود که این کلمات و حروفی که به صورت دست دوزی بر روی این کُتل دوخته شده است چه بار معنایی را دارند؟ اینجا با یک فرآیند کاربردی و بین رشتهای این امکان حاصل میگردد که در فضای برنامههای فرهنگی شهری مثل وایمار بتوان موضوع مورد نظر را به خوبی عرضه داشت. یک نکتة دیگر در مسئلة معرفی آن است که این نمایشگاه هدف هم دارد. برپایی آن در وایمار توجه به یک واقعیت در رابطه با این شهر و تاریخ آلمان هم است. در 8 کیلومتری شهر وایمار اردوگاه اسرای جنگی بوخن والد قرار دارد اردوگاهی که به تعبیر مورخین اندیشة هولوکاست اولین کورة آدم سوزی در آن ایجاد شد. بوخن والد یک ارزش نمادین برای آلمان دارد، چرا که یک فاجعة انسانی به روایت تاریخ نگاران معاصر آلمان در کنار مهمترین مرکزیت فرهنگ و اندیشة آلمان با ایجاد آن توسط نازیها رقم خورد. این تناقض مسئلهای است که سبب شده همة افرادی که در آلمان زندگی میکنند در دوران تحصیل خود براساس نظام آموزشی دیداری از این دو منطقه را داشته باشند: کمپ بوخن والد و شهر وایمار. هدف آن است به آنها دو گزینه نشان داده شود یکی میتواند به جنگ و ویرانی و خشونت و نابودی به تعبیری به کشتار و نسلکشی منتهی گردد و دیگری مکتب اندیشه خلاق و مولدی گردد که فرهنگ و هنر، موسیقی و ادبیات و شعر و تاریخ و نقاشی و مجسمهسازی را در خود نهفته دارد. نظام آموزشی این کشور میکوشد تمام جمعیت آلمان در دوران تحصیل را وادارد از این دو مرکز بازدیدی داشته باشند تا یک مجال برای انتقال پیامی عینی حاصل گردد. با این اهمیت دوگانه یعنی نیستی و مانایی توامان این منطقه، وایمار پنجرهای میتواند باشد برای معرفی مفهومی عمیق از نهضت حسینی: «مظلومیت وجدانی بیدار». اینکه مجالی پیدا شود تا گفته آید در نگاه اسلام کشتن یک انسان بیگناه و مظلوم، مصداق قتل همگان و رهایی او نجات بشریت است: «فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا». بنابراین در فضای اسلامهراسی از دل یک برنامه فرهنگی طرح و بیان اینکه نفس کشتن انسانها بیگناه یک عمل مجرمانه است، یک مصداق از طرح غیر مستقیم و مخاطب گزینی عام است. از این روست میتوان به اصل موضوع هم که وجه سیاست روز شده ورود پیدا کرد و به سهولت در کمپ نازیهای سابق ایستاد و گفت کمیّت موضوع کشتار انسانهای بیگناه ملاک نیست. این دقیقاً در تقابل با آن اندیشهای است که هولوکاست را با ابعادی مبالغهآمیز به صورت فشار سیاسی و اجتماعی بر افکار عمومی جامعة جهانی میخواهد تحمیل نماید. فرصتی است که ما به عنوان مسلمان اعتقادات خود را در محیط اسلامگریز کنونی اروپایی و در بخشهای شرق آلمان که این اسلام گریزی شکل ستیز به خود گرفته است، ابراز داریم. چندین دهه است که در آلمان تبیین میشود که میلیونها انسان در اردوگاهها و در کورههای آدمسوزی و اتاقهای گاز دوران نازیها کشته شدهاند و همة آنها را متعلق به یک مذهب خاص به یک آئین خاص میدانند فلذا همین حجاب سبب میشود از تصور پرداختن به اصل عمل شنیع کشتار انسانی به یک مصداق خاص و یک جامعه مشخص بسنده شود و آنچه در عالم رخ داده و میدهد را ندید. این دقیقاً آن چیزی است که میتوان در گفتگو با جامعة آلمان با استفاده و با اغتنام از مثال قیام امام حسین (ع) عرضه نمود، اینکه امام حسین (ع) مظلوم کشته شد برای اینکه جوانمردانه میخواست از اخلاق و ارزشهای انسانی دفاع کند. پس از نظر مسلمانان کنونی، فارغ از تشیع یا تسنن، مسلمان واقعی این عمل یعنی کشتن یک انسان را با هلاکت کل انسانها برابر میشمارد. دیگر نه مذهب امام حسین (ع) نه ملیت امام حسین (ع) نه شخصیت امام حسین (ع) بلکه اندیشه و فکر انسانی او که معتقد است که حتی اگر دین ندارید آزادمرد باشید است، بر مخاطب تاثیری میگذارد. در حالی که در تفکر رایج و تربیت محیط اجتماعی شاهد آن هستیم روایت مورخان اروپایی موضوع را به سطح نازلتری یعنی یک شناسة هویتی خاص، مثل دین محدود میدارد. این زبان عرضه کار فرهنگی، زبان تازهای است، زبانی است که نه ما را به چالش با محیط و جغرافیای عمل میکشاند که بخواهیم مسئلهای را نفی یا نقض کنیم یا مورد تردید قرار بدهیم بلکه ما و آنها را به تفکری مشترک نزدیک میکند که اصولاً ارزش جان انسان بیش از نشانههای هویتی او باید مورد توجه قرار گیرد. اینجاست که حادثة تروریستیای که در اروپا اتفاق میافتد، هم سنگ، همتراز و هم وزن حادثهای خواهد بود که در اهواز روی میدهد و اینجاست که این انتظار ایجاد میشود به همان میزانی که برای حادثة حمله در مقابل کلیسای شکستة برلین واکنش نشان داده شد، ضروری است به همان سطح نیز برای حادثة اهواز یا حوادث مشابه دیگر کنش صورت پذیرد. امری که در نهایت بدین منتهی میگردد که کشتار انسان مظلوم و بی گناه موضوع شود نه کشتار مسلمان، مسیحی یا یهودی، اروپایی یا میانماری. این بُعدی از فلسفة قیام عاشوراست. ما عاشورا را پاس میداریم و به تعزیت مینشینیم نه فقط برای آنکه خود را با حالی حزین به لحاظ عاطفی تخلیه داده و تسکین دهیم بلکه آن را مورد توجه قرار میدهیم که به معرفت این پدیده و مانایی پیام درون آن طی یک بازة زمانی بلندمدت توجه نماییم. فلذا همة آن مجموعهها و ابزارهای هنری و فرهنگی، روایی و آئینی در کنار همدیگر فرصت ایجاد میدارند تا جامعة مخاطب با چشمانی بازتر و برداشتن فیلترهای خاص به مسئلة نگاه کند. کارگزار فرهنگی با این نگاه میکوشد تشیع را در محیط مخاطب آلمانی زبان خود عرضه دارد و سلسله برنامههایی که چه در ایام محرم و چه در زمانهای دیگر دنبال میشود، ابعادی متنوع همین منطق است تا بتواند حجم کاملی از پدیده را عرضه نماید، یعنی کتاب «مقتل الحسین (ع) ابی مخنف» وقتی که به زبان آلمانی چاپ میشود یک طبقه از نخبگان اجتماعی را مخاطب قرار میدهد و آلبوم مینیاتورها یک لایه متفاوت از بدنة جامعه را مورد توجه و شناسایی قرار میدهند. ارائة تعزیة امام حسین (ع) برای اولین بار یک مخاطب تازه و از جنس دیگری را پوشش میدهد و حرکت گروهی که دمّام میزنند و براساس سنت محلی جنوب ایران به سوگ امام حسین (ع) مینشینند تا از درون خود آهنگ و شعر و حرکت را در یک خروجی همسان دارند، با هم معنا میدهد و نه یک بُعدی. مجموعة این فرآیندها میتواند شکل کاملتر و وضوح بیشتری را از مسئلهای نشان دهد که ما آن را بخشی از هویت ایرانی و اسلامی خود میدانیم و برای معرفی آن بایستی بکوشیم. هنر ارتباط با مخاطب هم یکی از جنبههای مؤثر و تأثیرگذار میتواند باشد. اگر ما در این ارتباط بخواهیم نگرش تبلیغی را دنبال نماییم مخاطب ما به یقین چون در دنیایی متفاوت زندگی میکند به سرعت از این تبلیغات دلزده شده و رابطهاش را با ما و حتی با اهداف و پیامهای مندرج در فعالیتهای فرهنگی ما قطع خواهد کرد. برای خود من مسئله وقتی با ارزش میشود که به عنوان مثال در وایمار هنگامی که درهای نمایشگاه در یک مرکز پرتردد گشوده شد و مادری با دو کودک خویش در سلک افرادی بودند که در همان ساعت اول وارد محل شدند و ناخواسته کودکی شش ساله به زبان آلمانی با نشان دادن تصویر مینیاتورها مادرشان خطاب قرار داد که: مسیح، مسیح! اینجا مشهود میگردد جذب مخاطب آلمانی از ناحیة تبلیغات نبود بلکه از ناحیة آن چیزی بود که خردترین عضو جامعه بدان توجه نشان داد: چهرة پوشیدة امام و هالهای از تلالو نور که در نقاشیهای آئینی کلیسایی جهت قدیسین دیده میشود برای آن دخترک خردسال آلمانی تداعی معنا شد. او امام حسین (ع) را نمیشناخت اما مسیح (ع) را میشناخت و حالا وقتی که آمده و تصویرها را دیده و شکل آنها را نزدیک با تجسم ذهنی خود مییابد از مادرش پرسش داشت که چرا روی مسیح پوشانده است؟ هم ذات پنداری خود ارزش نهفتهای است که حاصل ارتباط با جامعة مخاطب است. شخصیت این جامعة مخاطب و کمیّتش اینجا نباید موضوع بحث ما باشد که یک دختر کودک خردسال شش ساله به این شعور یا به این نکته واقف شده بلکه این خود برای ما نشانهای است که این نوع از فعالیت به ما پیام میدهد که بیشتر، آگاهانه و تأثیرگذارتر ارتباط برقرار کنیم. در نشانهای دیگر دوست فلسطینی مقیم وایمار و استاد دانشگاه آن شهر در رشتة هندسه آقای دکتر مصطفی سعد که از برادران اهل سنت هم بود، در بازدید و گفتگو به نکتة دیگری اشاره کرد. در نگاه او شیعیان از هنر برای انتقال پیامها و ارزشها به اشکال مختلف سود میجویند، توجه او بیشتر متوجه خطوط بود و از این مسئله متحیر شده بود که چگونه همین کلمات و اشعار مربوط به سوگواری عاشورا توانسته است در فرمهای زیبا و جذاب چشم نواز برای مخاطبانی باشد که هیچ ارتباطی نه با اصل موضوع و نه با متن دارند اما شکل و فرم برای آنها یا برای او که مسلمانی مقیم و انگونه که بیان داشت سکولار است اما به هندسه توجه دارد میتواند پردهای را عقب زند تا به درون نگاه اهل بیت (ع) پیامبر (ص) نظر اندازد.
دینآنلاین: برای استمرار این حرکت و برای فراگیر شدن آن چه باید کرد، چون فرهنگ در استمرار برنامهها و فعالیتها است که خود را نشان میدهد، از این جهت استمرار برنامهریزی در چه افقی مورد توجه واقع شده است؟
موجانی: این دقیقاً دغدغهای است که ما را هم متوجه خود نموده است، در واقع برای فرهنگسازی به زمان نیاز دارد و برای استمرار یک برنامه سیاستگذاری بایستی صورت بپذیرد. اینجا ابتکارهای موردی یا اجراهای مشخص در بازههای کوتاه حاصل یک دورة مأموریتی نمیتواند وافی مقصود باشند بلکه بایستی در کلان ملی درک کنیم چه انتظاری متوجه ما برای حضور در عرصة فرهنگ مخاطبی متفاوت است که میکوشیم با آنها ارتباط برقرار نماییم؟ افزون بر این بایستی به این هم اشاره کنیم که پایش مورد به مورد هر پرونده یا هر برنامه هم باید در کنار استمرار فرآیند اجرای برنامه مورد دقت و توجه قرار گیرد در غیر اینصورت ما یک برنامة مشخص را به صورت سنواتی و متداول اجرا میکنیم بدون اینکه بدانیم که مخاطب ما در این فرآیند چند ساله به صرف عادت یا باور به مانند شیعیان و مسلمانان مقرر نیست که از آنچه که عرضه میشود، بهره جوید بلکه او هر سال و هر بار به دنبال نو شدن، جذاب شدن، متعالی شدن و تکمیل شدن یافتههای شناختی خود از پدیدهای است که شما در شکل مناسبی مایلید عرضه نمایید. برای مثالی روشن باید به نوروز اشاره داشت. نوروز برای ما برگزاری یک سنت است و همه ساله به همان فرم، شکل و شمایل سابق میکوشیم که برای مخاطبان از نوروز صحبت نماییم، اگرچه مخاطبان ما در طی زمان تغییر پیدا میکنند و همة دنیا نوروز را نمیشناسد اما ما بایستی به دنبال ابتکارات تازهای هم برای جذاب نگه داشتن این برنامه باشیم به طوری که حتی مخاطبان اصلی که سالانه در ارتباط با نوروز قرار میگیرند این تصور را نداشته باشند که برنامة نوروزی صرف اجرای یک موسیقی و یک پذیرایی و چند سخنرانی ساده است. برای اینکه بدین شکل صورت نپذیرد، ضروری است به موازات اجرای هر برنامه در رابطه با ابعاد، انعکاس، واکنشها، ارزیابیها و تأثیرهای متفاوت آن یا مطالعه و یا حداقلی توجهی صورت بپذیرد و از این طریق اطلاعات خود را به روز کنیم و براساس سلایق و جذابیتهایی که خود را نشان میدهد بکوشیم فرمها، شکلها و مسیر حرکت خود را دقیقتر، عینیتر و با رعایت ظرائف تازه، عرضه داشت. اینگونه است که نوعی پویایی در حرکتهای فرهنگی و برنامة ما هم آغاز خواهد شد. همزمان باید یک حلقة ارتباط هم برای موفقیت در نظر گرفت، میان هنرمند، نویسنده، ادیب و مجری و برنامهریز و طراح و متفکر تا حاصل رأی جمعی و ادغام سلائق مختلف بتواند فرم واقعبینانهتری را از مسیری که برگزیدهایم، را ترسیم نماید.
موجانی: این دقیقاً دغدغهای است که ما را هم متوجه خود نموده است، در واقع برای فرهنگسازی به زمان نیاز دارد و برای استمرار یک برنامه سیاستگذاری بایستی صورت بپذیرد. اینجا ابتکارهای موردی یا اجراهای مشخص در بازههای کوتاه حاصل یک دورة مأموریتی نمیتواند وافی مقصود باشند بلکه بایستی در کلان ملی درک کنیم چه انتظاری متوجه ما برای حضور در عرصة فرهنگ مخاطبی متفاوت است که میکوشیم با آنها ارتباط برقرار نماییم؟ افزون بر این بایستی به این هم اشاره کنیم که پایش مورد به مورد هر پرونده یا هر برنامه هم باید در کنار استمرار فرآیند اجرای برنامه مورد دقت و توجه قرار گیرد در غیر اینصورت ما یک برنامة مشخص را به صورت سنواتی و متداول اجرا میکنیم بدون اینکه بدانیم که مخاطب ما در این فرآیند چند ساله به صرف عادت یا باور به مانند شیعیان و مسلمانان مقرر نیست که از آنچه که عرضه میشود، بهره جوید بلکه او هر سال و هر بار به دنبال نو شدن، جذاب شدن، متعالی شدن و تکمیل شدن یافتههای شناختی خود از پدیدهای است که شما در شکل مناسبی مایلید عرضه نمایید. برای مثالی روشن باید به نوروز اشاره داشت. نوروز برای ما برگزاری یک سنت است و همه ساله به همان فرم، شکل و شمایل سابق میکوشیم که برای مخاطبان از نوروز صحبت نماییم، اگرچه مخاطبان ما در طی زمان تغییر پیدا میکنند و همة دنیا نوروز را نمیشناسد اما ما بایستی به دنبال ابتکارات تازهای هم برای جذاب نگه داشتن این برنامه باشیم به طوری که حتی مخاطبان اصلی که سالانه در ارتباط با نوروز قرار میگیرند این تصور را نداشته باشند که برنامة نوروزی صرف اجرای یک موسیقی و یک پذیرایی و چند سخنرانی ساده است. برای اینکه بدین شکل صورت نپذیرد، ضروری است به موازات اجرای هر برنامه در رابطه با ابعاد، انعکاس، واکنشها، ارزیابیها و تأثیرهای متفاوت آن یا مطالعه و یا حداقلی توجهی صورت بپذیرد و از این طریق اطلاعات خود را به روز کنیم و براساس سلایق و جذابیتهایی که خود را نشان میدهد بکوشیم فرمها، شکلها و مسیر حرکت خود را دقیقتر، عینیتر و با رعایت ظرائف تازه، عرضه داشت. اینگونه است که نوعی پویایی در حرکتهای فرهنگی و برنامة ما هم آغاز خواهد شد. همزمان باید یک حلقة ارتباط هم برای موفقیت در نظر گرفت، میان هنرمند، نویسنده، ادیب و مجری و برنامهریز و طراح و متفکر تا حاصل رأی جمعی و ادغام سلائق مختلف بتواند فرم واقعبینانهتری را از مسیری که برگزیدهایم، را ترسیم نماید.
منبع: دین آنلاین