نویسنده خانم خزایی
افغانستان کشوری است که به دلیل واقع شدن در مسیر چند سویه جنوب، غرب و آسیای مرکزی به «قلب آسیا» معروف است و از موقعیت ویژه ای برخوردار است. و از سمت شمال با کشور تاجیکستان،ازبکستان،ترکمنستان و از سمت جنوب و جنوب شرقی با کشور پاکستان و در گوشه شمال شرقی و شرق با کشور چین و ازطرف غرب با کشور ایران همسایه است.مساحت افغانستان 652 هزار کیلومتر مربع می باشد. تاکنون آمارهای بسیار متفاوتی از جمعیت افغانستان ارائه شده است، اما متوسط آمارها، جمعیت افغانستان را بین 15 تا 20 میلیون نفر نشان می دهد.اسلام دین رسمی کشور و 99% مردم پیرو آن می باشند و 1% دیگر پیرو ادیانی همچون هندو و مسیحیت می باشند.
بدون شک، افغانستان در دو دهه اخیر از بحرانی ترین کشورهای منطقه و جهان محسوب می شود. موقعیت استراتژیک این کشور و دخالت بیگانگان، سیمای ناهمگون قومی، شکاف های مذهبی، ظهور جریانات تندرو مذهبی، بخصوص دیدگاه ارتجاعی طالبانی را می توان به عنوان زمینه های بحران ذکر کرد که منجر به ناامنی و جنگ در افغانستان شده است.
به دنبال سیاست های جنگ سرد، افغانستان به عنوان میدانی برای رقابت شوروی (سابق) و آمریکا درآمد. در سال 1979 که اتحاد جماهیر شوروی نیروهای نظامی خود را برای نجات و حمایت رژیم کمونیستی به افغانستان روانه کرد، این کشور در دام یک جنگ ده ساله افتاد. در این میان، آمریکایی ها بر آن شدند با سرازیر کردن تسلیحات به سوی مبارزان، افغانستان را به «ویتنام روس ها» تبدیل کنند. زمانی که آخرین سربازان شوروی افغانستان را ترک کردند، مجاهدین افغان کابل را تصرف کردند و جنگ افغانستان را به مرحله جدیدی کشاندند.
تفرقه و اختلاف بین گروه های مسلّح و بروز جنگ شدید باعث تخریب کلی شهر کابل گردید و افغانستان را در شرف از هم پاشیدگی قرار داد. نیروهای نوظهور طالبان سه سال بعد وارد صحنه شدند و با حمله آمریکا به افغانستان، از صحنه سیاسی حذف شدند.در حال حاضر، گذشته از امنیت، مهم ترین مشکل و مسئله اجتماعی افغانستان بحران هویّت ملّی است؛ زیرا افغانستان دارای یک جامعه چند پارچه است. تنوّع و ناهمگونی اقوام و فقدان همکاری های وحدت بخش موجب شده است روند ملّیت سازی در این کشور نتواند بحران را پشت سر بگذارد. از این رو، هنوز هویّت ملّی مشترک تعریف شده و قابل قبولی برای همه مردم شکل نگرفته و هویّت های پراکنده قومی جایگزین هویّت ملّی شده اند
مذاهب اقوام افغانستان
1 .مذهب حنفی
اکثریت مردم افغانستان پیرو مذهب سنّی حنفی اند که جمعیت آن ها بین 65 تا 75% از کل جمعیت افغانستان تخمین زده می شود. مهم ترین اقوام پیرو مذهب حنفی را پشتون ها، تاجیک ها و ازبک ها تشکیل می دهند.
1 .پشتون ها: این قوم عمدتا در شرق و جنوب افغانستان زندگی می کنند. جمعیت آن ها 40 تا 50% برآورد شده است. اینان به زبان پشتو صحبت می کنند که از زیرشاخه های زبان هند و اروپایی است. پشتون ها در چند سده اخیر، حاکمیت سیاسی را به طور انحصاری در اختیار خود داشته اند و گروه طالبان از همین قوم می باشند.
2 .تاجیک ها: این گروه از اقوام آریایی اند که در مناطق گوناگون افغانستان پراکنده اند و جمعیت آن ها بین 20 تا 30% برآورد شده است. تاجیک ها به زبان فارسی صحبت می کنند و به رغم انحصار حاکمیت سیاسی پشتون ها، به طور محدود در ساختار قدرت سیاسی سهیم بوده اند.
3 .ازبک ها: این عده از اعقاب ترکان زردپوست آسیای مرکزی اند که عمدتا در نواحی شمالی افغانستان زندگی می کنند. زبان این قوم ازبکی است که از زیرشاخه های زبان ترکی می باشد. ازبک ها همواره از اقوام محروم کشور بوده اند.
2 .مذهب شیعه
شیعیان افغانستان به دو فرقه تقسیم می شوند: 1. جعفری؛ 2. اسماعیلیه. شیعیان اسماعیلی بسیار اندکند و در «بدخشان» زندگی می کنند. جمعیت اصلی شیعیان را شیعیان اثنی عشری تشکیل می دهند که از هزاره ها، قزلباش ها و عده ای از تاجیک ها و پشتون ها ترکیب یافته اند. شیعیان به زبان فارسی صحبت می کنند و جمعیت اصلی شیعیان را هزاره ها تشکیل می دهند، به طوری که در افغانستان شیعه مترادف با هزاره می باشد.
در مورد جمعیت شیعیان، اختلاف نظرهای فراوانی وجود دارد. دلیل این امر نبود یک حکومت مرکزی مقتدر است که بتواند مستقل از فشارها و نفوذهای قبیله ای و قومی عمل کند و نیز نیروی آموزش دیده و تجهیزات لازم را برای این کار فراهم کند. در دو دهه اخیر، به دلیل جنگ های پیاپی و عدم ثبات سیاسی، فرصتی برای این کار به وجود نیامده است. با این حال، جمعیت شیعیان بین 25 تا 30% برآورده شده است, که هزاره ها بین 20 تا 25% آن را تشکیل می دهند.
مذهب شیعه در افغانستان هیچ گاه در قانون اساسی به رسمیت شناخته نشده و تنها مذهب رسمی کشور حنفی بوده است و شیعیان همواره از سوی حکّام و دولت مردان نادیده انگاشته می شده اند.
در دوران کنونی، اوضاع بسیار متفاوت است و شیعیان در کنار اهل سنّت با هم زندگی می کنند و تا حدّ زیادی نگرش های منفی مذهبی نسبت به یکدیگر از بین رفته اند.
در اینجا به توضیح مختصری درباره هزاره ها به عنوان جمعیت اصلی شیعیان و یکی از اقوام مهم کشور افغانستان می پردازیم:
3. هزاره ها
هزاره ها از نژاد زردند که از دیرباز در کوه پایه های مرکزی و در مناطقی که در قرن سیزدهم میلادی در تصرف آنان بود سکونت داشته اند اما زبان آنان فارسی است. هزاره ها غالبا در ناامنی اقتصادی به سر برده اند. آنان از دهه 1880 به بعد، متحمّل شرایط سخت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شدند و قیام آنان علیه برتری طلبی پشتون ها به طور وحشیانه ای در اواخر قرن نوزدهم سرکوب شد. هزاران تن از آنان کشته و زنان و کودکانشان به اسارت رفته و به ناچار دست به مهاجرت های دست جمعی به سوی ایران که اکنون در مشهد به «خاوری» معروفند و پاکستان زده اند. آنان که در داخل کشور ماندند، به خاطر از دست دادن زمین های حاصلخیز خود، به ناچار به شهرها، بخصوص به کابل، به عنوان کارگران غیرماهر و خدمتگزاران منازل مهاجرت کردند.همه این مسائل موجب شدند هزاره ها دارای موقعیت اجتماعی خوبی نباشند
شروع جنگ بر ضد دولت کمونیستی کابل در قالب گروه های سیاسی سرآغاز بسیاری از تحولات بود و آن ها را جزو نخستین گروه های مجاهدین قرار داد که در سال 1358 ش تمام سرزمین هایشان را آزاد ساختند.
پیشینه تشیّع در افغانستان
در مورد زمان ورود تشیّع و گسترش آن در افغانستان اختلاف نظر وجود دارد که در اینجا به دو نظریه اصلی در این باره اشاره می کنیم:
الف. ورود تشیّع در عهد صفوی
عده ای بر این اعتقادند که در عصر حکومت صفویان و بخصوص دوران پادشاهی شاه عبّاس، مذهب شیعه وارد افغانستان شده است. این نظریه ابتدا توسط ومبری در سال 1895 ارائه شد. وی در مورد شیعه شدن هزاره ها چنین می گوید: «شاه عبّاس آن ها [هزاره ها] را مجبور کرد مذهب شیعه را بپذیرند.» مدتی بعد شرمن نیز نظریه مشابهی ارائه کرد: «مذهب شیعه تنها می تواند از طریق غرب، از ایران تنها ملت مهم شیعه در جهان اسلام وارد هزاره جات شده باشد. هزاره ها مانند فارس ها، شیعه اثنی عشری هستند ... تا ظهور صفویه، شیعه مذهب دولتی نشده و ایرانیان کاملاً به آن نگرویده بودند ... بدین ترتیب، می توان نتیجه گیری کرد که مذهب شیعه چندی بعد از ظهور صفویه، یعنی حوالی قرن شانزدهم و یا بعد از آن به میان هزاره ها راه یافته است.»
ب. همزمانی ورود اسلام و تشیّع به افغانستان
مطابق این نظریه، پیدایش تشیّع در هزاره جات مربوط به دوران حکومت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می باشد. در عصر خلافت ایشان بود که مردم «غور» (هزاره جات) اسلام را پذیرفتندو حضرت علی علیه السلام پرچمی برای رئیس غور فرستاد و او را به امارت آن کوهستان ابقا نمود. بدین صورت، محبت خاندان پیامبر در قلب مردم غور (هزاره جات) راسخ گردید.وبنابراتفاق نظراکثرمورخان همین نظریه پذیرفته وقابل قبول می باشد،صفویان باعث گسترش و تقویت آن شدند.
توزیع جمعیت شیعیان
1. شیعیان هزاره جات
هزاره جات، که در قلب افغانستان واقع شده، شامل استان های بامیان، غزنی، ارزگان، غور، جوزجان، سمنگان و قسمتی از بلخ است. هزاره جات از نظر جغرافیایی، طوری قرار گرفته که استان بامیان در قلب و مرکز آن واقع شده است و سایر نواحی در اطراف آن قرار دارند.
در افغانستان، موقعیت جغرافیایی و محل زندگی شیعیان شدیدا متأثّر از مسائل مذهبی بوده است. بسیاری از شیعیان که اکنون در قلب افغانستان و ارتفاعات مرکزی زندگی می کنند، از روی میل و علاقه آنجا را برای زندگی انتخاب نکرده اند، بلکه فشار حکومت مرکزی، بخصوص سیاست کوچ اجباری، آن ها را از دامنه کوه ها به داخل ارتفاعات سوق داده است که از نقطه نظر دفاعی، به خاطر گردنه های صعب العبور مناسب به نظر می رسد اما شرایط زندگی در آنجا بسیار سخت است.
2. شیعیان کابل
شیعیان در کابل به دو دسته عمده قومی تقسیم می شوند:
اول قزلباش ها که از زمان تصرف کابل توسط نادر شاه در همانجا ساکن شدند و در بعضی از مقاطع، نقش مهمی در جریانات تاریخی داشته اند. عموما قزلباش ها به سبب قرابت صوری و شکلی به پشتون ها، کمتر مورد آزار و اذیت واقع شده اند و موقعیت اقتصادی نسبتا خوبی دارند.
دوم هزاره ها که به دلیل شرایط دشوار زندگی در هزاره جات، سرکوب مضاعف حکومتی و کمبود عمومی تسهیلات اولیه مانند بیمارستان و مدرسه به کابل مهاجرت کرده اند و در شغل های رده پایین مشغول به کار بوده اند. به لحاظ جمعیت، گفته می شود: در هنگام فتح کابل در زمان مجاهدین، نیمی از جمعیت کابل متعلّق به هزاره ها بوده است.
3. شیعیان شمال
ناحیه ترکستان افغانستان یا همان «ساحه شمال» از مناطقی است که می توان گفت: 50% جمعیت آن، بخصوص در استان های بلخ و جوزجان، متعلّق به شیعیان است. البته حضور شیعیان در استان بلخ نمود بیشتری دارد؛ بیشتر ساکنان مزار شریف و نواحی اطراف آن راشیعیان تشکیل می دهند. در سال 1377 طالبان با تصرّف «مزار شریف»، دست به قتل عام گسترده زدند. «روضه سخی»، که منسوب به حضرت علی علیه السلام می باشد، در این شهر قرار دارد و مردم به شدت معتقدند که قبر حضرت علی علیه السلام در مزار شریف است و شیعه و سنّی برای زیارت مشتاقانه به آنجا می آیند.
زبان و ادبیات افغانستان
زبان شیعیان افغانستان فارسی دری است؛ چنان که اصطخری می نویسد: زبان غور چون زبان اهل خراسان فارسی بوده است. زبان مردم غور و غزنی و بامیان و بست و قندهار فارسی بوده است. شعرای مناطق یاد شده تماما به فارسی شعر گفته اند.
البته زبان فارسی، زبان اختصاصی شیعیان نیست بلکه تاجیک ها نیز در افغانستان به زبان فارسی صحبت می کنند. زبان فارسی در افغانستان دارای گویش های متفاوتی است که مهم ترین آن ها هزارگی، کابلی، هراتی و بلخی می باشد. بیشتر شیعیان، که هزاره هستند، با گویش هزارگی صحبت می کنند. گویش هزارگی از زبان مغولی و ترکی تأثیر پذیرفته است.
آداب و رسوم مذهبی و اجتماعی
1. منقبت خوانی
3. اعیاد و مناسبت ها
1. عید فطر: مردم این روز را با خواندن نماز عید و پوشیدن لباس های نو و رفت آمد به خانه یکدیگر گرامی می دارند.
2. عید قربان: مردم این روز را با دادن نذورات گرامی می دارند.
3. عید برات: در این روز، که میلاد قائم آل محمّد علیه السلام است، مجالسی برای گرامی داشت آن برپا می دارند که همواره با مدّاحی و مقالات ادبی همراه است.
4. عید اموات: معمولاً یک یا دو شب قبل از عید فطر و عید قربان، عید مردگان و گذشتگان اعلان می شود و در آن روزها معمولاً مجلس ختم قرآن و روضه خوانی برگزار می کنند و از دعوت شدگان پذیرایی می کنند و ثواب آن را به روح مردگانشان اهدا می کنند.
5. عید نوروز: این روز را با خلافت ظاهری حضرت علی علیه السلام مصادف می دانند و برای چند روز مجالس برگزار می کنند میان شیعیان، آداب خاصی دارد.
شیعیان افغانستان و سیاست
همزمان با تغییر نام خراسان به «افغانستان» و جلوس احمد شاه درانی بر تخت سلطنت، سیاست های خصمانه ای از طرف وی و سایر حکّام بعدی درباره شیعیان مشاهده شدند. این سیاست ها در طول زمان، دارای شدت و ضعف بودند، اما به عنوان اصول کلی سیاست های حکّام افغانستان پذیرفته شدند.
تا پیش از 1892 م شیعیانی که در هزاره جات زندگی می کردند تا حدی از دولت مرکزی مستقل بودند، اما در سایر مناطق شیعه نشین تبعیض ها و ظلم های فراوانی صورت می گرفت. سیاست تسخیر اراضی شیعیان به بهانه های گوناگون، از غم انگیزترین حوادث این سال ها می باشد. همزمان با به قدرت رسیدن عبدالرحمن در سال 1880 م تحوّلات جدیدی رخ دادند. عبدالرحمن هزاره ها را خطری جدّی برای خود می دانست. او در نظر داشت هزاره جات را، که تا آن وقت مستقل بودند، تحت تصرف خویش درآورد.
پس از مدتی عبدالرحمن با اعزام مأموران حکومتی، مالیات ها را افزایش داد. مردم نیز ابتدا قبول کردند و مردان خود را برای سربازی به کابل می فرستادند، اما پس از مدتی ظلم و تعدّی سربازان حکومتی در هزاره جات خشم مردم را برانگیخت. مردم با ارسال مراسلات، شکایات خود را به گوش عبدالرحمن رسانیدند، اما وی ترتیب اثر نداد. سرانجام، مردم دست به قیام عدالت خواهانه زدند که منجر به جنگی سه ساله شد.
یکی از مورّخان کشور می نویسد: «چون آتش جنگ هزاره ها به غایت ملتهب گردید و شراره اش پیش گرفت، هواخواهان دولت را کاری شگفت روی داد. در این وقت، میراحمد شاه فتوای تکفیر هزاره ها (شیعیان) را صادر کرد و در اطراف و اکناف ولایت انتشار داد.»
پس از انتشار فتوای تکفیر شیعیان، تمام مردم افغانستان خود را برای جنگ با شیعیان آماده کردند و از هر طرف، نیرو به سمت هزاره جات روانه کردند و تا توانستند، کشتند و غارت کردند. این خون ریزی در تاریخ افغانستان بی سابقه است و بی رحمانه ترین کشتار جمعی است. آنان زنان و فرزندان شیعیان را نیز به اسارت گرفتند و آن ها را به فروش رساندند.
سرانجام پس از سالها، در دولت مجاهدین شیعیان توانستند در قدرت سیاسی سهم گیری نمایند، اما ظهور طالبان مشکلات جدیدی برای افغانستان و بخصوص شیعیان به وجود آورد که بار دیگر شاهد قتل عام شیعیان هستیم؛ این بار توسط طالبان که شیعیان را کافر می دانستند.
طالبان در 17 مرداد 1377 ش پس از تصرف مزار شریف، شروع به قتل عام گسترده شیعیان کردند. نماینده حقوق بشر در گزارش خود چنین می نویسد: «طالبان در ظرف شش روز اول سلطه شان بر مزار شریف، سه هزار نفر از هزاره ها را در منازلشان یا بر روی خیابان ها به قتل رسانیده اند. تعداد مجموع کشته ها پنج تا هشت هزار نفر تخمین زده می شد.»
اکنون پس از نابودی طالبان، وضعیت شیعیان بهتر می نماید. آنان توانسته اند در دولت کنونی چند وزارتخانه به خود اختصاص دهند. در این روزها، که قانون اساسی در حال تدوین و تصویب است، شیعیان فعّالانه بر رعایت حقوق تمام اقلیّت های مذهبی، قومی و عدالت اجتماعی تأکید می ورزند.
منبع: سایت تخصصی شیعه شناسی