گزارشی تحقیقاتی از رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران – برلین
پیشگفتار
هدف از این جزوه معرفی حوزه اسلام شناسی و الهیات اسلامی در کشور آلمان است. اسلام شناسی در آلمان در آغاز با شرق شناسی در آمیخته بوده، لذا بررسی روند تاریخی آنها در بدو شكل گیری از هم مجزا نیست. از آن جا که یكی دیگر از تحقیقات رایزنی فرهنگی ایران در برلین به بررسی تاریخ شرق شناسی می پردازد، این نوشته از بحث درباره این مقدمات تاریخی اجتناب نموده علاقمندان را به تحقیق مذکور ارجاع می دهد. به دیگر سخن، غرض این جزوه، کمك به دانشوران ایرانی زبان برای آشنایی با محققان آلمانی در حوزه اسلام شناسی و الهیات اسلامی و شناخت تفاوت های موجود میان "اسلام شناسی" و "الهیات اسلامی" به عنوان یك رشته نو ظهور در آلمان است. نكته دیگر آن که این تحقیق به دو بخش عمده تقسیم می شود. بخش نخست بیشتر به اسلام شناسی پرداخته و بخش دوم به الهیات اسلامی اختصاص دارد.
در باره تفاوت نگاه حاکم بر این دو موضوع در مقدمه فصل چهارم توضیحاتی آمده است که در این جا از تكرار آن اجتناب می کنیم. تنها باید گفت اسلام شناسی بیش از آن که شناسایی اسلام باشد شناسایی مسلمانان و تاریخ و فرهنگ آن هاست.
اسلام شناسی به اسلام به عنوان پدیده ای تاریخی می نگرد و علاقمند است آن را بر اساس مبانی تجربی مورد مطالعه قرار دهد. لذا نگاه اسلام شناسان به اسلام و به مسلمانان با نگاه ما به خودمان متفاوت است. این تفاوت نگاه گاهی رنگی از الحاد یا انتقاد به خود می گیرد و گاهی عاری از این پس زمینه انتقادی، تنها به بررسی تاریخی می پردازد. در هر حال یك اسلام شناس همان طور به اسلام نگاه می کند که یك باستان شناس به مومیایی فرعون. یعنی به اسلام به عنوان چیزی که در تاریخ واقع شده و در گرداگردش فرهنگ، اندیشه ها و مردمی زیسته اند، نگاه می شود.
علایق اسلام شناسان و نحوه نگاه آنها در موارد بسیار، تابعی از نگاه عمومی جامعه آلمان نسبت به اسلام یا لااقل از آن متاثر است. با این حال گاه و بی گاه با محققینی مواجهیم که بر اثر عمق مطالعه، وسعت اطلاعات، به کار گیری روش علمی خاص و پشتكار بسیار، دستاوردهایی ارزنده حتی برای مسلمانان فراهم آورده اند. امید آن که این تحقیق بتواند راهی برای درک عمیق متقابل میان فرهنگ ها گشوده و سرپلی برای محققین کشورمان در مطالعات آینده باشد.