نویسنده: مهشید شیخ حسینی (کارشناسی ارشد نرم افزار؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
کودکی کم سن و سال بود که جابر بن عبد الله انصاری - از محدود صحابهی پیامبر در آن زمان - او را زیارت کرد. جابر که گویا آشنایی، دیرینه را دیده، با دقت او را برانداز کرد. گویا این کودک او را به یاد کسی میانداخت. او را خطاب کرده، گفت:
«تو کیستی که تا این اندازه به پیامبر خدا، محمد مصطفی، شباهت داری؟»
کودک خود را اینچنین معرفی کرد:
«من محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالبدرود خداوند بر آنها باد هستم.»
جابر کهنسال که خاطرات حضور پیامبر برایش زنده شده بود، سر و روی طفل را غرق در بوسه کرد و با شعفی وصف ناپذیر گفت:
«ای فرزند رسول خدا! سلام پیامبر را بپذیر که به من مژدهی ملاقات تو را داد و گفت در کهنسالی، دیدهام به روی زیبای تو روشن میشود و از من خواست تا سلام او را به تو برسانم»[1]
محمد بن علی درود خداوند بر او باد، با دیدگانی پر از اشک بر پیامبر رحمت سلام و درود فرستاد و بر جابر نیز؛ که سلامرسان او بود.[2]
این اولین دیدار جابر با پنجمین هدایتگر از هدایتگران الهی پس از رسول مهربانی بود. پس از آن، روزها جابر در مسجد مینشست و «یا باقر، یا باقر» میگفت. او مردمی را که از این همه احترام و ارادت صحابهی پیر در برابر کودکی متعجب میشدند و ندای «یا باقر» او را هذیان میدانستند، اینگونه خطاب میکرد که:
«من از پیامبر شنیدم که میگفت یکی از فرزندانم را میبینی که همنام من و شبیه به من است و علم را میشکافد. از این روست که من او را باقر (یعنی شکافندهی علوم) میخوانم.»[3]
علم و معرفت محمد بن علیدرود خداوند بر او باد، در همان کودکی، جابر را به محضر درس و تربیت او کشانده بود. جابر آنچه از خاندان وحی به یاد داشت، بر محمد بن علیدرود خداوند بر او باد عرضه میداشت و او خطاهای جابر را تصحیح میکرد.[4]
زمانی محمد بن علیدرود خداوند بر او باد سراغ از لوحی گرفت که جابر در دستان یگانه دختر محمدِ نبی آن را دیده بود و با اذن ایشان نسخهای از آن به یادگار یادداشت کرده بود. لوحی آسمانی که خداوند به یُمن میلاد حسین بن علی به عنوان تحفهای ویژه برای فاطمه زهرا فرو فرستاده بود. [5] محمد بن علیدرود خداوند بر او باد از جابر خواست تا آنچه را قرائت می کند، با آنچه جابر در نسخهی خویش نوشته مطابقت دهد. باقر العلوم شروع به خواندن روایت کرد و جابر بر نسخهی خود مینگریست. حرف به حرف را خواند، بی آنکه حرفی جابجا شود.[6]
در همین لوح بود که خداوند هدایتگران آدمیان را تا قیام قیامت نام برده بود. هدایتگرانی که همگی از نسل حسین فرزند فاطمه و علی بودند. خداوند در این لوح آسمانی دربارهی محمد بن علی – پنجمین هدایتگر پس از رسول خاتم – چنین فرموده بود:
«شبیه به جدش محمد، باقر علم من و معدن حکمت من است.»[7]
آری، «باقر» لقبی بود که یکتا کردگار خود برای پنجمین هدایتگر برگزیده بود.
اینک جابر - این صحابی پیر و صاحب احترام - در برابر باقر العلوم زانوی ادب میزد و بدین طریق مردمان را گوشزد میکرد که:
مسیر هدایت و سعادت آنان، از طریق این خاندان نور میگذرد؛ اکنون محمد بن علیدرود خداوند بر او باد را دریابید و دست از دامان او برندارید.
جابر دیده بود مردم چگونه سخنان رسول الهی را پس از او زیر پا گذاشته و به راهی رفته بودند که از آن نهی شده بودند؛ و هدایتگری را پس از هدایتگر دیگر تنها گذاشته بودند. حال نقلهای جابر که خود از زبان پیامبر شنیده بود، تذکری بود که مردم از راه خطا رفته باز گردند.
اما افسوس و صد افسوس که مردم آن زمان نیز همچون پیشینیان دنیا طلبی و گمراهی را بر هدایت و سعادت ابدی ترجیح دادند. و مثل همیشه دلیلِ نرفتن به سوی مسیر هدایت، از نشناختن هدایتگر نبود؛ بلکه آنها مسیر هدایت را از گمراهی به خوبی تشخیص میدادند، همچنان که روز را از شب. دلیلش حسادت بر شرافت این خاندان و هواپرستی بود.[8]
این تاب نیاوردنها در برابر جانشین خدا بر روی زمین - امام باقر - تا به آنجا رسید که همچون دیگر سفیران نور که مردم ایشان را یکی پس از دیگری خاموش نموده بودند، پنجمین هدایتگر را نیز مظلومانه مسموم نمودند[9] ؛ و نشان دادند که خواب غفلت آدمیان و تکیه زدن بر گمراهی و تاریکی به جای نور و هدایت همچنان ادامه دارد.
بدین ترتیب چنان شد که نباید! پروندهی بشر به اندازهای سیاه شد که خداوند آخرین هدایتگر خود، - هفتمین فرزند محمد بن علی، مهدی موعود - را در پس پردهی غیبت برد تا آن زمانی که خواب این بشر پاره شود و بخواهد بودن در مسیر هدایت را ...
ای کاش همه از این خواب غفلت بیدار شویم ...
ای کاش همه از این همه گمراهی و سیاهی خسته شویم ...
ای کاش همه با هم بخواهیم مهدی هدایتگر را ...
ای کاش همه با هم بخواهیم تا بیاید ...
ای کاش همه با هم بخواهیم تا بیاید و دیدگانمان همچون دیدگان جابر به چهرهی هدایتگر زمانمان روشن شود؛ او که شبیهترین مردم به رسول رحمت است[10] ؛ او که رحمت است برای عالمیان[11]...
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] «قَالَ فَبَيْنَمَا جَابِرٌ ذَاتَ يَوْمٍ يَتَرَدَّدُ فِي بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِينَةِ إِذْ مَرَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيْهِ قَالَ يَا غُلَامُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ شَمَائِلُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ الَّذِي نَفْسُ جَابِرٍ بِيَدِهِ مَا اسْمُكَ يَا غُلَامُ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَبَّلَ رَأْسَه ثُمَّ قَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي أَبُوكَ رَسُولُ اللَّهِ يُقْرِئُكَ السَّلَام»، بحارالأنوار، ج 46، ص 226.
[2] «فَدَمَعَتْ عَيْنَا أَبِي جَعْفَرٍ ع ثُمَّ قَالَ يَا جَابِرُ عَلَى أَبِي رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ عَلَيْكَ يَا جَابِرُ بِمَا بَلَّغْتَ السَّلَام»؛ همان، ص 224.
[3] «فَكَانَ يَقْعُدُ فِي مَسْجِدِ الرَّسُولِ مُعْتَجِراً بِعِمَامَةٍ وَ كَانَ يَقُولُ يَا بَاقِرُ يَا بَاقِرُ فَكانَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ جَابِرٌ يَهْجُرُ فَكَانَ يَقُولُ لَا وَ اللَّهِ لَا أَهْجُرُ وَ لَكِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص يَقُولُ إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً فَذَلِكَ الَّذِي دَعَانِي إِلَى مَا أَقُول»؛ همان، ص 225.
[4] «ثُمَّ كَانَ جَابِرٌ يَأْتِيهِ فَيَجْلِسُ بَيْنَ يَدَيْهِ فَيُعَلِّمُهُ فَرُبَّمَا غَلِطَ جَابِرٌ فِيمَا يُحَدِّثُ بِهِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَيَرُدُّ عَلَيْهِ وَ يُذَكِّرُهُ فَيَقْبَلُ ذَلِكَ مِنْه»؛ همان، ص 225.
[5] علاقمندان به آشنایی با این لوح آسمانی میتوانند به نوشته «تحفهی آسمانی» در بخش امام حسین علیه السلام مراجعه فرمایند.
[6] بحارالأنوار، ج36 ، ص 195.
[7] «وَ ابْنُهُ شَبِيهُ جَدِّهِ الْمَحْمُودِ مُحَمَّدٌ الْبَاقِرُ لِعِلْمِي وَ الْمَعْدِنُ لِحُكْمِي»، بحارالأنوار، ج 36، ص 196.
[8] عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ: «يَعْرِفُونَ [کَما] أَنَّ هَذَا لَيْلٌ وَ لَكِنْ يَحْمِلُهُمُ الْحَسَدُ وَ لَوْ طَلَبُوا الْحَقَّ بِالْحَقِّ لَكَانَ خَيْراً لَهُمْ وَ لَكِنَّهُمْ يَطْلُبُونَ الدُّنْيَا»؛ بحارالأنوار، ج 46، ص230.
[9] «وَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ابْنُ بَابَوَيْهِ سَمَّهُ إِبْرَاهِيمُ بْنُ الْوَلِيدِ بْنِ يَزِيد»؛ همان، ص 216.
[10] «الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ سَمِيِّي وَ أَشْبَهُ النَّاسِ بِي»؛ بحارالأنوار، ج 36، ص 356.
[11] اشاره به قسمتی از حدیث لوح در معرفی دوازدهین و آخرین هدایتگر الهی: «ثُمَّ أُكْمِلُ ذَلِكَ بِابْنِهِ رَحْمَةً لِلْعَالَمِين»؛ همان، ص 197.