مقالهی ادای دین به نهجالبلاغه؛ برگرفته از کتاب: «پدر، پسر، روح القدس[1]»؛
گردآوری و تلخیص: زهرا مرادی ( کارشناس ارشد MBA؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
ادبیات عرب پس از قرآن کریم - که با کلام بشر قابل مقایسه نیست - بیش و پیش از هر عامل دیگر به نهجالبلاغه مدیون و از آن متأثر است. این حقیقت را نه مسلمانان و شیعیان بلکه حتی ادیبان مسیحی عرب به صراحت بازگو میکنند و به آن اذعان دارند.
متفکران، نویسندگان و شاعران مسیحی عرب که به آستان مولای متقیان ابراز ارادت و احترام کردهاند معمولا به حق آن حضرت به گردن ادبیات عرب و دِینی که نهجالبلاغه بر زبان شیوا و گفتار شیرین دارد اعتراف میکنند و در نوشتهها و گفتههای خویش معمولا از نهجالبلاغه سخن میگویند.بسیاری از این متفکران و نویسندگان مانند سعید عقل از امام علی با دو ویژگی برجستۀ شجاعت و دیگر، بیان سحرانگیز و کلام بلیغ و فصیح یاد کردهاند. برخی نیز همچون إدمون رزق، نهجالبلاغه را معجزهای از جانب امام علی تعبیر میکنند[2]. شاید شریف رضی رحمة الله علیه (1016-970م) چنین روزی را میدید که آستین همت بالا زد و از میان گفتارها، کلمات، نامهها و خطابههای مختلف منسوب به آن حضرت با وسواس و حساسیت فراوان مجموعهای را بر اساس ویژگیهای ادبی و جمال هنری با نام «نهجالبلاغه» برگزید و تدوین کرد.
متن زیر که گزیدهای از کتاب «پدر، پسر، روح القدس» است، به نمونههایی از مدح ادیبان و فرهیختگان مسیحی درباره نهجالبلاغه اشاره میکند:
بولس سلامه – نویسنده نخستین منظومۀ حماسی تاریخی عربی یعنی «عیدالغدیر» - درباره کلام امیر مومنان چنین مینویسد:
«وقتی 16 سال داشتم به مطالعۀ آثار برجستۀ ادبی روی آوردم و روزی به کتابی بر خوردم که گزیدههایی از آثار برجستۀ ادبی را گرد آورده بود و در میان آنها دو نامه از امام علی به معاویه وجود داشت. آن لحظات و اوقات، ساعت ستاره باران زندگی ادبی من بود و از آنجا به بالاترین قلههای سخن راه یافتم و با نهجالبلاغه آشنا شدم. و این کتاب برترین و والاترین مجموعهای است که به دست یک نویسندۀ عرب زبان در طول تاریخ نگاشته شده است. این دو نامۀ دل انگیز را دوباره خواندم و سه باره و هر بار چیز تازهای کشف میکردم. این ویژگی آثار جاویدان ادبی است؛ زیباییاش کاستی نمییابد و خوشیاش پایان نمیپذیرد و تا زمانی که تو توان دریافتن داشته باشی تو را همچنان بهرهمند میسازد و هر چه تو توان غواصی داشته باشی عمق و وسعت پیدا میکند. این رویارویی مبارک نخستین آشنایی من با امام علی بود. و دانستم همه مطالعات پیشین من مقدمهای بوده تا من به اینجا برسم و همه دلبستگیهای ادبیام از این سوی و آن سوی گروههایی پراکنده در انتظار یک فرمانده بود تا اینکه فرمانروای سخن از راه رسید و بعد از تابش خورشید نهجالبلاغه، دیگر نور ستارههای ادبی مختلف در دلم پنهان شد.»[3]
او سپس احساس درونی خود نسبت به قهرمانیهای امام علی را شرح میدهد و میگوید که چگونه نهجالبلاغه باعث آشنایی او با قرآن کریم و تفاسیرگوناگون این کتاب مقدس بوده است. همچنین او در یکی از اشعار خود میسراید:[4]
«ای پیشوای سخن، نهج البلاغۀ تو دریایی است که در خود مرواریدهای ناب دارد و کلمات تو منبرها را زینت میدهد و برای عقل گنجهای پر بها میآورد. نهج البلاغۀ تو همۀ ثروتهای ادبی را گرد آورده و همۀ قاموسها ریزه خوار تو هستند. روزگار میگذرد و کهنه میشود اما قلمهایی که از کاوش معدن کلماتت کلامی بنگارند ماندگار میشوند.»
استاد رشاد سلامه که مانند پدرش بولس سلامه دل در گرو محبت علی علیه السلام دارد میگوید: «زمانی که مشاور عالی سازمان فائو (نهاد بین المللی متصدی کشاورزی و غذارسانی سازمان ملل) بودم قرار شد شعاری بر سر در ساختمان مرکزی فائو نقش کنند و من عباراتی از امیر مؤمنان در نهجالبلاغه را پیشنهاد کردم که در کودکی از پدرم شنیده بودم و خود از حفظ داشتم (هیچ فقیری گرسنگی نمیکشد مگر به آنچه بینیازی زیاده میخورد و ...) و وقتی رئیس وقت فائو این جملات را شنید با تحسین و استقبال از مصدر آن میپرسید و من با افتخار میگفتم از نهجالبلاغه است.»
نقل کردهاند که وقتی از اسقف اعظم سابق روم ارتدوکس الیاس چهارم دربارۀ برجستهترین آثار ادبی مورد علاقهاش پرسیدند پاسخ داد: «قرآن و نهجالبلاغه را دوست دارم.»
در مجموعههای آموزشی مدارس و مراکز علمی مسیحیان لبنان همواره بخشهایی از نهجالبلاغه در میان متون برگزیدۀ آموزشی دیده میشود و شاید مجموعۀ مشهور «مجانی الأدب» به تنهایی برای نشان دادن این موضوع کافی باشد.
جرج جرداق که مجموعۀ ارزشمند و مشهور «الامام علی، صوت العدالة الإنسانیة» را تألیف کرده، میگوید: «برخی عبارات و بخشهای نهجالبلاغه را صدها بار خواندهام». وی در مقدمهای که برای کتابش «روائع نهجالبلاغه» نوشته، دربارۀ شخصیت متفاوت امیرمومنان سخن میگوید و سپس به نهجالبلاغه میپردازد و مینویسد:
«نهجالبلاغه در مبادی زبان عربی پس از قرآن جای مییابد و اساس این زبان در طول 13 قرن پیاپی بر شالودۀ آن شکل گرفته و از آن بهرهمند شده است. علی گذشته و آیندۀ بیان را به هم پیوند زد و زیبایی ادب جاهلی را با جادوی فصاحت پیامبر جمع کرد و از این رو گفتهاند که سخنش از کلام خالق پایینتر و از کلام همۀ مخلوقات بالاتر است. و این تعجبی ندارد زیرا همۀ ویژگیهای لازم برای رسیدن به این جایگاه در او گرد آمده بود. چرا که در محیطی تربیت یافت که صفای فطرت، او را محفوظ میداشت و با داناترین مردمان یعنی محمد بن عبد الله زندگی کرد و همه قدرت و حرارت رسالت پیامبر را از او دریافت کرد؛ این همه جدا از استعدادهای حیرتزا و توانمندیهای شگفت انگیز او بود. اما هوش سرشار او چیزی است که در هر عبارت و کلمۀ نهجالبلاغه آشکار است.»
نصری سلهب نیز وقتی از نهجالبلاغه سخن به میان میآید، میگوید:
«هیچ کسی در جان و زبان به خدا نزدیک نشده، آنگونه که علی در نهجالبلاغه»
و زمانی که به ذکر خطبۀ متقین و زبان شیوا و دل انگیز حضرت در بیان اوصاف پرهیزگاران میرسد مینویسد:
«کسی که این خطبه را میخواند اگر بخواهد زیباترین و برترین فرازش را برگزیند حیران میماند و بعد از حیرتی دراز در مییابد که باید تمامش را کامل برگزیند؛ البته من به عنوان یک مسیحی که با فضای معنوی انجیل خو گرفتهام، اقرار و اعتراف میکنم کسی که مانند علی بن ابی طالب شاگرد قرآن و پروردۀ پیامبر باشد تنها متعلق به یک قوم خاص نیست بلکه او از آن همه دنیاست و هیچ زمان و مکانی او را در خود محصور نمیکند. او امیر همۀ مومنان است چه مسیحی باشند و چه مسلمان و من به همه برادران مسیحیام توصیه میکنم که به نهجالبلاغه روی آورند و آن را با دقت و حوصله بخوانند.»[5]
خلیل فرحات نیز در سرودۀ خود دربارۀ امیر مؤمنان به تفصیل از نهجالبلاغه و وام خویش به کلام امیر مؤمنان میگوید و چنین میسراید:
«چون سفرۀ نهجالبلاغه گسترده شود،
بزرگان تکبیر میگویند و خلایق، سر و سینه بر خاک به سوی خدای باز میگردند
اگر شمشیر نهجالبلاغه از نیام به درآید یا تیرش پر گیرد
همۀ تیرهای گفتار به تیردان باز نهاده میشوند
گمان چنین دارم که هر کس برای رسیدن به عمق شعر یا نهایت نثر به سوی تو نردبام نهاد و فراز شد چون برج و باروی عظیم نهج البلاغه را ببیند راه کج میکند و باز میگردد
کلام تو چونان روی زیبا
هم الفاظش هماره تازه است و هم گنجهای کهن در جزیرههای دور از دسترس نهفته دارد
بی محدودیت، تصویرهای شگفت مینماید و نغمههای دل انگیزت به گوش میرساند
تو را بر بالِ باد از فرش به عرش میبرد تا... سدرة المنتهی
آنکه در دام سحرش افتاده نمیداند گرفتار نغمههای دل انگیز است یا اسیر قدرت کلام و تعبیر
این نهجالبلاغه است، معراجی تازه به آسمان قلب شیفته و عاشقت
نهجالبلاغه و قرآن همراهند، گر چه غبار شعر از چهرۀ قرآن دور است
و چرا چنین نباشد که اهل دل همه گواهند به آنکه او سایه خدایی است
و همۀ آنچه در انجیلها، در نهجالبلاغه هست
چشمانم فدای نهجالبلاغه
که من پروردۀ اویم
خوشی او را هیچ خوشی ندارد و جوشش او در هیچ جا یافت نمیشود
در پیاش رفتم تا اینکه خود را برده پادشاه سخن یافتم
سخن کوتاه کنم
در ملک سخن خدا تویی
و همۀ امیران، خدمتکاران تو!»[6]
جوزف هاشم نیز جدا از اشاراتی که در سرودههای خود به این موضوع دارد، در مقالات متعدد از نهجالبلاغه سخن گفته است. وی که با افتخار از دهها بار مطالعه و تدریس بعضی فقرات نهجالبلاغه یاد میکند رسما به وزارت آموزش و تعلیم عالی لبنان پیشنهاد داده که عهد مالک اشتر در برنامۀ درسی دانش آموزان و دانشجویان قرار گیرد.
او معتقد است: «نهجالبلاغه اقیانوس است و انتها ندارد. هر بار که آن را میخوانی میبینی چیزی تازه برایت کشف میشود» و مینویسد: «هر کسی که نهجالبلاغه را بخواند شیفتۀ علی میشود و به او دل میبندد و به او نزدیک میشود. شاید کسانی که امام را نمیشناسند یا تظاهر به نشناختنش میکنند ما را در تعظیم و بزرگداشت او به غلو متهم سازند، ما چه جوابی محکمتر از این میتوانیم داد که از آنها دعوت کنیم سخنانش را بخوانند و با او آشنا شوند.»[7]
وی میگوید:
«هر کس نهجالبلاغه را با توجه بخواند، نشانههای علم الهی را در آن میبیند زیرا این کتاب در متن خود همۀ ضرورتهای اتصال میان آسمان و زمین و همه خلایق ارتباط میان بنده و خدا و همۀ لوازم کمال میان انسانها با هم را، نهفته دارد. و مضامین عمومی این کتاب اختصاص به یک گروه و مذهب و دین ندارد بلکه کتابی جامع است که امام در آن با همۀ بندگان خدا سخن گفته و همۀ مردم را مورد خطاب قرار داده است. و از همین رو نهجالبلاغه میتواند به عنوان کتاب مشترک میان اسلام و مسیحیت مبنای گفت و گوی ادیان باشد چرا که مفاهیمی مانند خدا، خلق، دنیا، آخرت، انسان، بهشت، جهنم، تقوی، مرگ، زهد و مانند اینها مفاهیمی مطلق هستند که هویت دینی به خصوصی ندارند.»[8]
ریمون قسّیس نیز در قصیدۀ طولانی خود بارها به نهجالبلاغه پرداخته و ضمن اشاره به عهد مالک اشتر فرازهایی از آن مانند «مردمان دو دستهاند، گروهی برادران دینی تو و گروهی دیگر آنان که در خلقت با تو همانند هستند»[9] را نقل کرده است. وی میگوید:
«با قلمی گنج نما کلمات نهجالبلاغه را نگاشتهای و جهان فکر و اندیشه را بهره میرسانی. نهج البلاغۀ تو منبرها را زینت میدهد و راه را روشن میسازد. گرچه تمام این کلمات حیرت انگیز و شور آفرینند، من از میان نامههایش به گلگشت یکی بیشتر میشتابم و از دامانش یاقوت و مرجان بر میچینم. اگر تو نبودی مالک اشتر و مصری در کار نبود تا چنان عهد گهرباری را بنویسی و قانون ماندگارت را برای تمام روزگاران به یادگار بگذاری، اگر حاکمان به شیوة تو روی میآوردند این همه مصیبت و گرفتاری در دنیا نبود و اگر مردمان به آیین تو میشدند جز برادری نمیماند.»[10]
وی قصیده خود را با این عبارات پایان میدهد که:
«حکمتهای سلیمان و لقمان با کلمات علی کامل میشود و من علی را دوست داشتهام و بر این باورم که حکمت او از سخن همه آنها برتر است.»
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] - محمد رضا زائری.پدر، پسر، روح القدس، انتشارات خیمه، چاپ دوم، 1389.
[2] ادمون رزق. مشارکة في الإسلام (مناسبات)، بیتا- بیجا، ص 29.
[3] بونس سلامه.المجموعه الکامله لمؤلفات بولس سلامه، بینا، بیروت، 1989،جلد هفتم، ص 113.
[4] بونس سلامه. المجموعه الکامله لمؤلفات بولس سلامه، بینا، بیروت، 1989،جلد دوم. ص 183.
[5] نصری سهلب.في خطّی محمد و في خطّی علی، دارالمیزان، بیروت، 2010، ص580.
[6] خلیل فرحات. في محراب علی، بینا، زحله،1991، ص 102.
[7] جوزف الهاشم. علويات، بینا، بیروت، 1999، ص12.
[8] سخنرانی «امام علی ميان مسيحيت و اسلام»
[9] « الناس صنفان، إمّا أخٌ لک فی الدین أو نظیر لک فی الخلق»: نهج البللاغه، نامه 53
[10] ریمون قسیس. علی الفارس الفقيه الحکيم، دارالنعیم، زحله، بیتا، صفحه 27 و 53.