( فرمود: « چگونه جرأت کنم و بگویم لبیک اللّهم لبیک! در حالى که ترس آن دارم که خداى عزّ وجل جوابم دهد: نه قبولت مى کنم و نه راهت مى دهم...»امام صادق (ع.
امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید:«وحق الحجّ أن تعلم أنّه وفادهٌ إلى ربک وفرارٌ إلیه من ذنوبک وفیه قبول توبتک وقضاء الفرض الذى أوجبه الله عزّ وجل علیک».
«حق حج آن است که بدانى آن، نوعى مهمانى خدا است و فرارى از گناهان به سوى خدا است، به وسیله حج، توبه تو پذیرفته مى شود، و موفق به انجام واجبى مى شوى که خدا براى تو واجب ساخته است».
آیت الله سبحانی در جدیدترین اثر خود با عنوان شرح رساله حقوق سیدالساجدین به حق سیزدهم از منظر پیشوای چهارم شیعیان به نام حق حج([۱])پرداخته و مرقوم می دارد:
حج در لغت عرب به معناى قصد و عزم است. مقصود، این است که انسان، قصد مى کند که در مهمانى خدا، شرکت کند، و خانه خدا را زیارت نماید. از آیات الهى در حج، بهره بگیرد و نخستین بیت موحدان، که در روى زمین بنا شده، بیت الله الحرام در مکه است و از نظر مسائل علمى نیز مورد تأیید است، زیرا نخستین نقطه اى از زمین که از آب بیرون آمده نقطه استوایى یعنى سرزمین مکه و اطراف آن است و این خانه به وسیله آدم ابوالبشر و سپس به وسیله نوح و بعداً حضرت ابراهیم تعمیر شده و از روز نخست، خانه موحدان به شمار مى رفته است. قرآن مى فرماید:
(وَللهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَیْهِ سَبِیلاً).([۲])
«هر کس که بتواند به زیارت خانه خدا مشرف شود، این فریضه اى بر گردن اوست».
قرآن درباره فوائد حج مى فرماید:
(جَعَلَ اللهُ الْکَعْبَهَ الْبَیْتَ الْحَرَامَ قِیَامًا لِلنَّاسِ).([۳])
«خدا زیارت خانه کعبه را مایه قوام و حیات فردى و اجتماعى مردم قرار داده است».
درست است که انسان به ظاهر احرام مى بندد و بعداً طواف و نماز طواف و سعى و تقصیر و آنگاه رهسپار عرفات و مشعر و منى مى شود و یک رشته اعمال عبادى را انجام مى دهد، امّا در درون این اعمال، یک رشته فوائد و ارزش هایى است که اگر توجه شود، فواید عظیمى دارد.
- در زیارت خانه خدا تمام امتیازات، اعتبارى و شرعى لغو مى شود و همگان به سان روز محشر با دو لباس در محضر خدا هستند. غنى و فقیر، فرمانده و فرمانبر، همگان یکسانند و در همین جا، مسأله مساوات انسان ها، در پیشگاه خدا تجلّى مى کند و تنها امتیاز با تقوا است چنان که مى فرماید:
(یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَر وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ).([۴])
«اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، (اینها ملاک امتیاز نیست) گرامى ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، خداوند دانا و آگاه است!».
- چنین منظره اى که همگان با دو لباس در محضر خدا حاضرند ترسیم گر صحراى محشر است که همگان از قبور خود برخاسته و در پیشگاه خدا حاضر مى شوند و تمام امتیازات لغو مى گردد.
- در این اجتماعات که از تمام نقاط جهان، نمایندگان مسلمانان و زبده هاى آنان در آنجا جمع مى شوند بهتر مى توانند با یکدیگر آشنا شده و از کمالات یکدیگر بهره بگیرند و در رفع مشکلات، یکدیگر را کمک کنند.
- امروز که خطر استعمار نو بر ما سایه افکنده است، در این اجتماع مى توان نقشه هاى آنان را بررسى کرد و راهکار به هم زدن آنها را شناخت، تا این که همه مسلمانان یک دست و یک صدا دست بر سینه نامحرم بزنند.
اکنون سؤال مى شود که چرا خدا خانه خود را در نقطه اى دور از مناظر طبیعى و آب و هواى خوب قرار داده است، چرا در کنار دریا و مناظر زیبا قرار نداده است؟ امیرمؤمنان(علیه السلام) به این سؤال در خطبه قاصعه پاسخ مى دهد:
«أَلاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحانَهُ، اخْتَبَرَ الاَْوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ(علیه السلام)، إِلَى الاْخِرِینَ مِنْ هذَا الْعَالَمِ; بِأَحْجَار لاَ تَضُرُّ وَلاَ تَنْفَعُ، وَلاَ تُبْصِرُ وَلاَ تَسْمَعُ، فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاماً.
ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الاَْرْضِ حَجَراً، وَأَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَراً، وَأَضْیَقِ بُطُونِ الاَْوْدِیَهِ قُطْراً.
بَیْنَ جِبَال خَشِنَه، وَرِمَال دَمِثَه، وَعُیُون وَشِلَه، وَقُرىً مُنْقَطِعَه; لاَ یَزْکُو بِهَا خُفٌّ، وَلاَ حَافِرٌ وَلاَ ظِلْفٌ. ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ(علیه السلام) وَوَلَدَهُ أَنْ یَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ (اغطافهم) نَحْوَهُ».
کعبه خانه پاک خدا
«مگر نمى بینید خداوند انسانها را از زمان آدم(علیه السلام) تا انسانهاى بازپسین این جهان، با سنگهایى که نه زیان مى رسانند و نه سود،
نه مى بینند و نه مى شنوند، آزمایش نموده است. این سنگها را خانه محترم خود قرار داده و آن را موجب پایدارى و پابرجایى مردم ساخته است. سپس آن را در سنگلاخ ترین مکانها و بى گیاه ترین سرزمین هاى زمین و تنگ ترین دره ها و در میان کوه هاى سخت و ریگزارهاى بسیار نرم و چشمه هاى کم آب و آبادى هاى پراکنده جاى داده که هیچ اسب و گاو و شترى در آن به خوبى رشد نمى کند. سپس حضرت آدم و فرزندانش را فرمان داده تا بر گرد آن بچرخند».
البته پذیرش حج نیز شرایطى دارد که از گفتگوى امام صادق(علیه السلام) با مالک بن انس به دست مى آید. وى مى گوید: یک سال با حضرت صادق(علیه السلام) به حج رفتم، به هنگام احرام که سوار بر مرکبش بود، هر چه مى خواست بگوید: «لبیک» صدا در گلویش قطع مى شد و از مرکبش سرازیر مى گردید، گفتم: اى فرزند رسول خدا لبیک بگو و ناچار باید بگویى. مى فرمود:
«یابن أبی عامر کیف أجسر أن أقول: لبیک اللّهمّ لبیک وأخشى أن یقول عزّ وجلّ: لا لبیک ولا سعدیک».([۵])
«اى پسر ابى عامر! چگونه جرأت کنم و بگویم لبیک اللّهم لبیک! در حالى که ترس آن دارم که خداى عزّ وجل جوابم دهد: نه قبولت مى کنم و نه راهت مى دهم».
[۱]. این بخش در تحف العقول نیامده است. ولى در مکارم الاخلاق که رساله حقوق را نقل کرده آن را پیش از حق روزه و صدقه آورده ولى جاى مناسب آن این جا است که پس از آن موضوع قربانى مطرح مى شود. مکارم الأخلاق، ج۲، ص ۳۰۰، نشر اسلامى. و با افزودن این حق، شماره حقوق از پنجاه تجاوز مى کند و اگر آن را با حق بعدى که حق قربانى است یکى بگیریم شماره حقوق پنجاه تا خواهد بود و امام در پایان رساله شماره آن را پنجاه حق معرفى کرده است.
[۲]. آل عمران:۹۷.
[۳]. مائده: ۹۷.
[۴]. حجرات:۱۳.
[۵]. خصال، ج۱، ص ۱۶۰.
منبع: شفقنا