حق چشم، آن است که آن را بر چیزهاى ناروا ببندى، و آن را همه جا در اختیار همه چیز قرار ندهى، مگر در جایى که پند و اندرزى بگیرى و بینشى به دست آورى، یا دانشى فراگیرى، زیرا چشم دروازه پندآموزى است
امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود می فرماید: «وَ أَمَّا حَقُّ بَصَرِکَ فَغَضُّهُ عَمَّا لاَ یَحِلُّ لَکَ وَ تَرْکُ ابْتِذَالِهِ اِلاَّ لِمَوْضِعِ عِبْرَه تَسْتَقْبِلُ بِهَا بَصَراً أَوْ تَسْتَفِیدُ بِهَا عِلْماً فَاِنَّ الْبَصَرَبابُ الاِعْتِبَارِ».
«حق چشم، آن است که آن را بر چیزهاى ناروا ببندى، و آن را همه جا در اختیار همه چیز قرار ندهى، مگر در جایى که پند و اندرزى بگیرى و بینشى به دست آورى، یا دانشى فراگیرى، زیرا چشم دروازه پندآموزى است».
آیت الله سبحانی در اثر جدید خود با عنوان شرح رساله حقوق امام سجاد(ع) به شرح سخنان امام سجاد(ع) در خصوص حق چشم پرداخته و عنوان می کنند: «اگر حق نخست، حق خدا بر بشر و حق دوم، حق نفس، حق سوم حق زبان و حق چهارم، حق گوش بر انسان است، در این بخش پنجم، حق چشم بر انسان، مطرح است. زیرا چشم وسیله اى است در اختیار انسان، وسیله اى که از خود اختیارى ندارد. اختیار آن با کسى است که با آن کار مى کند و آن انسان است و لذا چشم حق دارد بگوید که با من چگونه معامله کنى.
شکى نیست که چشم مانند گوش، یکى از ابزار شناخت است. بخش عظیمى از آگاهى هاى انسان به وسیله چشم است و لذا مى فرماید:
(وَاللهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِکُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَیْئًا وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ).([۱])
«و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود در حالى که هیچ چیز نمى دانستید، و براى شما، گوش و چشم و عقل قرار داد، تا شکر نعمت او را بجا آورید!».
نکته اینجاست که قرآن، مى فرماید: شما به هنگام تولد هیچ نوع آگاهى ندارید و آگاهى هاى شما از طریق ابزارهاى مختلف شناخت، چون چشم و گوش و دل به دست مى آید. در آخر آیه مى فرماید: این ابزار شناخت را در اختیار شما قرار دادیم تا سپاسگزار باشید. شکر چیست؟ شکر بر دو نوع است زبانى و شکر عملى. شکر زبانى همان است که همگى مى گوییم خدا را شکر، شکر عملى آن است که انسان نعمت را در مورد خود مصرف کند، چشم از نعمت هاى الهى است، باید در موردش مصرف شود.
امام سجاد(علیه السلام) بهره گیرى از این ابزار شناخت را با ذکر دو مورد محدود مى سازد و مى فرماید:
«فغضّه عمّا لا یحل وتترک ابتذاله».
چشم را از آن چه که حلال نیست و یا چیز مبتذل و بیهوده است فرو بندى، جز در دو مورد:
- دیده باز کنیم و از زندگى اقوام گذشته عبرت بگیریم، چنان که مى فرماید:
«إلاّ لموضع عبره تستقبل بها بصراً».
اتفاقاً همین تعبیر در مکارم الأخلاق نیز آمده است:
«وحق البصر أن تغضّه عمّا لا یحلّ لک وتعتبر بالنظر به».([۲])
«حق چشم آن است که آن را از آن چه بر تو حلال نیست بپوشانى و از نگریستن خود، درس بگیرى».
شاعر معروف ایران به نام صادق سرمد، در بازدید از اهرام مصر، چکامه اى را سروده که برخى از ابیات آن چنین است:
به مصر رفتم و آثار باستان دیدم *** به چشم آنچه شنیدیم ز داستان دیدم
گواه قدرت شاهان آسمان درگاه *** بسى هرم ز زمین سر بر آسمان دیدم
تو تخت دیدى و من بخت واژگون بر تخت *** تو صخره دیدى و من سُخره زمان دیدم
- جایى که انسان با نگریستن به آن، علم و دانش پیدا مى کند، چنان که مى فرماید:«أو تستفید بها علماً».
امیرمؤمنان(علیه السلام) در خطبه همّام یکى از اوصاف پرهیزگاران را کنترل چشم معرفى مى کند و مى فرماید:
«غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِمْ …».
«چشم هاى خود را از آنچه خدا بر آنان حرام کرده، مى پوشانند…».
نگاه هاى مسموم، سرانجام به گناه و بدبختى مى کشد. جوانى یا دخترى که در منجلاب بدبختى مى افتد، به تدریج به بدبختى کشیده مى شوند، مثلاً روزى به هم مى نگرند، فرداى آن روز لبخند مى زنند. پس از آن فردا، به هم سلام مى کنند، روز چهارم با هم به صورت کوتاه سخن مى گویند و روز پنجم، وعده دیدار مى گذارند و در آن دیدار آنچه نباید بشود مى شود، شاعر عرب زبان این مراتب را در شعرى گرد آورده و مى گوید:
نظره فابتسامه، وسلام *** وصحبه، وموعد ولقاء
و لذا امام مى فرماید:
«النظره سهم من سهام إبلیس وکم من نظره أورثت حسره طویله».([۳])
«نگاه شهوت انگیز تیرى از تیرهاى شیطان است، چه بسا نگاهى مایه پشیمانى طولانى مى گردد».
در روایت دیگر مى فرماید:
«النظره بعد النظره تزرع فى القلب الشهوه وکفى بها لصاحبها فتنه».([۴])
«نگاه پس از نگاه، شهوت را در دل پدید مى آورد و مایه فتنه مى گردد».
اکنون دایره نگاه هاى فتنه انگیز گسترش چشم گیرى پیدا کرده زیرا فیلم هاى مبتذل که بى بند و بارى را به جوانان آموزش مى دهد، همان نگاه هاى شیطانى است که جوان را منحرف مى کند.
مشکل منحصر به فیلم هاى سینمایى نیست، رسانه هایى در جهان هست که کارشان دامن زدن بر گسترش فساد در میان جوانان است. جوان پاک باید چشم خود را کنترل کند و اصولاً گرد اینها نگردد و همچنین از خواندن کتابهاى بدآموز عشقى و رمان هاى فاسد خوددارى کند.
در پایان یادآور مى شویم که در مثل آمده است: «اى خوش آن چشمى که عبرت بین بود».به همین مناسبت سرگذشت زیر را نقل مى کنیم:
متوکل عباسى مجلس شرابى تشکیل داد و امام هادى(علیه السلام) را به زور به آن مجلس آورد، او به آن حضرت شراب تعارف کرد. امام فرمود: خون و گوشت من از آن پیراسته است، گفت: پس براى من شعرى بخوان! حضرت فرمود: من کمتر شعر از حفظ دارم. او اصرار کرد، حضرت چند بیت براى وى خواند که متن و ترجمه آنها را در اینجا مى آوریم:
بَاتُوا على قُلَلِ الأجْبالِ تَحْرسُهُمْ *** غُلْب الرّجالِ فَلَم تَنْفَعَهُم الْقُلَلُ
وَاسْتُنزلُوا بَعْدَ عِزٍّ عَنْ مَعاقِلِهِمْ *** وَأُسْکِنُوا حُفَراً یا بِئسَما نَزَلُوا
ناداهُمُ صارِخٌ مِنْ بَعْدِ دَفْنِهِمُ *** أیْنع الأساوِرُ وَالتِّیجانُ وَالحُلَلُ
أیْنَ الْوُجوهُ الّتی کانَتْ مُنْعِمَهً *** مِنْ دُونِها تُضْرَبُ الأسْتارُ وَالکِلَلُ
فَأفْصَحَ الْقَبْرُ عَنْهُمْ حینَ سائِلُهُمْ *** تِلْکَ الْوُجُوهُ عَلَیْها الدُّودُ تَنْتَقِلُ
قَدْ طالَ ما أکَلُوا دَهْراً وَقَدْ شَرِبُوا *** وَأصْبَحُوا الیَومَ بَعْدَ الأکْلِ قَدْ أُکِلُوا
مدتى بر قله هاى بلند کاخها زیستند و حفاظت و حراست آنها با پاسبانان آنها بود، لکن قله هاى بلند به درد آنها نخورد.
از دژهاى محکم خود که در آن با عزت مى زیستند فرود آمدند و در گودال هاى قبر سکونت یافتند و چه بد جایى فرود آمدند.
ندا کننده اى بعد از دفن آنان فریاد زد تاجها و زینتها و دستبندهاى آنان کجا رفت؟ چه شدند چهره هاى شاداب متنعم؟ فراموش شدند و پنهان.
صدایى از قبر در مقابل این سؤال برخاست که چهره هاى آنان محل و منزل کرمها شدند. روزگار زیادى به خوردن و نوشیدن مشغول بودند در حالى که صبح کردند و خود خورده شدند.
متوکل با شنیدن این اشعار جام شراب را بر زمین زد، و امام را مرخص کرد.»([۵])
[۱]. نحل: ۷۸.
[۲]. مکارم الأخلاق، ج۲، ص ۲۹۹، مؤسسه النشر الإسلامى، قم.
[۳]. وسائل الشیعه، ج۱۴، کتاب نکاح، باب ۱۰۴، ص ۱۳۸، شماره حدیث۱.
[۴]. وسائل الشیعه، ج۱۴، کتاب نکاح، باب۱۰۴، ص ۱۳۹، شماره حدیث۶.
[۵]. مروج الذهب ومعادن الجوهر، ج۴، ص ۱۱، دار الاندلس.
منبع: شفقنا