حق گوش آن است که نگذارى چیزى را به درون تو برساند مگر آن که سخن خوبى باشد، در دل تو فکر خوب یا خوى پسندیده اى پدید آورد، زیرا گوش دروازه دل است، اندیشه هاى خوب و بد را به درون انسان مى رساند...
امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود به حق گوش به عنوان چهارمین حق اشاره کرده و بیان می کند: «وَ أَمَّا حَقُّ السَّمْعِ فَتَنْزِیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَرِیقاً اِلَى قَلْبِکَ اِلاَّ لِفُوَّهَه کَرِیمَه تُحْدِثُ فِی قَلْبِکَ خَیْراً أَوْ تَکْسِبُ خُلُقاً کَرِیماً فَاِنَّهُ بَابُ الْکَلاَمِ اِلَى الْقَلْبِ یُؤَدِّی اِلَیْهِ ضُرُوبُ الْمَعَانِی عَلَى مَا فِیهَا مِنْ خَیْر أَوْ شَر وَ لا قُوَّهَ اِلاَّ بِاللَّهِ».
«حق گوش آن است که نگذارى چیزى را به درون تو برساند مگر آن که سخن خوبى باشد، در دل تو فکر خوبى یا خوى پسندیده اى پدید آورد، زیرا گوش دروازه دل است، اندیشه هاى خوب و بد را به درون انسان مى رساند…».
آیت الله سبحانی در شرح رساله حقوق امام سجاد(ع) به تشریح حق گوش پرداخته و می نویسد: «اگر حق سوم، حق زبان بر انسان بود، در سخن سیدالساجدین، حق چهارم حق گوش بر انسان است، زیرا گوش ابزارى است که آنچه را که از خارج دریافت مى کند، به مرکز اندیشه به نام قلب مى رساند. در حقیقت گزارشگرى است که هر چه را به دست آورد، بدون جداسازى نیک و بد، همه را روانه اندیشه انسان مى سازد. ناگفته پیداست هرگاه مرکز اندیشه با اندیشه هاى حق و باطل، و صحیح و فاسد، انباشته شد، قهراً نمى تواند انسان کاملى باشد، لذا باید گوش را کنترل کند، مگر به اخبار نیک که قلب او را روشن کند و اخلاق او را بهبود بخشد.
و لذا امیرمؤمنان(علیه السلام) در پاسخ پرسشى که فردى مطرح کرده است و از او خواسته که به نیکى ها راهنمایى کند، چنین فرمود:
«أیّها السائل إسْتمع، ثُم استفهِم ثُم استیقِن ثم اسْتَعمل».([۱])
«اى پرسشگر بشنو آن گاه آن را بفهم، سپس به آن باور کن، بعد به آن عمل کن».
بنابراین تنها شنیدن نمى تواند مایه نجات باشد، بلکه پس از شنیدن باید مراحلى را طى کند که اگر آن را درست یافت به آن عمل کند.
گوش ابزار شناخت و معرفت است. انسان به وسیله آن سخنان دیگران را مى شنود و مطالبى را دریافت مى کند و به مرکز قلب که محلّ داورى است مى فرستد و لذا قرآن در میان ابزار شناخت، به دو عضو اشاره مى کند و مى فرماید:
(قُلْ هُوَ الذِی أَنْشَأَکُمْ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَهَ قَلِیلاً مَا تَشْکُرُونَ).([۲])
«او کسى است که شما را آفرید و براى شما گوش و چشم و قلب قرار داد، امّا کمتر سپاسگزارى مى کنید».
قرآن به مسئولیت گوش در کنار چشم اشاره مى کند و مى فرماید:
(إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً).([۳])
در این آیه دو سؤال مطرح است:
- چرا ابصار را جمع آورده،ه امّا سمع را مفرد؟ و نفرموده الأسماع؟
سیبویه به این سؤال پاسخ مى گوید: سَمْع اسم جمع است و برخى مى گویند صیغه جمع است.
- چرا سمع را بر بصر مقدم داشته است؟ نه تنها در این آیه، بلکه در دیگر آیات نیز آن را جلوتر از ابصار یاد مى کند؟
شاید سبب آن، اهمیت ابزار گوش بیش از چشم باشد، و لذا در برخى از آیات، فقط سمع را در کنار افئده آورده است و از ابصار، چیزى یاد نکرده است، چنان که مى فرماید:
(وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ).([۴])
«اگر ما گوش شنوا داشتیم یا خردورزى مى کردیم، در میان دوزخیان نبودیم…».
کسانى که درباره این موضوع سخن گفته اند، به مسائل فیزیکى نیز پرداخته اند و مى گویند میدان دید چشم محدود است، فقط از جلو و یا راست و چپ را مى بیند، نه پشت سر، در حالى که میدان شنوایى در شش جهت مى باشد، ولى احتمال دارد، این تقدیم جنبه معنوى داشته باشد. گوش در تزکیه نفس، و استحکام ایمان، سهم بیشترى دارد تا چشم، زیرا انسان آیات قرآنى را و دلایل عقیدتى را از طریق گوش به دست مى آورد.
اتفاقاً امروز بسیارى از گزارش هاى غلط از طریق گوش، به انسانها داده مى شود و عکس العمل هاى نامطلوب، نتیجه عدم کنترل، گوشها از چنین گزارش ها است، و شاید به همین جهت است که قرآن در بیان مسئولیت گوش، آن را پیش از چشم نام مى برد چنانکه گذشت:
(إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً).
«گوش و چشم و دل همگى مسئولند و از آنها سؤال مى شود».
امروز گوش هاى ما، مورد بمباران گزارش هاى غلط رسانه هاى بین المللى است. افراد ساده لوح، هر چه از آنها دریافت مى کنند، دربست مى پذیرند و درست و معتبر مى دانند، و قهراً به نوعى دچار یأس و نومیدى مى شوند، باید بدانند که هدف این گزارش ها، تضعیف معنویات ملّت هاى ناتوان و صد درصد به عنوان سود دشمن پخش مى شود.
از طرف دیگر، امروز زندگى صنعتى این ابزار شناخت را در معرض خطر قرار داده است و صداى گوشخراش هواپیماها و کلیه وسائل نقلیه عمومى و بلندگوها، خطر بزرگى براى شنوایى انسان است و لذا زندگى در شهرهاى بزرگ صنعتى، آلودگى صوتى یکى از مشکلات زندگى انسانهاست که مسئولان باید درباره آن بیندیشند.
از نظر قاعده فقهى هر عضوى که در انسان تک باشد، مانند زبان، در صورت قطع، تمام دیه انسان باید پرداخت شود، و هر عضوى که در انسان متعدد است در قطع یکى، نصف دیه و در قطع هر دو، تمام دیه است.»
[۱]. اصول کافى، ج۲، ص ۴۵۶.
[۲]. ملک:۲۳.
[۳]. اسراء:۳۶.
[۴]. الملک:۱۰.
منبع: شفقنا