بسم الله الرحمن الرحیم
نماز، پیوند با ملکوت
درسگفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «نماز، پیوند با ملکوت»، با معنای نماز و فقرات آن، چرایی به جا آوردن نماز و ارتباطش با عقل آشنا میشویم؛ جایگاه نماز را نزد خداوند متعال بیان میکنیم؛ و به سوالات و شبهات مطرح در این حوزه پاسخ میدهیم. این مبحث، در 13 گفتار ارائه میگردد.
درس هفتم: اذان، اذن ورود به نماز (قسمت دوم)
جلسهی گذشته به موضوع اذان و اهمیت آن پرداختیم. گفتیم اذان به معنی اذن خداوند برای شرفیابی و ملاقات بندگانِ نیازمند به حضور بی نیازش است. معنای دو بخش ابتدایی اذان یعنی «الله اکبر» و «اشهد ان لا اله الا الله» را بررسی نمودیم و به این جمع بندی رسیدیم که: «الله» وجودی است که از یک سو همگان او را میشناسند و از دیگر سو نسبت به چیستی و ماهیت او واله و سرگردان هستند. همگان به صورت فطری، معرفت و شناخت اولیهای نسبت به «الله» دارند ولی در اثر غفلت و تربیت ناصحیح، به مرور از آن معرفت اولیه دور میشوند و در شناخت و توصیف «الله» به خطا میافتند. خداوند مهربان از باب رحمتش برای مردم هر عصری هدایتگرانی قرار داده تا با مراجعه به ایشان، حجاب از معرفت اولیهشان برداشته شود و شناختشان از خالق، عمیقتر گردد. هر چه مراجعهی مردم به این هدایتگران الهی بیشتر باشد و از محضر ایشان بیشتر کسب معرفت کنند، اعتقادشان به توحید و «لا اله الا الله»ی که میگویند، دقیقتر و وجدانیتر میشود. در غیر این صورت، به بیراهه میروند و حتی شهادتشان به «لا اله الا الله» فاقد اعتبار خواهد بود.
در این جلسه، به ادامهی معانی فقرات «اذان» و «اقامه» میپردازیم.
«اَشهَد اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» {دو مرتبه} شهادت میدهم که محمد (ص) فرستادهی خداست.
جلسهی گذشته در توضیح کلمهی شهادت گفتیم: شخصی که به چیزی شهادت میدهد باید آنچه را میگوید دیده باشد (شهود کرده باشد) و به حقانیت گفتهی خود یقین داشته باشد؛ در غیر این صورت، شهادتش فاقد اعتبار است. بر همین مبنا، برای بر زبان جاری ساختنِ «اَشهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله» باید معرفت این موضوع که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، رسول و فرستادهی خداوند است، در درون ما وجود داشته باشد و لحظهی شهادت دادن به این موضوع، در حال وجدان و شهود آن حقیقت باشیم. حقیقتی که معرفت آن نیز مانند معرفت «الله» در فطرت ما وجود دارد. در واقع یکی دیگر از معارفی که در عالم ذرّ به ما تملیک گردیده، معرفت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام است که دربارهی آنها نیز با خداوند متعال عهد بستهایم.[1] امام صادق علیه السلام میفرمایند:
«از مردم در عالم ذرّ دربارهی ربوبیت خدا و پیامبری حضرت محمد و امامت امیر مومنان و سایر امامانمیثاق گرفته شد. پس خداوند فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم و محمد، پیامبرتان و علی امامتان و امامان بعدی امامان هدایتگر، پیشوایانتان نیستند؟ پاسخ دادند: بله!»[2]
و نیز فرمودهاند:
«منظور از خلقت بر اساس فطرت در آیهی «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[3] خلقت بر اساس شناخت خدا به یگانگی، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان رسول خدا و حضرت علی علیه السلام به عنوان امیرمؤمنان است.»[4]
اما از آنجا که بازیابیِ معرفت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از فطرت مغفول ما، به راحتیِ وجدان «الله» نیست، میتوان با شناخت بیشتر دربارهی رسول خدا و بررسی حقانیت پیامهایش توسط عقل، به درجهای از شناخت برسیم که به اینکه ایشان فرستادهی خداست، شهادت دهیم.
امیر مومنان دربارهی معنای این بخش از اذان میفرمایند:
"«اشهد ان محمدا رسول الله» یعنی: خدا را شاهد میگیرم که من به اینکه خدایی جز او نیست شهادت میدهم (یعنی در بطن معنای «اشهد ان محمدا رسول الله»، باز هم شهادت به یگانگی خدا وجود دارد!) و شهادت میدهم به اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم بنده و فرستاده و پیامبر و برگزیده و نجات یافتهی اوست. او را با هدایت و آیین حق برای هدایت همهی مردم فرستاده تا آیین او را بر همهی آیینها پیروز کند گرچه مشرکان بدشان بیاید.
تمام پیامبران و رسولان و فرشتگان و مردم را که در آسمانها و زمین هستند گواه میگیرم که من بر اینکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم آقای اولین و آخرین است، شهادت میدهم.
و «اشهد ان محمدا رسول الله» در بار دوم یعنی: شهادت میدهم هیچ کس را نیازی به کسی نیست جز به خدای یگانه و قهار که بی نیاز از بندگان و همهی خلایق است. (توجه دوباره به این نکته که در بطن شهادت به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم، اقرار و شهادت به یگانگی خدا و بی نیازی او از همهی مخلوقاتش وجود دارد!)شهادت میدهم که خداوند متعال محمد صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاده تا مردم را [به خوشبختی و سعادت ناشی از تبعیت از حق و عقل] بشارت دهد و [از عاقبت کار نادرست و غیر عقلانی] بترساند و مردم را با اذن خدا به سوی او بخواند و چراغی روشن برایشان باشد. پس هر کس او را انکار کند و نپذیرد و به او نگرود، خدای تعالی او را جاودانه در آتش جهنم اندازد که از آن تا ابد رهایی نیابد."[5]
اَشهَدُ اَنَّ عَلیاً وَلیُ الله {دو مرتبه} شهادت میدهم که علی علیه السلام سرپرست از جانب خداست.
موضوع ولایت و سرپرستی امیر مومنان از چنان اهمیتی برخوردار است که خداوند حکیم آن را در کنار ولایت و سرپرستی خود و رسولش آن را اعلام کرده و چنین فرموده:
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون»[6]
همانا سرپرست (ولیّ امر) شما تنها خداست و پیامبرش و آن مومنانی که نماز را بر پا میدارند و در حال رکوع زکات میپردازند.
به تایید شیعه[7] و سنی[8]، این آیه به ولایت امیر مومنان و بخشش انگشترشان در حال رکوع به نیازمندی که در مسجد تقاضای کمک کرده بود اما کسی اجابتش نکرده بود، اشاره دارد. بر اساس این آیه، خداوند، امیر مومنان علی بن ابیطالب را به عنوان ولیّ امر و سرپرست مردم معرفی میکند. ما نیز در اذان به این حقیقت، شهادت میدهیم. چراکه سفارش شدهایم هر جا به توحید و پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اقرار نمودیم، به دنبال آن، ولایت و امامت امیر مومنان را هم اذعان بداریم.[9] به بیان دیگر، شیعیان بنا به سفارش فرستادگان الهی خود را مقید میدانند نه تنها در اذان و اقامه، بلکه هر زمان دیگری که شهادتین میدهند، «اشهد انّ علیا ولی الله» نیز بگویند. امام صادق علیه السلام در این باره میفرمایند:
«خداوند وقتی عرش را آفرید، بر روی آن نوشت: لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ علی امیر المومنین.
و وقتی آب را آفرید، در محل حرکت آن نوشت: لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ علی امیر المومنین.
و وقتی کرسی را آفرید بر پایههای آن نوشت: لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ علی امیر المومنین.
و وقتی لوح را آفرید، بر روی آن نوشت: لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ علی امیر المومنین...
و هنگامی که آسمانها را خلق کرد، در اکناف آن نوشت: لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ علی امیر المومنین.
و وقتی زمینها را آفرید، ...کوهها را آفرید، ... خورشید را آفرید، ... ماه را آفرید، ... بر روی آنها همان را نوشت.
پس هرگاه یکی از شما گفت، لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ حتما این را هم بگوید که علی امیر المومنین ولیّ خداست .»[10]
از شواهد تاریخی نیز مشخص است که لااقل اصحاب خاص پیامبر، همچون سلمان و اباذر مقید بودند در اذانِ نمازشان به ولایت امیر مومنان شهادت بدهند و رسول رحمت نیز کار ایشان را تایید فرمودهاند.[11] اما پس از رسول رحمت، به دلیل شرایط ویژهای که بر جامعهی مسلمین حاکم شد، هرگونه مدح امیرالمومنین و شرح فضایل و مقامات ایشان خصوصا به صورت علنی ممنوع گردید. حتی این تلاشها به گونهای پیش رفت که شهادت به پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز از اذان حذف شود! تا آنجا که معاویه سوگند خورد تا اسم پیامبر از مأذنهها حذف نشود، راحت ننشیند.[12] وقتی معاویه که خود بر مسند خلافت رسول اکرم تکیه زده، از روی حسد و کینه تلاش میکند نام پیامبر را از اذان حذف کند، پس چگونه اجازه دهد نام جانشینِ بر حق پیامبر که خلافت را از ایشان و فرزندانش غصب کرده، بر مأذنهها جاری باشد؟!
اما همچنان که گفته شد، شیعیان خود را ملزم میدانند هر گاه بر یگانگی خداوند و پیامبریِ حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم شهادت دادند، به ولایت امیر مومنان نیز شهادت دهند.
بارخدایا؛ از سویدای وجود و با همهی توجهمان، شهادت میدهیم که تنها تویی خالق بی همتای ما و محمد صلی الله علیه و آله و سلم، فرستادهی برگزیدهی توست و علی بن ابیطالب، جانشین و سرپرست تعیین شده از سوی توست.
حَیَّ عَلَی الصَّلوة {دو مرتبه} بشتابید به سوی صلوة (توجه به خدا و عبودیت معبود)
امیر مومنان میفرمایند:
"«حیّ علی الصّلوة» یعنی: بشتابید به سوی بهترین اعمال خود، به سوی دعوت پروردگارتان و به سوی آمرزش خدایتان و خاموش کردن آتش [خشم نافرمانی خداوند] که آن را برافروختید و رها کردن گریبانتان که [به واسطهی ارتکاب گناهان] گرو گذاشتید. تا [به وسیلهی نماز] خدا بدیهایتان را بپوشاند و گناهانتان را ببخشاید و آنها را به خوبیها مبدل کند. چراکه به یقین، او پادشاهی کریم و دارای فضلی عظیم است و به ما مسلمانان اذن داده تا به حضورش وارد آییم و به خدمتگزاریاش نایل گردیم.
و در مرتبهی دوم یعنی: به مناجات پروردگارتان و عرضه کردن نیازهای خود بر او برخیزید و با کلامش به او متوسل شوید و به وسیلهی آن شفاعت یابید. و ذکر و قنوت، رکوع و سجود و خضوع و خشوع را زیاد کنید و نیازهای خود را به حضور او برسانید. همانا خداوند در نماز به ما این اذن را داده است."[13]
حَیَّ عَلی الفَلاح {دو مرتبه} بشتابید به سوی رستگاری
«فلاح» در فارسی رستگاری ترجمه میشود؛ اما کمتر کسی میتواند معنای آن را به درستی توضیح دهد. در لغتنامهی عرب، معنای فلاح، پیروزی و رسیدن به آرزوهای دنیوی و اخروی است؛ آنگونه که شخص از هر سختی و ذلت و نیاز و نابودی و نادانی رسته (رهانیده) باشد.[14]پس مقصود از «حی علی الفلاح» این است که نمازی که بدان فراخوانده میشویم، میتواند ما را از هر چه ذهنمان را مشوّش نموده و ما را در تنگنا قرار داده و زندگیمان را مختل نموده، برهاند. به توضیح زیبایی که امیر مومنان در شرح معنای «حی علی الفلاح» در اذان فرمودهاند، توجه کنید:
"«حیّ علی الفلاح» یعنی:
شتاب کنید به بقایی که آن را فنا نباشد.
{آیا هنگامی که برای نماز آماده میشویم، واقعا حال کسی را داریم که به سوی بقایی میرود که فنایی در آن نیست؟}
[بشتابید به] نجاتی که آن را هلاک نباشد.
{آیا به راستی نماز را راه نجاتی میدانیم که هیچ هلاکتی به دنبالش نیست؟}
[بشتابید به] حیاتی که مرگ سراغش نیاید.
{کدامیک از ما به نماز، به این دید نگاه میکنیم که مایه حیات است؛ آن هم حیاتی جاودانه؟}
و نعمتی که پایان نپذیرد.
{آیا واقعا ما نماز را نعمتی بی پایان میدانیم؟ آیا حقیقت این نیست که نماز برای خیلی از ما، عملی مشقت بار و باری گران است که یا خیلی زود به جا میآوریم که زودتر از مسوولیتش خلاص شویم و یا آنقدر به انجامش بی رغبتیم که تا آخر وقت، به تعویقش میاندازیم؟}
و مُلکی که زوال نداشته باشد؛
{کدامیک از ما با خواندن نماز، اندازهی کسی که فرمانروایی و حکومت سرزمینی را به او بخشیدهاند، خوشحال و خشنود میشویم؟ حال آنکه هر مُلک و مِلکی در این دنیا فانی است اما به فرمودهی امیر مومنان، نماز، مُلکی است که زوال و فنا ندارد.}
و سُروری که آن را اندوهی نباشد؛
{آیا پس از نماز و صحبت با خالق آسمانها و زمین که همهی قدرت در دست اوست، حسّ سرور و خوشحالی داریم؟ آیا غم و غصههایمان را فراموش کردهایم؟}
[حیّ علی الفلاح یعنی بشتابید به] اُنسی که وحشتی با آن نباشد؛
و نوری که تاریکی در آن راه نیابد؛
و گشایشی که تنگنایی در آن نباشد؛
و شکوهی که قطع نشود؛
و بی نیازیای که فقری به همراهش نباشد؛
و سلامتی که به دنبالش مرضی نیاید؛
و عزّتی که به دنبالش ذلّت نباشد؛
و قوّتی که ناتوانی در آن راه نیابد؛
و کرامتی که بالاتر از آن کرامت نباشد ...
و بشتابید به شادمانی دنیا و آخرت و نجات در آن دو
و «حیّ علی الفلاح» در مرتبهی دوم یعنی: بشتابید به سوی آنچه شما را به آن فرا خواندهام؛ به کرامتی بزرگ، منّتی عظیم، نعمتی بلند، رستگاریای بزرگ، نعمتی جاودانه در جوار محمد صلی الله علیه و آله و سلم در قرارگاه صدق، نزد پادشاهی توانا (فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر)"[15]
به راستی اگر نماز را با چنین اوصافی که امیر مومنان وصف نمودند، میشناختیم، باز هم تا این اندازه بی توجه و بی رغبت آن را به جای میآوردیم؟ آیا مشتاقانه فرا رسیدن زمانش را به انتظار نمینشستیم؟ آیا هنگامی که مؤذن ندا میداد «حی علی الصلاة»، «حی علی الفلاح» دست از هر کاری نمیکشیدیم و با اشتیاق برای نماز آماده نمیشدیم؟
اگر پاسخمان مثبت است، نماز بعدی ما باید با نمازهای پیشینمان تفاوت قابل توجهی داشته باشد.
حَیَّ عَلی خَیرِ العَمَل {دو مرتبه} بشتابید به سوی بهترین عمل.
این فراز از اذان به تایید شیعه و سنی[16] در زمان رسول رحمت جزیی از اذان بوده و مسلمانان آن را در اذان قرائت میکردند اما بعدها در زمان خلیفهی دوم از اذان حذف شد.[17] هنگامی که یکی از پیروان امام کاظم علیه السلام دربارهی علت حذف «حیّ علی خیر العمل» از ایشان سوال کرد، امام پاسخ دادند: دلیل ظاهریاش را میخواهی بدانی یا دلیل واقعیاش را؟ آن فرد گفت: هر دو را. امام فرمودند:
«دلیل ظاهریاش این بود که مردم روی نماز تکیه نکنند و از جهاد سر باز نزنند. اما دلیل واقعیاش این بود که چون بهترین عمل (خیرالعمل) در واقع ولایت اهل بیت علیهم السلام است، کسی که دستور داده این عبارت از اذان حذف شود (خلیفهی دوم)، خواسته تا مردم به سوی آن (ولایت) کشیده و دعوت نشوند!»[18]
امام صادق علیه السلام نیز در معنای «حیّ علی خیر العمل» فرمودهاند بهترین عمل «ولایت» اهل بیت علیهم السلام و نیکی به فاطمه زهرا و فرزندانش است.[19]
بنابراین، اگرچه ظاهرا در این بخش از اذان به این نکته اشاره میکنیم که نماز، بهترین اعمال است، اما واقعیت آن است که بر مبنای تعالیم رسول رحمت و اهل بیت پاکشان، بالاتر از نماز و هر عمل دیگری، پذیرش فرمان خداوند مبنی بر قبول سرپرستی اهل بیت علیهم السلام و گوش سپردن به ایشان و دوستی و نیکی با ایشان است. اساسا اگر کسی این فرمان خداوند )یعنی قبول ولایت را نپذیرد(، نه تنها نماز، بلکه هیچ کدام از اعمال و عباداتش نیز پذیرفته نمیشود. امام باقر علیه السلام میفرمایند:
«اسلام بر پنج پایه استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. و ولایت از چهار تای دیگر برتر است. چراکه کلید [پذیرش] آن چهار مورد محسوب میشود ... باب ورود به سایر اعمال و آنچه سبب رضایت رحمان است، اطاعت از امام پس از شناخت اوست ... اگر کسی همهی شب به نماز مشغول باشد و روزها روزه باشد و همهی مالش را صدقه بدهد و هر سال به حج برود ولی ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، بر خدا نیست که ثوابی به او بدهد و او از زمرهی اهل ایمان خارج است.» [20]
مردم نیز این نکته را به خوبی میدانستند؛ چراکه رسول رحمت به صراحت جایگاه ولایت را توضیح داده بودند و فرموده بودند:
«ملعون است ملعون است؛ مغضوب است مغضوب است کسی که سخنان مرا [دربارهی پذیرش علی بن ابیطالب و امامان از نسل او] رد کند و با آن موافقت نکند. آگاه باشید که خداوند فرموده: هر که با علی دشمنی کند و ولایت او را نپذیرد، لعنت و غضب من بر اوست.»[21]
طنین ندای «حیّ علی خیر العمل» یادآور سخنان و سفارشهای رسول رحمت مبنی بر پذیرش ولایت امیر مومنان و نیکی به اهل بیت فاطمه[22] بود و این اتفاق، خوشایند عدهای نبود. بنابراین، از اذان حذفش کردند و همگان را از گفتن آن منع نمودند. حتی به بلال که اذان گوی پیامبر بود، دستور دادند دیگر «حیّ علی خیر العمل» را در مأذنه نخواند. اما بلال نپذیرفت که اذان را بدون «حیّ علی خیر العمل» بخواند. لذا به سببِ نافرمانیاش و از بیمِ اعتراض افراد دیگر، او را از مدینه تبعید کردند. اینچنین شد که دیگر کسی صدای اذان گفتن بلال را نشنید.[23]
«الله اکبر» {دو مرتبه} خداوند بزرگتر است [از آنکه وصف شود]
امیر مومنان در معنای این فراز از اذان میفرمایند:
"«الله اکبر» یعنی الله بزرگتر و برتر از آن است که کسی از مخلوقاتش کرامتی را که در نزد او برای بندهی مطیع است، بداند؛ بندهای که خدا را اجابت کرده و فرمانش را انجام داده و او را شناخته و پرستش کرده و به او و یاد او مشغول شده و او را دوست داشته و با او انس گرفته و از جانب او مطمئن شده و به او اعتماد کرده و نسبت به او خوف و رجا داشته و مشتاقش بوده و حکم و قضای او را موافقت کرده و به آن راضی شده است.
«الله اکبر» در مرتبهی دوم یعنی: الله بزرگتر و برتر از آن است که کسی اندازهی کرامت او را برای دوستانش و اندازهی عقوبت عذاب او را بر دشمنانش و اندازهی عفو و آمرزش و نعمت او را دربارهی کسی که او و رسولش را اجابت کرده و اندازهی عذاب و عقوبت و رسوا کردنش را بر کسی که [رسولش را] انکار کرده و او را نپذیرفته بداند."[24]
«لا اله الا الله» {دو مرتبه} خدایی جز الله نیست.
امیر مومنان در معنای این بخش از اذان میفرمایند:
"«لا اله الا الله» یعنی خداوند را به وسیلهی رسول و رسالت و بیان و دعوت، حجت رسایی بر مردمان است و خدا برتر از آن است که کسی بر او حجت داشته باشد؛ اگر کسی او را اجابت کند، نور و کرامت دارد و اگر کسی او را انکار کند، خداوند از عالمیان بی نیاز است و او سریعترین حسابگران است."[25]
اقامه:
پس از اذان، اقامه خوانده میشود. اقامه، به این صورت است:
اللَّهُ أَكْبَرُ {دو مرتبه؛ در اذان، چهار مرتبه گفته میشود.}
أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه {دو مرتبه}
أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه {دو مرتبه}
أَشْهَدُ أَنَّ علیّاً ولیّ اللَّه {دو مرتبه}
حَيَّ عَلَى الصَّلَاة {دو مرتبه}
حَيَّ عَلَى الْفَلَاح {دو مرتبه}
حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَل {دو مرتبه}
قَد قَامَتِ الصَّلَاة {دو مرتبه؛ در اذان، این عبارت وجود ندارد.}
اللَّهُ أَكْبَر {دو مرتبه}
لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه {یک مرتبه؛ در اذان، دو مرتبه گفته میشود.}
از آنجا که عبارات گفته شده در اقامه، با اذان مشترک هستند، تنها به بیان معنای «قد قامت الصلاة» میپردازیم که در اذان وجود ندارد. امیر مومنان میفرمایند:
"«قد قامت الصلاة» در اقامه یعنی: وقت زیارت و مناجات و ادای نیازها و رسیدن به آرزوها و وصول به خدای تعالی و به کرامت و عفو و رضوان و غفران او فرا رسیده است."[26]
گفتن اذان و اقامه – خصوصا اقامه - در نمازهای پنجگانه، از مستحباتِ بسیار تاکید شده است و موجب بالا رفتن توجه نمازگزار در نماز میگردد. رسول رحمت فرمودهاند دعا و درخواستی که بین اذان و اقامه گفته شود، در درگاه الهی رد نمیگردد![27] پس این فرصت ناب را غنیمت شماریم و از خداوند رحمان برای همهی مردم روی زمین، خیر، برکت، سعادتمندی و عاقبت به خیری طلب کنیم.
نکات مهم این جلسه:
- یکی از معارف تملیک شده در عالم ذرّ، معرفت رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام است.
- خداوند متعال در قرآن کریم به ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام در کنار ولایت خود و رسولش، تاکید کرده؛ ما نیز در اذان و اقامه و هر جای دیگری که به یگانگی خداوند و رسالت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اقرار میکنیم، بر این حقیقت هم که امیر مومنان، ولیّ و سرپرست ما از سوی خداوند است، شهادت میدهیم.
- «حی علی الصلوة» به معنای آن است که به سوی دعوت پروردگار بشتابیم و و از فرصت نماز برای آمرزش از جانب او بهره مند گردیم.
- «حی علی الفلاح» یعنی بشابید به نمازی که مایهی نجات و رستگاری شما از هر سختی و ضعف و فنایی است.
- «حی علی خیر العمل» در ظاهر، دعوتی برای ادای فریضهی نماز و در باطن، یادآور سفارش پیامبر به پذیرش ولایت امیر مومنان و نیکی و دوستی با فاطمه زهرا سلام الله علیها و فرزندان ایشان است. به همین سبب، این بخش از اذان به دستور خلیفهی دوم، از اذان و اقامهی اهل سنت حذف گردید.
- تفاوت عبارات اذان و اقامه:
O در اذان، تکبیر اولیه، چهار مرتبه گفته میشود ولی در اقامه، دو مرتبه است.
O در اذان، عبارت «قد قامت الصلوة» گفته نمیشود ولی در اقامه دو مرتبه و پس از «حی علی خیر العمل» گفته میشود.
O در اذان، به عنوان آخرین عبارت، دو مرتبه «لا اله الا الله» میگوییم ولی در اقامه، فقط یک مرتبه میگوییم.
- خواندن اذان و اقامه، موجب بالا رفتن توجه نمازگزار در نماز میشود.
- دعا و درخواست از خداوند بین اذان و اقامه، در درگاه الهی رد نمیگردد.
[1]به عنوان نمونه امیر مومنان میفرمایند: "فَقَالَ لَهُمْ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنَا الرَّحْمَنُ فَأَقَرُّوا لَهُ بِالطَّاعَةِ وَ الرُّبُوبِيَّةِ وَ مَيَّزَ الرُّسُلَ وَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الْأَوْصِيَاءَ وَ أَمَرَ الْخَلْقَ بِطَاعَتِهِمْ فَأَقَرُّوا بِذَلِكَ فِي الْمِيثَاق" یعنی: خداوند به آنها گفت به تحقیق که من الله هستم؛ خدایی جز من نیست و من رحمان هستم. پس آنها به اطاعت و ربوبیت او اقرار کردند. سپس رسولان و انبیاء و اوصیاء را ممتاز گردانید و مخلوقات را به اطاعت از آنان فرمان داد. پس همگی به آن اقرار کردند در عالم میثاق (عالم ذرّ): بحارالانوار، ج 5، ص 258. ؛ همچنین امام صادق علیه السلام از زبان رسول رحمت فرموده اند: "إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَخَذَ مِيثَاقِي وَ مِيثَاقَ اثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً بَعْدِي وَ هُمْ حُجَجُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ الثَّانِي عَشَرَ مِنْهُمْ الْقَائِمُ الَّذِي يَمْلَأُ بِهِ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْرا" یعنی: خداوند متعال برای من و دوازده امام بعد از من از مردم پیمان گرفت و آنها حجت های خدا بر خلق هستند که دوازدهمی ایشان، قائم علیه السلام است که خداوند توسط او زمین را سرشار از قسط و عدالت میسازد، چنانکه از ظلم و جور پر شده باشد: مناقب آل ابی طالب، ج 1، ص 283.
[2]"كَانَ الْمِيثَاقُ مَأْخُوذاً عَلَيْهِمْ لِلَّهِ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِرَسُولِهِ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةِ بِالْإِمَامَةِ فَقَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ (سوره اعراف، آیه 172.) وَ مُحَمَّدٌ نَبِيَّكُمْ وَ عَلِيٌّ إِمَامَكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ الْهَادُونَ أَئِمَّتَكُمْ فَقالُوا بَلى (سوره اعراف، آیه 172.)": بحارالانوار، ج 5، ص 236.
[3] فطرت خدایی که مردم بر پایهی آن سرشته شده اند: قرآن کریم، سوره روم، آیه 30.
[4]فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها (سوره روم، آیه 30.) قَالَ التَّوْحِيدُ وَ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِين: بحارالانوار، ج 3، ص 278.
[5]"وَ أَمَّا قَوْلُهُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنِّي أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ نَبِيُّهُ وَ صَفِيُّهُ وَ نَجِيبُهُ أَرْسَلَهُ إِلَى كَافَّةِ النَّاسِ أَجْمَعِينَ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (سوره توبه، آیه 33.) وَ أُشْهِدُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ وَ الْمَلَائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ أَنِّي أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ ص سَيِّدُ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ يَقُولُ أَشْهَدُ أَنْ لَا حَاجَةَ لِأَحَدٍ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا إِلَى اللَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ الْغَنِيِّ عَنْ عِبَادِهِ وَ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِينَ وَ أَنَّهُ أَرْسَلَ مُحَمَّداً إِلَى النَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً (سوره بقره، آیه 119.) فَمَنْ أَنْكَرَهُ وَ جَحَدَهُ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِداً مُخَلَّداً لَا يَنْفَكُّ عَنْهَا أَبَدا": بحارالانوار، ج 81، ص 132 و 133.
[6] سوره مائده، آیه 55.
[7]به عنوان نمونه بنگرید به روایاتی که در تفسیر برهان، ذیل آیه 55 سوره مائده بیان شده: تفسیر برهان، ج 2، ص 315 تا 326. مانند: عدهای از یهودیان که مسلمان شده بودند، خدمت رسول خاتم رفتند و گفتند حضرت موسی به یوشع بن نون وصیت کرد و او را جانشین خود قرار داد. وصیّ شما کیست و سرپرست ما بعد از شما چه کسی است؟ آیهی إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون نازل شد. پیامبر به همراه ایشان به مسجد رفتند و سائلی را با انگشتر دیدند. از او سوال کردند چه کسی آن را به تو داده؟ گفت آن مردی که در حال نماز است و علی علیه السلام را نشان داد. پیامبر پرسیدند در چه حالی آن را داد؟ گفت وقتی در حال رکوع بود. پیامبر با شنیدن این حرف، تکبیر گفتند و همراه ایشان بقیهی مسلمانان نیز تکبیر گفتند. سپس پیامبر فرمودند آگاه باشید که ولی و سرپرست بعدیِ شما علی بن ابیطالب است. مردم هم همگی گفتند راضی شدیم که الله پروردگارمان باشد؛ و اسلام دینمان و محمد پیامبرمان باشد و علی بن ابیطالب سرپرستمان باشد: همان، ص 318، ح 3167.
[8]به عنوان نمونه بنگرید به: تفسیر الدر المنثور، ج 2، ص 293. ؛ اسباب النزول (واحدی)، ص 148. ؛تفسیر الکشاف (زمخشری) ج 1، ص 649. ؛ تفسیر فخر رازی، ج 12، ص 26. ؛ تفسیر طبری، ج 6، ص 186. ؛ کنز العمال، ج 6، ص 319. ؛ الشواهد التنزیل (حسکانی)، ص 161تا 168. ؛ تفسیر فتح القدیر، ج 2، ص 50. ؛ جامع الاصول، ج 9، ص 478. ؛ ذخائر العقبى، ص 88. ؛ ...
[9]بنگرید به پاورقی بعدی.
[10] "إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا خَلَقَ الْعَرْشَ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمَاءَ كَتَبَ فِي مَجْرَاهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْكُرْسِيَّ كَتَبَ عَلَى قَوَائِمِهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ اللَّوْحَ كَتَبَ فِيهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ- مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ... وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ كَتَبَ فِي أَكْنَافِهَا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْأَرَضِينَ … وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْجِبَالَ ... وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الشَّمْسَ ... وَ لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْقَمَرَ كَتَبَ عَلَيْهِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ... فَإِذَا قَالَ أَحَدُكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ فَلْيَقُلْ عَلِيٌّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَلِيُّ اللَّه": بحارالانوار، ج 27، ص 1 و 2.
[11] "إن سلمان الفارسي ذكر في الأذان والإقامة الشهادة بالولاية لعلي بعد الشهادة بالرسالة في زمن النبي (صلى الله عليه وآله وسلم)، فدخل رجل على رسول الله فقال: يا رسول الله، سمعت أمرا لم أسمع به قبل هذا، فقال رسول الله: ما هو؟ قال:سلمان شهد في أذانه بعد الشهادة بالرسالة بالشهادة بالولاية لعلي، فقال: سمعتم خيرا" ؛ "إن رجلا دخل على رسول الله فقال: يا رسول الله، إن أبا ذر يذكر في الأذان بعد الشهادة بالرسالة الشهادة بالولاية لعلي ويقول: أشهد أن عليا ولي الله، فقال: كذلك، أو نسيتم قولي يوم غدير خم: من كنت مولاه فعلي مولاه؟ فمن نكث فإنما ينكث على نفسه!": السلافة فی أمر الخلافة، شیخ عبدالله مراغی مصری، ص 32.
[12] مطرف بن مغیره تعریف میکند: "وَفَدْتُ مَعَ أَبِي الْمُغِيرَةِ عَلَى مُعَاوِيَةَ وَ كَانَ أَبِي يَأْتِيهِ فَيَتَحَدَّثُ مَعَهُ ثُمَّ يَنْصَرِفُ إِلَيَّ فَيَذْكُرُ مُعَاوِيَةَ وَ يَذْكُرُ عَقْلَهُ وَ يُعْجِبُ بِمَا يَرَى مِنْهُ إِذْ جَاءَ ذَاتَ لَيْلَةٍ فَأَمْسَكَ عَنِ الْعَشَاءِ وَ رَأَيْتُهُ مُغْتَمّاً مُنْذُ اللَّيْلَةِ فَانْتَظَرْتُهُ سَاعَةً وَ ظَنَنْتُ أَنَّهُ لِشَيْءٍ قَدْ حَدَثَ فِينَا وَ فِي عِلْمِنَا فَقُلْتُ مَا لِي أَرَاكَ مُغْتَمّاً مُنْذُ اللَّيْلَةِ فَقَالَ يَا بُنَيَّ جِئْتُ مِنْ عِنْدِ أَخْبَثِ النَّاسِ قُلْتُ وَ مَا ذَاكَ قَالَ قُلْتُ لَهُ وَ قَدْ خَلَوْتُ بِهِ إِنَّكَ قَدْ بَلَغْتَ سِنّاً يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَلَوْ أَظْهَرْتَ عَدْلًا وَ بَسَطْتَ خَيْراً فَإِنَّكَ قَدْ كَبِرْتَ وَ لَوْ نَظَرْتَ إِلَى إِخْوَتِكَ مِنْ بَنِي هَاشِمٍ فَوَصَلْتَ أَرْحَامَهُمْ فَوَ اللَّهِ مَا عِنْدَهُمُ الْيَوْمَ شَيْءٌ تَخَافُهُ فَقَالَ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ مَلَكَ أَخُو تَيْمٍ فَعَدَلَ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ فَوَ اللَّهِ مَا عَدَا أَنْ هَلَكَ فَهَلَكَ ذِكْرُهُ إِلَّا أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ أَبُو بَكْرٍ ثُمَّ مَلَكَ أَخُو بَنِي عَدِيٍّ فَاجْتَهَدَ وَ شَمَّرَ عَشْرَ سِنِينَ فَوَ اللَّهِ مَا عَدَا أَنْ هَلَكَ فَهَلَكَ ذِكْرُهُ إِلَّا أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ عُمَرُ ثُمَّ مَلَكَ عُثْمَانُ فَمَلَكَ رَجُلٌ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ فِي مِثْلِ نَسَبِهِ وَ فَعَلَ مَا فَعَلَ وَ عُمِلَ بِهِ مَا عُمِلَ فَوَ اللَّهِ مَا عَدَا أَنْ هَلَكَ فَهَلَكَ ذِكْرُهُ وَ ذِكْرُ مَا فُعِلَ بِهِ وَ إِنَّ أَخَا بَنِي هَاشِمٍ يُصَاحُ بِهِ فِي كُلِّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَأَيُّ عَمَلٍ يَبْقَى بَعْدَ هَذَا لَا أُمَّ لَكَ لَا وَ اللَّهِ إِلَّا دَفْناً دَفْنا" یعنی: پدرم مغیره، به دربار معاویه رفت و آمد داشت و کشورداری و درایت او را همواره میستود. شبی از نزد معاویه آمد و غمگین بود. از ناراحتی غذا نخورد و من گمان میکردم که حادثه ای روی داده است. پرسیدم: چرا امشب شما را غمگین میبینم؟ مگر چه شده است؟ گفت: به معاویه گفتم: تو به آرزویت رسیدی، حالا که پا به سن گذاشتهای، ای کاش بساط مهر و عدل میگستردی و با بنی هاشم با ملاحظه بیشتری رفتار میکردی چون دیگر در نزد آنان چیزی نمانده است. وقتی که معاویه سخنان مرا شنید، گفت: هرگز، هرگز. ابوبکر، حکومت کرد و رفت و با این که نیکی کرد ولی پس از مرگ نامش هم مرد. عمر حاکم شد و رفت و عثمان حاکم شد و رفت و چیزی از آنان نماند ولی محمد هر روز نامش پنج نوبت در منارهها ذکر میشود. پس با این حساب، چه چیزی برای ما میماند. نه به خدا سوگند هرگز راحت نمیشوم مگر این نام هم دفن شود: كشف الغمة في معرفة الأئمة، ج 1، ص 418 و 419.
[13] "حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَيْ هَلُمُّوا إِلَى خَيْرِ أَعْمَالِكُمْ وَ دَعْوَةِ رَبِّكُمْ وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ (سوره آل عمران، آیه 133.) وَ إِطْفَاءِ نَارِكُمُ الَّتِي أَوْقَدْتُمُوهَا عَلَى ظُهُورِكُمْ وَ فَكَاكِ رِقَابِكُمُ الَّتِي رَهَنْتُمُوهَا بِذُنُوبِكُمْ لِيُكَفِّرَ اللَّهُ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَ يَغْفِرَ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُبَدِّلَ سَيِّئَاتِكُمْ حَسَنَاتٍ فَإِنَّهُ مَلِكٌ كَرِيمٌ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ وَ قَدْ أَذِنَ لَنَا مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِينَ بِالدُّخُولِ فِي خِدْمَتِهِ وَ التَّقَدُّمِ إِلَى بَيْنِ يَدَيْهِ وَ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ أَيْ قُومُوا إِلَى مُنَاجَاةِ رَبِّكُمْ وَ عَرْضِ حَاجَاتِكُمْ عَلَى رَبِّكُمْ وَ تَوَسَّلُوا إِلَيْهِ بِكَلَامِهِ وَ تَشَفَّعُوا بِهِ وَ أَكْثِرُوا الذِّكْرَ وَ الْقُنُوتَ وَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ وَ الْخُضُوعَ وَ الْخُشُوعَ وَ ارْفَعُوا إِلَيْهِ حَوَائِجَكُمْ فَقَدْ أَذِنَ لَنَا فِي ذَلِك": بحارالانوار، ج 81، ص 133.
[14] "فَلَاح: پيروزى و رسيدن به آرزو است كه دو گونه است: 1- دنيوى، 2- اخروى.
1- فلاح و پيروزى دنيايى در سعادتهايى است كه زندگى دنيا با آنها پاك و پاكيزه ميشود و همان بقاء عزّت، و بىنيازى است ...2- رستگارى و فلاح حقيقى يا اخروى كه در چهار چيز است:
اول- بقا و جاودانگى بدون فنا.
دوم- بى نيازى بدون فقر و نيازمندى.
سوم- عزت بدون خوارى و ذلت.
چهارم- دانايى و علم بدون جهالت و نادانى": ترجمه مفردات راغب، ج 4، ص 90 تا 92.
[15] "حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَإِنَّهُ يَقُولُ أَقْبِلُوا إِلَى بَقَاءٍ لَا فَنَاءَ مَعَهُ وَ نَجَاةٍ لَا هَلَاكَ مَعَهَا وَ تَعَالَوْا إِلَى حَيَاةٍ لَا مَمَاتَ مَعَهَا وَ إِلَى نَعِيمٍ لَا نَفَادَ لَهُ وَ إِلَى مُلْكٍ لَا زَوَالَ عَنْهُ وَ إِلَى سُرُورٍ لَا حُزْنَ مَعَهُ وَ إِلَى أُنْسٍ لَا وَحْشَةَ مَعَهُ وَ إِلَى نُورٍ لَا ظُلْمَةَ مَعَهُ وَ إِلَى سَعَةٍ لَا ضِيقَ مَعَهَا وَ إِلَى بَهْجَةٍ لَا انْقِطَاعَ لَهَا وَ إِلَى غِنًى لَا فَاقَةَ مَعَهُ وَ إِلَى صِحَّةٍ لَا سُقْمَ مَعَهَا وَ إِلَى عِزٍّ لَا ذُلَّ مَعَهُ وَ إِلَى قُوَّةٍ لَا ضَعْفَ مَعَهَا وَ إِلَى كَرَامَةٍ يَا لَهَا مِنْ كَرَامَةٍ وَ اعْجَلُوا إِلَى سُرُورِ الدُّنْيَا وَ الْعُقْبَى وَ نَجَاةِ الْآخِرَةِ وَ الْأُولَى وَ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَإِنَّهُ يَقُولُ سَابِقُوا إِلَى مَا دَعَوْتُكُمْ إِلَيْهِ وَ إِلَى جَزِيلِ الْكَرَامَةِ وَ عَظِيمِ الْمِنَّةِ وَ سَنِيِّ النِّعْمَةِ وَ الْفَوْزِ الْعَظِيمِ وَ نَعِيمِ الْأَبَدِ فِي جِوَارِ مُحَمَّدٍ ص فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِر (سوره قمر، آیه 55.)": بحارالانوار، ج 81، ص 133 و 134.
[16] به عنوان نمونه بنگرید به: سنن بیهقی، ج 1، ص 424. ؛ الموطأ، ج 1، ص 163، ح 92. و ص 161، ح 91.
[17] قوشجی حنفی در شرح تجرید میگوید: عمر بن خطاب در خطبه ای به مردم گفت: ای مردم؛ سه چیز در زمان رسول خدا بوده ولی من از آنها نهی کرده و آنها را حرام اعلام میکنم: متعه زنان؛ متعه حج و گفتن حیّ علی خیر العمل در اذان: شرح تجرید قوشجی، بحث امامت.
[18] "سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ لِمَ تُرِكَتْ مِنَ الْأَذَانِ فَقَالَ تُرِيدُ الْعِلَّةَ الظَّاهِرَةَ أَوِ الْبَاطِنَةَ قُلْتُ أُرِيدُهُمَا جَمِيعاً فَقَالَ أَمَّا الْعِلَّةُ الظَّاهِرَةُ فَلِئَلَّا يَدَعَ النَّاسُ الْجِهَادَ اتِّكَالًا عَلَى الصَّلَاةِ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَإِنَّ خَيْرَ الْعَمَلِ الْوَلَايَةُ فَأَرَادَ مَنْ أَمَرَ بِتَرْكِ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ مِنَ الْأَذَانِ أَنْ لَا يَقَعَ حَثٌّ عَلَيْهَا وَ دُعَاءٌ إِلَيْهَا": بحارالانوار، ج 81، ص 140.
[19]"أَنَّ الصَّادِقَ ع سُئِلَ عَنْ مَعْنَى حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ فَقَالَ خَيْرُ الْعَمَلِ الْوَلَايَةُ: وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ: خَيْرُ الْعَمَلِ بِرُّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا ع": بحارالانوار، ج 81، ص 134.
[20]"بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَقُلْتُ وَ أَيُّ شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ أَفْضَلُ قَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِن ... بَابُ الْأَشْيَاءِ وَ رِضَى الرَّحْمَنِ الطَّاعَةُ لِلْإِمَامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ ... أَمَا لَوْ أَنَّ رَجُلًا قَامَ لَيْلَهُ وَ صَامَ نَهَارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِيعِ مَالِهِ وَ حَجَّ جَمِيعَ دَهْرِهِ وَ لَمْ يَعْرِفْ وَلَايَةَ وَلِيِّ اللَّهِ فَيُوَالِيَهُ وَ يَكُونَ جَمِيعُ أَعْمَالِهِ بِدَلَالَتِهِ إِلَيْهِ مَا كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ حَقٌّ فِي ثَوَابِهِ وَ لَا كَانَ مِنْ أَهْلِ الْإِيمَانِ": بحارالانوار، ج 65، ص 332 و 333.
[21] فرازی از خطابه غدیر: "مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَيَّ قَوْلِي هَذَا وَ لَمْ يُوَافِقْهُ أَلَا إِنَّ جَبْرَئِيلَ خَبَّرَنِي عَنِ اللَّهِ تَعَالَى بِذَلِكَ وَ يَقُولُ مَنْ عَادَى عَلِيّاً وَ لَمْ يَتَوَلَّهُ فَعَلَيْهِ لَعْنَتِي وَ غَضَبِي": بحارالانوار، ج 37، ص 209.
[22] امام باقر علیه السلام فرمودند: "أَ تَدْرِي مَا تَفْسِيرُ حَيَ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ قَالَ قُلْتُ لَا قَالَ دَعَاكَ إِلَى الْبِرِّ أَ تَدْرِي بِرَّ مَنْ قُلْتُ لَا قَالَ دَعَاكَ إِلَى بِرِّ فَاطِمَةَ وَ وُلْدِهَا ع" یعنی: آیا میدانی تفسیر «حیّ علی خیر العمل» چیست؟ دعوت تو به سوی نیکی و بِرّ. آیا میدانی نیکی نسبت به چه کسی؟ نیکی به فاطمه و فرزندان فاطمه: بحارالانوار، ج 81، ص 141.
[23]ابوبصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام نقل کرده: "إِنَّ بِلَالًا كَانَ عَبْداً صَالِحاً فَقَالَ لَا أُؤَذِّنُ لِأَحَدٍ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَتُرِكَ يَوْمَئِذٍ حَيَّ عَلَى خَيْرِ الْعَمَلِ" یعنی: بلال بندهی صالحی بود که پس از رسول خدا برای کسی اذان نگفت چراکه گفتن «حی علی خیر العمل» ترک شده بود: بحارالانوار، ج 22، ص 142. ؛ همچنین در لوامع صاحبقرانی چنین آمده: "منقولست كه چون بلال ترك اذان كرد و اطاعت عمر نكرد در ترك حى على خير العمل ابو بكر را واسطه ساخت باز قبول نكرد عمر گفت اى نمك بحرام سخن آقاى خود را نشنيد و با او بيعت نكردى در جواب گفت كه بهاى مرا حضرت سيّد المرسلين صلّى اللَّه عليه و آله از ابو بكر قرض كرد و مرا خريد و آزاد كرد و من آزاد كرده آن حضرتم و بر تقديرى كه او مرا آزاد كرده باشد اگر بواسطه خدا آزاد كرده است او را چه منّت است بر من و اگر از جهت خدا آزاد نكرده است مرا بهر كارى كه خواهد بفرمايد تا خدمت كنم او را پس گفتند كه از مدينه در رو كه سبب فساد ديگران نشوی": لوامع صاحبقرانى مشهور به شرح فقيه، ج 3، ص 593 و 594.
[24] "وَ أَمَّا قَوْلُهُ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَإِنَّهُ يَقُولُ اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يَعْلَمَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِهِ مَا عِنْدَهُ مِنَ الْكَرَامَةِ لِعَبْدٍ أَجَابَهُ وَ أَطَاعَهُ وَ أَطَاعَ أَمْرَهُ وَ عَرَفَهُ وَ عَبَدَهُ وَ اشْتَغَلَ بِهِ وَ بِذِكْرِهِ وَ أَحَبَّهُ وَ أَنِسَ بِهِ وَ اطْمَأَنَّ إِلَيْهِ وَ وَثِقَ بِهِ وَ خَافَهُ وَ رَجَاهُ وَ اشْتَاقَ إِلَيْهِ وَ وَافَقَهُ فِي حُكْمِهِ وَ قَضَائِهِ وَ رَضِيَ بِهِ وَ فِي الْمَرَّةِ الثَّانِيَةِ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَإِنَّهُ يَقُولُ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ أَعْلَى وَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يَعْلَمَ أَحَدٌ مَبْلَغَ كَرَامَاتِهِ لِأَوْلِيَائِهِ وَ عُقُوبَتِهِ لِأَعْدَائِهِ وَ مَبْلَغَ عَفْوِهِ وَ غُفْرَانِهِ وَ نِعْمَتِهِ لِمَنْ أَجَابَهُ وَ أَجَابَ رَسُولَهُ وَ مَبْلَغَ عَذَابِهِ وَ نَكَالِهِ وَ هَوَانِهِ لِمَنْ أَنْكَرَهُ وَ جَحَدَهُ": بحارالانوار، ج 81، ص 134.
[25] "وَ أَمَّا قَوْلُهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مَعْنَاهُ لِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ عَلَيْهِمْ بِالرَّسُولِ وَ الرِّسَالَةِ وَ الْبَيَانِ وَ الدَّعْوَةِ وَ هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يَكُونَ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ عَلَيْهِ حُجَّةٌ فَمَنْ أَجَابَهُ فَلَهُ النُّورُ وَ الْكَرَامَةُ وَ مَنْ أَنْكَرَهُ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ وَ هُوَ أَسْرَعُ الْحاسِبِينَ (سوره انعام، آیه 62.)": بحارالانوار، ج 81، ص 134.
[26] "مَعْنَى قَدْ قَامَتِ الصَّلَاةُ فِي الْإِقَامَةِ أَيْ حَانَ وَقْتُ الزِّيَارَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ وَ قَضَاءِ الْحَوَائِجِ وَ دَرْكِ الْمُنَى وَ الْوُصُولِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَى كَرَامَتِهِ وَ غُفْرَانِهِ وَ عَفْوِهِ وَ رِضْوَانِه": بحارالانوار، ج 81، ص 134.
[27] "الدُّعَاءُ بَيْنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ لَا يُرَد": بحارالانوار، ج 90، ص 348.