درس پنجم: مقدمات نماز

 

flower 12

   

     

بسم الله الرحمن الرحیم

نماز، پیوند با ملکوت

   

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

در دوره‌ی «نماز، پیوند با ملکوت»، با معنای نماز و فقرات آن، چرایی به جا آوردن نماز و ارتباطش با عقل آشنا می‌شویم؛ جایگاه نماز را نزد خداوند متعال بیان می‌کنیم؛ و به سوالات و شبهات مطرح در این حوزه پاسخ می‌دهیم. این مبحث، در 13 گفتار ارائه می‌گردد.

     

درس پنجم: مقدمات نماز

جلسه‌ی گذشته به معرفی «نماز» به عنوان عبادتی که مهمترین راه تقرب به معبود و بهترین وسیله برای رسیدن به بالاترین درجات نزد خداوند است، پرداختیم. عبادتی که رضایت خاصه‌ی پروردگار را به همراه دارد و موجب اجابت خواسته‌ها و قبولی سایر اعمال می‌شود؛ ستون دین است و قوام اسلام؛ بازدارنده از فحشاء و منکر است و دژی محکم در برابر شیطان؛ مایه‌ی نزول رحمت الهی است و اسبابی برای رشد عقل؛ مجوّز عبور از صراط است و کلید بهشت ... . گفتیم نماز، ترجمه‌ی لغت عربیِ «صلاة» به معنای «توجّه» است و مقصود، توجه بنده به معبود و یادآوریِ مخصوص خداوند با کیفیتی خاص است که خود باریتعالی مشخص فرموده است. همچنین، به این نکته‌ی مهم اشاره شد که خداوند به نماز و سایر عبادات ما نیازی ندارد ولی اگر ما به دنبال قدردانی از خداوند و فرمانبری از اوامرش هستیم باید ببینیم او چگونه عبادتی را می‌پسندد؛ نه اینکه ما چه چیزی را دوست داریم.

لذا از این جلسه درباره‌ی چگونگی ادای نماز بر اساس آنچه مورد خواست و اراده‌ی خداوند است، توضیح می‌دهیم. در این درس به موضوعات لباس نمازگزار، وضو و قبله می‌پردازیم.

   

لباس نمازگزار

هر کس قصد ایستادن در برابر پروردگار عالمیان برای ادای نماز دارد، باید بدن و لباسش را از هرگونه نجاست، پاک کند. برای اطلاع از اینکه چه چیزهایی نجس محسوب می‌شوند و چگونه می‌توان جسم یا بدن نجس شده را پاک کرد، به رساله‌های عملیه مراجعه کنید. آنچه ما در اینجا به آن می‌پردازیم، تذکراتی است که باعث شود توجه نمازگزار و کیفیت نمازش بالاتر رود و به آن نمازی که مورد نظر خداوند و مطلوب خواست اوست، نزدیک‌تر گردد.

علاوه بر پاکی لباس از نجاسات، بهتر است با لباسی تمیز، معطر و مناسب به نماز بایستیم. پوشیدن لباس مناسب برای نماز، مقدمه‌ای است برای توجه بیشترِ آدمی به اینکه قرار است در محضر مقامی بلندمرتبه حاضر شود و با او صحبت کند. وقتی با لباسی کثیف، نامرتب و با بوی عرق به ملاقات پروردگار جهانیان می‌رویم، در حالی که حاضر نیستیم با چنین سر و وضعی جلوی بچه همسایه‌مان ظاهر شویم، نشانه‌ی این نیست که ما و خدا نداریم! بلکه نشانه‌ی بی توجهی به عظمت جایگاه پروردگار و سبک شمردن نماز و بی معرفتی بنده نسبت به مولا و صاحب اختیارش است. بنابراین، اگر به دنبال اثربخشی نماز هستیم و می‌خواهیم نمازمان همان نمازی شود که محبوب‌ترین اعمال نزد خداوند و بهترین وسیله برای تقرّب به ذات سبّوحش است،[1] باید حواس‌مان به همه‌ی آن چه به نماز مرتبط می‌شود – از جمله لباس نمازگزار – باشد.

لباس نمازگزار نباید به گونه‌ای باشد که توجه او را به نماز کم کند. مثلا نباید تنگ باشد و باعث اذیت شدن نمازگزار و پرت شدن حواسش شود.

نکته‌ی مهم دیگر در باب لباس نمازگزار این است که لباس او و همچنین مکانی که در آن نماز می‌خواند، غصبی نباشد و یا با مال حرام تهیه نشده باشد. یعنی نمی‌شود از راه حرام پول در آورد، حق دیگری را خورد، سهم الارث خواهر و برادر را نداد، مهریه‌ی همسر را بدون رضایتش گرو نگه داشت و بعد با چنین پولی لباس و فرش و خانه تهیه کرد و با همان‌ها هم به نماز ایستاد و انتظار داشت همه‌ی آنچه در باب فضایل نماز گفته شد، در حق‌مان محقق گردد! نمازی «تَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ»[2] می‌شود که نمازگزار به حرمت خدایی که در مقابلش به رکوع و سجود می‌رود و به فرمان مستقیم او، به مال مردم تجاوز نکرده باشد و حقی از دیگران در مالش نباشد. اگر غیر از این باشد، نمازش مقبول درگاه الهی واقع نمی‌شود.

پس اینکه نماز، محبوب‌ترین عبادات نزد خدای متعال است، یک دلیلش آن است که برای آنکه نماز، «نماز» شود، باید نمازگزار از یکسری اعمال ناشایست که ظاهرا ربطی به نماز ندارند، دوری کند. به عنوان مثال، درست است که به فرموده‌ی رسول رحمت، «نماز، کلید بهشت است»[3] ولی همین پیامبر نیز فرمودهاند «رشوه خوار، بوی بهشت را استشمام نمی‌کند!»[4] چراکه اساسا نمازی که می‌خواند، مورد قبول نیست.

   

وضو

پیش از نماز باید وضو بگیریم. وضو، شیوه‌ای از شستن صورت و دست‌ها و مسح نمودن سر و پاها با آدابی خاص است که به نیت جلب رضایت خداوند و تقرب به او انجام گیرد. بنابراین، وضو، به خودی خود یک عبادت است و به همین دلیل با شستشوی عادی بدن تفاوت دارد. همانطور که در درس سوم نیز تذکر داده شد، اگر کسی به نیتی غیر الهی عملی را انجام دهد حتی اگر آن عمل ظاهرا فعلی عبادی باشد، آن فعل، عبادت محسوب نمی‌شود. پس اگر هنگام وضو گرفتن، به این نکته توجه نداشته باشیم که این کار را برای رضایت خدا و تقرب به او به واسطه‌ی اطاعت از فرمانش انجام می‌دهیم، یا نیت‌مان خالص نباشد (مثلا وضو بگیریم که هم خنک شویم و هم با آن نماز بخوانیم؛ یا جوری وضو بگیریم که همکارمان ببیند و ما را به عنوان یک شخص مذهبی بشناسد) وضوی ما اشکال خواهد داشت و به تَبَع آن نمازمان نیز دچار مشکل می‌شود.

توجه به این نکته که در مکتب تربیتی اهل بیت علیهم السلام، وضو بخشی از نماز است،[5] سبب می‌شود با توجه بیشتری این فعل را انجام دهیم. به یاد داشته باشیم از همان لحظه‌ای که برای وضو گرفتن اقدام می‌کنیم، در واقع وارد نماز شده‌ایم. پس باید با «توجّه» و حضور قلب باشیم؛ چراکه همانطور که در معنی نماز در درس چهارم تذکر داده شد، «صلاة» به معنای «توجّه» است و آن قسمت از نماز که با توجّه نباشد، مقبول درگاه الهی قرار نمی‌گیرد.

وضو، نور است[6] و باعث طهارت و نورانیت روح آدمی می‌شود. اگر وضو با توجه و معرفت انجام شود، باعث می‌گردد گناهانی که با هر عضوی از اعضای وضو مرتکب شده‌ایم، شسته و بخشیده شوند. تا آنجا که رسول مهربانی می‌فرمایند:

"هنگامی که بنده وضو می‌گیرد و صورتش را می‌شوید آثار گناهان از چهره‌اش زدوده می‌شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج می‌شوید گناهانی که به وسیله‌ی دست‌هایش انجام داده از بین می‌رود، و آن وقت که سرش را مسح می‌کشد معصیّت‌هایی که به وسیله‌ی سرش انجام داده زدوده می‌شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می‌کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده از بین خواهد رفت. اگر کسی در اوّل وضو گرفتن «بسم الله الرّحمن الرّحیم» را [با توجه] بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می‌شود."[7]

پس به هنگام وضو به اینکه مشغول چه کاری هستیم؛ برای چه وضو می‌گیریم؛ در مقابل چه کسی وضو می‌گیریم؛ مفهوم اجزای وضو چیست؛ ... توجه داشته باشیم. همچنین توجه داشته باشیم که فراگیریِ تمامیِ این معارف را مدیون هدایتگران الهی – رسول خاتم و جانشینان پاک ایشان – هستیم. لذا در تمامیِ فرازهای نماز، - از وضو گرفته تا سلام آخر نماز – به این سرچشمه‌های علم، معرفت، هدایت توجه داشته باشیم و سپاس گزار ایشان باشیم. می‌توانیم به هنگام وضو با ذکر صلواتی بر محمد و آل محمد توجه و تشکر خویش را به ایشان ابراز نماییم.

برای وضو، ابتدا نیت می‌کنیم برای تقرب به خداوند و کسب رضایت و معرفت او و عبودیتش وضو می‌گیریم.

سپس دستهای‌مان را می‌شوییم. شستن اولیه‌ی دستها مستحب است یعنی اجباری نیست ولی به دلیل آلودگی‌های مختلف بهتر است انجامش دهیم. هنگام شستن دست‌ها با توجه بگوییم:

«بِسْمِ اللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِنَ التَّوَّابِينَ وَ اجْعَلْنِي مِنَ الْمُتَطَهِّرِين‏»[8]

بار خدایا؛ مرا در زمره‌ی توبه کنندگان و پاک شدگان قرار دِه.

سپس، آب را به صورت بریزیم و باز با توجه بگوییم:

«اللَّهُمَ‏ بَيِّضْ‏ وَجْهِي‏ يَوْمَ تَسْوَدُّ فِيهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِي يَوْمَ تَبْيَضُّ فِيهِ الْوُجُوهُ»[9]

بار خدایا؛ روی مرا سفید گردان آن هنگام که صورت‌ها [براثر گناه] سیاه گردیده و روی مرا سیاه مکن در روزی که صورت‌ها سفید است.

آب را با دست چپ روی دست راست ریخته، از آرنج تا پایین را بشوییم و با توجه بگوییم:

«اللَّهُمَّ أَعْطِنِي كِتَابِي بِيَمِينِي وَ الْخُلْدَ فِي الْجِنَانِ بِيَسَارِي وَ حَاسِبْنِي حِسَاباً يَسِيراً»[10]

بار خدایا؛ نامه‌ی عمل مرا به دست راست من بده [مرا بهشتی گردان] و جاودانگی در بهشت را نصیبم ساز و حساب مرا آسان محاسبه کن.

آب را با دست راست، روی دست چپ ریخته، از آرنج تا پایین را بشوییم و با توجه بگوییم:

«اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِي كِتَابِي بِشِمَالِي وَ لَا مِنْ وَرَاءِ ظَهْرِي وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِي وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّيرَانِ‏»[11]

بارخدایا؛ نامه‌ی اعمال مرا به دست چپم وا مگذار و از پشت سرم تحویل نده [مانند دوزخیان] و آویخته‌ای بر گردنم قرار مده و پناه می‌برم به تو ای مالک و پرورش دهنده‌ام از پاره‌های آتش [خشمت].

با تریِ دست، سر را مسح کنیم و با توجه بگوییم:

«اللَّهُمَّ غَشِّنِي بِرَحْمَتِكَ وَ بَرَكَاتِكَ وَ عَفْوِكَ»[12]

خداوندا؛ رحمت خود را شامل من ساز، و از برکات و عفوت مرا بی بهره مگذار.

و باز با همان تریِ دستها، نخست روی پای راست و سپس روی پای چپ را مسح کنیم و با توجه بگوییم:

«اللَّهُمَّ ثَبِّتْ قَدَمَيَّ عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْيِي فِيمَا يُرْضِيكَ عَنِّي يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِين»[13]

خدایا؛ مرا ثابت قدم گردان بر صراط، در روزی که قدم‌ها دچار لرزش می‌شوند و کوشش مرا در آنچه که تو را خشنود می‌سازد قرار ده ای مهربان‌ترین مهربانان.

هنگامِ مسح سر و پا، به این توجه کنیم که: پروردگارا؛ از فرق سرمان تا نوک پاهایم را در عبودیت تو قرار می‌دهم؛ فقط به فرمان تو خواهم بود؛ و تو را بندگی خواهم نمود.

   

استقبال قبله

قبله، جهتی تعیین شده از سوی خداوند حکیم است که نمازگزاران باید به سوی آن نماز بگذارند. اگرچه همانطور که خداوند رحمان فرموده، به هر سو که رو کنیم، خدا آنجاست (فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَ‏ وَجْهُ‏ اللَّه[14])، اما پروردگار عظیم الشأن اراده فرموده تا به سوی مکانی بسیار مقدس که اولین عبادتگاه آدمیان بر روی زمین بوده،[15] نماز بخوانیم. مکانی که از شدت شرافت، آنجا را به خود نسبت داده و خانه‌ی خود (بَيْتِي)[16] نامیده است. مکانی به نام کعبه در شهر مکه.

کعبه، نسبتی گسست ناپذیر با آسمان و عرش الهی دارد آنگونه که ستون‌هایی از انوار رحمت الهی کعبه را به عرش الرحمان متصل نموده است.[17] کعبه در راستای «بیت المعمور» که مکان طواف فرشتگان در آسمان است، بنا گردیده تا همچنان که اهل آسمان، بیت المعمور را طواف می‌کنند و به سوی آن نماز می‌گذارند،[18] اهل زمین نیز کعبه را طواف کنند و به سوی آن نماز بخوانند.[19]

هر که رو به قبله کند، رو به خداوند رحمان کرده است و هر که به خدا روی آورد، خدا به او روی می‌آورد.[20] و کسی که خدا به او رو کرده باشد، آیا می‌شود که برکت[21] و هدایت[22] و استجابت[23] و مغفرت[24] و آرامش[25] و ... نصیبش نگردد؟!

نکته‌ی مهم دیگری که خوب است در استقبال قبله (یعنی رو به قبله قرار گرفتن) به آن توجه داشته باشیم این است که: روی یکی از دیوارهای کعبه، شیء بسیار ارزشمندی به نام «حجرالاسود» (به معنی سنگ سیاه) وجود دارد که منشأ و خاستگاهش، این دنیایی نیست؛ بلکه تحفه‌ای است از بهشتِ برین برای آدمیان! تحفه‌ای که یادآور عهدی خاص است میان آدمیان با خالق یکتا و بی همتای خویش.

ماجرای این سنگ بهشتی و عهدی که گفته شد، به پیش از ورود انسان‌ها به این دنیا باز می‌گردد. بر اساس آموزه‌های اهل بیت علیهم السلام، همه‌ی ما قبل از حیات این دنیایی، به خواست خداوند حکیم در عالَم دیگری به نام «عالم ذَرّ» به صورت «ذرّه» حاضر شده‌ایم و در آن عالَم، معارفی خاص از جمله بخشی از معرفت آفریدگار را به فضل الهی فراگرفته‌ایم.[26] اگر چنین معرفتی به ما داده نمی‌شد، هرگز به خودی خود نمی‌توانستیم خالق و رازق خود را بشناسیم؛[27] چراکه ما مخلوقات ضعیف هیچ احاطه‌ای بر قادر متعال و بی همتایی که ما را آفریده، نداریم.[28]

در همان عالم ذرّ خداوند بر اساس شناخت و معرفتی که به آدمیان عطا کرده بود، از آنها بر اینکه مالک و پرورش دهنده‌ی ایشان خداوند رحمان است، اقرار گرفت و پرسید: «اَلَستُ بِرَبِّكُم؟ آیا من مالک و پرورش دهنده‌ی شما نیستم؟» و همگی پاسخ دادند: «بلی!»[29] به دنبال این اقرار، همه‌ی ما با خالق خویش عهد بستیم برای همیشه عبودیتش را به جای آوریم. خداوند حکیم، آن عهد را به همراه نام و نَسَب آدمیان در سنگی سفید در بهشت به امانت گذارد. سپس زمان و مکان و سایر اتفاقاتی را که در عالم ذرّ اتفاق افتاده بود از یاد انسان‌ها فراموشاند و فقط معارفی را که در آن عالَم به آنها تملیک کرده بود در وجود آدمیان نگاه داشت تا با همان معرفت فطری وارد حیات زمینی شوند.[30]

هنگامی که حضرت آدم علیه السلام در زمین ساکن شد، خداوند آن یاقوت سفید بهشتی را به عنوان یادآور و نشانه‌ای از عهدی که آدمیان با خالق خود بسته بودند، همراه او به زمین فرستاد تا آدم علیه السلام و ذریّه‌اش با دیدن آن، به یاد عهد معهود بیفتند.[31] از همین روست که توصیه شده‌ایم هنگام حجّ، دست بر روی این سنگ بگذاریم و با خالق خویش تجدید بیعت کنیم و با گفتن جملات زیر، آن سنگ را شاهد وفاداری‌مان بر میثاقی که بسته بودیم، بگیریم:

«أَمَانَتِی‏ أَدَّیتُهَا وَ مِیثَاقِی تَعَاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوَافَاةِ یوْمَ الْقِیامَة»

این، امانت من است که ادایش کردم و پیمانی است که بستم برای آنکه روز قیامت بر وفاداری‌ام نسبت به آن شهادت دهی.[32]

آن سنگ سفید، به مرور زمان و در اثر مسح شدن توسط گناهکارانی که بر خلاف عهد خویش امر خدا را اجابت نکرده بودند، به سنگی سیاه (حجرالاسود) تبدیل شد.[33] اما با این وجود، همچنان یادگاری است از عالم «ذرّ» برای آنکه هر گاه به سوی آن ایستادیم، عهدی را که با خالق خویش بسته بودیم به یاد آوریم.

بنابراین، هنگامی که برای نماز رو به قبله می‌ایستیم علاوه بر توجه به این نکته که به سوی مکانی بسیار شریف که محل اتصال زمین به عرش الهی است رو کرده‌ایم، با پروردگار جهانیان برای عبودیتش تجدید بیعت نماییم.

   

نکات مهم این جلسه:

-    همه‌ی آنچه به نماز و نمازگزار مربوط می‌شود، در کیفیت و اثربخشی نماز تاثیر می‌گذارد؛ از جمله لباس نمازگزار.

O    لباس نمازگزار نباید آلوده به نجاست باشد.

O    لباس نمازگزار نباید به گونه‌ای باشد که توجه فرد را در نماز کم کند.

O    اگر لباس یا مکان نمازگزار غصبی باشد و از راه حرام به دست آمده باشد، نمازش قبول نمی‌شود.

-    وضو، شیوه‌ای از شستن صورت و دست‌ها و مسح نمودن سر و پاها با آدابی خاص است که به نیت جلب رضایت خداوند و تقرب به او انجام گیرد.

O   وضو بخشی از نماز است و از آنجا که قسمتی از نماز که با توجه نباشد، مقبول واقع نمی شود، باید با «توجّه» و حضور قلب وضو بگیریم.

O    اگر وضو با توجه و معرفت انجام شود، موجبِ بخشیده شدنِ گناهانی که با هر عضوی از اعضای وضو مرتکب شده‌ایم، می‌شود.

-    هنگام نماز، باید به سوی قبله (کعبه) بایستیم. هر که رو به قبله کند، رو به خداوند رحمان کرده و هر که به خدا روی آورد، خدا به او روی می‌آورد.

O    کعبه، نخستین مکان بر روی زمین بوده که خداوند در آنجا عبادت شده است.

O    کعبه، در راستای بیت المعمور که مکان طواف و عبادت اهل آسمان است، ساخته شده و با ستون‌هایی از نور به عرش الهی اتصال دارد.

O    بر روی دیوار کعبه، سنگی بهشتی به نام حجرالاسود نصب شده که حامل عهد آدمیان با خداوند متعال در «عالم ذَرّ» مبنی بر عبودیت پروردگار جهانیان است. هنگامی که برای نماز رو به کعبه می‌ایستیم به عهدی که از ما در سینه‌‌ی حجرالاسود است، توجه کنیم و با پروردگار متعال تجدید بیعت نماییم.


[1]به درس چهارم از درسنامه «نماز، پیوند با ملکوت» مراجعه کنید.

[2]قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 45.

[3]"الصَّلَاةُ مِنْ شَرَائِعِ الدِّینِ وَ ... مِفْتاحاً لِلْجَنَّة": بحارالانوار، ج 79، ص 231.

[4]"إِيَّاكُمْ وَ الرِّشْوَةَ فَإِنَّهَا مَحْضُ الْكُفْرِ وَ لَا يَشَمُّ صَاحِبُ الرِّشْوَةِ رِيحَ الْجَنَّةِ" یعنی: از رشوه حذر کنید که کفر محض است و رشوه خوار، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد: بحارالانوار، ج 101، ص 274.

[5] رسول خاتم می‌فرمایند: "... وُضُوئِي فَإِنَّهُ مِنْ صَلَاتِي" یعنی: وضو بخشی از نماز من است: بحارالانوار، ج 77، ص 329.

[6] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُورٍ" یعنی: وضو گرفتن روی وضوی قبلی، نور بر روی نور است: وسائل الشیعه، ج 1، ص 377.

[7] "إِنَ‏ الْعَبْدَ إِذَا تَوَضَّأَ فَغَسَلَ وَجْهَهُ تَنَاثَرَتْ ذُنُوبُ وَجْهِهِ- وَ إِذَا غَسَلَ يَدَيْهِ إِلَى الْمِرْفَقَيْنِ تَنَاثَرَتْ عَنْهُ ذُنُوبُ يَدَيْهِ وَ إِذَا مَسَحَ بِرَأْسِهِ- تَنَاثَرَتْ عَنْهُ ذُنُوبُ رَأْسِهِ- وَ إِذَا مَسَحَ رِجْلَيْهِ أَوْ غَسَلَهُمَا لِلتَّقِيَّةِ- تَنَاثَرَتْ عَنْهُ ذُنُوبُ رِجْلَيْهِ- وَ إِنْ قَالَ فِي أَوَّلِ وُضُوئِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ طَهُرَتْ أَعْضَاؤُهُ كُلُّهَا مِنَ الذُّنُوب‏": وسائل الشیعه، ج 1، ص 398.

[8] بحارالانوار، ج 77، ص 314.

[9] همان، ص 319.

[10] همان.

[11] همان.

[12] همان.

[13] همان.

[14]قرآن کریم، سوره بقره، آیه 115.

[15] خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ‏ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِين‏" یعنی: همانا نخستین خانه‌ای که برای [عبادت] مردم، نهاده شد، همان است که در مکه است و پر برکت و مایه هدایت جهانیان است: سوره آل عمران، آیه 96.

[16]به عنوان نمونه، خداوند خطاب به حضرت ابراهیم علیه السلام می‌فرماید: "وَ طَهِّرْ بَيْتِيَ‏ لِلطَّائِفِينَ وَ الْقائِمِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُود" یعنی: خانه‌ی مرا برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجده کنندگان پاک و پاکیزه دار: قرآن کریم، سوره حج، آیه 26.

[17] امام صادق علیه السلام فرموده‌اند: "إِنَّ اللَّهَ اخْتَارَ مِنَ الْأَرْضِ جَمِيعاً مَكَّةَ وَ اخْتَارَ مِنْ مَكَّةَ بَكَّةَ فَأَنْزَلَ فِي بَكَّةَ سُرَادِقاً مِنْ نُورٍ مَحْفُوفاً بِالدُّرِّ وَ الْيَاقُوتِ ثُمَّ أَنْزَلَ فِي وَسَطِ السُّرَادِقِ عَمَداً أَرْبَعَةً وَ جَعَلَ بَيْنَ الْعَمَدِ الْأَرْبَعَةِ لُؤْلُؤَةً بَيْضَاءَ وَ كَانَ طُولُهَا سَبْعَةَ أَذْرُعٍ فِي تَرَابِيعِ الْبَيْتِ وَ جَعَلَ فِيهَا نُوراً مِنْ نُورِ السُّرَادِقِ بِمَنْزِلَةِ الْقَنَادِيلِ وَ كَانَتِ الْعَمَدُ أَصْلُهَا فِي الثَّرَى وَ الرُّءُوسُ تَحْتَ الْعَرْش ...": ‏بحارالانوار، ج 96، ص 63.

[18] علاوه بر بحث طواف فرشتگان به دور بیت المعمور که در پاورقی بعدی به آن اشاره شده، اهل آسمان نمازشان را هم به سوی بیت المعمور می‌خوانند. به عنوان نمونه به روایتی از امام باقرعلیه السلام اشاره می‌کنیم که فرمودند: "لَمَّا أُسْرِيَ بِرَسُولِ اللَّهِ ص إِلَى‏ السَّمَاءِ فَبَلَغَ‏ الْبَيْتَ‏ الْمَعْمُورَ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ فَأَذَّنَ جَبْرَئِيلُ وَ أَقَامَ فَتَقَدَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ صَفَّ الْمَلَائِكَةُ وَ النَّبِيُّونَ خَلْفَ مُحَمَّدٍ ص" یعنی: وقتی پیامبر در سفر معراج به بیت المعمور رسیدند، هنگام نماز شد. جبرییل اذان و اقامه گفت و رسول خدا جلو ایستادند و ملائکه و پیامبران پشت سر پیامبر به صف ایستادند:‏بحارالانوار، ج 18، ص 307.

[19] امام سجاد علیه السلام فرموده‌اند: "فَأَمَرَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ مَنْ فِي الْأَرْضِ مِنْ خَلْقِهِ أَنْ يَطُوفُوا بِهَذَا الْبَيْتِ كَمَا يَطُوفُ أَهْلُ السَّمَاءِ بِالْبَيْتِ الْمَعْمُور": ‏بحارالانوار، ج 55، ص 59.

[20] امام باقر علیه السلام فرموده‌اند: "إِذَا اسْتَقْبَلَ‏ الْمُصَلِّي‏ الْقِبْلَةَ اسْتَقْبَلَ الرَّحْمَنَ بِوَجْهِه" یعنی: هنگامی که نمازگزار رو به قبله نماید، خداوند رحمان هم به او روی می‌آورد: بحارالانوار، ج 79، ص 231. ؛ همچنین رسول رحمت فرموده‌اند: "إِذَا قَامَ‏ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ‏ فِي صَلَاتِهِ نَظَرَ اللَّهُ إِلَيْه" یعنی: هنگامی که بنده‌ی مومن به نماز می‌ایستد، خداوند نیز به او نظر می‌کند: بحارالانوار، ج 81، ص 260.

[21] رسول رحمت فرموده‌اند نماز، مایه برکت در رزق نمازگزار است: "الصَّلَاةُ ... بَرَکَةٌ فىِ الّرِزْقِ ...": بحارالانوار، ج 79، ص 231.

[22] رسول رحمت فرموده‌اند نماز، مایه هدایت نمازگزار است: "الصَّلَاةُ ... هُدًى ...": همان.

[23] رسول رحمت فرموده‌اند نماز، موجب اجابت دعای نمازگزار است: "الصَّلَاةُ ... إِجابَةٌ لِلْدُّعاءِ ...": همان.

[24] امیر مومنان فرموده‌اند نماز، گناهان را مانند برگهای پاییزی می‌ریزاند: "... إِنَّهَا لَتَحُتُ‏ الذُّنُوبَ‏ حَتَّ الْوَرَقِ وَ تُطْلِقُهَا إِطْلَاقَ الرِّبَقِ ...": نهج البلاغه، خطبه 199، ص 316 و 317.

[25] خداوند نماز را مایه آرامش و اطمینان قلب معرفی می‌کند و می‌فرماید: "أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي" (برای یاد من، نماز به جای آور: سوره طه، آیه 14.) و "أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ‏ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوب" (آگاه باشید که با یاد خدا دلها آرام می‌گیرد:سوره رعد، آیه 28.)

[26] با استناد به آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام ، عالم ذَرّ، عالمی است که انسان پیش از آن که به این دنیا بیاید، آن را پشت سر گذاشته است. در آن عالم، خداوند قادر، تمامی ذرّیه‌ی آدم علیه السلام را به صورت ذرّه‌هایی از پشت آن حضرت بیرون کشید و معرفت خویش را به ایشان تملیک فرمود. سپس از آن‌ها بر ربوبیت خود اقرار و پیمان گرفت. آدمی با همان معرفت تملیک شده به این دنیا می‌آید ولی زمان، مکان و سایر اتفاقات مربوط به عالم ذرّ به اراده‌ی خدا از یاد او رفته است. به عنوان نمونه امام صادق علیه السلام در پاسخ فردی که درباره‌ی آیه‌ی «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ شَهِدْنا» (سوره اعراف، آیه 172.) سوال کرده بود فرمودند: "أَخْرَجَ مِنْ‏ ظَهْرِ آدَمَ‏ ذُرِّيَّتَهُ‏ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَخَرَجُوا كَالذَّرِّ فَعَرَّفَهُمْ وَ أَرَاهُمْ صُنْعَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِكَ قَوْلُهُ‏ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‏ (سوره لقمان، آیه 25.)" یعنی: خداوند متعال ذریه‌ی حضرت آدم را تا روز قیامت به صورت ذره‌هایی از پشت او بیرون کشید و خود را به آنها شناساند و نشان داد و اگر آن نبود، هیچ کس پروردگارش را نمی‌شناخت و از همین روست که رسول خدا فرمود هر مولودی بر اساس فطرتش یعنی بر اساس معرفتش درباره‌ی اینکه خداوند خالقش است به دنیا می‌آید. به همین دلیل است که بر اساس فرمایش خداوند هنگامی که از ایشان (بندگان) سوال می‌شود چه کسی آسمان‌ها و زمین را آفرید، قطعا خواهند گفت «الله»: بحارالانوار، ج 3، ص 279. ؛ و نیز فرمود: "فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ رَازِقُهُ فَمِنْهُمْ مَنْ أَقَرَّ بِلِسَانِهِ فِي الذَّرِّ وَ لَمْ يُؤْمِنْ بِقَلْبِهِ فَقَالَ اللَّهُ فَما كانُوا لِيُؤْمِنُوا بِما كَذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْل‏ (سوره یونس، آیه 74.)" یعنی: پس آن معرفت را [در وجود آدمیان] تثبیت کرد و موقف را فراموشاند و [به سبب همان معرفت] متوجه خدا خواهند شد و اگر آن [معرفت داده شده در عالم ذرّ] نبود هیچ کس نمی‌فهمید خالق و رازقش کیست. پس در میان ایشان کسانی بودند که در عالم ذرّ به زبان [به پروردگاری خدا] اقرار کردند ولی در قلب خود به این اقرار ایمانی نداشتند. از همین رو خداوند فرمود: و به آنچه پیش از آن تکذیب کرده بودند، ایمان نیاوردند:بحارالانوار، ج 5، ص 237.

[27] بنگرید به کلام امام صادق علیه السلام که فرمودند: "لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ خَالِقُهُ وَ رَازِقُهُ" و "وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَعْرِفْ أَحَدٌ رَبَّهُ" در پاورقی پیشین.

[28] رسول رحمت می‌فرمایند: "إِنَ‏ الْخَالِقَ‏ لَا يُوصَفُ‏ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ الْخَالِقُ الَّذِي يَعْجِزُ الْحَوَاسُّ أَنْ تُدْرِكَهُ وَ الْأَوْهَامُ أَنْ تَنَالَهُ وَ الْخَطَرَاتُ أَنْ تَحُدَّهُ وَ الْأَبْصَارُ عَنِ الْإِحَاطَةِ بِه" یعنی: همانا خالق جز آنگونه که خودش وصف نموده، قابل توصیف نیست. و چگونه خالق به وصف در آید در حالی که هم حواس از درک او عاجزند و هم اوهام از پی بردن به ذاتش عاجزند و هم آنچه به ذهن‌ها و دل‌ها خطور می‌کند از دریافتن حدود او ناتوان است و هم چشم ها از احاطه بر او: بحارالانوار، ج 3، 304.

[29] اشاره به آیه "أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى": قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 172.

[30] بنگرید به کلام امام صادق علیه السلام که فرمودند: "فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ" و نیز "كُلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ فَذَلِكَ قَوْلُهُ‏ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ‏ (سوره لقمان، آیه 25.)": در پاورقی شماره 25.

[31] به نقل از امام صادق عليه السّلام": علة آنكه مردم بايد مس كنند و ببوسند حجر را آنستكه خداوند عهد و ميثاق بندگان را در او وديعه‏ گذاشته هنگاميكه خداوند در عالم ذر عهد و پيمان گرفت از مردم بربوبيت خود و نبوت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و ولايت امير المؤمنين و اولادش ... ميثاق مردم را باو سپرد روز قيامت كه ميشود بسخن در آيد و در محضر پروردگار گواهى دهد براى آنانيكه وفاى بعهد خداوند نمودند ... و خداوند آن سنگ را از بهشت بيرون آورد و در كعبه نصب نمود تا آدم و ذريه او فراموش نكنند عهد و پيمانى كه از آنها گرفته شده ... فخر رازى روايت كرده روزى عمر بن خطاب بجانب حجر رفت و گفت من ميبوسم ترا و حال آنكه ميدانم سنگى بيش نيستى و سود و زيانى بمن نرسانى و اگر نميديدم كه پيغمبر تو را مى‏بوسيد همانا من نمى‏بوسيدم ... امير المؤمنين فرمود اي عمر چنين نيست كه تو گمان كردى نسبت بحجر الاسود هم سود دارد و هم زيان عمر گفت سود و زيان او چگونه باشد؟ فرمود خداوند در عالم ذر عهد و پيمان گرفت از مردم و نوشت او را در كتابى و سپرد آنكتاب را بحجر الاسود او هم گرفت نامه را و بلعيد پس گواهى دهد براى مؤمنين بوفا كردن بعهد و شهادت ميدهد براى كفار بانكار و نقض عهد آنها": تفسير جامع، ج ‏1، ص 456 و 457.

[32] مستحب است دعای مذکور را هنگام دست زدن بر سنگ حجرالاسود بخوانیم: بحارالانوار، ج 5، ص 246.

[33]به نقل از امام صادق علیه السلام: "از برف سفيدتر بوده و چون دست كفار بآن خورد سياه شد": تفسیر جامع، ج 1، ص 262.

   ‌

logo test

ارتباط با ما