بسم الله الرحمن الرحیم
بداء، نشانهی حاکمیت مطلق خداوند
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «بداء، نشانهی حاکمیت مطلق خداوند »، ضمن ارائهی معنای صحیح بداء و بیان اهمیت و جایگاه آن در اعتقادات دینی، به چالشهای مطرح در این حوزه، میپردازیم و به این نکته متذکر میگردیم که باورمندی به بداء نه تنها از اصلیترین اصول اعتقادی شیعی در ذیل اعتقاد به توحید است، بلکه اهل سنت نیز به مفهوم بداء اعتقاد دارند و اختلاف ایشان، اختلافی لفظی و ناشی از برداشت اشتباه از معنای بداء است.
درس سوم: منشأ بداءِ الهی، حریت است، نه علم!
در جلسهی گذشته به مراحل تحقق فعل از جانب خداوند که شامل مشیت، اراده، قدر، قضا و امضا بود، اشاره نمودیم و گفتیم تا پیش از وقوع آن فعل، دست خداوند باز است که در کمال حریت و قدرت، رأی خود را تغییر دهد و مشیت، اراده، قدر و قضای جدیدی را جایگزین تصمیم قبلی خود نماید یا به کلی آن را از بین ببرد. لذا هیچ چیز حتی قضا و قدر الهی یا اِخبار وقوع حادثهای نمیتواند سلطنت و حریت مطلق خداوند سبحان را تحت تاثیر قرار دهد و دست او را ببندد.
در این جلسه به این موضوع میپردازیم که منشأ بداء و تغییر رأی خداوند سبحان چیست؟
چه میشود که خداوند متعال، نظر خود را در مورد تصمیمی که از قبل گرفته و یا حتی اعلام فرموده، تغییر میدهد و خواست جدیدی را جایگزین تصمیم قبلی خود مینماید؟ آیا خداوند سبحان از همان ابتدا به جوانب امور واقف نبوده که بهترین تصمیم را اخذ کند و پس از مدتی نظرش را تغییر ندهد؟ آیا پذیرش بداء دربارهی خداوند متعال، مستلزم پذیرش جهل یا پشیمانی دربارهی باریتعالی نیست؟ در ادامه به این پرسشها پاسخ میدهیم:
شبههی بداء و جهل خداوند
به نظر میرسد مهمترین عاملی که موجب پدید آمدن این شبهه شده، قیاس فعل خداوند با فعل انسان باشد.
ما انسانها، عموما زمانی تصمیم خود را عوض میکنیم که متوجه نکتهی جدیدی شده باشیم؛ نکتهای که پیشتر نمیدانستیم یا از آن غافل بودیم. به عبارت دیگر، معمولا بداء در افعال انسان، نتیجهی جهلی است که مرتفع شده و آدمی را به این نتیجه رسانده که با شرایط جدید و اطلاعات فعلی، تصمیم قبلی خود را تغییر دهد. مثلا قصد داشتهایم برای تماشای فیلمی به سینما برویم ولی به یکباره باران میگیرد و ما که تا آن لحظه نمیدانستیم قرار است باران بیاید، برنامهمان را تغییر میدهیم و از رفتن منصرف میشویم؛ یا دوستمان را در راه میبینیم که به ما میگوید فیلم مورد نظر، ارزش دیدن ندارد و ما که تا قبل از آن، فکر میکردیم فیلم خوبی است، نظرمان عوض میشود و دیگر به تماشای آن نمیرویم.
اما فعل خداوند، مانند افعال مخلوقاتش نیست. لذا منشأ و علت بداء در خداوند و انسان متفاوت است. همانطور که اشاره شد، بداء در انسان، معمولا در اثر از بین رفتن جهلِ آدمی ایجاد میشود؛ در حالی که بداء در خداوند ناشی از سلطنت و حریت مطلق باریتعالی است.
در واقع، اشتباه کسانی که پذیرش بداء را مستلزم جهل خداوند دانستهاند، این است که منشأ و دلیل بداء را «علم» خداوند گرفتهاند؛ چراکه آن را با فعل انسان قیاس نمودهاند. یعنی گمان کردهاند همانطور که انسانها با فهمیدن مطلب جدیدی، نظرشان را تغییر میدهند، خداوند هم اگر نظرش را تغییر دهد، به این معنا خواهد بود که اتفاقی افتاده که قبلا از آن بی خبر بوده؛ لذا از اساس با مقولهی بداء مشکل پیدا میکنند. در حالی که همچنانکه گفته شد، منشأ بداء در افعال الهی، حرّیت و سلطنت بی حد و حصر خداوند است، نه علم!
با اینکه تاکید کردیم فعل خداوند قابل قیاس با فعل بشر نیست، اما به منظور تقریب به ذهن، به این نکته اشاره میکنیم که در مورد ما انسانها هم همیشه علت تغییر رأی، علم پیدا کردن نسبت به چیزی که دربارهاش جاهل یا غافل بودهایم، نیست. بلکه گاهی بی هیچ دلیلی اصطلاحا دلمان میخواهد تصمیم جدیدی بگیریم. مثلا در مثالی که دربارهی سینما رفتن زدیم، بی هیچ دلیل خاصی یکدفعه نظرمان عوض میشود و دیگر به سینما نمیرویم. وقتی ما برای خود چنین حریتی را قائل هستیم، چگونه دربارهی حریت آفریدگاری که سلطهاش همه جا را فرا گرفته، دچار شک و تردید شویم و منشأ تغییر رأی خداوند را آشکار شدن مطلبی جدید بدانیم؟!
از همین رو بود که در درس اول پس از بررسی لغوی معنای بداء، گفتیم درست است که یکی از معانی بداء در لغت، آشکار شدن چیزی است که مخفی بوده اما بر اساس آموزههای تشیع، چنین معنایی از بداء دربارهی بداء الهی کاربرد ندارد.
با این وجود، برخی به اشتباه، تصور نمودهاند در تعریف شیعه، بداء یعنی امری از خداوند متعال پنهان بوده ولی به یکباره برای باریتعالی آشکار میگردد و از این رو خداوند تصمیم قبلیِ خود را تغییر میدهد!
بدیهی است چنین نسبتی از ساحت مقدس باریتعالی دور است و به اعتقاد شیعه، اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده که آن را در گذشته نمیدانست، چنین شخصی کافر است.[1]
متهم نمودن شیعه به اعتقادی باطل
علیرغم آنکه عدهای آموزهی بداء را بدعتی میدانند که برخی شیعیان آن را بنا نهادهاند، اما پر واضح است که اعتقاد عملی به بداء، جزو اعتقادات مهم مسلمانان اعم از شیعه و سنی است. آنچه موجب چنین اتهامی به شیعیان شده، عموما از درک نادرست معنای بداء و برخی غرض ورزیها نشأت گرفته است. به عنوان مثال، فخر رازی میگوید:
«رافضیها (شیعیان) بداء را بر خداوند روا میدانند و میگویند: خداوند، نخست به چیزی معتقد بوده و آنگاه خلاف آن بر او آشکار میگردد»[2]
و یا ناصر القفقازی از اساتید وهابی در کتاب «اصول مذهب الشیعه» دربارهی بداء نوشته است:
«بدون شک عقیدهی بداء به مقتضای معنای لغوی آن و به موجب روایات شیعه اثنی عشری و بر حسب آنچه بعضی از علمای آنها تأویل میکنند، به این معنی است که امروز در علم خدا چیزی باشد که دیروز نبود. و این عقیده شیعه اثنی عشری یک ننگ و رسوایی و دشنام بر خداوند است.»[3]
در حالی که شیعه هرگز چنین باوری نسبت به خداوند سبحان ندارد و هیچ گاه بداء را آشکار شدن چیزی که بر خداوند پوشیده بوده، تعریف نکرده و آن را ناشی از برطرف شدن جهلی که دیروز بوده و امروز نیست، ندانسته است. بلکه بداء در تشیّع یعنی حرّیت محض خداوند در تصمیم گیری برای مخلوقاتش. یعنی باز بودن دست خالق متعال در تغییر خواست و ارادهی خود در تعیین تقدیرات و سرنوشتهای مخلوقات بر مبنای حرّیت و قدرت مطلق خود و نه بر اساس آشکار شدن امری که پیش تر از آن خبر نداشته، یا در اثر عجز و ناتوانی از اجرای تصمیمی که از پیش در نظر داشته!
در نظر شیعه، بر پایهی معرفت فطریِ خدا و ادلهی عقلی در مورد قدرت مطلق خالق و همچنین آیات قرآن و آموزههای رسول رحمت و اهل بیت پاکش، خداوند متعال، قادر مطلق و فعّالِ ما یَشاء (یعنی کسی که هرچه بخواهد انجام میدهد) است. دست او در هیچ کاری بسته نیست[4] و هر چه را که بخواهد و هر زمان که اراده فرماید، میتواند محو یا اثبات کند.[5]
و همانطور که بارها تاکید شد، «بداء» تایید و نشانهای از همین قدرت مطلق خداوند متعال است و بر قدرت و سلطنت بی پایان خداوند دلالت دارد؛ نه اینکه ناشی از آشکار شدن امری بر خداوند باشد که قبلا از آن بی خبر بوده است!
امام صادق علیه السلام در همین رابطه میفرمایند:
«محققاً برای خدا از روی جهل، بداء رخ نمیدهد.[6]هر که بر این عقیده باشد که برای خداوند دربارهی چیزی بداء حاصل میشود که قبلا نمیدانسته است؛ از چنین کسی دوری کنید و بیزار باشید![7]»
فارغ از توضیحاتی که دربارهی مفهوم بداء نزد تشیع، ارائه گردید تا مشخص شود اعتقاد به بداء، اعتقادی باطل و اهانت آمیز به ساحت باریتعالی نیست، روایات متعددی در کتب اهل سنت میتوان یافت که نشان میدهد نه فقط شیعیان بلکه اهل سنت نیز به بداء معتقدند:
برخی مستندات بداء در منابع اهل سنت
در این بخش برای آنکه روشن شود باورمندی به بداء به معنای باز بودن دست خداوند در تغییر مقدرات، منحصر به شیعیان نیست و اهل سنت نیز به چنین مفهومی معتقدند، به چند نمونه[8] از روایات ایشان در این رابطه اشاره میگردد. در منابع مورد وثوق اهل سنت چنین نقل شده که:
- «رسول خدا در تبیین آیهی يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثبتُ وَ عِنْدَهُ امُّ الْكِتاب فرمودند: صدقه دادن در راه خدا و نیکی به پدر و مادر و انجام کارهای خیر، باعث دگرگونی تیره بختی به نیکبختی شده و عمر را طولانیتر کرده، [انسان را] از پرتگاههای بد در اَمان میدارد.»[9]
اگر اهل سنت بداء را با تعریفی که ارائه شد، قبول نداشتند، چگونه میپذیرفتند خداوند سرنوشت بدِ انسانها را به سرنوشت خوب تبدیل کند و یا عمری را که از پیش مقدر گشته بود، طولانی نماید؟ آیا روایت مذکور، مؤید این نکته نیست که دست خداوند در تغییر سرنوشت مخلوقاتش باز است؟ آیا باورمندی به این مسئله، اعتقاد به بداء نیست؟
- «... خداوند با دعا هر چه از قَدَر را که بخواهد محو میفرماید.» [10]
اگر بداء، بدعت شیعیان است، پس چگونه اهل سنت معنقدند خداوند قادر است هر آنچه مقدر کرده تغییر دهد و یا حتی محو نماید؟
- «دعا، قضایی را که از آسمان نازل شده بر میگرداند؛ همانگونه که در قرآن دربارهی قوم یونس آمده که چگونه عذاب از آنها برداشته شد.»[11]
اگر کسی به بداء و باز بودن دست خداوند در انجام هر کاری معتقد نباشد، آیا میتواند برای خداوند چنین شأن و قدرتی را قائل باشد که حتی عذاب وعده داده شده را بتواند برگرداند؟
- «وقتی آیه «وَ ما كانَ لِرَسُولٍ أَنْ يَأْتِيَ بِآيَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» نازل شد، به پیامبر گفتند: خداوند کارها را به پایان برده و مال و منالی نصیبت نشده است. در پاسخ آنها این آیه نازل شد: «يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثبتُ». خداوند متعال اعلام داشت که دست من باز است و در هر ماه رمضان تقدیرهای جدیدی برای امور خواهم داشت.»[12]
آیا این مطلب، چیزی غیر از تایید بداء و باز بودن دست خداوند در تغییر مقدرات است؟
- خداوند، روزیها را کم و زیاد میکند، اجل را محو میفرماید و افزون میدارد.[13]
مگر نه اینکه آموزهی بداء میگوید خداوند بر مبنای حریت و سلطنت مطلق خود، هر آنچه بخواهد همان میکند و هر زمان که اراده کند رزق و روزی مخلوقاتش را کم یا زیاد و یا حتی قطع میکند و بر عمر آنها هرگونه که اراده کند میافزاید یا از آن میکاهد؟
- عمر بن خطاب در حال طواف پیرامون کعبه میگفت: خدایا! اگر شقاوت یا گناهی بر من نوشتهای، آن را محو کن؛ زیرا تویی که هر چه را بخواهی محو و اثبات میکنی و ام الکتاب نزد توست. پس آن را سعادت و آمرزش قرار ده. [14]
اگر اهل سنت به بداء معتقد نباشند، لاجرم باید سرنوشت مقدر شده توسط خداوند را ثابت و حتمی بدانند. در حالی که بر اساس این سند، آنها معتقدند خداوند هر آنچه بخواهد محو و اثبات میکند و دستش برای تغییر مقدرات بسته نیست.
- از ابوهریره روایت شده که پیامبر فرمود: «گروهی از کنار حضرت عیسی عبور کردند. عیسی علیه السلام به همراهانش گفت از میان ایشان فلان شخص امروز میمیرد. غروب همگیشان با پشتههای هیزم بازگشتند (بدون آنکه شخص گفته شده مرده باشد). حضرت عیسی به آنها گفت هیزمهای خود را زمین بگذارند و به آن فرد گفت داخل هیزمهای خود را نگاه کند. مار سیاهی در میان آن بود. عیسی علیه السلام پرسید امروز چه کاری انجام دادهای؟ مرد گفت کار خاصی نکردهام. عیسی گفت چرا؛ فکر کن ببین چه کار [نیکی] انجام دادهای؟ مرد گفت کاری نکردهام جز اینکه قرص نانی همراهم بود که سائلی از من درخواست کرد به او هم از آن نان بدهم. من هم دادم. عیسی فرمود به واسطهی همان، بلا از تو دفع شد [و این مار که قرار بوده امروز تو را نیش بزند و موجب مرگت شود، به تو آسیب نرسانده است].»[15]
آیا نقل این داستان و داستانهای مشابه مهر تاییدی بر مقولهی بداء و امکان تغییر یافتن مقدرات به ارادهی خداوند نیست؟ آیا اگر دست خداوند بسته بود و نمیتوانست آنچه را پیشتر تقدیر نموده تغییر دهد، مرگ آن شخص به تاخیر میافتاد؟
بنابراین، اولا بداء به معنای باز بودن دست خداوند در انجام هر کاری و نشانهی حریت، قدرت و سلطنت بی پایان پروردگار است؛ به گونهای که هر چه را که بخواهد و هر زمان که اراده فرماید، میتواند محو یا اثبات کند.
ثانیا منشأ و دلیل بداء همان حریت و سلطنت مطلق خداوند است؛ نه اینکه ناشی از عجز یا پشیمانی و یا آشکار شدن امری مجهول باشد.
ثالثا باورمندی به بداء نه تنها از اصلیترین اصول اعتقادی شیعی است، بلکه اهل سنت نیز به مفهوم آن اعتقاد دارند و اختلاف ایشان، اختلافی لفظی و ناشی از برداشت اشتباه از معنای بداء است.
نکات مهم این درس:
- بداء در افعال انسان، معمولا در نتیجهی جهلی است که مرتفع شده و آدمی را به این نتیجه رسانده که با شرایط جدید و اطلاعات فعلی، تصمیم قبلی خود را تغییر دهد.
- اما فعل خداوند، مانند افعال مخلوقاتش نیست و لذا منشأ و علت بداء در خداوند مانند انسان برطرف شدن جهل نیست؛ بلکه ناشی از حریت مطلق خداوند است.
- به اعتقاد شیعه، اگر کسی بگوید که امروز برای خداوند چیزی آشکار شده که آن را در گذشته نمیدانست، چنین شخصی کافر است.
- درک نادرست از معنای بداء و برخی غرض ورزیها سبب شده عدهای شیعیان را متهم به بدعتی توهین آمیز نسبت به پروردگار کنند.
- مستندات متعددی در منابع اهل سنت وجود دارد که نشان میدهد ایشان نیز به آموزهی بداء معتقد هستند.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] شیخ صدوق: "وعندنا من زعم أن الله عز وجل یبدو له الیوم فی شیء لم یعلمه أمس فهو کافر والبراءة منه واجبة": کمال الدین و تمام النعمة، ص 69.
[2] تفسیر کبیر، ج 19، ص 66.
[3] "ولا شك بأن عقيدة البداء بمقتضى معناها اللّغوي، وبموجب روايات الاثني عشريّة، وحسب تأويل بعض شيوخهم تقتضي أن يكون في علم الله اليوم ما لم يكن في الأمس. وحسب الاثني عشرية عارًا وفضيحة أن تنسب إلى الحق جل شأنه هذه العقيدة": اصول مذهب الشيعة الإمامية الإثني عشرية، ج ۲، ص ۹۵۱ و ۹۵۲.
[4] در قرآن کریم میخوانیم: "وَقالَتِ الْیهُودُ یَدُ اللهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیدِیهِمْ وَلُعِنُوا بِمٰا قالُوا بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ یُنْفِقُ کَیفَ یَشاءُ" یعنی: و یهود گفتند «دست خدا بسته است» دستهاى خودشان بسته باد و به [سزاى] آنچه گفتند، از رحمت خدا دور شوند. بلکه هر دو دست او گشاده است، هرگونه بخواهد میبخشد: سوره مائده، آیه 64.
[5] در قرآن کریم میخوانیم: "يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثبتُ وَ عِنْدَهُ امُّ الْكِتاب": یعنی: خداوند هر چه را بخواهد محو میکند و اثبات میکند و ام الکتاب نزد اوست: سوره رعد، آیه 39.
[6]"إِنَ اللَّهَ لَا يَبْدُو لَهُ مِنْ جَهْل": بحارالانوار، ج 4، ص 121.
[7] "مَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَبْدُو لَهُ فِي شَيْءٍ لَمْ يَعْلَمْهُ أَمْسِ فَابْرَءُوا مِنْه": بحارالانوار، ج 4، ص 111.
[8] جهت مطالعهی جامعتر، بنگرید به مقالهی «احادیث بداء در منابع حدیثی اهل تسنن » در بخش مقالات سایت علمی فرهنگی محمد (ص)
[9] "وَأخرج ابْن مرْدَوَيْه وَابْن عَسَاكِر عَن عَليّ - رَضِي الله عَنهُ - أَنه سَأَلَ رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم عَن هَذِه الْآيَة (يَمْحُو اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثبتُ وَ عِنْدَهُ امُّ الْكِتاب: سوره رعد، آیه 39) فَقَالَ لَهُ لأقرن عَيْنَيْك بتفسيرها ولأقرن عين أمتِي بعدِي بتفسيرها الصَّدَقَة على وَجههَا وبر الْوَالِدين واصطناع الْمَعْرُوف يحول الشَّقَاء سَعَادَة وَيزِيد فِي الْعُمر ويقي مصَارِع السوء": الدر المنثور سیوطی، ج 4، ص 661.
[10] "وَأخرج الْحَاكِم وَصَححهُ عَن ابْن عَبَّاس - رَضِي الله عَنْهُمَا - قَالَ: لَا ينفع الحذر من الْقدر وَلَكِن الله يمحو بِالدُّعَاءِ مَا يَشَاء من الْقدر": همان.
[11] "وَأخرج ابْن الْمُنْذر وَأَبُو الشَّيْخ عَن ابْن عَبَّاس رَضِي الله عَنْهُمَا قَالَ: إِن الدُّعَاء ليرد الْقَضَاء وَقد نزل من السَّمَاء اقرأوا إِن شِئْتُم {إِلَّا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنا عَنْهُمْ (سوره یونس، آیه 8)} فدعوا صرف عَنْهُم الْعَذَاب": همان، ص 392.
[12] "وَأخرج ابْن أبي شيبَة وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر وَابْن أبي حَاتِم عَن مُجَاهِد - رَضِي الله عَنهُ - قَالَ: قَالَت قُرَيْش حِين أنزل {وَمَا كَانَ لرَسُول أَن يَأْتِي بِآيَة إِلَّا بِإِذن الله (سوره رعد، آیه 38)} مَا نرَاك يَا مُحَمَّد تملك من شَيْء وَلَقَد فرغ من الْأَمر فأنزلت هَذِه الْآيَة تخويفاً لَهُم ووعيداً لَهُم {يمحو الله مَا يَشَاء وَيثبت (سوره رعد، آیه 39)} إِنَّا إِن شِئْنَا أحدثنا لَهُ من أمرنَا مَا شِئْنَا وَيحدث الله تَعَالَى فِي كل رَمَضَان فَيَمْحُو الله مَا يَشَاء {وَيثبت} من أرزاق النَّاس ومصائبهم وَمَا يعطيهم وَمَا يقسم لَهُم": همان، ص 659.
[13] "وَأخرج ابْن سعد وَابْن جرير وَابْن مرْدَوَيْه عَن الْكَلْبِيّ - رَضِي الله عَنهُ - فِي الْآيَة (سوره رعد، آیه 39) قَالَ: يمحو من الرزق وَيزِيد فِيهِ ويمحو من الْأَجَل وَيزِيد فِيهِ": همان، ص 660.
[14] "وَأخرج عبد بن حميد وَابْن جرير وَابْن الْمُنْذر عَن عمر بن الْخطاب - رَضِي الله عَنهُ - أَنه قَالَ وَهُوَ يطوف بِالْبَيْتِ: اللَّهُمَّ إِن كنت كتبت عَليّ شقاوة أَو ذَنبا فامحه فَإنَّك تمحو مَا تشَاء وَتثبت وعندك أم الْكتاب فاجعله سَعَادَة ومغفرة": همان، ص 661.
[15] "وروى الطبراني في معجمه الكبير، عن أبي هريرة رضي الله تعالى عنه عن النبي صلى الله عليه وسلم: «أن نفرا مروا على عيسى بن مريم عليه السلام فقال عيسى بن مريم: يموت أحد هؤلاء اليوم إن شاء الله تعالى، فمضوا ثم رجعوا عليه بالعشي ومعهم حزم الحطب، فقال: ضعوا، وقال للذي قال إنه يموت اليوم حل حطبك فحله، فإذا فيه حية سوداء. فقال: ما عملت اليوم؟ قال: ما عملت شيئا. قال: انظر ما عملت، قال: ما عملت شيئا إلا أنه كان معي في يدي فلقة من خبز مر بي مسكين فسألني فأعطيته بعضها فقال: بها دفع عنك»": حیاة الحیوان الکبری دمیری، (چاپ بیروت)، ج 1، ص 45.