بسم الله الرحمن الرحیم
بداء، نشانهی حاکمیت مطلق خداوند
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «بداء، نشانهی حاکمیت مطلق خداوند »، ضمن ارائهی معنای صحیح بداء و بیان اهمیت و جایگاه آن در اعتقادات دینی، به چالشهای مطرح در این حوزه، میپردازیم و به این نکته متذکر میگردیم که باورمندی به بداء نه تنها از اصلیترین اصول اعتقادی شیعی در ذیل اعتقاد به توحید است، بلکه اهل سنت نیز به مفهوم بداء اعتقاد دارند و اختلاف ایشان، اختلافی لفظی و ناشی از برداشت اشتباه از معنای بداء است.
درس اول: مفهوم و جایگاه بداء
مقدمه
اعتقاد به توحید، بی تردید بنیادیترین اعتقاد هر مسلمان است و ذیل این اعتقاد، باورمندی به بداء، از اساسیترین و پر اهمیتترین ارکان توحید به شمار میرود که در قرآن کریم و روایات اهل بیت علیهم السلام مورد تاکید و توجه ویژهای قرار گرفته است. نخستین مطرح کنندهی بداء و تذکر دهنده به آن، خداوند متعال است و بر مبنای تعالیم اهل بیت علیهم السلام، اعتقاد به بداء، بالاترین نوع پرستش و تعظیم خداوند سبحان محسوب میگردد. با این وجود، در طی قرون و اعصار متمادی، اهمیت بی بدیل این رکن رکین توحید، مورد غفلت اساسی مسلمانان – حتی علمای اسلام – قرار گرفته است.
به بیان ساده، باورمندی به بداء، به معنای پذیرش حرّیت و حاکمیّت مطلق باریتعالی و باز دیدن دست خداوند متعال برای انجام هر کاری است؛ به گونهای که هر چه را که بخواهد و هر زمان که بخواهد، همان میشود؛ اعم از خلق جدید یا تغییر در تقدیرات و سرنوشت مخلوقات.
اما برخی، به دلیل برداشت نادرست از معنای بداء، پذیرش آن را اهانت به ذات باریتعالی دانستهاند و به انکار و انتقادِ این اعتقاد پرداختهاند. در حالی که بر اساس آموزههای اصیل اسلامی و تعالیم رسول رحمت و اهل بیت پاک ایشان، نفی بداء، مستلزم انکار قدرت بیپایان خداوند و همچنین بیفایده بودن اعمال و عباداتی چون دعا، استغفار، صدقه و تاثیر انجام هر کار خیر و شرّی خواهد بود.
در این درسنامه ابتدا به اهمیت اعتقاد به بداء و سپس به معنای صحیح آن میپردازیم و شبهات مطرح در این حوزه را پاسخ میدهیم. در انتها با اشاره به روایاتی از منابع اهل سنت به این موضوع تاکید میکنیم که باورمندی به بداء مختص شیعیان نیست و اهل سنت نیز به مفهوم بداء اعتقاد دارند.
اهمیت اعتقاد به بداء
در مکتب تشیّع، باورمندی به بداء، آنچنان مهم و ارزشمند است که اهل بیت علیهم السلام فرمودهاند:
«مَا عُبِدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَيْءٍ مِثْلِ الْبَدَاءِ»[1]
خداوند به چیزی مانند «بداء» پرستش نمیشود.
و نیز فرمودهاند:
«مَا عُظِّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِمِثْلِ الْبَدَاءِ»[2]
خداوند با چیزی به مانند «بداء» تعظیم نمیشود.
و تاکید کرده اند:
«اگر مردم میدانستند سخن گفتن دربارهی بداء چه اجری دارد، هیچگاه از سخن دربارهی آن خسته نمیشدند.» [3]
بداء نه تنها در اسلام، بلکه در همهی ادیان الهی جایگاه ویژهای داشته و دارد تا آنجا که امام رضا علیه السلام فرمودهاند:
«هیچ پیامبری به پیامبری مبعوث نشد مگر بعد از اقرار به «بداء برای خداوند».[4]
بنابراین، آشنایی با مفهوم بداء و اعتقاد عملی در زندگی روزمره به آن، بسیار مهم و ضروری مینماید. در ادامه به تبیین معنای بداء خواهیم پرداخت.
معنای بداء در لغت
«بداء» از ریشهی «بدو» به معنای ظهور چیزی است.[5] ظهور، خود در موارد زیر استعمال میشود:
- الف) چیزی پنهان و مخفی بوده باشد و بعد، آشکار شود.[6]
- ب) چیزی که وجود نداشته، پدید آید.[7]
بدین ترتیب، «بداء» از نظر لغوی به معنای ظهور و آشکار شدن است؛ اعم از آشکار شدنِ چیزی که پنهان بوده یا پیدایش چیز جدیدی که پیشتر، هیچ سابقهی وجودی نداشته است.
به غیر از این دو مورد، «بداء» در مواقعی که برای انجام کاری تصمیمی گرفته شده اما فرد بعدا به هر دلیلی تصمیم خود را عوض میکند و رأی جدیدی اتخاذ میکند نیز به کار میرود. لذا به تصریح زبان شناسان، وقتی گفته میشود «بَدا لى فى هذَا الأَمرِ بَداءٌ» (برايم در اين كار، بداء حاصل شد) منظور این است که: «تَغَيَّرَ رَأيى عَمّا كانَ عَلَيه» یعنی: نظرم دربارهی آن، عوض شد[8] و از آنچه قبلا قصد داشتم انجام دهم منصرف شدم.[9]
با توجه به توضیحات فوق به این جمع بندی میرسیم که «بداء» در زبان عربی در معانی زیر استفاده میشود:
- آشکار شدن چیزی که مخفی بوده
- پدید آمدن امری جدید بدون سابقهی وجودی قبلی
- تغییر رأی و انصراف از تصمیم قبلی
در ادامه، به معنای بداء در اصطلاح دینی و بر مبنای آموزههای اهل بیت علیهم السلام میپردازیم:
معنای بداء در اصطلاح دینی
برای درک مفهوم حقیقیِ بداء دربارهی خداوند متعال، نمیتوان تنها به لغت نامهها و معنای لغوی آن اکتفا نمود. بلکه راهکار صحیح و عاقلانه این است که ببینیم مخاطب اصلی خداوند در قرآن و مبیّن حقیقی کلام خداوند یعنی پیامبر و اهل بیت پاک ایشان که به باورمندی به بداء تاکید کردهاند و مردم را از جایگاه والای چنین اعتقادی باخبر ساختهاند، دربارهی «بداء» چه توضیحی ارائه فرمودهاند.
با توجه به تعالیم اهل بیت علیهم السلام می توان گفت از میان سه تعریفی که از بداء در لغت نامههای عربی بیان شده، تنها موارد دوم و سوم یعنی «پدید آمدن امری جدید» و «تغییر رأی و انصراف از تصمیم قبلی» درباره ی «بداء برای خداوند» می تواند صادق باشد؛ ولی تعریف اول که بداء را ظهور پس از خفا معرفی میکند، در مورد بدائی که به خداوند متعال نسبت داده می شود، به کار گرفته نمی شود. (در درس سوم به چرایی و تبیین این موضوع خواهیم پرداخت.)
بر مبنای آموزههای رسول رحمت و اهل بیت پاک ایشان، «بداء» به معنای باز دیدن دست خداوند متعال برای انجام هر کاری اعم از آفرینش اولیهی مخلوقات، تعیین رزق و روزی و عمر آفریدهها و همچنین هرگونه تصمیمگیری دربارهی آنهاست؛ به گونهای که هر گاه بخواهد، خلقشان میکند و تا هر زمان که خودش بخواهد، به آنها حیات میدهد و اگر اراده نماید، نابودشان میگرداند و چنانچه بخواهد دوباره آفرینش را آغاز میکند، به آفریدههایش از روی رحمت و قدرت رزق میدهد و هر گاه اراده کند رزق و روزی آنها را قطع فرماید؛ و هر زمان که بخواهد و هرگونه که بخواهد، تقدیر و سرنوشت ایشان را تغییر دهد ...[10]
در واقع، بر اساس تعالیم اهل بیت علیهم السلام، «بداء» بر سلطه و سلطنت بی پایان خداوند دلالت دارد و یکی از جلوههای قدرت الهی و ناشی از حرّیت، قدرت و حاکمیت مطلق خداوند است که هر زمان هرگونه اراده فرماید، همان کند؛ نه اینکه از روی جهل یا ضعف یا هر نقص دیگری، تغییر نظر دهد.[11]
با مرور روایات اهل بیت علیهم السلام در این حوزه، به این نتیجه میرسیم که ایشان عموما به جای تعریف بداء، به مصادیق بداء اشاره کردهاند. به عنوان مثال، به مناظرهی امام رضا علیه السلام با فردی به نام سلیمان مروزی که منکر بداء بود، توجه فرمایید:
مناظرهی امام رضا علیه السلام با سلیمان مروزی دربارهی بداء
یکی از ارزشمندترین و مهمترین احادیث در تبیین معنا و مفهوم «بداء»، روایتی است که به مناظرهی امام رضا علیه السلام با سلیمان مروزی که از برجستهترین متکلمان عصر خود بود و به بداء اعتقاد نداشت، اختصاص دارد.[12] امام رضا علیه السلام در این مناظره خطاب به سلیمان میفرمایند:
«ای سلیمان چگونه بداء را انکار میکنی در حالی که خداوند میفرماید:
- أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً[13]
آیا انسان به یاد نمیآورد که ما او را آفریدیم و قبلا چیزی نبود؟
- وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ [14]
اوست که آفرینش را آغاز میکند و دو مرتبه ایجاد میکند.
- بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ [15]
پدید آورندهی آسمانها و زمین خداست.
- يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ [16]
خداوند در آفرینش هر چه بخواهد میافزاید.
- وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ [17]
و خداوند آفرینش انسان را با گل آغاز کرد.
- وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ [18]
و عدهای دیگر که به رحمت خدا امیدوارند اگر بخواهد آنان را عذاب میکند و اگر بخواهد از آنان میگذرد.
- وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتاب[19]
هیچ کس عمر طولانی نمیکند و از عمر کسی کوتاه نمیشود، مگر این که همه در کتاب، ثبت است.»[20]
همانطور که از متن حدیث مشخص است، در این گفتگو، امام با توجه دادنِ سلیمان به آیاتی که آغازگری خلقت و سلطنت و حرّیت مطلق خداوند در کارهای خویش را گوشزد میکند، معنای حقیقی بداء را برای او تبیین فرمودند.
ایشان برای آنکه سلیمان که منکر بداء بود، مفهوم و حقیقت بداء را متوجه شود، به آفرینش اولیهی مخلوقات از هیچ اشاره میفرمایند[21] و با تذکر به اینکه خداوند هر گاه بخواهد، آفرینش را آغاز میکند و هر گاه بخواهد، آفریدههایش را محو میکند؛ اگر اراده کند، عمرشان را طولانی میکند و اگر بخواهد، از عمرشان میکاهد؛ اگر بخواهد، آنها را میآمرزد و اگر دلش نخواهد آنها را نمیبخشد؛ ... به اقتدار کامل و حاکمیت تامّ خداوند بلند مرتبه تذکر میدهند.
بدین ترتیب، امام رضا علیه السلام به پیروی از روش رسول رحمت و سایر اهل بیت علیهم السلام به جای آنکه تلاش کنند بداء را اثبات نمایند، با چند تذکر عقلانی – فطری از آیات قرآن کریم، سلیمان را که مخالف سرسخت بداء بود، به اقرار به بداء رساندند. سپس برای فهم بیشتر موضوع، نمونهای از بداء را به نقل از رسول خاتم برایش تعریف کردند و فرمودند:
«پیامبر اکرم فرمود خداوند به یکی از پیامبرانش وحی فرستاد فلان پادشاه را آگاه کند که در فلان روز خواهد مرد. آن پیامبر نزد پادشاه آمد و وی را آگاه کرد. پادشاه در همان حال که روی تخت سلطنت نشسته بود خدا را خواند و تا آن حد به دعا و التماس پرداخت که از تخت به زیر افتاد و میگفت: ای پروردگار، به من مهلت بده تا کودکم بزرگ شود و کارهایم را سامان دهد.
[پس از دعاهای پادشاه] خداوند بر پیامبرش وحی فرمود به دیدار پادشاه برو و او را آگاه کن که مرگش را به تأخیر انداختم و پانزده سال به عمرش اضافه شد.
آن پیامبر عرض کرد: پروردگارا تو میدانی که هرگز حرفی از من صادر نشده که مردم آن را دروغ پندارند.
حق تعالی وحی فرستاد تو بندهی مأموری هستی که باید پیام مرا برسانی و [یادت باشد] خداوند از آن چه میکند مورد سؤال قرار نمیگیرد! (کسی نمیتواند خدا را به خاطر کارهایش بازخواست کند و از او توضیح بخواهد)»[22]
سپس امام چون میدانستند همچنان شبهات و سوالاتی دربارهی بداء ذهن سلیمان را درگیر کرده، به او تذکر دادند که نکند اشتباه یهود را که معتقد بودند «خداوند کار خود را تمام کرده و هر چه میخواسته خلق کرده و هرگونه که میخواسته سرنوشت آنها را تعیین فرموده و دیگر دستش برای هر تغییر و تبدیلی بسته است» مرتکب شود.[23] اما سلیمان که چنین تفکری ذهنش را درگیر را کرده بود، گفت:
«خداوند از امر فارغ شده است (آن چه باید تقدیر نماید، تقدیر نموده و دیگر تغییر و تبدیل ندهد). پس در امر خود چیزی زیاد نکند.»[24]
امام فرمودند:
«این که گفتی همان سخن یهودیان است [که میگفتند يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ[25]و دست خدا را برای هر کار جدید و تغییری بسته میدانستند] اگر چنین باشد [که خداوند از امر فارغ شده باشد و دیگر در چیزی تغییر و تبدیلی ندهد]، پس چرا فرموده ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم (یعنی: بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را)؟»[26]
با این سخن، امام رضا علیه السلام به سلیمان این تذکر را دادند که چنانچه دست خدا بسته باشد و سرنوشت همه چیز و همه کس از قبل مشخص شده باشد و دیگر تغییر و تبدیلی در آن راه نداشته باشد، پس دعا کردن در درگاه الهی امری بیهوده و بیمعنی خواهد بود. چراکه بر اساس این تفکر، خداوند از قبل سرنوشتها را رقم زده و دعا کردن و نکردن ما نمیتواند تاثیری در آن ایجاد کند. در حالی که خداوند خود فرموده از او درخواست کنیم و به ما وعدهی اجابت داده (ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم)[27]. همین موضوع نشان میدهد که دست خدا در تغییر و تبدیل سرنوشتها بسته نیست. سلیمان گفت:
«مقصود خداوند [از اینکه گفته مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را] این است که او بر این کار قادر است.»[28]
حضرت فرمودند:
«آیا خداوند وعدهای میدهد که به آن وفا نخواهد کرد؟!
[اگر از امر فارغ شده و دیگر چیزی را اضافه نمیکند] پس چگونه میفرماید: يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ (یعنی: هر آن چه بخواهد در خلق اضافه مینماید)
و نیز فرموده: يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (یعنی: خداوند هر آن چه را بخواهد محو میکند و هر آن چه را بخواهد ثابت مینماید، و ام الکتاب در نزد اوست).
در حالی که [به گفتهی تو] از امر خلقت فارغ شده است؟!»[29]
سلیمان دیگر جوابی نداشت و سکوت کرد.
نتیجه، آنکه در مناظرهی فوق، با وجودی که امام رضا علیه السلام، ظاهرا معنای لغوی بداء را بیان نفرمودهاند اما با ذکر مصادیق و نمونههای متعدد از بداء، مفهوم آن را به زیبایی تبیین فرمودهاند. با توجه به فرمایشات امام رضا علیه السلام با سلیمان مروزی، به نتایج زیر دربارهی بداء، میرسیم:
- وقتی خداوند، خلق جدیدی را مشیت میکند و چیزی را که پیشتر وجود نداشته، با قدرت و ارادهی خود میآفریند، در حقیقت بداء رخ داده است. (بر مبنای تذکر امام به آیاتِ «أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً»[30]و«بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[31])
- این حقیقت که خداوند از کار خلقت فارغ نشده و هر وقت بخواهد، هر چه بخواهد میتواند خلق کند و هیچ محدودیتی در این زمینه ندارد، مصداقی از بداء است. (بر مبنای تذکر امام به آیهی «يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ»[32])
- اعتقاد به حاکمیت مطلق خداوند بر بندگانش به گونهای که هر وقت اراده کند، خلقشان میکند و تا هر زمان که خودش بخواهد، به آنها حیات میدهد و هر آن که اراده کند نابودشان میکند و چنانچه بخواهد دوباره آفرینش را آغاز میکند، همان باورمندی به بداء است. (بر مبنای تذکر امام به آیاتِ «وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتاب»[33] و «وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ»[34] و «يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ»[35])
- باز بودن دست خدا در آمرزش بندگان و همچنین استجابت دعای ایشان یا بازخواست و تنبیهشان از مصادیق بداء است.(بر مبنای تذکر امام به آیاتِ «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ»[36] و «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم»[37])
- خداوند دربارهی هر کس که اراده کند، عمرش را زیاد و دربارهی هر کس که بخواهد عمرش را کوتاه میکند و این امر، مصداقی از بداء است. (بر مبنای تذکر امام به آیهی «وَ ما يُعَمَّرُ مِنْ مُعَمَّرٍ وَ لا يُنْقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتاب»[38])
علاوه بر موارد بالا، نکات مهم این جلسه عبارت بودند از:
- باورمندی به بداء، از اساسیترین و پر اهمیتترین ارکان توحید است.
- اعتقاد به بداء، بالاترین نوع پرستش و تعظیم خداوند سبحان محسوب میگردد.
- «بداء» در زبان عربی در معانی زیر استفاده میشود:
O آشکار شدن چیزی که مخفی بوده
O پدید آمدن امری جدید بدون سابقهی وجودی قبلی
O تغییر رأی و انصراف از تصمیم قبلی
- از بین تعاریف فوق، تنها موارد دوم و سوم با ذکر توضیحاتی درباره ی «بداء برای خداوند» می تواند صادق باشد و مورد اول در تعریف «بدای الهی» کاربرد ندارد.
- بر مبنای تعالیم اهل بیت علیهم السلام «بداء» به معنای باز دیدن دست خداوند متعال برای انجام هر کاری اعم از آفرینش اولیهی مخلوقات، تعیین رزق و روزی و عمر آفریدهها و همچنین هرگونه تصمیم گیری دربارهی آنهاست؛ به گونهای که هر زمان که بخواهد و هرگونه که بخواهد، تقدیر و سرنوشت ایشان را رقم می زند یا تغییر می دهد.
جلسهی آینده به بررسی روایات دیگری دربارهی بداء و مصادیق آن، خواهیم پرداخت.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] به نقل از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام: بحارالانوار، ج 4، ص 107.
[2] به نقل از امام صادق علیه السلام: همان.
[3] به نقل از امام صادق علیه السلام: "لَوْ يَعْلَمُ النَّاسُ مَا فِی الْقَوْلِ بِالْبَدَاءِ مِنَ الْأَجْرِ مَا فَتَرُوا عَنِ الْکلَامِ فِیه": بحارالانوار، ج 4، ص 108.
[4] "مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً قَطُّ إِلَّا بِتَحْرِيمِ الْخَمْرِ وَ أَنْ يُقِرَّ لَهُ بِالْبَدَاء": همان.
[5]"بَدَا الشيء بُدُوّاً و بَدَاءً أي: ظهر ظهورا بيّنا": معجم مفردات الفاظ القرآن (راغب اصفهانی)، ص 113، ذیل واژه «بدا». ؛ "بَدا يَبْدُو أَي بَرَزَ و ظهر" کتاب العین (فراهیدی)، ج 3، ص 102. ؛ "و بَدَا الشيء يَبْدُو بَدْواً و بُدُوّاً أي ظهر": همان، ج 8، ص 83. ؛ "الباء و الدال و الواو أصلٌ واحد، و هو ظُهور الشئِ. يقال بَدَا الشئُ يَبدُو، إذا ظهَر": معجم مقاییس اللغة، ج 1، ص 212.
[6]"الظُّهُوْرُ: بُدُوُّ الشَّيْءِ الخَفيِّ إِذا ظَهَرَ": المحيط فی اللغة (صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد)، ج 3، ص 464. و کتاب العین (فراهیدی)، ج 4، ص 37. ذیل واژه «ظهر». و لسان العرب (ابن منظور)، ج 4، ص 527. مثلا در قرآن کریم آمده «وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُون» (سوره زمر، آیه 47.) یعنی: و برای ایشان چیزی را که گمان نمیکردند از جانب خدا آشکار شد. و یا «بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ» (سوره انعام، آیه 28.) یعنی: بلکه آنچه پیش از این پنهان میداشتند بر آنها آشکار شده است.
[7]در لغتنامهی «لسان العرب» ابن منظور از دو تن از زبان شناسان برجستهی عربی به نامهای لَحیانی و ثعلب نقل میکند که معنای ظهور و آشکار شدن را هم در «بَدَوَ» و هم در «بَدَءَ» آوردهاند. «بَدَءَ» ریشهی «ابتدا» است و برای رساندن مفاهیمِ شروع کردن، پدید آوردن، اختراع کردن و ... به کار میرود و از آنجا که در توضیح آن، ظهور و آشکار شدن را آوردهاند، میتوان نتیجه گرفت که ظهور، هم دربارهی آغاز پیدایش امری و هم دربارهی آشکار شدن امور پنهان به کار میرود:"بَدا الشيءُ يَبْدُو بَدْواً و بُدُوّاً و بَداءً و بَداً ... ظهر. و أَبْدَيْته أَنا: أَظهرته. و بُدَاوَةُ الأَمر: أَوَّلُ ما يبدو منه؛ هذه عن اللحياني، و قد ذكر عامةُ ذلك في الهمزة. و بَادِي الرأْي: ظاهرُه؛ عن ثعلب، و قد ذكر في الهمز" (ابن منظور تاکید میکند بَحیانی و ثعلب هم در «بَدَوَ» و هم در «بَدَءَ» معنای ظهور را آوردهاند. لذا ظهور را هم هم میتوان در آشکار شدن امور پنهان به کار برد و هم دربارهی شروع پیدایش هر امری بدون هیچ سابقهی قبلی): لسان العرب (ابن منظور)، ج 14، ص 65. ذیل واژه «بدا».
از همین رو جوهری (ادیب و نویسندهی یکی از مهمترین معجمهای عربی به نام صحاح اللغة) بداء را ظهور و «پدید آمدن رأی» معنی کرده است:"بدا الأمر بدوّا مثل قعد قعودا: ظهر. وأبديته: أظهرته ... وبدا له في هذا الأمر بداء، ممدود، أي نشأ له فيه رأي": صحاح اللغة (جوهری)، ج 6، ص 2278.
[8]معجم مقاییس اللغة (ابن فارس)، ج ۱، ص ۲۱۲. ذیل واژه «بدو». ؛ همچنین بنگرید به: القاموس المحيط (فیروزآبادی)، ج ۴، ص ۳۰۲. ذیل واژه «بدو» و الصحاح (جوهری)، ج ۶، ص ۲۲۷۸ .
[9]"و بَدَا له في الأمْرِ: انْصَرَفَ عنه": المحيط فی اللغة (صاحب بن عباد، إسماعيل بن عباد)، ج 9، ص 373. ذیل واژه «بدو».
[10] بنگرید به صحبتهای امام رضا علیه السلام در مناظره با سلیمان مروزی که در ادامهی همین درس به آن اشاره گردیده است. همچنین بنگرید به: درس دوم از درسنامهی بداء.
[11] در درسهای دوم و سوم به این موارد با تفصیل بیشتری خواهیم پرداخت.
[12] جهت مشاهدهی متن کامل مناظره مراجعه کنید به: بحارالانوار، ج 10، ص 329 تا 338.
[13]قرآن کریم، سوره مریم، آیه 67.
[14]قرآن کریم، سوره روم، آیه 27.
[15]قرآن کریم، سوره بقره، آیه 117.
[16]قرآن کریم، سوره فاطر، آیه 1.
[17]قرآن کریم، سوره سجده، آیه 7.
[18]قرآن کریم، سوره توبه، آیه 106.
[19]قرآن کریم، سوره فاطر، آیه 11.
[20] بحارالانوار، ج 10، ص 329 و 330.
[21] أَ وَ لا يَذْكُرُ الْإِنْسانُ أَنَّا خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَمْ يَكُ شَيْئاً (یعنی: آیا انسان به یاد نمیآورد که ما او را آفریدیم و قبلا چیزی نبود؟): سوره مریم، آیه 67 ؛ وَ هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ (یعنی: اوست که آفرینش را آغاز میکند و دو مرتبه ایجاد میکند): سوره روم، آیه 27 ؛ بَدِيعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ (یعنی: پدید آورندهی آسمانها و زمین خداست): سوره بقره، آیه 117.
[22] "أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْحَى إِلَى نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِهِ أَنْ أَخْبِرْ فُلَانَ الْمَلِكِ أَنِّي مُتَوَفِّيهِ إِلَى كَذَا وَ كَذَا فَأَتَاهُ ذَلِكَ النَّبِيُّ فَأَخْبَرَهُ فَدَعَا اللَّهَ الْمَلِكُ وَ هُوَ عَلَى سَرِيرِهِ حَتَّى سَقَطَ مِنَ السَّرِيرِ وَ قَالَ يَا رَبِّ أَجِّلْنِي حَتَّى يَشِبَّ طِفْلِي وَ أَقْضِيَ أَمْرِي فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى ذَلِكَ النَّبِيِّ أَنِ ائْتِ فُلَانَ الْمَلِكِ فَأَعْلِمْهُ أَنِّي قَدْ أَنْسَيتُ أَجَلَهُ وَ زِدْتُ فِي عُمُرِهِ خَمْسَ عَشْرَةَ سَنَةً فَقَالَ ذَلِكَ النَّبِيُّ يَا رَبِّ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ أَنِّي لَمْ أَكْذِبْ قَطُّ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ إِنَّمَا أَنْتَ عَبْدٌ مَأْمُورٌ فَأَبْلِغْهُ ذَلِكَ وَ اللَّه لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَلُ (سوره انبیاء، آیه 23.)": بحارالانوار، ج 10، ص 330.
[23] "قَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ (سوره مائده، آیه 64.) يَعْنُونَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَيْسَ يُحْدِثُ شَيْئاً فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا (سوره مائده، آیه 64.)" یعنی: «یهود گفتند دست خدا بسته است» و مقصودشان این است که خدا کار خود تمام کرده و دیگر هیچ دگرگونی رخ نخواهد داد، در حالی که خداوند میفرماید: «دست آنها بسته باد و به خاطر این سخن از رحمت خدا دور مانَند»: بحارالانوار، ج 10، ص 330.
[24]"أَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْرِ فَلَيْسَ يَزِيدُ فِيهِ شَيْئا": بحارالانوار، ج 10، ص 336.
[25] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 64.
[26]"هَذَا قَوْلُ الْيَهُودِ فَكَيْفَ قَالَ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُم(سوره غافر، آیه 60.)": بحارالانوار، ج 10، ص 336.
[27] قرآن کریم، سوره غافر، آیه 60.
[28]"إِنَّمَا عَنَى بِذَلِكَ أَنَّهُ قَادِرٌ عَلَيْه": همان.
[29]"أَ فَيَعِدُ مَا لَا يَفِي بِهِ فَكَيْفَ قَالَ يَزِيدُ فِي الْخَلْقِ ما يَشاءُ (سوره فاطر، آیه 1.) وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ يَمْحُوا اللَّهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْكِتابِ (سوره رعد، آیه 39.) وَ قَدْ فَرَغَ مِنَ الْأَمْر": همان.
[30]بنگرید به پاورقی شماره 13.
[31]بنگرید به پاورقی شماره 15.
[32]بنگرید به پاورقی شماره 16.
[33]بنگرید به پاورقی شماره 19.
[34]بنگرید به پاورقی شماره 14.
[35]قرآن کریم، سوره رعد، آیه 39. (پاورقی شماره 29)
[36]بنگرید به پاورقی شماره 18.
[37]بنگرید به پاورقی شماره 27.
[38]بنگرید به پاورقی شماره 19.