درس ششم: سرگذشت عهد معهود در دوره‌‌ی نوح (ع)

 

flower 12

   

     

بسم الله الرحمن الرحیم

عهد معهود

درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: زهرا مرادی

در دوره‌ی «عهد معهود» با حقایقی از آفرینش آدم علیه السلام و فلسفه‌ی آفرینش آدمی به روایت هدایتگران آسمانی آشنا خواهید شد. همچنین در این دوره، از عهدی که آدم علیه السلام با خداوند متعال می‌بندد سخن خواهیم گفت؛ عهدی که قرار می‌شود تمامی بنی آدم – از جمله من و شما – تا قیام قیامت به آن پایبند بمانند!

درس ششم: سرگذشت عهد معهود در دوره‌ی نوح علیه السلام

در جلسه‌ی گذشته به این موضوع پرداخته شد که: شیطان که به عزت و جلال خداوند سوگند یاد کرده بود تا آدمیان را به گمراهی کشد، سراغ فرزندان آدم علیه السلام رفت و با وسوسه‌ی آنها کاری کرد که نه تنها عهدی را که درباره‌ی اهل بیت با خدا بسته بودند فراموش کردند، بلکه حتی از عبودیت خالق خویش دست برداشتند و به بت پرستی روی آوردند.

و اینک ادامه‌ی ماجرا:

همانطور که در جلسه‌ی پیش هم اشاره شد، پس از آدم علیه السلام، خداوند مهربان، نعمت وجود هدایتگر را از بنی آدم دریغ نفرمود و افراد شایسته‌ای را به جانشینی آدم تعیین نمود تا مردم بتوانند با مراجعه بدیشان با دین خدا و آنچه برای سعادت خویش نیازمندند آشنا شوند.[1] اما به تحریک شیطان و انتخاب نادرست مردم، این نعمت‌های الهی مهجور واقع شدند و حتّی به قتل تهدید گردیدند. بنی آدم به دست خود هدایت را پس زدند و هدایتگران را به تقیّه واداشتند.[2]همین امر سبب شد تا رفته رفته آدمیان یکپارچه به گمراهی کشیده شوند.[3] خداوند در این باره می‌فرماید:

"كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‏ ..."[4]

مردم، امّتی واحد بودند؛ پس خداوند، پیامبران را بشارت دهنده و بیم دهنده برانگیخت.

امام صادق علیه السلام - به عنوان ششمین مبیّن و مفسّر حقیقی قرآن پس از رسول خاتم - در تبیین آیه‌ی فوق فرمودند این کلام درباره‌ی دوران پیش از نوح علیه السلام بیان شده است. سپس در پاسخ به این سوال که «آیا معنای امّت واحد در کلام خدا این است که همه‌ی مردم یکپارچه در مسیر هدایت قرار داشتند؟» فرمودند:

"[نه] بلکه [یکپارچه] گمراه بودند.[5] و این بِدان دلیل بود که پس از آدم و ذریه‌ی صالح او، شیث وصیّ آدم باقی ماند که نمی‌توانست دین خدا را ... اظهار کند؛ چراکه قابیل همواره او را به قتل تهدید می‌کرد که مانند برادرش هابیل او را نیز می‌کشد. به همین دلیل [شیث] در میان مردم با تقیه و كتمان رفتار مى‏‌كرد. در نتیجه مردم روز به روز گمراه‏تر مى‏‌شدند تا آنكه مؤمنی بر روی زمین باقی نماند جز همانها که از گذشته وجود داشتند."[6]

آری؛ شیث و جانشینان او به امر الهی[7] در تقیّه بودند[8] و نمی‌توانستند دین خدا را آشکارا تبلیغ کنند[9]. مردم، راه را از بیراهه گم کردند و همگی از پرستش خدای یگانه دست کشیدند. خداوند مهربان، از باب رحمت و فضل خود، نوح علیه السلام را مامور هدایت ایشان ساخت. اما مردمی که نسل‌ها از صراط مستقیم الهی فاصله گرفته بودند، دعوت نوح به پرستش خدای یگانه و کنار گذاشتن بت‌ها[10] را با حمله به او و مجروح ساختنش اجابت می‌کردند. نوح، ساعتها بلکه روزها زخمی و بیهوش بر روی زمین می‌افتاد و کسی نبود که یاری‌اَش نماید.[11] مردم به درِ خانه‌ی نوح می‌رفتند و پیامبر خدا را به فرزندان‌شان نشان می‌دادند و می‌گفتند هوشیار باشید که فریب این دیوانه را نخورید![12] 

950 سال، نوح علیه السلام این رفتارهای ناشایست را تحمل کرد و مردم را به عبودیت خالق متعال فراخواند[13] اما هرچه ایشان را بیشتر دعوت می‌کرد، بیشتر کفر می‌ورزیدند. پس از گذشت آن همه سال، تنها 80 نفر دعوتش را اجابت کردند.[14]

نوح علیه السلام برای چندمین بار با مردم اتمام حجت نمود[15] که اگر از شرک و بت پرستی دست برندارند، عذاب الهی گریبان‌شان را خواهد گرفت اما نه تنها اعتنایی ننمودند؛ بلکه به وی گفتند اگر راست می‌گویی عذاب خدایت را نشان‌مان بده.[16]

حجت که بر ایشان تمام شد، خداوند اراده فرمود تا زمین را از وجود کافران پاک سازد. به فرمان پروردگار و با راهنمایی جبراییل، نوح علیه السلام مشغول ساختن یک کشتی بزرگ شد.[17] مردمی که نوح را در حال ساخت کشتی در منطقه‌ای دور از دریا می‌دیدند او را به سبب کار بیهوده‌اش مسخره می‌کردند[18] اما او در انجام امر الهی تردیدی به دل راه نمی‌داد.

ساخت کشتی که به پایان رسید، جبراییل پنج میخ ویژه آورد تا نوح آنها را بر روی کشتی نصب کند و به سبب وجود آنها کشتی بتواند مسافرانش را به سلامت حمل کند.[19] میخ اول، به نام محمد صلّی الله علیه و آله و سلّم – برترین و نخستین مخلوق خداوند – بود که به امر خداوند در قسمت راست و نزدیک به جلوی کشتی جای گرفت. میخ دوم به نام علی – وصیّ محمّد – مزیّن بود و به راهنمایی جبراییل در سمت چپ و نزدیک به جلوی کشتی قرار داده شد. میخ سوم، به نام فاطمه – پاره‌ی تن محمد مصطفی – بود و در کنار میخ پدر جای گرفت. میخ چهارم، به نام حسن – فرزند علی و فاطمه – بود و کنار میخ پدرش علی بن ابیطالب در سمت چپ کشتی نصب گردید؛ و میخ پنجم هم به نام حسین بن علی بود که آن هم در کنار میخ برادر قرار گرفت.[20] بدین ترتیب، کشتی به برکت نام پنج تن، از خطرات مصون گردید؛ همان پنج وجود شریفی که خداوند به آدم علیه السلام فرمود از همه‌ی مخلوقاتش برترند و خلقت آدم و آسمان و زمین و سایر آفریده‌‌ها به طفیلیِ وجود ایشان است.[21]

مهلت فرزندان آدم به پایان رسید و به فرمان الهی طوفانی عظیم برپا شد. از زمین و آسمان، آب فراوانی خشکی‌ها را در بر گرفت[22] تا آنجا که کوهها هم به زیر آب رفتند[23]. از هیبت آن طوفانِ عظیم، نوح علیه السلام هراسان شد و خدا را به حق عزیزترین مخلوقاتش یعنی محمد و آل محمد خواند تا از خطر غرق شدن در امان بمانند.[24] خدا نیز دعایش را پذیرفت و نوح و ایمان آورندگان به او را از آن سیل مهیب نجات داد.

پس از طوفان، رنگین کمانی در آسمان پدیدار شد. خداوند رحمان، آن رنگین کمان را نشان عهد با بنی آدم قرار داد.[25]عهدی که به زمینیان بشارت امنیت می‌داد؛ امنیت از غرق شدن.[26] کافی بود تا آدمیان بر عهد خویش بمانند تا خدا نیز بر عهد خود وفا کند.[27]

آری؛ رنگین کمان نشانی شد به معنای «امانُ اهلِ الارض»[28] و البته «امانُ اهلِ الارض» همان محمد بود و علی بود و فاطمه و فرزندان‌شان![29] همانها که مَثَلِ‌شان، مَثَلِ کشتی نوح است و هر که بدیشان درآویزد، نجات می‌یابد و هر که روی برگرداند، غرق می‌شود.[30]

با آن طوفان، زمین از وجود کافران پاک شد اما شیطان باز هم بیکار ننشست. او که توانسته بود آدمیان را در حالی به هلاکت کشاند که به خدای یگانه مومن نبودند و از این موفقیت خشنود بود،[31] به میان بازماندگان و نسل پس از ایشان رفت و وسوسه‌های خود را دوباره آغاز نمود.

اینچنین بود که پس از نوح نیز رسولان، یکی پس از دیگری برای دعوت مردم به پرستش خدای یگانه و یادآوریِ عهدی که بنی آدم با خدا بسته بود، مبعوث شدند؛ همان عهدی که آدم علیه السلام درباره‌ی رسول خاتم و اهل بیت پاکش و قبولی برتری و سرپرستی ایشان، با پروردگار متعال بسته بود.[32] اما مردم هر بار همان رفتاری را که پیشینیان با فرستادگان داشتند، مرتکب می‌شدند. عده‌ای را تکذیب کردند،[33] برخی را دیوانه[34] یا جادوگر[35] خواندند و گروهی را به قتل رساندند.[36]

ردّ پای ماجرای «عهد خدا با بنی آدم» و ماموریت انبیاء به منظور یادآوری این عهد، در کتاب مقدّسِ امروزین نیز به وضوح قابل مشاهده است. در جلسه‌ی آینده به شواهدی از کتاب مقدّس در این رابطه خواهیم پرداخت.

Bulletsنکات مهم این جلسه:

-  بنی آدم به تحریک شیطان، نعمت هدایت را پس زدند و هدایتگران را به تقیّه واداشتند. همین امر سبب شد تا گمراهی رواج پیدا کند و مردم از عبودیت خالق خویش دور شوند.

-  مقصود پروردگار از «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً» آن است که مردم پس از آدم تا زمان پیامبریِ نوح، یکپارچه به گمراهی کشیده شدند.

-  نوح علیه السلام ماموریت یافت تا بت پرستی را خاتمه دهد اما مردم، او را مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار دادند تا آنجاکه پس از 950 سال دعوت و موعظه، تنها 80 نفر به او ایمان آوردند.

-  خداوند، اراده کرد تا با طوفانی عظیم زمین را از وجود کافران پاک سازد. پس به نوح امر فرمود تا با راهنمایی جبرییل کشتی بزرگی برای نجات ایمان آورندگان بسازد.

-  جبرییل 5 میخ به نام‌های پنج تن برای نوح آورد تا آنها را بر روی کشتی نصب کند و بدین ترتیب کشتی بتواند به سلامت مسافرانش را حمل کند. این پنج تن همان افراد برگزیده‌ای بودند که خداوند درباره‌ی ایشان با آدم علیه السلام و فرزندانش عهد بسته بود.

-  پس از طوفان، دوباره شیطان به سراغ بنی آدم آمد و با وسوسه‌هایش آنها را به گمراهی کشاند.

-  هدایتگران الهی یکی پس از دیگری برای هدایت مردم به سوی خدای یگانه و یادآوریِ عهد معهود با بنی آدم به میان ایشان رفتند؛ اما یا تکذیب شدند و یا به دست ایشان به قتل رسیدند.


[1] بنا به فرمایش امام صادق علیه السلام، هنگامی که خداوند هابیل را به جانشینیِ آدم علیه السلام انتخاب کرد، چنین فرمود: "سَبَقَ عِلْمِی أَنْ لَا أَتْرُكَ الْأَرْضَ مِنْ عَالِمٍ یعْرَفُ بِهِ دِینِی وَ أَنْ أُخْرِجَ ذَلِكَ مِنْ ذُرِّیتِكَ فَانْظُرْ إِلَى اسْمِی الْأَعْظَمِ وَ إِلَى مِیرَاثِ النُّبُوَّةِ وَ مَا عَلَّمْتُكَ مِنَ الْأَسْمَاءِ كُلِّهَا وَ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ الْخَلْقُ مِنَ الْأُثْرَةِ عَنِّی‏" یعنی: در علم من گذشته است (تقدیر من این است) که زمین را بدون عالِمی که دین من به واسطه‌ی او شناخته شود خالی نمی‌گذارم و او را از خاندان تو قرار دهم. پس اسم اعظم من و میراث نبوت و هر آنچه از کلّ اسماء به تو تعلیم نمودم و آنچه خلق از علوم من به آن احتیاج دارند را به هابیل بسپار. بحارالانوار، ج 11، ص 227.

[2] امام باقر علیه السلام می‌فرمایند پس از آنکه آدم علیه السلام به فرمان خدا شیث (هبة الله) را به عنوان وصی و جانشین خود انتخاب کرد، قابیل به سراغ او آمد و وی را نیز تهدید به قتل نمود و گفت: "إِنَّكَ إِنْ أَظْهَرْتَ مِنَ الْعِلْمِ الَّذِی اخْتَصَّكَ بِهِ أَبُوكَ شَیئاً قَتَلْتُكَ كَمَا قَتَلْتُ أَخَاكَ هَابِیل‏" یعنی: قطعا اگر از علمی که پدرت به تو داده (علم نبوت و جایگاه وصایت) چیزی اظهار کنی تو را هم مانند برادرت هابیل می‌کشم: بحارالانوار، ج 23، ص 65. ؛ امیر مومنان نیز می‌فرمایند: "... فغلب قابیل المبطل هابیل المحق، و بقیت امة شیث علیه السلام و من بعده فی تقیة و فی مقام مغلوبین بالظالمین، إلى أن جاءت نبوة نوح علیه السلام ..." یعنی: قابیل مبطل بر هابیل محق غلبه یافت، و امت شیث علیه السلام و آنان كه بعد از او بودند تا زمان پیامبریِ نوح علیه السلام همیشه در تقیه و مغلوب ستمكاران بوده‏اند: كشف المحجة لثمرة المهجة، فصل 97، ص 130.

[3] در پاورقی شماره 6 در این مورد به تفصیل توضیح داده شده است.

[4] قرآن کریم، سوره بقره، آیه 213.

[5] همانطور که در متن درس اشاره شد اهل بیت علیهم السلام مقصود خداوند از «كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً»را گمراهی یکپارچه در میان بنی آدم بیان فرموده اند. اما متاسفانه از آنجا که معمولا برای تبیین کلام خدا سراغ مبیّن حقیقی قرآن یعنی کسی که علم قرآن به تمامی در سینه اش جای داده شده نرفته و نمی‌رویم، بسیاری از مردم این آیه را اشتباه برداشت کرده اند و مراد خداوند از امت واحده را «یکپارچگی ایشان در پرستش خدای یگانه» گرفته اند. به نمونه هایی از ترجمه های نادرستِ این آیه توجه بفرمایید:

-  "نوع بشر بعد از آدم تا زمانى تماما یك امّت و یك ملت بوده و متفقا در دین اسلام موحد بودند": ترجمه‌ی قرآن نوبری (عبدالمجید صادق نوبری)، ج 1، ص 31.

-  "مردم [در آغاز] امتى واحد بودند (به تدریج شرك و نفع طلبى موجب تضاد شد)": ترجمه‌ی قرآن طاهری (علی اکبر طاهری قزوینی)، ص 33.

-  "همه مردمان یك امت بودند به ابتدا، همه بر استقامت و اهتدا و بعد آن برگشتند": تفسیر نسفی (ابوحفص نجم الدین محمد)، ج 1، ص 67.

[6] "فی قول الله: كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ‏. فقال: «كان ذلك قبل نوح». فقیل: فعلى هدى كانوا؟ قال: «بل كانوا ضلالا، و ذلك أنه لما انقرض آدم (علیه السلام) و صالح ذریته، بقی شیث وصیه لا یقدر على‏ إظهار دین‏ الله‏ ... و ذلك أن قابیل توعده بالقتل، كما قتل أخاه هابیل، فسار فیهم بالتقیة و الكتمان، فازدادوا كل یوم ضلالة حتى لم یبق على الأرض معهم إلا من هو سلف": تفسیر برهان، ج 1، ص 451.

[7] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند تقیّه کردنِ شیث به امر پروردگار بود: "فَلَمَّا انْقَضَتْ نُبُوَّةُ آدَمَ وَ فَنِی أَجَلُهُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَیهِ قَدِ انْقَضَتْ نُبُوَّتُكَ وَ فَنِیتْ أَیامُكَ فَانْظُرْ إِلَى اسْمِ اللَّهِ الْأَعْظَمِ وَ مَا عَلَّمْتُكَ مِنَ الْأَسْمَاءِ كُلِّهَا وَ أُثْرَةِ النُّبُوَّةِ وَ مَا یحْتَاجُ النَّاسُ إِلَیهِ فَادْفَعْهُ إِلَى شَیثٍ وَ أْمُرْهُ أَنْ یقْبَلَهُ بِكِتْمَانٍ وَ تَقِیةٍ مِنْ أَخِیهِ لِئَلَّا یقْتُلَهُ كَمَا قَتَلَ هَابِیل‏" یعنی: پس هنگامی که دوران نبوت آدم (ع) به سر آمد و مرگش فرا رسید، خداوند وحی فرمود پیامبری تو به پایان رسید و روزگارانت به سر رسید. پس اسم اعظم الله و هر آنچه از کلّ اسماء به تو تعلیم دادم و نشانه‌ی نبوت و آنچه مردم به آن احتیاج دارند را به شیث بسپار و به او امر کن آن را به کتمان و تقیّه از برادرش بپذیرد وگرنه آنگونه که هابیل را کشت، او را نیز می‌کشد: بحارالانوار، ج 11، ص 228. همچنین در روایت دیگری فرموده اند حضرت آدم در وصیت خود تاکید داشت که کسی از جایگاه وصایت شیث باخبر نگردد: "اِیاكَ أَنْ یطَّلِعَ عَلَیهَا أَحَد": بحارالانوار، ج 11، ص 228.

[8] بنگرید به روایت امیر مومنان در پاورقی شماره 2.

[9] بنگرید به پاورقی شماره 6.

[10] امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: "كَانَتْ شَرِیعَةُ نُوحٍ‏ ع أَنْ یعْبَدَ اللَّهُ بِالتَّوْحِیدِ وَ الْإِخْلَاصِ وَ خَلْعِ الْأَنْدَاد" یعنی: شریعت نوح، پرستش خدا به یگانگی و اخلاص و کنار نهادن بت‌‌ها بود: بحارالانوار، ج 11، ص 331.

[11] "لَمَّا أَظْهَرَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى نُبُوَّةَ نُوحٍ‏ ع ... الْوُثُوبِ عَلَى نُوحٍ بِالضَّرْبِ الْمُبَرِّحِ‏ حَتَّى مَكَثَ ع فِی بَعْضِ الْأَوْقَاتِ مَغْشِیاً عَلَیهِ ثَلَاثَةَ أَیامٍ یجْرِی الدَّمُ‏ مِنْ أُذُنِهِ‏ ثُمَّ أَفَاقَ"‏ یعنی: چون خداى تبارك و تعالى نبوت نوح‏ (ع) را آشكار كرد ... [مخالفان] به نوح هجوم آوردند و او را به سختى زدند تا آنجا که پاره‏‌اى اوقات سه روز بیهوش می‌افتاد و خون‏ از گوشش میریخت تا به هوش آید: بحارالانوار، ج 11، ص 326.

[12] "كَانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ یأْتِی بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِیرٌ فَیقِفُهُ‏ عَلَى رَأْسِ نُوحٍ ص فَیقُولُ یا بُنَی إِنْ بَقِیتَ بَعْدِی فَلَا تُطِیعَنَ‏ هَذَا الْمَجْنُون" یعنی: بعضی از مردان آنها فرزندان کوچک شان را بالا سر نوح می‌آورند و می‌گفتند: پسرم اگر تو بعد از من زنده بودى از این دیوانه پیروى مكن‏: بحارالانوار، ج 11، ص 287.

[13]"وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا نُوحاً إِلى‏ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَ هُمْ ظَلِمُون" یعنی: و به راستى، نوح را به سوى قومش فرستادیم، پس در میان آنان نهصد و پنجاه سال درنگ كرد، تا طوفان آنها را در حالى كه ستمكار بودند فراگرفت: قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 14.

[14] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "كَانَ الَّذِینَ آمَنُوا بِهِ مِنْ جَمِیعِ الدُّنْیا ثَمَانِینَ رَجُلا" یعنی: از همه‌ی دنیا [فقط] 80 نفر به او ایمان آوردند: بحارالانوار، ج 11، ص 312.

[15] پس از گذشت چند قرن از بعثت نوح علیه السلام، هنگامی که دیگر از ایمان آوردن قومش ناامید شده بود تصمیم گرفت آنها را نفرین کند؛ اما خداوند به او وحی فرستاد که اینان مخلوقات و بندگان من هستند و من تا بر آنها حجت تمام نشود نابودشان نمی‌کنم؛ پس به تلاشت برای دعوت ایشان ادامه بده: "لَمَّا اسْتَنْزَلَ نُوحٌ ع الْعُقُوبَةَ عَلَى قَوْمِهِ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الرُّوحَ الْأَمِینَ ع بِسَبْعَةِ نَوَایاتٍ فَقَالَ یا نَبِی اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یقُولُ لَكَ إِنَّ هَؤُلَاءِ خَلَائِقِی وَ عِبَادِی وَ لَسْتُ أُبِیدُهُمْ بِصَاعِقَةٍ مِنْ صَوَاعِقِی إِلَّا بَعْدَ تَأْكِیدِ الدَّعْوَةِ وَ إِلْزَامِ الْحُجَّةِ فَعَاوِدِ اجْتِهَادَكَ فِی الدَّعْوَةِ لِقَوْمِكَ  ...": بحارالانوار، ج 11، ص 329.

[16] "فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِین" یعنی: پس آنچه را به ما [از عذاب الهی] وعده دادی برایمان بیاور اگر از راستگویانی: قرآن کریم، سوره هود، آیه 32.

[17] "وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْینِنَا وَ وَحْینَا" یعنی: و کشتی را زیر نظر ما و به وحی ما بساز: قرآن کریم، سوره هود، آیه 37.

[18] "وَ یصْنَعُ الْفُلْكَ وَ كُلَّمَا مَرَّ عَلَیهِ مَلَأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْه" یعنی: و [نوح‏] كشتى را مى‌‏ساخت و هر گاه گروهى از قومش بر او مى‌‏گذشتند مسخره‌‏اش مى‏‌كردند: قرآن کریم، سوره هود، آیه 38. امام باقر علیه السلام نیز می‌فرمایند: "... فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیهِ‏ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ‏ وَ أَمَرَهُ بِغَرْسِ النَّوَى فَمَرَّ عَلَیهِ قَوْمٌ فَجَعَلُوا یضْحَكُونَ وَ یسْخَرُونَ وَ یقُولُونَ قَدْ قَعَدَ غَرَّاساً حَتَّى إِذَا طَالَ وَ صَارَ طُوَالًا قَطَعَهُ وَ نَجَرَهُ فَقَالُوا قَدْ قَعَدَ نَجَّاراً ثُمَّ أَلَّفَهُ فَجَعَلَهُ سَفِینَةً فَمَرُّوا عَلَیهِ فَجَعَلُوا یضْحَكُونَ وَ یسْخَرُونَ وَ یقُولُونَ قَدْ قَعَدَ مَلَّاحاً فِی أَرْضِ فَلَاةٍ" یعنی: پس خداوند تعالی به او (نوح) وحی کرد تا کشتی بسازد و او را امر نمود تا هسته بکارد. پس گروهی از کنارش گذشتند و شروع کردند به خندیدن و مسخره کردن و گفتند حالا دیگر نشسته و درخت می‌کارد؛ آنگاه كه [نخلها] تنومند شد آن را برید و تراشید. به او گفتند حالا نشسته و نجارى می‌كند. آن‏ها را به هم پیوست و كشتى ساخت و قوم باز از کنارش گذر كردند و به او خندیدند و مسخره‌اش نمودند. می‌گفتند در این زمین خشك، كشتى‌بان شده: بحارالانوار، ج 11، ص 323.

[19] رسول خاتم فرمودند: "[آنجا که خداوند می‌فرمایند]‏ «وَ حَمَلْناهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ»(او را بر كشتى داراى تخته‏‌ها و میخ‌‏ها حمل كردیم: سوره قمر، آیه 13.) مقصود از الواح، چوب‏‌هاى كشتى و مقصود از میخ‏‌هاى آن، ما بودیم و اگر ما نبودیم كشتى مسافرانش را حركت نمى‏‌داد: بحارالانوار، ج 26، ص 333. برای توضیحات بیشتر بنگرید به پاورقی شماره 20.

[20] رسول خاتم می‌فرمایند: "لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یهْلِكَ قَوْمَ نُوحٍ‏ ع أَوْحَى اللَّهُ إِلَیهِ أَنْ شُقَّ أَلْوَاحَ السَّاجِ فَلَمَّا شَقَّهَا لَمْ یدْرِ مَا یصْنَعُ بِهَا فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ فَأَرَاهُ هَیئَةَ السَّفِینَةِ وَ مَعَهُ تَابُوتٌ فِیهِ مِائَةُ أَلْفِ مِسْمَارٍ وَ تِسْعَةٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ مِسْمَارٍ فَسَمَّرَ بِالْمَسَامِیرِ كُلِّهَا السَّفِینَةَ إِلَى أَنْ بَقِیتْ خَمْسَةُ مَسَامِیرَ فَضَرَبَ بِیدِهِ إِلَى مِسْمَارٍ مِنْهَا فَأَشْرَقَ فِی یدِهِ وَ أَضَاءَ كَمَا یضِی‏ءُ الْكَوْكَبُ الدُّرِّی فِی أُفُقِ السَّمَاءِ فَتَحَیرَ مِنْ ذَلِكَ نُوحٌ‏ فَأَنْطَقَ اللَّهُ ذَلِكَ الْمِسْمَارَ بِلِسَانٍ طَلْقٍ ذَلْقٍ‏[فَقَالَ عَلَى اسْمِ خَیرِ الْأَنْبِیاءِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّه‏ فَهَبَطَ عَلَیهِ جَبْرَئِیل: نوادرالمعجزات، ص 163.‏] فَقَالَ لَهُ یا جَبْرَئِیلُ مَا هَذَا الْمِسْمَارُ الَّذِی مَا رَأَیتُ مِثْلَهُ قَالَ هَذَا بِاسْمِ خَیرِ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ أَسْمِرْهُ فِی أَوَّلِهَا عَلَى جَانِبِ السَّفِینَةِ الْیمِینِ ثُمَّ ضَرَبَ بِیدِهِ عَلَى مِسْمَارٍ ثَانٍ فَأَشْرَقَ وَ أَنَارَ فَقَالَ نُوحٌ‏ وَ مَا هَذَا الْمِسْمَارُ فَقَالَ مِسْمَارُ أَخِیهِ وَ ابْنُ عَمِّهِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَأَسْمِرْهُ عَلَى جَانِبِ السَّفِینَةِ الْیسَارِ فِی أَوَّلِهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِیدِهِ إِلَى مِسْمَارٍ ثَالِثٍ فَزَهَرَ وَ أَشْرَقَ وَ أَنَارَ فَقَالَ هَذَا مِسْمَارُ فَاطِمَةَ فَأَسْمِرْهُ إِلَى جَانِبِ مِسْمَارِ أَبِیهَا ثُمَّ ضَرَبَ بِیدِهِ إِلَى مِسْمَارٍ رَابِعٍ فَزَهَرَ وَ أَنَارَ فَقَالَ مِسْمَارُ الْحَسَنِ فَأَسْمِرْهُ إِلَى جَانِبِ مِسْمَارِ أَبِیهِ ثُمَّ ضَرَبَ بِیدِهِ إِلَى مِسْمَارٍ خَامِسٍ فَأَشْرَقَ وَ أَنَارَ وَ بَكَى فَقَالَ یا جَبْرَئِیلُ مَا هَذِهِ‏ النَّدَاوَةُ فَقَالَ هَذَا مِسْمَارُ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی سَیدِ الشُّهَدَاءِ فَأَسْمِرْهُ إِلَى جَانِبِ مِسْمَارِ أَخِیهِ ثُمَّ قَالَ النَّبِی ص‏‏ وَ حَمَلْناهُ عَلى‏ ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ (قرآن کریم، سوره قمر، آیه 13.) قَالَ النَّبِی ص الْأَلْوَاحُ خَشَبُ السَّفِینَةِ وَ نَحْنُ الدُّسُرُ  لَوْلَانَا مَا سَارَتِ السَّفِینَةُ بِأَهْلِهَا" یعنی: هنگامى كه خداوند عزّ و جلّ اراده فرمود تا قوم نوح علیه السّلام را نابود كند، به او (نوح علیه السلام) وحى كرد تخته‏‌هاى چوب درخت ساج را دو نیم سازد. چون این كار را انجام داد، نمى‏‌دانست با آن‏ها چه باید بكند. جبرئیل نازل شد و شكل كشتى را به او نمایاند. او جعبه‌‏اى هم با خود آورده بود كه یك صد و بیست و نه هزار میخ‏ در آن بود. حضرت نوح‏ میخ‏‌ها را به تخته‏‌ها كوبید تا پنج میخ باقى ماند. به یكى از آن‏ها دست زد. در دستش درخشید و نورى [از آن] ساطع شد؛ چنان كه ستاره‏‌اى‏ پر نور در افق آسمان نور افشانى كند. نوح تعجّب كرد. خداوند آن میخ را به سخن واداشت و به زبان فصیح و گویا گفت: نام برترین پیامبران، محمّد بن عبدالله صلّى اللَّه علیه و آله و سلم، بر من است. جبرئیل فرود آمد. نوح از او پرسید: این چه میخى است كه تاكنون مانند آن را ندیده‌‏ام؟ گفت: این میخ به نام سرور پیامبران، محمّد بن عبد اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم است. آن را بر سمت راست جلوى كشتى بگذار. بعد دستش را به میخ دوم زد؛ آن هم درخشید و پرتو افشاند. نوح به جبرئیل گفت: این چه میخى است؟ جبرئیل گفت: این میخِ برادر و پسر عمویش، سرور اوصیاء علىّ بن ابى طالب است؛ پس آن را در جلوى كشتى، سمت چپ بكوب. بعد به میخ سوم دست زد؛ شكوفا شد و درخشید و نور داد. جبرئیل گفت: این میخِ فاطمه سلام الله تعالی علیها است؛ آن را كنار میخ پدرش بكوب. سپس دست برد و میخ چهارم را گرفت؛ آن هم روشنى داد و پرتو افشاند. جبرئیل گفت: این میخِ حسن علیه السّلام است؛ آن را در كنار میخ پدرش [علی] بكوب. سپس دستش را به میخ پنجم زد. از آن هم فروغى برخاست و نور افشاند ولی گریست. [نوح] گفت: ای جبرئیل، این چه گریه‌ای است؟ [جبرئیل] گفت: این میخِ حسین بن علی علیه السّلامسرور شهداست؛ آن را هم در كنار میخ برادرش بكوب. سپس پیامبر اكرم (ص) این آیه‏‌ى شریفه را خواند: «او را بر كشتى داراى تخته‏‌ها و میخ‏‌ها حمل كردیم.» پیغمبر (ص) فرمود: الواح، چوب‏هاى كشتى و ما، میخ‌‏هاى آن بودیم و اگر ما نبودیم كشتى مسافرانش را حركت نمى‌‏داد: بحارالانوار، ج 26، ص 332 و 333.

[21] "وَ هُمْ خَیرٌ مِنْكَ وَ مِنْ جَمِیعِ خَلْقِی وَ لَوْلَاهُمْ مَا خَلَقْتُكَ وَ لَا خَلَقْتُ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ لَا السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ" یعنی: ایشان از تو و از همه‌ی مخلوقاتم برترند. اگر آنها نبودند تو را خلق نمی‌كردم و همچنین نه بهشت و جهنم و نه آسمان و زمین را نمی‌آفریدم: بحارالانوار، ج 26، ص 273.

[22] "فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ * وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى‏ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ" یعنی: پس درهاى آسمان را به آبى ریزان بگشادیم. و زمین را به چشمه‏‌هاى روان بشكافتیم پس آب [آسمان و زمین‏] برای كارى که مقدّر شده بود به هم پیوستند: قرآن کریم، سوره قمر، آیات 11و 12.

[23] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "ارْتَفَعَ الْمَاءُ زَمَانَ نُوحٍ ع عَلَى كُلِّ جَبَلٍ وَ عَلَى‏ كُلِّ سَهْلٍ خَمْسَةَ عَشَرَ ذِرَاعاً" یعنی: ارتفاع آب در زمان نوح پانزده ذراع بالاتر از تمامى كوه‌ها و دشت‌ها بود: بحارالانوار، ج 11، ص 323 و 324.

[24] امام صادق علیه السلام از رسول خاتم نقل می‌فرمایند: "إِنَّ نُوحاً لَمَّا رَكِبَ فِی السَّفِینَةِ وَ خَافَ الْغَرَقَ قَالَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ لَمَّا أَنْجَیتَنِی مِنَ الْغَرَقِ فَنَجَّاهُ اللَّهُ عَنْه" یعنی: همانا وقتی که نوح سوار بر کشتی شد و از غرق شدن ترسید، گفت «خداوندا؛ از تو می‌خواهم تا به حق محمد و آل محمد مرا از غرق شدن نجات دهی» پس خدا [به همین سبب] او را نجات داد: بحارالانوار، ج 26، ص 319. ؛ همچنین امام رضا علیه السلام می‌فرمایند: "لَمَّا أَشْرَفَ نُوحٌ عَلَى الْغَرَقِ دَعَا اللَّهَ بِحَقِّنَا فَدَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ الْغَرَقَ" یعنی: هنگامی که نوح به غرق شدن نزدیک شد خدا را به حق ما [اهل بیت] خواند پس خدا از او غرق شدن را دفع کرد: بحارالانوار، ج 11، ص 69.

[25] امام محمد تقیعلیه السلام می‌فرمایند: "أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَى نُوحٍ ع أَنِّی قَدْ جَعَلْتُ قَوْسِی أَمَاناً لِعِبَادِی وَ بِلَادِی وَ مَوْثِقاً مِنِّی بَینِی وَ بَینَ خَلْقِی یأْمَنُونَ بِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ مِنَ الْغَرَقِ وَ مَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنِّی" یعنی: خداوند تعالی به نوح (ع) وحی نمود همانا من [رنگین]کمانم را امانی برای بندگانم و سرزمین هایم قرار می‌دهم و [آن را] پیمانی میان من و خلقم می‌گذارم مبنی بر اینکه تا روز قیامت از غرق شدن [به صورتی که قوم نوح غرق شدند] در امان بمانند و کیست که از من نسبت به عهدش وفادارتر باشد؟: بحارالانوار، ج 11، ص 288.

[26] امیرمومنان می‌فرمایند: "لَا تَقُلْ قَوْسَ قُزَحَ فَإِنَّ قزحا [قُزَحَ‏] الشَّیطَانُ وَ لَكِنَّهَا الْقَوْسُ وَ أَمَانُ أَهْلِ الْأَرْضِ فَلَا غَرَقَ بَعْدَ قَوْمِ نُوح‏" یعنی: نگو «قوس قزح» چراکه «قزح» شیطان است در حالی که آن کمانی است که امان اهل زمین است (قوس الله است، نه قوس شیطان: بحارالانوار، ج 33، ص 239.) تا پس از قوم نوح [آنگونه که ایشان غرق شدند] غرق نشوند:بحارالانوار، ج 56، ص 384.

[27] "أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِكُمْ" یعنی: به عهد من وفا کنید تا به عهدتان وفا کنم: قرآن کریم، سوره بقره، آیه 40.

[28] بنگرید به پاورقی شماره 26.

[29] امام سجاد علیه السلام می‌فرمایند: "نَحْنُ أَمَانُ‏ أَهْلِ‏ الْأَرْض‏" یعنی: ما [اهل بیت] امان اهل زمین هستیم: بحارالانوار، ج 23، ص 6.

[30] رسول رحمت می‌فرمایند: "أَهْلُ بَیتِی كَسَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِق‏" یعنی: اهل بیت من همانند کشتی نوح هستند؛ هرکه به آنها در آید نجات می‌یابد و هرکه از ایشان تخلف ورزد غرق می‌شود: بحارالانوار، ج 23، ص 155.

[31] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: " لَمَّا هَبَطَ نُوحٌ مِنَ السَّفِینَةِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ مَا فِی الْأَرْضِ رَجُلٌ أَعْظَمَ مِنَّةً عَلَی مِنْكَ دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَى هَؤُلَاءِ الْفُسَّاقِ فَأَرَحْتَنِی مِنْهُم‏‏" یعنی: وقتى كه نوح از كشتى فرود آمد، ابلیس به نزد وى آمد و گفت: هیچ مردى در روى زمین نیست كه بیش از تو بر من منّت داشته باشد، چراکه تو این قوم فاسق را نفرین كردى و مرا [از زحمت گمراه كردن آنها] راحت نمودی:‏ بحارالانوار، ج 11، ص 317.

[33]به عنوان نمونه خداوند می‌فرماید: "كَذَّبَتْ عَادٌ فَكَیفَ كاَنَ عَذَابىِ وَ نُذُر" یعنی: قوم عاد [هود را] دروغگو انگاشتند پس [بنگر كه‏] عذاب و بیم‏‌دادن من چگونه بود؟: قرآن کریم، سوره قمر، آیه 18. ؛ "كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُر" یعنی: قوم ثمود نیز بیم‏‌كنندگان را دروغگو انگاشتند: همان، آیه 23. ؛ "فَقَالُواْ أَ بَشَرًا مِّنَّا وَاحِدًا نَّتَّبِعُهُ إِنَّا إِذًا لَّفِى ضَلَالٍ وَ سُعُرٍ * أَ ءُلْقِىَ الذِّكْرُ عَلَیهِ مِن بَینِنَا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ" یعنی: و گفتند: آیا یك نفر آدمى از میان خود (صالح) را پیروى كنیم؟! ما آنگاه در گمراهى و دیوانگى باشیم. آیا از میان [همه‌ی] ما ذکر (کلام خدا) بر او افكنده شده؟! بلكه او دروغ پردازى خودپسند و برترى‏‌جوست: همان، آیات 24 و 25. ؛ "كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ عَادٌ وَ فِرْعَوْنُ ذُو الْأَوْتَادِ * وَ ثَمُودُ وَ قَوْمُ لُوطٍ وَ أَصْحابُ الْأَیكَة أُولئِكَ الْأَحْزابُ * إِن كلٌّ إِلَّا كَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ" یعنی: پیش از آنها قوم نوح و عاد و فرعون صاحب میخ‌ها، نیز تكذیب كردند؛ و ثمود و قوم لوط و مردم ایكه نیز، اینانند آن گروه‏‌ها [ى كافر]؛ هیچ كس از اینان نبود مگر آنكه پیامبران را تكذیب كردند پس كیفر من [بر آنان‏] سزا گشت: قرآن کریم، سوره ص، آیات 12 تا 14.

[34]به عنوان نمونه خداوند می‌فرماید: "وَ فىِ مُوسىَ إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ فَتَوَلىَ‏ بِرُكْنِهِ وَ قَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجنُونٌ" یعنی: و در [داستان‏] موسى [نیز نشانه و عبرتى است‏] آنگاه كه او را با حجتى روشن و آشكار به نزد فرعون فرستادیم؛ پس [فرعون‏] با اركان [دولت‏] خود روى برتافت و گفت: «[این شخص] ساحر یا دیوانه‏‌اى است: قرآن کریم، سوره ذاریات، آیات 38 و 39.

[35]به عنوان نمونه خداوند می‌فرماید: "وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى‏ بِآیاتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِینٍ * إِلى‏ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ" یعنی: و هر آینه موسى را با نشانه‌‏هاى خویش و حجتهاى روشن فرستادیم؛ به سوى فرعون و هامان و قارون، پس گفتند: جادوگرى است دروغگو: سوره غافر، آیات 23 و 24.

[36]امام باقر علیه السلام می‌فرمایند: "ثُمَّ أَرْسَلَ الرُّسُلَ‏ تَتْرا كُلَّ ما جاءَ أُمَّةً رَسُولُها كَذَّبُوهُ‏ ...‏ (قرآن کریم، سوره مومنون، آیه 44.) وَ كَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَقْتُلُ نَبِیاً وَ اثْنَانِ قَائِمَانِ وَ یقْتُلُونَ اثْنَینِ وَ أَرْبَعَةٌ قِیامٌ حَتَّى أَنَّهُ كَانَ رُبَّمَا قَتَلُوا فِی‏ الْیوْمِ‏ الْوَاحِدِ سَبْعِینَ نَبِیاً وَ یقُومُ سُوقُ قَتْلِهِمْ‏ آخِرَ النَّهَار" یعنی: بعد از آن [خداى تعالى] رسولان را پى در پى ارسال كرد و هر گاه كه رسولى بر امّتى مى‏‌آمد او را تكذیب مى‏‌كردند ... و بنى اسرائیل پیامبران را مى‏‌كشتند و این در حالى بود كه دو پیامبر دیگر ایستاده منتظر كشته شدن بودند، و دو پیامبر را مى‌‏كشتند در حالى كه چهار پیامبر دیگر ایستاده بودند تا آنكه چه بسا در یك روز هفتاد پیامبر را مى‌‏كشتند و بازار كشتار آنها تا پایان روز برقرار بود: کافی (الاسلامیه)، ج 8، ص 116.

منبع: بنیاد علمی فرهنگی محمد(ص)

logo test

ارتباط با ما