بسم الله الرّحمن الرّحیم
عهد معهود
درس گفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: زهرا مرادی
در دورهی «عهد معهود» با حقایقی از آفرینش آدم علیه السلام و فلسفهی خلقت آدمی به روایت هدایتگران آسمانی آشنا خواهید شد. همچنین در این دوره، از عهدی که آدم علیه السلام با خداوند متعال میبندد سخن خواهیم گفت؛ عهدی که قرار میشود تمامی بنی آدم – از جمله من و شما – تا قیام قیامت به آن پایبند بمانند!
درس چهاردهم: ابلاغ عهد معهود توسط موعود عهد
در جلسهی گذشته گفتیم بزرگان یهود همهی تلاش خود را به کار بستند تا با کشتن «احمد» از تعهد به عهد معهود شانه خالی کنند و دیگر مجبور نباشند تحت سرپرستی رسول خاتم و 12 جانشین ایشان قرار بگیرند. اما خداوند متعال اراده کرده بود موعود عهد متولد شود و به بعثت برسد. محمد صلی الله علیه و آله و سلّم همگان را به اسلام (تسلیم شدن در برابر خالق متعال) فرا خواند و همچنانکه از ابتدای خلقتِ آدم علیه السلام در عهد معهود تصریح شده بود شرط ایمان به خداوند متعال و اطاعت از خالق، پذیرش دوستی، مِهتری و سرپرستیِ محمد صلی الله علیه و آله و اهل بیت پاکش بود.
در این دعوت همگانی به سوی رضایت خداوند رحمان و در نتیجه، خوشبختی ابدی برای ایمان آورندگان، یهودیان نیز به صورت ویژه مورد خطاب قرار گرفتند. محمد مصطفی که عصارهی رحمت خدا بر عالمیان بود، آنها را به پایبندی به آنچه بین مسلمانان و یهودیان و مسیحیان، مشترک بود (إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ)[1] فراخواند؛ یعنی شهادت به اینکه خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد (ص) – که وصفش در تورات و انجیل آمده بود - فرستادهی اوست![2] رسول خاتم به ایشان بشارت داد چنانچه ایمان بیاورند، پروردگار مهربان خطاهای گذشتهشان را میبخشد و جایگاهشان را بهشت قرار خواهد داد.[3] اما یهودیان به سخنان وی توجهی نکردند.
خداوند متعال بار دیگر عهدی را که بنی اسراییل با خدا بسته بودند به یادشان آورد و با آنها اتمام حجت کرد:
"يا بَني إِسْرائيل ... أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِكُم ..."[4]
ای بنی اسراییل ... به عهدی که با من بسته بودید وفا کنید تا من هم به عهدم وفا کنم.
[همان عهدی] که پیامبرانتان از پیشنیان شما گرفتند و آنان را فرمان دادند آن عهد را به فرزندان خود برسانند تا به محمد قریشی هاشمی که با آیات تایید شده (نشانههای آشکار و نیرومند) هویدا میشود و به معجزههایی شگفت تایید میشود، ایمان آورند ...
و علی بن ابیطالب از بزرگترین آیات [و معجزات] او (محمد ص) قرار گرفت؛ همان [علی] که همتا و همراه او بود و عقلش از عقل او، و علمش از علم او، و حکمش از حکم او بود ...
[به عهدتان وفا کنید] تا من نیز به عهدم وفا کنم. [همان عهدی] که به سبب آن برای شما آسایش جاودان در سرای کرامت و اقامتگاه رحمت واجب کردهام (به شرط آنکه شما عهد خود را عمل کرده باشید)
وَ إِيَّايَ فَارْهَبُونِ فِي مُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ ص
و بترسید از [بلا و انتقامِ] من در مخالفت با محمد (ص)"[5]
این کلام خدا علاوه بر آنکه برای یهودیان اتمام حجتی از جانب خداوند قهار محسوب میشد، پرده از آنچه پوشانده بودند نیز بر میداشت. بزرگان یهود سالها تلاش کرده بودند تا ردّ عهد و مفاد آن را از آثار و کتب انبیاءشان پاک کنند. تورات موسی از صندوقی که نامش صندوق عهد بود دزدیده شد، انجیل عیسی که بشارت به آمدن موعود عهد بود، ناپدید شد، کتاب مقدس به دو بخش عهد قدیم و عهد جدید خوانده شد، بی آنکه کسی بداند عهد اصلی چه بوده، ... اما به یکباره با افشاگری قرآن و مبیّن آن، ماجرا آشکار گردید. این بار خود موعود عهد بود که آنها را به وفاداری به عهد معهود فرا میخواند.
اما از میان یهودیان، جز عدهی اندکی، به جایگاه رسول خاتم و خاندانش اقرار نکردند و سایر بنی اسراییل از پذیرش عهد سر باز زدند.[6] آنها با وجود آنکه به تصریح قرآن، موعود عهد - یعنی احمد - را از روی نشانههای موجود در کتب انبیاءشان، به همان خوبی که فرزندانشان را میشناختند، شناخته بودند؛ مدعی شدند محمد (ص) کسی نیست که در کتابهای آسمانیشان به پذیرش و اطاعت از او امر شده بودند:
"الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَريقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُون"[7]
كسانى كه به ايشان كتاب [آسمانى] دادهايم، همانگونه كه پسران خود را مىشناسند، او (محمد) را مىشناسند و مسلماً گروهى از ايشان حقيقت را نهفته مىدارند و خودشان [هم] مىدانند.
کارشکنیها آغاز شد. یهودیان با عدهای از مشرکان که به خاطر جهل و حفظ منافع و موقعیت خود، از رسول رحمت تبعیت نکردند، همراه شدند[8] تا نگذارند کلام خدا بیش از این پخش شود و تعداد مسلمانان (در واقع پذیرندگان عهد معهود) افزایش یابد. آنها در تحقق این هدف از هیچ حربهای غافل نشدند. گاه نقشهی ترور رسول خاتم را کشیدند؛[9] گاه مشرکان را در جنگ با پیامبر تجهیز نمودند[10] و گاهی هم خود یک تنه به جنگ علیه کسی که خداوند دوستی و اطاعت از او را عهد خود با آدمیان قرار داده بود، پرداختند.[11]
اما هیچ کدام از این اقدامات، مانع از رسیدن پیام هدایت به مردم و دعوتشان به صراط مستقیم الهی نشد. فرستادهی صدّیق و امین خدا گفتنیها را گفته بود.
او به مردم گفته بود دشمنیِ ابلیس با آدمیان از کجا آغاز شده بود.
گفته بود که شیطان چگونه از اجرای دستور خداوند شانه خالی کرده بود و به آدم علیه السلام که حامل نور 14 برگزیدهی خدا (یعنی محمد و اهل بیت پاکش) بود، سجده نکرده بود. و همین تمرّد از فرمان الهی و نپذیرفتن جایگاه رسول خاتم و فرزندانش سببِ رانده شدن شیطان از درگاه الهی شده بود.[12]
نبیّ اکرم خبر داده بود که شیطان نسبت به بنی آدم کینه به دل گرفته و سوگند یاد کرده:
"لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَک المستَقِیم"[13]
قطعا بر سر صراط مستقیم تو به کمین آنها مینشینم.
مردم از هشدار خداوند به بنی آدم آگاه بودند. میدانستند خالق متعال فرموده مراقب شیطان باشند و عهد ببندند از صراط مستقیم الهی جدا نشوند. رسول اکرم بارها این کلام خدا را با صوت دلنشینش برای مردم تلاوت کرده بود که:
"أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ * وَأَنْ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ"[14]
ای فرزندان آدم؛ آيا با شما عهد نبستم که شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشکار شماست؟ و مرا بپرستيد که صراط مستقیم اين است؟
و کسی نبود که نداند «صراط مستقیمی» که شیطان سوگند خورده بود تا آدمیان را از آن منحرف سازد،
همان صراطی که خدا دربارهاش از بنی آدم عهد گرفته بود،
همان عهد معهود،
رسول خاتم و اهل بیت پاکش بودند! [15]
اما با همهی گفتههای رسول و دانستههای مردم، برای آنکه هیچ شکّ و شبهه و بهانهای باقی نماند، به امر خدا همهی مسلمانان از شهرها و روستاهای دور و نزدیک در اجتماعی بی سابقه و در مکانی به نام غدیر خم جمع شدند تا بار دیگر رسول خاتم با آنها دربارهی عهد معهود[16] اتمام حجت کند:
ای مردم؛ صراط مستقیمی که دربارهاش با خدا عهد بسته بودید تا پیروش باشید، [17]
همان که در نمازهایتان آن را طلب میکنید،[18]
من و جانشینم علی و یازده هدایتگر از نسل علی هستیم ![19]
من همانم که پیامبران و رسولان پیشین دربارهام بشارت دادهاند.[20]
من حجت خدا بر همهی مخلوقاتش در زمین و آسمان هستم.[21]
و این علی، برادر من، وصیّ من، جامع علم من، و جانشین من است.[22] خداوند دین شما را با امامت او کامل میکند. هر کس به او و به فرزندانش اقتدا نکند، اعمالش در دنیا و آخرت از بین رفته و در آتش دائمی خواهد بود.[23]
پس با قلبهایتان، جانهایتان، زبانهایتان و دستهایتان در پذیرش و یاری او و یازده امام از نسل او عهد ببندید و بر عهدتان پایبند بمانید.[24]
این عهد را حاضران به غایبان و پدران به فرزندان تا قیام قیامت برسانند.[25]
بدانید هر کس عهدش را بشکند به ضرر خود شکسته؛ و هر که به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر عظیمی عنایت میفرماید.[26]
و اینگونه بود که روز غدیر خم، روز «عهد معهود» نام گرفت![27]
و همان روز بود که صدای ضجّهی شیطان بلند شد.[28] او از همان روز نخست که آدم خلق شد همه کاری کرده بود تا عهد معهود فراموش شود و بنی آدم از صراط مستقیم الهی بیرون بیفتند. اما اکنون اگر این جماعت که تک به تک با رسول خاتم و وصیّ بزرگوارش بیعت کردند، به عهد خویش وفادار بمانند و به صراط مستقیم الهی متمسّک شوند، همهی تلاشها و نقشه هایش بر باد فنا خواهد رفت.
حال و روز یهودیان نیز بهتر از شیطان نبود. آنها نتوانسته بودند مانعِ تحقق وعدهی خدا به ابراهیم شوند. نتوانسته بودند شرافتی را که خداوند دربارهی بنی اسماعیل بشارت داده بود، از آنِ بنی اسراییل کنند. نتوانسته بودند احمد را از میان بردارند و عهد معهود را لا به لای تاریخی که با خون و خیانت رقم زده بودند، مدفون سازند. موعود عهد مقابل ایشان ایستاده بود و آنچنان که همگان تا قیام قیامت ببینند وصیّ و جانشین خویش را بالا آورده بود و با صدایی رسا اعلام میکرد ای مردم موعود معهود منم و پس از من علی و بعد از او حسن، سپس حسین و فرزندان حسین تا آخرینشان مهدی. همان مهدی که غالب است بر ادیان و همگان تحت حکم او در خواهند آمد.[29]
این، یعنی پایان کار یهود و البته شیطان!
پس باید مکری جدید خلق میکردند. هنوز کمی فرصت باقی بود.
نکات مهم این جلسه:
- رسول خاتم یهودیان و مسیحیان را دعوت کرد تا به همان چیزی که در تورات موسی و انجیل عیسی هم آمده اقرار کنند. یعنی شهادت به «لا اله الا الله» و «محمد رسول الله».
- خداوند برای آخرین بار یهودیان را به وفای به عهد معهود که پیامبران پیشین نیز به آنها گوشزد کرده بودند فرا خواند و فرمود اگر به عهدتان درباره ی پذیرش و یاریِ احمد وفا کنید، من هم به عهدم عمل میکنم؛ وگرنه از عاقبت مخالفت با محمد (ص) که موعود عهد است بترسید.
- یهودیان با آنکه از روی نشانههای کتب آسمانیشان رسول خاتم را به همان خوبی که فرزندانشان را تشخیص میدادند، میشناختند، مدعی شدند او «احمد» نیست و به نبوتش اقرار نکردند.
- آنها برای آنکه جلوی ابلاغ عهد معهود را به مردم بگیرند از هیچ کاری دریغ نکردند تا آنجا که به جنگ علنی با پیامبر تن در دادند.
- اما با همهی کارشکنیهای یهودیان و مشرکان، پیام هدایت به مردم رسید. برای آنکه جای هیچ شک و شبههای باقی نماند، پیامبر مردم را از مناطق مختلف در مکانی به نام غدیر جمع کرد و به صورت رسمی عهد معهود را به ایشان ابلاغ فرمود.
- در آن روز که روز «عهد معهود» نیز نامیده میشود، پیامبر صریحا فرمود عهدی که خدا با بنی آدم در پیروی از صراط مستقیم الهی بست، همان صراطی که شیطان سوگند خورده بود مردم را از آن منحرف سازد، رسول خاتم، امیر مومنان، حسن، حسین و نه فرزند از نسل حسین است که آخرینشان مهدی است.
- همهی حاضران در غدیر با پیامبر و وصیّ ایشان دربارهی عهد معهود بیعت کردند و وعده دادند پیام غدیر را به غایبان و فرزندانشان تا قیام قیامت انتقال دهند.
- شیطان که میدانست عمل به عهد معهود و تمسّک به پیامبر و علی و اولاد علی راه نجات و هدایت آدمیان است، از بیعت مردم در آن روز شیون سر داد.
[1] "یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ": قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 64.
[2] امام صادق علیه السلام به عنوان ششمین مفسّر و مبیّن حقیقی قرآن پس از رسول خاتم در تبیین آیهی 64 سورهی آل عمران فرمودند: "أن الكلمة هاهنا هی شهادة أن لا إله إلا الله، و أن محمدا رسول الله (صلى الله علیه و آله)، و أن عیسى عبد الله، و أنه مخلوق كآدم" یعنی: همانا «الکلمة» در این آیه شهادت به این است که خدایی جز الله نیست و محمد رسول خداست و عیسی (ع) بندهی خداست و او هم همچون آدم (ع) مخلوق است: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 639. ذیل آیهی 64 سورهی آل عمران.
[3] "وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْكِتَابِ ءَامَنُواْ وَ اتَّقَوْاْ لَكَفَّرْنَا عَنهُمْ سَیاتهِمْ وَ لَأَدْخَلْنَاهُمْ جَنَّاتِ النَّعِیم" یعنی: و اگر اهل كتاب ایمان آورند و تقوا پیشه سازند، هر آینه بدیهاشان را از آنها بزداییم و آنان را به بهشتهاى پُرنعمت درآوریم: قرآن کریم، سوره مائده، آیه 65.
[4] قرآن کریم، سوره بقره، آیه 40.
[5] امام حسن عسکری به عنوان یازدهمین مفسّر و مبیّن حقیقی قرآن پس از رسول خاتم، در تبیین آیهی 40 سورهی بقره فرمودند: "یا بَنِی إِسْرائِیلَ وُلْدَ یعْقُوبَ إِسْرَائِیلَ اللَّهِ اذْكُرُوا نِعْمَتِی الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیكُمْ لَمَّا بَعَثْتُ مُحَمَّداً ص وَ أَقْرَرْتُهُ فِی مَدِینَتِكُمْ وَ لَمْ أُجَشِّمْكُمُ الْحَطَّ وَ التَّرْحَالَ إِلَیهِ وَ أَوْضَحْتُ عَلَامَاتِهِ وَ دَلَائِلَ صِدْقِهِ لِئَلَّا یشْتَبِهَ عَلَیكُمْ حَالُهُ وَ أَوْفُوا بِعَهْدِی الَّذِی أَخَذَتْهُ عَلَى أَسْلَافِكُمْ أَنْبِیاؤُهُمْ وَ أَمَرُوهُمْ أَنْ یؤَدُّوهُ إِلَى أَخْلَافِهِمْ لَیؤْمِنُنَ بِمُحَمَّدٍ الْعَرَبِی الْقُرَشِی الْهَاشِمِی الْمُبَانِ بِالْآیاتِ الْمُؤَیدِ بِالْمُعْجِزَاتِ الَّتِی مِنْهَا أَنْ كَلَّمَتْهُ ذِرَاعٌ مَسْمُومَةٌ وَ نَاطَقَهُ ذِئْبٌ وَ حَنَّ إِلَیهِ عُودُ الْمِنْبَرِ وَ كَثَّرَ اللَّهُ لَهُ الْقَلِیلَ مِنَ الطَّعَامِ وَ أَلَانَ لَهُ الصَّعْبَ مِنَ الْأَحْجَارِ وَ صَلُبَ لَهُ الْمِیاهُ السَّیالَةُ وَ لَمْ یؤَیدْ نَبِیاً مِنْ أَنْبِیائِهِ بِدَلَالَةٍ إِلَّا وَ جَعَلَ لَهُ مِثْلَهَا أَوْ أَفْضَلَ مِنْهَا وَ الَّذِی جَعَلَ مِنْ أَكْبَرِ آیاتِهِ عَلِی بْنَ أَبِی طَالِبٍ شَقِیقَهُ وَ رَفِیقَهُ عَقْلُهُ مِنْ عَقْلِهِ وَ عِلْمُهُ مِنْ عِلْمِهِ وَ حُكْمُهُ مِنْ حُكْمِهِ مُؤَیدُ دِینِهِ بِسَیفِهِ الْبَاتِرِ بَعْدَ أَنْ قَطَعَ مَعَاذِیرَ الْمُعَانِدِینَ بِدَلِیلِهِ الْقَاهِرِ وَ عِلْمِهِ الْفَاضِلِ وَ فَضْلِهِ الْكَامِلِ أُوفِ بِعَهْدِكُمْ الَّذِی أَوْجَبْتُ بِهِ لَكُمْ نَعِیمَ الْأَبَدِ فِی دَارِ الْكَرَامَةِ وَ مُسْتَقَرِّ الرَّحْمَةِ وَ إِیای فَارْهَبُونِ فِی مُخَالَفَةِ مُحَمَّدٍ ص فَإِنِّی الْقَادِرُ عَلَى صَرْفِ بَلَاءِ مَنْ یعَادِیكُمْ عَلَى مُوَافَقَتِی وَ هُمْ لَا یقْدِرُونَ عَلَى صَرْفِ انْتِقَامِی عَنْكُمْ إِذَا آثَرْتُمْ مُخَالَفَتِی": بحارالانوار، ج 26، ص 287 و 288.
[6] "وَ لَوْ ءَامَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكاَنَ خَیرْاً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَ أَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُون"یعنی: اگر اهل كتاب ایمان آورده بودند هر آینه برایشان بهتر بود، برخى از آنان مؤمنند و بیشترشان فاسق هستند: قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 110.
[7] قرآن کریم، سوره بقره، آیه 146.
[8] خداوند در قرآن کریم بدترین دشمنان مسلمانان را یهودیان و به تبعِ آنها مشرکین معرفی میکند: "لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَ الَّذینَ أَشْرَكُوا" یعنی: مسلّما سرسختترین مردم را در دشمنى با مؤمنان، یهودیان و مشركان مىیابى: قرآن کریم، سوره مائده، آیه 82.
[9] مانند ماجرای تهیهی غذای مسوم توسط زن یهودی برای پیامبر: بحارالانوار، ج 17، ص 395.
[10] مانند جنگ احد و احزاب
[11] مانند جنگ خیبر
[13] قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 16.
[14] قرآن کریم، سوره یس، آیه 60 و 61.
[15] بخشی از خطابهی غدیر: "مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَكُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِی مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ أَئِمَّةٌ یهْدُونَ بِالْحَقِ وَ بِهِ یعْدِلُون": بحارالانوار، ج 37، ص 212.
[16] یکی از نامهای روز غدیر، روز «عهد معهود» است: "إِنَّ هَذَا یوْمٌ عَظِیمُ الشَّأْنِ فِیهِ وَقَعَ الْفَرَجُ وَ رُفِعَتِ الدَّرَجُ وَ وَضَحَتِ الْحُجَجُ وَ هُوَ یوْمُ الْإِیضَاحِ وَ الْإِفْصَاحِ من [عَنِ] الْمَقَامِ الصِّرَاحِ وَ یوْمُ كَمَالِ الدِّینِ وَ یوْمُ الْعَهْدِ الْمَعْهُود ...": بحارالانوار، ج 94، ص 116.
[17] بنگرید به پاورقی شماره 14 و 15.
[18] "اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیم": قرآن کریم، سوره حمد، آیه 6.
[19] بنگرید به پاورقی شماره 15.
[20] بخشی از خطابه غدیر: "َأَیهَا النَّاسُ بِی وَ اللَّهِ بَشَّرَ الْأَوَّلُونَ مِنَ النَّبِیینَ وَ الْمُرْسَلِین": بحارالانوار، ج 37، ص 208.
[21] "أَنَا خَاتَمُ الْأَنْبِیاءِ وَ الْمُرْسَلِینَ وَ الْحُجَّةُ عَلَى جَمِیعِ الْمَخْلُوقِینَ مِنْ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِین": همان.
[22] "مَعَاشِرَ النَّاسِ هَذَا عَلِی أَخِی وَ وَصِیی وَ وَاعِی عِلْمِی وَ خَلِیفَتِی عَلَى أُمَّتِی": همان، ص 209.
[23] "مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِینَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ یأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ یقُومُ مَقَامَهُ مِنْ وُلْدِی مِنْ صُلْبِهِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فاولئِكَحَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِی النَّارِ هُمْ خالِدُونَ لا یخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ ینْظَرُون (سوره بقره، آیه 162.)": همان، ص 210.
[24] اشاره به فرازی از خطابهی غدیر که رسول خاتم فرمودند: "فَقُولُوا بِأَجْمَعِكُمْ إِنَّا سَامِعُونَ مُطِیعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتَ عَنْ رَبِّنَا وَ رَبِّكَ فِی أَمْرِ عَلِی وَ أَمْرِ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ نُبَایعُكَ عَلَى ذَلِكَ بِقُلُوبِنَا وَ أَنْفُسِنَا وَ أَلْسِنَتِنَا وَ أَیدِینَا عَلَى ذَلِكَ نَحْیا وَ نَمُوتُ وَ نُبْعَثُ لَا نُغَیرُ وَ لَا نُبَدِّلُ وَ لَا نَشُكُّ وَ لَا نَرْتَابُ وَ لَا نَرْجِعُ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا نَنْقُضُ الْمِیثَاقَ وَ نُطِیعُ اللَّهَ وَ عَلِیاً أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّة ...": همان، ص 215 و 216.
[25] "فَلْیبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یوْمِ الْقِیامَة": همان، ص 211.
[26] رسول خاتم در بخشی از خطابهی غدیر با خواندن آیه 10 از سوره بقره به مردم هشدار دادند هرکس عهد خود را با خدا بشکند، به ضرر خود رفتار کرده: "فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما ینْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَیهُ اللَّهَ فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً": همان، ص 214.
[27] بنگرید به پاورقی شماره 16.
[28] امام باقر علیه السلام فرمودند: "لَمَّا أَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِیدِ عَلِی ع- یوْمَ الْغَدِیرِ صَرَخَ إِبْلِیسُ فِی جُنُودِهِ صَرْخَةً فَلَمْ یبْقَ مِنْهُمْ أَحَدٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا أَتَاهُ فَقَالُوا یا سَیدَهُمْ وَ مَوْلَاهُمْ مَا ذَا دَهَاكَ فَمَا سَمِعْنَا لَكَ صَرْخَةً أَوْحَشَ مِنْ صَرْخَتِكَ هَذِهِ فَقَالَ لَهُمْ فَعَلَ هَذَا النَّبِی فِعْلًا إِنْ تَمَّ لَمْ یعْصَ اللَّهُ أَبَداً" یعنی: هنگامی که رسول خدا در روز غدیر خم دست علی(ع) را در دست گرفت، شیطان در میان سپاهیانش نعره برآورد و هیچ یک از آنها چه در خشكى و چه دریا به جاى نماند مگر آنكه در پى نعرهی او به سویش دویدند و گفتند: اى آقا و مولا! چه بر سر تو آمده؟ ما هرگز از تو نعره اى دهشتناک تر از این نعره نشنیده بودیم. او بدیشان گفت: این پیامبر كارى كرد كه اگر براستى این كار تحقّق یابد دیگر كسى هرگز خدا را نافرمانى نكند: بحارالانوار، ج 28، ص 256 و 257.
[29] اشاره به قسمتی از خطابهی غدیر که پیامبر، آخرین هدایتگر آسمانی «مهدی (ع)» را معرفی میفرماید: "ألَا إِنَّهُ الظَّاهِرُ عَلَى الدِّین ... أَلَا وَ إِنَّهُ وَلِی اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حَكَمُهُ فِی خَلْقِهِ وَ أَمِینُهُ فِی سِرِّهِ وَ عَلَانِیتِه": بحارالانوار، ج 37، ص 213 و 214.