اساسا نقطه آغاز تشیع در جهان اسلام حجاز و بهطور مشخص مدینه منوره بوده است كه گروهی از صحابه پیامبر(ص) همچون ابوذر و سلمان و مقداد و عمار و ... - به پیروی از نص و اشاره پیامبر اعظم(ص) هسته اولیه تشیع را در مدینه تشكیل دادند. بعدا در همان قرن اول تشیع به عراق و ایران نیز راه یافت ولی همواره در مدینه نیز گروهی از شیعیان حضور داشتند. امروزه نیز گروهی از شیعیان كه به “نخاوله” شهرت دارند، در این شهر مقدس سكونت دارند.شیعیان حدود %10 از مردم عربستان را تشكیل می دهند یعنی جمعیت آنها حدود 2700000 نفر است. آنان غالبا در مناطق شرقی (احساء ، قطیف) سكونت دارند.
این مناطق در سال 1913م به دولت جدید عربستان ملحق شده است. هنگامی كه ملك عبدالعزیز منطقه شرقی را به قلمرو خود ضمیمه كرد شیعیان با او توافق كردند كه بتوانند شعایر مذهبی خود را آزادانه به جا آورند. برخی از شیعیان نیز در حجاز و بویژه مدینه منوره سكونت دارند. شیعیان اسماعیلی و زیدی نیز در “نجران” و جنوب سكونت دارند. تنها در ریاض 30 هزار شیعه هستند كه برای كار و تجارت به آنجا آمده اند.
شدت تنش میان شیعه و سلفیه :
تنش بین شیعه و سلفیه(وهابیها) از سال 1926م كه قبایل اخوان سلفی فعالیت خود علیه ملك عبدالعزیز سعودی را آغاز كردند شدت یافت. آنان در یك گردهمایی انتقادات متعددی به ملك عبدالعزیز وارد كردند: نخست اینكه او خود را پادشاه نامیده بود حال آنكه نظام پادشاهی حرام است. دوم اینكه او از اتومبیل و تلفن و تلگراف استفاده می كرد حال آنكه این وسایل در نظرشان، جادو و حرام بود. سوم اینكه عبدالعزیز شیعیان احساء و قطیف را وادار به اجرای اسلام صحیح(!!وهابیت) ننموده بود.
فتوا علیه شیعه :
ملك عبدالعزیز در سال 1927م تصمیم گیری درباره مطالبات قبایل وهابی را به علما واگذاشت. علمای وهابی فتوا دادند كه پادشاه باید شیعیان را به بیعت بر پایه “اسلام صحیح” كه در كتاب التوحید محمد بن عبدالوهاب آمده!! وادار كند و آنان را از انجام شعایر شیعی بازداشته، مكانهای دینی آنها را كه جایگاه بدعت است منهدم كند.
اما عبدالعزیز به فتوای علما به طور كامل عمل نكرد جز اینكه مزار امامان بقیع علیهم السلام را تخریب نمود و از عزاداری علنی برای امام حسین علیه السلام جلوگیری كرد. وی نتوانست شیعیان را به سنی گری و وهابیگری وادار كند زیرا شرایط داخلی و خارجی دولت نوپای سعودی مانع از آن بود. از سوی دیگر عبدالعزیز در پی فرصتی برای كاستن دخالت وهابیها در اداره كشور بود بنابراین طی جنگ “سبله” قبایل وهابی را سركوب كرد.
یكی از عوامل كه مانع از فشار بیشتر پادشاه سعودی بر شیعیان شد این بود كه شیعیان در منطقه ای حاصلخیز از نظر كشاورزی و اقتصادی زندگی می كردند و در پرداخت خراج به دولت نیز پایبندی داشتند بنابراین درگیری با آنان به زیان دولت بود.
جریانهای سلفی پس از عبدالعزیز نیز همواره، فرزندان او را به سختگیری بر شیعیان واداشتهاند. آنان همواره نمایندگانی در نهادهای امنیتی داشتند كه برای اثبات وفاداری دولت به وهابیت، شیعیان را تحت فشار قرار میدادند.
اما به مرور زمان با تعدد و تنوع جریانهای سلفی، در زمان ما گرایشهای سلفی جدیدی بروز كردهاند كه تشیع را به عنوان یك واقعیت اسلامی می پذیرند.
مسئله شیعه بهانه ای برای وهابیها :
وهابیها همواره از ارتباط تاكتیكی خود با دولت سعودی در رنج بودهاند. آنان بر پایه توافق تاریخی كه بین محمد بن سعود ( نیای آل سعود) و شیخ محمد بن عبدالوهاب (بنیانگذار وهابیت) انجام گرفت مجبور به همكاری با دولت سعودی بودند. اما به تدریج فهمیدند كه آل سعود در اثر اقتضائات زمان به دنبال كاستن نفوذ آنان هستند بنابراین سعی كردند بهانههایی را برای امتیاز گرفتن از آنان مطرح كنند. یكی از بهانهها كه وهابیها برای امتیاز گرفتن از آل سعود مطرح میكنند مسئله شیعه است. قبایل وهابی در سال 1925م در راستای چالشهای خود با دولت سعودی از ملك عبدالعزیز خواستند كه از انجام شعایر شیعیان احساء جلوگیری كند و آنان را از توسل به اهل بیت علیهم السلام و برگزاری مراسم میلاد و وفات پیامبر صلی الله علیه وآله و علی علیه السلام و سفر برای زیارت نجف و كربلا بازداشته، تدریس آثار محمد بن عبدالوهاب به شیعیان را اجباری كند! اما عبدالعزیز بسیاری از خواستههای قبایل را نپذیرفت بلكه برای زهر چشم گرفتن از آنان “جنگ سبله” را به راه انداخت.
سركوب قبایل وهابی توسط عبدالعزیز واكنش او به سهمخواهی و دخالتهای روزافزون وهابیها در امور كشور بود. این نبرد به انهدام نیروی نظامی قبایل وهابی انجامید تا دیگر نتوانند نقش رقیب را برای آل سعود بازی كنند. قبایل وهابی پس از آن به بیابانهای نجد برگشتند و تلاش كردند سازماندهی خود را بازیابند. آنان بعدا با چشم پوشی از برخی از خواستههای خود اقتدار خود را مجددا بازیافتند. آنان این بار خواستار ریشهكن كردن تشیع و كشتار شیعه نشدند بلكه به تحریم و اعمال خشونت و تكفیر آنان رضایت دادند و پذیرفتند كه اجرای احكام درباره شیعه از اختیارات ولی امر(پادشاه) است. و پادشاه می تواند به طور موقت و تنها به خاطر مصالح امت اسلامی، سیاست مماشات با شیعه را پیاده كند.
بسیاری از وهابیهای معاصر در تكفیر شیعه از فتوای “بن باز”(مفتی سابق عربستان) كه شیعیان را دچار “شرك اكبر” دانسته بود پیروی میكنند و نزاع با شیعه را مربوط به مسئله توحید میدانند. اما برخی دیگر تشیع را صرفا “بدعت” و نه شرك میدانند. این دو دیدگاه همچنان در فضای رسانهای عربستان در حال چالش هستند.
در مقابل، شیعیان نیز وهابیها را به سرپیچی از دستور خداوند مبنی بر لزوم مراعات حقوق اهل بیت علیهم السلام متهم میكنند. مشكل بزرگ در اختلاف مذاهب این است كه هر یك از طرفین خود را “فرقه ناجیه” و طرف مقابل را اهل آتش میدانند كه همین مانع از گفتگوهای سازنده است.
یكی از عوامل تشدید تنش بین وهابیها و شیعیان مسئله همسایگی منطقه “نجد” با مناطق شیعهنشین است. جالب است كه شیعیان اثناعشری در گذشته حتی در “نجد” كه نقطه آغازین دعوت محمد بن عبدالوهاب بوده حضور داشتند و بسیاری از مردم فرزندان خود را “علی” و “حسن” و “حسین” مینامیدند اما با غلبه وهابیت به تدریج این نامها در “نجد” از رواج افتاد.
بسیاری از تحلیلگران بر آنند كه مشكل اقلیتها در عربستان سعودی منحصر به شیعیان نیست بلكه سایر اقلیتها مانند اسماعیلیها و زیدی ها و طریقههای صوفیه مثل نقشبندیه و حتی شافعیها ، حنفی ها و مالكی ها نیز از آن رنج می برند. مشكل اقلیتها در عربستان ریشه در استبداد ، اختناق و سركوب آزادیها دارد.
فعالیتهای شیعیان عربستان :
در سال 1968م گروهی از شخصیتهای شیعه جنبش “طلائع الرسالیین” را تاسیس كردند كه از دل آن در سال 1975م سازمان “الثوره الاسلامیه” بیرون آمد. همچنین شیعیان عربستان در سال 1400ق دست به مخالفتها و نا آرامی علیه دولت سعودی زدند كه سركوب و بسیاری از آنها دستگیر ، شكنجه و شهید شدند.
سازمان “الثوره الاسلامیه”(انقلاب اسلامی) پس از جنگ خلیج فارس(اوایل دهه نود) از شكل انقلابی خود فاصله گرفت و نام خود را به “الحركه الاصلاحیه” (جنبش اصلاح طلب) تغییر داد و اعلام كرد كه خود را یك جنبش وطن پرست میداند و در پی مطالبات همه مردم عربستان، بویژه شیعیان از دولت سعودی است. رهبری این جریان را گروهی از شیعیان سعودی ساكن انگلستان و آمریكا بر عهده داشتند. “شیخ حسن صفار” كه مقیم دمشق بود رهبری سیاسی آنها را بر عهده داشت و مرحوم آیت الله سید محمد شیرازی (مقیم ایران) مرجع تقلیدشان بود.
این جنبش فعالیت رسانهای بارزی را در خارج از كشور سامان داد و كتابها و نشریاتی منتشر نمود و یك كمیته بین المللی حقوق بشر را تاسیس و با سازمان عفو بین الملل ارتباط برقرار كرد. سرانجام در اثر فعالیتهای این جنبش و پس از جنگ خلیج فارس، دولت عربستان مجبور شد به بهبود روابط با آنان اقدام كند بنابراین در سال 1413ق/1993م مذاكراتی برای بهبود روابط آغاز شد. در نتیجه این مذاكرات 40 تن از زندانیان سیاسی شیعه آزاد شدند و اجازه ورود اعضای جنبش به داخل كشور را صادر شد و دولت بررسی مطالبات شیعیان را آغاز نمود.
اكنون كه بیش از 15 سال از آن تاریخ می گذرد هنوز اكثر مطالبات شیعیان یا محقق نشده یا در حد نازلی تحقق یافته است. از این رو اخیرا برخی از شخصیتهای شیعه همچون “حمزه الحسن” مجددا از طریق رسانهها اعتراضات خود نسبت به دولت سعودی را تشدید كردهاند. دولت سعودی گرچه مذهب تشیع را عملا پذیرفته اما قانونی در این باره وضع نكرده و شیعیان در قبال فشارها و حملات رسانهای، دستاویز قانونی محكمی برای دفاع از خود ندارند. شیعیان در ساخت مساجد آزادند اما بازسازی مراقد امامان بقیع علیهم السلام و ساخت حسینیه همچنان ممنوع است. در امور دینی مثل نماز جماعت و جمعه و جلسات قرآن آزادی وجود دارد. هر چند اگر احساس شود كه این فعالیتها در حال گسترش است، جلوگیری میكنند. در مناطقی كه شیعیان در اقلیت هستند، محدودیتها بیشتر است. اهانتهای نویسندگان سلفی به شیعیان در روزنامهها و شبكههای تلوزیونی و سایتهای اینترنتی عربستان همواره بوده و ممانعت نشده است.
در سالهای اخیر از سوی علمای شیعه تلاشهایی صورت گرفته كه با علمای میانه رو وهابیت ارتباط برقرار شود تا حساسیت آنها به تشیع كاهش یابد اما بسیاری از علمای معتدل وهابی از ترس تندروها جرات نزدیكی به شیعیان را ندارند. مثلا هنگامی كه از “سلیمان العوده”(وهابی تجدیدنظرطلب) دعوت شد تا از مناطق شیعه بازدید نماید وی گفت” از تندروها میترسم.” با اینهمه اخیرا قلمهای وهابی جدیدی در روزنامهها خواهان اعتدال در برخورد با شیعیان میشوند.
نحوه برخورد دولت عربستان با شیعه مربوط به شخص ملك فهد یا ملك عبدالله نیست. در دیدگاه دولت سعودی اوضاع داخلی ، منطقهای و جهانی بسیار مهم است. در واقع دولت عربستان رابطه خود با شهروندان را با توجه به رویدادهای منطقه تنظیم میكند. نكته دیگر این است كه بهبود روابط ایران و عربستان به نفع شیعیان در عربستان و كل منطقه است و اثر مستقیم بر اوضاع شیعیان دارد.
گزارش تفصیلی از اعلامیه دیدهبان حقوق بشر درباره شیعیان عربستان
سازمان دیدبان حقوق بشر در گزارشی که چند روز پیش منتشر کرد اعلام داشت:
1. مسؤولان عربستانی باید با اقلیت شیعه همچون دیگر شهروندان این کشور رفتار کنند.
2. دولت عربستان باید کمیسیونهایی برای پیگیری بازداشتهای خودسرانه شهروندان شیعه تشکیل دهد.
3. این دولت باید به تبعیضهای روشدار و جهتدار دولتی پایان ببخشد.
4. جمعیت شیعیان عربستان حدود 10 تا 15 درصد تخمین زده میشود. اما مسئولان عربستانی ـ به رسم عادت ـ همواره با شیعیان این کشور برخوردی اهانتآمیز داشته و به آنها بدگمان هستند.
5. شیعیان منطقهی الخبر، اجازه داشتن مسجد را ندارند؛ اما مساجد سنی که با هزینههای دولتی ساخته و نگهداری میشود بسیار زیاد است.
6. شیعیان دستگیر شده با محاکمههایی صوری و فاقد مشروعیت به یک هفته تا یک ماه زندان محکوم شدهاند.
7. تبعیض شدیدی در آموزش و پرورش عربستان علیه شیعیان وجود دارد. در مدارس، شیعیان نمیتوانند دین تدریس کنند و دانشآموزان شیعه باید اساتیدی سنی داشته باشند که شیعیان را کافر میدانند.
8. در عربستان شیعیان نمیتوانند به مقام قضاوت برسند. در نظام دادگستری عربستان، شیعیان حتی نمیتوانند شغلی دونپایه در دادگاه داشته باشند.
9. در عربستان هیچ شیعهای وزیر کابینه، سیاستمدار بلند مرتبه یا نظامی عالیرتبه نمیشود و دانشآموزان شیعه حق و اجازه ورود به دانشگاه نظامی را ندارند.
گزارش 32 صفحهای دیدهبان حقوق بشر که تحت عنوان "محرومیت از کرامت: تبعیضهای روشدار و خصومت علیه شهروندان شیعه عربستان" منتشر شده است اسناد شدیدترین تنشها در این کشور پادشاهی در طول سالها را جمعآوری کرده است. این تنشها در فوریه 2009 (بهمن 1387) با برخورد زائران شیعه و نیروهای بدنام امر به معروف و نهی از منکر عربستان در شهر مدینه به اوج خود رسید که به بازداشت خودسرانه معترضان شیعه استانهای شرقی در فوریه (اسفند 1387) انجامید. بستن مساجد و حسینیههای مخصوص شیعیان در "خبر" که از جولای 2008 (تیر 1387) آغاز شد و نیز دستگیری شیعیان و ائمه جماعت مساجد در "احسا" در سال 2009 بر این تنشها افزود.
«خانم سارا لی ویتسون» مدیر بخش خاورمیانه و شمال آفریقای دیدهبان حقوق بشر گفت: "شیعیان عربستان از دولتشان میخواهند که به هویت و مذهبشان احترام بگزارند و با آنها برخوردی تبعیضآمیز نداشته باشند. ولی مسئولان عربستانی همواره با شیعیان این کشور برخوردی اهانت آمیز داشته و به رسم عادت به آنها بدگمان هستند و این یعنی شیعه همواره در عربستان مظنون است."
نماینده دیدبان حقوق بشر گفت: "دولت باید کمیسیونی تشکیل بدهد که در آن کمیسیون زمان استفاده از اماکن مقدس این کشور به ویژه در شهرهای مقدس مکه و مدینه میان فرقههای مختلف اسلامی تقسیم شود. البته ملک عبدالله اقداماتی در خصوص آزادی انجام فریضههای دینی مذاهب مختلف انجام داده، اما تبعیضها از طرف نهادهای دولتی همچنان ادامه دارد."
در این گزارش 32 صفحهای آمده است:
20 الی 24 فوریه 2009 (2 الی 6 اسفند 1387) شیعیانی که از استانهای شیعه نشین شرقی برای برپایی مراسم عزاداری به مناسبت رحلت رسول اکرم (ص) به مدینه رفته بودند، در قبرستان بقیع با نیروهای بدنام امر به معروف و نهی از منکر درگیر شدند که اساس این درگیریها بر مبنای اختلاف نظر این دو گروه بر سر نحوه عزاداری به مناسبت رحلت رسول اکرم (ص) بود. در این درگیریها نیروهای امنیتی عربستان به سمت زائر 15 سالهای شلیک کردند که تیر به سینه او اصابت کرد. همچنین شهروندی ناشناس هنگامی که ضربه چاقویی به کمر یک روحانی شیعه وارد میکرد، فریاد میزد: "این کافران (شیعیان) را بکشید". هرچند مسؤولان اظهار داشتند که درگیریها مجروحی نداشته و دستگیری زائران شیعه را نیز انکار کردند ولی 5 مارس (15 اسفند 1387) ملک عبدالله دستور آزادی بازداشتشدهگان درگیریهای مدینه را صادر کرد.
در ماههای فوریه و مارس (بهمن و اسفند) شیعیان استانهای شرقی در شهرهای "قطیف" و "صفوا" تظاهرات کردند تا همبستگی خود را با بازداشت شدگان درگیریهای مدینه نشان دهند. همچنین پس از سخنرانی روحانی شیعه "نمر النمر" که گفته بود: "کرامت ما (شیعیان) مهمتر از اتحاد ما (با این حکومت پادشاهی) است"؛ شیعیان در "عوامیه" به اعتراض برخواستند و خواستار رفتاری برابر از سوی دولت شدند. این بار نیز نیروهای امنیتی بسیاری از معترضان را دستگیر کردند و برخی از آنها را ماهها زندانی نمودند.
بر اساس برخی گزارشها در ماههای می، ژوئن و جولای (اردیبهشت، خرداد و تیر 1388) نیروهای پلیس در استانهای شرقی عربستان اقدام به دستگیری شیعیان در "خبر" کردند. این اقدامات در حالی صورت گرفت که به شیعیان گفته شده بود که مکانهای برگزاری نماز جماعت شیعیان نباید باز باشد. به عنوان نمونه یک شیعه به نام «عبدالله مُحنّا» از 25 می 2009 (4 خرداد 1388) الی 1 جولای 2009 (10 تیر 1388) بازداشت بود. در "خبر" شیعیان اجازه داشتن مسجد را ندارند، حال آنکه مساجد سنی که با هزینههای دولتی ساخته و نگهداری میشود بسیار زیاد است.
از اول سال میلادی جاری تا ماه جولای (تیر) مقامات عربستانی حداقل 20 شیعه را در "احسا" واقع در جنوب شرق عربستان دستگیر کردهاند. دستگیری این شیعیان به جرم انجام مناسک مذهبی یا فعالیتهای فرهنگی از قبیل آموزش قرآن برای بانوان یا فروش لباسهای ویژه برای مراسمهای مختلف بوده است. شیعیان دستگیر شده با محاکمههایی صوری و فاقد مشروعیت به یک هفته تا یک ماه زندان محکوم شدهاند. با مدارک موجود آغاز این تحریکهای دینی در "احسا" به سال 2001 باز میگردد.
تبعیضهایی که از طرف نهادهای دولتی علیه شیعیان اعمال میشود تنها به آزادی دینی آنها محدود نمیشود. برخی گزارشها حاکی از آن است که تبعیض شدیدی در آموزش و پرورش عربستان علیه شیعیان وجود دارد. آموزش و پرورش عربستان جایی است که در مدارس، شیعیان نمیتوانند دین تدریس کنند و دانشآموزان شیعه باید اساتیدی سنی داشته باشند که شیعیان را کافر میدانند. در این گزارشها از تبعیض و قضاوت یک طرفه در نظام قضاوت عربستان نیز آمده است. در نظام دادگستری عربستان برخی اوقات قاضیهای سنی شهادت شیعیان را نمیپذیرند و آن را فاقد وجاهت قانونی میدانند. در عربستان شیعیان نمیتوانند به مقام قضاوت برسند. گفتنی است در نظام دادگستری عربستان، شیعیان حتی نمیتوانند در دادگاه شغلی دونپایه داشته باشند!
محرومسازی شیعیان از حقوقشان در پیدا کردن شغل نیز وجود دارد. برای نمونه در عربستان هیچ شیعهای وزیر کابینه، سیاستمدار بلند مرتبه یا نظامی عالی رتبه نمیشود. دانشآموزان شیعه حق و اجازه ورود به دانشگاه نظامی را ندارند.
در سال 2003 امیر عبدالله ـ که پساز مرگ ملک فهد به پادشاهی رسید و ملک عبدالله شد ـ دست به ابتکار زد و نخستین قدم برای برگزاری نشست "گفتگوی ملی" را با دعوت از عالمان سنی و شیعه برداشت. در سال 2008 ملک عبدالله بار دیگر عالمان سنی و شیعه را در ماه ژوئن (خرداد) در مکه دور هم جمع کرد و آنها را به بردباری و درک مذاهب یکدیگر دعوت کرد. او همچنین در جولای و اکتبر (تیر و مهر) همان سال در مادرید و نیویورک نیز مذاهب مختلف را به اتحاد دعوت کرد. با این حال، هیچ پیشرفتی در زمینه بردباری دینی در عربستان سعودی دیده نشده است.
خانم وینستون در اینباره گفت: "دولت عربستان به دقت شیعیان را زیر نظر دارد و آنها را گروهی مهم برای ثبات در عربستان میداند. دولت عربستان تفکرات وهابی دارد و بر اساس نظر وهابیها شیعیان کافر هستند و وفاداری ملیشان مورد ظن و ابهام است. اکنون زمان آن فرا رسیده که عربستان حق شیعیان را به رسمیت بشناسد و با آنها همچون دیگر شهروندان خود رفتار کند"
منبع: سایت شیعه شناسی