نویسنده: ح. ریاضی ( کارشناس ریاضی کاربردی ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
مولودی با برکت
در عصری که علما و مورخان، آن را به جهت آزادیِ نسبی مسلمانان در ارائهی نظرات و تألیف آثار فاخر و فراوان، «عصر طلایی تمدن اسلامی» می دانستند، در شهر بغداد به سال 359 هجری، در خانهی حسین بن احمد، معروف به طاهر ذوالمناقب، پسری متولد شد. مولودی مبارک که بعدها مایهی مباهاتِ علما و هدایتِ بسیاری از ره گمکردگان گشت. او را «محمد» نام نهادند.
محمد، در جوانی به «سید رضی» شهره شد. کنیهاش «ابوالحسن» بود و از آنجا که با پنج واسطه به امام موسی بن جعفر منتسب میشد، او را «موسوی» نیز میخواندند.
سید رضی از همان دوران کودکی به همراه برادرش علی - ملقب به سید مرتضی - به تحصیل علوم مختلفی از جمله: علم نحو و دستور زبان عربی، علم فقه و احکام دینی، علم حدیث، فنون بلاغت و آئین سخنوری و ... پرداخت. از مشهورترین و بزرگترین اساتید وی میتوان به «شیخ مفید» اشاره کرد که سید رضی، علم فقه و احکام دینی را نزد وی آموخت.
خدمات صادقانه
سید رضی تنها چهل و هفت سال عمر کرد؛ اما در همین مدتِ کوتاه، در جهت توسعهی اسلام و تربیت شاگردانی با درجات علمیِ رفیع، خدمات والایی انجام داد. از جملهی این خدمات، تأسیس مدرسهی عالی «دارالعلم» بود که فقها و متفکران عالی قدری چون «شیخ طوسی»، از جملهی دانشآموختگان آن محسوب میشوند.
سید رضی چه پیش از تأسیس دارالعلم و چه پس از آن به امر تدریس اشتغال داشت. او این کار را از هفده سالگی آغاز نمود و در کنار تحصیل علوم، به آموزش و تربیت شاگردان عالم و عالی مقام، همت گمارد.
از دیگر اقدامات سید رضی میتوان به تألیفات ارزشمند ایشان اشاره کرد. هرچند از میان آثارمتعددی که به رشتهی تحریر در آورد، امروزه، تعداد اندکی موجود است؛ لیکن از همین کتب باقیمانده میتوان دریافت که وی، شاعری چیره دست، نویسندهای بلیغ، دانشمندی دین شناس و مؤلفی پرتوان بوده است. یکی از آثار سید رضی، کتابی ذی قیمت، شیوا و بیمانند با نام «نهج البلاغه» است که تاکنون گَرد کهنگی بدان ننشسته و تا به ابد نیز راهنمای جویندگان راه سعادت خواهد بود.
نهج البلاغه، برادر قرآن
«نهج البلاغه» به معنای «روش رسا سخن گفتن»، نام زیبایی است که سید رضی بر گلچینی از سخنان و نامهها و بیانات امیر مومنان، علی علیه السلام نهاد. تا سال 400 هجری که وی بر جمع آوری این کتاب مصمم شد، آثار متعددی از نویسندگان و محققان دیگر به جای مانده بود که هر کدام بخش هایی از خطبه ها و جملات قصارِ ولیّ خدا – امیر مومنان – را شامل میشد. آنچه باعث گردید در میان تمامیِ این آثار، «نهج البلاغه» اینچنین ماندگار شود و لقب «اخ القرآن» یا «برادر قرآن» بدان اختصاص یابد، نوع گزینشِ این بیانات و نیز تعداد جملات و سخنرانیهای امام علی علیه السلام، در این کتاب است.
منابع در اختیار شریف رضی
سید رضی برای گلچین جواهراتی از کلام امیر مؤمنان، از کتابخانههای متعددی استفاده کرد تا به منابع کاملی دسترسی داشته باشد. به عنوان نمونه میتوان به کتابخانه های زیر اشاره نمود:
- کتابخانهی شخصی خود؛
- کتابخانهی برادرش سید مرتضی علم الهدی؛
- کتابخانهی تخصصی شیعه در محلهی کرخ بغداد که دربارهی آن گفتهاند 80 هزار جلد کتاب داشت؛
- کتابخانهی شاپورِ بن اردشیر - وزیر شیعی بهاء الدوله دیلمی ـ که گفته میشود دارای بیش از صد هزار جلد کتاب نفیس و منحصر به فرد بوده است.
انگیزهی مؤلف:
سید رضی در مقدمهی نهج البلاغه، انگیزهی خود از تألیف آن را چنین شرح میدهد:
"در آغاز جوانی و طراوت زندگی، به نگارش کتابی [خصائص الائمه] در ویژگیهای امامان- درود خدا بر آنان- دست زدم که دربردارندهی گزارش و عملکرد زیبا و سخنان گرانسنگ ایشان بود. آنگاه که از نوشتن فضایل امیر مؤمنان علی- درود خدا بر او- آسودم ... فصلی را به کلمات کوتاه ایشان در نصیحت، حکمت، ضرب المثل و علم زندگی اختصاص داده و از خطبههای طولانی چشم پوشیده بودم ... دوستان، پس از تحسین این عمل، از من درخواست کردند کتابی تألیف کنم که گزیدهای از سخنان امیرمؤمنان- درود خدا بر او- در زمینهها و موضوعات گوناگون از خطبهها و نامهها و پندها در برداشته باشد ... در حالی که میدانستم در این کار، سودی بزرگ است و بلند آوازه خواهد گشت، به درخواست ایشان پاسخ مثبت دادم." [1]
کمیت:
همانطور که اشاره شد، نهج البلاغه، تمامیِ سخنان امیر مومنان نیست؛ بلکه سید رضی به صورت گزینشی، بخشی از خطبه ها و کلام حضرت امیر را در این کتاب آورده است. اما اینکه آنچه در نهج البلاغه آمده، چه حجمی از کل بیانات امیر مومنان است، دقیقا مشخص نیست. چراکه در درگیری های بعدی، کتاب های بسیاری - از جمله یادگارهای امیر مومنان - نابود و یا سوزانده شد. به طور نمونه هنگامی که سلجوقیان بر بغداد مسلط شدند، کتابخانهی تخصصی شیعه در «کرخ» را به آتش کشیدند. هلاکوخان نیز که بر بغداد مسلط شد، کتابخانهی سلطنتی را از بین برد. با این وجود بر اساس آخرین مستدرکی که بر نهج البلاغه نوشته شده، چنین تخمین می زنند که سید رضی تقریبا یک دوازدهم و یا یک چهاردهمِ بیانات امیر مومنان را در نهج البلاغه گردآوری نموده است.
چگونگی گزینش و چینش بیانات:
مؤلف در مقدمهی نهج البلاغه مینویسد:
"پس از بررسی و ارزیابی کلام امام - درود خدا بر او- دیدم که آنها بر سه محور است: خطبهها، دست نوشتهها و کلمات حکمتآمیز و پندها. پس به توفیق الهی کار تألیف را با گلچین خطبهها شروع کردم و آنگاه به سراغ نامههای نیکو و سپس پندهای زیبا و کلمات حکمتآمیز رفتم و هر یک را در بخشی جداگانه آوردم و برگههایی نانوشته در کنارش نهادم تا کلماتی را که احیاناً جا مانده و یا بعداً به دست آید اضافه کنم و هرگاه به کلامی از حضرت برخوردم که در اثنای گفتگو و یا پاسخ پرسه جو بوده و یا برای هدفی غیر از سه عنوان ذکر شده، بیان گردیده در ضمن هر یک از بخشهایی که مناسبت و همخوانی بیشتری با هدف آن داشته باشد، قرار دهم. اما قصدم صرفاً پیوستگی و هماهنگی نبوده است و چه بسا آنچه برگزیدم با آن فصلها مناسب نباشد چون میخواستم نکتهها و سخنان برجسته و روشنگر را بیاورم ... با همهی اینها هرگز مدعی نیستم که بر هفت اقلیم کلام امام دست یافتهام به طوری که هیچ کلامی و جملهای از دست نشده باشد، بلکه دور نمیدانم که آنچه بدان نرسیدهام بسیار بیشتر از آن باشد که به آن دست یازیدهام." [2]
کیفیت:
هدف علامه شریف رضی آن بوده که کتابی بلیغ و شیوا از گلچین بیانات امیر مومنان گردآوری کند. لذا در میان آنچه از امام به دستش رسیده بود، آنهایی را که به لحاظ زیبایی، رسایی، موسیقی کلام، عمق مطلب، وجوه متعدد معنایی، هندسهی کلام، بلاغت و تأثیرگذاری در اوج قرار داشته، برگزیده است. سپس آنها را با روشی علمی و دقیق در کنار هم چیده تا این اثر فاخر به دست جویندگان هدایت برسد.
علاقمندان، میتوانند از بخش کتب مرجع کتابخانهی سایت ، کتاب گرانقدر «نهج البلاغه» را دریافت کنند.
در ادامه، به فرازهایی از این یادگار ارزشمند اشاره میگردد.
{لازم به ذکر است وقتی عبارتی از زبان اولیهی خود به زبان های دیگر ترجمه میشود ، هم در انتقال محتوا و هم در آهنگ گفتار دچار تغییرات جدی میشود. همان طور که اشاره شد، نهج البلاغه گلچینی از کلام امیر مومنان است که از نظر فصاحت و بلاغت در میان عرب زبانان زبان زد است. اما هنگامی که به زبان های دیگر ترجمه میشود آهنگ بیان امیر مومنان و شیوایی و بلاغت کلام شان کمتر حس میشود . به عنوان نمونه، امیر مومنان از شباهت دو واژهی «عَاجِلِهِمْ» و «آجِلِهِمْ» استفاده نموده، میفرمایند: «أَعْمَالُ الْعِبَادِ فِي عَاجِلِهِمْ نُصْبُ أَعْيُنِهِمْ فِي آجِلِهِمْ»[3] اما در ترجمه، اثری از این شباهت آوایی دیده نمیشود: «كردار بندگان در دنيا، در روز جزا رويارويشان است».
از این رو به خوانندگان محترم توصیه می کنیم همراه ترجمهی فارسیِ عبارات، به متن عربی آنها - که در پاورقی ها آورده شده - نیز توجه داشته باشند.}
- بينيازترين بينيازي عقل است؛ بزرگترين ناداري نابخردي است؛ بالاترين وحشت، خودپسندي است؛ و گرامیترین شرافت، اخلاق نيكوست. [4]
- زبان عاقل، در پناه قلب او و قلب نادان، در پسِ زبانش است.[5]
- ارزش هر شخص، به کار نیکوی اوست.[6]
- آنکه صبر پیشه کند، پیروز گردد؛ گرچه زمان به درازا کشد.[7]
- بخل، ننگ است و ترس، نقص. [8]
- صبر، شجاعت است، زهد، ثروت؛ و پارسایی، سپر.[9]
- خوشرويي، كمند دوستيها، و بردباري محل دفن زشتيهاست. [10]
- از خود راضي، ناراضيان زيادي خواهد داشت. [11]
- با مردم چنان معاشرت کن که در مرگت بگریند و در حضورت به سویت آیند و با تو انس گیرند. [12]
- چون بر دشمنت چيره شدي، گذشت را شكرانه اين پيروزي قرار ده. [13]
- چون طليعه نعمتها به شما رسيد، با ناسپاسي دنباله آن را مبريد. [14]
- فرصت، چون ابر گذران است. پس فرصتهاي نيك را غنيمت بشماريد. [15]
- اي فرزند آدم، آنگاه كه نعمتهاي پروردگارت پياپي بر تو فرو بارد و تو او را نافرماني كني، از نافرمانی برحذر باش. [16]
- برترين زهد و پارسايي، مخفی نگاه داشتن پارسایی است.[17]
- بخشنده باش ولی از ریخت و پاش پرهیز کن. در زندگی اندازه نگهدار ولی سخت مگیر.[18]
- از دوستي با احمق بپرهيز، كه اگر خواهد به تو سودي رسانَد سرانجام به تو ضرر زند. [19]
- از دوستي با بخيل دوري كن، كه آنچه را سخت بدان نيازمندي از تو مضايقه كند. [20]
- از دوستي با فاسق و فاجر بپرهيز، كه تو را به پشيزي فروشد. [21]
- با دروغگو هرگز دوست مشو، كه چونان سراب است که دور را نزديك، و نزديك را دور جلوه می دهد. [22]
- هيچ ثروتي چون عقل نيست، همان گونه كه هيچ فقر و تهيدستي مانند ناداني نباشد؛ و هيچ ميراثي چون ادب نخواهد بود؛ و هيچ پشتيباني به پاي مشورت نخواهد رسيد. [23]
- آن كه خود را پيشواي مردم سازد پيش از تعليم ديگري بايد به ادب كردن خويش پردازد، و پيش از آنكه به گفتار تعليم فرمايد بايد به كردار ادب نمايد، و آن كه خود را تعليم دهد و ادب اندوزد، شايستهتر به تعظيم است از آن كه ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد. [24]
- ناملایمات زندگی را نادیده بگیر؛ وگرنه هرگر خشنود نخواهی زیست.[25]
- خدای را در هر نعمتی، حقی است. پس هرکه حق نعمت را به جای آرد نعمتش افزون گردد و آنکه کوتاهی کند در خطر زوال نعمت قرار گیرد.[26]
- چون حديثي را شنيديد آن را فهم و رعايت كنيد، و تنها به شنيدن و باز گو كردن بسنده نكنيد، كه راويان علم بسيارند و به كاربندان آن اندك در شمار.[27]
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] . نهج البلاغه، چاپ بنیاد نهج البلاغه، ترجمه سید جمال الدین دین پرور، مقدمهی مؤلف، ص 15 و 16.
[2] . همان. ص 18 تا 20.
[3] . نهج البلاغه، قم: انتشارات هجرت، 1414ق. حکمت 6، ص 470.
[4] . إِنَّ أَغْنَى الْغِنَى الْعَقْلُ وَ أَكْبَرَ الْفَقْرِ الْحُمْقُ وَ أَوْحَشَ الْوَحْشَةِ الْعُجْبُ وَ أَكْرَمَ الْحَسَبِ حُسْنُ الْخُلْقِ: همان. حکمت 38، ص 475.
[5] . لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِه: همان. حکمت 40، ص 476.
[6] . قِيمَةُ كُلِّ امْرِئٍ مَا يُحْسِنُه:همان. حکمت 81، ص 482.
[7] . لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَان: همان. حکمت 153، ص 499.
[8] . الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ: همان. حکمت 3، ص 469.
[9] . الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ: همان. حکمت 4، ص 469.
[10] . الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ وَ الِاحْتِمَالُ قَبْرُ الْعُيُوبِ: همان. حکمت 6، ص 469.
[11] . مَنْ رَضِيَ عَنْ نَفْسِهِ كَثُرَ السَّاخِطُ عَلَيْهِ: همان. حکمت 7، ص 470.
[12] . خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم: همان. حکمت10، ص 470.
[13] . إِذَا قَدَرْتَ عَلَى عَدُوِّكَ فَاجْعَلِ الْعَفْوَ عَنْهُ شُكْراً لِلْقُدْرَةِ عَلَيْهِ: همان. حکمت 11، ص 470.
[14] . إِذَا وَصَلَتْ إِلَيْكُمْ أَطْرَافُ النِّعَمِ فَلَا تُنَفِّرُوا أَقْصَاهَا بِقِلَّةِ الشُّكْرِ: همان. حکمت 14، ص 470.
[15] . الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ فَانْتَهِزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ: همان. حکمت 21، ص 471.
[16] . يَا ابْنَ آدَمَ إِذَا رَأَيْتَ رَبَّكَ سُبْحَانَهُ يُتَابِعُ عَلَيْكَ نِعَمَهُ وَ أَنْتَ تَعْصِيهِ فَاحْذَرْهُ: همان. حکمت 25، ص 472.
[17] . أَفْضَلُ الزُّهْدِ إِخْفَاءُ الزُّهْد: همان. حکمت 28، ص 472.
[18] . كُنْ سَمْحاً وَ لَا تَكُنْ مُبَذِّراً وَ كُنْ مُقَدِّراً وَ لَا تَكُنْ مُقَتِّرا: همان. حکمت33، ص 474.
[19] . إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَنْفَعَكَ فَيَضُرَّكَ: همان. حکمت 38، ص 475.
[20] . إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِيلِ فَإِنَّهُ يَقْعُدُ عَنْكَ أَحْوَجَ مَا تَكُونُ إِلَيْهِ: همان. حکمت 38، ص 475.
[21] . إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ يَبِيعُكَ بِالتَّافِهِ: همان. حکمت 38، ص 475.
[22] . إِيَّاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ يُقَرِّبُ عَلَيْكَ الْبَعِيدَ وَ يُبَعِّدُ عَلَيْكَ الْقَرِيبَ: همان. حکمت 38، ص 475.
[23] . لَا غِنَى كَالْعَقْلِ وَ لَا فَقْرَ كَالْجَهْلِ وَ لَا مِيرَاثَ كَالْأَدَبِ وَ لَا ظَهِيرَ كَالْمُشَاوَرَةِ: همان. حکمت 54، ص 478.
[24] . مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ: همان. حکمت 73، ص 480.
[25] أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَدا: همان. حکمت 213، ص 507.
[26] . إِنَّ لِلَّهِ [تَعَالَى] فِي كُلِّ نِعْمَةٍ حَقّاً فَمَنْ أَدَّاهُ زَادَهُ مِنْهَا وَ مَنْ قَصَّرَ فِيهِ خَاطَرَ بِزَوَالِ نِعْمَتِه: همان. حکمت 244، ص 511.
[27] . اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ: همان. حکمت 98، ص 485.