خورشید هدایت که «امام» و مقتدای مردمان است، کیست؟ چه صفات و ویژگیهایی دارد؟
شاید پاسخهای متعدد و بسیاری در پاسخ به این سوال شنیده و خوانده باشیم. اما به راستی «امام» چگونه شخصیتی است؟
بیاییم این بار، پاسخ این سوال را از زبان جانشینان خدا که زبان خدا (لسان الله) هستند، بشنویم.
نویسنده: آذر طاهری (کارشناس ارشد برق – مخابرات سیستم ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )
چه کسی بهتر از امام، امام را میشناسد؟
در سالروز شهادت علی بن موسی الرضا (ع)، به سخن او دل میسپاریم. او که هشتمین جانشین رسول خداست و هشتمین «امام». او که آسمانیان وی را «رضا» نامیدند از آنرو که مورد رضایت خالق بود؛ و زمینیان نیز او را «رضا» خواندند از آن رو که حتی مخالفان و دشمنانش هم مانند دوستان و موافقان ایشان، از وی راضی بودند.[1]
امام رضا – که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد - در کلامی نسبتا مفصل و البته گویا به معرفی شخصیت امام پرداخته و صفات و ویژگیهای او را بر شمردهاند. در ادامه به گوشهای از این معرفی اشاره میکنیم.
هدایتگر هشتم در قسمتی از سخنانش، امام را چنین معرفی میکنند:
«اَلدّاعِی اِلَی الله» [2] :
امام، دعوت کننده به سوی خداوند است. او مردم را به هیچ چیز و هیچ کس دیگری؛ و نه حتی به سوی خودش فرا نمیخواند. او آدمیان را با خدای فطریشان آشتی میدهد و با معارف الهی آشنا میکند. اوست که اینچنین حجاب غفلت را از فطرتها میزداید:
"هرکس بگوید «خدا کجاست؟» برایش جایگاهی تصور کرده است.
هر کس بگوید: «خدا در چیست؟» او را در میان ظرفی پنداشته است.
و هر کس بگوید «حدَّش کجاست؟» برای او نهایتی فرض کرده است.
هر کس بگوید «خداوند از چه راهی به وجود آمده است؟»، برای او علتی تصور نموده است. (در حالیکه خداوند بوجود آورنده و علتی ندارد.)
و هرکس بگوید «خدا چگونه است؟» او را به مخلوقاتش همانند ساخته است. (لَیسَ کَمِثلِهِ شَیء)
و هر کس بگوید «خداوند از چه زمانی بوده؟» برای او وقتی را در نظر گرفته (و او را محدود کرده) ..."[3]
«اَلمَخصوص بِالعِلم» [4] :
علم، اختصاص به امام دارد و همه علم نزد اوست. خدا هیچ علمی را نیافریده مگر اینکه امام بر آن آگاهی دارد و هر کس بخواهد بهرهای از علم داشته باشد باید به او مراجعه کند.
«اَلاَنیس الرّفیق» [5] :
امام کسی است که میتوان با او اُنس گرفت. اَنیسی که رفیق و مدارا کننده است. او امانتدار خدا بر روی زمین است؛[6] میتوانی با اعتماد کامل با او سخن بگویی و مطمئن باشی بر تو خُرده نمیگیرد. امام، کسی است که میتوانی با اطمینان خاطر با او راز دل بگویی و آرام بگیری و بدانی که او تو را رفیق است و همدل.
«الوَالِدُ الشّفیق» [7] :
امام، پدر است؛ اما چگونه پدری؟! پدری با شفقت که دلسوز فرزندش است و نگران رشد و سعادت او. پدری که موفقیت وسعادت و عاقبت به خیریِ فرزندش آرزوی اوست. پدری که در سختیها و مشکلات، پشت و پناه فرزند است و میتوان به او تکیه کرد.
«اَلاَخُ الشّقیق» [8] :
شقیق، از ماده «شققه» به معنای «نصف چیزی» گرفته شده است.[9] اَلاَخ الشّقیق یعنی برادری تنی. برادرانی که بسیار شبیه هستند؛ مانند یک روح در دو تن. برادرانی که به خوبی همدیگر را درک میکنند؛ و از احوال هم باخبرند؛ و دوری از یکدیگر برایشان سخت است. برادرانی که مایه قوت قلب و پشتگرمیِ هم هستند و در یک کلام، پاره تن یکدیگرند. امام، برای دوستدارانش مانند چنین برادری است.
«اَلاُمّ البِرَهُ بِالوَلِد الصّغیر» [10] :
امام، نه تنها پدری دلسوز؛ بلکه چونان مادر مهربانی است که فرزند خردسال و صغیرش را حفظ و نگهداری میکند و به او محبت میورزد. امام رضا علیه السلام - او که امام رئوفش مینامند - برای بیان محبت امام به آدمیان و دوستدارانش، از محبت مادر به طفل خردسالش سخن میگوید. مادری که تحمل دیدن درد و رنج کودکش را حتی برای لحظهای ندارد. محبتی که بالاتر از آن را در زمین و میان زمینیان نمییابیم. محبتی بیدریغ و با کمال میل. محبت به کودکی که نه تحمل گرسنگی را دارد و نه تشنگی و نه حتی قدرت حفاظت از خود را؛ محبتی خالصانه و با تمام وجود.
...
بیاییم در سالروز شهادت مظلومانه این امام رئوف،
با امام زنده زمانۀ خود،
با او که انیس است و در انیس بودنش رفق و مدارا دارد؛
او که چونان پدری دلسوز نگران رشد و سعادت فرزندانش است، پدری شفیق که پشت و پناه آنان است و موفقیت و عاقبت به خیری فرزندانش آرزوی اوست؛
او که چونان مادری مهربان با محبتی خالصانه و بی دریغ، تحمل دیدن درد و رنج فرزندانش را حتی برای لحظهای ندارد؛
او که از احوالمان با خبر است؛
سخن بگوییم.
بگوییم آنچه را که با کس دیگری توان گفتنش را نداریم. از دردهایمان، از ناامیدیهایمان از زمینخوردن هایمان، از اینکه به کمک و دستگیری او نیاز داریم. بگوییم که ...
بیاییم با او انس بگیریم و در غم و شادیهایش شریک شویم؛ بیاییم با او رفاقت کنیم و او را چون برادر تنی دوست بداریم. بیاییم ما نیز او را به پدری قبول کنیم و محبتش را قدر بدانیم.
بیاییم او را چنان که شایسته اوست و چنان که پدر بزرگوارش معرفی کرده به دیگر فرزندانش معرفی کنیم.
...
خداوندا؛ با اینکه فرزندان شایستهای نبودهایم، اما لطفِ داشتنِ چنین پدری را از ما دریغ نکردهای؛
لطف خود را بر ما تمام کن، ظهور امام آخرین را برسان و جهان و جهانیان را با او سعادتمند گردان و به کمال رسان .
[1] - امام محمد باقر (ع) میفرمایند: «... اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَمَّاهُ بِالرِّضَا ع لِأَنَّهُ كَانَ رَضِيَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي سَمَائِهِ وَ رَضِيَ لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ فِي أَرْضِهِ قَالَ فَقُلْتُ لَهُ أَ لَمْ يَكُنْ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْ آبَائِكَ الْمَاضِينَ ع رَضِيَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ وَ الْأَئِمَّةِ بَعْدَهُ ع فَقَالَ بَلَى فَقُلْتُ فَلِمَ سُمِّيَ أَبُوكَ ع مِنْ بَيْنِهِمُ الرِّضَا قَالَ لِأَنَّهُ رَضِيَ بِهِ الْمُخَالِفُونَ مِنْ أَعْدَائِهِ كَمَا رَضِيَ بِهِ الْمُوَافِقُونَ مِنْ أَوْلِيَائِهِ وَ لَمْ يَكُنْ ذَلِكَ لِأَحَدٍ مِنْ آبَائِهِ ع فَلِذَلِكَ سُمِّيَ مِنْ بَيْنِهِمُ الرِّضَا (ع)» یعنی: خداوند بزرگ او را رضا ناميده زيرا او مورد رضايت خدا بود در آسمانها و مورد پسند پيامبر اكرم و ائمه طاهرين بود در زمين. عرض كردم مگر تمام آباء و اجداد شما از ائمه طاهرين عليهم السّلام مورد پسند خدا و پيامبر و ائمه نبودند؟ فرمود چرا. عرض كردم پس چرا پدرت را بين آنها رضا لقب دادهاند؟ فرمود چون مخالفان نيز از او چنان راضی بودند كه دوستان و موافقان نيز راضی بودند ولى اين موفقيت براى هيچ كدام از آباء گرامش دست نداد به همين جهت در ميان ائمه به رضا ملقب شد: بحارالأنوار، ج 49، ص 4.
[2] - «... الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ الْإِمَامُ أَمِينُ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ خَلِيفَتُهُ فِي بِلَادِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى اللَّهِ وَ الذَّابُّ عَنْ حُرَمِ اللَّهِ الْإِمَامُ الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ وَ الْمُبَرَّأُ عَنِ الْعُيُوبِ الْمَخْصُوصُ بِالْعِلْمِ الْمَوْسُومُ بِالْحِلْم ...» یعنی: امام انیس و رفيق، پدر دلسوز، برادر تنی و دو قلو، مادر دلسوز به كودك خردسالش، پناه بندگان خدا در گرفتارى سخت است، امام امين خداست در ميان خلقش و حجت او بر بندگانش و خليفه او در بلادش و دعوتكننده به سوى او و دفاعكننده از حقوق او است، امام از گناهان پاك و از عيبها بر كنار است، به علم مخصوص و بخويشتن دارى نشانه دار است: کافی، ج 1، ص 200، باب نادر جامع فی فضل امام و صفاته. این روایت ادامه دارد که علاقمندان میتوانند برای مطالعه و آگاهی بیشتر به آن رجوع کنند.
[3] - خطبه توحیدیه امیر مومنان: «فمن قال: أين، فقد بوّأه، ومن قال: فيم، فقد تضمّنه، ومن قال: إلام فقد نهّاه، ومن قال: لم فقد علّله، ومن قال: كيف، فقد شبّه، ومن قال: إذْ، فقد وقّته، ومن قال: حتّى فقد غيّاه، ومن غيّاه فقد جزّأه، ومن جزّأه فقد وصفه، ومن وصفه فقد ألحد فيه»: تحف العقول، ص 61.
[4] - همان.
[5] - همان.
[6] - در زیارت امین الله خطاب به هدایتگران الهی اینچنین عرض میکنیم: «السلام علیک یا امین الله فی ارضه»: بحارالانوار، ج 97، ص 264. متن این دعا در زیارت امین الله موجود است.
[7] - همان.
[8] - همان.
[9] - الشِّقَّةُ: القطعة الْمُنْشَقَّةُ كالنّصف. یعنی: الشِّقَّة: تكّهاى است كه جدا شده مثل نصف يا نيمه چيزى. شَقِيقُ نفسي، أي: كأنه شقّ منّي لمشابهة بعضنا بعضا. یعنی شَقِيقُ نفسى: با من آنطور است كه گويى نيمه تن و جان من است، از بس كه به يكديگر شباهت داريم (گويى يك روحيم در دو بدن): مفردات راغب، ص 459 و 460.
[10] - رجوع شود به پاورقی شماره 2.
برگرفته از پایگاه علمی فرهنگی محمد(ص)