کارگردان اهل سنت: فاش می‌گویم؛ عاشق امام حسین(ع) و خاندان علی(ع) هستم

بهروزغریب پور، کارگردان کرد و سنی تئاتر اپرای عاشورا: باورم این است که راه و انتخاب‌های امام حسین(ع) و یاران اوست که آدمی را عاشق آنها می‌کند. خانواده‌ام اهل تسنن هستند اما نام پدربزرگم «علی‌محمد» بود و عموهایم «حسن» و «حسین» نام داشتند... کم‌کاری رسانه‌هاست که ارادت اهل تسنن به خاندان پیامبر(ص) را منعکس نمی‌کنند...

کارگردان اهل سنت: فاش می‌گویم؛ عاشق امام حسین(ع) و خاندان علی(ع) هستم

عشق به اهل بیت پیامبر(ص) - بویژه سرور و سالار شهیدان امام حسین(ع) - نه مرز می شناسد، نه نژاد، نه حتی دین و آیین. از این رو، بسیاری از پیروان ادیان و مذاهب دیگر، از هندو و مسیحی گرفته تا سنّی و صوفی، همانند شیعیان عاشق اهل بیت(ع) هستند و در شادی و غم آنان شریک اند.

در این میان، نویسندگان و هنرمندانی که این عشق را در آثار خود جاودانه کرده اند بیش از سایر همکیشان خود زبانزد شده است؛ افرادی مانند «جرج جرداق» نویسنده مسیحی، «پولس سلامه» شاعر نصرانی، «لوریس چکناواریان» موسیقیدان ارمنی و «بهروز غریب پور» کارگردان تئاتر اهل سنت.

به مناسبت ایام سوگواری سید الشهداء(ع) «طاهره آشیانی» مصاحبه جالبی با آقای بهروز غریب پور داشته که در شماره 5742 روزنامه جام جم (۶ شهریور ۱۳۹۹) منتشر شده و این هنرمند کُرد و اهل تسنن از شیفتگی خود به امام حسین(ع) و خاندان امیرالمؤمنین علی(ع) گفته است؛ عشقی که باعث شد او اُپرای عاشورا را بسازد و روی صحنه ببرد.

این گفتگوی دلنشین را بخوانید: 

در جوابم که می‌گویم: "ببخشید این سؤال را می‌پرسم، شما اهل تسنن هستید، اگر اجازه بدهید می‌خواهم درباره محرم و امام حسین(ع) از شما چند سؤالی بپرسم". می‌گوید: امام حسین(ع) چه ربطی به فرقه مذهبی دارد؟ که اگر ربط می‌داشت، من اپرای عاشورا را روی صحنه نمی‌بردم؛ اپرایی که بارها در ایران و خارج از کشور اجرا شده تا ادای دینی باشد به واقعه کربلا. من از آن دست روشنفکرانی نیستم که به مصلحت پرهیز می‌کنند از این‌که درباره امام حسین(ع) صحبت کنند. من به ایشان ارادت دارم و ابایی ندارم از بیان آن. در خانواده‌ای بزرگ شده‌ام که اهل تسنن هستند اما نام عموهایم حسن و حسین است و مادرم تا زنده بود ماه محرم نذری، حلوا می‌داد. سنندج شهری است تسنن‌نشین اما مردمانش به حضرت‌علی(ع) و خاندانش ارادت داشته و دهه اول محرم عزادارند؛ عزاداری خاصی که کمتر دیده و از آن نوشته شده.

ـــ اولین عزاداری محرم که روی شما تأثیر گذاشت را به یاد دارید؟

ـــ شاید نوع عزاداری که من دیده‌ام در تمام ایران بی‌نظیر بود. مردم کردستان آیین‌های اهل تشیع را ندارند و در آنجا دسته‌های سینه‌زنی نبوده و نیست. وقتی که من کودک بودم نیروهای نظامی که در سنندج مستقر بودند ماه محرم مراسم عزاداری را باشکوه و زیبا برگزار می‌کردند به این دلیل که از طرف اهل تسنن به سخره گرفته نشود. بیشتر شرکت‌کنندگان در این مراسم سربازان و نظامیان بودند و نظم بسیار زیبایی در مراسم داشتند.

لشگر 28 سنندج دسته موزیکی داشت که برای روزهای تاسوعا و عاشورا برنامه‌های ویژه‌ای را اجرا می‌کردند. من سینه‌زنی به همراه یک ارکستر فوق‌العاده خوب را در ماه محرم می‌دیدم که هنوز ملودی‌هایش در ذهنم طنین‌انداز است. زمانی که تصمیم گرفتم "اپرای عاشورا" را کار کنم با هماهنگی که با آقای «بهزاد عبدی» آهنگساز اپرا انجام دادم، از ملودی‌های آشنایی که در تعزیه شنیده بودیم، استفاده کردیم که غالب آنها ملودی‌هایی است که در کودکی شنیده بودم؛ البته برای ساخت اپرای عاشورا تحقیقات زیادی انجام دادیم و بیشتر موسیقی‌های عاشورایی سراسر ایران را گوش دادیم و از آنها استفاده کردیم.

ـــ به نظرتان تأثیرگذارترین شخصیت در واقعه کربلا کیست؟

ـــ هر کدام از شخصیت‌ها تأثیرگذاری خاص خود را دارند. به همین دلیل است که تعزیه، بهترین نوع نمایش ایرانی است چون هر شخصیت، درونیات ویژه‌ای دارد که آن را به زبان می‌آورد. مثلا نبرد حضرت عباس(ع) یا حضرت علی‌اکبر(ع) ویژگی‌های منحصر به فردی دارند. جالب این‌جاست که هنرمندان گمنام تعزیه همه ظرافت‌هایی را که لازم است یک شخصیت تأثیرگذار شود، رعایت می‌کنند. هر چند در این مسیر دچار لغزش‌های تاریخی یا اغراق شده‌اند اما شخصیت‌های تعزیه جذاب‌ هستند. اشقیاخوان‌های تعزیه (شمر و...) زبانی گیرا و زیبا دارند و عالی هستند.

برای من شخصیت «حر» بسیار جذاب است چون او قدرت انتخاب دارد، با این‌که در معرض بهترین پاداش‌های حکومتی است اما به همه آنها پشت کرده و انتخاب می‌کند که تبدیل شود به یک سرباز ساده لشکر امام حسین(ع). الان هم آدم‌های زیادی در سراسر جهان وجود دارند که بین منفعت‌های شخصی و مقام و راه حق و درست، دومی را انتخاب می‌کنند و نام و مرام‌شان جاودانه می‌شود و تبدیل می‌شوند به شخصیت‌های بسیار محترمی.

ـــ تا حالا نذری خورده‌اید؟

ـــ بله، زیاد. اما بهترین نذری که خوردم مربوط به سال 52 است که همراه همکلاسی‌های دانشکده به شهر سِدِه (خمینی‌شهر) رفتیم برای تماشای تعزیه. من با آداب نذری آن‌هم در قالب غذا آشنا نبودم. مادرم هر سال ماه محرم نذری حلوا می‌داد که برای سلامت برادر بزرگم نذر کرده بود. ظهر عاشورا به دوستانم گفتم به نظرتان توی این شلوغی رستوران پیدا می‌کنیم برای ناهار؟ گفتند امروز همه شهر رستوران است... و مرا بردند جایی که سفره نذری پهن کرده بودند و بدون این‌که بپرسند اهل کجایی و کی هستی نشستیم پای سفره و قیمه‌ای خوردیم که من هرگز شبیه آن را نخورده بودم و راستش تا الان هم نخورده‌ام. هرگز طعم آن را فراموش نمی‌کنم اما در کنار این غذای بی‌نظیر، محبت و بی‌ریایی اهل شهر و صاحب سفره هم برایم تجربه بی‌نظیری بود. بعدها با همسرم برای تحقیق درباره تعزیه به حبیب‌آباد اصفهان رفتیم و چند روز مهمان مردم این منطقه بودیم و انواع نذری را خوردیم اما آن قیمه چیز دیگری بود.

ـــ از نذری مادرتان هم برایمان بگویید.

ـــ در کردستان سنت غریبی است که نشان‌دهنده عظمت مادر است. وقتی بچه‌ای مریض می‌شود، می‌گویند در ماه محرم اگر مادر پاپتی گدایی هفت خانه را کند و طلب شفا برای فرزندش داشته باشد، حاجتش برآورده می‌شود. برادر بزرگم، اردشیر بیمار شد و مادرم به در هفت خانه رفت و گدایی کرد و برادرم شفا یافت از آن زمان به بعد ماه محرم مادرم حلوا می‌پخت و برادرم آن را پخش می‌کرد.

البته این را هم بگویم که خودم در کودکی در روز عاشورا اتفاقی بی‌نظیر برایم رخ داد که سبب شد به امام حسین(ع) ارادتمند شوم و یکی از دلایلی که اپرای عاشورا را کار کردم همین اتفاق بود: بچه بودم، تابستان بود و ماه محرم و من بیمار بودم و تب داشتم. دو خانواده شیعه در سنندج زندگی می‌کردند که محرم در خانه‌های بزرگ‌شان مراسم سینه‌زنی و روضه‌خوانی داشتند و خانواده ما برای شرکت در این مراسم به آنجا رفته بودند و من در خانه تنها مانده بودم . یادم نیست به چه دلیلی به خرابه‌ای رفتم که نزدیک خانه‌مان بود. آنجا اسبی سفید دیدم که روی بدنش را با رنگ قرمز کرده بودند و دو پرنده روی پشت‌اش نشسته بود. شاید برخی فکر کنند که مبالغه می‌کنم یا ریاکاری اما قسم می‌خورم که هیچ‌کدام این‌ها نیست. وقتی به خانه برگشتم تبم قطع شد و زمانی که اعضای خانواده به خانه برگشتند باورشان نمی‌شد که من همان بهروز بیمار هستم که در خانه مانده بود.

من اعتقادات مذهبی دارم و این اعتقادات تجربه‌های شخصی خودم است بنابراین ابایی ندارم که آنها را به زبان بیاورم نه از روی منفعت‌طلبی بلکه از روی عشقی که به خاندان حضرت علی(ع) دارم.

ـــ می‌گویند عشق امام حسین(ع) باید بدون اما و اگر به دل‌ها بیفتد، گویا این اتفاق برای شما رخ داده.

ـــ بدون شک چنین است. من از قِبَل باورهای مذهبی مردم دنبال نام و نان نیستم برای همین احتیاط‌هایی که برخی روشنفکران و هنرمندان درگیر آن هستند، برایم مهم نیست. باورم این است که راه و انتخاب‌های امام حسین(ع) و یاران اوست که آدمی را عاشق آنها می‌کند. خانواده‌ام اهل تسنن هستند اما نام پدربزرگم «علی‌محمد» بود و عموهایم «حسن» و «حسین» نام داشتند.

تصور خام‌طبعانه‌ای است که بگویند اهل تسنن کردستان به امام حسین(ع) ارادت ندارند یا او و مرامش را نادیده می‌گیرند. در مریوان خیلی از اهل تسنن روزهای تاسوعا و عاشورا روزه می‌گیرند. کم‌کاری رسانه‌هاست که ارادت اهل تسنن به خاندان پیامبر(ص) را منعکس نمی‌کنند.

منبع: ابنا

logo test

ارتباط با ما