حق مردم این است که حاکم با آنان به عدالت رفتار کند و برایشان مانند پدری مهربان باشد...
امام سجاد(ع) می فرماید: «وأمّا حقُّ رعیّتک بالسلطان فأن تعلم أنّهم صاروا رعیّتک فیجبَ أن تَعْدلَ فیهم وتکونَ لهم کالوالِد الرحیم وتَغفر لهم جَهْلَهم ولا تُعاجلَهم بالعُقوبهِ وتَشکُر الله عزّ وجلّ على ما آتاک مِنَ القوّهِ علیهم».([۱])
«حق مردم بر حاکمان سلطه گر این است که بدانند ضعف و ناتوانى مردم سبب شده است که تو بر آنها مسلّط شوى، بنابراین، امورى را در مورد آنان رعایت کن، با آنان به عدالت رفتار کن و پدر مهربان آنان باش و اگر از روى ناآگاهى خلافى را مرتکب شدند، آنان را ببخش و در کیفر دادن شتاب مکن و خدا را سپاسگزار باش که چنین نعمتى را در اختیار تو نهاده است».
آیت الله سبحانی در اثر جدید خود با عنوان شرح رساله حقوق سیدالساجدین به تشریح حق شانزدهم از منظر امام چهارم شیعیان با عنوان حق مردم بر حاکم پرداخته و مرقوم می دارند: «در بخش پیش، محور سخن، حق سلطان بر مردم بود و خلاصه این شد که مردم از حاکم اطاعت کنند و با او دشمنى مورزند. ولى در این بخش، حق مردم را بر حاکم بیان مى کند و این که حاکم با مردم باید چنین رفتار کند:
- تعدل فیهم: عدالت را پیشه خود سازى، و با آنان به عدالت رفتار کنى.
- وتکون لهم کالوالد الرحیم: براى آنان پدرى مهربان باشى.
- وتغفر لهم جهلهم: اگر از روى ناآگاهى خطایى مرتکب شده اند، آنان را ببخش.
- ولا تعاجلهم بالعقوبه: در مجازات آنان شتاب مکن.
- وتشکر الله عزّ وجلّ على ما آتاک من القوّه علیهم: خدا را در برابر این قدرتى که به تو داده و تو را بر آنان برترى بخشیده، سپاسگزار باشى.
رفتار حاکمان، به عدالت و اصولاً گسترش عدالت در تمام مقامات، یکى از علل بعثت پیامبران در قرآن ذکر شده است، چنان که مى فرماید:
(لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ…).([۲])
«ما رسولان را با دلائل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانى و معیار شناسایى حق و باطل را نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند یعنى در تمام سطوح…».
بنابراین، رعایت حقوق در تمام مراحل، یکى از انگیزه هاى بعثت رسولان است. این که گفتیم در تمام مراحل، یعنى اعم از حاکم و محکوم، و انسان هاى دیگر که در سطح واحدى قرار دارند.
اتفاقاً آیات دیگرى به گسترش عدالت در تمام سطوح اشاره مى کنند و مى فرمایند:
- (وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبى)([۳])
«و هنگامى که سخنى مى گویید، عدالت را رعایت نمایید، حتى اگر در مورد نزدیکان(شما) بوده باشد!».
- (وَإِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ)([۴])
«و هنگامى که میان مردم داورى مى کنید، به عدالت داورى کنید».
- (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبى)([۵])
«خداوند به عدل و احسان و بخشش به نزدیکان فرمان مى دهد».
- (یَا دَاوُدُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ)([۶])
«اى داود! ما تو را خلیفه(و نماینده خود) در زمین قرار دادیم، پس در میان مردم به حق داورى کن».
حقوق متقابل در سخنان على(علیه السلام)
اگر در سخنان سیدالساجدین(علیه السلام) به حقوق متقابل میان حاکم و رعیت، اشاره شده جدّ بزرگوار ایشان، على(علیه السلام) به تشریح این حقوق متقابل پرداخته است، اینک سخن امیر بیان در این مورد:
«أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقَّاً، وَلَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ: فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیْحَهُ لَکُمْ، وَتَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ، وَتَعْلِیمُکُمْ کَیْلا تَجْهَلُوا، وَتَأْدِیبُکُمْ کَیَْما تَعْلَمُوا. وَأَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَهِ، والنَّصِیْحَهُ فِی الْمَشْهَدِ وَالْمَغِیبِ، وَالاِْجَابَهُ حِیْنَ أَدْعُوکُمْ، وَالطَّاعَهُ حِیْنَ آمُرُکُمْ».([۷])
«اى مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقى هست، حق شما بر من این است که در نیکى کردن به شما دریغ نورزم، و بیت المال را در مصالح شما مصرف کنم، شما را آموزش دهم تا از جهل و نادانى نجات یابید، و تربیت کنم تربیتى فراگیر. و امّا حقّ من بر شما این است که در بیعت خود با من وفادار باشید و در آشکار و نهان، خیرخواهى را از دست ندهید و هرگاه شما را فرا خواندم، اجابت نمایید و هر موقع فرمان دادم، فرمان برید».
[۱]. از آنجا که عبارت کتاب مکارم الأخلاق در مورد حق مردم بر حاکم روشنتر از عبارت تحف العقول بود، لذا از همان کتاب بهره گرفتیم. در نقل حق شانزدهم، از ترتیب موجود در تحف العقول پیروى نکردیم، بلکه تناسب حقوق را رعایت نمودیم.
[۲]. سوره حدید، آیه۲۵.
[۳]. سوره انعام، آیه۱۵۲.
[۴]. سوره نساء، آیه۵۸.
[۵]. سوره نحل، آیه۹۰.
[۶]. سوره ص، آیه ۲۶.
[۷]. نهج البلاغه، خطبه۳۴.
منبع: شفقنا