حق شاگردانى که از نظر علمى سرپرستى آنها را برعهده دارى آن است که بدانى خدا به وسیله علمى که به تو داده و خزانه حکمتى که در اختیارت نهاده، تو را سرپرست شاگردانت ساخته است.
امام سجاد(ع) می فرمایند: «وَ أَمَّا حَقُّ رَعِیَّتِکَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ جَعَلَکَ لَهُمْ فِیمَا آتَاکَ مِنَ الْعِلْمِ وَ وَلاَّکَ مِنْ خِزَانَهِ الْحِکْمَهِ فَاِنْ أَحْسَنْتَ فِیمَا وَلاَّکَ اللَّهُ مِنْ ذَلِکَ وَ قُمْتَ بِهِ لَهُمْ مَقَامَ الْخَازِنِ الشَّفِیقِ النَّاصِحِ لِمَوْلاَهُ فِی عَبِیدِهِ الصَّابِرِ الْمُحْتَسِبِ الَّذِی اِذَا رَأَى ذَا حَاجَه أَخْرَجَ لَهُ مِنَ الأَمْوَالِ الَّتِی فِی یَدَیْهِ کُنْتَ رَاشِداً وَ کُنْتَ لِذَلِکَ آمِلاً مُعْتَقِداً وَ اِلاَّ کُنْتَ لَهُ خَائِناً وَ لِخَلْقِهِ ظَالِماً وَ لِسَلَبِهِ وَ عِزِّهِ مُتَعَرِّضاً».
«حق شاگردانى که از نظر علمى سرپرستى آنها را برعهده دارى آن است که بدانى خدا به وسیله علمى که به تو داده و خزانه حکمتى که در اختیارت نهاده، تو را سرپرست شاگردانت ساخته است. اگر در این سرپرستى که خدایت عطا نموده خوب رفتار کنى و براى شاگردانت چون خزانه دار مهربانى براى مولایى باشى، که هر موقع نیازمندى را ببیند از اموالى که در دست اوست به او دهد، در این صورت فرد رشد یافته و خادم با ایمانى هستى و گرنه به خدا و خلقش ستم کرده اى و موجب سلب عزت و نعمتش شده اى».
آیت الله سبحانی در اثر جدید خود با عنوان شرح رساله حقوق سیدالساجدین در مقام تشریح حق هجدهم در نگاه امام سجاد(ع) با عنوان حق شاگرد بر معلم(۱) مرقوم می دارند: «شخصیت انسان در سه مرحله شکل مى گیرد:
- دامن پدر و مادر (محیط خانه سازنده نخستین بخش از شخصیت کودک است) زیرا او از مادر متولد مى شود در حالى که در آیینه روح او چیزى نقش نبسته است و لذا گفتار و رفتار پدر و مادر از زیبایى ها و نازیباییها اثر خاصى در روح او مى گذارد.
- مدرسه و مکتبى که به او فرهنگ وعلم مى آموزد (در حقیقت معلم و مدرسه پدید آرنده بخش دیگرى از شخصیت اوست). تقوا و پارسایى معلّم یا عکس آن اثر مستقیمى در علم آموز دارد. همچنین، سخنان او در نقل قضایا و تاریخ کاملاً در روح او مؤثر است. گاهى ارشاد یک معلّم سبب مى شود که یک پدیده زشت که شصت سال در میان امّت اسلامى حاکم بود برچیده شود. عمر بن عبدالعزیز که تربیت یافته خاندان ناپاکى بود، نزد معلم پاک طینتى از خاندان عبدالله بن مسعود علم مى آموخت. معلّم روزى احساس کرد که این کودک به هنگام بازى، امیرمؤمنان على(علیه السلام) را سب مى کند هنگامى که عمر بن عبدالعزیز براى درس نزد استاد حاضر شد گفت چگونه مجاهدان راه اسلام را که در جنگ بدر و احد حاضر بوده اند لعن مى کنى؟ گفتار معلم تأثیر عظیمى در ذهن او گذاشت و لذا هنگامى که به مقام خلافت رسید، این پدیده زشت را ممنوع ساخت و گفت به جاى آن آیه (إِنَّ اللهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْبى…)را بخوانند.
امروز، معلمان حتى معلمان ریاضى و طبیعى مى توانند نهال توحید را در دل دانش آموز پرورش دهند. مثلاًمعلمى که بدن انسان را تشریح مى کند مثلاً طبقات چشم را بیان مى کند و فعالیت هاى قلب را مطرح مى نماید، مى تواند از همین دانش، درس توحید دهد که آیا این نظام هدفمند مى تواند بدون فاعل آگاه پدید آید؟ برخى از فرضیه هاى علمى با ظواهر شریعت سازگار نیست، مثلاً فرضیه تکامل، که انسان در روز نخست، سلولى بیش نبوده ومراحلى از جانورى و حیوانى طى کرده تا به این مرحله رسیده است، بر خلاف ظواهر قرآن است، تدریس آن حتى نباید به صورت فرضیه باشد. بلکه استاد باید انتقادهاى علمى را بر آن وارد کند. و آثار بد این فرضیه را، (انسان داراى نیاکانى از قبیل جانوران و دام و دد بوده تا به این مرحله رسیده است) از دل دانش آموز پاک سازد.
علم، باید هدفمند و مسئولیت آفرین باشد، امروز علومى در دانشگاه ها تدریس مى شود، که مسئولیت آفرین نیست ولى اسلام به علمى دعوت مى کند که هدفمند و مسئولیت آفرین باشد و به قول دانشمندان: «العلم والدین توأمان إذا افترقا احترقا»، امکان ندارد که دین چیزى بگوید که بر خلاف دانش قطعى باشد و بالعکس.
روزى که مسأله تکامل مطرح شد، غوغایى در کلیساها پدید آمد دیگر فکر نمى کردند که این فرضیه اى است و چند روزى دیگر باطل خواهد شد، و اتفاقاً چنین هم شد و به زودى جاى خود را به نئوداروینسیم داد و دومى هم به زودى ارزش خود را از دست داد و مسأله موتاسیون یا جهش مطرح شد.
اکنون ببینیم حق شاگرد بر استاد چیست؟ امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید:
- معلم باید بداند خدا به وسیله علمى که به او داده، و خزانه حکمتى که در اختیار او نهاده او را سرپرست شاگردانش ساخته است. چنان که فرمود:«فأن تعلم أن الله قد جعلک لهم فیما آتاک من العلم و ولاّک من خزانه الحکمه »
- اگر در این سرپرستى که خدا به او داده است، خوب رفتار کند، به سان خزانه دار مهربان و خیرخواه و مهربان و شکیباى مولایى باشى که گاه که نیازمندى از زیردستان او را ببینید از اموال او به او بدهد و در این صورت رشد یافته وخادم با ایمانى مى باشى و گرنه به خدا و خلقش خیانت کرده و موجب سلب عزت و نعمتش شده اى.
بالأخره سرانجام معلم از دو حالت بیرون نیست: «کنت راشداً»، رستگار خواهى بود، اگر به نحوى که گفته شد عمل کنى، «وإلاّ کنت له خائناً و لخلقه ظالماً» خائن و ستمگر خواهى بود، اگر بر خلاف آن شیوه، عمل نمایى.»
[۱]. حقّ معلم در تحف العقول در شماره ۱۹، وارد شده، ولى براى حفظ تناسب این جا آورده شد.
منبع: شفقنا