سخنان قاطع دخترامیرمومنان (ع) با مردم کوفه

چه ننگی بدتر از کشتن پسر پیغمبر، بمیرید! سر خجالت را فرو بیفکنید!

 سخنان قاطع دخترامیرمومنان با مردم کوفه

على ابن حسین که جوانی نورس و در آن روزها بیمار و ناتوا بود چون گریه مردم کوفه را دید گفت:" مردم برای ما گریه می کنید؟ چه کسی جز شما ما را کشته است؟ "

در این وقت ام کلثوم با دست به مردم اشاره کرد: "خاموش باشید!"

از آن پس در آن مجمع تنها صدای آهسته نفسها شنیده می شد: «مردم کوفه! مردم مکار خیانت کار! هرگز دیده هاتان از اشک تهی مباد! هرگز ناله هاتان از سینه بریده نگردد! شما آن زن را می مانید که چون آنچه داشت می رشت، به یک بار رشته های خود را پاره می کرد. نه پیمان شما را ارجی است و نه سوگند شما را اعتباری! جز لاف، جز خودستائی، جز در عیان، مانند کنیزکان تملق گفتن، و در نهان با دشمنان ساختن چه دارید؟ شما گیاه سبز و تر و تازه ای را می مانید که بر توده سرگین رسته باشد و مانند گچی هستید که گوری را بدان اندوده باشند. چه بد توشه ای برای آن جهان آماده کرده اید، خشم خدا و عذاب دوزخ! گریه می کنید؟ اری به خدا! گریه کنید! که سزاوار گریستنید. بیش بگویید و کم بخندید! با چنین ننگی که برای خود خریدید چرا نگریید؟ ننگی که با هیچ آب شسته نخواهد شد. چه ننگی بدتر از کشتن پسر پیغمبر و سید جوانان بهشت. مردی که چراغ راه شما و یاور روز تیره شما بود. بمیرید! سر خجالت را فرو بیفکنید! به یکبار گذشته خود را بر باد دادید و برای آینده هیچ چیز بدست نیاوردید! از این پس باید با خواری و سرشکستگی زندگی کنید چه شما خشم خدا را برای باید با خواری و سرشکستگی زندگی کنید چه شما خشم خدا را برای خود خریدید! کاری کردید که نزدیک است آسمان بر زمین افتد و زمین بشکافد و کوهها درهم بریزد می دانید چه خونی را ریختید؟ می دانید این زنان و دختران که بی پرده در کوچه و بازار آورده اید چه کسانی هستند؟ می دانید جگر پیغمبر خدا را پاره کرده اید؟ چه کار زشت و احمقانه ای. کاری که زشتی آن سراسر جهان را پر کرده است. تعجب می کنید که از آسمان قطره های خون بر زمین می چکد، اما بدانید که خواری عذاب رستاخیز سخت تر خواهد بود. اگر خدا هم اکنون شما را به گناهی که کردید نمی گیرد، آسوده نباشید. خدا کیفر گناه را فوری نمی دهد، اما خون مظلومان را هم بی کیفر نمی گذارد. خدا حساب همه چیز را دارد.»

این سخنان که با چنین عبارات شیوا از دلی سوخته برمی آمد و از دریایی مواج از ایمان به خدا نیرو می گرفت، همه را دگرگون کرد. شنوندگان دستها را بر دهان نهاده دریغ می خوردند. در چنان صحنه غم انگیز و عبرت آمیز مردی از بنی جعفی که ریشش از گریه تر شده بود شعری بدین مضمون خواند:

پسران این خاندان بهترین پسران اند و هرگز بر دامن فرزندان این خانواده لکه ننگ یا مذلت ننشسته است...."

 

برگرفته ازکتاب قیام حسین علیه السلام مرحوم سید جعفر شهیدی مورخ شهیر تاریخ اسلام

منبع: شفقنا

logo test

ارتباط با ما