شعبان کاشی و ارادت به اهل بیت (ع)
شعبان کاشی اهل کاشان بوده و در حدود سده دهم زندگی می کرده است. او شيعه اثناعشرى و دوستدار اهل بيت عليهم السلام است و در ستايش آن بزرگواران، شعر سروده است. با توجه به نسخهاى خطى كه مأخذ شعر اوست ، زمان زندگىاش حدود سده دهم است (اثرآفرينان ، ج ۴ ص۳۷) .
شعر او در مورد امام مهدی (ع):
آدم دَمِ ظهور تو يا صاحب الزمان
عالم گرفت نور تو يا صاحب الزمان
عيسى ز آسمان چهارم نزول كرد[۱]
در وعده ظهور تو يا صاحب الزمان
نُه سقفِ آسمان[۲]بوَد از رفعتِ جلال
يك غرفه از قُصور تو يا صاحب الزمان
تاريك بود ديده مردم ز جورِ ظلم
روشن شد از درودِ تو يا صاحب الزمان
هر دل كه بود مرده از آن ظلم ، زنده شد
از نفخههاى صور تو يا صاحب الزمان
شادند دوستان تو به كورى دشمنان
بنشسته بر صدور[۳]تو يا صاحب الزمان
ما شرمسار آمدهايم و گناهكار
بيچاره در حضور تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمتِ خود قبول كن
گر نيك آمديم وَ گر بد قبول كن ...
اى مهر و مَه غلام تو يا صاحب الزمان
هر دو جهان به كامِ تو يا صاحب الزمان
در دارِ ضربِ[۴]دينِ نبى، سكّه مىزنند
نقدِ روان به نام تو يا صاحب الزمان
دين محمّد مَدنى باز تازه شد
از ضربتَ حُسام[۵]تو يا صاحب الزمان
گردون به پا سِتاده و پشتش دو تا شده
از بهر احترام تو يا صاحب الزمان
پيوسته پنج نوبتِ[۶]دولت همىزنند
بر چار حد بام تو يا صاحب الزمان
دردِ سرِ خُمار[۷]نبيند به عمر خويش
مستِ مُدامِ[۸]جام تو يا صاحب الزمان
شاه جهان و خسرو آخرْزمان تويى
ما بنده غلام تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمت خود قبول كن
گر نيك آمديم وَگر بد قبول كن...
ماييم در زمان تو يا صاحب الزمان
هستيم در امان تو يا صاحب الزمان
هفتآسمان و هفتزمين قطرهاى بود
از بحر دُرفشان تو يا صاحب الزمان
اين قرصِ نوربخش[۹]بر اين صحنِ لاجوَرد[۱۰]
قرصى بود ز خوان تو يا صاحب الزمان
وصّاف تو خداى جهان در كلامِ خويش
جبريل مدحْخوان تو يا صاحب الزمان
اين دولت و سعادت و شادى نگر كه ما
هستيم در زمان تو يا صاحب الزمان
«شعبانِ كاشى» از دل و جان دوستدار توست
بر رَغْمِ دشمنان تو يا صاحب الزمان
هر كس چو اِلتِجا[۱۱]به درِ خانهاى بَرَد
ماييم و آستان تو يا صاحب الزمان
ما را به لطف و مرحمت خود قبول كن
گر نيك آمديم وَگر بد قبول كن.[۱۲]
[۱] اشاره به نزول مسيح عليه السلام در زمان ظهور صاحب الأمر عليه السلام كه در روايات بسيارى بدان تصريح شده است .
[۲] نُه سقف آسمان: كنايه از افلاك نُه گانه ، همه كائنات .
[۳] صدور: جِ صدر ، بالاى مجلس .
[۴] دار ضرب: جايى كه در آن سكه زنند ، ضرّابخانه .
[۵] حُسام : شمشير برّان ، شمشير تيز .
[۶] نوبت : طبل بسيار بزرگى كه در نزديكى سراى پادشاهى و دار الحكومه در اوقات معيّن صبح و شام مىنواختند ؛ پنج نوبت زدن : اعلام جاه و سلطنت كردن .
[۷] درد سر خمار : ملالت و دردسرى كه پس از رفع نشئه شراب ايجاد مىشود .
[۸] مُدام : هميشه ، پيوسته، مِى ، شراب .
[۹] قرص نوربخش : كنايه از خورشيد .
[۱۰] صحن لا جورد : كنايه از آسمان .
[۱۱] التجا : پناه بردن .
[۱۲] نسخه خطى كتابخانه مجلس : شماره ۷۵۹۴ ، ص ۶۱، دانشنامه شعر مهدوى: ج ۱ ص ۱۰۱.