آینه شعر عرب را تاب تابش خورشید فاطمه زهرا(س) نیست اما درخشش شعاعهاى عالمتاب آن وجود نازنین را هر کس به گنجایش خویش فرا راه خود ساخته است. سرایندگان شعر عربى نیز از این فیض محروم نمانده اند. چه بسیار شاعران متعهدى که شور و شعور هنر خویش را در وصف آن بانوى بزرگ جاودان ساخته اند, اما بى شک آنهانیز هنوز در ساحل این اقیانوس بیکران قدم مى زنند و دست کوتاه ما و آنان کجا و ژرفاى بى انتهاى وجود صدیقه کبرا(س) که ((اصلها ثابت و فرعها فى السمإ توتى إکلها کل حین باذن ربها)) صدق الله العلى العظیم. آنچه در این مقاله به خامه خانم گنجى, پژوهشگر و شاعر متعهد, آمده گزارشى است پژوهشى, از شخصیت فاطمه(س) در سروده هاى شعراى عرب زبان.
حضرت فاطمه زهرا(س) از مهمترین شخصیتهاى مقدس و اعتقادى نزد همه مسلمانان است; چه آن حضرت محور حدیث کسإ(1) و تنها یادگار پیامبر اسلام(ص) و یکى از بارزترین مصادیق آیه هاى تطهیر و مودت در قرآن کریم است; آیاتى که بر عصمت اهل بیت(ع) و وجوب محبت و احترام آنان بر مسلمین ـ به عنوان تنها اجر زحمات پیامبر(ص) براى امتش ـ دلالت دارد:
انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا ((جز این نیست که خدا مى خواهد هرگونه آلودگى را از شما بردارد ـ اى خاندان پیامبر ـ و شما را بکلى پاک سازد)).(2)
قل لا إسئلکم علیه إجرا الا الموده فى القربى
[(( اى پیامبر] بگو[ در ازاى زحماتم] پاداشى از شما نمى خواهم جز اینکه نسبت به خویشانم مودت داشته باشید)).(3)
از آنجا که شعر و ادب, آینه افکار و اعتقادات ملتهاست, باورهاى مسلمانان و بویژه شیعه امامیه در آثار و اشعار شاعران متعهد و انقلابى در طول قرنها انعکاس یافته است. شعر شیعى که مدافع استمرار هدایت نبوى از طریق امامت و وصایت است, در میان عرب از دوران سلطه بنى امیه به عنوان یک حرکت افشاگرانه و دفاعى فرهنگى, هویت مى یابد. شاعرانى چون کمیت اسدى(4), دیک الجن حمصى(5) , دعبل خزاعى(6) و سید حمیرى(7) از مصادیق این حرکت فرهنگى هستند.
در سده هاى نخستین پس از ظهور اسلام و تشیع, پیام اصلى شاعران متعهد دفاع از حرمت اهل بیت(ع) و حقانیت امام على(ع) در امر وصایت و امامت و استمرار رهبرى در فرزندان برگزیده او و افشاى ستم ستمگران اموى و عباسى بر اهل بیت پیامبر(ع) و منزوى و شهید ساختن آنان ـ بر خلاف نص صریح قرآن و سفارشهاى پیامبر(ص) ـ است و شاعران بارها به این امور تصریح کرده اند.
طرح چنین موضوعاتى شعر اعتقادى مسلمانان را به برهانهاى منطقى و اقامه حجتهاى شرعى و عقلى تبدیل مى کند و از شعر, منبرى براى دفاع از اعتقادات مى سازد. این ویژگى را در شعر ((صفى الدین حلى))(8) شاعر تواناى قرن هفتم و هشتم هجرى نیز به روشنى مى توان یافت. اما در شعر سده هاى اخیر اندک اندک اینگونه احتجاج رنگ مى بازد و شعر اعتقادى در دو قالب ((مدح)) و ((مرثیه)) معنا مى یابد. بیشتر مدایح, مربوط به پیامبر اکرم(ص) و امام على(ع) و بیشتر مراثى, مربوط به امام حسین(ع) و ماجراى کربلاست و سایر موضوعات به ندرت ملاحظه مى شود. انتظار طبیعى آن است که حضرت زهرا(س) به عنوان تنها یادگار پیامبر(ص), ((ام الائمه)) و حلقه اتصال میان نبوت و امامت و نیز به عنوان یکى از بارزترین مصادیق عصمت که زندگى او باید اسوه و سرمشق مسلمانان باشد, جایگاه ویژه در شعر اعتقادى, بخصوص شعر شیعه, داشته باشد. مسائل بهر حال مربوط آن حضرت از چهار زاویه قابل طرح در شعر مى باشد:
1- حوادث و جریانات زندگى آن حضرت از بدو وجود تا وفات 2- جایگاه و سیماى آن حضرت در سیره و حدیث نبوى و قرآن کریم 3- صفات و مناقب عالیه آن حضرت از قبیل زهد و اعراض از دنیا, قناعت و ساده زیستى, سخت کوشى, سخاوت و ایثار, علم و خردمندى, دفاع از حق و حمایت از نبوت و ولایت, صبر و حلم و ...
4- مظلومیت آن حضرت از جمله منع شدن او از فدک(9) و هجوم به خانه اش در جریان تعیین جانشین براى پیامبر(ص) و آسیبهاى جسمى و روحى و ناشى از آن و نهایتا شهادت و اختفاى قبر او و به شهادت رسیدن فرزندان و نوادگانش به دست مدعیان مسلمانى موضوع نخست مى تواند کردارها و فضائل آن حضرت را در زندگى فردى و در رفتار متقابل او با پیامبر(ص) و امام على(ع) و فرزندانش و مجموعه جامعه اسلامى نشان دهد و عظمت شإن و نقش او را در هدایت نسلهاى آینده تا حدودى روشن سازد. لکن در این زمینه به ندرت مى توان اثرى قابل اعتنا یافت. از جمله, این نوادر, منظومه زیباى ((دیک الجن حمصى)) از شعراى قرن دوم و سوم هجرى, در شرح و توصیف ازدواج الهى آن حضرت مى باشد. طرح این قضیه ضمن اینکه ارزش و اهمیت ازدواج مومنانه را در فرهنگ اسلامى ـ به طور عام ـ نشان مى دهد, بیانگر یکى از عظمتهاى شخصیت آن حضرت و مقدمه اى براى فهم آن است که چرا و چگونه ذریه ایشان مورد عنایت خدا و پیامبر(ص) قرار گرفته اند. ابیات آغازین این منظومه چنین است:
ان الرسول لم یزل یقول
والخیر ما قال به الرسول:
انک منى یا على الابى
بحیث من موساه هارون النبى ...(10)
و ترجمه متن کامل این سروده چنین است:
((پیامبر پیوسته مى گوید ـ و بهترین[ سخن]آن است که پیامبر گوید / که: تو نسبت به من ـ اى على شریف ـ مانند هارون پیامبر به[ برادرش] موسى هستى[ که در غیاب موسى جانشین او بود/] با این تفاوت که پس از من پیامبرى نخواهد بود. از این رو بهترین عالمیان در نزد من هستى / نسبت تو به من مانند نسبت دکمه به پیراهنم است [ که به من پیوسته اى] و هر که با تو دشمنى کند گریزگاهى ندارد./ تو براى من برادرى و داماد من هستى. تو را آنکه بازگشت امور به سوى اوست به ازدواج زهراى هدایتمند و سرور زنان درآورده است. / اولین مخلوق خدا[ جبرئیل] در رفت و آمد بود تا او را از من برایت خواستگارى کند / و گفت: خداى والاى تو مقرر کرده است که زهراى بتول به همسرى على درآید / پس بهشتها را به زیباترین زنیتها آراست و حوریان, با متانت جلوه گر شدند / و نورهاى تابنده پدیدار گشت و فرشتگان آسمان هفتم به صف ایستادند / و من در میان آنان به خطبه خواندن برخاستم و آنچه را خواسته بودند, عطا کردم. / سپس خداوند امر فرمود که میوه هاى در دسترس از شاخه درختان بهشت چیده شوند. / و از فرازشان باران جامه هاى فاخر و زینتها باریدن گرفت تا به حد کمال از آن برخوردار شدند / و هر کس از حوریان و فرشتگان که بیشتر از این نعمتها بهره ور شد به فضیلت خود بر دیگران بالید / پس هر کس[ جز على(ع](به خواستگارى آماده بود, برگردانده شد, زیرا خداوند خواست که زهرا همسر على مرتضى باشد. / سپس[ اى زهرا(س) و على(ع]( از شما دو نوه ام را به من بخشید که در آراستن عرش, چون دو گوشواره اند./ پس سپاس و ستایش خداى را به خاطر آنچه به پنج تن اصحاب عبا اعطا کرد / آنها براى دوستان و پیراون خود مایه امن و امانند و ایمان در آنان به کمال رسیده است / و هر که را با ایشان کینه ورزد به سوى آتش فروزان مى رانند / و مردم را به رشد و رستگارى در آغاز و انجام[ دنیا و آخرت] هدایت مى کنند.)) این شعر روان و ساده که نقل منظوم بعضى از احادیث نبوى نیز هست, بازگوکننده فلسفه ازدواج دو انسان الهى است که مبدإ خیرات و برکات بوده و اولاد آنان هدایتگر مردم به سوى سعادتند. در باره ولادت, کودکى, هجرت, مراحل رشد, همسردارى و فرزندپرورى ایشان و دفاعشان از وصایت و مقابله با انحراف و اختلاف در امت اسلامى و بیم دادن از عواقب آن, ناگفته هاى بسیار است. اما از حوادث و مراحلى از زندگى آن حضرت که شمارى از شاعران عرب به نقل و تحلیل آن پرداخته اند, قضایاى محروم شدنشان از فدک مى باشد که در بررسى چهارمین موضوع به آن اشاره خواهد شد. از نظر تصویر کردن جایگاه و سیماى حضرت زهرا(س) در قرآن کریم و حدیث نبوى, و اجمالا پرداختن به آیات و احادیثى که شإن رفیع اسلامى و انسانى دختر پیامبر(ص) را نشان مى دهد, در بیان شاعران مشهور و متعهد جز به ندرت آثارى نمى یابیم. حتى شاعرانى که فخر آنان به سیادتشان است, مانند شریف رضى(11) (سید رضى) و ابن معتوق موسوى(12) که آن همه مدیحه براى وزیران و امیران سروده اند ـ در این باب سروده اى در دیوانشان یافت نمى شود!
اما دعبل شاعر معاصر با امام موسى کاظم و امام رضا (علیهماالسلام) ضمن اشاره به مسإله شفاعت اهل بیت(ع) و از جمله زهراى مرضیه(س) در قیامت براى مومنان, چنین تصریح مى کند:
شفیعى فى القیامه عند ربى
محمد و الوصى مع البتول
و سبطا احمد و بنو بنیه
اولئک سادتى آل الرسول(13)
((شفیع[ و واسطه بخشش من] روز قیامت نزد پروردگارم, محمد(ص) و وصى او[ امام على] و زهراى بتول هستند. همچنین دو نوه پیامبر[ حسن و حسین(ع]( و فرزندان فرزندان پیامبر که سروران من و آل رسول هستند.))
محمد بن ادریس شافعى(14) ـ فقیه و موسس مذهب شافعى (از مذاهب اهل سنت) ـ نیز در سروده هاى ساده و اخلاقى خود چندین بار به مسإله شفاعت و توسل اشاره کرده مى گوید:
((خاندان پیامبر پناه من و واسطه من به سوى خدا و پیامبرند و امیدوارم که به واسطه آنها در فرداى قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود.)) او محبت به اهل بیت را واجب الهى ـ که در قرآن به آن امر شده ـ مى داند:
یا آل بیت رسول الله! حبکم
فرض من الله فى القرآن إنزله
یکفیکم من عظیم الفخر إنکم
من لم یصل علیکم لاصلاه له(16)
((اى خانواده پیامبر! دوست داشتن شما واجب است و خداوند در قرآن کریم[ آیات مربوط به] آن را نازل کرده است. همین افتخار شما را بس, که اگر کسى در نماز خود بر شما درود و صلوات نفرستد, نماز او مقبول نیست.))
همین فقیه که به گواهى اشعارش از طرف مخالفان به خاطر دم زدن از حب اهل بیت مورد سرزنش بوده با تصریح به نام حضرت زهرا(س) مى گوید: ((هر گاه در مجلسى از على(ع) و اولادش و فاطمه پاک یاد مى کنیم / مى گویند اى مردم از این حرفها بگذرید که سخنان رافضیان است./ من در پیشگاه خداى مهیمن از کسانى که دوست داشتن فاطمه(س) و اولادش را رافضى گرى مى دانند, برائت مى جویم. ))(17)
شیخ باقر حیدر(18), علامه و ادیب معاصر عراقى, عزادارى براى امام حسین(ع) را وظیفه همدردى با فاطمه(س) مى داند و مى گوید:
((اگر از محبت به فاطمه(س) شیر خورده اى, هرگز از گریه بریده مشو / زیرا اشک خونین او براى حسین جارى شد/ پس با آن حضرت در گریه همراهى کن و مانند او بر حسین(ع) خون گریه کن.))(19)
اما در باره صفات و مناقب ویژه حضرت زهراى مرضیه(س) کمتر سروده اى در کارنامه شاعران عرب مى توان یافت. با آنکه این بخش از موضوعات مربوط به او, از نظر شناساندنش به عنوان مثال و نمونه الهام و پیروى براى انسانها بویژه در زنان و هم از نظر تبلیغ براى عظمت اسلام و تبیین دو رکن اعتقاد اسلامى ـ شیعى (یعنى نبوت و امامت) که حضرت زهرا(س) حلقه اتصال آنهاست, ارزش بسیار دارد, در دسترس نبودن چنین سروده هایى را باید قصورى براى شاعران عرب قلمداد کرد; بویژه هنگامى که شعر عربى با نمونه هاى فارسى آن از شعراى متقدم و متإخر ایرانى, مقایسه شود, به وضوح به نظر مى رسد که در زمینه مناقب و مدایح, مولودیات و سوگ سروده ها به دشوارى و با مطالعات بسیار شاید بتوان به مجموعه اى نظیر آنچه در فارسى وجود دارد, دست یافت.(20) با این توضیح که اشارات اجمالى به صفات کمالیه آن حضرت در بین مدایح سایر معصومین به چشم مى خورد. مثلا ((فرزدق))(21) در مدیحه دفاعیه مانندش از امام زین العابدین(ع) مى گوید:
هذا ابن فاطمه ان کنت جاهله
بجده إنبیإ الله قد ختموا(22)
((اگر این مرد را نمى شناسى, این پسر فاطمه(س) است و پدربزرگ او حلقه پایانى پیامبران الهى است)).
مرحوم شیخ جعفر نقدى(23) از شعراى عرب در قرن حاضر ضمن مدایح متعدد خود براى امام على(ع) از فضایل آن حضرت, شایستگى او براى همسرى زهراى بتول را یاد مى کند:
إخ الرسول, إبى السبطین, حیدره زوج البتول, کریم الاصل و النسب(24) ((برادر پیامبر و پدر نوه هاى او, شیر دلاور, همسر همتاى بتول و از خاندانى شریف و بزرگوار است)) و نیز گوید: و من له الله فوق العرش قد عقد الـ طهر البتول و امسى صهر خیر نبى(25) ((او کسى است که خداوند بر فراز عرش او را به عقد بتول پاکدامن درآورد و داماد بهترین پیامبران گشت.)) دعبل نیز گوید: [)) بنى هاشم] اگر روزى بخواهند افتخارات خود را بیان کنند محمد(ص) و جبرئیل و فرقان داراى سوره ها را پیش مىآورند و على عالى صفات و شریف و فاطمه تابنده را که بهترین دختران عالم است, برمى شمارند.))(26) شریف رضى, عالم و ادیب بزرگ قرن چهارم هجرى که حکومت را حق آل محمد مى داند, غاصبان خلافت را مورد عتاب و خطاب قرار داده مى گوید: ردوا تراث محمد, ردوا! لیس القضیب لکم و لا البرد هل عرقت فیکم کفاطمه؟ إم هل لکم کمحمد جد؟(27) ((میراث محمد(ص) را باز پس دهید, باز پس دهید! که نه آن عصا از شماست و نه آن عبا. مگر اصل و نسبتان به کسى همچون فاطمه برمى گردد یا جدى مثل محمد دارید؟! [ که خود را در حکومت مقدم بر اهل بیت مى دانید])). در این اشعار, چنانکه دیدیم, نوعى مدح اجمالى از صفات فاضله حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ملاحظه مى شود, ولى سخنانى که سیره و صفات عالیه آن حضرت را به جهانیان بشناساند و فلسفه عشق و ایمان مسلمانان نسبت به عصمت و قداست زهراى بتول(س) را بیان کند, جاى خالى بسیار دارد. اما در بخش بیان مظلومیت دختر پیامبر, مى توان گفت که شاعران عرب از سه زاویه مطلب را طرح کرده اند: 1ـ ماجراى هجوم به خانه آن حضرت در قضایاى تعیین جانشین براى پیامبر(ص) و هتک حریم او و جراحتها و تإلمات ناشى از این گونه برخوردهاى خشن سیاسى و عدول از وصایاى پیامبر(ص) که بنا بر قول مشهور, سرانجام منجر به رحلت زودرس پاره پیکر رسول الله گردید. 2ـ قضیه غصب فدک و محروم شدن آن حضرت از ملک خود. 3ـ شهادت فرزندان آن حضرت و هتک حرمت اهل بیت پیامبر از زن و مرد و ریخته شدن خون آنان بویژه در واقعه کربلا. اما در مورد نخست, در دیوان مهیار دیلمى(28), شاعر ایرانى معاصر شریف رضى که به زبان عربى شعر مى سرود, خطاب به حضرت زهرا(س) مى خوانیم: کیف لم تقطع ید مد الیک ابن صهاک فرحوا یوم إهانوک بما سإ اباک(29) چگونه دستى که ((ابن صهاک)) به سویت دراز کرد, قطع نشد؟! روزى که به تو اهانت کردند, از چیزى شاد شدند که مایه رنجش و اندوه پدرت (پیامبر) بود. علامه محمد قزوینى(30) از علماى قرن چهاردهم در نقل این ماجرا, منظومه اى سروده است که ترجمه آن از این قرار است: ((سلیم گفت: اى سلمان, آیا بدون اجازه به خانه وارد شدند. سلمان گفت: آرى, به عزت خداوند سوگند, آن هم در حالى که حضرت زهرا(س) سرانداز بر سر نداشت و براى رعایت پوشش و دیده نشدن به پشت در پناه برده بود. وقتى که متوجه او شدند تا مى توانستند در را روى او فشردند. نزدیک بود روح من از حسرت و اندوه بمیرد که حضرت فریاد مى زد: اى فضه, مرا نگه دار! به خدا جنینم را کشتند. دریغ و درد که دختر هدایت جنین خود را ـ که محسن نامیده شده بود ـ سقط کرد. ))(31) سیدحیدر حلى(32) از سادات شعراى عراق که مراثى بسیار براى امام حسین(علیه السلام) سروده است, در یکى از این مراثى, امام عصر(عج) را مورد خطاب قرار داده مى گوید: ((قسم به بخشش و چشم پوشى تو که این مردم چشم پوشى نکردند و قسم به بردبارى تو که بردبارى نورزیدند[ .زمانى] جنین مادرت را کینه توزانه ساقط کردند و[ زمانى دیگر] کودک جدت[ امام حسین] را با پیکان مرگ از شیر بریدند.))(33) جعفرمرتضى عاملى در کتاب ((مإساه الزهرإ)) از هفده شاعر عرب از قرن دوم تا چهاردهم هجرى یاد کرده است که مظلومیت زهرا(س) را بویژه در ماجراى هجوم به خانه آن حضرت, در اشعار خود آورده اند و برخى از آنان مانند سیدحمیرى, معاصر ائمه(ع) بودند. از آن جمله علإالدین حلى از علما و ادباى قرن هشتم گوید: بیت به خمسه جبریل سادسهم من غیر ما سبب بالنار یشتعل(34) ((خانه اى که در آن پنج تن بودند و جبرئیل نفر ششم بود, بدون دلیل موجهى به آتش کشیده شد.)) و بدین گونه به حرمت خانه زهرا که در حقیقت خانه پیامبر(ص) و محل نزول آیات الهى بود اشاره مى کند. قبل از ذکر شهادت آن حضرت, به برخى از اشعارى مى پردازیم که به ماجراى فدک مربوط مى شود و سند تاریخى مظلومیت دختر پیامبر است. از آن جمله کمیت بن زید اسدى گوید: ((على(علیه السلام) را دوست دارم و راضى نیستم که به ابوبکر و عمر دشنام داده شود. نمى گویم که چون فدک و میراث پیامبر را به دخترش ندادند کافر شدند. خدا مى داند که روز قیامت چه عذر و دلیلى در پیشگاه خدا دارند. پیامبر در باره ولى مسلمین على(ع), آنچه گفت غیر از آن حرفهاى بى پایه اى بود که آنها گفتند.))(35) ظاهرا عبارت اخیر به رد گواهى حضرت على(ع) در باره تعلق فدک به فاطمه(س) اشاره مى کند که در حقیقت نوعى اتهام کذب به آن حضرت است و با آنچه پیامبر(ص) در باره شإن وصى خود قائل بودند, منافات دارد. شاعر دیگرى در سروده پرسوز و گداز خود در ذکر مصایب خاندان نبوت ابیاتى دارد که ترجمه آن چنین است: ((کاش مى دانستم براى کدامشان نوحه سر کنم و سیل اشک براى کدامشان جارى کنم؟ آیا براى وصى(ع) وقتى که در محراب از زخم شمشیر عمامه بر سر کرد پیش از آنکه سر از رکوع بردارد, یا براى فاطمه بتول که از ارثى که حق او بود به اتفاق رإى محروم و ممنوع شد ... وقتى که گفت: بهره و نصیب مرا که پدرم ـ بهترین خلایق و شافع مشفع ـ به من داده, بدهید, گفتند: آیا بینه و گواهى دارى که آن را بشنویم و توجه کنیم؟ گفت[ :شاهدانم] دو پسرم و همسرم حیدر بیناتر و شنواتر به این امر هستند. ولى آنان شهادت او را باطل دانستند و تصریح کتاب خدا برایشان قانع کننده نبود!))(36) مراد شاعر از تصریح قرآن, آیه تطهیر است که بر عصمت اهل بیت از هر گونه گناه ناپاکى ـ و طبعا از دروغگویى و شهادت باطل ـ دلالت مى کند. همچنان که ((محقق اصفهانى))(37) در دیوان ((انوار قدسیه)) خود چنین آورده است: إتستباح نحله الصدیقه و ارثها من اشرف الخلیقه؟ کیف یرد قولها بالزور اذ هو رد آیه التطهیر(38) آیا به نصیب زهرا و ارث خاص او از اشرف خلایق (پیامبر) دست اندازى مى شود؟! چگونه سخن آن حضرت را به تهمت دروغ بودن رد مى کنند, در حالى که این همانا رد کردن نص آیه تطهیر است؟! هم او, در ادامه همین منظومه در باره شهادت و مخفى بودن قبر فاطمه(سلام الله علیها) گوید: ((آیا پاره تن پیامبر پاک و ارجمند شبانه دفن شده و قبرش محو و ناپدید مى گردد؟ اگر شبانه و مخفیانه دفن شد براى آن بود که ستمکاران او را نیابند. هیچ کس نشنیده است که زنى این چنین, قدرش و قبرش هر دو ناشناخته باشد. واى بر آنها از خشم خداى جبار که به ریحانه پیامبر برگزیده ستم کردند. ))(39) دیک الجن, شاعر قرن دوم و سوم هجرى, در ابیات نخست قصیده منحصر به فردى که در باره مرقد مطهر آن حضرت سروده چنین مى گوید: یا قبر فاطمه الذى ما مثله قبر بطیبه طاب فیه مبیتا اذ فیک حلت بضعه الهادى التى تجلى محاسن وجهها حلیتا ان تنإ عنه فما نإیت تباعدا إو لم تبن بدرا فما اخفیتا ...(40) ((اى قبر فاطمه که در طیبه (مدینه منوره) مثل و مانند ندارد که چنین آرامگاه مطهرى هستى! از آن روى که پاره تن پیامبر هدایت گر در تو منزل گزید تو هم از جمال تابناک رخسارش زیور یافتى[ .اى دل] اگر از آن مرقد کناره کنى به قصد دورى کردن نیست و اگر ماه تمام را نیافتى[ از تابش انوارش] نهان نخواهى بود ...)) اما در قضیه مظلومیت فرزندان آن حضرت, یکى از جهات, منزوىشدنشان و غصب خلافت توسط امویان و عباسیان است که در اشعار شاعران مطرح شده است. عبدالله بن معتز عباسى(41) قصیده اى دارد که در آن جسورانه به اهل بیت تعرض کرده و معنى برخى از ابیات آن چنین است: ((ما وارث جامه پیامبر هستیم. چقدر بیهوده به دنباله هاى آن چنگ مى زنید؟ اى دخترزاده هاى پیامبر! شما با او خویشاوندى دارید ولى پسرعمو بر خلافت شایسته تر از دخترزاده است.))!(42) از آنجا که نسل خلفاى عباسى, به عباس, عموى پیامبر مى رسد, خود را مستحق خلافت و جانشینى پیامبر در امر حکومت مسلمین مى دانستند. اگر چه اصولا طرح خلافت ارثى و نسبى و نفى نواده هاى دخترى به عنوان فرزندان و ورثه اعتقادى جاهلى است و مبناى خلافت و امامت, چنان که در قرآن کریم آمده, فضیلت و لیاقت است نه صرف خویشاوندى, اما صفى الدین حلى شاعر, تواناى شیعه به این شعر, با همان وزن و قافیه شعر ابن معتز, پاسخى منطقى و مناسب حال مى دهد به گونه اى که جاى هیچ حرفى باقى نمى گذارد. ترجمه ابیاتى از شعر صفى الدین چنین است: ((پیامبر در جریان مباهله, به شما مباهله کرد یا به آنها که دشمنان را نومید برگرداند؟ آیا شما از هر گونه آلودگى پاک شده اید[ طبق آیه تطهیر] یا آنها به خاطر پاکى دلها و خردهایشان مصون از ناپاکى اند؟! اینکه مى گویى: شما دخترزاده هایش هستید ولى پسرعموها مقدم هستند,[ گویا فراموش کرده اى که] دخترزاده هاى پیامبر, عموزاده هایش هم هستند[ زیرا دامادش على, پسرعموى اوست] و این نسبت نزدیکتر است به پیامبر[ از صرف عموزادگى]. پس در قضیه خلافت باب مخالفت را فرو گذار, زیرا مرکب راهوارى نیست.))(43) دعبل خزاعى, در قصیده پرسوز و گدازش که به تإئیه کبرا مشهور است در باره مظلومیت فرزندان زهرا مى سراید: إ فاطم لو خلت الحسین مجدلا و قدمات عطشانا بشط فرات اذن للطمت الخد فاطم عنده و إجریت دمع العین فى الوجنات إ فاطم قومى یابنه الخیر و اندبى نجوم سماوات بإرض فلاه ...(44) ((اى فاطمه! اگر حسینت را مجسم مى کردى که در خاک و خون افتاده و بر لب نهر فرات تشنه جان داده, گونه خود را به سیلى نیلى مى کردى و اشک از دیدگان بر چهره روان مى ساختى. اى فاطمه! دختر خوبیها! برخیز و بر ستارگان آسمانى که به صحرا فرو افتاده اند ناله سر کن.)) سیدحیدر حلى که ستمها و هتک حرمت اهل بیت را انحرافى مى داند که از هتک حریم حضرت زهرا(س) آغاز شده, ضمن اشاره به اسارت زنان اهل بیت در واقعه کربلا, چنین سروده است: و قتل ابنها من یوم رضت ضلوعها و من هتکها هتک الفواطم یعرف ... تطوف بها الاعدإ فى کل بلده فمن بلده إضحت لاخر تقذف(45) ((از کشتن پسرش در آن روزى که دنده هاى فاطمه(س) در هم شکست[ قتل نواده هاى پیامبر(ص) آغاز شد] و از هتک حرمت او هتک زنان فاطمى باب شد. دشمنان,[ دختران زهرا(س) را] در هر شهرى مى گردانند و از شهرى به شهر دیگر مى اندازند.)) بدین ترتیب مى توان حکم کرد که آنچه در شعر عربى جلوه گر شده است, تنها بخشى از حقایق مربوط به آن وجود شریف است و شاعران شیعى نیز غالبا به ملاحظات سیاسى یا بنا بر سنتها و تقالید ادبى, جز در چند نمونه استثنایى, کمتر زاویه دید تازه و روشنگرى داشته اند. آنان گرچه جلوه هایى از مظلومیت آن حضرت را به نظم کشیده اند, لکن نتوانسته اند در طرح ابعاد گوناگون حیات فکرى و معنوى آن سرور زنان عالم و شفیعه محشر, موفقیت یابند و سعادت شناختن و شناساندن کرامتها و مناقب او را جز اندکى درنیافته اند. علاوه بر تإثیر منفى عادتها و سنتهاى ادبى از جهت محدود و تکرارى شدن مضامین و موضوعات مذهبى در شعر عربى, به جرإت مى توان گفت: اصولا درک نادرست از شخصیت زن که میراث نامبارک فرهنگهاى غیر اسلامى دخیل در اندیشه مسلمانان است, باعث شده است که آن حضرت تنها از زاویه دخترى براى پیامبر و مادرى براى ائمه مطرح شود و آن شایستگیها و گزینش الهى که در شکل گیرى زندگى و شخصیت آن حضرت نقش برجسته داشته و زندگى و صفات فاطمه زهرا(س) را به عنوان اسوه اى براى همه زمانها و همه انسانها ـ بویژه زنان ـ مطرح مى سازد, مجهول بماند. این در حالى است که خداى متعال در قرآن کریم در باره حضرت مریم(س) مسإله برگزیدگى و ((اصطفإ)) الهى و تطهیر و تفضیل او را به خاطر دوام آن حضرت بر عفاف و عبادت به روشنى مطرح مى سازد و او و فرزندش عیسى علیه السلام را آیه و مایه هدایت مردم مى داند.(46) اگر از همین زاویه قرآنى به مقام بلند زهراى مرضیه نگریسته شود, حقایق بسیارى از ابعاد شخصیت صدیقه کبرا(س) بر اهل اندیشه و قلم آشکار مى شود; چه, او برتر از همه زنان برگزیده و سرور زنان از آغاز تاریخ بشر تا پایان آن است. البته چگونگى طرح حضرت زهرا(س) در دهه هاى اخیر شعر عربى, با توجه به تحولات فکرى و فرهنگى در این دهه ها, نیاز به بررسى جداگانه اى دارد; اما آنچه به طور مسلم قابل پیش بینى است تعداد ناچیز این گونه اشعار, و اصولا اشعار دینى, در شعر معاصر عرب است که علل و عوامل بحث انگیز آن نیازمند پژوهش مستقلى است. آنچه تردیدى در آن نیست آنکه هر چه در صیقل دادن آینه هاى اندیشه ها و سخنها و دلها بکوشند, تنها پرتوهایى از انوار قدسیه آن عزیز, در این آینه ها تابش خواهد کرد که شاعر گفت: ((تو بزرگى و در آئینه کوچک ننمایى)).
فهرست منابع:
1ـ قرآن کریم. 2ـ آئینه عصمت, گردآورندگان: محمود شاهرخى و مشفق کاشانى, انتشارات اسوه, قم. 3ـ الاعلام, خیرالدین الزرکلى. 4ـ حضرت زهرا در کتب اهل سنت, علامه سیدمرتضى حسینى, ترجمه على شیروانى هرندى, انتشارات الزهرا, 1369, تهران. 5ـ دیوان ابن معتوق الموسوى, مطبعه الادبیه, 1885, بیروت. 6ـ دیوان ابوفراس, داربیروت, 1407, هـ .ق. 7ـ دیوان الامام الشافعى, به تصحیح اصیل بدیع یعقوب, دارالکتاب العربى, 1414, هـ .ق. 8ـ دیوان دعبل بن على الخزاعى, دارالکتاب اللبنانى, بیروت, 1972. 9ـ دیوان دیک الجن, دار الثقافه, بیروت. 10ـ دیوان السیدحیدر الحلى, موسسه الاعلمى المطبوعات, بیروت, 1404. 11ـ دیوان الشریف الرضى, ج1, وزارت ارشاد اسلامى, 1406. 12ـ دیوان صفى الدین الحلى, دار بیروت, 1403. 13ـ دیوان الفرزدق, دارصادر, بیروت. 14ـ دیوان مهیار الدیلمى, منشورات الشریف الرضى, قم, 1413. 15ـ شرح هاشمیات الکمیت, عالم الکتب, (بغداد؟), 1406. 16ـ شعرإ الغرى, ج1 و 2, على الخاقانى, مکتبه آیه الله المرعشى النجفى, قم, 1408. 17ـ مإساه الزهرإ, جعفرمرتضى عاملى, انتشارات دارالسیره, بیروت, چاپ اول, 1417, هـ.ق. 18ـ مناقب فاطمى, احمد احمدى بیرجندى, انتشارات آستان قدس, رضوى, 1369. .1 به نظر نگارنده, محوریت حضرت از آن رو است که نزدیکترین نسبت را با چهار تن دیگر اهل کسإ دارد و آنها پدر, همسر و فرزندانش هستند. این نسبت براى پیامبر(ص) و امام على(ع) و سبطین(ع) به این حد از قرابت نیست. مثلا دیگران نسبت به پیامبر, پسرعمو و داماد, نوه ها و دخترش هستند و ... .2 سوره احزاب, آیه 33. .3 سوره شورى, آیه 23. .4 متوفاى 126ه$ ق. .5 متوفاى 235 هـ.ق. .6 متوفاى 235 هـ.ق. .7 متوفاى 173 هـ.ق. .8 متوفاى 752 هـ.ق. .9 فدک قریه اى یهودىنشین در نزدیکى خیبر بود. در سال هفتم هجرى پیامبر امام على(ع) را با گروهى از مسلمانان به جنگ با فدکیان فرستاد. سپس با تسلیم کردن نیمى از زمینهاى آن منطقه به مسلمانان, مصالحه برقرار شد. از چندین منبع معتبر نقل شده است که چون آیه ((و آت ذالقربى حقه[ ((سوره اسرإ, آیه]26 نازل شد, رسول خدا, فاطمه را نزد خود خواند و گفت: فدک را به بخشیدم. (رجوع شود به کتاب ((حضرت فاطمه در کتب اهل سنت)), تإلیف علامه سید مرتضى حسینى, ص45ـ46). .10 دیوان دیک الجن, ص57 ـ 59. .11 متوفاى 406 هـ.ق. .12 متوفاى 1087 هـ.ق. .13 دیوان دعبل, ذیل حرف لام. .14 متوفاى 204 هـ.ق. .15 دیوان الامام الشافعى, ص59. .16 همان مإخذ, ص115. .17 همان مإخذ, ص152. .18 متوفاى 1333, ه$.ق. .19 شعرإ الغرى, ج1, ذیل زندگینامه الشیخ باقر حیدر. .20 از این گونه مجموعه هاى فارسى مى توان ((مناقب فاطمى)) با گردآورى احمد احمدى بیرجندى و ((آئینه عصمت)) با گردآورى محمود شاهرخى و عباس مشفق کاشانى را نام برد. .21 متوفاى 114ه$.ق .22 دیوان الفرزدق, ص178. .23 متوفاى 1369ه$.ق. .24 شعرإ الغرى, ج2, ص78. .25 همان. .26 دیوان دعبل, ص139. .27 دیوان الشریف الرضى, ص407. .28 شاگرد شریف رضى که تحت تعلیمات او اسلام آورد, متوفاى 428. .29 دیوان مهیار الدیلمى, ج2, ص367 ـ 368. .30 متوفاى 1335ه$.ق. .31 مإساه الزهرإ, ج2, ص27 ـ 28. .32 متوفاى 1304ه$.ق. .33 دیوان السید حیدر الحلى, ص105. .34 مإساه الزهرا(س), ج2, ص21. (دارالسیره ـ بیروت) .35 شرح هاشمیات الکمیت, ص202. .36 على بن المقرب, مإساه الزهرإ, ج2, ص19. .37 متوفاى 1361ه$ق. .38 مإساه الزهرإ, ج2, ص31. .39 همان مإخذ. .40 دیوان دیک الجن, ص55. .41 متوفاى 296ه$.ق. .42 رجوع شود به دیوان صفى الدین الحلى, ص92, (به نقل از دیوان ابن المعتز.) .43 دیوان صفى الدین الحلى, ص92 ـ 93. .44 دیوان دعبل بن على الخزاعى, ص135. .45 دیوان السیدحیدر الحلى, ص95. .46 رجوع کنید به آیه 91 سوره انبیإ و آیه 12 سوره تحریم و آیات قبل و بعد آن و آیه 35 از سوره آل عمران و آیات مابعد آن.
|