نویسنده: هادی عسگری (کارشناس ارشد مهندسی مواد؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
استاد راهنما: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
صورت مسئله:
آیا با استناد به آیات 76 تا 78 سوره ی انعام به این نتیجه میرسیم که: ابراهیم علیه السلام پیش از آنکه به خدای یگانه ایمان بیاورد، مشرک بوده و ماه و خورشید را میپرستیده است؟
|
چکيده:
آيات مورد بحث، اشتباه ترجمه و استنباط شدهاند. چنین نیست که ابراهیم علیه السلام ابتدا ستارگان یا ماه و خورشید را به عنوان پروردگار خویش پذیرفته باشد و سپس با غروب و ناپدید شدنشان، خداوندیِ آنها را نفی کرده باشد. بلکه با مراجعه به مبیّن قرآن- رسول خدا و دوازده هدایتگر پس از ایشان - ، روشن میشود که جمله "هذا ربی (این پروردگار من است)" خبری نیست و باید به شیوهی سؤالی بیان شود. در واقع وقتی ابراهیم علیه السلام در جمع مشرکانی که ستارگان یا ماه یا خورشید را میپرستیدند، حاضر میشود، سوال میکند: «این پروردگار من است؟!» یعنی آیا میشود چنین چیزی پروردگار من باشد؟
شرح مسئله:
برخي معتقدند ابراهیم علیه السلام، ابتدا ستاره پرست، ماه پرست و خورشید پرست بوده؛ سپس به دین یکتاپرستی درآمده است. این عده، در اثبات ادعای خود، به آیاتی از قرآن کریم استناد میکنند که میفرماید:
"فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلينَ، فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِني رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّين، فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّي هذا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ يا قَوْمِ إِنِّي بَريءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ"[1]
و اینچنین ترجمه میکنند که:
پس چون شب بر او پرده افكند، ستارهاى ديد؛ گفت: «اين پروردگار من است» و آنگاه چون غروب كرد، گفت: «غروبكنندگان را دوست ندارم» و چون ماه را در حال طلوع ديد، گفت: «اين پروردگار من است» آنگاه چون ناپديد شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدايت نكرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم» پس چون خورشيد را برآمده ديد، گفت: «اين پروردگار من است. اين بزرگتر است» و هنگامى كه افول كرد، گفت: «اى قوم، من از آنچه [براى خدا] شريك مىسازيد بيزارم».
از این رو چنین نتیجه میگیرند که ابراهیم علیه السلام، پیش از آنکه به خدای یگانه ایمان بیاورد، مشرک بوده است. اما چالش اینجاست که به اعتقاد تمامی شیعیان[2] و گروه کثیری از اندیشمندان سنی[3]، اجداد رسول خدا همگی موحّد بودهاند و هیچ گاه به شرک آلوده نشدهاند.
پاسخ به اشکال:
ریشهی این اشکال، عدم مراجعه به معلم و مبیّن قرآن و برداشت ناصحیح از کلام وحی است. با مراجعه به مبیّن قرآن - یعنی رسول خدا و امامان دوازدهگانه - [4] متوجه میشویم که جمله "هذا ربّی" در آیات مذکور، خبری نبوده؛ بلکه سؤالی و از روی انکار بوده است. [5]
ابراهیم علیه السلام در میان ستاره پرستان حاضر میشود و هنگام شب با دیدن ستارهای، میپرسد: «(آیا) این خدای من است؟!». سوال ایشان از روی انکار و با لحنی تذکری بوده؛ به گونه ای که به ستاره پرستان تذکر دهد «مگر میشود چنینی چیزی پروردگار ما باشد؟». سپس هنگام روز و پس از ناپدید شدن ستارگان، باز هم برای تذکر، به آنها میگوید: «من خدایی را که غروب کرده و ناپدید میشود، خدای خویش نمیدانم». ایشان مانند همین تذکرات را به قومی که ماه میپرستیدند هم میدهد و با لحنی انکاری میگوید «(آیا) این (ماه) خدای من است؟!» شب که به پایان میرسد و ماه ناپدید میشود، آنها را چنین متذکر میکند که «من خداوندی را که هدایتگر نیست، خدای خویش نمیدانم». همین اتفاق در میان خورشید پرستان هم رُخ میدهد و ابراهیم باز همان سوال را تکرار میکند که «(آیا) این (خورشید) خدای من است؟!» و پس از غروب خورشید میگوید «ای قوم! من از آنچه شما شریک خدا قرار میدهید، برائت میجویم».
همانطور که مشاهده شد عدم مراجعه به مبیّن قرآن، باعث میشود در بسیاری از موارد کلام خدا به درستی برداشت نشود.[6] شبیه سؤال فوق از امام رضا علیه السلام – هشتمین مبیّن قرآن پس از رسول خدا – پرسیده شد و ایشان هم به سادگی تبیین نمودند که سخن ابراهیم علیه السلام آنجا که گفت «این پروردگار من است» کلامی از روی انکار و تذکر بوده؛ نه اینکه جمله ای خبری را اقرار کرده باشد.[7]
نتیجه :
با مراجعه به مبیّن حقیقی قرآن – رسول خدا و دوازده هدایتگر از نسل ایشان – متذکر میشویم که: کلام ابراهیم علیه السلام آنگاه که خطاب به مشرکان گفت «این ستاره (یا ماه یا خورشید) پروردگار من است»، سوالی و با لحنی انکاری (استفهام انکاری) بوده است. بدین صورت که به ایشان تذکر دهد «آیا این ستاره (یا ماه یا خورشید) پروردگار من است؟» یعنی «آیا چنین چیزی میتواند پروردگار من باشد؟» لذا ابراهیم علیه السلام – پیامبر بزرگ خدا و جدّ رسول اکرم – هیچ گاه به خدای یگانه شرک نورزیده است.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] - قرآن کریم، سوره انعام، آیات 76 تا 78.
[2] - اجماع علماى شیعه بر اين است كه جمیع اجداد رسول اکرم تا آدم علیه السلام موّحد و خداپرست بودهاند و نور آن حضرت در صلب و رحم مشركى قرار نگرفته است. پیامبر فرمودهاند: "... قَذفنا فی صلب آدم ثم أخرَجنا اِلى اَصْلابِ الاباءِ و اَرْحامِ الأُمّهاتِ و لا يُصيبنَا نَجسُ الشِركِ و لا سَفاحَ الكفر": یعنی: ... (خداوند ما را) در صلب آدم قرار داد. سپس ما را در پشتهاى پدران و ارحام مادران خارج ساخت. به ما پليدى شرك و كفر نمى رسد: بحارالانوار، ج 15، ص 7.
[3] - گروه کثیری از اندیشمندان اهل تسنّن بر این عقیدهاند که اجداد رسول خدا همگی موحّد و به دور از هر گونه شرک بودهاند. به عنوان نمونه فخر رازی مفسر بزرگ اهل سنت چنین میگوید: "ومما يدل أيضا على أن أحدا من آباء محمد عليه السلام ما كان من المشركين قوله عليه السلام: «لم أزل أنقل من أصلاب الطاهرين إلى أرحام الطاهرات» وقال تعالى: * (إنما المشركون نجس) * (التوبة: 28) وذلك يوجب أن يقال : إن أحدا من أجداده ما كان من المشركين" و نيز از دليل هايي که دلالت مي کند هیچ يک از پدران رسول خدا مشرک نبوده، کلام خود ايشان است که فرمودند: «دائما از اصلاب مردان پاک به رحم زنان پاک منتقل مي شدم»؛ و (از طرفی) خداوند فرموده «مشرکين نجس هستند» و اين دليل، لازم مي کند که چنين گفت: که هیچ یک از اجداد رسول خدا مشرک نبوده است: تفسير الرازي، ج 13، ص 39. علامه آلوسى از علمای به نامِ اهل تسنّن نیز شبیه همین دلیل را در اثبات موحّد بودن تمامی اجداد پیامبر بیان میکند: تفسير الآلوسي ، ج 7 ، ص 195.
[4] - علاقمندان به موضوع مبیِِّن قرآن می توانند به درس نامهی تبیین قرآن در سایت محمد مراجعه کنند.
[5] - بنگرید به پاسخ سوال مأمون از امام رضا دربارهی همین شبهه: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 432، ح 3511، به نقل از عیون اخبارالرضای صدوق. قابل مشاهده در همین مقاله، ذیل پاورقی شماره ی 7.
[6] - بهترين راه براي درک هر پيام، مراجعه به گويندهي پيام و يا افرادي است که مورد تاييد وي هستند. بارها اتفاق افتاده کسي سخني گفته و از طرف اطرافيانش به گونههاي متفاوتي تعبير و برداشت شده است. طبيعي است منطقيترين راه رفع اختلاف در اين موارد، ارجاع پيام به گويندهي پيام است؛ نه اينکه هر کس طبق سليقه و فهم خود، نظري بدهد و سپس همگان بر سر نظرات خود با يکديگر بحث کنند. قرآن هم از اين امر مستثني نيست. خصوصا اينکه کلام خدا به صورت ايجاز و به اختصار بيان شده و معناي ظاهري آيات، لزوما نشان دهنده ي مقصود حقيقي خدا نيست. تبيين و توضيح اين کلام نزد جانشين خدا قرار داده شده تا مردمان براي فهم آن مقيد به مراجعه به وي - مبيّن قرآن - باشند. به همين دليل يکي از شئون پيامبر خدا، تبيين و شفاف نمودن منظور خدا از کلامش است. پس از پیامبر، علم نبوی و شأن تبیین قرآن به امیر مومنان و یازده هدایتگر از نسل ایشان منتقل گردید. به علاقمندان به موضوع تبیین قرآن توصیه می شود مقالهی «راه بهره مندی از هدایت قرآن» در بخش آثار و مقالات سایت محمد و درس نامهی «تبیین قرآن» را مطالعه نمایند.
[7] - "فقال له المأمون: يا بن رسول الله، أليس من قولك أن الأنبياء معصومون؟ قال: «بلى». قال: فسأله عن آيات من القرآن في الأنبياء (عليهم السلام)، فكان فيما سأله أن قال له: فأخبرني عن قول الله عز و جل في إبراهيم (عليه السلام): فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى كَوْكَباً قالَ هذا رَبِّي. فقال الرضا (عليه السلام): «إن إبراهيم (عليه السلام) وقع إلى ثلاثة أصناف: صنف يعبد الزهرة، و صنف يعبد القمر، و صنف يعبد الشمس، و ذلك حين خرج من السرب الذي اخفي فيه، فلما جن عليه الليل فرأى الزهرة قال: هذا ربي؟! على الإنكار و الاستخبار، فلما أفل الكوكب قال: لا أحب الآفلين لأن الأفول من صفات المحدث لا من صفات القديم، فلما رأى القمر بازغا قال: هذا ربي؟! على الإنكار و الاستخبار، فلما أفل قال: لئن لم يهدني ربي لأكونن من القوم الضالين، فلما أصبح و رأى الشمس بازغة قال: هذا ربي؟! هذا أكبر من الزهرة و القمر، على الإنكار و الاستخبار، لا على الإخبار و الإقرار، فلما أفلت قال للأصناف الثلاثة من عبدة الزهرة و القمر و الشمس: يا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ. و إنما أراد إبراهيم (عليه السلام) بما قال أن يبين لهم بطلان دينهم، و يثبت عندهم أن العبادة لا تحق لما كان بصفة الزهرة و القمر و الشمس، و إنما تحق العبادة لخالقها، و خالق السماوات و الأرض، و كان ما احتج به على قومه مما ألهمه الله عز و جل و آتاه كما قال عز و جل: وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ». فقال المأمون: لله درك، يا بن رسول الله" یعنی: مامون به امام رضا (ع) گفت: ای فرزند رسول خدا (ص) آیا شما نمی گویید که پیامبران معصوم هستند؟ امام (ع) فرمودند: «بله». مامون گفت: پس مرا از (مفهوم این) سخن خداوند عزوجل در مورد حضرت ابراهیم (ع) خبر بده، «پس زمانیکه شب او را فرا گرفت ستاره ای دید گفت این پروردگار من است؟» امام رضا (ع) فرمودند: ابراهیم (ع) در جمع سه گروه قرار داشت، گروهی ستاره زهره را می پرستیدند، گروهی ماه را و گروهی دیگر خورشید را و این در زمانی بود که ابراهیم (ع) از مخفیگاهی که در آنجا پنهانش کرده بودند خارج شد. زمانیکه شب او را فرا گرفت ستاره زهره را دید. از روی انکار و استخبار گفت: «این پروردگار من است؟» پس زمانیکه ستاره زهره غروب کرد گفت: «من غروب کننده ها را دوست ندارم زیرا غروب کردن از صفت پدیده های حادث است نه از صفات قدیم (ازلی)». زمانیکه ماه را در حال طلوع دید از روی انکار و استخبار گفت: «این پروردگار من است؟» زمانیکه که ماه غروب کرد گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بی شک از گروه گمراهان خواهم بود». منظورش این بود که اگر پرورگارم هدایتم نمیکرد مسلما از گروه گمراهان می شدم. زمانیکه صبح شد و خورشید را در حال طلوع دید باز از روی انکار و استخبار و نه از روی اقرار گفت: «این پروردگار من است؟ این از زهره و ماه بزرگتر است»، زمانیکه خورشید هم غروب کرد به سه گروه پرستندگان زهره و ماه و خورشید گفت: «ای قوم من از آنچه که شما آنرا شریک خداوند تعالی قرار می دهید برائت می جویم من وجه (روی) خود را خالصانه به سوی ابداع کننده آسمان ها و زمین کردم و مشرک نیستم». ابراهیم (ع) از آنچه گفت می خواست بطلان دینشان را بر ایشان روشن کند و برای آنها ثابت کند که عبادت برای آنچه دارای صفت زهره و ماه و خورشید باشد صحیح نیست و همانا عبادت تنها برای خالق آنها و خالق آسمانها و زمین صحیح است و این احتجاج (ادعا با برهان و استدلال) بر قومش را خداوند تعالی به او الهام کرد و به او داد همانطور که خداوند تعالی فرمود: و آن حجت ما بود که به ابراهیم (برای احتجاج) بر قومش دادیم. پس مامون گفت: ای فرزند رسول خدا (ص) آفرین بر شما: البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 432، ح 3511، به نقل از عیون اخبارالرضای صدوق.