نویسنده: هادی عسگری (کارشناس ارشد مهندسی مواد؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
استاد راهنما: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
صورت مسئله:
آیا با استناد به آیات 32 تا 34 سوره احزاب به این نتیجه میرسیم که: مقصود خداوند از اهل بیت رسول خدا - که عصمت و طهارت ایشان تضمین شده - زنان پیامبر هستند؟
|
چکیده:
با توجه به قواعد دستور زبان عربی ثابت میشود که اطلاق اهل بیت به زنان پبامبر، قطعا نادرست است. چرا که در زبان عربی برای «زنان»، افعال و ضمایر جمع مؤنّث به کار میرود؛ در حالیکه قسمتی از آیه که دربارهی عصمت اهل بیت صحبت میکند با ضمایر جمع مذکّر آمده است. همچنین، با مراجعه به مبیِّن قرآن - رسول خدا و 12 هدایتگر پس از ایشان - در مییابیم مقصود خداوند از اهل بیت پیامبر، فاطمه زهرا، علیبن ابیطالب، حسن، حسین و نُه هدایتگر از نسل حسین بن علی هستند که آخرینشان مهدی، حجت زنده خداست.
شرح مسئله:
برخی معتقدند مقصود خداوند از اهل بیت رسول خدا - که معصوم از خطا و اشتباه خوانده شدهاند - زنان پیامبر هستند. این عده در اثبات ادعای خود به آیات 32 تا 34 سورهی احزاب استناد میکنند که میفرماید:
"اى همسران پیامبر! شما اگر پرهیزكارى پیشه كنید [از نظر منزلت و موقعیت] مانند هیچ یك از زنان نیستید؛ پس در گفتار خود، نرمى و طنّازی نداشته باشید که كسى كه بیمار دل است طمع كند، و سخن پسندیده و شایسته گویید. (32)
و در خانههایتان قرار و آرام گیرید، و مانند زنان دوران جاهلیت پیشین ظاهر نشوید، و نماز را برپا دارید و زكات بدهید، و خدا و پیامبرش را اطاعت كنید. جز این نیست كه همواره خدا مىخواهد هرگونه پلیدى را از شما اهل بیت برطرف نماید و شما را چنان كه شایسته است [از هر آلودگی و خطایی] پاك و پاكیزه گرداند. (33)
و [اى همسران پیامبر!] آنچه را از آیات خدا و حكمت در خانههاى شما مىخوانند به یاد داشته باشید یقیناً خدا لطیف و آگاه است. (34)"[1]
و چنین نتیجه میگیرند که مقصود خداوند از اهل بیت پیامبر، زنان پیامبر بوده است. در صورتی که به اعتقاد تمامی شیعیان[2] و گروه کثیری از اندیشمندان سنّی[3]، اهل بیت پیامبر، عبارتند از: فاطمه زهرا و علی بن ابیطالب و فرزندان ایشان.
پاسخ به اشکال:
آنچه مسلّم است آن است که کسانی که با استناد به آیات فوق، اهل بیت پیامبر را زنان رسول خدا میدانند، با اصول ابتدایی دستور زبان عربی آشنایی نداشتهاند.
در زبان عربی، ضمیر و فعلی که برای مؤنّث به کار گرفته میشود، با آنچه برای مذکّر استفاده میشود، متفاوت است. آیهی 32 و ابتدای آیهی 33 سورهی احزاب، دربارهی زنان پیامبر صحبت میکند و به همین دلیل، از افعال و ضمایر مخصوص به جمع مؤنّث استفاده شده است. اما انتهای آیهی 32 که وارد بحث عصمت اهل بیت میشود، ساختار، از حالت مؤنّث، به صورت مذکّر تبدیل میشود. در واقع در انتهای این آیه، روی سخن خداوند، از زنان پیامبر به عدهای دیگر تغییر میکند. مجددا در آیهی 33، دوباره زنان پیامبر مورد خطاب قرار میگیرند و ساختار جمله به شیوهی جمع مؤنّث باز میگردد.
متن عربی آیات، اینگونه است:
آیهی 32: "یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً"
در این آیه بهطور مشخص خطاب به زنان پیامبر است: "یا نِساءَ النَّبِیِّ". از طرف دیگر افعال و ضمایر نیز مخاطب بودن زنان پیامبر را تایید میکند، مانند: لَسْتُنَّ، اتَّقَیْتُنَّ، تَخْضَعْنَ و قُلْنَ، که در زبان عربی برای جمع مؤنّث مخاطب به کار میروند.[4]
آیهی 33: "وَقَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً"
این آیه از دو بخش تشکیل شده است:
در بخش اول، زنان پیامبر مورد خطاب هستند؛ چراکه افعال و ضمایر استفاده شده مانند آیهی قبل، به صورت جمع مؤنّث مخاطب آمده است. مانند: وَقَرْنَ، ضمیر کُنَّ در بُیُوتِكُنَّ، تَبَرَّجْنَ، أَقِمْنَ، آتینَ و أَطِعْنَ.[5]
اما در بخش دوم آیه که به عصمت و طهارت اهل بیت اختصاص دارد، مخاطب آیه تغییر کرده و ساختار به شیوهی جمع مذکّر مخاطب آمده است. مانند: ضمیر کُم در عَنْكُم[6]و ضمیر کُم در یُطَهِّرَكُمْ [7] . لذا، این قسمت نمیتواند در مورد زنان پیامبر باشد. به عبارت دیگر، مقصود از اهل بیت رسول خدا، زنان پیامبر نیستند.
و اما آیهی 34: "وَ اذْكُرْنَ ما یُتْلى فی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطیفاً خَبیراً"
در این آیه، دوباره افعال و ضمایر، به صورت جمع مؤنّث آمده است. از این رو چنین نتیجه میشود که مجددا روی سخن، با زنان پیامبر است. به این عبارات توجه کنید: وَ اذْكُرْنَ و ضمیر کُنّ در بُیُوتِكُنَّ.[8]
نتیجه آن که: با وجودی که آیهی 32 سورهی احزاب، خطاب به زنان پیامبر آغاز میشود و روی سخن در آیهی 34 هم با زنان پیامبر است؛ اما در بخش دوم آیهی 33 - که به موضوع تضمین عصمت اهل بیت میپردازد – مخاطب، زنان پیامبر نیستند.
از سوی دیگر با مراجعه به مُبیِّن حقیقی قرآن[9]– رسول خدا و دوازده هدایتگر پس از ایشان – متذکر خواهیم شد اهل بیت پیامبر، قطعا زنان رسول خدا نیستند؛ بلکه سیزده نفر خاص هستند که عبارتند از: فاطمه زهرا (دختر پیامبر)، علی بن ابیطالب (امیر مؤمنان و جانشین پیامبر)، حسن بن علی (دومین جانشین پیامبر)، حسین بن علی (سومین جانشین پیامبر) و نُه هدایتگر معصوم از نسل حسین بن علی که آخرین آنها «مهدی» است.[10]
همان طور که ملاحظه شد در چالش مذکور قسمتی از یک آیه به مخاطبی خاص اشاره میکند و قسمت دیگرِ آیه به مخاطبی دیگر. این مطلب، مصداق بارز کلام هفتمین مُبیِّن قرآن – شکافندهی علوم آل محمد، محمد بن علی الباقر علیه السلام - است که میفرماید:
"چیزى دورتر از تفسیر قرآن بهعقل هاى مردم نیست؛ چراکه یك آیه، اولش دربارهی موضوعى است، وسطش دربارهی موضوعی دیگر و آخرش دربارهی موضوعی دیگر."[11]
نتیجه :
اهل بیت رسول خدا زنان پیامبر نیستند. بلکه بر اساس کلام رسول خدا - که از جانب خداوند حکیم مُبیِّن قرآن خوانده شدهاند - اهل بیت پیامبر، سیزده نفر خاص هستند: فاطمه زهرا (دختر پیامبر)، علی بن ابیطالب (امیر مؤمنان و جانشین پیامبر)، حسن بن علی (دومین جانشین پیامبر)، حسین بن علی (سومین جانشین پیامبر) و نُه هدایتگر معصوم از نسل حسین بن علی که آخرین آنها «مهدی» است.
کتابشناسی:
قرآن کریم.
ابن ابی حاتم، عبدالله بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، ج 9، عربستان: مکتبه نزار مصطفی الباز، چاپ سوم، 1419 ق.
ابن ابی شیبه کوفی، عبدالله بن محمد، المصنف، ج 7 و 8، بیروت: دار الفكر، 1409 ق.
ابن بابویه، محمدبن علی (صدوق)، الامالی، قم: مؤسسه البعثت، 1417 ق.
الوسی، سیدمحمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 22، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1410 ق.
ابن عربی، محمدبن عبدالله، احکام القرآن، ج 3، از نرم افزار جامع التفاسیر
ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج 3، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1419 ق.
أبو یعلى موصلی، مسند أبی یعلى، ج 7 و 12، بیروت: دار المأمون للتراث، 1407 ق.
احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 4 و 6، بیروت: دار صادر.
اندلسی، محمدبن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، ج 8، بیروت: دار الفکر، 1420 ق.
بخاری، محمدبن اسماعیل، التاریخ الكبیر، ج 1 و 2، ترکیه: مكتب الإسلامیه.
ترمذی، محمدبن عیسی، سنن ترمذی، ج 3 و 5، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، 1403 ق.
حاکم نیشابوری، ابی عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج 2، 3 و 4، بیروت: دارالمعرفه، 1418 ق.
حر عاملى، محمد. وسایل الشیعه، ج 27، قم: مؤسسة آل البیت، 1409 ق.
حسکانی، عبیدالله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 2، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1411 ق.
خزاز رازی، علی بن محمد، كفایة الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر، قم: انتشارات بیدار، 1401 ق.
دعاس، حمیدان قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 3، دمشق: دار المنیر و دارالفارابی، 1425 ق.
طبرسی، فضل بن حسن، الاحتجاج، ج 1 و 2، نجف: دار النعمان للطباعة والنشر، 1966 م.
طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2 و 3، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1377 ش.
طبری، ابوجعفر محمدبن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، بیروت: دار المعرفه، 1412 ق.
طوسی، محمدبن حسن، الامالی، قم: دار الثقافه، 1414 ق.
عبد الله بن عدی، الكامل، ج 5، بیروت: دار الفكر، چاپ سوم، 1409 ق.
عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، ج 1، تهران: انتشارات العلمیه، 1380 ق.
فخرالدین رازی، ابوعبدالله، مفاتیح الغیب، ج 8، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420 ق.
فرات کوفی، ابوالقاسم، تفسیر فرات کوفی، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1410 ق.
فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیر القرآن، ج 2، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1418 ق.
قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج 2، قم: دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367 ش.
كلینی، محمدبن یعقوب، الكافی، ج 1 و 3، تهران: دار الكتب الإسلامیه، چاپ پنجم، 1405 ق.
مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 36، 26، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق.
مفید، محمدبن محمد، الامالی، بیروت: دار المفید، چاپ دوم، 1414 ق.
نحاس، احمدبن محمد، اعراب القرآن، ج 3، بیروت: دار الکتب العلمیه، 1421 ق.
نعمانی، محمد بن إبراهیم، كتاب الغیبه، قم: أنوار الهدى، 1422 ق.
نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج 7، بیروت: دارالفکر، چاپ دوم، 1398 ق.
[1] - "یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً (32) وَ قَرْنَ فی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتینَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهیراً (33) وَ اذْكُرْنَ ما یُتْلى فی بُیُوتِكُنَّ مِنْ آیاتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطیفاً خَبیراً (34)": قرآن کریم، سوره احزاب، آیات 32 تا 34.
[2] - الکافی کلینی، ج 1، ص 286، ح 1 / الامالی صدوق، ص 208، ح 230/14 و ص 559، ح 746/4 / کفایه الاثر خزاز قمی، ص 65 و 66 / کتاب الغیبه نعمانی، ص 77 / الامالی طوسی، ص 89، ح 138/47 و ص 368، ح 783/34 / الاحتجاج طبرسی، ج 1، ص 215 / تفسیر عیاشی، ج 1، ص 249، ح 169 / تفسیر قمی، ج 2، ص 67، 193 و 194 / تفسیر فرات کوفی، ص 331، ح 451-1 و ص 333، ح 453-8 / تفسیر جوامع الجامع طبرسی، ج 2، ص 510 و ج 3، ص 63 / تفسیر الاصفی فیض کاشانی، ج 2، ص 992 / الامالی مفید، ص 318، ح 4. / ...
[3] - صحیح مسلم، ج 7، ص 130 / مسند احمد، ج 4، ص 107 و ج 6، ص 292، 298 و 304 / سنن ترمذی، ج 5، ص 30، ح 3258 و ص 31، ح 3259 و ص 328، ح 3875 و ص 360، ح 3963 / المستدرک حاکم نیشابوری، ج 2، ص 416 و ج 3، ص 147 (به سه طریق) و ج 3، ص 158 / المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 501، ح 39 و ص 527، ح 4 / مسند ابی یعلی، ج 7، ص 59، ح 3978 و ج 12، ص 451، ح 7021 / تاریخ کبیر بخاری، ج 2، ص 69، ح 1719 / تفسیر جامع البیان طبری، ج 22، ص 9 الی 12، احادیث 21729، 21730، 21732، 21733، 21736، 21739 / شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2، ص 18 الی 22، ح 637، 638، 639، 640 و 641 و ص 29، ح 648 / احکام القرآن ابن عربی، ج 3، ص 571 و 572 / تفسیر رازی، ج 8، ص 85 / تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 492 الی 494 / تفسیر آلوسی، ج 22، ص 14، 17 و 18 / تفسیر القرآن العظیم ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3131، ح 17674 و ص 3132، ح 17678 و 17679 / الکامل ابن عدی، ج 5، ص 198. / ...
[4] - " «یا» أداة نداء «نِساءَ» منادى «النَّبِیِّ» مضاف إلیه «لَسْتُنَّ» لیس فعل ماض ناقص و التاء اسمها و النون علامة التأنیث «كَأَحَدٍ» متعلقان بالخبر «مِنَ النِّساءِ» متعلقان بمحذوف صفة لأحد «إِنِ» حرف شرط جازم «اتَّقَیْتُنَّ» ماض و فاعله و النون علامة جمع الإناث و الجملة ابتدائیة لأنها فعل الشرط «فَلا» الفاء رابطة لجواب الشرط و لا ناهیة «تَخْضَعْنَ» مضارع مبنی على السكون لاتصاله بنون النسوة و النون فاعل و الجملة فی محل جزم جواب الشرط «بِالْقَوْلِ» متعلقان بالفعل قبلهما «فَیَطْمَعَ» الفاء فاء السببیة و مضارع منصوب بأن مضمرة بعد فاء السببیة «الَّذِی» فاعل «فِی قَلْبِهِ» متعلقان بخبر مقدم «مَرَضٌ» مبتدأ مؤخر و الجملة صلة «وَ قُلْنَ» أمر مبنی على السكون و نون النسوة فاعل و الجملة معطوفة «قَوْلًا» مفعول مطلق «مَعْرُوفاً» صفة قول"، اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 50.
[5] - "«وَ قَرْنَ» الواو عاطفة و أمر مبنی على السكون لاتصاله بنون النسوة و النون فاعل و الجملة معطوفة «فِی بُیُوتِكُنَّ» متعلقان بقرن «وَ لا» الواو عاطفة و لا ناهیة «تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ» مضارع و نون النسوة فاعله و تبرج مفعول مطلق «الْجاهِلِیَّةِ» مضاف إلیه «الْأُولى» صفة مجرورة بالكسرة المقدرة على الألف للتعذر «وَ أَقِمْنَ» إعرابها مثل و قرن «الصَّلاةَ» مفعول به «وَ آتِینَ» معطوف «الزَّكاةَ» مفعوله به «وَ أَطِعْنَ اللَّهَ» إعرابها كسابقتها «وَ رَسُولَهُ» معطوف"، اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 50.
[6] - " و قوله «عنكم» یدلّ على أنه لیس للنساء خاص "، اعراب القرآن نحاس، ج 3، ص 215.
[7] - " غلب المذكر على المؤنث فی الخطاب فی: عَنْكُمُ، وَ یُطَهِّرَكُم"، بحرالمحیط فی التفسیر، ج 8، ص 479.
[8] - "«وَ اذْكُرْنَ» الواو عاطفة و أمر مبنی على السكون و نون النسوة فاعل و الجملة معطوفة «ما» موصولیة مفعول به «یُتْلى» مضارع مبنی للمجهول مرفوع بالضمة المقدرة على الألف للتعذر و نائب الفاعل مستتر «فِی بُیُوتِكُنَّ» الجار و المجرور متعلقات بیتلى و الكاف مضاف إلی"، اعراب القرآن الکریم، ج 3، ص 51.
[9] - بهترین راه برای درک هر پیام، مراجعه به گویندهی پیام و یا افرادی است که مورد تایید وی هستند. بارها اتفاق افتاده کسی سخنی گفته و از طرف اطرافیانش به گونههای متفاوتی تعبیر و برداشت شده است. طبیعی است منطقیترین راه رفع اختلاف در این موارد، ارجاع پیام به گویندهی پیام است؛ نه اینکه هر کس طبق سلیقه و فهم خود، نظری بدهد و سپس همگان بر سر نظرات خود با یکدیگر بحث کنند. قرآن هم از این امر مستثنی نیست. خصوصا اینکه کلام خدا به صورت ایجاز و به اختصار بیان شده و معنای ظاهری آیات، لزوما نشان دهنده ی مقصود حقیقی خدا نیست. تبیین و توضیح این کلام نزد جانشین خدا قرار داده شده تا مردمان برای فهم آن مقید به مراجعه به وی - مبیّن قرآن - باشند. به همین دلیل یکی از شئون پیامبر خدا، تبیین و شفاف نمودن منظور خدا از کلامش است. پس از پیامبر، علم نبوی و شأن تبیین قرآن به امیر مؤمنان و یازده هدایتگر از نسل ایشان منتقل گردید. به علاقمندان به موضوع تبیین قرآن توصیه میشود مقالهی «راه بهره مندی از هدایت قرآن» در بخش آثار و مقالاتِ سایت محمد و درسنامهی «تبیین قرآن» را مطالعه نمایند.
[10] - وقتی آیهی تطهیر در منزل ام سلمه نازل شد، پیامبر، حسن و حسین و فاطمه و علی را فراخواند و آنها را نزدیک خود نشاند و فرمود: "خداوندا اینها اهل بیت من هستند. پس از ایشان رجس و ناپاکی را دور کن و آنها را پاک و پاکیزه گردان. ام سلمه گفت «ای رسول خدا، آیا من هم جزو ایشان (اهل بیت شما) هستم؟» فرمود تو بر خیری (ولی از اهل بیت من نیستی) ... همانا ایشان (اهل بیتم) از گوشت و خون من هستند و برادرم سرور اوصیاست و پسرانم برترین اسباط و دخترم سرور بانوان است و مهدی از ماست. جابر سوال کرد «مهدی کیست؟» فرمود نهمین از صلب حسین، پیشوای ابرار که قیام کننده به امر خداست او که جهان را از عدل و داد پر خواهد کرد ...": بحارالانوار، ج 36، ص 309.
وقتی آیهی تطهیر نازل شد، پیامبر خطاب به علی فرمود: "ای علی این آیه دربارهی تو و سبط من و امامان از فرزندان تو نازل شده ... (امامان پس از من اینها هستند): تو یا علی؛ سپس پسرانت حسن و حسین؛ و بعد از حسین، پسرش علی؛ و بعد از علی، پسرش محمد؛ و بعد از محمد، پسرش جعفر؛ و بعد از جعفر، پسرش موسی؛ و بعد از موسی، پسرش علی؛ و بعد از علی، پسرش محمد؛ و بعد از محمد، پسرش علی؛ و بعد از علی، پسرش حسن؛ و بعد از حسن، پسرش حجت ...": بحارالانوار، ج 36، ص 337.
علاوه بر این روایات متواتر و فراوانی در منابع شیعه و سنی در تبیین اهل بیت از زبان رسول خدا آمده است که به برخی اشاره میکنیم:
در بعضی احادیث، پیامبر مستقیما و به وضوح، اهل بیت را معرفی کرده و علی، فاطمه، حسن و حسین را اهل بیت خویش خوانده است. از جمله این احادیث میتوان به حدیث کساء اشاره کرد: "عن عائشة خرج النبی صلى الله علیه وسلم غداة وعلیه مرط مرحل من شعر اسود فجاء الحسن بن علی فادخله ثم جاء الحسین فدخل معه ثم جاءت فاطمة فأدخلها ثم جاء على فادخله ثم قال إنما یرید الله لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهركم تطهیرا": صحیح مسلم، ج 7، ص 130، حدیث کساء به طرق مختلف و به تواتر لفظی و معنوی در منابع متعدد آمده است که میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
از منابع اهل سنت: مسند احمد، ج 4، ص 107 و ج 6، ص 292، 298 و 304 / سنن ترمذی، ج 5، ص 30، ح 3258 و ص 328، ح 3875 و ص 360، ح 3963 / المستدرک حاکم نیشابوری، ج 2، ص 416 و ج 3، ص 147 (به سه طریق) / المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 501، ح 39 / مسند ابی یعلی، ج 12، ص 451، ح 7021 / تاریخ کبیر بخاری، ج 2، ص 69، ح 1719 / تفسیر جامع البیان طبری، ج 22، ص 9 الی 12، احادیث 21730، 21732، 21733، 21736، 21739 / شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2، ص 29، ح 648 / احکام القرآن ابن عربی، ج 3، ص 571 و 572 / تفسیر رازی، ج 8، ص 85 / تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 492 الی 494 به سه طریق / تفسیر آلوسی، ج 22، ص 14، 17 و 18 / تفسیر القرآن العظیم ابن ابی حاتم، ج 9، ص 3131، ح 17674 و ص 3132، ح 17678 و 17679.
از منابع شیعه: الکافی کلینی، ج 1، ص 286، ح 1 / الامالی صدوق، ص 559، ح 746/4 / کفایه الاثر خزاز قمی، ص 65 و 66 / کتاب الغیبه نعمانی، ص 77 / الامالی طوسی، ص 368، ح 783/34 / الاحتجاج طبرسی، ج 1، ص 215 / تفسیر عیاشی، ج 1، ص 249، ح 169 / تفسیر قمی، ج 2، ص 193 و 194 / تفسیر فرات کوفی، ص 331، ح 451-1 و ص 333، ح 453-8 / تفسیر جوامع الجامع طبرسی، ج 3، ص 63 / تفسیر الاصفی فیض کاشانی، ج 2، ص 992.
در حدیث دیگری چنین آمده: "أن رسول الله صلى الله علیه وسلم كان یمر بباب فاطمة ستة أشهر إذا خرج لصلاة الفجر یقول: الصلاة یا أهل البیت إنما یرید الله لیذهب عنكم الرجس أهل البیت ویطهركم تطهیرا" در این حدیث، پیامبر، اهل خانه دخترش فاطمه را اهل بیت خطاب میکند. اهل خانه فاطمه نیز علی بن ابیطالب، فاطمه، حسن و حسین هستند. لذا، بر اساس این حدیث نیز اهل بیت رسول خدا همان اصحاب کساء هستند. این حدیث در منابع متعدد به تواتر لفظی و معنوی آمده است. از جمله میتوان به منابع ذیل اشاره کرد: از منابع اهل سنت: ترمذی، ج 5، ص 31، ح 3259 / المستدرک حاکم نیشابوری، ج 3، ص 158 / المصنف ابن ابی شیبه، ج 7، ص 527، ح 4 / مسند ابی یعلی، ج 7، ص 59، ح 3978 / الکامل ابن عدی، ج 5، ص 198 / تفسیر جامع البیان طبری، ج 22، ص 9 الی 10، ح 21729 و 21731 / شواهد التنزیل حاکم حسکانی، ج 2، ص 18 الی 22، ح 637، 638، 639، 640 و 641 / تفسیر ابن کثیر، ج 3، ص 492 و از منابع شیعه: الامالی صدوق، ص 208، ح 230/14 / الامالی مفید، ص 318، ح 4 / الامالی طوسی، ص 89، ح 138/47 / تفسیر قمی، ج 2، ص 67 / تفسیر جوامع الجامع طبرسی، ج 2، ص 510.
[11] - "عن زرارة عن أبی جعفر ع قال: لیس شیء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن، إن الآیة ینزل أولها فی شیء- و أوسطها فی شیء و آخرها فی شیء"، تفسیر عیاشی، ج 1، ص 17، ح 1.