زمینهها و بسترهای تأسیس حکومتهای شیعی در تاریخ[1]
نویسنده: مسعود بسیطی
مقدّمه
مهمترین اثر مطالعهی تاریخ، فراتر از رشد دانش و آگاهی، بُعد عبرتآموزی و درس گرفتن از وقایع تاریخی است. لذا هدف اصلی از تدوین این مقاله، فراتر از حیطهی آموزشی و آگاهیبخشی آن، ایجاد زمینهی عبرتگیری از تاریخ گذشتگان است. محصول انتخابهای خوب و عاقلانهی گذشتگانمان در تاریخ، شکلگیری دورههای طلایی تاریخی و رشد و توسعهی علمی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و... در ادوار مختلف بوده؛ و نتیجهی انتخابهای غلط تاریخی که بر اثر جهل یا هیجانات تاریخی نیاکانمان صورت پذیرفته نیز، تحمیل هزینههای هنگفتی است که گاهی چندین نسل را درگیر خود ساخته و سرنوشت قوم یا کشوری را به تباهی کشانده است. تشنگان قدرت مانند عبّاسیان، پیوسته در طول تاریخ با سوءاستفاده از محبّت فطری و ارادت مردم به سرسلسلهی نیکان، یعنی اهل بیت پیامآور رحمت، خود را خلیفه و وارث پیامبر خواندند و پس از استقرار قدرتشان، بیشترین ظلم و ستم را به اهل بیت پیامبر و شیعیانشان وارد کردند. تاریخ سراسرْ تکرار این چرخهی معیوب است! فَاعْتَبِرُوا یَا أُولِی الْأَبْصَارِ...[2]
معنای شیعه
واژهی «شیعه» از ریشهی «شیع» و به معنای مشایعتکننده، همراه، یاور، تابع و پیرو است. به عنوان نمونه، در قرآن کریم کلمهی «شیعه» با همین معنا دربارهی یکی از پیروان حضرت موسی علیه السلام [3] و همچنین حضرت ابراهیم علیه السلام [4] به کار رفته است. اما بهمرور زمان، کاربرد و مفهوم «شیعه» از معنای عمومیِ «پیرو» به مفهومی خاص تبدیل شد و صرفاً به افرادی اطلاق گردید که پیرو و تابع جانشین حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلم، یعنی علی بن ابی طالب علیه السلامبودند.
به اعتقاد شیعیان، آخرین پیامبر خدا- حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلم- به فرمان خداوند متعال، برای مردمِ پس از خود، دوازده هدایتگر و سرپرست معرفی نمود. این دوازده نفر که منتخبِ خداوند بودند، در زمان حیات پیامبر به همگان معرفی شدند. رسول اکرم از مردم عهد گرفت سرپرستی و هدایتِ خود را به دست این دوازده جانشین بسپرند. اولین جانشین، علی بن ابیطالب بود و پس از او، فرزند بزرگتر ایشان، امام حسن مجتبی، سپـس امام حسین و بعد از ایشان، نُه تن از نسل امام حسین، یکی پس از دیگری جانشین پیامبر خاتم شدند. دوازدهمین جانشین- مهدی که درود خدا بر او و پدران پاکش باد- موعود همهی ادیان آسمانی و نجاتبخش الهی در آخرالزّمان است که به دنیا آمده و تا روزی که خداوند، فرمان ظهورش دهد، بهصورت ناشناس در میان مردم زندگی میکند.
از میانِ ایمانآورندگان به پیامبر اسلام، تنها عدّهی اندکی به وصیت پیامبر و دستور صریح خداوند حکیم عمل نمودند و دوازده جانشینِ معرفی شده را به امامت و سرپرستیِ خود پذیرفتند. این گروه که تابع، یاور و فرمانبردارِ علی بن ابیطالب و یازده امام بعد از ایشان بودند، «شیعه» نام گرفتند و به مجموعهی اعتقادات و باورهای آنها، «تشیّع» گفته شد.
در طول تاریخ، همواره مظلومیت، عدالتخواهی و حقجوییِ شیعیان برای حاکمانِ ظالم خطری جدی محسوب میشد. به همین سبب تلاشهای آشکار و پنهان زیادی صورت گرفت تا شیعیان از میان برداشته و یا لااقل به انزوا کشیده شوند. در اثر این فشارها و نسلکشیهایی که بر شیعیان روا داشته میشد، به مرور زمان، شیعیان به اقلّیتی گمنام تبدیل شدند که اعتقاداتشان برای مردم جهان ناشناخته بود. مخالفان تشیّع از این فضا استفاده کردند و با تبلیغاتِ سوء علیه شیعیان باعث شدند همان عدّهی اندکی که نام شیعه به گوششان میخورَد، شیعیان را یک اقلّیت ناسازگار با جوامع و یا حامی تروریست با اعتقاداتی جامعهستیز بدانند.
حال آن که شیعهی حقیقی انسانی عاقل است و به دلیل التزام تام به عقل، حقپذیر است، متعهّد به اخلاق و قانون است، راستگو و مردمدار است و جز خیر و خوبی چیزی برای مردم جهان نمیخواهد. دیگران نیز از هر جنس و نژاد و مذهبی از دست و زبان و فکر و نیت او در امان هستند.[5]
مبانی اصلی تشیّع
تشیّع بر دو اصل «عقل» و «علم» استوار است.
تعریف عقل[6] در مکتب تشیّع:
عقل در لغت، به معنی بند كردن و باز ایستادن است.[7] عقل بازدارندهی انسان از جهل و نادانی است و مانند طنابی نَفْس را مهار میکند تا به شخص و دیگران آسیب وارد نسازد. عقلْ ابزار پرستش خداوند[8] و تشخیص درست از نادرست و دستوردهنده به نیکی است. عاقل کسی است که بر اساس تشخیص عقل، رفتار درست را انتخاب میکند. از این جهت عقل حجّت خدا بر بندگان[9] است.
برمبنای مکتب تشیّع زمانی که فرد از عقل پیروی میکند، مشغول پرستش خداوند بوده و هنگامی که از عقل تبعیّت نمیکند، در حال معصیت خداوند است. در یک کلام، شیعهی حقیقی یک انسان عاقل است. باتوجّه به جایگاه والای موهبت عقل در تشیّع، هر انسان عاقلی بهطور بالقوّه یک شیعه است.
تعریف علم[10] در مکتب تشیّع:
در مکتب اهل بیت، علم به دو دسته تقسیم میشود: دانش که فضل لقب گرفته؛ وعلم حقیقی که مقدمه و مادهی اولیهی یقین است. ارزش هر فرد نیز به میزان واجدیت نور علم است. آنچه کسب و طلب آن از دید خدای متعال ارزش تلقی میشود، علم حقیقی است. علم حقیقی نوری است که خدا در قلب کسانی که دوست دارد قرار میدهد. وظیفه ی انسان این است که خود را در معرض تابش این نور قرار دهد. واجد علم دارای نشانههایی است که میتوان از روی آنها به علم او پی برد. اگر این نشانهها در فردی وجود نداشته باشد، میتوان نتیجه گرفت آنچه به عنوان علم در معرضش قرار گرفته، علم حقیقی نبوده و یا آنکه اگر هم در معرض علم حقیقی قرار گرفته نور علم در قلبش راه نیافته است. چراکه علم، صُنع خداست و لزوما با تعلّم به دست نمیآید. ممکن است فرد الفاظ و اصطلاحات علم را یاد بگیرد ولی اگر نشانهها در او دیده نشود، واجد نور علم نشده است.
موسس و تاریخچهی تأسیس تشیّع
عدّهای زمان تأسیس تشیّع را سالها پس از رحلت حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلم میدانند. حال آن که قِدمت «شیعه» و «تشیّع» به بلندای تاریخ اسلام میرسد و مؤسّس شیعه در اسلام، کسی جز رسول خاتم، محمّد مصطفی صلّی الله علیه و آله و سلم نیست. به تایید عموم مسلمانان و با استناد به منابع تاریخیِ موثّق، نخستین شخصی که واژهی «شیعه» را دربارهی پیروان امیر مؤمنان به کار برد، شخص رسول اکرم بود. پیامبر در موارد متعدّد این کلمه را در مورد پیروان علی بن ابیطالب به کار میبردند.
با آنکه در برهههایی از تاریخ، گاهی لفظ شیعه برای پیروان افرادی غیر از علی بن ابیطالب نیز به کار رفت- مانند شیعهی معاویه که به طرفداران معاوﻳﺔ بن ابیسفیان گفته میشد- اما همانطور که اشاره شد، بهتدریج، این لفظ، معنای اصطلاحیِ ویژهای پیدا کرد و تنها به پیروان علی بن ابیطالب علیه السلام اطلاق گردید.
اما چرا شیعه، تابع علی و فرزندان علی شد؟
مهمترین عوامل ظهور تشیّع
همچنان که پیامبران پیشین، در نبود خود، جانشینی شایسته را برای هدایت مردم معرفی مینمودند، حضرت محمد صلّی الله علیه و آله و سلم نیز از جانب خداوند بهترین فردی را که میتوانست عهدهدارِ مسئولیت مهمِ جانشینیِ پیامبر شود به مردم معرفی کرده بود.
این معرفی از همان روزهای نخست رسالت پیامبر به شکلهای مختلف صورت گرفته بود. به عنوان مثال، رسول خدا در نخستین دعوت رسمی و علنی به اسلام، به فرمان خدا یک مهمانی ترتیب داد و خویشاوندانش را که همگی از بزرگان مکّه بودند، دعوت نمود. سپس در آن مجلس پس از تبیین رسالتش حاضران را خطاب قرار داد و فرمود: «چه کسی مرا در این رسالت یاری میکند تا وصی و وزیر و جانشین من گردد؟» در میان جمع، تنها علی بن ابیطالب برای حمایت پیامبر و پشتیبانی از ماموریت الهیِ ایشان داوطلب شد. پیامبر، سه مرتبه درخواستش را مطرح نمود و هر سه بار جز علی کسی برای یاریاش اعلام آمادگی نکرد. بدین ترتیب، به اقرار مورّخان، پیامبر در همان دعوتِ نخستین، علی بن ابیطالب را به عنوان وصی، وزیر و جانشین خود معرفی فرمود. پس از آن نیز بارها و بارها، در موقعیتهای مختلف، جانشینی و سرپرستیِ علی بن ابیطالب بر همگان اعلان شد. نزول آیهی ولایت، نمونهای آشکار و غیرقابلانکار از این انتخاب الهی است. در این آیه، خداوند متعال، سرپرست مردم را خدا، رسول خدا و علی بن ابیطالب معرفی فرمود.[11]
فارغ از نصوص وارده در قرآن و روایات پیامبر در فضیلتهای بیکران علی و اولادش، مهر علی و فرزندان او در دل هر کس که با آنان برخورد میکرد وارد میشد؛ چراکه ایشان جمع تمامی کمالات و خوبیها بودند. آنها مهربانترین، دلسوزترین و کمککارترین افراد به مردم جامعه بودند، اعم از انسانهای آزاد، بنده، عرب یا عجم و...
گونههای مختلف تشیّع
تشیّع نیز به مانند بسیاری از مکاتب از بدو تأسیس به دست پیامآور رحمت و در طول گذار از گردنههای سخت رشد خود، به شاخهها و گونههای متعدّدی تقسیم شده است.
طبیعتاً هر دسته و گروهی که بر اساس وصیت پیامآور رحمت، به امامان معرفی شده در غدیر خم متمسّک شدند در کشتی نجات قرار گرفته و از فتنههای متعدّد جان سالم به در بردند، و هر دسته و گروهی که نفس خویش را امام خود ساخت، به وادی گمراهی و هلاکت افتاد.
ذیلاً به معرفی گونههای فکری تشیّع در طول تاریخ اشاره میکنیم:
گونههای مختلف تشیّع عبارتند از: تشیّع عراقی، تشیّع غالی و تشیّع معتزلی[12]. (منتسب به واصل بن عطا 131 - 80 ه.ق.)
شیعیان را رافضی نیز میخوانند؛ اما معنای لفظ رافضی در طول دوران همراه با تغییراتی بوده است. به عنوان مثال در قرنهای اوّلیهی اسلامی کوفیان را رافضی مینامیدند. چراکه علی را بر عثمان تقدّم میدادند. از دید اهل سنّت شیعیان درجهبندی داشتند: شیعی مفرطی رافضی، شیعه غالی و شیعه لایغلو که از دید اهل سنّت غلو نمیکرد. محقّقین ریشه غلو غالیان را ظلم بیش از حد بنیامیّه به امام علی علیه السلام میدانند. غلو در عراق بیش از حجاز بود. چراکه عراق تلفیق فرهنگ ایرانی و عربی بود.
بین عقاید و رفتارهای شیعیان واقعی با محبّان اهل بیت نیز تفاوت وجود داشت. لذا دسته اول را «شیعهی اعتقادی» نامیده و دسته دوم را شیعه، یا صرفاً محبّ اهل بیت، میخوانیم.
بنیانگذار نخستین حکومت شیعی
مؤسّس نخستین حکومت شیعیْ شخصِ پیامآور رحمت، حضرت محمد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله و سلم است. ایشان با بنیان نهادن حکومت الهی خود و تفویض خلافت، وزارت، وصایت و تمامی امور شخصی و اجتماعی مسلمین به امیر مؤمنان علی علیه السلام و ارجاع مردم در تمامی امور شخصی و اجتماعی به ایشان و درنهایت معرّفی تاریخی ایشان در غدیر خم، بسترساز ایجاد و توسعهی حکومت شیعی علوی بودند.[13]
علل نفوذ تشیّع در میان مردم در دورههای مختلف تاریخ
با مطالعهی رفتار مردم در اعصار مختلف تاریخی، دلایل ذیل به عنوان مهمترین علل و عوامل نفوذ تشیّع در میان گروههای مختلف مردم آشکار میگردد:
1. وجود محبّت فطری اهل بیت در دل مردم از جانب خدای تعالی. چنانکه در تفسیر آیهی «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»[14] اهل بیت، معرفت و محبّت خویش در دل آدمیان را از موارد معرفت فطری بیان فرمودهاند.
2- تماس مستقیم مردم با اهل بیت و مشاهدهی سیرهی نیکوی اخلاق و رفتار ایشان توسّط مردم.
3- دوستی با اهل بیت بهدلیل نصوص واردهی دینی از جانب خدا و پیامبر در قرآن و روایات، مانند آیه مودّت[15] در قرآن و روایات متعدّدی چون حدیث مؤاخات یا برادری[16].
4- همچنین رفتار خود شیعیان به عنوان تربیتشدگان مکتب اهل بیت که مصداق حقپذیری، تعهّد و امانتداری و خیرخواهی برای همگان بودند در جذب قلوب مردمان به تشیّع بسیار اثرگذار بود.[17]
موارد زیر برخی از نمونههای عینی برای عامل اخیر هستند:
- اهالی کوفه در قرن اول هجری، علویان را با پیشینهی حکومتیِ بهشدّت عادلانه و مهرورزانهی امام علی میشناختند و بدین جهت بسیار علاقهمند به ایشان بودند.
- وجود کسانی که حتّی به دروغ خود را علوی معرفی میکردند تا در مردم نفوذ یابند. این امر نشاندهندهی اوج نفوذ معنوی اهل بیت در دل مردم است.
- حتّی در مناطق سنّینشین نیز پس از مرگ علویان، مردم برای آنها بقعه و بارگاه میساختند و این امر نشانگر ارادت و دلدادگی شدید مردم به فرزندان اهل بیت بود.
- «سفیان ثوری» از پیشوایان متصوّفه میگفت: «هل أدرکت خیر النّاس الّا الشیعه؟...»[18] آیا بهتر از شیعیان مردمانی را می شناسید؟...
- امام باقر علیه السلام دربارهی شیعیان میفرمودند: «دوستان و شیعیان ما پیوسته خیرخواهترین مردم برای همگان بودند ... اگر امام جماعتی [توسّط مردم اهل سنّت] انتخاب میشد از میان آنها (شیعیان) بود. اگر موذّنی برگزیده میشد از میان آنها بود. اگر فرد متّقی و امانتداری را انتخاب مینمودند از میان شیعیان بود و اگر قصد عالمی می کردند تا خیرخواه همهی امور مردمان باشد به سراغ شیعیان ما میرفتند. پس شما نیز اینگونه ما را محبوب مردمان کنید و نه مبغوض ایشان».[19]
بر این اساس، سیرهی رفتار شیعیان اهل بیت کجا و کردار ما کجا؟
5- زهد و عبادتهای واقعی علویان نسبت به بنیامیّه و بنیعبّاس
- «سلمان فارسی»، از نزدیکترین شاگردان و یاران امیر مؤمنان، آنقدر زاهد بود که اکثر صوفیه او را از سرسلسلههای خود معرفی میکنند.
- دکتر وردی، مورّخ و جامعهشناس اهل سنت، میگوید: «سه شهر عامل نُضج و پیشرفت شیعه بود: کوفه، به سبب حضور و حاکمیت عمّار بن یاسر در آن شهر، مدائن به سبب حضور سلمان فارسی و جبل عامل به سبب حضور ابوذر غفاری».[20]
این اثربخشی، محصول اخلاق نیکو و زهد واقعی این صحابهی بزرگ بود.
6- مظلومیت اهل بیت و علویان، خصوصاً در ماجرای دهشتناک عاشورا و شهادت مظلومانهی امام حسین و یاران باوفایشان و بعدها شهادت زید بن علی ابن الحسین از عوامل گرایش به تشیّع در نواحی مختلف خصوصاً خراسان بود. دستور ظالمانهی معاویه مبنی بر قتل و مصادره و تخریب خانههای علویان و شیعیان حسّ گرایش و طرفداری از تشیّع را در میان مردم تشدید کرد.
- خوارزمی، دانشمند نامی ایرانی، مینویسد: «هنگامی که منصور عبّاسی مرد، زندانهای او مملو از خاندان رسالت و معدن پاکی و طهارت بود ... و هر کسی که اسم فرزندش را علی میگذاشت خونش را بر زمین میریختند...».[21]
7- نگرش ضدّستم و عدالتطلبانهی شیعه
- در سال 52 ه.ق. حُجر بن عُدَی و یارانش بهعلّت مخالفت با ظلم معاویه و عدم تبرّی جستن از علی علیه السلام، بهصورت وحشیانهای به شهادت رسیدند.
- حجّاج بن یوسف یکصدهزار نفر را که معتقد به کفر یزید بودند کشت یا دستهایشان را به جرم عدم تبرّی از امیرالمؤمنین قطع کرد.
این ظلمها و درمقابل، عدالتطلبی شیعیان که شعارشان نیز ریشه در همین امر داشت، در گرایش مردم به تشیّع بسیار تأثیرگذار بود.[22]
8- گرایش به تشیّع در میان یمنیها و حمدانیها، که اصالتاً یمنی هستند، محصول برخورد مستقیم و مهرافزای شخص امیر مؤمنان با یمنیان بود؛ چنانکه قبیلهی مذحج و شاخههای فرعی آن، از جمله نخع که مالک اشتر از آنها بود، به سبب همین علقهی محبّتآمیز از یمن به کوفه آمدند تا در معرکهی صفّین از امیر مؤمنان دفاع کنند.
9- گرایش موالی (اسیران غیر عرب) به تشیّع:
گرایش موالی، اعم از ایرانیان، به اهل بیت، خاصّه امیرالمؤمنین و امام حسین علیه السلام، به دلیل حمایتهای بسیار امیرمؤمنان نسبت به آنها بود؛ چراکه آن حضرت از روی عدلمحوری خود، اجازهی تعدّی خلفا و صاحبان قدرت به حقوق موالی را نمیدادند.
از دیگر نمونههایی که موجب گرایش موالی، از جمله ایرانیان، به تشیّع شد، میتوان به ماجرای ازدواج امام حسین با شهربانو، دختر یزدگرد، اشاره نمود.
مورد دیگری که سبب علاقهی موالی به اهل بیت شد، گرایش برخی از اربابان ایشان به تشیّع بود؛ چراکه معمولاً بردگانی که تحت تملّک اربابان شیعه بودند، با مهر و محبّت و احترام و رعایت حقوقشان مواجه میشدند. این نیکرفتاری اقتباسی بود که شیعیان از عملکرد شخص امیر مؤمنان نسبت به موالی داشتند؛ چنانکه آن حضرت هزار برده از موالی را با دسترنج خود آزاد نمود. امام سجّاد نیز در دورهی حیاتشان در مدینه بسیاری از موالی را تربیت و از بند اسارت آزاد میکردند. نکتهی بسیار مهم و جالب این که در اواخر قرن اول هجری عموم علمای دین از موالی بودند.[23]
بر اثر تربیت بردگانی، که امام از دسترنج خود آنها را میخرید و تربیت مینمود و سپس آزادشان میکرد، بعدها سپاهی از موالیِ آزادشده و دوستان و آشنایانشان در حدود پنجاههزار نفر تشکیل شد که همهی آنها از محبّان اهل بیت بودند.[24] این موالی بعدها از علویان در مقابل بنیامیّه دفاع کردند؛ اما متأسفانه با مکر و نیرنگ بنیعبّاس زحمات آنها به جای نشاندن اهل بیت به عنوان حاکمان الهی در مسند خلافت، منتج به تأسیس سلسلهی خونخوار و سفّاک عبّاسیان شد که در ظلم و جنایت علیه اهل بیت روی بنیامیّه را سفید کردند.
شهر مدائن، پایتخت زمستانهی پادشاهان ساسانی، در دوران حاکمیت سلمان فارسی از مراکز مهم شیعه شد. چرا که نوع برخورد سلمان به عنوان شاگرد و صحابهی امیر مؤمنان با مردم ایران، با نوع برخورد فرمانروایان دیگر که رفتارشان برگرفته از رفتار خشن برپا کنندگان سقیفه بود، بسیار متفاوت بود. از آن سو سختگیریهای خلیفهی دوم و بنیامیّه نسبت به موالی، موجب تنفّر موالی از آنها و جذبشان به اهل بیت و علویان بود.
شرکت موالی در قیام مختار برای خونخواهی امام حسین علیه السلام، با شعار «یا لثارات الحسین» نخستین مشارکت فعال سیاسی آنها بود. دیدن سیرهی عملی امام علی توسّط موالی، عامل جذب آنها به جنبش های علوی و بعدها پیوستنشان به قیام مختار شد؛ تا آنجا که در سپاه مختار بیشتر به زبان فارسی تکلّم میشد؛ از این روی ابن زبیر پس از شکست مختار فرمان داد که همهی موالی باید کشته شوند.
زمینهی تشکیل نخستین حکومت ظاهراً شیعی پس از حکومت امیر مؤمنان
جایگاه ویژه اهل بیت و اوج مظلومیت ایشان، به عنوان برترین و شایستهترین مردمان، اصلیترین زمینه برای تشکیل حکومتهای ظاهراً شیعی پس از امیر مؤمنان علیه السلام بود. همگان بر شدّت این مظلومیت اقرار داشتند. بر همین اساس، جریانهایی که چه از روی اخلاص و چه اغراض شخصی، به دنبال تشکیل حکومت بودند، پیوسته به دو بهانه متمسّک میشدند: جایگاه اهل بیت در دین و غصب حقّ و ظلم بر ایشان. این جریانها غالباً به دنبال انتساب خود به اهل بیت بودند. قیام عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیّار[25] نیز برای تشکیل اولین حکومت شیعی پس از امیر مؤمنان بر همین پایه استوار بود. وی در سال 127 هجری به عنوان فردی منتسب به اهل بیت و به بهانهی احقاق حقّ ایشان در کوفه قیام کرد. عبدالله بهتدریج بر فارس، اصفهان و نواحی غربی ایران چیره شد. برای محکم نمودن جای پای حکومت خود، به نصوص رسیده دربارهی جایگاه اهل بیت و مظلومیت ایشان، خاصّه مظلومیت امام حسین در ماجرای شهادتشان، متمسّک میشد و با این کارها مردم را به گرد خود جمع میکرد.
نحوهی برخورد ائمه با قیامهای ظاهراً شیعی
امام صادق علیه السلام هیچگاه روی خوشی به عبدالله بن معاویة و قیامش نشان ندادند. وی به نام خود سکّه ضرب کرد و روی سکّه آیهی «مودّت» را حک نمود. او همهی ناراضیان از حکومت بنیامیّه، اعم از موالی و عبّاسیان را برای مقصود خود به دور خود جمع کرد؛ اما امام صادق نهتنها قیام او را تایید نکردند، بلکه شیعیان را از همراهی با او بازمیداشتند.
عبدالله بن معاویه در انتهای کار، وقتی خود را در مقابل عبّاسیان و طرفدارانشان ضعیف دید، به سپاه ابومسلم پیوست؛ امّا ابومسلم که نیت او را از این همراهی فهمید، وی را در هرات کشت و رویای تشکیل حکومت وی نقش برآب شد.
عبّاسیان معتقد بودند که عبدالله بن محمد کیسانی، پیشوای کیسانیان، در اواخر عمر با محمد بن علی بن عبدالله عبّاس ملاقات کرده و او را به عنوان خلیفهی پس از خود امام کرده است؛ البته بعدها منکر اخذ امامت از کیسانیه شده و امامت را ارث خود از عبّاس خواندند!
دعوت عبّاسیان از کوفه آغاز گشت؛ اما در آنجا استقبال زیادی از آنان نشد؛ چرا که شیعیان کوفه ارتباط عمیقتری با اهل بیت داشتند و کمتر تحت تأثیر جوسازیهای مدّعیان خلافت قرار میگرفتند. به همین جهت محمد عباسی روی به خراسان گذاشت. خراسانیان به دلیل ظلم فراوان بنیامیّه از آنها متنفّر، و همزمان محبّ اهلبیت پیامبر بودند. شعار بنیعبّاس هم «الرّضا مِن "آل محمّد"» بود. اما رضایتمندی ایشان به حکومتِ کدام "آل محمد" بود؟ اهل بیت پیامبر یا بنیعبّاس؟! این سرّی بود که عبّاسیان هیچگاه آن را برای کسی فاش نمیکردند. بر خلاف تصوّر مردم، منظور آنها از آل محمّد اهل بیت و وارثان حقیقی پیامبر نبودند؛ بلکه منظورشان از این شعار ایجاد حکومت سفاک برای خود بنیعبّاس و از خاندان محمد عباسی بود.
پس از محمّد عباسی، ملقب به امام، پسرش ابراهیم به جای او نشست. وی ابومسلم و ابوسلمه خَلاّل را به عنوان فرماندهان جدید انتخاب کرد. ابومسلم در سال 129 هجری، یک دستهی هفتهزار نفری را با شعار «الرّضا من آل محمد» با پرچمهای سیاه از خراسان به سوی مرو راهی کرد. این کار عامل جذب بسیاری از مردم به این قیام شد؛ چراکه «حدیت رایات سود» (پرچمهای سیاه) که از خراسان برای یاری مهدی آل محمّد حرکت میکنند مشهور و زبانزد بود. ابراهیم توسّط مروان، آخرین خلیفهی اموی، کشته شد و امامت به برادرش عبدالله عبّاسی رسید. عبدالله به کوفه رفت. ابوسلمه در همین هنگام به امام صادق علیه السلام و حسن بن حسن و عمر بن زین العابدین نامه نوشت و خواست تا یکی از آنها امام نهضت شوند. اما امام صادق علیه السلام نهتنها خود نسبت به این حرکت روی خوش نشان ندادند، بلکه جلوی آن دو نفر را هم برای همراهی با عبّاسیان گرفتند. این کار ابوسلمه بعداً سبب قتل وی توسّط عباسیان شد.
استفادهی ابزاری عبّاسیان از شیعیان و شعارهای شیعی جهت کسب قدرت
در سال 133 ه.ق. حکومت بنیامیّه ساقط شد و به جای آنها بنیعبّاس به مدت 524 سال با 37 خلیفه به ظالمانهترین صورت حکومت کردند.
پس از کودتای سقیفه و در ابتدای خلافت ابوبکر، بنیهاشم اعم از عبّاسیان[26] و علویان یکپارچه عمل میکردند؛ گرچه حضور هیچ یک از بنیعبّاس در کربلا گزارش نشده است. فعالیت مستقل ایشان از اوایل قرن دوم هجری آغاز شد. تا پیش از آن، بنیعبّاس در سایهی محبوبیت علویان حضور اجتماعی داشتند؛ چراکه حادثهی دهشتناک عاشورا، قیام و شهادت زید، یحیی و... مردم را قلباً به علویان متمایل کرده بود.
زید بن علی بن الحسین در سال 122 هجری در کوفه قیام کرد. وی ابتدا از قیام اکراه داشت؛ اما وعدهی کمک صدهاهزار نفر از شیعیان کوفه و خصوصاً خراسان و ری او را به حرکت درآورد؛ چرا که مردم ری و خراسان آمادگی شوریدن علیه امویان را داشتند؛ اما در عمل به زید نپیوستند و زید مظلومانه کشته شد.[27]
قیام یحیی فرزند زید در خراسان نیز بیشترین سود را برای عبّاسیان و جذب مردم به خود داشت؛ چراکه ایشان خود را طالب تاریخی خون علویان ازجمله یحیی بن زید خواندند.[28]
در این اثنا محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن که طرفدارانش وی را «نفس زکیه» میخواندند نیز قیام کرد. این طرفداران بعدها او را مهدی نامیدند! عبّاسیان ابتدا گرد او آمده؛ اما بعدها از وی جدا شده و به دنبال کسب قدرت برای خود برآمدند.
در این فاصله عبدالله بن معاویة بن عبدالله جعفر، قیام دیگری انجام داد که برخی از بنیعبّاس نیز در آن حضور داشتند. قیام وی از کوفه آغاز شد، اما بهمرور بر فارس، اصفهان، ری، همدان و قم مسلّط شد. عبدالله در 127 ه.ق. به نام خود سکّه زد و نقش آن را آیهی «لا أسئلکم علیه اجراً إلّا المودّة فی القربی» قرار داد. بعدها ابومسلم نیز سکّههایی با همین آیه ضرب کرد.
فعالیت بنیعبّاس برای کسب قدرت، بهتدریج از سال 109 ه.ق. آغاز شد. آنها حرکت خود را ابتدا به شکل تبلیغاتی آغاز کردند. عبّاسیان با گوشزد نمودن زشتیهای رفتار بنیامیّه نسبت به اهل بیت، مردم را با خود همراه میکردند؛ اما از شیعیان خالص و اعتقادی که با اهل بیت علیهم السلام در ارتباط مستقیم بودند، دوری میجستند و ایشان را بهشدّت سرکوب میکردند. خراسان بهترین موقعیت برای قیام عبّاسیان بود؛ چرا که شام و مصر در اختیار حکومت بنیامیّه قرار داشت و مردمان عراق نیز شیعهشدهی علی علیه السلام بودند و حنای عبّاسیان برای ایشان رنگی نداشت.
عبّاسیان پس از استقرار در سال 133 ه.ق. در بازگشت کامل از مواضع پیشین با انقلابی فرهنگی موضعی تماماً سنّیگرایانه گرفتند. در این زمان، علویان و هوادارانشان متوجه شدند چه کلاه گشادی بر سر شیعه رفته و سعی نمودند با قیامهایی این حکومت باطله را تضعیف کنند؛ مانند قیام شریک بن شیخ المهری در بخارا.
در میان انواع جنبشهایی که علیه عبّاسیان صورت میگرفت، نفس زکیه نیز در سال 145 ه.ق. علیه حکومت بنیعبّاس قیام کرد و توسّط آنها کشته شد. این قیام مجدّد او هزینههای شدید دیگری بر شیعیان و علویان تحمیل کرد.
آغاز بیزاری شیعیان از بنیعبّاس
نخستین نماد بیزاری شیعیان از بنیعبّاس در قیام شریک بن شیخ، رهبر شیعیان ماوراءالنّهر، متجلّی شد. وی میگفت: «از رنج امویان خلاصی یافتیم به آن امید که فرزندان پیامبر خلیفه شوند، نه آل عبّاس!»
قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن، ملقّب به نفس زکیه، نیز ازموارد به مخالفت خاستن علیه بنیعبّاس بود. پدر محمد در سال 126 ه.ق. در منطقهی ابواء از مردم مدینه و حتی از عبّاسیان برای او بیعت گرفت؛ همه با وی بیعت کردند به جز امام صادق علیه السلام. مالک بن انس و ابوحنیفه هم از جمله حامیان آنها بودند؛ اما پس از پیروزی عبّاسیان محمد و یارانش از ترس پنهان شدند؛ چرا که میدانستند عبّاسیان بر سر تقسیم قدرت با احدی کنار نمیآیند. یکی از دلایل شکست او در قیامها، سازمان نداشتن تشکیلاتش بود. در حین قیام مجدد علیه بنیعبّاس، منصور عباسی او را به قتل رساند.[29]
در این دوران نزاعهای علمی امام صادق علیه السلام با مرجئه (جبرگرایان) و اهل حدیث (خشکمغزانی که تعقّل و عقلانیتگرایی را تعطیل کرده و فقط به حدیث اکتفا نمودند) در کنار مشکلات سیاسی با عبّاسیان و سادات حسنی که خون به دل ائمه میکردند ادامه داشت.
قیام فَخ:این قیام را حسین بن علی از نوادگان امام حسن علیه السلام این قیام را در سال 170 ه.ق. در عصر امامت امام کاظم علیه السلام به راه انداخت. قیام فَخ اصلاً با موافقت امام کاظم علیه السلام همراه نبود؛ اما حسین کار خود را کرد. مدینه را تصرّف نمود، راهی مکّه شد و در نهایت توسط عبّاسیان به قتل رسید.
پس از مرگ هارون عبّاسی، ستیز میان فرزندان وی، امین و مأمون، بر سر تصاحب قدرت و دخالتهای هیجانی شیعیان در این گیرودار سبب گرفتاری امام رضا علیه السلام بود. انتقال پایتخت از بغداد به مرو در زمان مأمون، و ضعف سالهای نخستین حکومت وی، سادات را دوباره به فکر قیام علیه عبّاسیان و تشکیل حکومت دلخواه خود انداخت. قیام ابن طباطبا، قیام زید بن موسی (برادر امام رضا)، و قیام ابراهیم بن موسی در یمن از جملهی این قیامها هستند.[30]
به همین دلایل مأمون امام رضا علیه السلام را خلیفهی خود معرّفی کرد. او میخواست با این نیرنگ جلوی قیامهای علویان را بگیرد. امام رضا علیه السلام در این دوران نهتنها در جایگاه ولیعهدی حقیقی مأمون نبودند، بلکه در کاخ مأمون اسیر بودند تا بدینوسیله شیعیان و علویان توسّط حکومت مهار گردند.
قیامهای شیعیان در این دوران بیشتر به رهبری سادات حسنی بود. آنها از نظر فکری و اعتقادی شیعهی زیدی محسوب میشدند و اعتقادی به امامت و ولایت ائمه نداشتند. اما قیامهای ایشان مقدّمات گرفتاری و نهایتاً کشتار ائمّهی اطهار علیهم السلام به دست خلفای اموی و عباسی را ایجاد میکرد. خودسری و افراط و تفریطهای شیعیان تنها بخشی از مشکلات امامان شیعه بود؛ ظهور مهدینمایان متعدّد در قرون اوّلیهی اسلامی برای جلب حمایت مردم و تأسیس حکومت به نام اهل بیت و به کام تشنگان قدرت از نکات بسیار مهم و پندآموز مطالعهی تاریخ در این دوره است.
به عنوان نمونه میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
- محمد حنفیه که کیسانیه او را مهدی خواندند و به نام او به دنبال تشکیل حکومت بودند.
- قیام محمد نفس زکیه که در عصر منصور عباسی خود را مهدی خواند و مردم را برای تشکیل حکومت به خود فراخواند.
- مهدی عبّاسی که با سوءاستفاده از نام مهدی به دنبال جذب حداکثری عوام شیعه برای تثبیت حکومت عبّاسیان بود.
- مهدی (عبیدالله) فاطمی اسماعیلی که در مصر خود را مهدی آل محمد معرفی کرد.
نتیجهگیری و جمعبندی
با مطالعهی سیر تاریخی قیامها و جنبشهای شیعی، با این واقعیت مواجه میشویم که شیعیان به بهانهی مظلومیت اهل بیت و ظلم بیحد صاحبان قدرت به آنها، بدون مراجعه به اهل بیت و اطاعت نظر ایشان، قیامهایی انجام میدادند. برخی از این قیامها مانند قیام جناب زید فرزند امام سجاد، از روی اخلاص بود و بسیاری دیگر بهسبب طمع برای کسب قدرت، و صرفاً به بهانهی احقاق حقّ اهل بیت، صورت میگرفت.
به دلیل عدم توجّه به دستورات معصومین علیهم السلام بهعنوان حجّتهای الهی، این حرکتها هزینههای سنگینی به اهل بیت و شیعیانشان تحمیل کرده و نهایتاً نیز محکوم به شکست بودند. هرکدام از این نهضتها به نوبهی خود فتنههای مختلفی را به همراه داشتند که موجب هدررفتِ جان و مال بسیاری از شیعیان شده و زخمی تازه بر قلب زخمخوردهی اهل بیت وارد مینمود. حال آن که اگر شیعیان بنا به دستور صریح پیامبر در همهی برهههای تاریخی متمسّک به ائمّهی هدی علیهم السلام میماندند، در کشتی نجات قرار گرفته و از فتنههای فتنهگران در امان بودند.
در مقالهی بعدی از سلسله مقالات شیعهشناسی به تاریخچهی «حکومتها و دولتهای شیعی از آغاز تا قرن دهم هجری»میپردازیم.
باشد تا با تمسّک مداوم به یگانه حجت زندهی الهی در این زمان، و سوار شدن بر کشتی نجات ایشان، ما نیز از فتنههای تاریک آخرالزّمان سر به سلامت بیرون بریم.
«اللّهم عجّل فرجه و سهّل مخرجه و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره»
[1]این مقاله با اقتباس از سه اثر کلامی، پژوهشی و تاریخی تألیف گردیده است. منابع اصلی این پژوهش، کتاب «شیعه کیست و چه می گوید؟» تألیف مسعود بسیطی و زهرا مرادی، کتاب «تشیّع در تاریخ» تألیف دکتر احمدرضا خضری و کتاب «تاریخ تشیّع در ایران» اثر دکتر رسول جعفریان بوده است. (مباحثی از مقالهی حاضر که با اقتباس از کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟ نگاشته شده، عبارتند از: شیعه کیست و مؤسّس آن چه کسی است؛ معنای شیعه؛ تاریخچهی تأسیس تشیّع؛ مهمترین عوامل ظهور تشیّع. مباحثی که با اقتباس از کتاب تشیّع در تاریخ نگاشته شده عبارتند از: تاریخچهی شکلگیری تشیّع؛ زمینههای گرایش مردم به تشیّع و جنبشها و قیامهای شیعی. مباحثی که با اقتباس از کتاب تاریخ تشیّع در ایران نگاشته شده عبارتند از: عوامل شکلگیری گرایشهای شیعی؛ مؤسّسین نهضتهای شیعی؛ نقش موالی در گسترش تشیّع و انواع تشیّع).
[2]سورهی حشر، آیهی 2.
[3]سورهی القصص، آیهی 15.
[4]سورهی صافات، آیهی 83.
[5]بنگرید به کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟
[6]برای آشنایی بیشتر با مفهوم عقل و کارکردهای آن به کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟ و یا درسنامهی «عقل» مراجعه کنید.
[7]از همین رو اعراب به آنچه برای مهار کردن شتر استفاده میکردند، «عِقال» میگفتند.
[8][العقل] مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمنُ، وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ؛ عقلچيزيست كه بهوسيلهی آن خدا پرستش میشود و بهشت به دست میآيد: الكافی (ط دارالحديث)، ج 1، ص 25
[9]تشخیص و تصدیق حقّانیت سایر حجّتهای الهی نیز با عقل ممکن میگردد.
[10]برای آشنایی بیشتر با مفهوم عقل و کارکردهای آن به کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟ و یا مقالات «علم، خاستگاه، تعاریف و کاربردهای آن» و «علم حقیقی و نشانههای آن» مراجعه کنید.
[11]«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ» سورهی مائده، آیهی 55.
[12]اعتزال به معنی دوریگزینی از حرف و سخن است و معمولاً در مورد کسانی به کار میرفت که عثمان را بر علی برتری نداده و در این باره سخن نمیگفتند.
[13]بنگرید به کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟، فصل پنجم.
[14]سورهی روم، آیهی 30.
[15] «قُل لاَأَسئَلُكُم عَليهِ أَجرًا إِلاّ المَودّةَ فِى القُربى و مَن يقتَرِف حَسنةً نَزد لهُ فِيها حُسنًا إِنّ اللّهَ غَفورٌ شَكورٌ...»: سورهی شوری، آیهی 23.
[16] رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چند ماه پس از هجرت به مدينه، بين مسلمانان مهاجر و انصار، عقد اخوّت ايجاد كرد و آنان را كه حدود صد نفر مىشدند، دوبهدو با هم برادر خواند. در این ماجرا پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم حضرت علی علیه السلام را برادر خویش معرّفی نمودند: «أنت أخى و وصيّى و وارثى و خليفتى و...»: بحارالانوار، ج 38، ص 332
[17]بنگرید به کتاب شیعه کیست و چه میگوید؟
[18] مقاتل الطّالبین، ص 195؛ به نقل از تاریخ تشیّع در ایران، دکتر رسول جعفریان
[19] «أَوْلِيَاؤُنَا وَ شِيعَتُنَا فِيمَا مَضَى خَيْرَ مَنْ كَانُوا فِيهِ إِنْ كَانَ إِمَامُ مَسْجِدٍ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ مُؤَذِّنٌ فِي الْقَبِيلَةِ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَاحِبُ وَدِيعَةٍ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ صَاحِبُ أَمَانَةٍ كَانَ مِنْهُمْ وَ إِنْ كَانَ عَالِمٌ مِنَ النَّاسِ يَقْصِدُونَهُ لِدِينِهِمْ وَ مَصَالِحِ أُمُورِهِمْ كَانَ مِنْهُمْ فَكُونُوا أَنْتُمْ كَذَلِكَ حَبِّبُونَا إِلَى النَّاسِ وَ لَا تُبَغِّضُونَا إِلَيْهِم»: دعائم الاسلام، ج 1، ص 57.
[20] وعّاظ السّلاطین، ص 297؛ به نقل از تاریخ تشیّع در ایران، دکتر رسول جعفریان
[21]رسائل خوارزمی، ص 168؛ به نقل از تاریخ تشیّع در ایران، دکتر رسول جعفریان
[22]عبّاسیان نیز از علاقه و گرایش مردم به اهل بیت و علویان، حداکثر سوءاستفاده را برای تصاحب قدرت و تأسیس حکومت خود انجام دادند؛ اما درعینحال هیچگاه امیدی به حمایت شیعیان کوفه از خود نداشتند؛ چراکه شیعیان کوفه مستقیماً با اهل بیت در ارتباط بودند. اهل بیت نیز آنها را نسبت به نیتهای سوء بنیعبّاس، از دم زدن محبّت اهل بیت آگاه کرده بودند. عبّاسیان پس از ناامیدی از حمایت شیعیان کوفه، موفّق شدند خراسانیان را به خاطر زیدی بودنشان و عدم ارتباط مستقیم با ائمه فریب دهند و با خود همراه کنند.
[23]در این جدول به تعداد اصحاب و موالیانی که توسط چندی از ائمه علیهم السلام خریداری شده، تربیت و آزاد گشتند و نهایتاً در شمار محدّثین و علمای بزرگ شیعه آمدند ارائه میگردد.
تعداد و درصد اصحاب و موالی ائمه شیعه:
امام سجاد (ع) | 161 نفر صحابه | 20 نفر موالی | 5/11 % |
امام باقر (ع) | 466 نفر صحابه | 25 نفر موالی | 3/5 % |
امام صادق (ع) | 3223 نفر صحابه | 460 نفر موالی | 6/13 % |
امام کاظم (ع) | 273 نفر صحابه | 20 نفر موالی | 5/7 % |
امام رضا (ع) | 317 نفر صحابه | 46 نفر موالی | 5/14 % |
[24]«و صار فی المدینة جیش من الموالی الأحرار و الجوار الرائر و کلهم فی ولاء زین العابدین قد بلغو خمسین الفا...»؛ کتاب زین العابدین، ص 47؛ به نقل از تاریخ تشیّع در ایران، دکتر رسول جعفریان
[25]او از نسل فرزندان حضرت زینب سلام الله علیها نبود.
[26]فرزندان عبّاس بن عبدالمطّلب
[27]بعدها از دل این قیام، فرقهی «زیدیه» ایجاد شد. زیدیه بهمرور در عقاید از شیعه جدا شد و قائل به امامت امام بدون نصّ، و قیام در هر شرایطی، و نزدیکی با آراء اهل سنّت شدند.
[28] البته این قیام نیز به ثمر ننشست و حکومتی توسّط او شکل نگرفت.
[29]برادران محمد بعدها در شمال آفریقا حکومت ادریسیان را تشکیل دادند.
[30]البته هیچ یک از این قیامها مورد تأیید هیچ کدام از ائمّهی هدی و حجّتهای خدا بر مردم نبودند.