نویسندگان: بهزاد ابراهیمی (دکترای الکترونیک؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید ) و نرگس نصیری قیداری (کارشناس ارشد مهندسی کامپیوتر ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
استاد راهنما: مسعود بسیطی (کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
چکیده
مسلمانان، موعود و منجی آخرالزمان را فردی از نسل رسول خاتم میدانند که همنام پیامبرشان و ملقّب به «مهدی» است. با این وجود، عدهای در تلاش هستند موضوع «مهدویت» و اعتقاد به «مهدی» را تنها به گروه خاصی از جهان اسلام – یعنی شیعیان – نسبت دهند. در این مقاله مستنداتی از منابع مورد وثوق اهل تسنّن دربارهی اعتقاد به «مهدی» ارائه میگردد. ابتدا احادیث مرتبط با «مهدی نزد اهل تسنّن» به صورت دستهبندیِ موضوعی آورده میشود؛ و سپس جایگاه «مهدویت» و اعتبار احادیث این حوزه نزد اهل سنّت مورد بررسی قرار میگیرد. بدین ترتیب ثابت میشود اهل تسنّن نیز همچون شیعیان به منجی آخرالزمان معتقدند و او را با نام «مهدی» میشناسند.
کلمات کلیدی: مهدی نزد اهل سنت، مهدویت در تسنّن، جایگاه مهدویت در اسلام، مهدی در صحیحین، منجی گرایی در اسلام
مقدمه
امت اسلامی – اعمّ از شیعه و سنّی – بر اساس بشارتهای پیامبر خاتم – محمد مصطفی – معتقدند در آخرالزمان یک مصلح جهانی قیام خواهد کرد. طبق احادیث نبوی این منجی بشریت از اولاد رسول اکرم و فرزندان علی و فاطمه است. او با ظهورش جهانی را که از ظلم و جور آکنده شده، با عدل و داد میپوشاند. بزرگان جهان اسلام او را همنام و همکنیهی پیامبر خاتم و ملقب به «مهدی» معرفی نمودهاند.
موضوع «مهدویت» در تمامی اعصار، عقیدهی عمومی امت اسلامی – هم شیعیان و هم اهل تسنّن – بوده است. در منابع مورد وثوق شیعه و سنّی روایات متعدد و متواتری دربارهی «مهدی» و ظهورش در آخرالزمان وجود دارد. در طول تاریخ اسلام موضوع «مهدویت» آنچنان در میان مسلمانان ریشهدار و مهم بوده که برخی افراد سودجو از جایگاه این اعتقاد نزد مردم سوء استفاده میکردند و خویشتن را «مهدی موعود» مینامیدند. در مقابلِ این مدّعیان دروغین، علمای اسلام همواره دست به روشنگری زدهاند و ایشان را به دلیل نداشتن صفات و نشانههای برشمرده شده در احادیث «مهدویت» ردّ کردهاند. این در حالی است که هیچگاه در مقام ردّ مدعیان دروغین، صحت و اساس اعتقاد به «مهدویت» را انکار نکردهاند.[1]
با این وجود، در سالهای اخیر برخی تلاش نمودهاند اعتقاد به «مهدویت» را منحصر به گروه خاصی از امت اسلامی بدانند. ایشان ادعا کردهاند اعتقاد به «مهدی» تنها از اعتقادات شیعیان است و اهل تسنّن به آمدن عدل گستر آخرالزمان با نام «مهدی» معتقد نیستند.[2] در این مقاله با ارائهی اسناد مورد وثوق اهل تسنّن ثابت میکنیم چنین ادعایی واقعیت ندارد و سنّیان نیز همچون شیعیان به «مهدی» و «مهدویت» اعتقاد دارند. به همین منظور در بخش ابتداییِ مقاله، احادیث مورد وثوق اهل تسنّن دربارهی «مهدویت» به صورت موضوع بندی شده بیان میگردد؛ و در بخش بعدی جایگاه «مهدویت» و اعتبار احادیث این حوزه نزد اهل سنّت بررسی میشود.
1. احادیث «مهدی» در منابع اهل تسنّن
در این بخش، احادیث نبویِ موجود در کتب اهل تسنّن دربارهی «مهدی» به صورت تفکیک موضوعی ارائه میگردد. گفتنی است بسیاری از این کتابهای حدیثی، از کتب مرجع اهل تسنن است که کتابهای دیگر هم احادیث مهدی را از این منابع ارجاع میدهند. همچنین در بعضی از این کتب مرجع، احادیث مربوط به مهدی به صورت بخشی مستقل با عنوانی مانند «کتاب المهدی» گردآوری شده[3] که حاکی از اهمیت ویژهی این موضوع است.
احادیثی که در این بخش از مقاله ارائه می گردد، دارای دو ویژگی هستند: نخست آنکه این احادیث از رسول خاتم - محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلّم - نقل شدهاند؛ و دیگر آنکه در تمامی آنها نام «مهدی» به صراحت ذکر شده است.
1-1. نَسَب «مهدی»
در مورد نَسَب «مهدی» احادیث نبویِ زیادی در کتابهای اهل سنّت بیان شده که به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد. پیامبر (ص) فرمودهاند:
- «مهدی» از فرزندان عبدالمطلب است.[4]
- «مهدی» از فرزندان من است.[5]
- «مهدی» از عترت من است.[6]
- «مهدی» از ما است.[7]
- «مهدی» از ما اهل بیت است.[8]
- «مهدی» از فرزندان فاطمه است.[9]
- «مهدی» از فرزندان علی است.[10]
- «مهدی» از فرزندان حسین است.[11]
- «مهدی» از فرزندان حسن و حسین است.[12]
- «مهدی» فرزند حسن [عسکری] (نسل هشتم حسین) است.[13]
1-2. صفات و ویژگیهای «مهدی»
در مورد شکل ظاهری «مهدی» نیز در کتابهای معتبر اهل سنّت احادیث زیادی نقل شده است. از جمله آن که پیامبر (ص) فرمودند:
- چهرهی «مهدی» مانند ماه درخشان است.[14]
- چهرهی «مهدی» مانند ستاره درخشان است.[15]
- بر گونهی راست «مهدی» خالی سیاه رنگ است.[16]
- بینى «مهدی» قلمی و کشیده و پیشانیاَش بلند و درخشان است.[17]
- «مهدی» از نظر شکل ظاهری و خُلقیات شبیهترین افراد به من است.[18]
علاوه بر ویژگیهای ظاهری، پیامبر خاتم صفات دیگری را برای مهدی آخرالزمان نام بردهاند که از آن جمله به موارد زیر از کتب اهل تسنّن اشاره میگردد:
- «مهدی» همنام من است.[19]
- «مهدی» از بزرگان بهشت است.[20]
- «مهدی» طاووس اهل بهشت است.[21]
- «مهدی» حق است.[22]
- دین را غیر از «مهدی» اصلاح نمیکند.[23]
- پس همانا او خلیفهی خدا «مهدی» است.[24]
1-3. نشانهها و وقایع زمان ظهور «مهدی»
در مورد نشانههای زمان ظهور که در کتابهای اهل سنّت از قول پیامبر گرامی اسلام بیان شده میتوان به این موارد اشاره کرد:
- «مهدی» در حالی ظهور میکند که زمین از ظلم و جور پر شده است.[25]
- «مهدی» با ذخیرهی پیامبران علیهم السلام (مانند عصای موسی، انگشتر سلیمان و ...) میآید.[26]
- «مهدی» در حالی در میان امتم مبعوث میشود که مردم با هم اختلاف داشته[27] و گرفتار زلزلههای متعدد هستند.[28]
- هنگامی که ربا رواج یابد، و مردم سهم دیگران را بین خود تقسیم کنند، و پرداخت زكات را زیان به حساب آورند، وقتی مردم امانت را غنیمت شمارند، قرآن را با آواز بخوانند، زمانی که بزرگ قبیله فاسقترین آنها و سرپرست قوم پستترین آنها باشد، آن هنگام که فتنههای بزرگ اتفاق افتد و مردم درگیر فتنههای کور و تاریک گردند «مهدی» ظهور میکند.[29]
همچنین در مورد اتفاقات زمان ظهور نیز احادیث زیادی نقل شده است؛ از جمله:
- چون او (مهدی) را دیدید با او بیعت کنید گرچه مجبور شوید سینه خیز بر روی برف حرکت کنید. پس همانا او خلیفهی خدا «مهدی» است.[30]
- «مهدی» از مدینه به سمت مکه خروج میکند و مردم با او بیعت میکنند.[31]
- وقتی «مهدی» خروج میکند فرشتهای از بالای سرش ندا میدهد که این «مهدی» خلیفهی خداست؛ پس از او تبعیت کنید.[32]
- اصحاب کهف، یاریکنندگان «مهدی» هستند.[33]
- عیسی بن مریم پشت «مهدی» به نماز میایستد.[34]
- خدا امر [ظهور] «مهدی» را در یک شب اصلاح میکند.[35]
1-4. دوران پس از ظهور «مهدی»
در مورد دوران پس از ظهور نیز احادیث نبویِ متعددی در کتابهای اهل سنّت نقل شده است. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد:
- «مهدی» زمین را از قسط و عدل آکنده میسازد.[36]
- ساکنان آسمان و زمین از «مهدی» راضی میشوند.[37]
- با خلافت «مهدی» اهل آسمان و زمین و [حتی] پرندگان هوا راضی میشوند.[38]
- با آمدن «مهدی» مردم غرق در رفاه و نعمت میشوند، و حتی حیوانات در خوشی زندگی میکنند.[39]
- امت من در زمان «مهدی» از نعمتی بهرهمند میشوند که پیش از آن هرگز سابقه نداشته است؛[40] از آسمان بر آنها باران برکت میبارد[41] و زمین چیزی از گیاهان را در خود نگه نمیدارد و همه را خارج میسازد.[42]
- با ظهور «مهدی»، زمین همهی خوردنیهایش را خارج میسازد و چیزی از آن را ذخیره نمیکند.[43]
- با ظهور «مهدی» اموال، بسیار فراوان خواهد شد.[44]
- «مهدی» مال را به تساوی میان مردم تقسیم میکند.[45]
- با ظهور «مهدی» خدا قلوب امت محمد را بینیاز میکند و عدلش سراسر زمین را فرا میگیرد[46] ؛ پس هیچکس به کسی محتاج نمیشود.[47]
- وقتی فردی از «مهدی» درخواست مال میکند آنچنان به او میبخشد که توان حملش را نداشته باشد.[48] .
1-5. لزوم اعتقاد به «مهدی»
در مورد لزوم اعتقاد به مهدی و وقایع زمان آن هم احادیث متعددی در کتب اهل سنّت وجود دارد:
- هرکس دجّال را دروغ بداند کافر است و هر کس «مهدی» را دروغ بداند کافر است.[49]
- هرکس خروج «مهدی» را انکار کند به آنچه بر محمد نازل شده کافر گردیده، و هر کس نزول عیسی را انکار کند او هم کافر است، و هر کس خروج دجّال را انکار کند کافر است.[50]
****
لازم به ذکر است روایات متعددی نیز در کتب اهل تسنّن وجود دارد که به موضوع مصلح آخرالزمان پرداختهاند اما لفظ «مهدی» در آنها قید نشده است. با توجه به تطابق صفات و خصوصیات مطرح شده در این روایات با روایات فراوانی که به وضوح به «مهدی» اشاره داشتهاند، واضح است که مقصود این روایات نیز «مهدی» و وقایع مربوط به ظهور ایشان است. به عنوان نمونه روایات زیر از پیامبر (ص) نقل میگردد که در آنها نام «مهدی» برده نشده، اما مقصود حدیث، «مهدی» است:
- اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن روز را آنچنان طولانی میکند تا آنکه مردی از اهل بیتم مبعوث شود که همنام من است ... او زمین را از عدل و داد پر میکند همان طور که از ظلم و جور پر شده است.[51]
- روزی فرا میرسد که عیسی (ع) نازل میشود و پشت سر امام مسلمانان نماز میخواند.[52]
- در آخرالزمان خلیفهای خواهد بود که مال فراوان و بی حساب میبخشد.[53]
2. جایگاه «مهدویت» و اعتبار احادیث این حوزه نزد اهل سنّت
در این بخش، مسائل مرتبط با اعتبار احادیث «مهدویت» از قبیل صحّت، تواتر و راویان آنها از نظر اهل تسنّن بیان میشود. سپس موضوع «مهدویت در صحیحن» مورد بررسی قرار می گیرد و در نهایت به جایگاه «مهدویت» در میان علما، فقها و مراکز دینی اهل تسنّن اشاره خواهد شد.
2-1. راویان احادیث «مهدی»
راویان احادیث «مهدویت»، متعدد و مورد تایید علمای اهل سنّت هستند. یکی از بزرگان اهل تسنّن به نام شیخ ابوالفیض احمد بن صدیق غماری شافعی روایات پیرامون «مهدی» را با تحقیقی گسترده از کتابهای اهل سنّت استخراج نموده و راویان آنها را به این ترتیب بر شمرده است: نخست اصحاب پیامبر اکرم، سپس تابعین، بعد تابعینِ تابعین و بالاخره محدثین. ابوالفیض در کتابش میگوید:
"بر کسی پوشیده نیست که به طور طبیعی و معمولی غیر ممکن است که گروهی بیش از سی نفر از طبقات مختلف اجتماعی – و بدون آشنایی با یکدیگر – بر یک سخن متفق شوند. البته این تعدادی است که تا امروز توانستهایم از آن آگاه شویم. روایات پیرامون حضرت مهدی از بعضی صحابه نقل شدهاند، مانند: ابوسعید خدری، عبدالله بن مسعود، علی بن ابیطالب، ام سلمة، ثوبان، عبدالله بن جزء بن حارث زبیدی، ابوهریرة، انس بن مالک، جابر بن عبد الله انصاری، قرة بن ایاس مزنی، ابن عباس، ام حبیبة، ابوامامة، عبدالله بن عمروبن عاص، عمار بن یاسر، عباس بن عبد المطلب، حسین بن علی، تمیم داری، عبدالرحمن بن عوف، عبد الله بن عمر بن خطاب، طلحة، علی هلالی، عمران بن حصین، عمرو بن مرة جهنی، معاذ بن جبل؛ و مرسله شهر بن حوشب ..."[54]
بنابراین، با توجه به پژوهش ابوالفیض غماری، احادیث «مهدی» در منابع اهل سنّت از طرق مختلف و توسط افراد زیاد و معتبری نزد اهل سنّت، بیان شده است. به همین دلیل نمیتوان وجود و اصالت «مهدویت» در میان اهل سنّت را زیر سوال برد.
2-2. صحّت احادیث «مهدی»
بسیاری از بزرگان اهل تسنّن در آثار خود احادیث «مهدی» را بیان کردهاند و آنها را احادیث صحیح و حَسَن دانستهاند؛ مانند: ترمذی[55] ، حاکم نیشابوری[56]، بیهقی[57]، بغوی[58]، قرطبی مالکی[59]، ابن تیمیه الحرانی[60]، حافظ ذهبی[61]،گنجی شافعی[62]، حافظ ابن قیم الجوزیة[63]، ابن کثیر[64]، البانی[65] .
به عنوان نمونه، ابن تیمیه - که نزد سلفیها به شیخ الاسلام معروف است و اندیشههای وی مبنای نظری این مکتب است - در کتاب «منهاج السنه» مینویسد:
"احادیثی که به وسیلهی آن ها [علامه حلی] به قیام مهدی احتجاج میکند، صحیح هستند"[66] .
همچنین محمد ناصرالدین آلبانی – عالم بزرگ سلفی معاصر – در کتاب «سلسله الاحادیث صحیحه» ضمن بیان حدیثی دربارهی خروج مهدی در آخرالزمان آن را حقیقی مسلم نزد علما میداند و دربارهی منکران خروج مهدی میگوید:
"مَثَل اینها (منکران خروج مهدی) همانند کسانی است که عقیدهی نزول عیسی (ع) در آخرالزمان را – که احادیث صحیح در مورد آن به تواتر رسیده است – منکر میشوند … و قطعا میگویم که هر کس عقیدهی مهدی را منکر شود، آن را نیز منکر میگردد ... مَثَل تمامی این گروه منکر در نزد من همانند کسی است که اولوهیت خداوند متعال را انکار نماید."[67]
2-3. تواتر احادیث مهدی
دانشمندان علم درایه[68] و گروهی از متخصصان علم حدیث، تصریح کردهاند که روایات نقل شده در کتب اهل سنّت درمورد مهدی «متواتر» است (یعنی شمار راویان آن به حدّی است که نمیتوانستند بر جعل این احادیث با یکدیگر تبانی کرده باشند). به عنوان نمونه به اظهارات زیر از بزرگان اهل تسنّن اشاره میگردد:
- محمد بن حسین آبری شافعی در کتابش به نام «مناقب الشافعی» میگوید:
"احادیث پیامبر (ص) دربارهی مهدی متواتر است و راویان بسیار زیادی آنها را نقل کردهاند. [در این احادیث متواتر گفته شده که:] او (مهدی) از خاندان پیامبر است ... زمین را از عدل پر میکند، و [در زمان ظهورش] عیسی خروج مینماید و برای کشتن دجّال، او را یاری میدهد."[69]
این گفتهی شافعی را بسیاری از دانشمندان در آثار خود نقل و تایید کردهاند از آن جمله: ابوعبدالله محمد یوسف گنجی نوفلی[70] ، شمس الدین محمد بن احمد قرطبی[71]، ابن قیم[72]، احمد بن علی عسقلانی[73]، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی[74] هستند.
- متقی هندی در آغاز رسالهای به نام «الرد علی من حکم و قضی ان المهدی الموعود جاء و مضی» مینویسد:
"شک و تردیدی نیست که وجود مهدی موعود بنابر سیصد حدیث و اثر، بلکه زیادتر، ثابت شدهاست."[75]
- شریف محمد بن رسول البرزنجی المدنی در کتاب «الاشاعة لاشراط الساعة» تاکید نموده احادیث حاکی از وجود مهدی و ظهورش در آخرالزمان و اینکه از عترت پیامبر و از فرزندان زهراست به حد تواتر معنوی میرسد و بنابراین انکار آنها معنا ندارد.[76]
- شمس الدین محمد بن احمد السفارینی در «اهوال یوم القیامة و علامتها الکبری» روایات خروج مهدی را به حد تواتر معنوی دانسته[77] و این حقیقت را که «مهدی از نسل فاطمه است» از اخبار پرشمار بیان نموده است.[78]
- محمد بن علی الشوکانی الیمنی در کتاب «التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح» از بین اخبار وارده در مورد مهدی موعود پنجاه حدیث را بدون هیچ شک و شبههای متواتر میداند.[79]
- مومن بن حسن بن مومن شبلنجی به تواتر اخبار مهدی با تاکید بر این که ایشان از اهل بیت پیامبر است، تصریح دارد.[80]
- عبدالعزیز بن باز – مفتی سابق عربستان سعودی – مطلبی دربارهی عقیدهی اهل سنّت دربارهی مهدی موعود بیان داشته که در سایت رسمی ایشان نیز منتشر شده است. در این نوشتار چنین آمده:
"پس امر مهدی امری معلوم است و احادیث دربارهی آن مستفیض بلکه متواتر بوده و همهی اهل علم حکم به تواتر آن دادهاند ... تواتر این احادیث، تواتر معنوی است چراکه به طرق مختلف با اختلاف در راویان و الفاظ بیان شده و این دلالت بر آن دارد که امر آن شخص موعود، ثابت و خروج او حق است."[81]
2-4. «مهدی» در صحیحین
یکی از دستاویزهایی که در تضعیف جایگاه «مهدویت» نزد اهل تسنّن بیان میشود این است که در صحیح مسلم و بخاری نامی از «مهدی» برده نشده است.[82] در پاسخ به این اشکال به نکات زیر اشاره میگردد:
- نکتهی نخست: بخاری و مسلم هرگز ادعا نکردهاند که تمامی احادیث صحیح را در صحیح خود گرد آوردهاند. همچنین، ایشان مدعی نشدهاند که احادیث دیگری که در صحیحین نیامده ضعیف یا غیر صحیح است. بنابراین، نمیتوان گفت هرچه حدیث صحیح وجود داشته در صحیحین آورده شده و اگر حدیثی در صحیحین نیامده، قطعا از اعتبار ساقط است و صحیح نیست. ابوعمرو ابن الصلاح عثمان الشهرزوری در کتاب «مقدمه ابن الصلاح فی علوم الحدیث» و همچنین، ابن حجر عسقلانی در کتاب «تغلیق التعلیق» این نقل قول را از بخاری آوردهاند که:
"در این کتاب خود جز [حدیث] صحیح نیاوردم اما بسیاری از احادیث صحیح را چون به درازا میکشید رها کردم."[83]
ابن الصلاح در همان کتاب به این نکتهی ظریف اشاره میکند که بخاری گفته: "من صد هزار حدیث صحیح حفظ هستم"[84] در حالی که در کتاب «صحیحِ» او با شمارش مکررات، هفت هزار و دویست و هفتاد و پنج حدیث بیشتر وجود ندارد.[85]
ابن الصلاح از مسلم نیز چنین نقل میکند:
"من همهی اخباری که نزدم صحیح بود را در کتاب ننگاشتم، بلکه فقط آنهایی را آوردم که دیگران هم بر آنها اجماع داشتند."[86]
بنابراین با توجه به اشارات فوق، احادیث صحیحی وجود دارند که با آنکه بخاری و مسلم آنها را صحیح میدانستند اما در کتابهای خود نیاوردهاند.
- نکتهی دوم: علمای اهل سنّت، هیچ گاه حدیثی را تنها به این دلیل که بخاری و مسلم در صحیحین روایت نکردهاند، ضعیف نخواندهاند. بلکه ایشان معتقدند احادیث صحیح بسیاری وجود دارد که در صحیحین راه نیافته است. به عنوان نمونه حدیث «غدیر» که نزد بسیاری از علمای اهل سنّت حدیثی صحیح و متواتر است، در صحیحین دیده نمیشود. در حالیکه حتی البانی – عالم سلفی – در کتاب "سلسله الاحادث الصحیحه" به طور مفصل به صحیح بودن آن اشاره کردهاست.[87] به همین دلیل برخی از علمای اهل تسنّن تلاش نمودهاند احادیث صحیحی که در صحیحین ذکر نشدهاند را در مجموعههای جداگانهای گردآوری کنند. مانند حاکم نیشابوری که احادیث صحیح را طبق ضوابط شیخین جمع آوری نموده و کتاب «المستدرک علی صحیحین» را نوشته است. احادیث «مهدویت» نیز جزو همان روایات صحیحی است که حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خویش بدانها اشاره کرده است.[88]
- نکتهی سوم: با شواهدی که از آثار اندیشمندان و علمای سنّی به دست میآید این نتیجه حاصل میشود که: صحیحین در مقایسه با نسخههای اولیه دچار تغییرات و حذفیاتی گشته است.
به عنوان نمونه طبق نقل چند تن از علمای مورد اعتماد اهل سنّت، روایت نبویِ «مَهدیّ حقٌ وَ هُوَ مِن وُلد فَاطِمَه» در صحیح مسلم وجود داشته[89] در حالیکه در نسخههای موجود صحیح مسلم این حدیث دیده نمیشود! آخرین فردی که به این روایت از صحیح مسلم استناد کرده شیخ حسن عَدوی حمزاوی مالکی – متوفای سال 1303 ق. – بوده که در کتاب «مشارق الانوار»، صفحهی 112 به این موضوع پرداخته است. بنابراین، با آنکه امروزه حدیثی با ذکر عنوان «مهدی» در صحیحین دیده نمیشود، اما در نسخههای قدیمیتر قابل رؤیت بوده است.[90]
- نکتهی چهارم: ممکن است دلیل اینکه مسلم و بخاری از ثبت اخبار مهدی شانه خالی کردهاند، هم زمانیِ ایشان با دوران خلافت عباسیان باشد. جوّ حاکم بر آن زمان و رفتارهای خشونتبارِ حکومت با مخالفان به گونهای بود که عالمانِ آن روزگار را از ورود به مباحث اختلافی با دیدگاه خلیفه و کارگزاران وی بر حذر میداشت.
- نکتهی آخر: همانطور که پیشتر نیز تذکر داده شد احادیث متعددی در منابع مورد وثوق اهل تسنّن دربارهی «مهدی» وجود دارد که در آنها صریحا به نام «مهدی» اشاره نشده؛ اما با توجه به تطابق صفات و خصوصیات مطرح شده در آنها با روایات دیگر واضح است که مقصود حدیث «مهدی» و وقایع مربوط به ظهور او بوده است. بنابراین لزومی ندارد در تمام احادیث مربوط به موضوع «مهدویت» به نام «مهدی» اشارهی صریح شده باشد؛ بلکه همین که صفات و ویژگیهای مطرح شده در حدیث به طور کامل با موضوع «مهدویت» مطابقت داشته باشد و عالمان متعددی از شیعه و سنّی آن را مربوط به «مهدی» بدانند کفایت میکند. در صحیحین نیز احادیثی نقل شده که به موضوع دجّال، نزول عیسی و آمدن خلیفهای خاص در آخرالزمان پرداخته، بدون آنکه نامی از «مهدی» برده باشد. به عنوان نمونه هم در صحیح بخاری و هم در صحیح مسلم روایت زیر وجود دارد:
"كیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیكم وامامكم منكم"[91]
عالمان اهل سنّت از جمله ابن حجر عسقلانی[92]، محمد انور کشمیری[93] در شرح این حدیث صحیحین، امام را امام المهدی میدانند که عیسی علیه السلام پشت سرش نماز میخواند.
نتیجه آنکه: بسیاری از روایات صحیح – از جمله روایات «مهدویت» – در صحیحین آورده نشده است؛ اما این اتفاق از نظر علمای اهل تسنّن دلیل بر ضعف یا عدم اعتبار روایات مذکور نیست. همچنین روایات متعددی در صحیحین وجود دارد که با آنکه نام «مهدی» را به صراحت ذکر نکردهاند ولی به تشخیص و تایید علمای اهل تسنّن مقصود از آنها «مهدی» و وقایع مربوط به ایشان است.
2-5. ردّیههای علما و دانشمندان سنّی بر منکران مهدی
بزرگان و علمای اهل سنّت نه تنها به بیان احادیث پیرامون مهدی پرداختهاند، بلکه آثار متعددی نیز در ردّ منکران مهدی منتشر کردهاند. در ادامه نام چند اثر از علمای اهل سنّت بیان میگردد که در آنها ردّیههایی بر منکران مهدی آمده است:
1.«ابزار الوهم المکنون من کلام ابن خلدون»[94] : ابوالفیض احمد بن محمد بن صدیق غماری شافعی مغربی در ردّ گفتههای ابن خلدون
2.«ابزار الوهم من کلام ابن حزم»[95] : همان مولف (احمد بن صدیق غماری) در ردّ گفتههای ابن حزم
3.«الاحتجاج بالاثر علی من انکر المهدی منتظر»[96] : شیخ حمّود بن عبدالله تویجری (از اساتید دانشگاه اسلامی مدینه) در ردّ گفتههای شیخ ابن محمود (قاضی قطر)
4.«الی مشیخة الازهر»:[97] شیخ عبدالله سبیتی عراقی در ردّ بر «المهدویة فی الاسلام» نوشتهی سعد محمد حسن
5.«تحدیق النظر فی أخبار الامام المنتظر»[98] : شیخ محمد عبدالعزیز بن مانع در اثبات احادیث «مهدی» و ردّ گفتههای ابن خلدون
6.«الرد علی من کذب بالاحادیث الصحیحة الواردة فی المهدی»[99] : عبد المحسن العباد (استاد دانشگاه اسلامی مدینه و عضو هیات علمی آن) در ردّ کتاب «لا مهدی ینتظر بعد الرسول» نوشتهی شیخ ابن محمود قطری. این ردّیه محققانهترین بحث حدیثی و تاریخی پیرامون مهدویت و قیام مهدی منتظر را بیان میکند و در اصالت مهدویت و قیام مصلح جهانی خلاصه گردیده است.[100]
همچنین، ناصرالدین البانی در مقالهای به نام «حول المهدی» پس از بیان چند حدیث صحیح دربارهی مهدی و نظر بزرگان اهل سنّت چنین نتیجه میگیرد که:
"عقیدهی خروج مهدی عقیدهی ثابت و متواتری است که ایمان به آن واجب است، زیرا آن از امور غیب است و ایمان به آن از صفت افراد باتقواست چنانکه خدای تعالی در قرآن میفرماید «الم ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین، الذین یومنون بالغیب» و تنها فرد جاهل و معاند است که این عقیده را انکار کند. از خدا میخواهم که ما را با ایمان به آن بمیراند."[101]
2-6. نظر فقهای مذاهب اربعه سنّی دربارهی «مهدویت»
در اوایل قرن دهم هجری، یکی از صوفیان هند به نام «محمد جونپوری» ادعای «مهدویت» کرد و گروهی از افراد عوام سنّی فریب او را خورده، بدو گرویدند. این موضوع سبب شد تا اهل تسنّن از بزرگان خویش دربارهی شخصیت «مهدی» و ادعای مهدویت «جونپوری» استفتاء نمایند. علما نیز با استناد به احادیثی که دربارهی شخصیت «مهدی موعود» و علائم ظهورش در دست داشتند ادعای «جونپوری» را تخطئه و ردّ کردند و او را تکفیر نمودند. مطالبی که علمای اهل تسنّن در استفتاء خویش بیان کردهاند همگی نشان از آن داشت که ایشان «احادیث مهدی» را صحیح، متواتر و اصل میدانند و با توجه به همین احادیث، «جونپوری» را فاقد شرایط امامت و قیامش را مغایر با علائم ظهور مهدی اعلام نمودند. به عنوان نمونه به موارد زیر اشاره میگردد:
- مفتی شافعی، احمد بن محمد حجر الهیتمی، اقدام «جونپوری» را بدعت اعلام کرد؛ زیرا با متن احادیث فراوان و متواتری که مهدی را از اهل بیت و فرمانروا بر خاور و باختر معرفی میکند، ناسازگار است. همان که زمین را از عدالت آکنده میکند و بر امت امامت میکند و مسیح بر او اقتدا مینماید.
- مجتهد حنفی، ابوالسرور احمد بن الضیاء اعلام داشته که «جونپوری» و طرفدارانش باید به شدت کوبیده و منع شوند. زیرا مرام آنها با متنهای صریح و سنتهای صریح که روات بسیار و اخبار متواتری دارد ناسازگار است.
- عالم مالکی، محمد بن محمد الحطاب ادعای مهدویت «جونپوری» را به دلیل مغایرت با احادیث صحیح و اوصاف مهدی، باطل اعلام نمود.
- مفتی حنبلی، یحیی بن محمد الملکی ضمن آنکه بر اساس کلام پیامبر منکر مهدی موعود را کافر خواند، ادعای مهدویت «جونپوری» را نیز ردّ نمود. چراکه ادعای او با روایاتی که راویان مورد اعتماد، به طریق صحیح، از پیامبر نقل کرده بودند در تقابل بود.[102]
همانطور که پیش تر نیز اشاره شد این چهار عالم اهل سنّت، احادیث مهدی را صحیح، اصل و متواتر خواندهاند که باز هم تاکیدی بر جایگاه ویژهی «مهدویت» نزد اهل تسنّن محسوب میگردد.
2-7. موضع مراکز دینی اهل تسنّن دربارهی «مهدویت»
علاوه بر دیدگاه عالمان اهل تسنّن در زمینهی «مهدویت» که به مواردی از آن اشاره شد، موضع مراکز علمی - تبلیغیِ اهل سنّت نیز دربارهی این مبحث جالب توجه است. در راستای اثبات جایگاه اعتقاد به «مهدویت» در نزد اهل سنّت به نظر یکی از این مراکز دینی دربارهی اعتقاد به «مهدی» و «مهدویت» اشاره میگردد. مرکز «رابطة العالم الاسلامی» - یکی از مراکز مهم وهابیت – در پرسش یکی از سنّیان دربارهی مهدی منتظر و زمان و مکان ظهور او چنین مینویسد:
"مهدی ... علوی و فاطمی است. او [همان] مهدی موعود منتظر است. ظهورش در آخرالزمان است و از نشانههای قیامت است. او از غرب ظاهر میشود و مردم در حجاز در مکه مکرمه بین رکن و مقام با او بیعت میکنند. هنگامی که کفر و ظلم و فساد، عالم را فراگرفته، ظهور میکند و زمین را از عدل و داد پر میکند. همانگونه که از ظلم و جور پرشده است. بر همهی جهان حکومت خواهد کرد و جهانیان یا به میل و دلخواه یا با نبرد تسلیم وی خواهند شد. او تمام زمین را مالک خواهد شد. بعد از ظهورش عیسی به زمین فرود میآید ...
مهدی، آخرین از خلفای راشدین دوازدهگانه است که پیامبر از آن خبر داده و در منابع اهل سنّت آمده است. احادیث مربوط به امام مهدی را بسیاری از صحابه از پیامبر نقل کردهاند، از جمله: عثمان بن عفان، علی بن ابی طالب، طلحة بن عبدالله، عبدالرحمن بن عوف، عبدالله بن عباس، عمار یاسر، عبدالله بن مسعود، ابوسعید خدری، ثوبان، قرة بن اساس مزنی، عبدالله بن حارث، ابو هریرة، حذیفة بن یمانی، جابر بن عبدالله، ابوامامة، جابر بن ماجد، عبدالله بن عمر، انس بن مالک، عمر بن حصین، و ام سلمه.
اینها تنها بیست نفر از افرادی هستند که دربارهی «مهدی» روایت نقل کردهاند. غیر از ایشان، افراد زیاد دیگری نیز وجود دارند. سخنان فراوانی هم از خود صحابه نقل شده است که در آنها به ظهور «مهدی» تصریح شده و سخنان آنها را میتوان در ردیف روایات پیامبر قرار داد؛ زیرا مسالهی ظهور مهدی از مسائلی نیست که بتوان در آن اجتهاد کرد.
روایاتی که دربارهی ظهور مهدیِ منتظر از شخص رسول اکرم نقل شده و آنچه صحابهی پیامبر با اعتماد به گفتهی رسول خدا بیان کردهاند در بسیاری از کتب معروف اسلامی و متون اصلی حدیث پیامبر اکرم اعم از سنن، معاجم و مسانید آمده است؛ از جمله: سنن ابو داوود، سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابو عمروالدانی، مسند احمد، ابی یعلی و مسند بزاز، صحیح حاکم، معاجم طبرانی، رویانی، دارقطنی و ابو نعیم در کتاب اخبار المهدی و خطیب در تاریخ بغداد و ابن عساکر در تاریخ دمشق و غیر اینها.
بعضی از دانشمندان اسلامی دربارهی مهدی کتابهای ویژهای نوشتهاند؛ از آن جمله است: ابونعیم در کتاب اخبار المهدی، ابن حجرهیثمی در کتاب القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ما جاء فی المنتظر و الدجال و المسیح، ادریس عراقی مغربی در کتاب المهدی، ابوالعباس بن عبد المؤمن مغربی در کتاب الوهم المکنون فی الرد علی ابن خلدون. آخرین کسی که در این زمینه بحث مشروحی نگاشته، مدیر دانشگاه اسلامی مدینه است که در چندین شمارهی مجلهی دانشگاه مزبور بحث کرده است.
عدهای از بزرگان و دانشمندان متقدم و متاخر نیز در نوشتههای خود تصریح کردهاند که احادیث مربوط به «مهدی» متواتر است و به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ از آن جمله است: سخاوی در کتاب فتح المغیث، محمد بن احمد سفارینی در کتاب شرح العقیده، ابوالحسن آبری در کتاب مناقب الشافعی، ابن تمیمه در کتاب فتاوا، سیوطی در کتاب الحاوی، ادریس عراقی در تالیفی که دربارهی مهدی دارد، شوکانی در کتاب التوضیح فی تواتر ماجاء فی المنتظر و الدجال و المسیح، محمد بن جعفر کتانی در النظم المتناثر فی الحدیث المتواتر و ابو العباس بن عبدالمؤمن در کتاب الوهم المکنون من کلام ابن خلدون.
این تنها ابن خلدون است که احادیث مربوط به مهدی را با احادیثی مجهول و ساختگی و بیاساس که میگوید: «مهدیای نیست جز عیسی»[103] مورد ایراد قرار داده است؛ ولی بزرگان و پیشوایان و دانشمندان اسلام، گفتار او را رد کردهاند؛ به خصوص ابن عبدالمؤمن که در رد گفتار او کتاب ویژهای به نام الوهم المکنون من کلام ابن خلدون نوشته است که از سی سال قبل در شرق و غرب منتشر شده است. حافظان، بزرگان و دانشمندان علم حدیث نیز تصریح کردهاند که احادیث مربوط به مهدی شامل احادیث صحیح و حسن است و مجموع آنها، متواتر و صحت آنها، قطعی است.
بنابراین، اعتقاد به ظهور مهدی بر هر مسلمان واجب است و از عقاید اهل سنّت و جماعت است و جز افراد نادان و بیاطلاع از اسلام و بدعتگزار کسی منکر آن نخواهد بود."[104]
2-8. تفسیر آیاتی از قرآن به «مهدی» توسط اهل سنّت
گذشته از روایات مورد وثوق اهل سنّت در موضوع «مهدویت» - که به برخی از آنها اشاره شد - آیات متعددی در قرآن کریم نیز وجود دارد که مفسران و علمای اهل تسنّن آنها را به «مهدی موعود» و ماجرای ظهور ایشان تفسیر کردهاند. این موضوع نیز دلیل دیگری مبنی بر اهمیت و جایگاه والای موضوع مهدویت نزد اهل تسنن است. در ادامه به چند نمونه از این آیات اشاره میگردد:
1- "هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ"[105] یعنی: او كسى است كه رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هر چند مشركان خوش ندارند.
مفسران و علمای اهل سنّت از جمله قرطبی[106] ، فخر رازی[107]، ابن جوزی[108]، ثعلبی[109]، ابی حیان اندلسی[110] در آثار خویش این آیه را به زمان قیام مهدی که تنها دین اسلام بر روی کره زمین باقی خواهد ماند تفسیر کردهاند. گنجی شافعی[111] هم میگوید این آیه در شأن «مهدی» از عترت فاطمه نازل شده است.
2- "لهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ"[112] یعنی: این براى آنها خفّت و خواری در دنیاست و آنان را در آخرت عذابى بزرگ است.
مفسران مشهور اهل سنّت از جمله طبری[113]، ابن ابی حاتم[114] ، سیوطی[115]، شوکانی[116] و قرطبی[117]، خفّت و خواریِ کفار در دنیا را مربوط به قیام مهدی میدانند که کفار را به خواری و ذلت میکشاند.
3- "وَمَن یطِعِ اللّهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَـئِكَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیهِم مِّنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاء وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا"[118] یعنی: و كسانى كه از خدا و پیامبر اطاعت كنند، همراه كسانى خواهند بود كه خدا ایشان را گرامى داشته [یعنى] با پیامبران و راستان و شهیدان و شایستگانند و آنان چه نیكو همدمهایی هستند.
حاکم حسکانی در کتاب «شواهد التنزیل» ذیل این آیه نقل میکند که یکی از صحابی پیامبر به نام حذیفه میگوید دربارهی این آیه از پیامبر سوال کردم و ایشان فرمود ... منظور از«حَسُنَ أُولَـئِكَ رَفِیقًا» در این آیه «مهدی» در زمان قیامش است.[119]
4-"وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ"[120] و همانا آن، نشانهاى براى رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید مكن، و از من پیروى كنید این است راه راست!
ابن حجر اذعان داشته مقاتل بن سلیمان و مفسرانی که پیرو او هستند معتقدند این آیه دربارهی «مهدی» نازل شده است.[121] المناوی هم میگوید «إِنَّهُ» در این آیه «مهدی آخرالزمان» است.[122]
نتیجه گیری:
روایات بسیاری دربارهی ظهور مُصلح آخرالزمان با نام «مهدی» در منابع مورد وثوق اهل تسنّن وجود دارد که علمای اهل سنّت آنها را صحیح، حَسَن و متواتر خواندهاند. احادیث متعددی نیز وجود دارند که با آنکه به صراحت به اسم «مهدی» اشاره نکردهاند، اما به تشخیص و تایید علمای اهل تسنّن به «مهدی» و «مهدویت» مربوط هستند. همچنین مفسران و بزرگان اهل تسنّن آیات متعددی از قرآن کریم را به «مهدی» و موضوع ظهور او تفسیر کردهاند. ردّیههای متعددی نیز توسط عالمان سنّی بر منکران «مهدی» و «مهدویت» نگاشته شده است. مفتیها و فقهای مذاهب اربعهی اهل تسنّن هم با استناد به احادیث «مهدویت» که آنها را صحیح و معتبر دانستهاند، مدعیان دروغین «مهدویت» را افشا کردهاند. مراکز دینی – تبلیغی اهل سنّت نیز بر لزوم و وجوب اعتقاد به «مهدویت» تاکید میورزند. همهی این موارد نشان دهندهی جایگاه ویژهی اعتقاد به «مهدی موعود» و موضوع «مهدویت» نزد اهل تسنّن است. بنابراین، عقیده به مهدی و ظهور او یک عقیدهی اصلی و مسلّم در میان اهل تسنّن است. سنّیان همانند شیعیان به ظهور مردی از خاندان پیامبر در آخرالزمان ایمان دارند؛ او را با نام «مهدی» میشناسند و منکران وی را کافر میدانند.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
کتابشناسی
1- اسعاف الراغبین، محمد علی صبان، سال چاپ: 1281ق، ناشر: سید محمد شعراوی – مصر.
2- الإشاعة لأشراط الساعة، محمد بن عبدالرسول الحسینی البرزنجی، ناشر:مكتبةالثقافه-مدینه منوره- عربستان سعودی.
3- اصالت مهدویت در اسلام از دیدگاه اهل تسنّن، مهدی فقیه ایمانی، چاپ دوم 1376.
4- الامام المهدی، محمد امیر الناصری، چاپ دوم 1428-2007م، نشر المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیة المعاونیة الثقافیة، مرکز التحقیقات و الدراسات العلمیة.
5- البدایة والنهایة، ابن كثیر، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1408 - 1988 م، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت – لبنان.
6- البیان فی اخبار صاحب الزمان، محمد بن یوسف گنجی، سال نشر: ١٣۶٢، ناشر: دار احیاء تراث اهل البیت علیهم السلام -تهران- ایران.
7- تاریخ الإسلام، الذهبی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1407 - 1987م، ناشر: دار الكتاب العربی.
8- تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، چاپ: الرابعة، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت – لبنان.
9- تاریخ بغداد، الخطیب البغدادی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1417 - 1997 م، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
10- التاریخ الكبیر، البخاری، نشرالمكتبة الإسلامیة – دیار بكر – تركیا.
11- تاریخ مدینة دمشق، ابن عساكر، سال چاپ: 1415، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
12- تحفة الأحوذی، المباركفوری، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1410 - 1990 م، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
13- تذكرة الحفاظ، الذهبی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت – لبنان.
14- التذكره فی احوال الموتی و امور الاخره، محمد بن احمد قرطبی، محقق:آل زهوی، دانی بن منیر، ناشر: مکتبه العصریه– بیروت - لبنان.
15- تغلیق التعلیق، ابن حجر، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1405، ناشر: المكتب الإسلامی ,دار عمار.
57- تفسیر ابن أبی حاتم، ابن أبی حاتم الرازی، الناشر: المكتبة العصریة.
16- تفسیر البحر المحیط، أبی حیان الأندلسی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1422 - 2001م، ناشر: دار الكتب العلمیة.
17- تفسیر الثعلبی، الثعلبی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1422 - 2002م، ناشر: بیروت - لبنان - دار إحیاء التراث العربی الناشر: دار إحیاء التراث العربی ردمك.
18- تفسیر القرآن العظیم ( تفسیر ابن كثیر )، ابن كثیر، سال چاپ: 1412 - 1992 م، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
19- تهذیب التهذیب، ابن حجر، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1404 - 1984 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان
20- تهذیب الكمال، المزی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1413 - 1992 م، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت – لبنان.
21- الجامع الأحكام القرآن (تفسیر القرطبی)، القرطبی، سال چاپ: 1405 - 1985 م، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت – لبنان.
22- الجامع الصغیر، جلال الدین السیوطی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1401 - 1981 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع – بیروت.
23- حکومت جهانی مهدی (عج)، ناصر مکارم شیرازی، ناشر: نسل جوان، قم، ایران.
24- الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، جلال الدین السیوطی، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر - بیروت – لبنان.
25- زاد المسیر فی علم التفسیر، ابن الجوزی، چاپ: الطبعة الأولى، سال چاپ: جمادى الأولى 1407 - كانون الثانی 1987 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع.
26- سلسله الاحادیث الصحیحه،ناصر الدین الألبانی ، سال چاپ: 1501 - 2000 م، ناشر: مکتبه المعارف للنشر والتوزیع - الریاض – عربستان.
27- سنن ابن ماجة، محمد بن یزید القزوینی، نشر دارالفكر للطباعة و النشر و التوزیع.
28- سنن أبی داود، ابن الأشعث السجستانی، چاپ اول 1410 - 1990 م، نشر دارالفكر للطباعة و النشر و التوزیع، طبعة جدیدة منقحة و مفهرسة / أخرجه و راجعه و وضع فهارسه: مكتب الدراسات والبحوث فی دار الفكر.
29- سنن الترمذی، الترمذی، چاپ دوم 1403 - 1983 م، نشر دارالفكر للطباعة و النشر و التوزیع - بیروت – لبنان.
30- شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، الحاكم الحسكانی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1411 - 1990 م، ناشر: مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والإرشاد الإسلامی- مجمع إحیاء الثقافة الإسلامیة.
31- شیخ حسن عدوی حمزاوی مالکی، مشارق الانوار، سال چاپ: 1307ق.
32- صحیح ابن حبان، ابن حبان، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1414 - 1993 م، ناشر: مؤسسة الرسالة.
33- صحیح البخاری، البخاری، سال چاپ: 1401 - 1981 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع.
34- صحیح مسلم، مسلم النیسابوری، ناشر: دار الفكر - بیروت – لبنان.
35- الصواعق المحرقة فی الرد على أهل البدع والزندقة، أحمد بن حجر الهیتمی المكی، چاپ: الثانیة، سال چاپ: 1385 - 1965م، ناشر: مكتبة القاهرة لصاحبها: علی یوسف سلیمان – مصر.
36-العرف الوردي في أخبار المهدي، عبدالرحمن بن ابیبکر سیوطی، محقق:محمد کاظم موسوی، ناشر:المجمع العالمی للتقریب بین المذاهب الاسلامیه، المعاونیه الثقافیهمحل نشر:تهران، ایران.
37- عقد الدرر فی أخبار المنتظر، یوسف بن یحیى المقدسی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1399 - 1979 م، ناشر: مكتبة عالم الفكر - القاهرة.
38- العلل المتناهیه فی الاحادیث الواهیه ، ابن الجوزی.
39- عمدة القاری، العینی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی.
40- عون المعبود، العظیم آبادی، چاپ: الثانیة، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
41- الفتاوی الحدیثی، ابن حجر الهیتمی .
42- فتح الباری، ابن حجر، چاپ: الثانیة، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر بیروت – لبنان.
43- الفتن، نعیم بن حماد المروزی، سال چاپ: 1414 - 1993 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
44- فرائد السمطین، حمویئی جوینی، ناشر:موسسه المحمودی محل نشر: بیروت.
45- فرجام شناسی حیات انسان، غلامحسین تاجری نسب، نشر تهران مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ اول سال 1387.
46- الفردوس بمأثور الخطاب، الدیلمی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1406 - 1986 م، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
47- فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، لمناوی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1415 - 1994 م، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت - لبنان.
48- الكامل، عبد الله بن عدی الجرجانی، چاپ: الثالثة، سال چاپ: محرم 1409 - 1988 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
49- كشف الخفاء، العجلونی، چاپ: الثالثة، سال چاپ: 1408 - 1988 م، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
50- كفایة الطالب اللبیب فی خصائص الحببیب (الخصائص الكبرى)، جلال الدین السیوطی، سال چاپ: 4 رجب 1320، ناشر: دار الكتاب العربی.
51- كنز العمال، المتقی الهندی، سال چاپ:1409 - 1989 م، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت – لبنان.
52- مجمع الزوائد، الهیثمی، سال چاپ: 1408 - 1988 م، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
53- المستدرك، الحاكم النیسابوری، طبعة مزیدة بفهرس الأحادیث الشریفة.
54- مسند أبی یعلى، أبو یعلى الموصلی، ناشر: دار المأمون للتراث.
55- مسند احمد، الإمام احمد بن حنبل، نشر دارصادر – بیروت – لبنان.
56- المصنف، ابن أبی شیبة الكوفی، چاپ: الأولى، سال چاپ: جماد الآخرة 1409 - 1989 م، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان.
57- معالم التنزیل فى تفسیر القرآن (تفسیر البغوی)، البغوی، ناشر: دار المعرفة.
58- المعجم الأوسط، الطبرانی، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الحرمین للطباعة والنشر والتوزیع.
59- معجم البلدان، الحموی، سال چاپ: 1399 - 1979 م، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت – لبنان.
60- المعجم الصغیر، الطبرانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
61- المعجم الكبیر، الطبرانی، چاپ: الثانیة، مزیدة و منقحة، نشر: دار إحیاء التراث العربی.
62- المنار المنیف فی الصحیح والضعیف نقد المنقول والمحك الممیز بین المردود والمقبول، ابن القیم.
63- مناقب الشافعی للابری نویسنده: الآبُری.
64- المنتظم فی تاریخ الأمم والملوك، ابن الجوزی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1412 - 1992 م، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت – لبنان.
65- منهاج السنه النبویه، ابن تیمیه، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1406 - 1986 م.
66- مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، سید ثامر هاشم الهمیدی، ترجمه محمد باقر محبوب القلوب، انتشارات مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، سال 1380.\
67- میزان الاعتدال، الذهبی، دار المعرفة للطباعة والنشر - بیروت – لبنان.
68- نور الابصار فی مناقب آل بیت النبی المختار، مٶمن بن حسن شبلنجی، ناشر: الشریف الرضی، قم، ایران.
69- النهایه فی الفتن والملاحم، ابن كثیر .
70- ینابیع المودة لذوی القربى، القندوزی، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1416، چاپخانه: أسوه، ناشر: دار الأسوة للطباعة والنشر.
[1] در همین مقاله ذیل عنوان «نظر فقهای مذاهب اربعه سنّی دربارهی مهدویت» به این موضوع پرداخته میشود.
[2] به عنوان نمونه بنگرید به:
- “ENCYCLOPEDIA OF ISLAM”/E.J. Brill’s/1913-1938/edited by M. Th. Hautsma, A. J. Wensinck,H. A. R. Gibb, W. Heffening and E. Levi-provancal/ E.J. Brill, Leiden/New York/københavn/ köln/1987,P113;
- “THE ENCYCLOPEDIA OF ISLAM”/New edition Supplement/prepared by a number of leading Orientalists/ed. By C. E. Bosworth …[et al.]/assisted by F. Th. Dijkema… [et al]/under the patronage of the international Union of Academies/Leiden: E. J. Brill/1986,P1235;
- “SHORTER ENCYCLOPEDIA OF ISLAM”/edited on behalf of the Royal NetherLand Academy/by H. A. R. Gibb and J. H. Kramers†/Leiden: E. J. Brill/London: Luzac & Co./1961,P311.
[3] به طور مثال در کتاب سنن ابن ماجه که از صحاح سته است فصلی با نام کتاب المهدی وجود دارد.
[4] "نحن ولد ]یا بنو [عبد المطلب سادة أهل الجنة أنا وحمزة وعلی وجعفر والحسن والحسین والمهدی": سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، ب 34، ح 4087؛ المستدرک، ج 3، ص 211؛ کنزالعمال، ج 12، ص 97؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 68، 178، 451 و 475 و ج 3، ص 266؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 488.
[5] "المهدی رجل من ولدی" یا عبارت "المهدی من ولدی": الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 104 و ج 3، ص 263، 296، 396 و 397؛ عقدالدرر، ص 17، 18، 34، 64 و 239؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج 4، ص 221، ح 6667؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ کشف الخفاء، ج 2، ص 288؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 497.
[6] "المهدی ]رجل[ من عترتی": سنن ابی داوود، ج 2، ص 310؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 103 و ج 3، ص 256، 261 و 263؛ عقدالدرر، ص 15؛ تحفه الاحوذی، ج 6، ص 403؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 58.
[7] "ومنا المهدی" یا عبارت "المهدی منا": الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 264؛ المعجم الصغیر، ج 1، ص 37؛ عقدالدرر، ص 25؛ کنزالعمال، ج 13، ص 513 و ج 14، ص 270؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 84 و ج 9، ص 407؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 32، ص 280 و 302؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 502، ب 9.
[8] "المهدى منا أهل البیت" یا عبارت "المهدی من اهل بیتی": مسند احمد، ج 1، ص 84؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672، الفتن، ص 232؛ الدر المنثور، ج 6، ص 58؛ عقدالدرر، ص 19، 21، 33، 46، 135 و 158؛ التاریخ الکبیر، ج 1، ص 317؛ تهذیب الکمال، ج 31، ص 181؛ میزان الاعتدال، ج 4، ص 359؛ تهذیب التهذیب، ج 11، ص 152؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 315 و 318؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 82 و 103 و ج 3، ص 262 و 386.
[9] "المهدی ... من ولد فاطمة": التاریخ الکبیر، ج 3، ص 346؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368؛ سنن ابی داوود، ج 2، ص 310؛ المعجم الکبیر، ج 23، ص 267؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 83، 103 و 210 و ج 3، ص 261، 264 و 266؛ الدر المنثور، ج 6، ص 58؛ عقدالدرر، ص 15، 21 و 22.
[10] "إن علیا وصیی ] إمام أمتی من بعدی[، ومن ولده القائم المنتظر المهدی": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 296؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 335 و 336.
[11] "ثم ضرب على منكب الحسین علیه السّلام فقال:من هذا مهدی الأمة": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 394؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 503.
[12] "الحسن والحسین ... إن منهما مهدی هذه الأمة": المعجم الکبیر، ج 3، ص 58؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 42، ص 130؛ عقدالدرر، ص 152. لازم به ذکر است فاطمه، همسر امام سجاد (مادر امام باقر)، دختر امام حسن است لذا نَسَب مهدی به واسطه مادر امام باقر، به حسن بن علی نیز میرسد. بنابراین، مهدی هم حسنی است و هم حسینی؛ و انتساب ایشان به هر دو امام صحیح است.
[13] پیامبر (ص) میفرماید در شب معراج به سمت راست عرش نگاه کردم و "علی، و فاطمة، و حسن، و حسین، و علی بن الحسین، و محمد بن علی، و جعفر بن محمد، و موسى بن جعفر، و علی بن موسى، و محمد بن علی، و علی بن محمد، و حسن بن علی، و محمد المهدی بن الحسن" را در دریایی از نور دیدم: ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 380 و 381؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 320. در حدیث دیگری فردی یهودی از پیامبر در مورد جانشینان ایشان میپرسد و پیامبر جواب میدهد "إن وصیی علی بن أبی طالب، وبعده سبطای الحسن والحسین ... إذا مضى الحسین فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه جعفر، فإذا مضى جعفر فابنه موسى، فإذا مضى موسى فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه محمد، فإذا مضى محمد فابنه علی، فإذا مضى علی فابنه الحسن، فإذا مضى الحسن فابنه الحجة محمد المهدی، فهؤلاء إثنا عشر": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 282.
[14] "المهدی ... وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ الدُّرِّی": الفردوس بمأثور الخطاب، ج 4، ص 221، ح 6667.
[15] "المهدی ... وجهه كالكوكب الدری": الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 104 و ج 3، ص 263 و 343؛ عقدالدرر، ص 34.
[16] " فإنه المهدی ... فی خده الأیمن خال أسود": عقدالدرر، ص 35، 36 و 83؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 384.
[17] "المهدی ... أجلى الجبهة یا ]جبین[، أقنى الأنف" یا عبارت " المهدی ... أشم الانف أقنى أجلى": سنن ابی داوود، ج 2، ص 310؛ تحفه الاحوذی، ج 6، ص 403؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 314 و 315؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ الفتن، ص 225؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 103 و ج 3، ص 257؛ عقدالدرر، ص 33.
[18] "المهدی ... وهو أشبه الناس بی خلقا وخلقا": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 396 و 397.
[19] "المهدی ] … یواطئ[ اسمه اسمی" :الفتن، ص 227؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 396 و 397؛ عقدالدرر، ص 169؛ کنزالعمال، ج 14، ص 268؛ تاریخ بغداد، ج 3، ص 10؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 53، ص 414؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج 8، ص 206 و ج 19، ص 444.
[20] "نحن … سادة أهل الجنة أنا و … والمهدی": سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368 ب 34 ح 4087؛ المستدرک، ج 3، ص 211؛ کنزالعمال، ج 12، ص 97؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 68، 178، 451 و 475 و ج 3، ص 266؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 488.
[21] "المهدی طاوس اهل الجنه": عقدالدرر، ص 148؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج 4، ص 222، ح 6668.
[22] "المهدی حق" یا عبارت "یذكر المهدى فقال نعم هو حق": التاریخ الکبیر، ج 3، ص 346؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ عقد الدرر، ص 22؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 314.
[23] "إن الله فتح هذا الدین بعلی، وإذا قتل فسد الدین ولا یصلحه إلا المهدی": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 292.
[24] "فإنه خلیفة الله، المهدى": سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 464؛ عقدالدرر، ص 57 و 58، 125 و 126؛ کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ تاریخ مدینه دمشق، ج 32، ص 281؛ البدایه و النهایه، ج 6، ص 276 و ج 10، ص 55؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 320؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 391؛ الدر المنثور، ج 6، ص 58؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 511، ب 15.
[25] "أبشركم بالمهدی یبعث فی أمتی ... فیملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت جورا وظلما" و عبارتهای مشابه: سنن ابی داوود، ج 2، ص 310؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ تحفه الاحوذی، ج 6، ص 393؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 34 و ج 3، ص 312؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 315؛ مسند احمد، ج 3، ص 37 و 52؛ الفتن، ص 188؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 103 و 210 و ج 3، ص 257، 263، 270، 285، 296، 297، 384، 386، 396 و 397؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ عقدالدرر، ص 19 و 33.
[26] "یأتی بذخیرة الأنبیاء": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 397؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 335، ح 587.
[27] "أبشركم بالمهدی یبعث]ه الله[ فی أمتی على اختلاف من الناس": مسند احمد، ج 3، ص 37 و 52؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ عقدالدرر، ص 62 و 164؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 97؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 383.
[28] "أبشركم بالمهدی یبعث]ه الله[ فی أمتی على ... و زلازل": مسند احمد، ج 3، ص 37 و 52؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ عقدالدرر، ص 62 و 164؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 97؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 383.
[29] "كیف أنت یا عوف إذا افترقت هذه الأمة على ثلاث وسبعین فرقة واحدة فی الجنة وسائرهن فی النار قلت ومتى ذاك یا رسول الله قال إذا كثرت الشرط وملكت الإماء وقعدت الحملان على المنابر واتخذوا القرآن مزامیر وزخرفت المساجد ورفعت المنابر واتخذ الفئ دولا والزكاة مغرما والأمانة مغنما ... وساد القبیلة فاسقهم وكان زعیم القوم أرذلهم... ثم تجئ فتنة غبراء مظلمة ثم یتبع الفتن بعضها بعضا... حتى یخرج رجل من أهل بیتی یقال له المهدی": المعجم الکبیر، ج 18، ص 51، ح 91.
[30] "فإذا رأیتموه فبایعوه ولو حبوا على الثلج فإنه خلیفة الله المهدى": سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 464؛ عقدالدرر، ص 57 و 126؛ کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 58؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 320؛ در بعضی روایات به جای مشرق خراسان گفته شده است در مسند احمد، ج 5، ص 277؛ الفتن، ص 188 و 190؛ عقدالدرر، ص 125 و 129؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 266؛ المنارالمنیف، ص 149.
[31] "یخرج المهدی من المدینة إلى مكّة، فیستخرجه الناس من بینهم، فیبایعونه": فوائد فرائد الفکر، ص 280، ب 4؛ الفتاوی الحدیثیة، ص 29.
[32] "یخرج المهدی على رأسه عمامة، فیها ملك ینادی: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه": عقدالدرر، ص 135؛ در برخی منابع، همین حدیث با واژهی «غمامه» به معنای ابر به جای «عمامه» ذکر شده است: البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 511، ب 15؛ فرائد السمطین ج 2، ص 316؛ فرائد فوائد الفكر، ص 183؛ "یخرج المهدی وعلى رأسه ملك ینادی: هذا المهدی خلیفة الله فاتبعوه": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 296 و 385؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 512 ب 16.
[33] "أصحاب الكهف أعوان المهدی": الدر المنثور، ج 4، ص 215؛ تفسیرالآلوسی، ج 15، ص 228.
[34] "فینزل روح الله عیسى بن مریم فیصلی خلف المهدی" و عبارتهای مشابه دیگر: ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 295؛ عقد الدرر، ص 17، 230 و 232-275؛ الفتن، ص 230؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 497، ب 7 و ص 500، ب 7 و ص 501-502 ب 9؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج 5، ص 515 ح 8935.
[35] "المهدی ... یصلحه الله فی لیلة": سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1367، ب 34، ح 4085؛ مسند احمد، ج 1، ص 84؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 82 و 103 و ج 3، ص 262 و 386؛ میزان الاعتدال، ج 4، ص 359؛ تهذیب الکمال، ج 31، ص 181؛ الکامل، ج 7، ص 185؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ مسند ابی یعلی، ج 1، ص 359، ح 465؛ الفتن، ص 223؛ المصنّف، ج 8، ص 678؛ الدر المنثور، ج 6، ص 58؛ عقدالدرر، ص 135و 158؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 487، ب 2.
[36] "المهدی ... یملأ الأرض قسطا و عدلا" یا " المهدی ... فیملوها عدلا": مسند احمد، ج 3، ص 27، 37 و 52؛ سنن ابی داود، ج 2، ص 310؛ المستدرک، ج 4، ص 557؛ تحفه الاحوذی، ج 6، ص 403؛ المصنف، ج 8، ص 679؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ الفتن، 188؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 1، ص 253 و ج 2، ص 103 و 210 و ج 3، ص 257، 263، 270، 285، 296، 297 و 384؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 672؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ عقدالدرر، ص 19 و 33.
[37] "أبشركم بالمهدی ... یرضى عنه ساكن السماء وساكن الأرض": مسند احمد، ج 3، ص 37 و 52؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 505، ب 10؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 383؛ میزان الاعتدال، ج 3، ص 97؛ عقدالدرر، ص 156 و 164.
[38] "المهدی ... یرضی فی ]ب[خلافته أهل الأرض وأهل السماء ، والطیر فی الجو": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 263؛ عقدالدرر، ص 34؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج 4، ص 221، ح 6667؛ البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 501، ب 8 و ص 513، ب 17؛ العلل المتناهیه، ج 2، ص 375.
[39] "یخرج المهدی ... تنعم الامه و تعیش الماشیه": عقدالدرر، ص 155؛ فرائد فوائد الفکر، ص 286، ب 4.
[40] "فتنعم فیه أمتی نعمة لم ینعموا ]یسمعوا[ مثلها قط" یا عبارت "تنعم أمتی فی زمن المهدی نعمة لم ینعموا مثلها قط": سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 558؛ الفتن، ص 223؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 265؛ عقدالدرر، ص 145، 169 و 170.
[41] "یخرج المهدی ... ترسل السماء علیهم مدرارا" یا عبارت "یكون فی أمتی المهدی ...تمطر السماء مطر ]قطر[ها": مسند احمد، ج 3، ص 22 و 27؛ المصنف، ج 8، ص 678 و 679؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 57 و 58؛ الفتن، ص 223؛ عقدالدرر، ص 145 و 170؛ کنزالعمال، ج 14، ص 273.
[42] "ولا تزرع ]تدع[ الأرض شیئا من النبات ]نباتها[ إلا أخرجته" یا عبارت " ولا تدخر الأرض من بناتها شیئا" یا تخرج الأرض نباتها": مسند احمد، ج 3، ص 22 و 27؛ لمصنف، ج 8، ص 678 و 679؛ الدرالمنثور، ج 6، ص 57 و 58؛ الفتن، ص 223؛ عقدالدرر، ص 144، 145 و 170؛ المستدرک، ج 4، ص 558؛ فرائد فوائد الفکر، ص 285، ب 4؛
[43] "یكون فی أمتی المهدی ... تؤتى ]الارض[ أكلها ولا تدخر منهم شیئا": سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 558؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 265.
[44] "یكون فی أمتی المهدی ... المال ]یومئذ[ كدوس": سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 558؛ الفتن، ص 223؛ عقدالدرر، ص 170؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 266؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 315 و 321؛ المعجم الاوسط، ج 5، ص 311؛ الکامل، ج 3، ص 201.
[45] "یخرج المهدی فی امتی ... ویعطی المال صحاحاً": المستدرک، ج 4، ص 558؛ عقدالدرر، ص 144، 155 و 167؛ تاریخ ابن خلدون، ج1، ص 316؛ فرائد فوائد الفکر، ص 286. ؛ "أبشركم بالمهدی …یقسم المال ]ارض[ صحاحا فقال له رجل ما صحاحا قال بالسویة بین الناس": مسند احمد، ج 3، ص 37؛ عقدالدرر، ص 164 و 165؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57.
[46] "أبشركم بالمهدی ... ویملأ ]الله[ قلوب أمة محمد غنى ]و یسعهم عدله[ یا عبارت "ویجعل الله الغنى فی قلوب هذه الأمة ... المهدی": مسند احمد، ج 3، ص 37 و 52؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 344؛ عقدالدرر، ص 169.
[47] " أبشركم بالمهدی ... فلا یحتاج أحد إلى أحد": مسند احمد، ج 3، ص 52.
[48] "یجئ إلى المهدی الرجل فیقول : یا مهدی أعطنی أعطنی ، فیحثی له فی ثوبه ما استطاع أن یحمله " و عبارت های مشابه: سنن الترمذی، ج 3، ص 343؛ سنن ابن ماجة، ج 2، ص 1367؛ المستدرک، ج 4، ص 558؛ مسند احمد، ج 3، ص 21، 22، 37 و 52؛ الفتن، ص 223؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 265 و 268؛ الدر المنثور، ج 6، ص 57؛ عقدالدرر، ص 170؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 315؛ کنرالعمال، ج 14، ص 274 و 275؛ الکامل، ج 3، ص 201.
[49] "من كذب بالدجال فقد كفر ، ومن كذب بالمهدی فقد كفر": عقد الدرر، ص 157.
[50] "من أنكر خروج المهدی فقد كفر بما أنزل على محمد ، ومن أنكر نزول عیسى فقد كفر ، ومن أنكر خروج الدجال فقد كفر": ینابیع المودة لذی القربی، ج 3، ص 295 و 383؛ فرائد السمطین، ج 2، ص 334، ح 585.
[51] "لو لم یبق من الدنیا إلا یوم لطول الله ذلك الیوم حتى یبعث ]یلی[ رجلا من أهل]بیت[ی یواطئ اسمه اسمی ... ]یملأ الأرض قسطا وعدلا كما ملئت ظلما وجورا[" یا عبارت های مشابه: سنن ابی داود، ج 2، ص 309؛ سنن الترمذی، ج 3، ص 343؛ تحفه الاحوذی، ج 6، ص 404؛ المعجم الاوسط، ج 2، ص 55؛ المعجم الکبیر، ج 10، ص 135؛ الجامع الصغیر، ج2، ص 438؛ عقدالدرر، ص 27 و 28؛ کنزالعمال، ج 14، ص 264؛ الدر المنثور، ج 6، ص 58؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 312؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 318 و ج 3، ص 245، 256 و 385.
[52] "فینزل عیسى بن مریم صلى الله علیه وسلم فیقول أمیرهم تعال صل لنا فیقول لا ان بعضكم على بعض امراء تكرمة الله هذه الأمة": صحیح المسلم، ج 1، ص 95؛ عون المعبود، ج 11، ص 309؛ و یا "كیف أنتم إذا نزل ابن مریم فیكم وامامكم منكم": صحیح البخاری، ج 4، ص 143؛ صحیح المسلم، ج 1، ص 94؛ فتح الباری، ج 6، ص 358؛ عمده القاری، ج 16، ص 40؛ عون المعبود، ج 11، ص 309؛ صحیح ابن حبان، ج 15، ص 213؛ عقدالدرر، ص 229؛ تغلیق التعلیق، ج 4، ص 40؛ الجامع الصغیر، ج 2، ص 299؛ تفسیر البغوی، ج 4، ص 144؛ تفسیر القرطبی، ج 4، ص 101 و ج 16، ص 106؛ تفسیرالآلوسی، ج 25، ص 95؛ الخصائص الکبری، ص 215؛ ینابیع المودة لذی القربی، ج 2، ص 99 و ج 3، ص 259، 357 و 388.
[53] " یكون فی آخر أمتی خلیفة یحثى المال حثیا لا یعده عددا": صحیح مسلم، ج 8، ص 185؛ صحیح ابن حبان، ج 15، ص 75، کنزالعمال، ج 14، ص 263؛ البدایه و النهایه، ج 6، ص 218.
[54] ابزار الوهم المکنون، ص 437 به نقل از مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص 50 و 51.
[55] سنن ترمذی، ج 3، ص 343، ح 2331، 2332 و 2333.
[56] المستدرک، ج 4، ص 464، 465، 502، 514، 554، 557 و 558.
[57] الاعتقاد و الهدایة الی سبیل الرشاد بیهقی، ص 127 به نقل از مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص 55.
[58] مصابیح السنة، ص 488، ح 4199 و ص 492 و 493، ح 4210، 4213 و 4215 به نقل از مهدی منتظر در اندیشه اسلامی، ص 55 و 56.
[59] التذکره فی احوال الموتی و امور الاخره، ج 2، ص 329-331.
[60] منهاج السنه، جزء 8، ص 254.
[61] تلخیص المستدرک ذهبی، ج 4، ص 553 و 558 به نقل از مهدی منتظر در اندیشه اسلامی ص 57.
[62] البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 481، 486 و 500.
[63] المنار المنیف، ص 141 و 144، رقم 326، 327، 329 و 331.
[64] النهایة فی الفتن و الملاحم، ج 1، ص 55 و 56.
[65] سلسله الاحادیث الصحیحه، ج 4، ص 43
[66] "انَّ الْأَحَادِیثَ الَّتِی یحْتَجُّ بِهَا عَلَى خُرُوجِ الْمَهْدِی أَحَادِیثُ صَحِیحَةٌ، رَوَاهَا أَبُو دَاوُدَ، وَالتِّرْمِذِی، وَأَحْمَدُ، وَغَیرُهُمْ، مِنْ حَدِیثِ ابْنِ مَسْعُودٍ وَغَیرِهِ": منهاج السنه، جزء 8، ص 254.
[67] "وما مثل هؤلاء إلا كمثل من ینكر عقیدة نزول عیسى علیه السلام فی آخر الزمان التی تواتر ذكرها فی الأحادیث الصحیحة ... وأكاد أقطع أن كل من أنكر عقیدة المهدی ینكرها أیضا، ... و ما مثل هؤلاء المنكرین جمیعا عندی إلا كما لو أنكر رجل ألوهیة الله عز وجل ...": سلسله الاحادیث الصحیحه، ج 4، ص 43.
[68] علم درایه در اصطلاح، به دانشی گفته میشود که در زمینهی متون احادیث اسلامی جهت شناخت حقیقت و اقسام و احکام روایات و کیفیت و آداب اخذ و نقل احادیث، بحث میکند.
[69] "قد تواترت الأخبار واستفاضت [بكثرة رواتها عن المصطفى صلى الله علیه وسلم -یعنی] فی المهدی- وأنه من أهل بیت النبی صلى الله علیه وسلم ... ویملأ الأرض عدلاً وأنه یخرج مع عیسى بن مریم, ویساعده فی قتل الدجال": مناقب الشافعی، ج 1، ص 95.
[70] البیان فی اخبار صاحب الزمان، ص 507 و 508.
[71] التذكره باحوال الموتی وامور الاخره، ج 2، ص 331.
[72] المنار المنیف، ص 142.
[73] تهذیب التهذیب، ج 9، ص 126.
[74] العرف الوردي في أخبار المهدي، ص 41 و 53.
[75] مقدمه "البرهان فی علامات مهدی آخر الزمان" جاسم مهلهل الیاسین، ج 1، ص 339 به نقل از فرجام شناسی حیات انسان، ج2، ص181.
[76] الإشاعة لأشراط الساعة، ص 87، 112 و 189.
[77] به نقل از فرجام شناسی حیات انسان، ج 2، ص 183.
[78] به نقل از فرجام شناسی حیات انسان، ج 2، ص 182.
[79] به نقل از فرجام شناسی حیات انسان، ج 2، ص 183.
[80] نورالابصار، ص 348.
[81] "فأمر المهدی أمر معلوم والأحادیث فیه مستفیضة بل متواترة متعاضدة، وقد حكى غیر واحد من أهل العلم: تواترها، ... وهی متواترة تواترا معنویا لكثرة طرقها واختلاف مخارجها وصحابتها ورواتها وألفاظها، فهی بحق تدل على أن هذا الشخص الموعود به أمره ثابت وخروجه حق": مجلة الجامعة الإسلامیة بالمدینة المنورة، العدد: السنة الأولى، العدد الثالث، ذو القعدة 1388هـ. http://www.binbaz.org.sa/mat/8222
[82] به عنوان نمونه به مورد زیر اشاره میگردد:
</sp