نویسنده: محمود السید صبیح - عبدالحسین طالعی
مقدمه :
از آغازین روزهای پیدایش فرقه سلفیه تا کنون دانشوران اهل تسنن نقدهای زیادی بر آن نوشتهاند. آشنایی با این نقدها از آن روی ضرورت دارد که این فرقه خود را پشت سپر تسنن پنهان کرده و همواره از زبان آنان سخن میگوید و داعیۀ حمایت از آنان را دارد. بدین روی بیشترین شمار طرفداران خود را – فقط به لحاظ عددی – در میان افراد ناآگاه تسنن مییابد.
در این میان دانشمندان تسنن همواره با افراطهای این فرقه رو به رو شدهاند و بر اساس روایات پیامبر و صحابه – که با مبنای علم الحدیثی سنی صحیح و معتبر بوده – به تبیین خطاهای ابن تیمیه و تابعانش پرداختهاند. گزارش فهرستی کلی از این ردیهها خود فرصتی مبسوط و مجالی گسترده میطلبد.
یکی از این کتابها که در این زمینه قابل ذکر است کتاب « اخطاء ابن تیمیه فی حق رسول الله صلیاللهعلیهوسلم و اهل بیته » نوشته دکتر محمود السید صبیح استاد دانشگاه الازهر مصر است که در سال 1423/2003 برای نخستین بار در مصر چاپ شده است.
در این کتاب، بر مبنای اصل استوار محبت اهل بیت – که در متون معتبر تسنن بر آن تأکید شده – به نقد علمی مطالب افراط گرایانۀ ابن تیمیه میپردازد. بررسی و معرفی کامل این کتاب به فرصتی دیگر موکول میشود.
در این فرصت، ترجمۀ فارسی بخشی از این کتاب ( ص 140-148) که مربوط به امام رضا علیه السلام است، به خوانندگان گرامی عرضه میشود.
باید دانست که اوصاف و عبارات دعایی عینا به سان متن اصلی آمده است. نیز باید تذکر دهم که در برخی موارد نسبت به مطالب متن انتقاداتی دارم که از بیان آنها در این مجال گذشتم. اجمالا اشاره میکنم که تمام مطالب متن را تأیید نمیکنم و هدف اصلی گزارشی است از کتابی که خوانندگان ایرانی کمتر دیدهاند.
دستیابی این بنده به کتاب نیز نتیجه لطف استاد حسین متقی است که استفاده از مجموعه کتابخانه تخصصی امام حسین علیه السلام وابسته به حسینیه اعظم زنجان را برایم آسان ساخت. توفیق روزافزون او را در خدمات خالصانه و دلسوزانه اش به مکتب اهل بیت علیهم السلام آرزو دارم.
ترجمۀ این چند برگ در آستانۀ سالروز میلاد امام همام جواد الائمه نور دیدگان امام رضا صلوات الله علیهما انجام شد. پاداش معنوی نشر این وجیزه را به نیابت از تمام زائران این دو امام همام به آستان مقدس حجه الله علی العباد امام مهدی منتظر – ارواحنا لتراب مقدمه الفداء – پیشکش می کنم و دعای خیر حضرتش را برای تمام منتظرانش امید می برم.
مترجم
اردیبهشت 1392
گفتار اول :
بدگویی ابن تیمیه نسبت به امام علی الرضا
فرزند موسی الکاظم که ابن خزیمه و ابن حبان به مزارش تبرک میجستند
امام علی الرضا فرزند موسی الکاظم فرزند جعفر الصادق فرزند محمد الباقر فرزند علی زین العابدین فرزند سرور بهشتیان حسین بن علی است. در باره او بر فراز منبر رسول الله میگفتند: هذا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین.
سته آباء هم ما هم
خیر من یشرب صوب الغمام
متن کلام ابن تیمیه
ابن تیمیه درباره او گوید:
«این مدعا که او زاهدترین و عالمترین مردم بود، تنها ادعایی است بدون دلیل. هر کسی خواهد درباره دیگری غلو کند، می تواند درباره او چنین ادعا کند. چگونه چنین مدعایی را بپذیریم در حالی که مردم عالمتر از او رادر آن زمان میشناسند؛ و نیز زاهدتر از او را، مانند: شافعی، اسحاق بن راهویه، احمد بن حنبل، اشهب بن عبدالعزیز، ابی سلیمان دارانی، معروف کرخی، و مانند اینان. همچنین گزارش نشده که کسی از اهل علم از او حدیث شنیده یا در شش کتاب معتبر اهل تسنن حدیثی از او روایت شده باشد»[1]
ابن تیمیه همچنین گوید:
« این سخن حلی که گوید: فقهای جمهور از او علم آموختند، از دروغهای آشکار است. فقهای مشهور جمهور شناخته شدهاند و از او کلام معروفی نقل نکردهاند. شاید بعضی از طلاب مبتدی فقه ، مطالب را از افراد متوسط در علم یا کمتر از متوسط برگرفتهاند، که این در اثبات مدعا کافی نیست.
نیز این مدعا که معروف کرخی خادم او بوده و به دست او مسلمان شده یا خرقه متصل به اوست، دروغ است به اتفاق تمام کسانی که او را میشناسند.»[2]
نقد کلام ابن تیمیه :
1. این جمله یکی از مطالب تکراری ابن تیمیه است در جهت سبک شمردن اهل بیت.
او پیشتر این حقیقت را که حسن و حسین سرور جوانان بهشتی زاهدترین و عالمترین مردم زمان خود باشند، رد کرد. و در همان حال به مریدان خود اجازه داد که او را « بقیه السلف و قدوه الخلف و اعلم من لقیت ببلد المشرق و المغرب »[3] بنامند ( یعنی: وارث بحق گذشتگان، الگوی راستین آیندگان، و عالمترین کسی که در شرق و غرب ملاقات کردهام).
ابن تیمیه نفی می کند که نوادۀ حسین، زاهد ترین مردم زمانش باشد. او این آیه را از یاد برده که خداوند متعال نسل هفتم آن مرد نیکوکار را گرامی داشت، فقط به دلیل صلاح جد هفتم او، چنانکه در قرآن می فرماید: « و کان ابوهما صالحا » ( کهف: 82)
امام علی الرضا چنان شخصیتی بود که مأمون خلافت را به او پیشنهاد داد، ولی آن گرامی نپذیرفت. در این کار شباهتی به زهد حسن بن علی یافت، چنانکه پیامبر – به روایت بخاری و دیگران – فرمود: « ان ابنی هذا سید. و لعل الله ان یصلح به بین فئتین عظیمتین من المسلمین »
2. ابن تیمیه به اشخاصی مانند شافعی، ابن راهویه و دیگران اشاره دارد که : مردم اینان را اعلم و ازهد از رضا میدانند.
پرسش ما این است: این مردم کیانند؟ چرا برای ما نام نمیبرید؟ اگر مدعای اعلمیت علی الرضا را کلام بیدلیل میداند، دلیل خودش بر سخنش چیست؟
آنچه ما دیدهایم، ارجگزاری امام شافعی نسبت به اهل بیت است، تا آنجا که او را به تشیع نسبت دادهاند. دارانی نیز از پیشکسوتهای تصوف است که محبت آنها نسبت به اهل بیت، مشهور است.
معروف کرخی نیز خادم علی الرضا بوده چنانکه چند تن از مورخان نوشتهاند. البته ابن تیمیه این مطالب مشهور را انکار میکند. و این پس از گذشت چند قرن انجام میشود.
اسحاق بن راهویه کسی است که ابن تیمیه او را اعلم و ازهد از علی الرضا میداند. خوب است ادب او نسبت به علی الرضا را ببینیم. عجلونی مینویسد که وقتی علی بن موسی الرضا وارد نیشابور شد، بر استری سوار بود. عالمان آن دیار به استقبالش شتافتند، از جمله یحیی بن یحیی ، اسحاق بن راهویه، احمد بن حرب، و محمد بن رافع. آنان زمام مرکب رضا را گرفتند. اسحاق گفت: سوگندت میدهم به حق پدرانت که برای ما حدیثی بگویی. اینجا بود که او حدیث معروف « لا اله الا الله حصنی » را به نقل از پدران و اجدادش باز گفت.[4]
اسحاق بن راهویه تنها کسی نبود که زمام مرکب علی الرضا را نگاه داشت؛ بلکه یحیی بن یحیی نیز چنین کرد. یحیی کسی است که احمد بن حنبل به جامۀ او تبرک میجست. همچنین پیشوایان گذشته مانند احمد بن حرب و محمد بن رافع.
این مطلب معروف است که پیشکسوتان گذشته زمام مرکب حضرتش را نگاه داشتند. بنگرید: تاریخ دمشق ، ابن عساکر ج 5 ص 463.
3. ابن تیمیه گوید: « هیچ یک از اهل علم حدیثی از علی الرضا فرا نگرفتند، و حدیث از او در صحاح سته روایت نشده است »
در پاسخ تنها به این دو مورد اشاره می شود:
الف. ابن حجر گوید: « امامان حدیث مانند آدم بن ابی ایاس و نصر بن علی جهضمی و محمد بن رافع قشیری و دیگران از او روایت کردهاند»[5]
ب. ابن ماجه – از صاحبان صحاح سته – این حدیث را از علی الرضا روایت کرده است: « الایمان معرفه بالقلب و قول باللسان و عمل بالارکان». سپس کلام ابی الصلت را نقل میکند که گوید: اگر این اِسناد بر دیوانه خوانده شود شفا مییابد.
نکته مهم این است که ابن تیمیه در مورد شرایط دشوار اهل بیت که در حکومت های اموی و عباسی بدان گرفتار بودند، خود را به فراموشی میزند. آنان همواره در محاصره و برخوردهای سخت حکومتها بودند. حتی امام علی الرضا به سمی که در شربت انار برایش گذاشتند، مسموم شد.
4. ابن تیمیه اخذ علم از علی الرضا را به افراد متوسط از اهل علم نسبت میدهد.
بر این کلام هر تعلیقهای که می خواهی بزن. ببین که در درون ابن تیمیه نسبت به اهل بیت چه میگذرد. آنگاه خود برگزین که با کدام یک هستی!
گفتار دوم :
تعظیم پیشوایان گذشته نسبت به علی بن موسی الرضا مانند ابوزرعه رازی و ابن اسلم طوسی، و گروه فراوانی از اهل علم و حدیث که آن گرامی را قسم دادند تا برای آنها حدیث گوید.
متن کلام ابن تیمیه :
ابن تیمیه در کتاب منهاج السنه گوید:
«علی بن موسی الرضا محاسن و مکارم اخلاق معروفی دارد، و موارد ستودنی که مناسب حال او و شایستۀ اوست و اهل معرفت میشناسند، ولی این رافضی (علامه حلی) یک فضیلت را با دلیل و برهان برای رضا یاد نکرده است »[6]
نقد کلام ابن تیمیه :
1.چرا ابن تیمیه خود، یکی از فضایلی را که برای علی الرضا به صورت کلی یاد کرده، بر نمیشمرد؟ بعلاوه چگونه او حضرتش را لایق و شایستۀ آن فضایل میداند؟ مگر بعد از گذشت چند قرن، او قیم بر امت است؟
2. در میان مورخان مشهور است که پیشوایان گذشته زمام مرکب علی بن موسی الرضا را نگاه داشتند.
این مطلب، از یحیی بن یحیی، اسحاق بن راهویه، احمد بن حرب، محمد بن رافع، ابوزرعه رازی، ابن اسلم طوسی، یاسین بن نضر، و گروه فراوانی از اهل علم و حدیث روایت شده است.
برخی از مصادر آن چنین است:
الف. دیلمی در مسند الفردوس به نقل ابن عساکر در تاریخ دمشق ج 5 ص 463
ب. حافظ مناوی در فیض القدیر ج 4 ص 489
ج. حافظ عجلونی در کشف الخفاء ج 1 ص 22
مناوی گوید: « فائده: در تاریخ نیشابور حاکم آمده است: علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین وقتی به نیشابور وارد شد، در کجاوهای سوار بر استر نشسته بود. راهی به سوی او باز کردند. دو امام حافظ ابوزرعه رازی و ابن اسلم طوسی و گروه فراوانی از اهل علم و حدیث که با آنها بودند، گفتند: ای سرور جلیل و فرزند سروران پیشوا! سوگندت میدهیم به حق پدران پاک نهادت و گذشتگان بزرگوارت که چهرۀ نیکوی خود را به ما نشان دهی، و حدیثی برایمان بگویی به واسطۀ پدرانت از جدّت که حضرتت را به وسیلۀ آن یاد کنیم.
حضرت خادمان خود را نگاه داشت. پردۀ کجاوه را کنار زد. و دیدگان مردم را به جمال خود روشن ساخت.... مردم با دیدن او به گریه افتادند، خود را به زمین می افکندند و فریادها بلند شد.
در این هنگام پیشوایان و دانشمندان بانگ بر آوردند: ای گروه مردمان! ساکت شوید و به سخنی گوش فرا دارید که سودتان رساند، و با فریاد خود ما را میازارید. ابوزرعه و طوسی کلام حضرتش را استملاء میکردند. رضا گفت: برایم حدیث گفت پدرم موسی الکاظم از پدرش جعفر الصادق از پدرش محمد الباقر از پدرش علی زین العابدین از پدرش شهید کربل از پدرش علی المرتضی که گفت: حدیث گفت مرا حبیبم و نور چشمم رسول خدا که گفت: جبرئیل برایم حدیث کرد از خدای رب العزه سبحانه که فرمود:
کلمه لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی.
سپس پردۀ کجاوه را انداخت و حرکت کرد. کسانی را که قلم و دوات دفتر همراه داشتند و این حدیث را مینوشتند، بر شمردند. عدد آنها به بیست هزار تن میرسید.
استاد ابوالقاسم قشیری گوید: این حدیث به گوش یکی از امرای سامانی رسید. آن را به آب طلا نوشت و دستور داد که با او در قبرش نهند. او را پس از مرگ در خواب دیدند و پرسیدند: خداوند با تو چگونه رفتار کرد؟ پاسخ داد: خداوند مرا آمرزید به اینکه گفتم: لا اله الا الله، و تصدیق کردم که: محمد رسول الله».[7]
3. ابونعیم در مورد این حدیث گوید: این حدیث استوار مشهوری است به همین اِسناد به روایت پاکان از پدران پاک نهادشان. بعضی از محدثان ما، در گذشته می گفتند: اگر این اِسناد را بر دیوانه بخوانند، شفا میگیرد. [8]
ابن ماجه گوید: اگر این اسناد بر دیوانه خوانده شود، بهبود مییابد.[9]
خطیب بغدادی از کسی نقل میکند که این اسناد را دوای درد مجنون میدانست. [10]
رافعی از یکی از پیشوایان جرح و تعدیل – یعنی عبدالرحمان بن ابی حاتم رازی – نقل میکند : من همراه پدرم در شام بودم. شخصی دیدم که گرفتار صرع شده بود. این اسناد را بر او خواندم، و با خود گفتم: آنچه را شنیده بودم در اینجا بیازمایم. لذا اسناد را بر او خواندم. ناگاه آن شخص برخاست، جامۀ خود را تکاند و راه افتاد.[11]
معقول نیست که حدیث پیامبر به خاندانش نرسد، ولی دیگران بدانند!
4. در حاشیۀ ابن قیم تعلیقه ای بر حدیث ابن ماجه آمده که گوید:
« یکی از پیشوایان حدیث گفته: اگر ای اسناد بر مجنون خوانده شود، شفا یابد. ( این جمله صحیح است) اگر از عبدالسلام رها شود که بدان متهم است. »
ابن قیم می افزاید: برای ما نگفتهاند که چه کسی این سخن را گفته است. و من عقیده دارم که جمله " اگر از عبدالسلام...... متهم است" زیادهای است که بر کلام پیشوایان حدیث افزوده و به آنها نسبت دادهاند. [12]
نکته مهم این است که ابن قیم اقرار میکند که همین اسناد که اهل بیت در آن یاد شده، سبب بهبود دیوانه است و روزی به او سود میرساند.
گفتار سوم :
تعظیم و اجلال عالمان و حاکمان مسلمان نسبت به امام علی الرضا پس از وفات حضرتش، و تبرک آنها به مزار او در این موضوع به سه مورد بسنده می شود:
1.تعظیم امام ابن خزیمه و امام ابوعلی ثقفی نسبت به قبر علی بن موسی الرضا در طوس.
ابن حجر در تهذیب التهذیب ضمن شرح حال امام علی الرضا گوید:
« حاکم در تاریخ نیشابور گوید: از ابوبکر محمد بن مؤمّل بن حسن بن عیسی شنیدم که گفت: همراه با امام اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه و عدیل او ابوعلی ثقفی و گروهی از مشایخ خود – که شمار زیادی بودند – به زیارت قبر علی بن موسی الرضا در طوس رفتیم. من کارهایی از تعظیم ابن خزیمه نسبت به آن بقعه و تواضع او در برابر آن و تضرع او در پیشگاه آن مزار دیدم که به تحیر افتادیم. »[13]
بنگرید به پنج تن از دانشمندان بزرگ امت که در این نقل قرار دارند:
یکم. امام ابن خزیمه که ابن تیمیه او را با عنوان « امام الائمه» میستاید.
دوم. حافظ ابوعلی ثقفی . امام محدث فقیه علامه شیخ خراسان که ابن سریج دربارهاش گوید: « حجه الله علی خلقه»[14]
سوم. استاد حاکم یعنی محمد بن مؤمل بن حسن بن عیسی بن ماسرجس ( مسرجسی). ذهبی شاگرد ابن تیمیه دربارهاش گوید: « امام ، رئیس نیشابور، خانه ای برای محدثان قرار داد و به آنها شهریه می پرداخت و ابوعلی حافظ برایشان تاریخ احمد بن حنبل میخواند»[15]
چهارم. امام حاکم صاحب کتاب المستدرک علی الصحیحین.
پنجم. خاتمه حفاظ المسلمین و محدثیهم یعنی ابن حجر عسقلانی.
اینک بار دیگر جملات را بخوانید و به آنها بنگرید!
این گونه عرض ارادت جای شگفتی ندارد. نه تنها عالمان حدیث مانند ابن خزیمه، ماسرجسی و عالمان همراه آنها حرم های اهل بیت را دوست می دارند، بلکه تمام امت چنین ارادتی دارند.
2. امام حافظ ابن حبان
ابن حبان در ضمن یادکرد راویان ثقه ذیل شرح حال علی الرضا گوید:
« قبر او در سناباد بیرون از نوقان مشهور است و به زیارتش میروند. و در کنار قبر هارون الرشید است. بارها، به دفعات فراوان زیارتش کردهام. در زمان اقامت در طوس، هیچگاه در مشکلی به زیارت قبر علی بن موسی الرضا – صلوات الله علی جده و علیه – نرفتم و خدا را در آنجا نخواندم مگر اینکه دعایم مستجاب شد و آن دشواری آسان گردید. این مطلب را بارها تجربه کرده و چنین یافتهام. خداوند ما را بر محبت اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و سلّم الله علیه و علیهم اجمعین. »[16]
نگارنده هیچ تعلیقهای در مورد شدت محبت عالمان امت محمد نسبت به آل بیت پیامبر و بغض بیماردلان نسبت به این خاندان ندارد.
3. ملک محمود بن سبکتکین
حافظ ذهبی گوید:
« مشهور آن است که ملک سبکتکین صاحب بلخ و غزنه و سرزمین های دیگر (387 هجری) که از دشمنان اهل بیت بود، وقتی طوس را گرفت، حرم علی بن موسی الرضا را ویران ساخت و زائران او را کشت. وقتی پسرش محمود به سلطنت رسید،، علی رضی الله عنه را در خواب دید که میگفت: الی کم هذا؟ بدین روی حرم را ساخت و موقوفات را بدان برگردانید. [17]
ملک محمود بن سبکتکین کسی است که پس از بدعت پدرش مذهب اهل سنت و جماعت را آشکار ساخت تا آنجا که ابن تیمیه بارها او را ستوده و دربارهاش جملاتی گفته است. از جمله گوید:
الف. از آنجا که مملکت محمود بن سبکتکین از بهترین ممالک در نوع خود بود، اسلام و سنت در دوره حکومت او بیشترین عزت را یافت. او با مشرکان هند جنگید و عدل را بیش از همگنان رواج داد. در دورۀ او سنت ظاهر شد و بدعت در هم کوبیده شد. [18]
ب. سلطان محمود بن سبکتکین لعنت بر اهل بدعت را در منبرها آشکار ساخت و سنت را رواج داد.[19]
ج. سلطان محمود بن سبکتکین از بهترین پادشاهان اهل مشرق از نظر شؤون اسلامی و عقل و دیانت و جهاد و مملکت داری در اواخر سدۀ چهارم بود. [20]
د. او از بهترین پادشاهان بود.[21]
درود و سلام خدا بر سرور ما محمد و بر خاندانش فراوان باد.
پی نوشت ها :
[1] منهاج السنه ج 4 ص 60
[2]همان ص 61 و 62
[3] الزهد و الورع و العباده ، ابن تیمیه ج 1 ص 85
[4] کشف الخفاء ج 1 ص 22
[5] تهذیب التهذیب ج 7 ص 339
[6] منهاج السنه ج 4 ص 60 - 62
[7] فیض القدیر ج 4 ص 489 - 490
[8] حلیه الاولیاء ج 3 ص 191 - 192
[9] سنن ابن ماجه ج 1 ص 25
[10] تاریخ بغداد ج 5 ص 418 - 419
[11] التدوین فی اخبار قزوین ج 3 ص 482
[12] حاشیه ابن القیم ج 12 ص 294
[13] تهذیب التهذیب ج 7 ص 339
[14] سیر اعلام النبلاء ج 15 ص 280
[15] سیر اعلام النبلاء ج 16 ص 23 - 24
[16] الثقات ج 8 ص 457
[17] سیر اعلام النبلاء ج 16 ص 500
[18] مجموع الفتاوی ج 4 ص 22
[19] درء التعارض ج 6 ص 253
[20] بیان تلبیس الجهمیه ج 2 ص 331
[21] منهاج السنه ج 3 ص 429
منبع: بنیاد فرهنگی امامت