تمنای محمّد صلی الله علیه وآله

flower 12

    

نویسنده: مسعود بسیطی ( کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید  )

    

شب بود و جهان، سیاه و تاریک.

تاریکیِ قرنها جهل و بی عدالتی زمین را فراگرفته بود.

خدا در زمین به غربت کشانده شده بود و امنیت و عدالت را سر بریده بودند.

آدم، صفیّ و انتخاب شده‌ی خدا بود برای هدایت مردمان به محمّد (ص)؛

نوح، نبیِّ ماموریت یافته از خدا گشته بود برای ارشاد آدمیان به محمّد (ص)؛

ابراهیم، با همه‌ی جِدّ و جهدش خود را از غیر خدا خالی ساخت و خلیل خدا شد تا برای زمینیان نیکو هدایتگری باشد به محمّد (ص)؛

موسی لایق تکلّم با خدا گشت و عیسی بنده‌ی منتخب معبود شد تا بنی اسراییل را بشارت دهند به ظهور محمّد (ص)؛

...

از خلقت آدم، هزاران سال می‌گذشت؛ اما هنوز خدا در زمین به هیمنه‌ی خدایی‌اَش پرستش نشده بود.

تا آنکه شب موعود فرا رسید.

قرار بود نعمت بر زمینیان کامل شود و خدا حبیبش را به میهمانی زمینیان بفرستد تا راه و رسم بندگی را از او بیاموزند.

محمّد (ص) - ستوده شده‌ی خدا - امشب بر زمین گام می‌نهد.

قرنها بود که که مردمان چشم انتظار مولود امشب بودند؛ مردمانی که محمّد (ص) و صورت و سیرتش را قرنها پیش از ولادتش، چونان فرزندان خود می‌شناختند.

قرنها بود که طایفه‌ای از یهود از سرزمین مقدس خود به حوالی یثرب کوچ کرده بودند تا نخستین کسانی باشند که به استقبال حبیب خدا می‌شتابند.

امشب همان شب موعود است.

نواده‌ی هاشم و یتیم عبدالله در دامان آمنه متولد شد. عبدالمطلب و ابوطالب نه در شب میلادش که همه‌ی عمر به نگاهبانی از حبیب خدا بیدار ماندند.

حبیب خدا، محمّد مصطفی به زمین آمده بود تا همه‌ی رحمت خدا را بر زمین بتاباند؛ زمین و زمینیان را تربیت کند؛ عقلها را اِثاره نماید و بشر را به مبدا خویش پیوند دهد.

او بر هدایت مردمان بسیار حریص بود و همه‌ی عمر چونان پدری دلسوز در سعادت مردم کوشید.

اما افسوس که بشر قدردان محمّد (ص) نبود. اندک زمانی پس از رفتنش از این دنیای دون زحماتش نادیده گرفته شد و تربیتش به دور انداخته شد. و اینچنین شد که بشریت با کنار گزاردن وصیّتهای او به قهقرا بازگشت ...

قدر میراث محمّد (ص) - اوصیائش که قرار بود کشتی نجات مردمان باشند – دانسته نشد. مردمی که قرار بود با مراجعه به جانشینان محمّد (ص)، هدایت و سعادت را نصیب خویش سازند، یکی را فَرق شکافتند، دیگری را حلقوم بریدند و دیگران را به زهرِ کین مسموم کردند.

نوبت به آخرین یادگار محمّد (ص) رسید.

مردم، نعمت وجود او را هم کفران کردند.

غضب خدا شامل حال بشر شد و آخرین محمّد هم غایب شد!

زمین دوباره در تاریکی فرو رفت و پیش بینی و پیشگویی محبوبه‌ی خدا - فاطمه (س) محقق شد:

«شتری را به طمع شیرش غصب کردید که تا قیامت جز چرک و خون برایتان ارمغانی دیگر نخواهد داشت.»[1]

...

قرنهاست که بشر در تاریخ، جز چرک و خون و کینه و نیرنگ شاهد حقیقت دیگری نبوده است.

بشر دوباره به دوران جاهلیت بازگشته؛ نا امنی، قتل، غارت، خونریزی، تجاوز، ... جهان را در بر گرفته؛ تعصبات قومی و قبیله‌ای، جهان شمول شده؛ و دروغ و تزویر جوامع بشری را احاطه کرده است.

اینک، شیطان بر زمین حکم می‌رانَد .

کسانی که خود را امت محمّد (ص) می‌نامند به نام محمّد، دست به آدم کشی و تجاوز می‌زنند!

نا امیدی، امید را از قلبها بیرون رانده و آرزوی امنیت و عدالت تنها به تمنّایی دست نایافتنی بدل شده است.

تن خسته‌ی جهان تشنه‌ی صلح است، تشنه‌ی رحمت، تشنه‌ی محبت.

جهان تشنه‌ی محمّد است .

باید به سوی محمّد (ص) باز گشت. به کلام و مرامش که مایه‌ی رحمت خدا بود بر مردمان.

باید وصایایش را شناخت و بدانها عمل نمود.

باید امید را دوباره به دلهای ناامید باز گرداند.

باید با زبان محمّد (ص) که زبان فطرت و عقل است با مردم جهان سخن گفت.

باید محبت و همدلی جای خود را به کینه‌ها بدهد.

تا دنیا هم دل و یک صدا، صلح، رحمت و محمّد (ص) را از خدای محمّد طلب کنند.

امروز محمّدی دیگر منتظر است تا چونان جدّش طبیبی باشد دوارٌ بِطبِّه. کوی به کوی و خانه به خانه دنبال بیمار بگردد و با رفق و مدارا دردش را درمان نماید.

آری؛ محمّد دوباره می‌آید تا طعم امنیت و عدالت را در کام تشنگان امنیت و عدالت بریزد.

باید مردم جهان را متوجه او و رحمت و لطف و کرامتش سازیم.

باید یک دل شویم و محمّد را از خدا طلب کنیم.

باید همگان با هر مرام و آیینی، از سیاه و سپید، هم دل شویم و هر یک به زبان مادری امنیّت، عدالت، محبّت و رحمت را از خدا بخواهیم. چراکه «لَیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى»[2] ؛ و برای انسان جز تلاش او حاصلی نیست و کوشش او به زودی دیده خواهد شد.

باید همگان محمّد - مهدی موعود- و وارث محمّد را از خدا بخواهیم، تا بیاید و امنیت و عدالت را در کام بشر بریزد؛ تا بیاید و خدا به هیمنه‌ی خدایی‌اَش در زمین پرستش شود .

به امید آن روز[3]

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

    


[1] - بحارالانوار، ج 43، ص 158.

[2] - قرآن کریم، سوره نجم، آیات 39 و 40.

[3] - مطالب این نوشتار عموما از بحارالانوار، ج 15 که به تاریخ زندگانی پیام‌آور رحمت پرداخته، اخذ شده است.

logo test

ارتباط با ما