یزید هیچ گاه از کشتن خاندان امام حسین (ع) پشیمان نشد

چون مردم آنها را شناختند و بزرگواری ایشان رادانستند و مظلومی آنها دیدند و معلوم گردید که از خاندان رسول  صلی الله علیه و آله هستند، از کار یزید کراهت نمودند و او را دشنام دادند و لعن کردند و به اهل بیت روی نمودند . یزید بر آن آگاه شد ، خواست خویش را از خون آن حضرت بری نماید نسبت قتل را به ابن زیاد داد و او را نفرین کرد و  بر کشتن آن حضرت اظهارپشیمانی نمود و رفتار خویش را با علی بن الحسین علیه السلام نیکو کرد و آنها را در سرای خاص خویش فرود آورد. برای حفظ ملک و پادشاهی خود تا دل مردم را به خویش جلب کند نه آن که راستی کار ابن زیاد را نپسندیده باشد و از کشتن آن حضرت پشیمان شده باشد...

 

محدث قمی (ره) در نفس المهموم چنانچه در ترجمه ی آن کتاب است گوید [۴۵۹] : کسی که در افعال یزید و اقوال او نیک بنگرد بر وی آشکارا [ صفحه ۶۴۸] گردد که چون سر مطهر حضرت ابی عبدالله علیه السلام و اهل بیت او را آوردند سخت شادمان گشت و آن جسارتها با سر مطهر کرد و آن سخنان گفت و علی بن الحسین علیهماالسلام را با سائر خاندان در زندانی کرد که از گرما و سرما محفوظ نبودند تا چهره ی ایشان پوست انداخت [۴۶۰] اما چون مردم آنها را شناختند و بزرگواری ایشان رادانستند و مظلومی آنها دیدند و معلوم گردید که از خاندان رسول  صلی الله علیه و آله هستند ، از کار یزید کراهت نمودند و او را دشنام دادند و لعن کردند و به اهل بیت روی نمودند . هنگامی که  یزید بر آن آگاه شد، خواست خویش را از خون آن حضرت بری نماید ، پس نسبت قتل را به ابن زیاد داد و او را نفرین کرد و  بر کشتن آن حضرت  اظهار پشیمانی نمود و رفتار خویش را با علی بن الحسین علیه السلام نیکو کرد و آنها را در سرای خاص خویش فرود آورد.(این کار را) برای حفظ ملک و پادشاهی خود تا دل مردم را به خویش جلب کند نه آن که راستی کار ابن زیاد را نپسندیده باشد و از کشتن آن حضرت پشیمان شده باشد. [ صفحه ۶۴۹] و دلیل بر این داستانی است که سبط ابن الجوزی در تذکره روایت کرده است که ابن زیاد را نزدیک خود بخواند و مال فراوان او را بخشید و تحفه های بزرگ داد و نزدیک خود نشانید و منزلت او را بلند گردانید [۴۶۱] و او را به اندرون خود برد نزد زنان خود و ندیم کرد و شبی مست با مطرب گفت: بخوان و خود این ابیات بدیهه انشاء کرد:


اشعار یزید پلید
اسقنی شربه تروی مشاشی ثم مل فاسق مثلها ابن زیاد صاحب السر و الامانه عندی و لتسدید مغنمی و جهادی قاتل الخارجی اعنی حسینا و مبید الاعداء و الحساد [۴۶۲] .ابن اثیر در کامل از ابن زیاد نقل کرده است : ابن زیاد با مسافر بن شریح یشکری در راه شام گفت: من حسین علیه السلام را به امر
یزید کشتم و گفته بود یا او کشته شود یا تو کشته شوی من قتل او را اختیار کردم. پس پشیمانی یزید از قتل امام حسین علیه السلام از روی حیله و تزویر و سیاست بوده چون دیده نتیجه ی بد در انظار مردم و افکار عمومی بر علیه اش [ صفحه ۶۵۰] بوده است ، خواسته خود را تبرئه کند بلکه با آن رویه جلب قلوب نماید و الا در باطن مسرور از قتل آن حضرت بوده است. و شمر ابن ذی الجوشن نیز نماز می خواند و بعد از نماز می گفته: که خدایا اطاعت از اولی الامر مرا وادار کرد که ریحانه ی رسول الله صلی الله علیه و آله را به قتل برسانم [۴۶۳]( رجوع شود به میزان الاعتدال ذهبی ج ۲ ص ۲۸۰ ط مصر و انیس الموحدین ص ۱۱۵ ط تبریز سال ۱۳۹۲ ق. [ صفحه ۶۵۱] )

معلوم است که اولی الامر شمر عبارت از یزید و ابن زیاد است.

و اجازه دادن یزید که اهل بیت در دمشق در دربار خون بار او به سیدالشهداء علیه السلام عزاء برپا نمایند آن هم از راه حیله و سیاست شومش بوده که در انظار عموم بلکه بتواند خود را از خون امام علیه السلام تبرئه نماید. در ترجمه ی نفس المهموم گوید [۴۶۴] : در کامل بهائی گوید زینب علیهاالسلام نزد یزید فرستاد و رخصت خواست برای برادرش حسین علیه السلام مجلس عزاء برپای دارد یزید لعنه الله رخصت داد و آنان را در دارالحجاره فرود آورد هفت روز به آنجا ماتم داشتند و هر روز زنان بسیار نزد ایشان می آمدند و نزدیک بود مردم در سرای یزید ریزند و او را بکشند مروان آگاه گردید
و گفت مصلحت نیست اهل بیت حسین علیه السلام را در این شهر نگاه داری. برگ سفر بساز و ایشان را سوی حجاز فرست و یزید برگ (اسباب) سفر ایشان ساخت (فراهم کرد) و به مدینه روانه کرد بنابراین روایت مروان بدان وقت در شام بود.

یزید دست و پای خود را گم کرده بود


بنابر آنچه بیان شد یزید پلید دست و پای خود را گم کرده بود و نمی دانست چه حیلت اندیشد تا جلوی تنفر و انزجار مردم را بگیرد [ صفحه ۶۵۲] و یورش مردم به دربارش که او را بکشند و مروان از نیات مردم آگاه شده و یزید را از واقع امر آگاه ساخته و او را وادار به حرکت دادن به اسراء اهل بیت کرده است واضح می سازد هفت روز عزاء برپا کردن بر سیدالشهداء علیه السلام بسیار بعید است بلکه کلیه مدت ماندن آنها در دمشق هفت روز شده است با آن هیجان مردم و اضطراب و تشویش در اذهان آنها چطور می توانست اهل بیت را در دمشق بیشتر نگه دارد و تا چهل روز سر مطهر را در مناره ی مسجد جامع آویخته باشند یا آن سر انور اطهر را با اسراء خاندان رسالت به مدینه فرستاده باشد بلکه ملاحظه ی سیاست یزید و حیله ی وی برای جلب قلوب ایجاب می کرده که رأس مطهر را هر چه زودتر به بدن اطیب برگرداند تا جلوی توجه افکار عمومی مردم را در بدبینی به خودش گرفته و بر خویش جلب نماید ، چنانچه عموم شیعه ی امامیه بر آن قائلند و ناگفته نماند که طبری گفته سه روز عزاء نگاه داشتند اهل بیت را در اول ورودشان به دمشق در خانه ی ویرانی مسکن داده اند چنانچه در بصائرالدرجات از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام روایت کرده که علی بن الحسین علیه السلام را با همراهان نزد یزید بن معاویه بردند آنها را در خانه ی ویران مسکن دادند یکی از ایشان گفت: ما را در این خانه منزل دادند که سقف فرو افتد و ما را بکشد پاسبانان به زبان رومی می گفتند: اینها را بنگرید از خراب شدن خانه می ترسند [ صفحه ۶۵۳] با آن که فردا آنها را بیرون می بردند و می کشند علی بن الحسین علیهماالسلام فرمود: هیچ کس از ما زبان رومی را نیکو نمی دانست جز من.


پاسبانهای زندان شام رومی بوده اند


 کتاب تحقیق درباره اول اربعین در ادامه مینویسد :از این روایت شریفه استفاده می شود که پاسبانان دولت بنی أمیه در زندان و آنهائی که به اسراء اهل بیت (ع) گمارده بوده اند با زبان رومی تکلم می نموده اند و ظن قوی آنست که اصلا رومی باشند چون دولت بنی أمیه با روم ارتباط داشت و دولت روم در دربار بنی أمیه و معاویه و یزید نفوذ داشته چنانچه سرجون بن منصور رومی که معرب سرژیوس [۴۶۵] است از زمان معاویه تا دوره ی عبدالملک تقریبا کاتب و وزیر مشاور در دربار اموی بوده و تدبیر قتل سیدالشهداء علیه السلام را به دست ابن زیاد او به یزید پیشنهاد نموده و حکومت عراقین بصره و کوفه را [ صفحه ۶۵۴] با هم نموده و ابن زیاد را والی آنها کرد و به محاربه ی سیدالشهداء علیه السلام وادار نمود و سرجون قبلا عهدی از معاویه اخذ نموده و نگه داشته بود چون یزید با ابن زیاد مابین شان خوب نبوده و بعد از مشاوره ی یزید با سرجون و پیشنهاد وی که ولایت عراقین را به ابن زیاد بدهد و به جنگ امام علیه السلام بفرستد آن عهدنامه را به یزید نشان داد و او نیز قبول کرد چنانچه شیخ مفید (ره) در ارشاد و دیگران نقل کرده اند. ارتباط روم با دربار بنی أمیه به جهت تمایل نژادی بنی أمیه به آنها بوده و معاویه در زمان جنگ صفین با روم صلح کرد و عظمت اسلام را از نظر آنها انداخت به تفصیل آن رجوع به کتاب (التدوین) مرحوم اعتمادالسلطنه بشود و بنی أمیه از نژاد اصیل عربی نبودند (رجوع شود به جنه المأوی ص ۳۰۴ ط ۱- تبریز و ص ۲۵۳ -۲۵۰ ط ۲ تبریز.) و نیز از روایت استفاده می شود که امام علیه السلام زبان رومی را به خوبی می دانسته چنانچه اعتقاد ما امامیه بر آنست که امام به تمامی لغات آشنا بوده و با آنها تکلم می کند لغتی پیدا نمی شود که امام به آن جاهل باشد زیرا کسی که به لغتی و به چیزی جاهل باشد او را امامت و خلافت الهیه نشاید که حجت خدا بر مردم باشد.


در اول کار یزید در خیال کشتن اهل بیت بود


و از روایت مزبوره معلوم می شود که یزید در اول امر پس از ورود اهل بیت (ع) به شام و زندانی کردن آنها در دمشق در خیال کشتن [ صفحه ۶۵۵] و به کلی از بین بردن آنها بوده چنانچه از گفتگوی پاسبانان زندان ظاهر می شود ولی بعدا از آن خیال خیبث منصرف شده و جهت آن توجه افکار عمومی و بیدار شدن مردم و انقلاب و هیجان آنها و انعکاس قتل سیدالشهداء علیه السلام در میان مسلمین و بد نتیجه دادن آن بر یزید است که باعث شده از کشتن افراد خاندان رسالت صرف نظر نماید چنانچه از فرمایشهای امام سجاد (ع) با یزید نیز استفاده می شود که فرمود: اگرمی خواهی مدا بکشی، کسی را مامور کن که این زنان و اطفال را به وطن خودشان برساند و یزید پلید گفت: که از قتل شما گذشتم و آنها را خود شما خواهید برگردانید چنانچه در مقاتل نقل کرده اند، از ملاحظه ی تمامی اینها معلوم می شود که یزید نمی توانست اهل بیت را در دمشق بیشتر نگه دارد.

منبع: شیعه نیوز

logo test

ارتباط با ما