رساله حقوق ۳/ باید در پرستش خدا از هر نوع ریاکارى و خودنمایى دور باشیم

حقّ بزرگ خدا در سه چیز خلاصه مى شود: ۱. او را بپرستى، ۲. براى او شریکى قائل نشوید، ۳. عبادت تو خالصانه باشد، و نتیجه اداى این حق این مى شود که خدا نیازمندى هاى دنیا و آخرت تو را برآورده مى کند و آنچه را دوست دارى براى تو حفظ مى کند.

ayatollah sobhani book

 آیت الله  سبحانی در کتاب شرح رساله حقوق امام سجاد(ع) که پیشتر بخش اول و دوم آن به نظر مخاطبان رسید، به بیان ۵۰ حق می پردازد و در نخستین گام، حق خداوند بر انسان را به عنوان بزرگترین حق در منظر امام سجاد(ع) شرح می دهد.

ایشان بعد از دیباچه رساله حقوق وارد بیان اقسام حق شده و در بیان اولین حق آورده است: «اکنون که از ترجمه مقدّمه فارغ شدیم به شرح یک یک این حقوق پنجاه گانه مى رسیم. البته ما در ترتیب این حقوق و نقل نص آن، بیشتر از کتاب «تحف العقول» بهره مى گیریم.

حق نخست؛ حق خداوند بر انسان

«فَأَمَّا حَقُّ اللَّهِ الأَکْبَرُ فَاِنَّکَ تَعْبُدُهُ لاَ تُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً فَاِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِاِخْلاَص جَعَلَ لَکَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ یَکْفِیَکَ أَمْرَ الدُّنْیَا وَ الآخِرَهِ وَ یَحْفَظَ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْهَا».

حقّ بزرگ خدا در سه چیز خلاصه مى شود: ۱. او را بپرستى، ۲. براى او شریکى قائل نشوید، ۳. عبادت تو خالصانه باشد، و نتیجه اداى این حق این مى شود که خدا نیازمندى هاى دنیا و آخرت تو را برآورده مى کند و آنچه را دوست دارى براى تو حفظ مى کند.

شرح

نخستین حقى که امام از آن سخن مى گوید، حق بزرگ خدا بر بنده اوست. روشن است که چرا از میان همه حقوق، حق خدا را جلوتر از همه حقوق، بازگو مى کند، زیرا خداوند بزرگ آفریننده جهان هستى است، همه هستى مدیون خداوند بزرگ است، طبعاً حق او بر بندگان، بیش از حقوق دیگران، خواهد بود.

امام در این فقره، سه مطلب را یادآور مى شود:

  1. حق خدا این است که او را بپرستى و براى او شریک قائل نشوى.
  2. عبادت و پرستش خدا در صورتى کارساز است که همراه با اخلاص باشد، و فقط براى خدا انجام بگیرد.
  3. اگر بنده خدا به این وظیفه قیام کرد، خدا براى امور دنیوى و اخروى او کفایت مى کند.

اکنون به توضیح هر سه فقره مى پردازیم:

  1. پرستش خداوند

از آنجا که وجود خداوند و خالقیت و ربوبیت او امرى مسلّم است، امام در مورد این سه مطلب سخن نگفت، زیرا او با جامعه اسلامى سخن مى گوید که اوّلاً خدا را پذیرفته اند و خالقى جز او قائل نیستند و معتقدند پس از آفرینش، تدبیر عالم هستى که از آن به ربوبیت تعبیر مى شود، با خداست و لذا مسأله چهارم را مطرح مى کند که آن پرستش خداست. اکنون سؤال مى شود: چرا انسان خدا را بپرستد، پاسخ آن روشن است:

از خداست این همه نعمت، از نعمت وجود گرفته تا نعمت حیات و وسایل زندگى، که در اختیار بشر نهاده است و در این موقع  فطرت انسان، او را وامى دارد که از صاحب نعمت، تقدیر و تشکر کند و پرستش خدا یک نوع تقدیر از نعمت هاى بى کران او و در عین حال نشانه حق شناسى انسان است.

از این گذشته، پرستش خدا، نوعى ارتباط با کمال مطلق است و ارتباط با کمال مطلق براى خود انسان، کمال است به گواه این که همنشینى انسان با انسان هاى کامل، مایه پیشرفت انسان است، تا چه رسد به ارتباط او با خدا.

آیا پرستش خدا تعلق به غیر است؟

کسانى که از معارف دینى آگاهى ندارند، تصور مى کنند که پرستش خدا نوعى تعلق به غیر خویش است و انسان باید از هر نوع تعلق به غیر، بپرهیزد.

پاسخ این اندیشه واهى، روشن است، زیرا به حکم داده هاى روانشناسى و روانکاوى، خداخواهى، یکى از ابعاد روانى انسان را تشکیل مى دهد و خداجویى با آفرینش او عجین شده است، بنابراین خداشناسى، نوعى بازگشت به خویشتن است، بر عکس، دورى از خدا، دورى از خویشتن است. قرآن مجید، این حقیقت را در جمله کوتاهى بیان کرده است:

(نَسُوا اللهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ).

«خدا را فراموش کردند، و خدا هم آن ها را به خودفراموشى مبتلا کرد».

بنابراین«خدافراموشى» عین «خودفراموشى» است.

  1. پرستش همراه با اخلاص

امام در این مورد مى فرماید:

«لا تشرک به شیئاً».

«او را بپرستى و براى او شریکى قائل نشوى».

نکته آن روشن است، غیر خدا همگى مخلوق و بنده خدا هستند، چگونه روا است که انسان موجود پستى را در ردیف خداى بزرگ قرار دهد سپس موجود عِلْوى مانند فرشته و یا موجود سِفلى مانند بت هاى سنگى و چوبى را پرستش کند؟

قرآن درباره این حقیقت مى فرماید:

(یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللهِ وَاللهُ هُوَ الْغَنی الْحَمِیدُ).([۱])

«سراسر جهان هستى، فقر و وابستگى به خداست، غنى مطلق در جهان خداوند است».

شرک جلىّ و خفى

از نظر فقیهان، و متکلمان، شرک در عبادت بر دو نوع است:

  1. شرک جلىّ و آشکار که در جاهلیّت، شبه جزیره را فرا گرفته بود. به جاى پرستش خدا، سیصد و شصت بت را مى پرستیدند و گاهى هر قبیله اى را براى خود بتى داشت.

این نوع شرک با مجاهدتهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از شبه جزیره رخت بربست، امّا شرک خفى و ناپیدا که گاهى دامن انسان ها را مى گیرد همان ریا در عبادت و پرستش است.

در روایت آمده است:

«من صلّى مراعاهً للنّاس فهوَ مُشرک ومَنْ زکى مراعاهً للناس فهو مشرک… ولا یتقبل الله عزّ وجلّ عمل مراء».([۲])

«آن کس که نماز را براى ریا بخواند و یا زکات ریایى بدهد، مشرک است، و خدا عمل مشرک را نمى پذیرد».

بنابراین، باید در پرستش خدا از هر نوع ریاکارى و خودنمایى دور باشیم و بدانیم که عمل ریاکار پذیرفته نمى شود، زیرا کارى را براى خدا انجام نداده تا پذیرفته شود بلکه کار را براى خویشتن انجام داده است. شگفت اینجاست که قرآن اجازه نمى دهد مشرکان، مساجد خدا را تعمیر کنند و مى فرماید:

(مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللهِ شَاهِدِینَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ أُولَئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ وَفِی النَّارِ هُمْ خَالِدُونَ).([۳])

«مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند در حالى که به کفر خویش گواهى مى دهند، آنها اعمالشان نابود(وبى ارزش) شده، و در آتش(دوزخ)، جاودانه خواهند ماند!».

و در دنباله آن مى فرماید:

(إِنَّمَا یَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللهِ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ…).([۴])

«مشرکان حق ندارند مسجدالحرام را بسازند یا آباد کنند، اعمال آنان، در نزد خدا بى ارزش است و آنان در آتش جاودانه اند…».

سؤال مى شود: چرا عمل مشرکان پذیرفته نمى شود، در حالى که عمل آنان نیک است؟ پاسخ این که: نیت آنان، آلوده است. و کار براى خدا انجام نمى دهند یا براى خودنمایى و یا در خدمت بتها است، و ساختن مسجد از آن کسانى است که به خدا و روز رستاخیز ایمان دارند و کار را براى خدا انجام مى دهند.

در آیه دیگر مى فرماید:

(قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَه أَنْ تَقُومُوا للهِ مَثْنى وَفُرَادَى).([۵])

«بگو من شما را به یک سخن سفارش مى کنم و آن این که کارهاى شما اعم ازفردى و جمعى، براى خداباشد…».

عنایت خدا بر بنده مخلص در دو جهان

امام در بخش سوم از سخنان خود مى فرماید:

«فإذا فعلت ذلک باخلاص جعل لک على نفسه أن یکفیک أمر الدنیا والآخره».

اگر انسان، خدا را خالصانه بپرستد و به او دل ببندد، و از غیر او صرف نظر کند، خداى متعال، در دو جهان، او را کفایت مى کند. مرد مؤمن باید به گفتار خدا معتقد باشد که مى فرماید:

(إِنَّ اللهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّهِ الْمَتِینُ).([۶])

«خداوند روزى دهنده داراى قوت و قدرت است».

[۱].  فاطر:۱۵.

[۲].  تفسیر نورالثقلین، ج۳، ص ۳۱۴.

[۳].توبه:۱۷.

[۴]. توبه: ۱۸.

[۵]. سبأ: ۴۶.

[۶].  الذاریات:۵۸.

 

منبع: شفقنا

logo test

ارتباط با ما