ژوزف هاشم در وصف امام علی(ع) می سراید:هرکس با شخصیت امام علی (ع) آشنا شود، مجذوب او میشود،و هرکس مجذوبش شد، از او تأثیر میپذیرد،و هرکس متأثر شد در پیاش میرود،و هرکس در پىاش رفت، خود را اصلاح مى کند و هرکس خود را اصلاح کرد، با دیگران نیز از در آشتى در مىآید
ژوزف الهاشم، یکی از دولتمردان مسیحی لبنان، بهویژه در دهه 1980 و در عین حال یکی از شاعران فرهیخته امروز لبنان است که دل در گرو محبت اهلبیت دارد و با تکیه بر فرهنگ متعهد شیعه، از زمره مشعلداران مقاومت و پایداری در لبنان و فلسطین بوده است. او سال 1937 میلادی (۱۳۱۶ شمسی) در یک خانواده مسیحی مارونی در شهرک برجین در منطقه شوف لبنان دیده به جهان گشود؛ دوران دبیرستان را در مدرسه «الحکمه بیروت گذراند و پس از آن در سال 1959 از دانشکده سنت ژوزف در رشته ادبیات در مقطع کارشناسی فارغالتحصیل شد.
الهاشم در سال 1955 به عضویت حزب «الکتائب درآمد؛ حزبى که به جریان شبهنظامى راستگراى «فالانژها موسوم بود و بیشترین درگیریها را با مسلمانان داشت. او در این حزب در سمتهای مختلف و در بخشهای سیاسی، فرهنگی و رسانهای فعالیتهای گستردهای داشت اما سال 1988 از همه مسئولیتهاى حزبىاش کناره گیرى کرد و بهطور کلی و برای همیشه از عضویت حزب خارج شد.
الهاشم حتى در اوج جنگ داخلى لبنان، در نوشتهها و تحلیلهاى سیاسىاش که از رادیوى فالانژها (صوت لبنان) نیز پخش مىشد، مواضعی میانهرو داشت؛ مواضعی که آن را با استناد به فرمایشات حضرت على (ع) اتخاذ میکرد و بر اساس آن، مسلمانان را در رویارویى با جریانهاى چپ و ملىگراى آن روز لبنان به اتخاذ رویکردی میانهرو دعوت مىکرد.
او سپتامبر 1984 و در دولت «رشید کرامی که همزمان با دوران ریاستجمهوری «امین جمیل بود، بهعنوان وزیر پست و مخابرات و وزیر امور اجتماعی و همچنین وزیر بهداشت منصوب شد و از آگوست 1987 تا سپتامبر 1988 نیز بهعنوان وزیر مسکن و وزیر دارایی در دولت کرامی فعالیت داشت.
الهاشم، روابط نزدیکی با حافظ اسد و پس از آن بشار اسد داشت، اما پس از سال 2011 به دلیل بحرانىشدن وضعیت سوریه، ارتباطش با این کشور کاهش یافت. نام او، بهویژه به خاطر فعالیتهاى گسترده سیاسى در دهه 1980 و بهخصوص به خاطر نقش بزرگى که در انعقاد پیمان طائف ایفا کرد، بهعنوان یکی از گزینههای ریاست جمهوری مطرح بود.
اگر از شخصیت سیاسی جوزف الهاشم بگذریم و به شاکله فرهنگىاش بپردازیم. او را باید یکی از شاعران برجسته مسیحی روزگار ما دانست که در ژرفای شعر متعهدش، میتوانیم پیوندهایی را بین اندیشههای مسیحی و ارزشهای شیعی شاهد باشیم.
او از شعراى (به اصطلاح من) «ولایى و «اهلبیتى به شمار مىرود که اشعار بسیار زیبا و فاخرى در ثنا و مدح اهل بیت (ع) سروده است. الهاشم همچنین نوشتههای متعددی نیز به نثر در ستایش اهل بیت پیامبر اکرم دارد و در مقالات و نوشتههای مختلفی درباره معارف بهجا مانده از آنها سخن گفتهاست که از آن میان، قصیده «ذکری اهل البیت{ع} درباره واقعه کربلا و حضرت زینب(س) از شهرت خاصی برخوردار است.
یکی از آثار منتشر شده از او مجموعه «علویات است که در برگیرنده اشعاری از او درباره امیر مومنان و حادثه کربلاست. الهاشم همچنین با سرودن غدیریهای، هنرمندانه، ماجرای غدیر خم و بیعت مردم با حضرت علی(ع) را به تصویر کشیده است.
نام الهاشم با نام حضرت علی (ع) عجین شده است؛ خود او در اینباره میگوید: «من که از دوران تحصیل تاکنون بیش از هزار بار قرآن را تلاوت کرده و از کودکی و نوجوانی شیفته امام علی(ع) بودهام و نهجالبلاغه را بارها خواندهام، هنوز پس از سالها مطالعه نمیتوانم ادعا کنم تمام ابعاد این شخصیت عظیم را دریافتهام؛ وی درباره شخصیت علی (ع) اینگونه سروده است:
مَن تعرّف إلى شخصیّة الإمام علیً استهوَتْه
و مَنِ استهوته أثّرت فیه
و مَن أثّرت فیه اقتدى بها
و مَن اقتدى بها أصلح نفسه
و مَن أصلح نفسه تصالح مع الآخرین!؛
یعنی:
هرکس با شخصیت امام علی (ع) آشنا شود، مجذوب او میشود
و هرکس مجذوبش شد، از او تأثیر میپذیرد
و هرکس متأثر شد در پیاش میرود
و هرکس در پىاش رفت، خود را اصلاح مىکند
و هرکس خود را اصلاح کرد، با دیگران نیز از در آشتى در مىآید...
او تاکید میکند: البته شاید کسانی که امام را نشناسند یا نمیخواهند او را بشناسند، ما را متهم کنند که در وصف ایشان مبالغه میکنیم؛ بهترین پاسخ به این افراد این است که آنها را به آشنایی با شخصیت آن حضرت دعوت کنیم تا از شخصیت تاثیرگذار او درس زندگی و مجاهدت بیاموزند.
الهاشم در پایان مىافزاید:
نَحنُ ما زلنا عن عصره متخلّفین
و هو متقدم علینا فی عصرنا
و على الفلاسفة والإنسانیّین والمصلحین والصالحین
نحن، عنه متخلّفون
بحضارتنا وإنسانیّتنا، وعدالتنا وسیاستنا، وثقافتنا وأدائنا وأدیاننا
أیُّ نظام عالمی جدید یدعو إلیه النظامیّون المتجدّدون
إلاّ ذاک الذی یصنّع النفس الإنسانیة سلعةً مادیّة
ویسخّر طاقات الإنسان لأغراض النظام ؟
ما همچنان از جهانبینی او عقب ماندهایم
در مقابل، او از ما و فیلسوفان، انسانشناسان، مصلحان و صالحان جهان امروز پیشی گرفته است.
ما در بینش تمدنی، انسانی، عدالتمداری، نگرش سیاسی، فرهنگی، رفتاری و دینی از او عقب ماندهایم.
بهراستی آن سیستم جهانی جدید که کارکردگرایان نوگرا خواستار برپایی آناند چگونه است؟ آیا جز این است که نفس بشر را به ابزار تبدیل میکند و تمام ظرفیت انسان را در خدمت اهداف سیستم حکومتی در میآورد؟
جوزف الهاشم، سخت شیفته نهجالبلاغه مولاست و بر این باور است که: «نهجالبلاغه اقیانوسی است که هربار فکر میکنی به عمقش رسیدهای اما باز وقتی دوباره به سراغش میروی چیزهای تازه کشف میکنی!
استاد ادامه مىدهد:
و مَن قرأ «نهج البلاغة أُعجِب بعلیّ
و مَن أُعجب به أَحبَّه
و مَن أحبَّه تقرّب منه
و مَن تقرّب منه التقى معه
و مَن التقى معه تلاقى مع سائر الأدیان و الناس.
و هرکس نهج البلاغه را بخواند، شیفته علی میشود
و هرکس شیفتهاش شد، دوستدارش میشود
و هرکس دوستش داشت به او نزدیک میشود
و هرکس به او نزدیک شد او را مییابد
و هرکس او را یافت، سایر ادیان و مردمان را مىیابد!
الهاشم، ابیاتى طولانى و بسیار زیبا و پُرمغز به مناسبت عید غدیر خم در وصف حضرت علی (ع) دارد که در آن به تفصیل به ذکر فضایل، تاریخ و چگونگى تولد، اخلاق، منش، زهد، تقوى، عبادات، دانش و سیر جهادى آن امام همام پرداخته و در آن به این موضع که ذریهاش از لحاظ هاشمی بودن به امام علی (ع) بازمیگردد، مباهات ورزیده است؛ در بخشى از مطلع این شعر چنین آمده است:
نِعْمَ العلیُّ، و نعمَ الاسمُ و اللقبُ
یا منْ بهِ یشرئبُّ الأصلُ و النسَبُ
الباذخانِ: جَناحُ الشمس ظِلُّهما
و الهاشمیّان: أمُّ حرّةٌ و أَبُ
لا قبلُ، لا بعدُ، فی \\بیت الحرام\\، شَدَا
طِفلُ، ولا اعتزَّ إلاَّ باسْمِهِ رجَبُ
یومَ الفسادُ طغى، و الکُفْرُ منتشرٌ
و غطْرسَ الشِرْکُ، و الأوثانُ تنتصبُ
أَللهُ کرَّمهُ، لا للسجود لها
و لا بمکّة أصنامٌ و لا نُصُبُ
منذورةٌ نفسهُ للهِ، ما سجَدَتْ
إلاّ لربّکَ هامٌ، وانطَوْتْ رُکَب
***
هو الإمامُ، فتى الإسلام توأَمُهُ
منذُ الولادة، أینَ الشکُّ و الرِیَبُ؟
تلقَّفَ الدینَ سبّاقاً یؤرّجُهُ
صدرُ النبی، و بَوْحَ الوحیِ یکتسبُ
عشیرٌه، و رفیق الدرب، کاتُبه
فیالحرب والسلم، فهو الساطعُ الشُهُبُ ...
یعنى:
چه سزاوار است علی؛ خوشا چنین نام و چنین لقبی
با نام او شکوه مییابد خاندان و هر اصل ونسبی
اصل و نسب دارد ارجمند که بر تابندگی خورشید سایه فکنده
اصل و نسبی هاشمی؛ از پدر و مادری آزاده
از ازل تا ابد، کسی به کرامتی که در بیت الحرام نائل شد، دست نیافت
و ماه رجب به نام هیچ کس به جز نام او، مباهات نکرد
آنگاه که فساد طغیان کرد و کفر همهگیر
و شرک لجام گسیخه و بتها مقدس بود؛
خداوند او را کرامت بخشید نه به دلیل سجده کردن
پس از آن، دگر نه بت در مکه باقی ماند و نه سنگهای مورد پرستش
***
جانش وقف خدا بود و جز برای او سر به سجده ننهاد و زانو خم نکرد
اوست امامی واقعی؛ امامی که از بدو تولد جوانمردی با او معنا شد و در این نه جای شک است و نه تردید پیشگام در پذیرش دین (اسلام)؛
دینی که پیامبر بوی خوشش را نشر داد و وحی الهی در سینه وی نهاد
همدم پیامبر، یار و یاور او، نویسنده وحی، در جنگ و صلح؛
اوست که بسان ستارگان در تارک آسمانها می درخشد
الهاشم، با عشقى پایانناپذیر از حسین بن على (ع) ـ هدایتگر سوم پس از رسول خاتم ـ سروده و همچنین در قصیدهای پر شور با نام «ذکری أهل البیت از زینب کبری (س) و واقعه کربلا سخن گفتهاست؛ متن زیر ترجمه گزیدهای از این سروده است:
ای دختر اسلام!
از قلم مپرس!
که اگر بخواهد از اهلبیت سخن بگوید چون زبانم به نغمه در میآید!
من «هاشمی هستم و از آن خاندان،
و خون آن خاندان در رگهایم جاری است که خداوند طهارتشان بخشید
و تاج وحی بر سرشان نهاد و با «یذُهبالرجس عصمتشان را با قرآن گره زد
دختران پیامبر از مصیبتشان بر سر و سینه میزدند و مینالیدند
و آنگاه که زخمهای پیاپی بر حسین فرود آمد
نالههای زینب برخاست
هفتاد زخم بر او زدند اما کینهشان تمام نشد
و هفتاد سر از بدن جدا کردند اما مستی گمراهیشان قرار نیافت
ای ننگ بر نیزهای که سر حسین بر آن برخاست و ارکان امت خود را تا قیامت برافراشت!
نه! تو فقط امام شیعیان خود نبودی! تو پیشوای تمامی انسانها هستی که در زمین، جایگاه مؤمنان را عزت دادی!
ای مردم! به نسبت پیشوای خود صعود میکنید و هر که به راه اهلبیت رَوَد سود میکند! به راهشان در دنیا و آخرت متوسل شوید و هدایت یابید که هرگز حق با غیر ایشان بر پا نمیشود!
الهاشم، قصیدهای زیبا نیز در رثای امام سجاد(ع) دارد که آن را با حضور در کربلا و آستان مقدس حسینی، و شرکت در نخستین جشنواره بینالمللی «تراتیل سجادیه که در سال 1393 برگزار شده بود، قرائت کرد و مورد تمجید و ستایش حاضران قرار گرفت.
کتاب علویات، مجموعهای از آثار او درباره اهلبیت و مراثی کربلاست. او در بخشی از این کتاب خطاب به سیدالشهدا علیهالسلام چنین میسراید:
چون شرک و فساد عالم را فراگرفت، خداوند اهلبیت را برای مغفرت بندگان برانگیخت تا چون مشعلی حق را در میان امتها نشر دهند. اگر شما نبودید هیچ پرچم الهی برافراشته نمیشد. تو تنها امام شیعیان خود نیستی بلکه پیشوای همه خلایق و بندگانی که جایگاه ایمان را در زمین بر فراز بردی.
الهاشم، کوشیده است همواره آزاد اندیش و عدالتخواه باشد. آزاداندیشی عملی او زمانی بروز کرد که در سال ۱۹۸۸ موضعی تاریخی در محکومیت قتل عام حلبچه از سوی رژیم صدام اتخاذ کرد ـ هنگامی که سرپرستی وزارت بهداشت لبنان را برعهده داشت و اتخاذ چنین موضعی در آن شرایط خفقان حاکم بر منطقه، بسیار مهم، قابل توجه و در عین حال خطرناک بود.
این نویسنده و شاعر مسیحی در طول دهههای گذشته بارها به عراق و سوریه سفر کرده و در جوار آرامگاههای مطهر ائمه و عتبات مقدسه به مناسبت اعیاد غدیر و عاشوراى حسینى و دیگر مناسبتهاى مذهبى شیعیان، به مرثیهخوانی پرداخته و با توانایی خاصی که در بیان دارد و شور و شعف و حماسهای که در کلام او موج میزند، مخاطبان شیعه را سخت تحت تأثیر خود قرار داده است.
الهاشم چندین بار هم نیز به ایران سفر و در همایشها و کنفرانسهای متعدد شرکت کرده و مورد تجلیل و تکریم هم قرار گرفتهاست. او آخرین بار برای شرکت در همایش «باران غدیر که توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار شد در ایران حضور یافت.
او دوستى و علاقه عاطفى فوقالعادهاى با امام موسى صدر داشته و امام موسی صدر تأثیر بزرگى بر آفرینشهاى ادبى ولائى الهاشم داشتهاست. چنین رابطه و نگاهی بود که باعث شد در اوج جنگ داخلى لبنان، الهاشم رویکرد آشتىجویانه و محبتآمیزى به مسلمانان داشته باشد. او این علاقه را آشکارا در مقاله بلند بالایى با عنوان «امامى که لبنان چشم انتظار اوست که به مناسبت آغاز بیست و نهمین سال ناپدید شدن امام موسى صدر نوشته بود، بیان کردهاست؛ الهاشم در بخشی از این مقاله ـ که پیشتر توسط جناب مهدى فرخیان به فارسی ترجمه شدهاست ـ مىنویسد:
دلیل این سخن بسیار روشن است؛ امام صدر به گونهای تربیت یافته بود که وجودش تبلور جریان تاریخی امامت بود؛ جریانی که سرآغازش روزی بود که پیامبر خدا، قرآن و عترتش را با یکدیگر پیوند داد: انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و اهلبیتی ... و هما لم یفترقا.
وقتی خصوصیات رهبری امام صدر را بررسی میکنیم، درمییابیم که تمامی ویژگیها و صفات امامت در ایشان جمع شده است؛ درست همانطور که در تفسیر ابن عربی ـ در تعریف رینالد نیکسون ـ آمده است؛ امامت از نور درخشان محمدی سرچشمه میگیرد. بر این اساس، میتوانیم بگوییم امام یعنی انسان کامل و شخصیتی که به درجات والای حقیقت انسانی رسیده است. هانری کوربن نیز در کتاب اسلام در ایران چنین تعریفی را از امامت ارایه میدهد.
شخصیت امام صدر، حماسهای بزرگ و بینظیر است که تمامی مفاهیم معنوی، انسانی، جهادی، اخلاقی و سیاسی را در برگرفته و چنانچه این میراث جاودان و رسالتهای آسمانی در شخصیتی جمع شود، به چنان صفای باطنی دست خواهد یافت که از زنگارها و خواستههای پلید نفسانی رهایی مییابد. آنگاه پلهپله نردبان کمال را میپیماید تا سرانجام به گوهر ذات الهی نزدیک شود و چنین کسی که به مرحله قرب خداوند رسید، میتواند معنای انسانیت انسان را درک کند.
از همینجا درمی یابیم که محور دعوت امام صدر، نیل به اهداف غایی انسانی است؛ انسانی که مظهری از مظاهر خداوند است. او اهداف والای انسانی را محور قرار داد تا انسان را از مادهپرستی، افسار گسیختگی غرایز و پرستش بتهای انسانی برهاند. او با پیریزی «حرکهالمحرومین برابر ستمها و طغیانها و سرکوبها ایستاد و در راه تحقق عدالت و مساوات جهاد کرد.
امام صدر به عنوان شخصیتی متعهد و ملتزم پا به عرصه گذاشت. تعهد و التزام او، همنوا با فقه اصیل اسلام در حرکت و تلاش برای نیل به همگرایی، همزیستی و برپایی یک تمدن انسانی پویا متجلی میشد.
گفتوگوی تمدنها، عنوانی همیشگی و باز، فراروی جنبشهای مختلف بشری با گرایشهای گوناگون بوده است؛ عنوانی که امروز با تأکید بیشتری به شکل یک استراتژی انسانی مطرح میشود. سرنوشت این حرکت از دو حال خارج نیست؛ یا در مسیر خود همچنان با چالشها و برخوردها مواجه میشود یا سرانجام به هدف نهایی خود خواهد رسید. چنین روزی انسانها، همانند خانوادهای پر مهر، در آغوش گرم پروردگار جای میگیرند و سرانجام، خیر و صلاح انسان و جهانیان محقق میشود.
این اندیشمند مسیحى با تشریح ابعاد و ویژگیهای رهبری موسی صدر و گره زدن این ویژگیها به اولیا و امام خمینى مىنویسد:
عظمت امام موسی صدر در شخصیت رهبری او نهفته است. شخصیتی که در دلهای دیگران راه مییافت و به سبب تواضع خالصانهاش، با ردای بزرگمنشی پوشانده شده بود؛ همان تواضعی که رهبران تاریخی بدان متمایز شدهاند. امام خود را خادم میهن مینامید و اظهار میداشت: اگر خداوند بخواهد، در خدمت لبنان خواهم ماند. امروز نیز یاران و پیروان امام به لبنان چنگ میزنند، کیان لبنان را حفظ و هر بلایی را از آن دور میکنند. امام خود را خادم ملت، مظلومان و محرومان میخواند. امام بارها عنوان کرده بود: «افتخار میکنم که خدمتگزار مجاهدان باشم.
این سخن مانند آن جملات معروفی است که از امام خمینی (ره) شنیدهایم؛ «من از خارج آمدهام تا به شما خدمت کنم، «من خدمتگزار شما هستم، «خمینی دستان تکتک شما را میبوسد و آحاد شما را رهبر خود میداند؛ این نوع کلمات آسمانی، جز از زبان پیامبران و جز از زبان انسانهای الهام گرفته از آنان، به گوش ملت نرسیدهاست. پیامبر خدا (ص) نیز خود را خدمتگزار امت مینامید. مسیح بر پاهای شاگردانش بوسه میزد. امیرالمؤمنین علی (ع) نیز ژرفای عواطف ملت را لمس و با آنان در ناگواریهای روزگار و سختیهای زندگی شرکت میکرد؛ بر همین مبنا بود که امام صدر با انگیزه نجات ملت و رهایی لبنان در هجومی تند علیه مسئولان اعلام کرد: «در یکی از مساجد بیروت تا سر حد مرگ به اعتکاف خواهم نشست و تا آخر عمر و در همه روزگار، بهعنوان جزئی از وجدان این سرزمین، در چهره حاکمان فریاد خواهم کشید، خواب را از چشمان آنان خواهم ربود و وجدان آنها را سرزنش خواهم کرد.
استاد الهاشم، آنگاه با سرودهاى طولانى و پر مغز امام موسى صدر را با این مطلع مورد خطاب قرار مىدهد:
ای امام! تو در جان و وجدان این ملتی جاودانهای
تو مایه نجات در این زمانهای که اخلاق پنهان و قانون شکست خورده است.
چه بسیارند مسئولانی که ندای عدل سر میدهند، اما خود ستمکارند!
چه بسیارند سیاستمدارانی که ندای حق سر میدهند، اما خود گمراهند!
چه بسیارند الذین یأمرون بالبر و ینسون انفسهم
چه بسیارند الذین تبدو البغضاء من افواهم و ما تخفی صدور هم اکبر!
چه بسیارند نویسندگان و صاحبان کیاستی که از اعمال صالح دم میزنند، اما خود از اشرارند!
چه بسیارند آنان که در سایهسار گنبدهای خداوند به سر میبرند، اما خود از فاسداناند!
آری! ای امام! تو برای همیشه روزگار در جان این ملت ماندگار خواهی بود.
ای امام! سرزمین لبنان چشم به راه توست. ما با تو زندگی میکنیم و در انتظار بازگشتت میمانیم.
منبع: ابنا