ریشه های عاشورا، عنوان درسواره و سخنرانی هایی است که در دهه اول محرم، برای ایرانیان مقیم خارج کشور ایراد شده است.
در این جلسات به تحلیل حادثه دهشتناک عاشورا و ریشه های آن حادثه پرداخته شده است .دراین تحلیل تاریخی، درس های مهم و کاربردی برای تربیت و سعادتمندی نسل امروز بیان شده است...
گزیده سخنرانی های استاد بسیطی با موضوع
"بررسی ریشه های واقعه عاشورا
قسمت یازدهم
چرا حسین ابن علی نمی تواند و نباید با یزید ابن معاویه بیعت کند؟ و عقل – این پیامبر درونی انسان – هم این حکم را تایید می کند.
اشاره کردیم که تمام خلفای ظالم به ظاهر با اساس اسلام و شهادت بر توحید و نبوت پیامبر مشکلی نداشتند. اما هدف یزید ابن معاویه از بیعت گرفتن با حسین ابن علی این بود که از امام حسین بیعت بگیرد و نوعی مشروعیت برای خلافت خود کسب کند، سلطنت خودش را رسما اعلام کند، پس از آن رسما اعلام کند این جمله را که در مجالس خصوصی و عمومی بارها اعلام کرده بود: " آرام نمی نشینم مگر آن که نام محمد و آیین محمد و فرهنگی که محمد با خود آورده را در قعر عمیقترین چاه ها دفن کنم و روی آن چاه را هم پر کنم و مردم را به دوران بت پرستی برگردانم. به لات و عزّی سوگند که من این کار را خواهم کرد."
ببینید مشکل کجا بود. دلیل این که حسین ابن علی با معاویه بیعت کرد ولی با یزید بیعت نکرد. چون معاویه به اسم دین و شهادتین حکومت می کرد. محتوای دین را زیر و رو کرد اما اصل دین را نمی خواست از جا بکند، چون توانایی اش را نداشت. چون سیاست داشت می دید که نمی تواند پس قصد این کار را هم نداشت. هدفش حکومت بود....
اما پسرش یزید از ابتدا به این قصد بر مسند خلافت نشست که از حسین ابن علی بیعت بگیرد و بعد در حضور امام حسین(ع) جدشان پیامبر اکرم را لجن مال کند، دروغگو معرفی کند و اعلام کند که نه وحی بود و نه خدایی هست. محمد دروغگویی بود که برای این که بر شما مردم عرب حکومت کند خودش را پیغمبر معرفی کرد و یک کتاب جعلی هم به نام قرآن آورد و گفت این کتاب هم از طرف خداست!
اگر امام حسین بیعت می کرد باید می نشست و در برابر این ادعاهای یزید سکوت می کرد و دم نمی زد. چون ائمه ما افراد دروغکویی نبودند که با قرارداد صلح ببندند اما عهد و پیمان خود را بشکنند!
بنابراین وقتی امام حسین داشت از مدینه خارج می شد هر قدر محمد حنفیه برادر امام اصرار کرد که حسین جان نرو! بمان و اگر می توانی با یزید کنار بیا، دلیل این مطلب را به طور شفاف در عبارتی بیان کرد.ایشان فرمود : اگر مثل منی با مثل یزیدی بیعت کند پس فاتحه اسلام را باید بخوانیم.
منظور امام تفکر یزید بود. هر کسی که بخواهد اصل و اسم اسلام را دفن کند..امام فرمود اگر با چنین خلیفه ای بیعت کنم و چنین خلیفه ای تثبیت شود " فعلی الاسلام سلام"
در حالی که امام حسین داشت این دوران را می گذراند یزید به خلاهت رسید و بیعت خواست. اگر بیعت نمی کرد کشته می شد بنابراین عقل حکم می کرد که جانش را بردارد و با خانواده اش آهسته از شهر خارج شد. به سمت مکه رفت برای این که از کانون فتنه دورشود. به این امید که در مکه و مراسم حج دست از سر او بردارند.
اما تروریستها از طرف یزید با نقشه اتاق فکر طبق برنامه به طرف مکه رفتند تا امام را در مکه ترور کنند.
امام حسین وارد مکه شد. طبیعتا اصحاب پیامبر و کسانی که ایشان را می شناختند اطراف ایشان جمع شدند و از ایشان درباره حوادث و اتفاقات و دلیل آمدن امام به مکه پرسیدند. امام حسین ماجرا را شرح داد و برای این که بیدارگری کنند و مردم دچار کج روی نشوند! باید برای مردم مشخص می شد یزید چه نیتی داشت.
تروریستهایی که مسئولیت از میان برداشتن امام را داشتند به مکه رسیدند.
بنابراین در حالی که همه در ایام ذیحجه آماده بستن احرام و مراسم حج می شدند، نا امنی برای امام حسین و خانواده اش به حدی زیاد شد که حجت خدا برای حفظ جانش از مکه خارج شد...
حرم را از حرم کردند بیرون
حسین ابن علی حرم امن الهی و کشتی نجات خداست. ولی مجبورشد به همراه زن و بچه اش از مکه خارج شود. عده ای نیز متوجه شدند و هم قسم شدند که در این مسیر حسین ابن علی را یاری کنند...
امام حسین فقط داشت مردم را بیدار می کرد، اما ناگهان وقتی از مکه خارج شدند چند کیسه بزرگ نامه به دست امام رسید. کیسه هایی که حاوی 18هزار عدد نامه از بزرگان و سران قبایل، سران طوایف منطقه عراق ، کوفه و بصره با امضای بزرگانشان بود..
در نامه ها به حسین ابن علی نوشته بودند :"ای حسین! به سمت ما بیا. ما هم چون تو با یزید بیعت نخواهیم کرد. اما پیشوا و رهبری می خواهیم که در این مسیر هدایتمان کند و بهتر از تو در میان امّت محمد کسی را نمی شناسیم! باغ های ما سبز و خرم است. رودها ونهرهای ما جاری و پرآب است. همه چیز برای این که تو به نزد ما بیایی آماده است. ما می خواهیم غفلتی را که پدرانمان در مورد پدر و برادرت در کوفه کردند جبران کنیم و تو را با جان و مال و آبرو و خانواده و ناموسمان حفظ می کنیم و نصرت و یاری دهیم. یا حسین! به سمت ما بیا و اگر به سمت ما نیایی در روز قیامت جلوی تو را در مقابل پیغمبر می گیریم و شکایت تو را به پیامبر می کنیم که ای رسول خدا! ما از نوه تو خواستیم که بیاید و در مقابل ظلم رهبری ما را به عهده بگیرد، اما حسین نیامد!"
امام با علم خود می داند که چه حوادثی رخ خواهد داد اما قرار نیست امام با علم الهی اش حرکت بکند، چون قرار است ما مردم هم امتحان خودمان را پس دهیم.
اگر امام حسین به سمت کوفه نمی رفت کسانی که نامه نوشتند در طول تاریخ می گفتند ما که نامه نوشتیم، حسین نیامد!
پس امام با خانواده و اصحاب و یارانش به سمت کوفه حرکت کرد. تعداد یارانشان در مکه هم زیاد شد.
در قسمت بعد نگاهی آموزنده به حوادث این دوران داریم.
منبع: mohammadfnd.org