ریشه های عاشورا، عنوان درسواره و سخنرانی هایی است که در دهه اول محرم، برای ایرانیان مقیم خارج کشور ایراد شده است.
در این جلسات به تحلیل حادثه دهشتناک عاشورا و ریشه های آن حادثه پرداخته شده است .دراین تحلیل تاریخی، درس های مهم و کاربردی برای تربیت و سعادتمندی نسل امروز بیان شده است...
گزیده سخنرانی های استاد بسیطی با موضوع
"بررسی ریشه های واقعه عاشورا"
قسمت دهم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا اباعبدالله
بعد از شهادت امام حسن مجتبی(ع) به دلیل صلح نامه ای که ایشان با معاویه بسته بود امام حسین (ع) نیز علیه معاویه هیچ تعدی نمی کرد
ائمه ما اگر در مقابل حاکمان ظالم یاری پیدا می کردند قیام می کردند و اگر یاری نمی یافتند مثل حضرت علی و امام حسن برای حفظ اصل دین یعنی وجود امام با همان حاکمان ظالم صلح می کردند یا بیعت می کردند. اما اگر صلح یا بیعت می کردند این طور نبود که تابع یا شبیه مکتب ماکیاوالیسم نبودند که هدف وسیله را توجیه می کند. و این طور هم نبود که اگر پس از مدتی اگر قدرت گرفتند علیه آن فردی که با او بیعت کرده اند قیام کنند!
این افتخار مکتب و دین ماست. امامان ما اهل خیانت و دروغ و تزویر نبودند. اهل زیر قول و قرار زدن هم نبودند.
بنابراین امام حسین هم طبق صلح نامه امام حسن با معاویه کاری نداشتند.
اما از مهم ترین مفاد صلح نامه امام حسن این بود که 1- معلویه حق ندارد برای خود جانشین مشخص کند و خلافت به امام حسن برمی گردد. و 2- مخصوصا در مورد یزید در صلح نامه تاکید شده بود که معاویه حق ندارد یزید را به عنوان خلیفه بعد از خود مشخص کند!
بنابراین معاویه نقشه را ادامه می دهد. ابتدا امام حسن را می کشد و بعد از شهادت امام حسن کم کم مردم را آماده می کند که یزید را جای خود بنشاند. او موفق می شود زمینه این کار را برای خیلی از افراد فراهم می کند و لی در مورد چند شخصیت مهم آن روزگار که سرلوحه ایشان حسین ابن علی است نمی تواند این زمینه را فراهم کند!
معاویه می داند که نه می شود با امام حسین وارد معامله شد نه صلاح است این کار را بکند.
خوشبختانه عمرش هم کفاف نداد که علیه امام حسین حرکتی بکند. معاویه می میرد و یزید که از قبل مقدمات خلافتش آماده شده بود سر کار می آید.
اما اتاق فکری که از زمان پیامبر مشغول نقشه و برنامه ریزی و اجرا است می داند تا حسین ابن علی با یزید بیعت نکند خلافت یزید دوامی ندارد. بنابراین به فکر می افتد.
یزید شخصا کودن تر از این است که این موضوع را تشخیص دهد و بخواهد به سراغ حسین ابن علی برود و بیعت بگیرد. اما اتاق فکر او را در فشار می گذارند.
بنابراین به فرماندار مدینه نامه می نویسد که همین امشب حسین ابن علی را دعوت کن یا از او برای من بیعت بگیر و یا سر او را به همراه پاسخ نامه برای من بفرست!
خوب دقت کنید: امام مظهر عقل است و ببینید چگونه تدبیر می کند؟
خبر به مدینه می رسد و والی مدینه امام را احضار می کند. امام هم عده ای از بنی هاشم را مطلع می کند و تاکید می کند که مسلح باشید و همراه من به دارالخلافه بیایید. امام است و بنی امیه را می شناسد.پس تدبیر عاقلانه می کند.
وقتی وارد مرکز حکومت مدینه می شود فرماندار مدینه که از یک جهت می خواهد هنوز فرماندار بماند و از جهت دیگر می داند که حسین ابن علی شوی بردار نیست و حسین کسی نیست که به همین سادگی سرش را بزند و برای یزید بفرستد.
برای همین صادقانه نامه یزید را نشان می دهد.
امام به او می گوید حالا می خواهی چه کنی؟
حاکم مدینه می گوید اگر بیعت کنی در امن و امانی! امام می گوید اگر بیعت نکنم چه؟ حاکم به متن نامه اشاره می کند و می گوید یزید دستور داده که سر از بدن شما جدا کنم.
امام حسین به حاکم مدینه می گوید از پنجره بیرون را نگاه کن.
به محض این که حاکم مدینه بیرون را نگاه می کند می فهمد نقشه شان باز هم نقش بر آب شد. چون عده ای مسلح همراه امام حسین هستند.
اما از آن جایی که امام حسین مظهر رحمت خداست برای این که این حاکم مورد فشار قرار نگیرد به حاکم می گوید به من مهلت بده. من دست زن و بچه ام را می گیرم و از شهر خارج می شوم تا تو هم اگر گرفتار شدی بهانه ای داشته باشی و بگویی حسین در شهر نبود که من از او بیعت بگیرم!
امام از نزد حاکم خارج شدند. خانواده امام حسین در اضطراب و اضطرار شدید شبانه هر آن چه را که می توانستند جمع کردند و به همراه عده کمی از شهر خارج شدند و به قصد انجام حج به سمت مکه حرکت کردند. عده ای هم در راه به امام ماحق شدند.
اما چرا اصولا امام حسین نباید با یزید ابن معاویه بیعت می کرد؟
مگر فرق معاویه با یزید چه بود؟
چرا ائمه بعدی ما با جکام ظالم و فاسد و فاجر زمان خودشان بیعت می کنند؟
دلیل بیعت نکردن حسین ابن علی با یزید چه بود؟
دقت کنید. نکته مهم و کلیدی این جاست. همه حاکمان زمان ائمه دیگر قبل و بعد از امام حسین (ع) از بنی امیه و بنی عباس و دیگران، برای حفظ و بقای سلطنت و حکومت خودشان بر مردم از اسلام و نام پیامبر استفاده ابزاری می کردند و هیچگاه علنا به جنگ خدا و قرآن و پیامبر نرفتند. هرچند آنها هم اعتقادی به خدا و پیامبر و قرآن و قبر و قیامت نداشتند، اما می دیدند با این وسیله می توانند پایه های حکومت خود را محکم کنند و مردم را هم همیشه در صحنه نگه دارند. پس به خوبی از دین استفاده ابزاری می کردند.
همان جمله ای که امام حسین در ظهر عاشورا به اصحاب خودشان فرمودند که دین برای مردم تنها لقلقه زبان و ابزار و وسیله است .
اما چرا حسین ابن علی نباید با کسی مثل یزید بیعت کند؟
در جلسه بعد به این سوال مهم پاسخ می دهیم.