امام موسی صدر به حق یکی از برجسته ترین متفکرین جهان اسلام است که تحقیق در اندیشه های او به سبب جایگاه و اهمیتی که به انسان داده است، می تواند راهگشای بسیاری از مشکلات انسان معاصر باشد. کتاب «سفر شهادت» مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر از سال ۴۷ تا ۵۷ است و ۱۶ سخنرانی درباره امام حسین(ع) از زوایای مختلف را در بر می گیرد.
به گفته مهندس مهدی فیروزان، داماد و خواهرزاده امام موسی صدر، انسان در تفکر امام موسی صدر محوری ترین و مرکزی ترین پدیده آفرینش است و امام موسی صدر به حادثه عاشورا نیز نگاهی انسانی دارد و آسیب دیدن انسانیت انسان، حقوق انسان، حقوق جامعه، حقوق طبیعت و از همه مهمتر کرامت انسان را پیش زمینه های حادثه عاشورا می داند.
فیروزان می گوید: امام موسی صدر، امام حسین(ع) را تا به امروز توسعه و گسترش داده و ماجرای امام حسین(ع) را عصری سازی کرده است. در روز عاشورا تمام رذایل انسانی ظهور پیدا می کند و تمام فضایل انسانی شکوفا می شود، بروز رذایل انسانی در مقابل ظهور فضایل انسانی یک نبرد ایجاد می کند و هر دو انسان هستند. امام موسی صدر به این حادثه که نگاه می کند، گریه می کند اما خود را به سطح گریه و نوحه خوانی محدود نمی کند. از دل واقعه عاشورا، جنگ برای عدالت استخراج می کند اما این چنین نیست که همه هدفشان جنگیدن باشد بلکه از دل واقعه عاشورا، قوانین انسانی را استخراج می کند و برای روزگار خود استفاده می نماید برای اینکه امام موسی صدر اعتقاد دارد که نسل ما ظرفیت بالایی برای عصری سازی دارد.
او به سه نوع دشمن امام حسین(ع) از نظر امام موسی صدر اشاره و بیان می کند: امام موسی صدر سه نوع دشمن برای امام حسین(ع) می شناسد. دشمنانی که جسم امام حسین(ع) را شهید کردند و با امام حسین(ع) و خاندان ایشان جنگیدند؛ امام حسین(ع) دشمنی این گروه را پایین ترین حد دشمنی می داند. گروه دوم دشمنان امام حسین(ع) را کسانی می داند که آثار امام حسین(ع) را محو کردند مثل کسانی که جاعلان احادیث بودند، حرم امام حسین(ع) را به آب بستند و تخریب کردند و یادگارها و احادیثی را که در طول تاریخ باقی مانده بوده را از بین بردند؛ اینان نسبت به گروه اول که با جسم امام حسین(ع) دشمنی داشتند، وحشی تر و خطرناک تر هستند. دشمنی سوم امام حسین(ع) را در گروهی می بینند که با فکر امام حسین(ع) دشمنی کردند و آن را دگرگون ساختند. به نظر امام موسی صدر دشمنان نوع سوم که اندیشه امام حسین(ع) را وارونه کردند، چهره معرفتی امام حسین(ع) را مخدوش کردند، امام حسین(ع) را در عزاداری محدود کردند، دشمن ترین افرادند.
متن گفت و گو با مهندس فیروزان را در ادامه می خوانید:
* امام موسی صدر در کتاب «سفر شهادت» به پیش زمینه های واقعه عاشورا اشاره می کند، از نظر ایشان چه دلایلی موجب شد واقعه دردناک کربلا رخ دهد؟ یا در واقع چه پیش زمینه هایی در شکل گیری این واقعه دخیل بود؟
آنچه برای امام موسی صدر بیشترین اهمیت را دارد «انسان» است. انسان بر همه چیز اصالت دارد بنابراین هرگاه امام موسی صدر به هر حادثه ای نگاه می کند، به انسان در آن حادثه نگاه می کند. معمولاً چهار نوع نگاه به عاشورا داریم، یک نگاه، عاطفی می باشد که سوگواری، مرثیه خوانی و غصه خوردن بر مصائب امام حسین(ع) و خاندان ایشان اصالت دارد که تقریباً در طول تاریخ با این نگاه و رویکرد آشنا هستیم. رویکرد دیگر حماسی است. شاید یک قرن تا یک قرن و نیم یا از زمان مشروطیت تا به امروز به دلیل اینکه تحولات منطقه و ایران بیشتر سیاسی شده و با توجه به حوادث منطقه عربی و اسلامی، شاهدیم که نسبت به حادثه عاشورا رویکردی حماسی و ظلم ستیزانه شکل گرفته و به دنبال این است که زمینه های قیام عاشورا را از دیدگاه عدالت و صلاح امت و از دیدگاه ظلم و عدل نگاه کند و از آن درس هایی بگیرد به همین دلیل در این ۱۰۰ سال اخیر می بینید که گفتمان عدل و ظلم، صلاح و فساد، عدالت و ظلم در مورد عاشورا مطرح می شود که نشان می دهد عاشورا صحنه جنگ، خون، شمشیر و رویارویی ظلم و عدل است.
در نگاه شاید کمرنگی که در طول این ۱۰۰ سال در حاشیه ظلم و عدل شکل گرفت و آهسته آهسته پر رنگ شد، نگاه انسانی به واقعه عاشوراست. در این نگاه و قرائت و رویکرد مفاهیمی چون کرامت انسان و تعریف زن و اخلاق او در واقعه عاشورا مورد توجه قرار می گیرد. این در حالی است که در رویکرد اول یعنی گفتمان مرثیه، نوحه و اندوه هیچ گاه به دنبال کشف مفاهیم زندگی انسان بر روی زمین و قوانین و مقررات اجتماعی نیستیم.
در گفتمان ظلم و عدل نیز به دنبال مفاهیمی مثل گفت وگو، حقوق طبیعت، تعامل و و نظایر آن نبوده اند، اما در گفتمان انسانی می شنوید که در واقعه عاشورا پای دشمن قطع می شود و امام حسین(ع) به یاران دستور می دهند که روغن بیاورید تا پای او را در روغن بگذاریم که رگ ها بسته شود و کشته نشود. در واقع در سرزمین کربلا و در پیشگاه امام حسین(ع)، دشمن هم شأنیت و حق حیات پیدا می کند چون «انسان» است.
امام حسین(ع) در مقابل دشمن هم امام است و طرف درگیر نیست و در واقع رویکرد امام، انسانی است که این «انسان بما هو انسان» است حتی اگر مقابل من قرار دارد، اما به عنوان مخلوق خدا و انسان، ارزش و احترامی دارد که اگر دشمنی هم کرده تا جایی که می توانم باید با او سخن بگویم و جلوی کشته شدن او را بگیرم. لذا قطعاً بدانید همه کسانی که در واقعه عاشورا از طایفه یزید کشته شدند، خودشان مسبب کشته شدن خود شدند. اصحاب امام حسین(ع) بنای بر کشتن آنها را نداشتند و تعداد مجروحین آنها بسیار بیشتر از تعداد کشته شدگان است چون وقتی انقدر مجروح می شدند که از جنگ ناتوان می گردیدند، دیگر اصحاب امام حسین(ع) کاری با آنها نداشتند. به طور خلاصه این رویکرد و تعریف از جنگ و این نگاه به واقعه عاشورا یک نگاه انسان کامل به انسان است.
امام برای اصلاح انسان امام شده، حق دشمنی و طرف درگیر را ندارد. امام باید با تمام توان انسان مقابل خود را از مرگ و هلاکت و از سقوط نجات دهد. امام برای دشمن خود هم نگران است. دلش می سوزد. نمی خواهد دشمنش مورد غضب خداوند واقع شود. بنابراین رویکرد امام موسی صدر در شمار معدود رویکردهایی است که ما آن را رویکرد انسانی می دانیم.
از کتاب سفر شهادت که گوشه ای از آراء امام موسی صدر به عاشوراست و از درونِ آن قوانین مدنی استخراج می شود. شما از روز عاشورا می توانید قوانین دشمنی، محیط زیست، حقوق زن و مرد، نقش زن و گفت وگو را استخراج کنید. نگاه انسانی به واقعه عاشورا، نگاه تعداد معدودی از متفکرین است و امام موسی صدر نیز اینگونه به واقعه عاشورا نگاه می کند.
شما می پرسید چه پیش زمینه هایی حادثه عاشورا رقم را زد، زمینه هایی که انسانیت انسان، حقوق انسان، حقوق جامعه، حقوق طبیعت و از همه مهمتر کرامت انسان را آسیب زده است. امام حسین(ع) مجبور شدند حج را ترک کنند چون کرامت انسان و آینده انسان در حال آسیب دیدن است. چون بنیان هایی در حال تأسیس به نام اسلام بود که مخالف شأن و شرافت و کرامت انسان بود.
وقتی امام حسین(ع) می فرمایند که من خروج می کنم نه به دلیل اینکه به دنبال دنیا هستم یا قدرت می خواهم و یاغی هستم، بلکه من می خواهم اصلاح را در امت جدم ایجاد کنم، اصلاح برای امت یعنی «انسان» است. اگر بپذیریم که نگاه امام موسی صدر در کتاب «سفر شهادت»، یک نگاه انسانی به واقعه عاشوراست و چون در تمام احکام امام موسی صدر همیشه «انسان» مهم تر از مابقی پدیده ها بوده، می توانیم پیش بینی کنیم که آنچه امام موسی صدر از واقعه عاشورا دیدند و سخنرانی و بیان کردند یک نگاه انسانی است. اگر امام حسین(ع) در لحظه مقابله با دشمن به اصحاب بیان می کنند که خودتان را معرفی کنید و گفت وگو کنید و در روز عاشورا نیز امام حسین(ع) در قالب گفت وگو خود را به دشمن معرفی می کند، حضرت عباس(ع) را برای گفت وگو به سراغ عمر سعد می فرستد. قصد ایشان پیروزی در جنگ نیست بلکه قصد این است که آن انسان یعنی انسانی که در کنار امام حسین(ع) ایستاده نیز نجات پیدا کند. انسان مقابل امام حسین(ع) هم نجات پیدا کند.
امام حسین(ع) یک امام است و یک رهبر نیست که هر چه از طرف مقابله(دشمن) کشته شود به نفع حضرت باشد بلکه امام خواهان این است که حتی دشمن کشته نشود بلکه اصلاح گردد، چرا که امام قرار است دین را بر عرصه زمین تحقق ببخشد و در خدمت انسان است. امام در خدمت انسان کردن انسان است و در خدمت دنیا و قدرت نیست؛ اگر بپذیریم که ائمه آمده اند که دین را تحقق ببخشند و از دل طبیعت و آموزه دینی انسان تراز ملاقات و دیدار با خدا را ایجاد کنند و پرورش دهند، پس امام در خدمت انسان است. قرار است که تمام اعمال او برای شکل گیری انسان تراز خداوند باشد. بنابراین امام نتیجه اعمالش بُرد و باخت دنیا نیست نتیجه عمل او انسان سازی است.
نه جنگ در عمل امام اصالت دارد و نه صلح؛ نه درس دادن اصالت دارد نه سکوت کردن، نه نشستن حضرت امیر در خانه اصالت دارد که به عنوان یک درس برای امروز از آن استفاده کنیم، نه جنگ کردن ایشان در صفین و… اصالت دارد، برای امام، هدایت انسان مهم هست و اصالت دارد بنابراین می توان گفت که جنگ یا صلح، هر دو وسیله ای هستند برای اینکه انسان ساخته شود و دشمن به اردوگاه حقیقت بپیوندد و مسلمانان تعالی پیدا کنند و انسان باشند و اگر امام تشخیص بر جنگ دهند، باز به دلیل انسان سازی است.
* یکی از نکات مهم درخصوص واقعه عاشورا، هدف امام حسین(ع) از این حرکت بوده و هست، امام موسی صدر در کتاب سفر شهادت در تبیین اهداف امام حسین(ع) به چه نکات و اهدافی اشاره می کند؟ و در واقع هدف این حرکت را چه می داند؟
من مهم ترین عنصری که در جریان عاشورا می بینم، مساله گفت وگوست و اینکه امام حسین(ع) پرچم گفت وگو با دشمن را در دست گرفته است. امام حسین(ع) در هر منزلی به هر دلیل و بهانه ای با دشمن خود صحبت می کند و خطبه و پیام می دهد و در شب جنگ وقتی می خواهند امان بگیرند، حضرت عباس را به سوی دشمن می فرستند و حضرت عباس با دشمن گفت وگو می کند و پیش از اینکه بجنگد، خود را معرفی می کند.
امام حسین(ع) وقتی در مقابل جوان قرار می گیرد، براساس حساسیت های جوان یعنی ظلم و فساد یزید با او صحبت می کند، در مقابل پیرمردان و معمرین که قرار می گیرد در مورد نسب و پیامبر(ص) و اینکه از خانواده وحی است، می گوید یعنی هیچ گاه در تمام گفتارهای امام حسین(ع) در آن روزها، شما احساس نمی کنید که او آماده برای قدرت است، شما احساس می کنید که او آمده تا جایی که می شود جنگ را عقب بیاندازد و تا جایی که می شود با دشمن گفت وگو کند نه به دلیل اینکه لشکر ایشان کم تعداد است بلکه به دلیل اینکه انسان ها از قید یزید آزاد شوند و به کمال برسند.
* گویی امام صدر تلاش دارد که با درسآموزی از این واقعه، مسائل جامعه لبنان و شیعیان را حل کند به همین دلیل ایشان این واقعه سال ۶۱ ه.ق را به تاریخ پیوند میزند؛ در بیان یا حل مسایل لبنان آن زمان و جامعه شیعه چقدر موفق بودند و به چه دلیل پیوند این دو را ضروری و تأثیرگذار دانستند؟
بله دقیقاً امام موسی صدر این دو را به هم پیوند می زند. من احساس می کنم که نگاه امام موسی صدر به واقعه کربلا در قالب جلوگیری از آتش و جنگ است. سپس ایشان حوادث لبنان را می بیند که درست در همان سال ها جنگ داخلی وجود دارد، امام موسی صدر می گوید که من ۵۶ بار آتش بس ایجاد کردم که جنگ اتفاق نیفتد. امام موسی صدر در مقاله «شهادت چشمه جوشان تحول» نیز به جای پیروزی بحث تحول را مطرح می کند. آنان که حادثه کربلا را بزرگ می دارند باید همچون امام حسین(ع) همواره برای گفت وگو و آتش بس آماده باشند.
* در واقع امام موسی صدر نیاز آن زمان جامعه لبنان را گفت وگو و آتش بس می دانستند و هر دو نیاز را از دل واقعه عاشورا استخراج کردند.
بله دقیقاً. امام موسی صدر گفت وگو و آتش بس استخراج شده از جریان عاشورا را دستمایه می کند برای اینکه مشکل لبنان را حل کند. امام موسی صدر در کتاب سفر شهادت، عاشورا را از یک حادثه تاریخی نجات می دهد و آن را به زندگی امروز بسط می دهد یعنی اگر بگویید که کتاب سفر شهادت چه کار می کند من به شما عرض خواهم کرد که امام موسی صدر از یک حادثه غمناک تاریخی، انسانیت را استخراج می کند و ماجرای عاشورا و امام حسین(ع) را گسترش می دهد برای اینکه مسایل انسان امروز را حل کند.
وظیفه امام جنگ و صلح نیست، همه اینها وسایل امام است، وظیفه امام انسان سازی است و امام موسی صدر این وظیفه را برای خود نیز می بیند. امام موسی صدر، امام حسین(ع) را تا به امروز توسعه و گسترش داده و ماجرای امام حسین(ع) را عصری سازی کرده است. این تعبیری که برخی از متفکرین نیز دارند مبنی بر اینکه معاصریت یعنی شما از یک حادثه تاریخی برای امروز عصری سازی می کنید. امام موسی صدر در کتاب سفر شهادت می گوید که این حادثه تاریخی انقدر ظرفیت دارد که می توان برای امروز قانون و مقررات، اخلاقیات، اخلاق دشمنی و قوانین محیط زیست و ده ها موضوع حقوقی و اخلاقی و تربیتی از آن استخراج نمود.
در روز عاشورا تمام رذایل انسانی ظهور پیدا می کند و تمام فضایل انسانی شکوفا می شود، بروز رذایل انسانی در مقابل ظهور فضایل انسانی یک نبرد ایجاد می کند و هر دو انسان هستند. امام موسی صدر به این حادثه که نگاه می کند، گریه می کند اما خود را به سطح گریه و نوحه خوانی محدود نمی کند. از دل واقعه عاشورا، جنگ برای عدالت استخراج می کند اما این چنین نیست که همه هدفشان جنگیدن باشد و به حکومت اسلامی لبنان برسد بلکه از دل واقعه عاشورا، قوانین انسانی را استخراج می کند و برای روزگار خود استفاده می نماید برای اینکه امام موسی صدر اعتقاد دارد که نسل ما ظرفیت بالایی برای عصری سازی دارد. یعنی معاصریت و قدرت نسل برای پاسخ گفتن و تدوین مقررات مدنی امروز، و به نظر من سفر شهادت تک تک مقالاتش با این رویکرد تدوین شده که چگونه ماجرای عاشورا را امروزی کنیم، چگونه حضرت زینب(س) را برای زن امروز توسعه دهیم، چگونه دشمن را با ظرفیت های امروز به سوی انسانیت سوق دهیم و چگونه حق را توسعه دهیم. تجمیع همه این موارد در یک انسان تراز خداوند است که امام موسی صدر این انسان را با استفاده از ماجرای عاشورا معرفی کرده و انسانی معتدل و متعادل است و به همان میزان به سمت گفت وگو و صلح می رود که به وقت آن به سمت جنگ و مبارزه خواهد رفت. جنگ و صلح برای این انسان، هر دو وسیله هستند و هدف نیستند. گفت وگو برای او وسیله نیست بلکه اخلاق است.
* امام صدر در برخی از سخنرانیهای خود درباره واقعه عاشورا، دستهبندی معروفی از دشمنان حضرت سیدالشهدا به مخاطبان خود ارائه میکند. بر مبنای سخنان ایشان دشمنان امام حسین(ع) به چند دسته تقسیم می شوند و مهمترین و خطرناکترین دشمنان امام حسین(ع) کسانی هستند و چه ویژگی هایی دارند؟
امام موسی صدر سه نوع دشمن برای امام حسین(ع) می شناسد. دشمنانی که جسم امام حسین(ع) را شهید کردند و با امام حسین(ع) و خاندان ایشان جنگیدند؛ امام حسین(ع) دشمنی این گروه را پایین ترین حد دشمنی می داند. گروه دوم دشمنان امام حسین(ع) را کسانی می داند که آثار امام حسین(ع) را محو کردند مثل کسانی که جاعلان احادیث بودند، حرم امام حسین(ع) را به آب بستند و تخریب کردند و یادگارها و احادیثی را که در طول تاریخ باقی مانده بوده را از بین بردند؛ اینان نسبت به گروه اول که با جسم امام حسین(ع) دشمنی داشتند، وحشی تر و خطرناک تر هستند. دشمنی سوم امام حسین(ع) را در گروهی می بینند که با فکر امام حسین(ع) دشمنی کردند و آن را دگرگون ساختند.
امام حسین(ع) یک جسم و موج و یک اندیشه و عقل و منظومه فکری دارند. کدام خطرناک تر است؟ امام حسین(ع) را بکشید یا آثار امام حسین(ع) را از بین ببرید که هر کسی می دید به شناخت امام حسین(ع) دعوت می شد یا اینکه اندیشه امام حسین(ع) را از بین ببرید، طبیعتاً بدترین نوع دشمنی گروهی هستند که اندیشه امام حسین(ع) را از بین می برند یا این اندیشه را تقلب و دگرگون و وارونه می کنند. این گروه سوم در طول تاریخ و طبیعتاً هر دوره هم به شکلی بودند. بنابراین به نظر امام موسی صدر دشمنان نوع سوم که اندیشه امام حسین(ع) را وارونه کردند، چهره معرفتی امام حسین(ع) را مخدوش کردند امام حسین(ع) را در عزاداری محدود کردند، دشمن ترین افرادند. گریه ما برای نو کردن اندوه ها و کینه ها و میل به انتقام و خشم بر باطل است، اینها انگیزه ما برای گریه است. اگر اینها را در شما ایجاد نکند یعنی شما چهره امام حسین(ع) را مخدوش کردید. اگر گریه امام حسین(ع) در شما انگیزه به اصلاح خود را ندهد و شما را به فکر جبران ظلم های شخصی و عمومی نیاندازد و شما همان باشید که دیروز در مسند قدرت و قضاوت و ریاست اداره بودید، این گریه ارزشی ندارد. آدم ها در منصب های گوناگون در معرض خطا و ظلم هستند. اگر شما همان دیروزی باشید شما هم امام حسین(ع) را محدود کردید و از در روضه و مجلس امام حسین(ع) که بیرون آمدید تاریخ شما را نگاه می کند که چقدر متحول شدید، به میزانی که امام حسین(ع) را می شناسید رفتار شما باید متفاوت شود. شما به میزانی که امام حسین(ع) را می فهمید به حقیقت اسلام نزدیک می شوید. شما نمی توانید بگویید که من مسلمان هستم ولی وقتی یک غریبه به شما نگاه می کند می بیند که دروغ می گویید، ظلم می کنید، حق الناس به گردن دارید، محیط زیست را از بین می برید و در جهت افزایش سواد و علم کشور کاری نمی کنید، تلاشی برای رشد دانش عمومی نمی کنید.
* بنابراین از نظر امام موسی صدر سوگواری ها اگر چگونه باشند آسیب زاست و هدف اصلی از سوگواری امام حسین(ع) باید چه باشد و امروز چقدر این هدف محقق شده است؟
امام موسی صدر تأکید دارد که ببینید از دل گریه در مجلس سوگواری امام حسین(ع) چه خارج شده است، اگر در مجلس امام حسین(ع) گریه کردید و مواهب و فضایل را شنیدید و بیرون آمدید و دیدید که همان ظلم قبلی را می کنید و تلاشی برای اصلاح جمع نمی کنید، بدانید که امام حسین(ع) را نمی شناسید و جزو همان گروه اول هستید که رویکرد شما تنها غم و اندوه و مرثیه خوانی است و اگر دشمن نباشید، قطعا جزو کسانی هستید که اگر تاریخ به شما نگاه کند شما را کنار می گذارد و اگر لشکر نباشید، سیاه لشکر گروه سوم هستید.
* امام موسی صدر عنوان می کند که امام حسین به معرفی چهرۀ خود و دشمن پرداختند، از نظر ایشان امام حسین چه معرفی از خود داشتند و در این معرفی از چه شیوه و روشی استفاده کردند؟ در این معرفی پیر و جوان را در نظر می گرفتند و چه تعریفی برای هر یک داشتند؟
امام حسین(ع) همه جا بیان کرده که گفت وگو را اولویت قرار داده است. به سن افراد و جوانان نگاه می کرد و رویاها و آرمان های او در نظر می گرفت و با همان رویاها برای او صحبت می کرد، به عنوان مثال اگر به دنبال تحصیل علم هستید، پاسخ امام به شما باید علم باشد و نباید راه یافتن پول باشد. بنابراین امام به قدر عقول مردم و براساس رویاهای مردم با آنان صحبت می کردند و به همین دلیل راه بیان دشمنان و شناختن دشمنان و تبیین دشمنان، گفت وگویی بود که امام حسین(ع) داشت. یکی از قوی ترین راه های آن زمان خطابه و سخنرانی بوده است، همین که امام با عمل خود از مکه خارج می شوند در واقع دارند بیان می کنند که اتفاقی در عالم در حال رخ دادن است. اینکه امام، حجی را که همواره اجداد ایشان به سمت آن آمدند را ترک می کند، نشان از وقوع یک اتفاق مهم است.
اگر امام حسین(ع) روز عاشورا شهید نمی شدند بالاخره چندین سال بعد به دلیلی یا بدون دلیل فوت می کردند، اما امام حسین(ع) کاری می کنند که مردم تا امروز سوال می کنند «چرا؟» اگر امام حسین(ع) در چهره هر کسی یک علامت سوال گذاشته باشند که این انسان آیا یزیدی، حسینی یا زینبی می باشد کار خود را کرده است!
* یکی از نتایج واقعه کربلا که امام موسی صدر به آن اشاره دارند «تربیت زنان قهرمان» است، که گویی به نقش کلیدی حضرت زینب(س) در واقعه کربلا اشاره دارد و نگاه نوعی به زن را مورد بررسی قرار می دهد، ایشان از حضرت زینب(س) و نقش زنان در واقعه مهم کربلا چه تصویری ارایه دادند و چرا حضرت زینب(س) را قهرمان این صحنه دانستند؟
اگر به من بگویید که از نظر امام موسی صدر، حضرت زینب(س) چه شخصیت و ویژگی هایی داشتند، من به شما خواهم گفت که حضرت زینب(س) زنی است همتراز امام به معنای دیگر؛ زینبی بودن یعنی مکمل مرد بودن، هم مردی است در مردستان و هم زنی است همتراز آن مرد.
در ماجرای عاشورا حرفی که امام موسی صدر می زنند، این است که حضرت زینب(س) مکمل حرکت امام حسین(ع) بود. با تمام کارهایی که می کنند، با خطبه ها، رهبری و مدیریتی که در بعدازظهر عاشورا می کنند، با جمع کردن اسرا و سوار کردن بر شتران، با آوردنشان در مجلس یزید، تمام طول این راه قبل از شهادت و اسارت تا پایان آن حضرت زینب(س) مانند امام حسین(ع) آن را تکمیل می کنند و باز هم انسانی است. در گفت وگوهای حضرت زینب(س) اصلاً کشته شدن و زاری از بابت کشته شدن نیست، «ما رأیت الا جمیلا؛ من همه چیز را زیبا دیدم» این خیلی حرف است و من فکر می کنم که هر کسی این را تفسیر کند نمی تواند به آن برسد. زینب(س) مکمل مردی است که قطب عالم امکان است و در آن لحظات او و جهان برای او می چرخد و این یعنی زینبی بودن.
ممکن است که مرد امروز چنین شخصیت و نقشی را برای زن امروز قائل نباشد، اما چطور ممکن است که زن امروز این جایگاه را برای خود قائل نباشد. من فکر می کنم که هم مرد و هم زن امروز خودشان را درست نشناختند و کسانی مثل امام موسی صدر تلاش می کنند که مرد و زن امروز از طریق حادثه عاشورا، با نقش، توانایی و ظرفیت خود آشنا شود و این کتاب شما را به عنوان یک زن، آشنا می کند که شما در خلقت چه دیده ای و با چه اهدافی و عملکردهایی هستید و اگر آن اندازه نیستید راه های جبران آن چیست که به این ظرفیت ها برسید.
* از نظر امام موسی صدر درسهایی که از عاشورا میتوان گرفت محدود به دوره زمانی یا دوره مکانی خاصی نمیشود. میتوان بر اساس سخنرانیها، مکتوبات و گفتارهای امام صدر آموزههای عاشورا را در نکات مختلفی دریافت. نتایج و پیامدهای قیام عاشورا از دیدگاه امام موسی صدر «شناخت دشمن زمان»، «ایستادگی و مقاومت در برابر ظلم و یاری مظلومان»، «قدم گذاشتن در مسیر اصلاحگری»، «تربیت زنان قهرمان» است. اصلاح گری از نظر ایشان چه ابعادی دارد و چگونه می توان در این مسیر قدم گذاشت؟
به امام حسین(ع) در مساله ظلم کمی توجه کنیم. امام موسی صدر یک تعریفی و اعتقاد و نظریه ای دارند و می گویند که ما انسان ها، هرکدام برای ساختن جامعه خودمان ضروری هستیم. جامعه ای نمی توان ساخت که از توانایی ها و استعدادهای شما به عنوان یک عضو جامعه محروم باشد. من به عنوان یک مدیر فرهنگی معتقدم همه ما در ساخت این جامعه داد و ستد داریم، من توانایی هایی به جامعه می دهم و جامعه توانایی ها و ظرفیت هایی داشته است که به من داده و من را تا به اینجا رسانده و از این به بعد هم ظرفیت هایی دارد که به من خواهد داد. به عنوان مثال شما سر یک گفت وگو را با من باز می کنید و من مجبور می شوم که یک شب مطلب بخوانم، اگر شما این چنین نمی کردید من هم مطالعه نمی کردم و با این حرف ها آشنا نمی شدم در واقع یک داد و ستدی بین اعضای جامعه در حال رخ دادن است. امام می گویند که هر عاملی که باعث شود این تعامل ضعیف یا اشتباه شود، این کار نادرست و گناه و اشتباه است. سپس مثال می زنند و می گویند که اگر شما دروغ گفتید، اولاً دروغی که می گویید غیر از اینکه در وجود شما یک اثر می گذارد، در واقع یک حقیقتی را تغییر می دهید و چیز دیگری می گویید، آدم هایی که در این جامعه با شما داد و ستد دارند از یک حقیقتی بهره مند نمی شوند و یک نادرستی را می شنوند و به این دلیل کار شما اشتباه است که جامعه ای را از دانستن حقیقتی محروم می کنید. یا اینکه مغرور باشید و غیبت کنید و مردم را از گرد خود دور می کنید، جامعه را از توانایی های دیگر خود دور می کنید و شما حق ندارید مردم را از آنچه که دارید دیگران را محروم کنید. شما حق ندارید آنچه به شما به عنوان یک خصلت و صفت خوب داده شده را به سبب یک صفت بد از خود دور کنید. تصور کنید که یک دکتر هستید، اما مغرورید، یک دکتر طبیب که قرار است مردم را معالجه کند اگر غرورش باعث شود که بیمار به سراغ او نیاید، این رابطه را ایجاد نکرده و در نتیجه شما مقصر هستید که غرورتان آنها را از شما دور کرده و آنها از توانایی بهداشتی که شما می توانستید ارایه دهید محروم شدند.
ظلم این تعامل و همکاری را برای یک جامعه یکپارچه که داد و ستد دائمی بین اجزا و اعضای آن، وجود دارد، مختل می کند. غیر از اینکه ظلم برای ظالم چه بدی هایی دارد و او را از حقیقت دور می کند و نعمت و خوبی را از او می گیرد، در ساحت اجتماعی این اتفاقات می افتد. بنابراین نگاه امام موسی صدر به هر رذیلت و خطایی و گناهی و ناهنجاری از این دیدگاه به نظر من معنای اجتماعی و انسانی پیدا می کند که شما حق ندارید دیگران را با ظلم، غرور، دروغ، غیبت و… از توانایی و دانش و تجربه خود محروم کنید. حق ندارید خود را منزوی کنید، به چه مناسبت شما در خانه یا کوه عبادت می کنید!؟ شما قرار نیست که یک گوشه ای عبادت کنید بلکه قرار است در میان جامعه باشید و دیگران از شما بهره مند باشند و شما از دانش و تجربه و معرفت و یافته های دیگران برخوردار شوید. من معتقدم همه باید این کلید دستمان باشد که ما حق نداریم دیگران را از خود محروم کنیم و هر چه باعث شود دیگران در تعامل دو طرفه با ما از ما دور شوند باید از جانب ما متوقف شود.
* محتوای کتاب سفر شهادت از چه طریقی جمع آوری شده است و چه مطالبی را در بر می گیرد؟ در جمع آوری آن چه کسانی مشارکت داشتند؟
«سفر شهادت» کتاب ارزشمندی است و موسسه فرهنگی، تحقیقاتی امام موسی صدر آن را منتشر کرده و ۲۵۷ صفحه متن است و نمایه ها و اعلامی که در پایان آمده، کتاب را ۲۶۴ صفحه می کند. این کتاب از حیث کتاب سازی و آماده سازی و صفحه بندی و امکان ارجاع بسیار خوب تدوین شده است. هر پاراگراف شماره ای دارد که در مجموعه این کتاب شامل ۴۳۷ پاراگراف است و شما راحت می توانید در ارجاعاتی که در کتاب آمده، مطالب مورد نظر را پیدا کنید.
این کتاب مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر از سال ۴۷ تا ۵۷ است و ۱۶ سخنرانی درباره امام حسین(ع) از زوایای مختلف را در بر می گیرد و به نظر من اساسی ترین نکته این کتاب این است که شما با مطالعه این کتاب احساس می کنید که امام موسی صدر، امام حسین(ع) را زندگی کرده است یعنی نگاه امام موسی صدر به امام حسین(ع) و واقعه عاشورا به ۱۰ روز اول محرم یا ۲۸ روزِ سفر امام حسین(ع) از ترک مکه تا ظهر عاشورا ختم نمی شود، امام موسی صدر تمام زندگی امام حسین(ع) را می شناسد نه اینکه تنها یک مقطعی را بشناسد.
ما عموماً از امام حسین(ع) حادثه روز عاشورا را می شناسیم، بسیار بیشتر بدانیم از زمان ترک مکه می دانیم و در مورد باقی امامان بسیار کمتر از امام حسین(ع) می دانیم، اما با خواندن کتاب «سفر شهادت» احساس می کنید که در حال شناخت امام حسین(ع) دیگری هستید بنابراین نکته اساسی که در نگاه امام موسی صدر وجود دارد این است که این نگاه تاریخی یا براساس روایات تاریخی و متون تاریخی نیست بلکه نگاهی انسانی به ماجرای امام حسین(ع) است.
* مطالب این کتاب چقدر معتبر است و می توان اطمینان حاصل کرد که این سخنان به طور قطع متعلق به امام موسی صدر است؟
تعلق مطالب این کتاب به امام موسی صدر قطعی است چرا که موسسه امام موسی صدر این مطالب را از میان نوارهای صوتی، سخنرانی های امام موسی صدر، دست نوشته های ایشان و همچنین اسنادی که در دفتر ایشان و مجلس اعلای شیعه وجود داشته، جمع آوری کرده است. تمام مطالب این کتاب با اشراف یک گروه محقق جمع آوری شده و بنابراین قطعاً مستند است.
* همانطور که اشاره کردید این کتاب مجموعه سخنرانی های امام موسی صدر از سال ۴۷ تا ۵۷ است و ۱۶ سخنرانی را در بر می گیرد، امام موسی صدر این سخنرانی ها را در کشور لبنان داشتند یا در کشورهای مختلف نیز به ایراد این سخنرانی ها پرداختند؟
عموم سخنرانی ها در لبنان و در خلال هشت سال است؛ همان هشت سالی که بیشترین تحولات و حوادث لبنان اتفاق می افتد، لبنان از یک سو گرفتار جنگ داخلی است و از سوی دیگر اسرائیل سرزمین لبنان را اشغال کرده و لذا این کشور در شرایط بحرانی است و امام موسی صدر در شرایط بحرانی لبنان به ایراد این سخنرانی ها می پردازد.
منبع: شفقنا