حکومت فاطمیان در آغاز در مراکش کنونی تاسیس شد. آنان پس از مدتی بر سراسر شمال افریقا و مصر و شام و یمن غلبه یافتند و نفوذ خود را تا حجاز گستراندند و بر بخشهایی از دریای مدیترانه حاکم شده و سیسیل را تصرف کردند.دوران طولانی حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال افریقا بخصوص کشور مصر انجامید.
اشاره
فاطمیان خاندانی که در سالهای ۲۹۷ تا ۵۶۷ قمری بر مناطق وسیعی از سرزمینهای غرب جهان اسلام فرمان میراندند و با عنوان عبیدیان نیز شناخته میشوند. فاطمیان، شیعیان اسماعیلی بودند و در رقابت با خلافت عباسی، خود را خلفای بر حق میدانستند. حکومت فاطمیان در آغاز در مراکش کنونی تاسیس شد. آنان پس از مدتی بر سراسر شمال افریقا و مصر و شام و یمن غلبه یافتند و نفوذ خود را تا حجاز گستراندند و بر بخشهایی از دریای مدیترانه حاکم شده و سیسیل را تصرف کردند.دوران طولانی حکومت فاطمیان به ترویج و تقویت مذهب تشیع در شمال افریقا بخصوص کشور مصر انجامید.
نسب
درباره نسب خلفای فاطمی اختلاف نظرها بسیار بوده است. عبیدالله المهدی خود را از نسل عبدالله پسر امام جعفر صادق(ع) میدانست در حالی که امامان اسماعیلی از نسل محمد بن اسماعیل، دیگر فرزند امام صادق، بودند. برای اصلاح اختلاف نسب خلفای فاطمی -فرزندان عبیدالله مهدی- با امامان پیشین اسماعیلی، بعدها برخی از فاطمیان مدعی شدند که خلیفه دوم فاطمی پسر عبیدالله نبود بلکه از نسل محمد بن اسماعیل بود. خلیفه دوم فاطمی محمد نام داشت و کنیهاش ابوالقاسم بود و به لقب القائم خوانده میشد. بعدها در زمان المعز خلیفه چهارم فاطمی، فاطمیان راه دیگری برای حل این مشکل برگزیدند، آنان اعلام کردند که عبیدالله مهدی از نسل محمد بن اسماعیل بوده و از روی تقیه خود را از نسل عبدالله افطح معرفی میکرده است و نسبش چنین بوده است: عبیدالله بن حسین بن احمد بن عبدالله بن محمد بن اسماعیل بن جعفر الصادق. بدین ترتیب فاطمیان مدعی شدند که نسبشان به محمد بن اسماعیل می رسد. [۱]
زمینهها و پیدایش
خلفای فاطمی نام لقب سال آغاز حکومت
عبید الله بن حسین عبیدالله المهدی ۲۹۷/ ۹۰۹
ابوالقاسم محمد قائم بامرالله ۳۲۲/ ۹۳۴
ابوطاهر اسماعیل منصور بالله ۳۳۴/۹۴۶
معد بن منصور معز لدین الله ۳۴۱/۹۳۱
ابومنصور نزار عزیز بالله ۳۶۵/
ابو علی منصور حاکم بالله (بامرالله) ۳۸۶/۹۹۶
ابوالحسن علی ظاهر لاعزاز دین الله ۴۱۱/ ۱۰۲۱
ابوتمیم معد مستنصر بالله ۴۲۷ /۱۰۳۶
ابوالقاسم احمد المستعلی بالله ۴۸۸ /۱۰۹۵
ابو علی منصور آمر باحکام الله ۴۹۵ /۱۱۰۱
ابوالمیمون عبدالمجید حافظ لدین الله ۵۲۴ /۱۱۲۹
ابو منصور اسماعیل ظافر بامرالله ۵۴۴ /۱۱۴۹
ابوالقاسم عیسی فائز بنصر الله ۵۴۹ /۱۱۵۴
ابو محمد عبدالله عاضد لدین الله ۵۶۶ /۱۱۷۰
ابوعبدالله شیعی داعی اسماعیلی در شمال افریقاحکومت فاطمیان، در مراکش کنونی واقع در شمال افریقا تاسیس شد و هسته اصلی نیروهای نظامی آن را قبایلی از بربرهای این مناطق تشکیل میدادند که به یکی از داعیان (تبلیغ کنندگان)اسماعیلی حسین بن احمد بن زکریا مشهور به ابوعبدالله شیعی به مذهب اسماعیلی گرویده بودند. ابو عبدالله شیعی که در اصل یمنی بود، در سال ۲۸۰ قمری به افریقیه سفر کرد تا به تبلیغ مذهب اسماعیلی در این دیار بپردازد. در آن سالها، یمن یکی از مراکز دعوت اسماعیلیان بود و رهبری این دعوت را ابن حوشب بر عهده داشت که مبلغان زیادی به نقاط دور و نزدیک سرزمینهای اسلامی میفرستاد.ابوعبدالله شیعی نیز به فرمان ابن حوشب به افریقیه رفت و توانست گروهی از قبایل کتامه را که خود بخشی از قبیله بزرگ صنهاجه به شمار میرفتند به کیش اسماعیلی درآورد.[۲]دعوت ابوعبدالله شیعی همزمان با سالهای زوال قدرت حکومت اغلبیان بود که از سال ۱۸۴ زیر نظر خلفای عباسی، قدرتی نیمه مستقل در مغرب تشکیل داده بودند. در سال ۲۹۷ قبیله کتامه به رهبری ابوعبدالله شیعی بر اغلبیان شوریدند و بر شهر مهم رقاده حاکم شدند. ابوعبدالله شیعی با غلبه بر اغلبیان به سوی غرب حرکت کرد و با شکست دادن حکومت بنی مدرار و رستمیان و غلبه بر شهر سجلماسه حکومت تازهای بنا کرد و عبیدالله مهدی را به مقام خلافت نشاند.[۳]
عبیدالله مهدی نخستین خلیفه فاطمی در مورد شخصیت عبیدالله المهدی نخستین خلیفه فاطمی اختلاف بسیار است. برخی وی را از نسل محمد بن اسماعیل بن جعفر میدانند و در مقابل برخی نسبت وی را به امام جعفر صادق (ع) کذب میشمرند.[۴] عبیدالله در پی ادعای امامت با مخالفت عوامل خلافت عباسی و سایر گروههای اسماعیلی از جمله قرامطه مواجه شد و مورد تعقیب آنان قرار گرفت.[۵] زکرویه بن مهرویه یکی از داعیان اسماعیلی در شام قیام کرد و مناطقی از شام را تصرف کرد و به دنبال دستگیری عبیدالله برآمد. بدین ترتیب عبیدالله از شام خارج شد و به فلسطین، مصر، طرابلس و سپس مغرب سفر کرد و در سجلماسه به دست حکومت بنی مدرار(۱۶۸-۳۶۶ق.) دستگیر و بازداشت شد.[۶] ابوعبدالله شیعی به سال ۲۹۶ به سجلماسه رسید و با شکست حاکم، عبیدالله مهدی را از حبس رهانیده و به خلافت گماشت و بدین ترتیب عبیدالله مهدی نخستین خلیفه فاطمیان شد.[نیازمند منبع]در زمان عبیدالله شهر مهدیه، که امروزه در تونس واقع شده، به عنوان مرکز حکومت فاطمیان ساخته شد. این شهر در شبه جزیرهای ساختهشد که تنها از یک سو به خشکی پیوسته بود و با دیواری مستحکم محافظت میشد. عبیدالله مهدی، اندکی بعد ابوعبدالله شیعی و برخی از سران قبیله کتامه را به قتل رساند و قدرت را به طور کامل از آن خود کرد.[۷]
فاطمیان در مغرب
دروازه شهر مهدیه واقع در تونس امروزی، نخستین شهری که فاطمیان ساختنددر دوران خلافت سه خلیفه نخست فاطمی یعنی عبیدالله المهدی(۲۹۷-۳۲۲)، القائم بامر الله(۳۲۲-۳۳۴)، المنصور بالله(۳۳۴-۳۴۱) و نیمی از خلافت معز لدین الله، بیشترین توجه خلفای فاطمی معطوف به تثبیت قدرت و سرکوب مخالفان داخلی و شورش قبایل و نیز کشورگشایی در غرب افریقا بود و قلمرو حکومت آنان محدود به افریقیه بود.از مهمترین شورشهایی که حکومت نوپای فاطمی با آن مواجه شد، شورش فردی از خوارج اباضی مذهب به نام ابایزید ملقب به صاحب الحمار بود که در زمان امارت دومین خلیفه فاطمی، قائم بامر الله، آغاز شد و تا زمان خلافت منصور بالله ادامه داشت. قیام این گروه تا حدی بالا گرفت که بر قیروان و رقاده و بسیاری از شهرهای زیر سلطه فاطمیان دست یافتند و شهر مهدیه را به سال ۳۳۳ قمری محاصره کردند و به نام عبدالرحمن اموی حاکم اندلس خطبه خواندند و فاطمیان تنها بعد از گذشت یک سال توانستند بر آنان غلبه کنند.[۸]در زمان خلیفه سوم فاطمی، معز الدین الله(۳۴۱-۳۶۵ق/۹۳۱-۹۷۵م.) بود که فاطمیان توانستند قدرت خود را در مغرب تثبیت کنند. فرمانده سپاه او که جوهر نام داشت، توانست بقایای خارجیان صفریه، بنی مدرار و ادریسیان را از شمال افریقا بیرون راند و بعد از سلطه کامل بر سرزمینهای غربی به سوی شرق و مصر حرکت کند. پیش از آن نیز فاطمیان تلاشهایی برای فتح مصر کرده بودند از جمله در زمان عبیدالله مهدی، بعد از غلبه بر بَرْقَه، مدتی اسکندریه را تصرف کردند اما موفق به غلبه بر مصر نشدند.[۹]در مصر، درگذشت کافور اخشیدی موجب آشفتگی امور شده بود و قحطی و هرج و مرج، از نظر اجتماعی به پیروزی فاطمیان و پذیرش انان از سوی مردم مصر کمک کرد. [۱۰] از این رو هنگامی که جوهر در سال ۳۵۸ قمری به فسطاط، پایتخت مصر، وارد شد، بزرگان مصر از او استقبال کردند.[۱۱] جوهر نیروهای خود را در محلی در نزدیکی فسطاط مستقر کرد که بعدها شهر قاهره المعزیه در آن بنا گردید. معز خلیفه فاطمی چهار سال بعد در سال ۳۶۲ق. به مصر رفت و در قاهره ساکن شد.[۱۲]
حدود گسترش خلافت فاطمیان
مرزهای غربی و شمالی هنگامی که معز قصد سفر به مصر کرد و بدین ترتیب پایتخت فاطمیان از مهدیه به قاهره انتقال یافت، بلکین بن زَیری، رئیس قوم صنهاجه را که از سردارانش بود، جانشین خود بر افریقیه و مغرب کرد و او را در قیروان بر تخت نشاند و به او لقب ابوالفتوح داد.[۱۳] بدین ترتیب حکومت بر مغرب، به خاندان بنی زَیری واگذار شد که کم کم بر قدرتشان افزودند و به استقلال بر مغرب حکومت کردند.[۱۴]در مرزهای شمالی، روابط فاطمیان با امویان اندلس (۱۳۸-۴۲۲)، بیشتر اوقات با کمشکش و دشمنی و رویارویی نظامی در نقاط مرزی افریقا و اندلس همراه بود. امویان از مخالفان داخلی فاطمی حمایت میکردند و آنان را در شورش علیه فاطمیان، حمایت میکردند و با امپراتوری بیزانس بر ضد فاطمیان همپیمان میشدند.[۱۵]فاطمیان در مرزهای شمالی خود همچنین با امپراتوری بیزانس روبرو بودند. فاطمیان که بر سیسیل حاکم بودند، در مرزهای این جزیره و سایر جزایر جنوب ایتالیا با بیزانس رویارویی نظامی داشتند. آنان در قسمتهای شمالی شام نیز با بیزانس درگیر بودند.[۱۶]
شام و عراق هدف نهایی فاطمیان برچیدن خلافت عباسی و سلطه بر سراسر جهان اسلام بود از این رو بیشترین توجه فاطمیان بعد از انتقال پاییتخت به مصر، مصروف کشور گشایی در سرزمینهای شرقی شد. کشورگشایی در شرق با تصرف مناطقی از شام به دست جوهر در دوره خلافت معز آغاز شد و در زمان خلفای بعدی ادامه یافت. جوهر بعد از غلبه بر مصر، یکی از سرداران خود به نام جعفر بن فلاح را به سوی شام فرستاد که توانست دمشق را به سال ۳۵۹ق. تصرف کرده و در آن به نام خلیفه المعز فاطمی خطبه بخواند.[۱۷] حلب که در دست حمدانیان بود مقاومت بیشتری کرد تا اینکه در سال ۴۰۷ در زمان خلافت حاکم بامر الله به دست فاطمیان افتاد. فاطمیان در شام و برخی مناطق شمال عراق حکومتهای محلی را به شکل دست نشانده ابقا کردند. کشمکش فاطمیان با حکومتهای محلی شام که گه گاه ادعای استقلال میکردند و نیز حکومت بیزانس که با برخی از این حکومتها اتحادهای موقتی تشکیل میداد، در سراسر دوران غلبه فاطمیان بر شام ادامه داشت.حکومتهای محلی عراق که شیعه بودند مانند عقیلیان(۳۷۹-۴۸۹)، که بر مناطقی از عراق و جزیره حاکم بودند، مزیدیان(۴۰۳-۵۴۵) که در حله حاکم بودند و مرداسیان(۴۷۲-۴۱۴) که بر شمال شام غلبه یافتند، اغلب در دورههایی سلطه فاطمیان را پذیرفتند و روابط دوستانهای با آنان برقرار کردند.همزمان که آل بویه در بغداد به روزگار ضعف و انحطاط خود نزدیک میشدند، فاطمیان مجال بیشتری برای خود نمایی در عراق و شام مییافتند. اوج قدرت فاطمیان در عراق زمانی بود که در هرج و مرج و کشمکش انتقال قدرت از آل بویه به سلجوقیان، بساسیری یکی از سرداران ترک خلیفه عباسی که در سال ۴۵۰ بر بغداد، غلبه یافت، حدود یک سال در این شهر، یعنی پاییتخت خلافت عباسی، خطبه به نام مستنصر بالله خلیفه فاطمی خواند و بدین ترتیب خلفای فاطمی را به آرزوی نابودی خلافت عباسی نزدیک کرد، هر چند این دوران چندان پایدار نبود و با غلبه سلجوقیان در سال ۴۵۱ بر بغداد پایان یافت.[۱۸]سلجوقیان که بر مذهب اهل سنت بودند خود را همچون ناجیان خلافت عباسی میشناساندند و دشمنی با فاطمیان شیعه و احیای مذهب سنی را از اصول کسب مشروعیت خود به شمار میآورند. سلجوقیان که دوران اوج قدرت خود را میگذراندند به سرعت بر شام نیز حاکم شدند و در سال ۴۷۱ دمشق را از فاطمیان گرفتند و حکومت فاطمیان را به مصر محدود کردند. آنان همچنین به نفوذ فاطمیان بر شرفای مکه و مدینه پایان دادند.[نیازمند منبع]
جزیره العرب : سلطه بر جزیره العرب که به واسطه وجود شهرهای مکه و مدینه، از اهمیت زیادی برای سلاطین مسلمان برخوردار بود از همان آغاز مورد توجه فاطمیان قرار گرفت. جوهر در سال ۳۵۹ قمری با ارسال هدایا و اموالی برای روسای شهرهای مکه و مدینه آنان را به خواندن خطبه به نام خلیفه فاطمی واداشت. از این تاریخ، نزاعی طولانی بین فاطمیان و عباسیان بر سر نفوذ بر مکه و مدینه درگرفت و امرای مکه و مدینه که حکومتی مستقل داشتند، گاهی به نام خلیفه فاطمی و گاهی به نام خلیفه عباسی خطبه میخواندند.[۱۹]در یمن دعوت اسماعیلی سابقهای طولانی مدت داشت اما سلطه سیاسی فاطمیان بر این سرزمین تا نیمه قرن پنجم که علی بن محمد صُلَیحی حکومتی در آن تشکیل داد و به نام خلیفه فاطمی خطبه خواند، به تاخیر افتاد. علی بن محمد که از داعیان فاطمی بود در سال ۴۳۹ در مناطق کوهستانی یمن شورش کرد و با برتری بر حکومتهای محلی یمن، در سال ۴۵۵ یمن را به طور کامل تصرف کرد.[۲۰] حکومت صلیحیان تا سال ۵۳۲ حدود یک قرن در یمن ادامه یافت و در این مدت ارتباط بسیار دوستانهای با فاطمیان مصر داشته و مورد حمایت فاطمیان بودند.[۲۱]
اختلافات داخلی و انحطاط
کشمکش اقوامی که از مشکلاتی که در طول مدت خلافت فاطمیان، برای آنان دردسر ساز و در طولانی مدت از عوامل ضعف این حکومت شد، اختلاف اقوام در قلمرو تحت سلطه آنان و بخصوص رقابت گروههای مختلف نظامی در به دست آوردن قدرت بود.[۲۲] فاطمیان در آغاز کار خود بر قدرت نظامی نیروهای قبیلهای بربر و بومی شمال افریقا و مغرب متکی بودند و سران سپاه فاطمیان را همین گروه تشکیل میدادند. بعد از اینکه فاطمیان در مصر مستقر شدند، با به کار گیری نیروهایی از اقوام دیگر برای کارهای نظامی از اتکای خود بر بربرها کاستند. معز خلیفه فاطمی بعد از ورود به مصر، گروهی از غلامان را از قومیتهای مختلف خریداری کرد و به عنوان نیروی تحت فرمان خود به کار گرفت. بعد از مدتی فامطیان به جنگجویان ترک و دیلم روی آوردند.[۲۳]تشکیل سپاه از اقوام مختلف در دورههای بعدی خلافت فاطمی ادامه یافت. بدین ترتیب نیروهای نظامی فاطمیان به گروههایی از نژادهای مختلف (بخصوص ترک و بربر) تقسیم شدند که برای به دست آوردن قدرت با یکدیگر رقابت میکردند. رقابتی که به کودتا و عزل بسیاری از وزرا و گاه شورش بر خلفا میانجامید.[۲۴] خلفا و مدعیان خلافت نیز برای غلبه بر رقبای خود از این دستهبندیها بهره میبردند و با یکی از این گروههای قومی برای غلبه بر گروه دیگر متحد میشدند.
کشمکش بر سر خلافت
جدایی نزاریان
نوشتار اصلی: نزاریان بعد از مرگ المستنصر خلیفه فاطمی، دوپارگی بزرگی در خلافت فاطمیان ایجاد شد. مستنصر پسر ارشدش نزار را به جانشینی خود منصوب کرده بود اما افضل پسر بدر الجمالی که وزیر بود و قدرت اصلی را در دست داشت، ابو القاسم احمد جوانترین فرزند مستنصر را برای خلافت مطرح کرد و توانست در قاهره برای وی بیعت گرفته و او را در سال ۴۸۷ با لقب المستعلی بالله بر خلافت بگمارد.[۲۵] نزار به اسکندریه فرار کرد و در آنجا با برخی از نیروهای مخالف وزیر، شورشی را علیه قاهره به راه انداخت که بعد از به دست آوردن پیروزیهایی، نافرجام ماند و در پی آن نزار دستگیر و زندانی شد.[۲۶] با اینکه دستگاه اسماعیلیان مصر، بیشتر اسماعیلیان سوریه و نیز همه اسماعیلیان یمن و پیروان آن در هند غربی، خلافت مستعلی را قبول کردند و او را به عنوان امام نهم فاطمی پذیرفتند، اسماعیلیان ایران که ریاستشان را حسن الصباح برعهده داشت و گروهی از اسماعیلیان سوریه، بر حق نزار برای خلافت تاکید کردند. بدین ترتیب اسماعیلیه به دو فرقه نزاریه و مستعلویه (منسوب به مستعلی) نقسیم شدند. بعدها نزاریان را با عنوان «الدعوه الجدیده» (دعوت جدید) نیز میشناختند که در مقابل مستعلویان که «الدعوه القدیمه»(دعوت قدیم) خوانده میشدند، قرار میگرفت.[۲۷]
جدایی طیبیان اتفاق مشابهی بعد از کشته شدن آمر خلیفه فاطمی در سال ۵۲۴، به دوپارگی دیگری در خلافت فاطمی منجر شد. آمر فرزندی نداشت و بعد از قتلش، پسر عمویش عبدالمجید به قدرت رسید. عبدالمجید در آغاز به عنوان نیابت و ولایتعهدی حکومت میکرد اما بعد از مدتی در سال ۵۲۶ او را به عنوان خلیفه، با لقب الحافظ لدین الله بر کار گماشتند و از سندی سخن گفتند که بر اساس آن، آمر پیش از مرگش خلافت را به پسر عمویش منتقل کرده بود چنان که پیامبر(ص) امامت را به پسرعمویش علی(ع) سپرده بود. بخش بزرگی از اسماعیلیان یمن، این ادعای عبدالمجید را نپذیرفتند. آنان معتقد بودن آمر فرزندی به نام طیب داشته است که چند ماه قبل از مرگ آمر به دنیا آمده و جانشین قانونی پدر است. پژوهشگران از وجود اسنادی خبر میدهند که ادعای وجود فرزند آمر را تایید میکند.[۲۸]
ضعف خلافت و سقوط در نیمه دوم خلافت فاطمیان، قدرت و نفوذ وزرا به تضعیف خلافت فاطمی انجامید. در این دوران وزرا امور خلافت را بر عهده گرفتند و افزون بر امر و نهی بر خلیفه، گاه با نصب خلیفه ناتوان به قدرت خود میافزودند. در این شرایط هنگامی که وزارت را فردی قوی بر عهده داشت اوضاع به شکل موقت سر و سامان مییافت و با از میان رفتن او درگیری برای تصاحب منصب وزارت، دربار فاطمیان را دچار کشمکشهای طولانی بر سر قدرت میکرد. بدر الجمالی از مشهورترین وزرای دوران فاطمیان است که در زمان مستنصر به وزارت رسید و بعد از یک دوره آشفتگی که طی آن در مدت ۹ سال ۴۰ وزیر به قدرت رسیدند و عزل شدند، برای مدت طولانی مقتدرانه وزارت کرد و اوضاع مصر را سر و سامان داد. بعد از او، پسرش افضل ۲۷ سال منصب وزارت را در دست داشت تا اینکه به فرمان آمر کشته شد. بعد از مرگ افضل بار دیگر تغییر مکرر وزرا و توطئههای درباریان و نظامیان برای به دست آوردن منصب وزارت از سر گرفته شد.از زمان خلافت حافظ، فاطمیان دچار ضعف و درگیریهای شدید داخلی شدند. در این زمان وزرا و حکام مناطق مختلف قیام میکردند و در نصب و برکناری خلفا نقش داشتند. در سال ۵۴۸ نورالدین زنگی، حاکم محلی شام، شیرکوه و صلاح الدین ایوبی را به مصر فرستاد. با ورود شیرکوه به قاهره، عاضد خلیفه وقت فاطمی او را وزیر خود کرد و بعد از مرگ شیرکوه صلاح الدین ایوبی وزیر شد. صلاح الدین ایوبی نهادهای خلافت فاطمی را تضعیف و تشیع را محدود کرد و علمای سنی را به قدرت رساند و سرانجام در محرم سال ۵۶۷ قمری در حالی که هنوز چند روزی به مرگ آخرین خلیفه فاطمی باقی مانده بود، صلاحالدین دستور داد در قاهره به نام خلیفه عباسی خطبه بخوانند.[۲۹]
سیاست مذهبی فاطمیان سیاست مذهبی فاطمیان، هر چند در دورههای مختلف حکومت طولانی آنان و متناسب با اندیشههای هر یک از خلفا، تغییرات زیادی داشت اما به طور کلی همراه با مدارا و تسامح بود. طبیعی است که فاطمیان اسماعیلی مذهب به گسترش تشیع در قلمرو حکومت خود میپرداختند و برای این مقصود از ایجاد نهادهای دینی و تبلیغی، رواج آیینهای شیعی و حمایت از علمای شیعه بهره میبردند و گاه نیز به ایجاد محدودیتهایی برای اهل سنت دست میزدند؛ اما در بیشتر دوره حکومت فاطمیان،اهل سنت آزادانه به زندگی و فعالیت دینی و اجتماعی خود مشغول بودند. هر یک از مذاهب قاضی خود را داشتند و قاضی القضات بسیاری از شهرها و منانق سنی مذهب بودند[۳۰] و در اجرای احکام بر اساس مذهب خود عمل میکردند. مجالس درس اهل سنت نیز به فعالیت خود ادامه میدادند.[۳۱] افزون بر اینها برخی از سنی مذهبان به مقامات بالای حکومتی رسیدند چنان که رضوان بن ولخشی در زمان خلافت الحافظ به وزارت رسید.
دوره مغرب
مسجد الحاکم در مصر
جامع الازهرفاطمیان با تشکیل حکومت سعی کردند به ترویج مذهب تشیع اسماعیلی در مناطق زیر سلطه خود بپردازند. در شهرهایی که آنان تصرف میکردند، خطبهخوانی به نام امامان شیعه آغاز میشد و عبارت حی علی خیر العمل به اذان اضافه و گاه جلساتی برای مناظره بین دو مذهب ایجاد میشد.سیاست مذهبی خلفای نخستین فاطمی در ترویج مذهب اسماعیلی با یکدیگر تفاوتهایی داشت. در دوران دو خلیفه نخست، عبیدالله المهدی و جانشین وی القائم، سیاست تغییر سریع مذهب با سختگیری بر سنی مذهبان و ایجاد محدودیت برای آنان پی گرفته شد که به مخالفت شدید اهل سنت انجامید. در این دوران علاوه بر جلساتی که برای تبلیغ مذهب اسماعیلی تشکیل میشد، محدودیتهایی برای فعالیت علمای مالکی که مذهب غالب در شمال افریقا بود، وضع شد و از جمله تدریس و تالیف و صدور فتوا بر اساس این مذهب ممنوع شد و بدگویی به خلفا و صحابه رواج یافت و اجرای مناسک خاص اهل سنت مانند نماز تراویح ممنوع شد.[۳۲] بنابر روایت برخی منابع در این دوران تعدادی از علمای مالکی به قتل رسیدند. چنین برخوردهایی منجر به اعتراض مخالفان و همکاری آنان با خوارج در شورشهای ضد فاطمی از جمله شورش ابو یزید شد.از زمان خلافت المنصور، سومین خلیفه فاطمی، سیاست مذهبی فاطمیان تغییر کرد و سیاست جلب اعتماد اهل سنت و ترویج مسالمتآمیز مذهب اسماعیلی در منطقه در پیش گرفته شد. این سیاست در دوره معز خلیفه مقتدر فاطمی نیز ادامه یافت. در این دوران در مناطقی که اهل سنت اکثریت بودند قاضیان مالکی مذهب بر کار گماشته شدند. هنگامی که مصر در سال ۳۵۸ فتح شد، قاضی ابو طاهر که سنی مذهب بود بر سمت خود ابقا شد.
دوره مصر:با ورود به مصر، سیاست مذهبی فاطمیان بر اساس آزاد گذاشتن غیر اسماعیلیان در اجرای شعائر خود و نیز ترویج تدریجی مناسک اسماعیلی ادامه یافت.[۳۳] با این حال مظاهر اندیشه و عمل اسماعیلی در مناطقی که فتح میشد به اجرا در میآمد. مانند خطبه خواندن به نام ائمه و تغییر در اذان یا اجرای مناسکی مانند مراسم خاک سپاری مطابق با عقیده شیعه.برگزاری آیین های شیعی: در این دوران فاطمیان از مناسبتهای شیعی نیز برای تبلیغ مذهب تشیع اسماعیلی استفاده میکردند.[۳۴]برگزاری مراسم عاشورا و عید غدیر و عید ولادت امامان و حضرت فاطمه(س) از جمله این موارد بود. نخستین بار مرازسم عزاداری برای عاشورا در سال ۳۶۳ در زمان خلافت معز لدین الله برگزار شد و زمان دیگر خلفا ادامه یافت. در روز عاشورا بازارها تعطیل میشد و مردم همراه با صاحب منصبان مانند وزیر، داعی و اشراف و قاضی بعد از عزاداری در جامع الازهر به سوی مشهد راس الحسین میرفتند و در آنجا به عزاداری و خواندن شعر و نوحه میپرداختند.[۳۵] در این روز همچنین مردم به مزار امامزادگان مانند کلثوم و سیده نفیسه میرفتند و در آنجا عزاداری میکردند.[۳۶] مراسم عزاداری همچنین در قصر خلفا و با حضور خلیفه نیز برگزار میشد.[۳۷]تدوین و تعلیم فقه اسماعیلی: در کنار برگزاری آیینهای شیعی، اقدامات فرهنگی بیشتری برای تثبیت آیین اسماعیلی صورت گرفت. تالیف کتب فقهی و تقویت جنبه فقهی مذهب اسماعیلی و تشکیل جلسات آموزشی با نام مجالس الحکمه برای نوآیینان اسماعیلی از جمله این اقدامات بود.در همین دوران بود که قاضی نعمان که خود سنی اسماعیلی شده بود، با حمایت معز به تدوین نظام فقهی اسماعیلی دست زد و کتابهای مهمی در این زمینه تالیف کرد و در جلسات عمومی در نمازهای جماعت به تعلیم فقه اسماعیلی به عموم مردم پرداخت. با این رویکرد فاطمیان به اتهاماتی که گرایشهای باطنی اسماعیلیه را شریعت گریز جلوه میداد، پاسخ گفتند و بر رعایت جنبه ظاهری دین تاکید کردند.[۳۸] در راستای دستیابی به همین هدف بود که فاطمیان به گسترش مراکز تعلیم اسماعیلی پرداختند و جامع الازهر را تاسیس کردند که فقهای بزرگ اسماعیلی در آن تدریس میکردند. دسترسی به تعلیمات دینی در الازهر برای همگان آزاد بود و در آن علوم باطنی کمتر مورد توجه بود.[۳۹]
خلافت الحاکم بالله و پیدایش دروزیان دوران خلافت حاکم بالله به دلیل سیاستهای تعصبآلود وی در ترویج مذهب اسماعیلی در تاریخ فاطمیان متمایز است. حاکم قوانین سختگیرانهای برای محدود کردن اهل ذمه و یهودیان و مسیحیان وضع کرد. او سیاستهای سختگیرانه را درباره اهل سنت نیز برقرار کرد. سب و لعن صحابه و خلفا را رواج داد و مخالفان مذهبی را آزار و شکنجه کرد.[۴۰]این سختگیری ها به گسترش مخالفتها دامن زد و به شورش اهل سنت به رهبری ابو رکوه ولید در سال ۳۶۹ انجامید.[۴۱] حاکم که در تاریخ فاطمیان به خلیفهای بیثبات با رفتارهای متناقض مشهور است، مدتی بعد سیاستهای سختگیرانه خود را محدود کرد و بار دیگری آزادی بیشتری به آنان داد. سیاستهای مذهبی سختگیرانه حاکم بالله از سوی جانشینانش ادامه نیافت.
نوشتار اصلی: دروزیان الحاکم بالله در سال ۴۱۱ ناپدید شد و سرنوشتش نامعلوم ماند. هنوز الحاکم ناپدید نشده بود که نظریه تازه ای بین گروهی از طرفدارانش ایجاد شد که به زبان حسن بن حیدرهالاخرم یکی از داعیان اسماعیلی بیان شد و آن حلول روح الهی در الحاکم بود. الاخرهم به سرعت از سوی مخالفان کشته شد و بعد از او حمزه بن علی بن احمد و بعد محمد بن اسماعیل درزی این اندیشه را پی گرفتند و از الوهیت الحاکم سخن راندند. درزی مورد تعقیب قرار گرفت و به شام گریخت و فرقه ای از اسماعیلیه را پی افکند که به دروزیه مشهور شدند.
دستگاه دعوت که وظیفه آموزش مذهب اسماعیلی و تبلیغ آن در مناطق مختلف را بر عهده داشت، در دوره خلافت فاطمیان ساختار منظمی یافت و فعالیتهای موثری داشت به طوری که مبلغان مذهب اسماعیلی در این دوران، توانستند در سرزمینهای دوردست نیز گروههایی از نوکیشان اسماعیلی پدید آوردند. رئیس سازمان دعوت معمولا بالاترین مرجع دینی فاطمیان و همان قاضی القضات بود که با عنوان باب یا باب الابواب و نیز داعی الدعات شناخته میشد. این فرد را امام انتخاب میکرد و او وظیفه انتخاب سایر داعیان را داشت.[۴۲]فاطمیان، جهان غیر اسماعیلی را به دوازده بخش با نام جزیره تقسیم کرده بودند و برای هر جزیره یک داعی بزرگ انتخاب میکردند که با عنوان حجت شناخته میشد. جزایر الارض عبارت بودند از سرزمینهای عرب، روم، صقالبه، نوب، خزر، هند، سند، زنج، حبش، چین، دیلم(ایران) و بربر. بعد از حجت در هر جزیره داعیانی قرار داشتند که بر اساس اهمیت و حدود اختیارات و وظایف به داعی بلاغ، داعی مطلق و داعی محدود تقسیم میشدند. داعیان نیز دستیارانی داشتند که به داعی مطلق و داعی محدود یا محصور تقسیم میشدند. این موضوع را باید در نظر داشت که این سازمان که با عنوان مراتب الدعوه شناخته میشود به طور کلی یک الگوی آرمانی بود که به طور کامل اجرا نمیشد و برخی از سلسله مراتب آن همیشه خالی بود.[۴۳]داعیان اسماعیلی به کمک دستیارانشان در مناطق مختلف و بین اقشار مختلف جامعه به دنبال افراد مستعد و کنجکاو میگشتند و آنان را با مذهب اسماعیلیه آشنا کرده و اگر فرد را راغب مییافتند طی مراحلی او را به کیش اسماعیلی در میآوردند. نوکیشان که با عنوان مستجیب خوانده میشدند، باید عهد پیمانی میبستند که اسرار دعوت را فاش نکنند.[۴۴]
تمدن عصر فاطمیان
توصیف ناصر خسرو از قصر سلطان فاطمی در قاهره«و قصر سلطان میان شهر قاهره است و همه حوالی آن گشاده، که هیچ عمارت بدان نپیوسته است. و مهندسان آن را مساحت کردهاند برابر شهرستان میافارقین است. و گرد بر گرد آن گشوده است و هر شب هزار مرد پاسبان این قصر باشند: پانصد سوار و پانصد پیاده که از نماز شام بوق و دهل و کاسه میزنند و گرد میگردند تا روز. و چون از بیرون شهر بنگرند قصر سلطان چون کوهی نماید، از بسیاری عمارات و ارتفاع آن، اما از شهر هیچ نتوان دید، که با روی آن عالی است. و گفتند که در این قصر دوازده هزار خادم اجری خواره است، و زنان و کنیزکان خود که داند، الّا آنکه گفتند سی هزار آدمی در آن قصر است و آن دوازده کوشک است. و این حرم را ده دروازه است بر روی زمین… و در زیر زمی دری است که سلطان سواره از آنجا بیرون رود. و از شهر بیرون قصری ساخته است که مخرج آن رهگذر در آن قصر است و آن رهگذر را همه سقف محکم زده اند، از حرم تا به کوشک. و دیوار کوشک از سنگ تراشیده ساخته اند، که گویی از یک پاره سنگ تراشیدهاند، و منظرها و ایوانهای عالی برآورده و از اندرون دهلیز دکّانها بسته.»
ناصر خسرو، سفرنامه، ص ۷۷عصر فاطمیان، از دورههای با شکوه تمدن اسلامی شناخته میشود. جز دورانهایی از بحران اقتصادی و خشکسالی، مصر عصر فاطمیان اقتصادی پر رونق و صنعت و تجارتی پیشرفته داشت. علاقه خلفای مصر به مظاهر شکوه و جلال، به توسعه هنرهای تزئینی و معماری یاری رساند. سفرنامه ناصرخسرو، حکیم و شاعر ایرانی که در عصر فاطمیان به مصر سفر کرد، یکی از منابع بسیار مهمی که شهرهای مصر را آبادان و زیبا توصیف کرده و از رونق بازارها و صنایع خبر داده و عظمت معماری قصرهای سلاطین مصر را در اثرش منعکس کرده است.
معماری و شهرسازی عصر فاطمیان، از دورههای برجسته تاریخ هنر اسلامی شناخته شده و مورد توجه هنر پژوهان قرار گرفته است. از میان آثار هنری به جا مانده از این زمان، آثار معماری در شناساندن هنر فاطمیان سهم بیشتری دارند و جامع الازهر و جامع الحاکم و جامع الاقمر از جمله مشهورترین نمونههای هنر معماری این عصر به شمار میروند.
هنر عصر فاطمیان، نقاشی بر سفال
هنر عصر فاطمیان، شیشهکاری ناصرخسرو که در زمان فاطمیان از قاهره دیدار کرد، شهر قاهره را همچون نمونهای درخشان از شهرسازی معرفی کرده و به رونق و آبادانی این شهر اشاره کرده است و تعداد زیادی کاروانسرا و گرمابه در آن است و خیابانها با باغچهها و درختها تزئین شده است. وی همچنین توصیف دقیقی از قصر باشکوه خلیفه به دست داده که شکوه معماری قصری را بازمیتاباند که به گفته وی،به وسعت شهری بوده و به دلیل بلندی بناها از مسافت طولانی و خارج از قاهره همچون کوهی به نظر میآمد و حتی بر سر بامهای عمارات آن نیز درخت کاشته و تفرجگاه ساخته بودند.[۴۵]
هنرها و صنایع گذشته از معماری، آثار به جا مانده از سایر هنرهای رایج مانند نقاشی، شیشهگری، سفالگری و کاشی کاری، منبت کاری، برنج کاری، و کاغذ سازی و غیره نشان دهنده رونق هنر و صنعت در دوران فاطمیان است. برخی از این هنرها در این دوران شاهد تغییرات و نوآوریهایی بودند که به ایجاد سبکهای جدید انجامید. از جمله این نوآوریها میتوان به ابداع شیوههای جدید در هنر شیشهکاری و بلور و سفال اشاره کرد.[۴۶]از جمله صنایعی که در زمان فاطمیان در مصر رواج زیادی یافت، پارچهبافی بود. برخی از شهرهای مصر مانند قاهره، تونه، تنیس و دمیاط از مهمترین مراکز صنعت پارچه بافی در روزگار خود به شمار میآمدند چنان که کیفیت منسوجات آنها زبانزد بود.استفاده از پارچههای گران قیمت تزئینی نزد خلفا و دولتمردان فاطمی رواج داشت و این پارچهها در کارگاههای مخصوصی بافته میشد از این رو تولید پارچههای تزئینی در مصر رواج یافت. در دربار قاهره خزانهای به نام خزانه الکسوه قرار داشت که انباری از لباسهای گوناگون مخصوص کارکنان دربار بود که در مناسبهای مختلف و متناسب با فصول مختلف بین آنان توزیع میشد.[۴۷]از جمله محصولات نساجی مصر میتوان به پارچههای کتانی که پارچه اختصاصی مصر بود، پارچههای عتابی و شوشتری که از جنس ابریشم بودند و نیز پارچه قلمونی که پارچهای براق و رنگی بود و با تابش نور آفتاب میدرخشید و رنگهای متنوع مییافت، اشاره کرد.[۴۸] دیباج، سقلاطون، شَرب، دبیقی از دیگر پارچههای رایج در مصر بودند.[۴۹] فاطمیان هر ساله پوشش کعبه را در مصر تهیه کرده و به مکه میفرستاند و توصیفی که از این پوشش در منابع آمده نشان دهنده پیشرفت این صنعت در مصر است.[۵۰] ناصر خسرو در گذر از شهر تنیس از پارچههایی سخن میگوید که تنها در این شهر تولید میشود و مخصوص سلاطین است و به کسی نمیفروشند. به گفته ناصر خسرو پارچه بافی در این شهر به قدری از پیشرفت رسیده بود که پادشاه روم از سلطان مصر درخواست کرده بود تا در عوض تسلیم صد شهر از مملکت خود، تنیس را به او دهد.[۵۱]
تجارت از مهمترین ارکان اقتصاد عصر فاطمیان، تجارت بود که رونق بسیاری داشت. مصر در دوران فاطمیان با نقاط مختلف جهان تجارت داشت. محصولات کشاورزی و کالاهای مصنوعی زیادی از هند و چین از طریق دریای سرخ به مصر میرسید. تجارت با اروپا از طریق دریای مدیترانه و جزائر جنوب ایتالیا رونق بسیار داشت. اروپاییان و حکومت بیزانس از خریداران پارچههای مصری بودند.[۵۲]فاطمیان با ایجاد اماکنی برای تجارت و استراحت مسافران و تاجران خارجی به رونق تجارت خارجی کمک کردند. از جمله این مراکز فندقها بودند که مخصوص اقامت تاجران خارجی بوند و از اتاقهای متعدد تشکیل شده بودند و انبار و حیاط داشتند و در سراسر مصر فراوان بودند.[۵۳]
علم و دانش : رونق علم و دانش از رهگذر گسترش نهادهای علمی، از دیگر ویژگیهای تمدنی دوران فاطمیان است. افزون بر جامع الازهر، در دوره فاطمیان مراکز علمی دیگری نیز ساخته شد. از جمله حاکم بامر الله در سال ۳۹۵ مرکزی را به نام دارالحکمه بنا کرد که دانشنمدان علوم مختلف در آن به آموزش پرداختند. قصر خلفا که با کتابخانههای بزرگ تجهیز شده بود نیز محل دانشمندان و برگزاری مجالس علمی و ادبی بود.در عصر فاطمیان، کتابخانهها نیز رونق بسیار یافت. کتابخانه قصر خلافت در قاهره به نام خزانه الکتب از مهمترین این کتابخانهها بود. منابع گوناگون، تعداد کتابهای این کتابخانه را از صد هزار تا یک میلیون جلد برشمردهاند و گفتهاند که در این کتابخانه تنها ۱۲۲۰ نسخه از کتاب تاریخ طبری موجود بود.[۵۴] دیگر کتابخانه بزرگ مصر کتابخانه متعلق به دارلحکمه بود که کتابخانه دارالعلم نام داشت.[۵۵] در دوران فاطمیان همچنین رصدخانههایی ساخته شد از جمله رصدخانه الحکامی که در زمان حاکم به امر الله تاسیس شد.هر چند مراکز علمی فاطمیان در اصل به تعلیم آیین اسماعیلی میپرداختند، به دلیل تسامح مذهبی شهرت بسیاری در جهان اسلام یافتند و دانشمندان اهل سنت نیز در آن به تعلیم پرداختند.[۵۶]
پانویس
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۲۳-۲۵؛ ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ۱۳۹۰ش، ص۳۵-۳۸
- ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۳۱.
- ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۴۸
- در این باره ن.ک به: ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۲۴
- دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۱۴۹.
- ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۳۹؛ دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۱۵۶
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۷-۶۸
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۷۵-۸۵؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۷، ص ۱۸-۲۳
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۶۸، ۷۱
- واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۴
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص ۱۰۲-۱۰۳
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۱۱؛ ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۸، ص۵۹۰
- ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص ۶۳
- معزی، تاریخ حمدانیان و فاطمیان، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۷
- واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۳۹
- معزی، تاریخ حمدانیان و فاطمیان، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۳-۲۳۵
- النجوم الزاهره، ج۴، ص ۳۳
- ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص ۶۴۰-۶۴۹؛ منظور الاجداد، شورش بساسیری و پی آمدهای آن برای شیعیان بغداد، ص ۹۵، ۹۹
- نک: جان احمدی و سامانی، «مناسبات فاطمیان با شرفای حجاز»، ص۶۳ به بعد
- ابن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۹، ص۶۱۵، ج۱۰، ص۳۰؛ مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۲، ص۲۲۲، ۲۶۸
- نک: جان احمدی، داعیان حکومت گر صلیحی در یمن، ص ۳۸-۴۳
- واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۷۹-۸۰
- ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۲۴۲
- ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۲۴۴-۲۴۵
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۱-۱۲
- مقریزی، اتعاظ الحنفاء، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۱۴
- دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۲۹۹-۳۰۰۳
- دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۰۴،۳۰۶؛ واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۹۴-۹۵
- دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ۱۳۸۶ش، ص۳۱۲
- واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۵۶
- رمضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۳۳
- چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۱؛ فضلی، «بازخوانی سیاست مذهبی فاطمیان در مغرب»، ص۳۵-۳۶.
- چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، ص۲۵
- بادکوبه هزاوه، «سیاستهای مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، ص۲۹-۳۲
- مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۲۹
- مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص ۳۲۲.
- مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۳۰
- واکر، پژوهشی در یکی از امپراتوریهای اسلامی، ۱۳۸۳ش، ص۴۱-۴۲
- چلونگر، «مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر»، ص۲۶
- النجوم الزاهره، ج۴، ص ۱۷۶-۱۷۸
- النجوم الزاهره، ج۴، ص ۱۷۹
- هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص ۷۳
- هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی و علمی آنان، ص ۷۵؛ بجنوردی، دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۸، ص ۶۹۲-۶۹۳
- هالم، فاطمیان و سنتهای تعلیمی وعلمی آنان، ص ۸۵؛ جان احمدی،ساخت، کارکرد و تحول نهاد دعوت فاطمیان مصر، ص۸۵
- ناصر خسرو، سفرنامه، ص۷۷، ۷۹
- امین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص ۳۲۱-۳۲۲، ۳۴۵-۳۴۷
- مقریزی، المواعظ و الاعتبار بذکر خطط و الآثار، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۲۹۲.
- وردی، فاطمیان و هنرهای زیبا، ص۲۰۰
- ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶
- امین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص ۳۳۳؛
- ناصر خسرو، سفرنامه، ص ۶۵
- رمضان، تاریخ مصر الاسلامیه، ۱۹۹۳م، ص۳۲۴-۳۲۵
- ماجد، تاریخ الخلافه الفاطمیه، ۲۰۱۱م، ص۱۹۶
- النجوم الزاهره، ج۴، ص ۱۰۱؛ ایوب، تاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۶۹؛ الامین، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، ص ۳۳۴
- ایوب، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، ص۱۷۰-۱۷۲ ناصری طاهری، فاطمیان در مصر، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۶-۱۲۷منابع ابن تغری بردی، یوسف، نجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، مصر، موسسه المصریه العامه، بیتا.
- ابن الاثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر للطباعه و النشر، ۱۳۸۵ق.
- الامین، حسن، دایره المعارف الاسلامیه الشیعیه، ج۱۶، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۲۰۰۲م.
- ایوب، ابراهیم، التاریخ الفاطمی الاجتماعی، لبنان، الشرکه العالمیه للکتب، ۱۹۹۷م.
- بادکوبه هزاوه، احمد، «سیاستهای مذهبی فاطمیان در مصر در دوره اقتدار»، در مجله مطالعات تاریخ فرهنگی، تهران، انجمن ایرانی تاریخ پژوهشنامه انجمن ایرانی تاریخ، شماره۳، پاییز ۱۳۸۹ش.
- چلونگر، محمدعلی، «مقایسه و تحلیل سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب و مصر تا پایان الظاهر»، مجله پژوهشهای تاریخی،اصفهان، دانشگاه اصفهان، شماره ۹، بهار ۱۳۹۰ش.
- دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران، فرزان روز، ۱۳۸۶ش.
- رمضان، عبدالعظیم (زیر نظر)، تاریخ مصر الاسلامیه، نویسندگان: سید اسماعیل کاشف، جمال الدین سرور، سعید عبدالفتاح عاشور، مصر، الهیئه المصریه لاعامه للکتاب، ۱۹۹۳م.
- روحی میرآبادی، علیرضا، مهدویت از دیدگاه اسماعیلیان و قرمطیان، فصلنامه تاریخ اسلام، شماره ۲۷، ۱۳۸۵ش.
- فضلی، زینب، «بازخوانی سیاستهای مذهبی فاطمیان در مغرب»، در مجله مطالعات اسلامی، مشهد، دانشگاه فردوسی، شماره ۸۸، بهار و تابستان ۱۳۹۱ش.
- جان احمدی، فاطمه و سامانی، سید محمود، «مناسبات فاطمیان با شرفای حجاز»، فصلنامه مطالعات تاریخ اسلام، شماره ۲۴، بهار ۱۳۹۴.
- ماجد، عبدالمنعم، تاریخ الخلافه الفاطمیه، عمان، دارالفکر ناشرون و موزعون، ۲۰۱۱م.
- مقریزی، احمد بن علی، إتّعاظ الحنفاء بأخبار الإئمه الفاطمیّین الخلفاء، قاهره، وزاره ا
منبع: پایگاه اعتقادی شیعه