اما انّ حمزه عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد. پیامبر اکرم(ص):
حمزه بن عبدالمطلب ملقب به «سیدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» کنیه او ابوعماره و ابویعلی است. مادرش هاله دختر «وهیب» و دخترعموی «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا صلی الله علیه و آله است. حضرت حمزه عموی پیامبر اسلام و برادر رضاعی او است؛ زیرا هر دو از پستان مادری بنام ثُوَیْبه شیر خوردهاند. حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود.
بنا به گفته مشهور مورخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذیرفته است. بنا به نقل ابن اثیر و گروهی از مورخان، چون حمزه سیدالشهدا ایمان خویش را اظهار کرد، سردمداران قریش فهمیدند که پیامبر از این پس نیرومند شده و اسلام دارای مدافع قوی گردیده است و با گرویدن وی به اسلام، از طرحها و نقشههای زیادی که علیه اسلام و مسلمین ترسیم کرده بودند منصرف شدند.
حضرت حمزه (ع) همزمان با هجرت رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه، هجرت نمود و در صف مهاجرینِ اولین قرار گرفت. او اولین فرمانده و پرچمدار اسلام است که از سوی رسول خدا در رأس گروهی از مسلمانان برای پاسخگویی به حمله مشرکان، به محلی بنام «سیف البحر» اعزام گردید.
در جنگهای متعدد دیگر مانند بدر و احد شرکت نمود و در بدر امتحان سختی را از سرگذراند و از سران قریش چند نفر، از جمله شیبه بن ربیعه و طُعَیمه بن عدی را به دست خود هلاک ساخت و در قتل یکی دیگر از مشرکان نامی؛ یعنی «عتبه بن ربیعه» با امیرمؤمنان علیه السلام شرکت جست. شجاعت حضرت حمزه در جنگها زبانزد خاص و عام و مورد تأیید دوست و دشمن است و لذا در جنگ بدر و اُحُد وی با هر دو دست و با دو شمشیر میجنگید. حضرت حمزه در میدان جنگ با نصب کردن «پرِ شترمرغی» به سینهاش از دیگر فرماندهان و جنگجویان مشخص و برجسته بود و به همین جهت در جنگ بدر یکی از سران دشمن پس از آن که به اسارت مسلمانان درآمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسید: این کیست؟ گفتند: حمزه بن عبدالمطلب. وی با تعجب گفت «ذلِکَ فَعَلَ بِنا الأفاعِیل» او بود که صفوف ما را تار و مار کرد و ما را به روز سیاه نشاند! حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از کشتن سی و یک تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نایل گردید.
فضائل حضرت حمزه (س) در روایات
شیخ صدوق از انس بن مالک نقل میکند که: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتیم. رسول الله، حمزه سیدالشهدا، جعفر ذوالجناحین، علی، فاطمه، حسن، حسین و مهدی علیهمالسلام. (امالی صدوق، مجلس هفتاد و دوم.)
در روایت دیگری، کلینی رحمه الله از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که: «جاءَ رَجلٌ اِلَی النبی صلی الله علیه و آله فقال یا رَسُول اللّه وُلِدَ لی غلامٌ فماذا اُسَمّیه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِلیّ؛ حَمْزه؛ شخصی محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: ای فرستاده خدا، فرزند ذکوری برایم متولد شده است، چه نامی بر وی نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار که محبوبترین نامها در نزد من است.» (کافی کتاب العقیقه باب الأسما والکنی.)
مرحوم صدوق رحمه الله در ضمن حدیثی از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل میکند: «و ما فی القیامه راکبٌ غَیرنا وَ نَحنُ أربعهٌ فَقام اِلَیه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم یا رسول اللّه؟ فقال: امّا أَنا فَعَلی البراق… و عَمّی حمزه بن عبدالمطلب اسداللّه و اسد رسوله سیدالشهدا عَلی ناقتی الغضباء… و أخی علیّ، عَلی ناقه من نوق الجنّه؛ در قیامت همه پیاده هستند به جز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض کرد: ای رسول خدا، آن چهار تن کدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود… و عمویم حمزه بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سیدشهدا بر شتر غضبای من سوار خواهد شد. و برادرم علی بر شتری از شتران بهشتی».(خصال باب الأربعه.)
در حدیث مفصلی که امیرمؤمنان علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده، آن حضرت، درباره حضرت حمزه میفرماید: «اما انّ حمزه عمی یُنَحّی جهنّم مِن مُحِبِّیه؛ همانا در قیامت عمویم حمزه جهنم را از دوستدارانش دور خواهد کرد». (تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام، ص ۱۷۶، چاپ ۱۳۱۴)
حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان در شورای شش نفری
عمر بن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شورای شش نفری، متشکل از امیرمؤمنان، عثمان بن عفان، طلحه، زبیر، عبدالرحمان عوف و سعد بن ابی وقاص محول نمود و دستور داد پس از مرگ وی این شش نفر در خانهای برای تعیین خلیفه جمع شوند و با وی بیعت کنند، به طوری که اگر چهار نفر با یکی از آنان بیعت کرد و تنها یک نفر امتناع ورزید، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع کرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمینه را طوری فراهم نمود که با عثمان بن عفان بیعت نمودند. در این جلسه امیرمؤمنان سخنانی ایراد کرد و خصوصیات خانوادهاش را برای اتمام حجت برشمرد تا این که فرمود: شما را به خدا سوگند میدهم آیا در میان شما به جز من کسی هست که عمویش سیدالشهدا باشد؟ گفتند: نه. «نشدتکم باللّه هَلْ فیکُم اَحَدٌ عَمُّهُ سیّدالشهداء غیری؟! قالوا: لا».(مشروح این سخنرانی در احتجاج طبرسی، ج ۱، صص ۱۸۸ـ۲۱۰ آمده است).
حضرت حمزه در احتجاج امیرمؤمنان علیه السلام با معاویه
امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ به نامهای از معاویه فرمودند: «مگر نمیبینی ـ نه این که بخواهم خبرت دهم بلکه به عنوان شکر و سپاسگزاری نعمت خداوند میگویم ـ جمعیتی از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشیدند و همه آنان مشمول فضل خداوند میباشند، اما هنگامی که شهید ما (حمزه) شربت شهادت نوشید به او گفته شد «سیدالشهدا» و رسول الله هنگام نماز بر وی (به جای پنج تکبیر) هفتاد تکبیر گفت… چگونه این دو خاندان با هم برابر است در حالی که پیامبر (محمد) از ما است و تکذیب کننده او (ابوجهل) از شما. اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف؛ یعنی ابوسفیان سرکرده و سامان دهنده احزاب برای جنگ با پیامبر از شما. دو سید و آقای جوانان بهشت (حسن و حسین) از مایند و کودکان آتش (فرزندان مروان یا عقبه بن ابی معیط) از شما. بهترین زنان جهان (فاطمه) از ما است و حماله الحطب (همسر ابولهب) از شما…». (نهج البلاغه، نامه ۲۸)
حضرت حمزه در احتجاج حسین بن علی (ع)
حسین بن علی علیهماالسلام در صبح عاشورا، پس از تنظیم صفوف لشکر خویش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صدای بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصلی ایراد کرد و با آنان اتمام حجت نمود و در ضمن این بیانات، چنین گفت: مردم ! بگویید من چه کسی هستم، سپس به خود آیید و خویشتن را ملامت کنید و ببینید آیا قتل من و شکستن حرمتم برای شما جایز است؟ آیا من فرزند دختر پیامبر شما نیستم؟ آیا من فرزند وصی و پسرعموی پیامبر شما نیستم؟ مگر من فرزند کسی نیستم که پیش از همه به خدا ایمان آورد و پیش از همه رسالت پیامبر را تصدیق کرد؟ آنگاه فرمود: آیا حمزه سیدالشهدا عموی پدر من نیست؟ آیا جعفر طیار عموی من نیست؟ آیا شما سخن پیامبر را در حق من و برادرم نشنیدهاید که فرمود: این دو، سروران جوانان بهشت هستند؟…» (این سخنرانی با مختصر اختلاف در متن آن، در تاریخ طبری، ج ۷، ص ۳۲۸؛ کامل ابن اثیر، ج ۳، ص ۲۸۷؛ ارشاد مفید، ص ۲۳۴؛ مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۲۵۳ و طبقات ابن سعد آمده است.)
حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علی بن الحسین (ع)
صدوق رحمه الله از ثابت بن ابی صفیه نقل میکند: روزی علی بن الحسین علیهماالسلام عبیدالله فرزند عباس بن علی را دید و اشک در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: برای پیامبر روزی سختتر از جنگ احد پیش نیامد؛ زیرا در آن روز بود که عمویش حمزه بن عبدالمطلب، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشید و پس از احد سختترین روز برای آن حضرت جنگ موته بود که پسرعمویش جعفر بن ابی طالب را شهید کردند. و سختتر از روز حسین علیه السلام پیش نیامده؛ زیرا سی هزار نفر آن بزرگوار را احاطه کرده بودند که همه آنها خود را جزو امت پیامبر صلی الله علیه و آله تصور میکردند و همه آنها با ریختن خون فرزند همان پیامبر به پیشگاه خدا تقرب میجستند…».( امالی صدوق، ص ۲۷۷؛ بحارالأنوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ و ج ۴۴، ص ۲۹۸.)
و کلینی رحمه الله از حبیب بن ثابت نقل میکند که امام سجاد علیه السلام فرمود: «لم یدخل الجنّه حَمیّه غیر حمیّه حمزه بن عبدالمطلب و ذلک حین اسلم غضباً للنّبی فی حدیث السلا الّذی اُلقی علی النبی صلی الله علیه و آله؛ هیچ تعصبی صاحب خود را داخل بهشت نکرد، جز تعصب حمزه بن عبدالمطلب، آنگاه که بچهدان شتری به وسیله مشرکین مکه به سر و صورت پیامبر انداخته شد و حمزه برای دفاع از آن حضرت و دفع شر دشمنان، اسلام را پذیرفت».(کافی، ج ۲، ص ۳۰۸)
منبع: دانشنامه اسلامی