این سوره یکى از خبرهاى غیبى قرآن کریم است، چون همانطور که مى بینیم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت برکتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى که درهمه عالم هیچ نسلى معادل آن دیده نمى شود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند.
در سوره کوثر منتى بر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) نهاده به اینکه به آن جناب کوثر داده، و این بدان منظور است که آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند که آن کس که به وى زخم زبان مى زند که اولاد ذکور ندارد و اجاق کور است، خودش اجاق کور است، و این سوره کوتاه ترین سوره قرآن است، و روایات در اینکه آیا این سوره در مکه نازل شده و یا در مدینه مختلف است، و ظاهرش این است که در مکه نازل شده باشد.
و بعضى از مفسرین به منظور جمع بین دو دسته روایات گفته اند: ممکن است دو نوبت نازل شده باشد یکى در مکه و بار دیگر در مدینه.
به گزارش شفقنا در کتاب تفسیر المیزان قول های مختلف درباره این سوره گردآوری شده است و در ادامه این تفسیر نوشته است:اقوال مختلف درباره مراد از (کوثر) و بیان شواهد دال بر اینکه مراد از آن ذریّه پیامبر (صلى الله علیه و آله) یعنى فرزندان فاطمه (علیه السلام) است
انا اعطیناک الکوثر
در مجمع البیان مى گوید: کلمه (کوثر) بر وزن (فوعل ) به معناى چیزى است که شانش آن است که کثیر باشد، و کوثر به معناى خیر کثیر است.
ولى مفسرین در تفسیر کوثر و اینکه کوثر چیست اختلافى عجیب کرده اند: بعضى گفته اند: خیر کثیر است. و بعضى معانى دیگرى کرده اند که فهرست وار از نظر خواننده مى گذرد:
۱ – نهرى است در بهشت. ۲ – حوض خاص رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) در بهشت و یا در محشر است. ۳ – اولاد رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است . ۴ – اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است. ۵ – علماى امت او است. ۶ – قرآن و فضائل بسیار آن. ۷ – مقام نبوت است. ۸ – تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است. ۹ – اسلام است..۱ – توحید است. ۱۱ – علم و حکمت است. ۱۲ – فضائل رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم)است. ۱۳ – مقام محمود است. ۱۴ – نور قلب شریف رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) است. و از این قبیل اقوالى دیگر که به طورى که از بعضى از مفسرین نقل شده بالغ بر بیست و شش قول است.
صاحبان دو قول اول استدلال کرده اند به بعضى روایات، و اما باقى اقوال هیچ دلیلى ندارند به جز تحکم و بى دلیل حرف زدن، و به هر حال اینکه در آخر سوره فرمود: (ان شانئک هو الابتر) با در نظر گرفتن اینکه کلمه (ابتر) در ظاهر به معناى اجاق کور است، و نیز با در نظر گرفتن اینکه جمله مذکور از باب قصر قلب است، چنین به دست مى آید که منظور از کوثر، تنها و تنها کثرت ذریه اى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته، (و برکتى است که در نسل آن جناب قرار داده )، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزى که هست کثرت ذریه یکى از مصادیق خیر کثیر است، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یابه طور ضمنى نبود، آوردن کلمه (ان ) در جمله (ان شانئک هو الابتر) فایده اى نداشت، زیرا کلمه (ان ) علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم مى رساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوى تو اجاق کور است و یا بى خبر است.
و روایات هم بسیار زیاد رسیده که سوره مورد بحث در پاسخ کسى نازل شده که رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) را به اجاق کورى زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامى بود که قاسم و عبد اللّه دو فرزندان رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند، پس با این بیان روشن شد که سخن آن مفسر که گفته : (منظور صاحب این زخم زبان از کلمه (ابتر) بریدگى از مردم یا انقطاع از خیر بوده و خداى تعالى در رد گفتارش فرموده او خودش منقطع از هر چیز است ) سخن بى وجهى است.
و چون جمله (انا اعطیناک…) در مقام منت نهادن بود، با سیاق متکلم مع الغیر (ما) آمد که بر عظمت دلالت مى کند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) بود مطلب را با واژه اعطاء که ظاهر در تملیک است بیان داشت و فرمود: ما به تو کوثر عطا کردیم.
و این جمله از این دلالت خالى نیست که فرزندان فاطمه (علیهاالسلم) ذریه رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) هستند، و این خود یکى از خبرهاى غیبى قرآن کریم است، چون همانطور که مى بینیم خداى تعالى بعد از درگذشت آن حضرت برکتى در نسل آن جناب قرار داد، به طورى که در همه عالم هیچ نسلى معادل آن دیده نمى شود، آن هم با آن همه بلاها که بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند.
مراد از امر صلوه و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء کوثر
فصل لربک و انحر
از ظاهر سیاق و ظاهر اینکه حرف (فاء) بر سر این جمله در آمده، استفاده مى شود که امر به نماز و نحر شتر، که متفرع بر جمله (انا اعطیناک الکوثر) شده، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا مى دهد، حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و نحر شکرگزارى کن.
و مراد از (نحر) بنا بر روایاتى که از طرق شیعه و سنى از رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) و از على (علیه السلام) رسیده، و نیز روایاتى که شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهل بیت (علیهم السلم) روایت کرده، دست بلند کردن به طرف گردن در هنگام تکبیر گفتن براى نماز است.
ولى بعضى گفته اند: معنایش این است که نماز عید قربان بخوان، و شتر هم قربانى کن، ( چون کلمه نحر به معناى سر بریدن شتر به آن نحو خاص است، همچنان که کلمه ذبح به معناى سر بریدن سایر حیوانات است ).
بعضى دیگر گفته اند: معنایش این است که براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از رکوع بر مى دارى به طور کامل بایست.
بعضى دیگر معانى دیگرى هم ذکر کرده اند.
ان شانئک هو الابتر
کلمه : (شانى ء) به معناى دشمن خشمگین، و کلمه (ابتر) به معناى اجاق کور است، و این کسى که چنین زخم زبانى به آن جناب زده بود عاصى بن وائل بوده.
بعضى گفته اند: مراد از ابتر منقطع از خیر، و یا منقطع از قوم خویش است، که خواننده توجه فرمود این قول با روایات شان نزول نمى سازد.
بحث روایتى
در الدر المنثور است که بخارى ابن جریر و حاکم از طریق ابى بشر از سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده اند که گفت : کوثر آن خیرى است که خداى تعالى به رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) داد. ابو بشر مى گوید: به سعید بن جبیر گفتم جمعى از مردم معتقدند که کوثر نام نهرى در بهشت است. سعید گفت نهرى هم که در بهشت است یکى از خیرهایى است که خداى تعالى به آن جناب ارزانى داشته.
روایاتى درباره اینکه مراد از (نحر) در (فصلّ لربّک و انحر) بلند کردن دستها در موقع اداء تکبیر است
و در همان کتاب آمده که ابن ابى حاتم، حاکم، ابن مردویه، و بیهقى در کتاب سنن خود، از على بن ابى طالب روایت کرده اند که فرموده وقتى این سوره بر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) نازل شد، از جبرئیل پرسید: این (نحیره ) که خداى عزوجل مرا بدان مامور فرموده چیست ؟ گفت : منظور نحیره نیست، بلکه خداى تعالى مامورت کرده وقتى مى خواهى احرام نماز ببندى دستهایت را بلند کنى، هم در تکبیره الاحرام و هم در هنگام رکوع رفتن و هم در موقع سر از رکوع برداشتن، که این نماز ما و نماز فرشتگانى است که در هفت آسمان هستند، و براى هر چیزى زینتى است، و زینت نماز دست بلند کردن در هر تکبیر است.
و رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) فرمود: دست بلند کردن یکى از مظاهر استکانت و التماس است که خداى تعالى (در مذمت کفار) فرموده : (فما استکانوا لربهم و ما یتضرعون – براى پروردگار خود نه استکانت دارند و نه تضرع و زارى ).
مؤلف: این روایت را صاحب مجمع البیان از مقاتل از اصبغ بن نباته از آن جناب نقل کرده، سپس گفته ثعلبى و واحدى این روایت را در تفسیرهاى خود آورده اند. و نیز گفته همه عترت طاهره از آن جناب نقل کرده اند، که معناى نحر بلند نمودن دو دست تا محاذى گودى زیر گلو در هنگام نماز است.
و نیز در الدر المنثور است که ابن جریر از ابى جعفر روایت کرده که در ذیل آیه (فصل لربک ) گفته است : یعنى نماز بخوان، و در معناى کلمه (وانحر) گفته : یعنى دستها را در آغاز نماز و هنگام گفتن تکبیر افتتاح، بلند کن.
و نیز در همان کتاب است که ابن مردویه از ابن عباس روایت کرده که در تفسیر آیه (فصل لربک و انحر) گفته : خداى تعالى به رسول گرامیش وحى فرستاد که وقتى تکبیر اول نماز را مى گویى دستها را تا برابر نحرت – گودى زیر گلویت – بلند کن، این است معناى نحر.
و در مجمع البیان در ذیل آیه از عمر بن یزید روایت کرده که گفت : من از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که در تفسیر آیه (فصل لربک و انحر) مى فرمود: این نحر عبارت است از بلند کردن دستهایت تا برابر صورت.
مؤلف: آنگاه مى گوید: عبد اللّه بن سنان هم مثل این حدیث را از آن جناب نقل کرده، و نیز قریب به آن را جمیل از آن جناب روایت کرده است.
ذکور، کسى که زخم زبان زد و نزول سوره کوثر
و در الدر المنثور است که ابن سعد و ابن عساکر از طریق کلبى از ابى صالح از ابن عباس روایت کرده اند که گفت : بزرگترین فرزند رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) قاسم، سپس زینب، و آنگاه عبد الله، و پس از او ام کلثوم، و آنگاه فاطمه و در آخر رقیه بود، قاسم از دنیا رفت و اولین کس از فرزندان آن جناب بود که در مکه از دنیا رفت، و بعد از او عبد اللّه از دنیا رفت، و عاصى بن وائل سهمى گفت : نسل او قطع شد، پس او ابتر و بى عقب است، در پاسخش خداى تعالى این آیه را فرستاد که خود عاصى بن وائل ابتر و بدون عقب است.
و در همان کتاب است که زبیر بن بکار و ابن عساکر، از جعفر بن محمد از پدرش روایت کرده اند که فرمود: قاسم پسر رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) در مکه از دنیا رفت و بعد از دفن جنازه آن جناب رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) به عاصى بن وائل و پسرش عمرو برخورد، عاصى وقتى رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) را از دور دید گفت : الان زخم زبانى به او مى زنم، همین که آن جناب نزدیک شد، گفت : چه خوب شد که اجاقش کور شد، در پاسخ او این آیه نازل شد: (ان شانئک هو الابتر).
و نیز در همان کتاب است که ابن ابى حاتم از سدى روایت کرده که گفت : قریش را رسم چنین بود که وقتى فرزند ذکور کسى مى مرد مى گفتند: (بتر فلان )، و چون فرزند رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) از دنیا رفت عاصى بن وائل گفت (بتر) یعنى فرزند ذکورش مرد، و این فرد (رسول خدا (صلى اللّه علیه و آله و سلم) از همه بیشتر بتر شد، (چون هیچ فرزند ذکور برایش نماند).
مؤلف: و در بعضى از تواریخ آمده که شماتت کننده ولید بن مغیره بوده. و در بعضى دیگر آمده که ابو جهل بوده. و در بعضى دیگر آمده که عقبه بن ابى معیط بوده. و در بعضى آمده که کعب بن اشرف بوده، ولى معتبر همان است که مى گفت عاصى بن وائل بوده است.
مؤید آن، روایتى است که مرحوم طبرسى آن را در احتجاج از حسن بن على (علیهماالسلم) نقل کرده که آن جناب در حدیثى که روى سخنش در آن با عمرو بن العاصى است، فرموده : و تو در بسترى مشترک متولد شدى (یعنى مادرت هم با عاصى بن وائل هم بستر مى شده و هم با دیگران )، و وقتى متولد شدى عده اى از رجال قریش بر سر تو نزاع کردند، ابو سفیان بن حرب گفت این پسر از نطفه من است. ولید بن مغیره گفت : از من است. عثمان بن حارث و نضر بن حارث بن کلده، و عاصى بن وائل هر یک ادعا کردند که از من است، تا آنکه از میان همه آنان لئیم تر و بى حسب و نسب تر و خبیث تر و ستمکارتر و زناکارترشان عاصى بن وائل زورش بر سایرین چربید و تو را به خود ملحق ساخت
و نیز این تو بودى که براى بر شمردن افتخاراتت به خطبه ایستادى، و گفتى این منم.
که محمد را زخم زبان مى زنم، و عاصى بن وائل گفت : محمد مردى ابتر است، یعنى اولاد ذکورى ندارد، اگر از دنیا برود نامش از صفحه روزگار محو مى شود، و خداى تعالى در پاسخش فرمود: (ان شانئک هو الابتر) – تا آخر حدیث.
و در تفسیر قمى در ذیل آیه (انا اعطیناک الکوثر) آمده که کوثر نهرى است در بهشت، که خدا آن را به محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلم) داده، تا عوض از پسرش ابراهیم باشد.
منبع: شفقنا