آثار تربیتی و فرهنگی حج

 

flower 12

    

نویسنده: محمد مسجد جامعی[1]

   

زیارت و حج در آیین پیشین

ادیان و تمدن­های شناخته شده از دیر باز مراسمی به عنوان زیارت داشته‌­اند؛ به این معنی که پیروان آن ادیان برای وفای به نذر و عهد و یا سپاسگزاری و تشکر و یا به دلیل کمک گرفتن و برکت طلبیدن از خدا و یا خدایان و الهه‌ها و یا ارواح مقدسی که بدان اعتقاد داشته‌­اند، به مکان­هایی که از نظر آن­ها مقدس بوده، می­رفته‌­اند و عموما برای آنان هدیه و قربانی می­برده­‌اند.

حتی در تمدن­های بت­‌پرستی که کمتر تحت تاثیر دین بوده‌­اند، همچون تمدن یونان و روم، این مراسم وجود داشته است. یونانیان و رومیان قدیم برای سپاسگزاری و یا جلب رضایت مساعدت الهه‌­هایشان، به معابد و مکان­هایی که بدان تعلّق داشت می­رفته‌­اند و مراسم را با انجام قربانی و با کیفیتی بسیار با شکوه به پایان می­برده­‌اند. بسیاری از این مکان­ها و معابد هنوز باقی است و اسناد و شواهد فراوانی وجود دارد که حکایت از کیفیت و عظمت مراسمی می­‌کند که توسط آنان به جا آورده­ می‌­شده ­است.

این مراسم آنچنان شایع بود که معروف است: پولس - مبلّغ مشهور مسیحیت که آموزه‌هایش در کتاب مقدسِ مسیحیان بخش قابل توجهی را به خود اختصاص داده - خوردن گوشت این قربانی را - که برای الهه‌­های رومی ذبح می‌­شدند - بر مسیحیان حرام کرده بود.

مراسم قربانی برای الهه‌ها در مصر قدیم و با کیفیتی شکوهمند برگزار می­‌شد. در میان ادیان بزرگ غیر ابراهیمی بوداییان و هندوها و نیز زرتشتیان چنین مراسمی داشته و دارند. حتی ادیان کوچکی که بعدها از اختلاط ادیان بزرگ سر بر آورد، همچون سیک­ها، نیز مراسمی به عنوان مراسم زیارت مقدس دارند که برای آنان به مثابه حج است.

زیارت مقدس برای ادیان ابراهیمی - که میراث داران ابراهیم هستند - دارای معنای بیشتر و عمیق­تری بوده است. هم یهودیان و هم مسیحیان، حج خاص خود را داشته و دارند.[2]

از این دیدگاه، زیارت مکان­های مقدس و مورد احترام و انجام یک سلسله اعمال، گویی یکی از شاخصه­‌های گروه‌های اجتماعی - اعم از دینی و غیر دینی - بوده است.

این پدیده حتی در روزگار جدید هم، اگر چه به نوعی دیگر، وجود دارد. یکی از بهترین نمونه­‌ها مراسمی بود که معتقدان به اندیشه‌ی کمونیستی نسبت به قبر لنین در میدان سرخ مسکو به جا می­‌آوردند. تا قبل از سقوط بلوک شرق و تجربه امپراتورسمی، زیارت قبر لنین، با مراسم خاص آن، یکی از واجبات ایدئولوژیک و میهنی برای مقامات شوروی و اعضای حزب کمونیست آن و بلکه همه‌ی شهروندان این کشور بود. افزون بر این، اعضای حزب کمونیست کشورهای دیگری که از مسکو دیدن می‌­کردند می‌­بایست این مراسم را، با همان کیفیت مقرر به انجام می­‌رساندند.

با این همه، حج در اسلام داستان دیگری دارد. حج از ارکان اسلام است که اولاٌ فرد مسلمان می­‌باید به وجوب آن و آن هم با کیفیت مقرر، معتقد باشد و ثانیاً در صورت داشتن شرایط، باید آن را به جا آورد. این بدان معنا است که حج بخشی تجزیه ناپذیر از اسلام است. و لذا تا این دین وجود دارد، این مراسم وجود خواهد داشت، با همان کیفیتی که تعریف و تحدید شده است.

در حالی که زیارت مقدس در ادیان و تمدن­های دیگر چنین نبوده؛ زیرا اولاً: از نظر آنان این زیارت امری واجب نبود و ثانیاً: اعمالی را که طی این زیارت به جا می­‌آوردند، بدان گونه که با دقت و تفصیل در اسلام بیان شده، نبوده است. اگر چه ممکن است در دوره‌های خاصی و بنا به دلایلی چنین درکی وجود داشته باشد، اما این جریانی عمومی و دائمی نبوده­ است. به عبارت دیگر، زیارت برای آنان امری شایسته و پسندیده بوده که موجب گشایش و برکت و رحمت و موفقیت می‌شود و نه امری واجب در مفهوم اسلامیِ آن؛ و مهم­تر آن­که آداب و رسوم متعلّق بدان، کیفیت الزامی مراسم حج را نداشته است. اگر چه اصل زیارت مکان مقدس و انجام مراسمی در این مکان، در زمان خاص و با کیفیتی مخصوص، ویژگی مشترک عموم ادیان و تمدن­هاست، اما تفاوتی بزرگ بین حج، آنگونه که در اسلام وجود دارد و زیارت دیگران، وجود داشته و دارد.

احتمالاً تحلیل لغوی بتواند تا اندازه­ای موضوع را روشن کند. معنای لغوی کلمه‌ی «حج»، قصد کردن است و بدان لحاظ این مجموعه از اعمال را «حج» می­گویند که حاجّ قصد می­‌کند زیارت خانه خدا را و با روشی که مقرر است، انجام دهد.[3]      

معادل کلمه‌ی حج در زبان­های اروپایی، کلماتی است که از ریشه‌ی لاتینی «peregrinus» آمده و این به معنای سفر است، اما سفر به مکانی ناشناخته و طولانی و بدون لحاظ فایده‌ی عملی و مشخص.

بنابراین، این کلمه در مواردی که سفر به منطقه­‌ای معلوم و شناخته شده صورت می‌­گیرد و یا هدف از آن تجارت و نیل به سود خاصی است، به کار برده نمی­‌شود. اصل این است که این سفر انجام شود و نه بیشتر. با توجه به شرایط سفر در دوران گذشته، این نکته قابل درک است. سفر در آن ایام اقدامی خطرناک و بلکه مهلک بود و کسی که به این سفر مبادرت می‌­ورزید به واقع خود را در معرض انواع مشکلات و خطرها قرار می‌­داد. لذا آنچه از وی می‌خواستند صرف سفر بود و نه رعایت آداب و رسوم خاص، بدانگونه که در نزد ما شناخته شده است. مهم انجام آن بود و نه کیفیت اجرای آن.[4]

   

تفاوت حج در اسلام با دیگر ادیان

آنچه در مورد حج و تفاوتش با زیارت در ادیان دیگر گفته ­شد، به تفاوت این دین و ادیان دیگر باز می‌­گردد. اسلام دینی است که هم اصول اعتقادی و هم تکالیف عملی‌­اش قاطع، مشخص، روشن و مفهوم است. فاقد پیچیدگی‌­های کلامی و فلسفی و اعتقادی است. دستورات عملی و عبادی آن هم به همین گونه است. واقعیت این است که این شفافیت و وضوح در ادیان دیگر وجود ندارد. معلوم و قابل درک است که چه می­‌گوید و چه می‌­طلبد. همچنانکه مبانی و اصولی که بر اساس آن می­‌باید وظایف فرد مکلف تعریف شود، بدون ابهام و قطعی است.

این ویژگی موجب شده که این دین در برخورد با زمان و تحولات آن مسیری متفاوت با ادیان دیگر طی کند. تحولات دوران جدید نتوانسته دایره تکالیف اسلامی را محدودتر کند؛ حال آن که در ادیان دیگر چنین اتفاقی افتاده است. امروزه مسلمانان به همانگونه و با همان شرایطی روزه می­‌گیرند که در گذشته می­‌گرفتند، حال آن که روزه در نزد مسیحیان، زمان، مدت، کیفیت و الزامش تغییرات فراوانی را شاهد بوده­ است. تکالیف و واجبات عبادی یک مسیحی، متعلق به هر کلیسایی که باشد، در یک قرن پیش متفاوت بوده با تکالیف و واجبات یک مسیحی در روزگار ما. اما در مورد مسلمانان مسئله این گونه نیست.

احتمالا به همین علت است که هم اکنون حج مهم­ترین اجتماع منظم و سالیانه‌ی عبادی دنیای ماست. در حالی که در گذشته چنین نبود. تحولات زمان، نه در اصل وجوب حج تغییری ایجاد کرده و نه در آداب و رسوم فرهنگ عبادی آن؛ چرا که این همه، در خود اسلام ریشه دارد.

   

آداب و رسوم و نتایج تربیتی - فرهنگیِ حج

آن‌گونه که از قرآن مجید و روایات و متون اسلامی بر می­‌آید، مناسک حج،[5] به دوران ابراهیم علیه السلام باز می‌­گردد. ابراهیم و اسماعیل پس از آن­که خانه‌ی کعبه را بنا نهادند، از خداوند خواستند که آن دو را مطیع و فرمانبردار خویش قرار دهد و شیوه‌ی پرستش و انجام حج را به آن­ها بنمایاند.[6] این بدان معناست که آداب و رسوم حج مسبوق به سابقه‌­ای است که به ایام ابراهیم خلیل بر می‌گردد.

در سیاق همین آیات، قرآن می‌­فرماید:

"به ابراهیم و اسماعیل عهد کردیم که خانه‌ی مرا برای طواف‌کنندگان و مجاوران و رکوع و سجود کنندگان (نمازگزاران) پاکیزه دارید."[7]

و درجای دیگر می­‌فرماید:

"... به ابراهیم گفتیم خانه‌ی مرا برای طواف‌کنندگان و قیام‌کنندگان و رکوع­‌کنندگانِ سجده کننده، پاکیزه دار."[8]

این آیات نشان­دهنده‌ی آن است که مناسک حج و یا شیوه­‌ها و روش‌­های عمل عبادی حج، از سوی خداوند به ابراهیم الهام شده؛ همچنان که خداوند از ابراهیم می­‌خواهد مکان حج را پاکیزه دارد. و این بدین معناست که حج، عملی است عبادی که حداقل به روزگار جناب ابراهیم (ع) باز می­‌گردد.

اگر حج را عملی عبادی و نه مجموعه‌­ای از آداب و رسوم لحاظ کنیم، شرط صحت آن قصد قربت است و این که باید صرفا به انگیزه‌ی اطاعت از خداوند - و نه هیچ انگیزه‌ی دیگر - انجام گیرد تا بتواند مقبول شود. این درست است که قصد قربت شرط صحت هر عبادتی است، اما این شرط در مورد حج با تاکید بیشتری مورد توجه است. قرآن می‌فرماید:

"حج باید در ماه‌­های شناخته شده (شوال، ذی القعده و ذی الحجه) انجام پذیرد ... ره­‌توشه بردارید که بهترین ره­‌توشه پرهیزکاری و تقواست. ای خردمندان، از من پروا کنید ... چون از عرفات بازگشتید خداى را در مشعر الحرام یاد كنید و او را یاد كنید به پاس آنكه شما را كه پیش از آن هر آینه از گمراهان بودید هدایت نمود. آنگاه از همان جا كه مردم بازمی‌‏گردند بازگردید و از خدا آمرزش بخواهید كه او آمرزگار و مهربان است ... و چون مناسك حج خود را گزاردید، خداى را یاد كنید ..."[9]

این کیفیت بیان و تاکید فراوان بر یاد و ذکر خداوند، در مقاطع مختلفی که طی آن مناسک حج توضیح داده شده، استثنایی است.

و بالاخره در پایان به مومنانِ حج گذار تذکر داده می‌شود که چگونه دعا کنند و حاجات بطلبند:

"از مردمان کسانی هستند که می‌­گویند پروردگارا؛ در همین دنیا به ما عطا کن؛ و حال آنکه در آخرت، دیگر آنان را بهره‌ای نیست. و از ایشان کسانی هستند که می‌­گویند: پروردگارا؛ در این جهان و جهان دیگر به ما نیکویی (نعمت) عطا فرما و ما را از عذاب آتش نگاه دار."[10]

بدین ترتیب به مردم تذکر داده می شود صرفا برای دنیا و رفاه دنیوی دعا نکنند، بلکه دعای پس از حجِّ ایشان باید برای سعادت دنیوی و فلاح اخروی و نیز در خواست بخشش و رضایت خداوندی باشد.

   

حج، پالایشگاه نفس و قرنطینه‌ی اخلاقی

به جز قصد قربت که تمامی اعمال حج آکنده از آن است، حاجی باید شرایط دیگری را نیز رعایت کند. این شرایط عمدتا اخلاقی و رفتاری است. به عنوان نمونه در قرآن کریم چنین می خوانیم:

"پس کسی که در آن ماه­ها (شوال، ذی‌القعده و ذی‌الحجه) حج می‌­گزارد [بداند كه‏] در حج آمیزش [با همسر] و نافرمانى خدا و ستیزه [روا] نیست."[11]

اصولا مکان­های مقدسی که در آن اعمال حج انجام می‌­گیرد، محیط‌­هایی است با امنیت. امنیت برای همگان، برای حیوانات و روییدنی‌ها. حتی بدن انسان نسبت به تصرفات غیر مجاز خود انسان امنیت دارد و در فقه، تفصیل این تصرفات توضیح داده شده است. انسان نمی‌­تواند بدن خود را بیازارد و امنیت و آرامش آن را از بین ببرد.

این مکان­ها «حرم» است و همگان وظیفه دارند حرمت و سلامت و امنیت آن را حفظ کنند. در غیر این صورت مرتکب گناه شده و می­‌باید جریمه و کفاره بپردازند.

این مجموعه شرایط و دستوراتی که می­‌باید توسط فردی که حج به جا می آورد رعایت شود، او را در نوعی قرنطینه‌ی اخلاقی و رفتاری قرار می­‌دهد. علاوه بر این، تقدیس و برکت این مکان‌ها و مواقف و آثار وضعی قرار داشتن در آن­ها و در آن ایام خاص و نیز عبادت و تضرع جمعی، خواه و نا خواه انسان را عمیقا تحت تاثیر قرار می­‌دهد.

به واقع، مهم­ترین بُعد حج، بُعد تربیتی آن است. گویی مجموعه‌ی اعمال و مناسک به گونه­‌ای طراحی شده که حاجی را در مسیر رحمت و مغفرت الهی قرار دهد و او را از درون متحول سازد، اگرچه درجات این تحول وابسته است به میزان آمادگی انسان در قراردادن خود در معرض رحمت الهی و دگرگون ساختن ساختار شخصیتی و اخلاقی و رفتاری‌­اش.

اصولا بدان علت به اعمال حج «مناسک» می­­‌گویند که این اعمال موجب تطهیر و پالایش نفس می­‌گردد. «نسک» به معنای پاک و پاکیزه کردن است؛ چنانکه در مورد شستن لباس «نسک ثوبه» می­‌گویند.[12] گویی این اعمال موجب شست و شوی انسان از زنگار گناه و پلیدی می­‌شود و به همین دلیل بیشتر کسانی که به حج مشرف می‌­شوند، علی رغم دشواری های جانبی و سختی سفر و اعمال حج، باز هم مایل و مشتاق به تشرف هستند.[13]

اطلاع از همین ویژگی‌­هاست که مسلمانان را مشتاق به حج و یا حتی زیارت عمره می‌­کند و البته آیات و روایات این باب نیز آنان را بدان تشویق و ترغیب می­‌کند.

چنین نیست که حج صرفا مشتمل بر اعمال و آداب و رسومی سنت گونه باشد. بلکه حج برای آن است که انسان را تغییر دهد و خدایی کند و او را شایسته سازد که در مسیر رحمت و مغفرت الهی قرار گیرد.

چنانکه گفتیم اصل فریضه‌ی حج و مناسک آن، توسط حضرت ابراهیم ابلاغ و بیان شد. در طول زمان این مراسم، به ویژه توسط اعراب مورد عمل قرار می­‌گرفت،[14] اما تغییرات و تحریفاتی در آن ایجاد شد که بخشی از آن در قرآن نقل شده و مورد نقد قرار گرفته است.[15]

این مناسک توسط اسلام پالایش شد و پیامبر (ص) در آخرین سال حیات خود در رأس بزرگترین اجتماع مسلمانان آن زمان به حج رفتند و تمامی آداب و رسوم آن را به مسلمانان، به گونه‌­ای عملی آموزش دادند و احتمالا به همین علت، اختلاف مذاهب فقهی اسلامی در مورد حج، در مقایسه با فروع دیگر، کمتر است.

واقعیت این است که حج به دلایلی که به برخی از آن­ها اشارت رفت، در بیان احکام اسلامی دارای جایگاه ویژه‌­ای در میان امت اسلامی در طول تاریخ بوده ­است. این فریضه، در سراسر قلمرو مسلمان نشین، عواطف و احساسات و فرهنگ دینی - مردمیِ خاصی به وجود آورده­ است. از دیر باز، در نقاط مختلف، ایده­‌آل و آرمان هر مسلمانی، در هر وضعیتی که می‌­زیست، آن بود که به حج مشرف شود.

همچنانکه حاجی نیز موقعیت ویژه و فرهنگ رفتاری مخصوصِ خود را داشته است؛ فرهنگی که هم خودش بدان عامل بود و هم دیگران متوقع بودند که او در چارچوب آن فرهنگ عمل و رفتار کند. این جریان در علاقمندی مردم نسبت به اسلام و ایجاد نهادهای اجتماعی - فرهنگی که در خدمت تقویت دین و اخلاق و فرهنگ دینی بود، نقش فراوانی داشت که این همه در نهایت در جهت تقویت هویت مستقل اسلامی در شخص و جامعه‌ی اسلامی بوده است. همین هویت بود که به آنان در برابر تهاجم و تعرض دیگران قدرت و مصونیت می‌بخشد و مانع از نفوذ و دست اندازی بیگانگان می‌­شد.

این ماجرا که چگونه حج و فرهنگِ برآمده از آن، به حفظ استقلال و سیادت مسلمانان کمک کرد، به ویژه در غرب اسلامی، یکی از دلکش­‌ترین فرازهای تاریخ اسلام است. هنوز هم حج و مکان­های مقدس آن، یکی از مهمترین پایگاه­های حفظ اصالت و هویت اسلامی است.

امروزه، تابلوها و هر نوع اثری که حاکی از مکه و مکان­های مقدس آن و به ویژه مسجدالحرام باشد، شایع­ترین و محبوب­ترین تابلو و اثری است که در سراسر قلمرو مسلمان‌­نشین یافت می‌­شود. عموم مسلمانان دوست دارند تصاویر تلویزیونی مسجد الحرام و نماز و دیگر مراسمی را که در این مسجد برگزار می­‌شود، مشاهده کنند. این ناشی از عمق اعتقاد آن­هاست و همین تمایل موجب تقویت ایمان و نیز هویت مستقل اسلامی آن­ها می‌گردد.

در دنیایی که همه به سوی مصرف گرایی و ارزش‌­های صرفا مادی و لذت جویانه هجوم آورده­‌اند، اسلام می‌­کوشد پیروانش را در برابر این موج حفظ کند و هویت و مصونیت بخشد. بی شک حج و مکان های مقدس آن، در این میان نقشی تعیین کننده و منحصر به فرد دارند.

از این دیدگاه، حج تنها زائرانش را متأثر نمی‌­کند، بلکه جامعه‌ی اسلامی و همه‌ی مسلمانان را تحت تاثیر قرار می‌دهد و برای آن­ها معنویت و اخلاق و تربیت و هویت دینی به ارمغان می‌­آورد.

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

   


.[1]   این نوشتار از نشریه «میقات حج، پاییز 1389، شماره 73» با اندکی تغییر و تلخیص آورده شده است.

.[2]   امام باقر علیه السلام – پنجمین جانشین و هدایتگر پس از رسول خاتم – در پاسخ شخصی که پرسید «آیا قبل از پیامبر گرامی اسلام (ص) نیز مردم حج به جا می آوردند؟» فرمودند: "نَعَمْ لَا یَعْلَمُونَ أَنَّ النَّاسَ قَدْ کَانُوا یَحُجُّونَ وَ نُخْبِرُکُمْ أَنَّ آدَمَ وَ نُوحاً وَ سُلَیْمَانَ قَدْ حَجُّوا الْبَیْتَ بِالْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ وَ لَقَدْ حَجَّهُ مُوسَی عَلَی جَمَلٍ أَحْمَرَ یَقُولُ لَبَّیْکَ لَبَّیْکفَإِنَّهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ أَوَّلَ بَیتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَكَّةَ مُبارَكاً وَ هُدىً لِلْعالَمِین {قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 96.}"‏یعنی: بله مردم حج به جا می آوردند. حضرت آدم، نوح و سلیمان با جن و انس و پرندگان حج می کردند و همچنین حضرت موسی (ع) با شتر قرمز حج می کرد و می‌گفت لبیک لبیک همچنانکه خدای متعال فرموده است «همانا نخستین خانه‌‏اى كه براى [پرستش‏] مردم نهاده شده همان است كه در بكّه (محل ازدحام جایگاه كعبه در مكّه) است كه با بركت است و جهانیان را راهنماست: بحارالانوار، ج 96، ص 44. امام صادق علیه السلام – ششمین جانشین و هدایتگر پس از رسول خاتم – نیز در پاسخ به چنین سوالی به آیه ای از قرآن استناد کرده و فرموده اند: "نَعَمْ وَ تَصْدِیقُهُ فِی الْقُرْآنِ قَوْلُ شُعَیبٍ حِینَ قَالَ لِمُوسَى حَیثُ تَزَوَّجَ عَلى‏ أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِی حِجَجٍ {قرآن کریم، سوره قصص، آیه 27.} وَ لَمْ یقُلْ ثَمَانِی سِنِین‏" بله [مردم، پیشتر نیز حج به جای می‌آوردند]. تصدیق این گفته در قرآن آمده؛ آنجا که شعیب در پاسخ به موسی برای ازدواج [با یکی از دخترانش] می‌گوید به شرط آنکه هشت حج برای او کار کند و نگفت هشت سال! (حج آنچنان معروف بوده که معیار شمارش سال، موعد حج قرار می‌گرفته و از آنجا که سالی یکبار حج صورت می‌گیرد، به جای هشت سال گفته شده هشت حج!)

.[3]  مفردا ت راغب، ذیل واژه «حج».

[4] .برای توضیح بیشتر در مورد کلمه peregrinus رجوع کنید به: مقاله مفصلی که تحت عنوانperegrinaggio  دایره‌المعارف کاتریکی آمده­‌است:

encyclopedia cattolicaVol 1X PP 1079-1086 Citta del Vaticano 1952.

همچنین رجوع کنید به مقاله pellegrinaggio در دایره‌­المعارف آیین یهود:

Encyclopedia Judaica, Keter Publishing House, Jerusalem, 1996.

[5] . مناسک الحج: عباداته و قیل مواضع العبادات ... و نسک: تزهد و تعبد، مصباح المنیر، ص 309.

[6] . "وَإِذْ یرْفَعُ إِبْرَاهِیمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَیتِ وَإِسْمَاعِیلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَینِ لَكَ وَمِن ذُرِّیتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا وَتُبْ عَلَینَآ إِنَّكَ أَنتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ": قرآن کریم، سوره بقره، آیات 127 و 128.

[7] . "وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَیتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَأَمْناً وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِیمَ مُصَلًّى وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْعَاكِفِینَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ": قرآن کریم، سوره بقره، آیه 125.

[8] ."وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَكَانَ الْبَیتِ أَن لَّا تُشْرِكْ بِی شَیئًا وَطَهِّرْ بَیتِی لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّكَّعِ السُّجُودِ": قرآن کریم، سوره حج، آیه 26.

[9]. "الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ ... وَتَزَوَّدُواْ فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَى وَاتَّقُونِ یا أُوْلِی الأَلْبَابِ * ... فَإِذَا أَفَضْتُم مِّنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُواْ اللّهَ عِندَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ وَاذْكُرُوهُ كَمَا هَدَاكُمْ وَإِن كُنتُم مِّن قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّآلِّینَ * ثُمَّ أَفِیضُواْ مِنْ حَیثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ * فَإِذَا قَضَیتُم مَّنَاسِكَكُمْ فَاذْكُرُواْ اللّهَ ...": قرآن کریم، سوره بقره، آیات 197 تا 200.

[10]. "فَمِنَ النَّاسِ مَن یقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا وَمَا لَهُ فِی الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ * ومِنْهُم مَّن یقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی الآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ": قرآن کریم، سوره بقره، آیات 200 و 201.

[11]. "فَمَن فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِی الْحَجِّ": قرآن کریم، سوره بقره، آیه 197.

[12]. "النُّسْكُ‏ و النُّسُك‏: العبادة و الطاعة و كل ما تُقُرب به إِلى الله تعالى  …و نَسَك‏ الثوب: غسله بالماء و طهره‏": لسان العرب، ذیل واژه «نسک»

[13]. امام رضا علیه السلام در پاسخ به محمد بن سنان درباره حج و فلسفه آن چنین می‌فرمایند: "وَ عِلَّهُ الحَجِّ، الوِفادهُ اِلی اللهِ تَعالی وَ طَلَبُ الزیادَهِ وَالخُرُوجُ مِن کُلِّ مَا اقتَرَفَ العَبدُ، تائِباً ممّا مَضی، مُسْتَأنِفاً لِما یَستَقبِلُ مَعَ ما فیهِ مِنِ استِخراجِ (اخراج) الاَموالِ وَ تَعَبِ الاَبدانِ وَ حَظَرِها عَنِ الشَهَواتِ وَاللَّذّاتِ والتَّقَرُّبِ فِی العِبَادَهِ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَالخُضُوعِ وَالاستِکانَهِ وَالذُّلِّ ..." یعنی: فلسفه حج، رفتن به مهمانى خدا و طلب کردن ثواب بسیار و بیرون شدن از همه گناهانى است که از انسان صادر شده و براى این است که از گناهان گذشته‌اش توبه نماید و نسبت به آینده‌اش تجدید عمل کند (راه و روش صحیح براى آینده انتخاب نماید) و نیز در حج، انسان، موفق به بذل مال مى‌شود و بدن آدمى به زحمت مى‌افتد [و در مقابل اجر مى‌برد] و انسان را از شهوت‌ها و لذت‌ها باز مى‌دارد و به وسیله عبادت به درگاه خداى عزوجل نزدیک مى‌شود و آدمى را به تواضع و فروتنى و اظهار ذلت در برابر آن بارگاه وامى‌دارد ...: عیون الاخبار، ج 2، ص 90.

[14]. درباره آداب و رسوم حج در میان اعراب قبل از اسلام رجوع فرمایید به: الدکتور جواد علی، المفصل فی تاریخ العرف قبل الاسلام. ج 6، ص 344 الی 398، چاپ دوم 1393.

[15]. به عنوان نمونه سنت غلطی بین اعراب جاهلی در برپایی حج رواج پیدا کرده بود به نام «نسیء» که طبق این سنت، زمان حج را به گونه‌ای تغییر می‌دادند که در فصل معتدلی برگزار شود. از آنجا که گاهی موسم حج به فصل گرما می‌افتاد و به سبب گرمای طاقت فرسای مکه افراد کمتری به حج می‌آمدند، اعراب درصدد شدند زمان حج را به سلیقه‌ی خود تغییر دهند. از همین رو هر ساله طی مراسم خاصی که در سرزمین منا انجام می‌شد زمان حج را در خرّم ترین ایّام سال و آسان‌ترین زمان برای رفت و آمدهای تجاری انتخاب می‌کردند تا به سودآوری بیشتری دست یابند. قرآن کریم این عمل را نهی و بلکه حرام اعلام می‌کند و می‌فرماید: "إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً ..."یعنی: همانا تأخیر [و تغییر] ماه حرام به ماهى دیگر (نسی‏ء) افزایش در كفر است كه كسانى كه كافر شده‏‌اند بدان گمراه می‌‏شوند آن را سالى حلال مى‌شمارند و سالى دیگر حرام ...: قرآن کریم، سوره توبه، آیه 37. 

 

logo test

ارتباط با ما