نوشتهی زیر متن مصاحبهی پایگاه خبری شفقنا با مسعود بسیطی- کارشناس و مدرس علوم تربیتی و ادیان و فِرَق - با موضوع «چراییِ رشد خشونت و بِزِه در جامعه و راهکار کاهش بداخلاقی در جامعه» است.
یک کارشناس تربیتی و ادیان و فرق درگفت وگو با شفقنا:
«راهکار کاهش بداخلاقی بازگشت به سبک زندگی اسلامی و شیوه پیامبر(ص) است.»
شفقنا: برای دیدن برخورد افراد جامعه با یکدیگر کافیست به برخی مکانهای عمومی از جمله متروی شهری نگاه کنیم؛ بی اخلاقی را در این محیط به وفور میتوان دید. چرا یک جامعه با اکثریت مسلمان و معتقد به آموزههای اخلاقی اسلامی دچار مشکلات اخلاقی میشود تا آنجا که برخی جامعه شناسان، ایران را گرفتار انحطاط اخلاقی میدانند؟
مسعود بسیطی، کارشناس تربیتی و ادیان و فِرق در گفت و گو با شقفنا دربارهی رشد بی اخلاقیها در جامعهی امروز چنین تصریح کرد:
مشکلات اخلاقی، فقط مختصّ جامعهی ما نیست. هرجای دنیا را که دست بگذارید، میتوانید روند اضمحلال فرهنگی را به وضوح مشاهده کنید. اما این اتفاق برای کشوری مانند ایران با آن عقبهی فرهنگی و بستر دینی، تاسف بارتر از سایر نقاط جهان است. بنابراین اگر امروز به این معضل به چشم یک بحران نگاه میکنیم، به این دلیل نیست که اوضاع ایران در مقایسه با جهان در جایگاه وخیم تری قرار دارد؛ بلکه از مردم کشور فرهیختهای همچون ایران انتظار نمیرود که همراه با این روند قهقراییِ جهانی به انحطاط کشیده شود.
بسیطی در پاسخ به چراییِ رشد آمار بِزِه در ایران گفت: ریشه این اتفاقات به دور شدن از اصالتِ خود بر میگردد. ما اصالت خود را گم کردیم و سنتهای خود را کنار گذاشتیم. اگر آنچه برای خود میپسندم، برای دیگران هم بپسندم و این را به عنوان الگوی رفتاریِ خودم قرار بدهم، آیا در حق اطرافیانم، همشهریانم، همنوعانم مشکل و گرفتاری ای ایجاد میکنم؟ «هرچه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند»، از آن سخنان پرمغز و حکیمانه ای است که هزار و چند صد سال پیش امیر مومنان به مردم تذکر دادهاند (فَأَحْبِبْ لِغَیرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِك: نهج البلاغه، رساله 31.) اما همانطور که گفتم ما از تربیت دینی و اصالت خود فاصله گرفتیم.
اجازه دهید طی یک بررسی اجمالی ببینیم چه مسیری طی شده تا انسانِ امروز در چنین وضعیت اسفناکی قرار گرفته است.
خداوند، فطرت، عقل و پیامبران را برای انسانها قرار داده تا مسیر درست را پیدا کنند
خداوند وقتی انسان را خلق کرد از روی لطف برای اینکه به کمال و تعالی دست یابد، دو گوهر گرانسنگ «عقل» و «فطرت» را در نهاد او به امانت گذاشت. علاوه بر این، باز هم از لطف و فضل خویش بر آدمی منت نهاد و پیامبران و آموزههای دینی را برای تشخیص مسیر درست در محیط بیرونی فرو فرستاد تا هیچ بهانه ای برای عدم رشد در آدمیان باقی نماند. تا زمانی که مردم بر اساس عقل، فطرت و رهنمودهای مربیان آسمانی گام برمی داشتند، اوضاع خوب بود؛ اما به محض اینکه از این ابزارهای هدایت فاصله میگرفتند، بدبختیهای شان شروع میشد.
به همین دلیل وقتی به جای آموزههای دینی و کلام خدا، دستورات غیر منطقیِ کلیسا به عنوان قوانین الهی در بین مردم جاری میشود، میبینیم کم کم عنان کار از دست میرود.
این کارشناس ادیان و فِرَق حاکمیت مطلق کلیسا طی قرون متوالی را در بی اخلاقیها و خشونتها موثر دانست و عنوان کرد: در غرب، 17 قرن حاکمیت مطلق کلیسا وجود داشت؛ حاکمیتی که شامل دستورات خشن، خشک و غیر عاقلانهی پاپ و کلیسا به جای خدا بود. کلیسا آموزههای بشری خود را به عنوان قوانین الهی و به اسم خدا در میان مسیحیان جاری کرد. تعالیمی که هیچ گاه با فطرت، اخلاق و منش انسانی مردم سازگار نبود. چنین خفقانی در طول تاریخ باعث افراط و بدبینی به دین شد.
انسان غربی بعد از انقلاب صنعتی دچار بحران اخلاق و هویت شد
وی ادامه داد: اخلاقیات در غرب بر پایه تعالیم کلیسا بود؛ نه اخلاقیات اصیل عقلانی و فطری. اما بعد از پروتستانیسم تمام آموزههای کلیسایی که قرنها کسی حق اعتراض بر آنها نداشت و کوچکترین اعتراضی سبب شکنجه، قتل و سوزاندن معترض میشد به یکباره فرو ریخت. از آن زمان به بعد در اذهان مردم دین زده، هرچه کلیسا میگوید باطل است! در واقع، آن افراط در گذشته چنین تفریطی را به وجود آورد. بدین ترتیب انسان غربی با بحران اخلاق و هویت مواجه شد. حالا باید چه چیزی جایگزین تعالیم اخلاقی کلیسا شود؟
بسیطی درباره بحران هویت اروپاییان بعد از انقلاب صنعتی توضیح داد و گفت: وقتی که بحران هویت در میان اروپاییان ایجاد شد، مردم در این شرایط به طور کلی معنویت، دین، اخلاق و هر چه که با کلیسا مرتبط بود را حذف کردند و با یک خلأ فرهنگی مواجه شدند. بنابراین اندیشمندان غربی دوباره شروع به تدوین و اختراع چرخ اخلاق، آن هم با مبانی اومانیستی و غیر الهی کردند. در نهایت اکثر اندیشمندان غربی به این جمع بندی رسیدند که اخلاق، نسبی و مبنای اخلاق هم سود و زیان فردی است. به همین دلیل است که میبینیم در غرب محور اخلاق، منفعت «من» و اومانیسم است.
این کارشناس تربیتی با بیان اینکه دو نگاه به مساله فرهنگ و اخلاق وجود دارد، افزود: امروز شاهد دو مبنا در نگاه اخلاقی هستیم؛ نگاهی بر مبنای اصالت گرایی اخلاق و نگاه مدرنیته که نقطه مقابل اصالت گرایی اخلاقی قرار میگیرد. در نگاه دینی ما مبنای اخلاق اصالت عقلانیت و فطرت است. یعنی کار خوب به صورت فطری و عقلانی همیشه خوب و کار زشت همیشه ناپسند است. حتی اگر کسی خود ظالم باشد، نمیپذیرد که دیگری به او ظلم کند. یعنی فطرتا ظلم را بد مییابد و دوست ندارد کسی به او ظلم کند. در نگاه اصالت گراییِ اخلاق، این موارد جزو مسایل پایه ایِ اخلاق هستند که در نهاد همه انسانها مشترک اند. اما در نگاه مدرنیته در اخلاق نسبی گرایی وجود دارد. برخی از طرفداران مدرنیته اخلاق را نسبی میدانند؛ یعنی ممکن است در یک جامعه ای اخلاق یک کنش رفتاری قابل قبول و در جامعه دیگری بسیار ناپسند باشد. مثلا در جامعه ای ظلم صفتی خوب معرفی شده و ظالم تحسین میشود در جامعه ای دیگر ظلم صفتی ناپسند معرفی شده و ظالم تقبیح میشود! این دو تفکر در تقابل با یکدیگر قرار دارند.
تغییر سبک زندگی سنتی و اسلامی به سبک زندگی غربی به گسستهای اخلاقی و خانوادگی منجر شد
این کارشناس ادیان و فِرق با بیان ارتباط مدرنیته و بی اخلاقی در جامعه ما توضیح داد: از زمانی که ما در مقابل فرهنگ وارداتی غرب خود باختگی و وادادگی پیدا کردیم و به هرقیمتی حاضر شدیم مدرنیته غربی را بپذیریم کم کم با آثار سوء این سوغات غرب هم برخورد کردیم. تغییر سبک زندگی سنتی و اسلامی به سبک زندگی غربی کم کم به گسستهای اخلاقی و خانوادگی در میان ما انجامید. در حالی که جامعه ایرانی یک جامعه اسلامی و سنتی با مبانی اخلاقی و ریشههای دینی بود.
این کارشناس تربیتی درباره ره آورد مدرنیته در جوامع مختلف بیان کرد: مدرنیته به هرجا وارد میشود تنها توسعه اقتصادی به همراه نمیآورد بلکه توسعه فرهنگی - البته بخوانید تغییر فرهنگی - هم به دنبال دارد؛ این در حالی است که برای توسعه فرهنگی وارداتی باید همه مدلهای فرهنگی گذشته تغییر کنند و تمام آداب، رسوم و سنتهای گذشته دور ریخته شوند و آداب و رسوم غرب الگو شود.
دور شدن از اصالت، خود ریشهی بحرانهای اخلاقی در جامعهی امروز است
او درخصوص ریشه مشکلات در جامعه افزود: همانطور که در ابتدای صحبتهایم گفتم ریشهی وقایع ناخوشایند فرهنگی، به دور شدن از اصالت بر میگردد. ما اصالت خود را گم کردیم و سنتهای خود را کنار گذاشتیم؛ پس مدرنیته همراه همه مزایا و معایبش بر ما حاکم شد. خیانت جامعه شناسان و روانشناسان غرب زده هم در این برهه تحقق یافت، چون در تحلیل این گسست اخلاق و فرهنگ، ایشان دست به توجیه و مغالطه زدند و این گسست اخلاق را چنین توجیه کردند که معضلات اخلاقی ایجاد شده در جامعه اثر طبیعی ورود جامعهی سنتی به جامعهای مدرن است. دلیل این خیانت و مغالطه هم به هجوم علوم انسانی غربی و نهادینه شدن آن در میان تحصیل کردگان جامعهی ما بر میگردد. همان موضوعی که دغدغه و نگرانی اساسی رهبری و معضل مهم جامعهی ماست.
بسیطی دربارهی فرهنگ بعد از ورود مدرنیته در جامعهی ایران اظهار کرد: در اخلاق و فرهنگ هم متاسفانه هرگز مدرن - به معنای متعالی و رشد یافته - نشدیم. آن جامعهی سنتی که روزگاری همه با هم روحیه همکاری و همدلی داشتند کجا و اینکه امروزه شاهد آمار ترسناکی از قتلهای خانوادگی در میان افراد هستیم، کجا؟! در بعضی استانها قتلهای خانوادگی بالاتر از 50 درصد از کل قتلها را به خود اختصاص داده است! وقتی فرد به خانوادهی خود رحم نمیکند و با کوچکترین بهانه دست به قتل خواهر، پدر، مادر و دیگر اعضای خانواده خود میزند، در مقابل دیگران چگونه عمل خواهد کرد؟ به راستی چرا؟
برای کاهش بحرانها باید به سبک زندگی اسلامی و شیوه زندگی پیامبر رحمت و اهل بیتش بازگردیم
او با بیان اینکه برای کاهش بحرانهای اخلاقی و خشونت باید به سبک زندگی اسلامی بازگردیم، عنوان کرد: باید به سبک زندگی اسلامی و شیوه زندگی پیامبر و اهل بیت برگردیم. همان اصلی که رهبری هم بر آن تاکید دارند. پیامبر به عنوان نماد اخلاق و تکمیل کننده کمالات اخلاقی است. پیام آور رحمت به عکس آنچه که امروز در دنیا معرفی میشود، رسالت خود را تکمیل مکارم اخلاقی معرفی میکند: «اِنّما بُعِثت لِاُتممّ مَکارمُ الاخلاق» (من مبعوث شدم تا قلههای کرامات اخلاقی را کامل کنم: بحارالانوار، ج 16، ص 210). بنابراین محصول دین، رشد و تکامل اخلاق است. پس اگر شاهد رشد روزافزون بداخلاقی و خشونت هستیم، باید بدانیم که از دین حقیقی فاصله گرفتهایم.
حضرت رسول(ص) برای تغییر فرهنگ و اخلاق در جامعهی آن زمان به تذکر بر فطرت و عقل افراد تاکید میکند. جامعه شناسان معتقدند که برای تغییر یک فرهنگ، سه نسل لازم است اما معجزهی تربیتی پیغمبر(ص) این بود که در زمان حیاتش و در یک نسل، جامعهای ساخت که خشنترین انسانهای آن عصر را به اخلاق مدارترین مردم بدل ساخت.
به فرمودهی رهبری، فرهنگ، به معنای هوایی است که ما تنفّس میکنیم.
بسیطی در ادامه خاطرنشان کرد همانطور که رهبری معظم اشاره داشتند اهمیت فرهنگ از اقتصاد هم بیشتر است. ایشان جایگاه فرهنگ را به هوایی که برای تنفس و ادامهی حیات نیازمند آنیم تشبیه فرمودند. این هوا سالم باشد، سلامتی میآورد؛ ناپاک باشد، بیماری و بدبختی میآورد. بنابراین، امروز خلأ فرهنگ اصیل دینی موجب رشد روز افزون خشونت، بی اخلاقی و بداخلاقی در خانواده، مدرسه، دانشگاه و اجتماع میشود و این مشکل بسیار جدی دامن گیر ماست.
او ادامه داد: خداوند خاتم انبیا را که برای اتمام کمالات اخلاقی مبعوث کرده بود به عنوان الگویی حسنه برای رهپویان تعالی معرفی ساخت. اما متاسفانه با از میان رفتن آن الگوی حسنه و خانه نشین کردن هدایتگران پس از ایشان این مسیر تربیتی به انحراف کشیده شد؛ وقتی مسیر کج شود، در جامعه ای که پیامبرش برای کامل کردن کرامتهای اخلاقی مبعوث میشود، امروز شاهد تولد تفکر تکفیری هستیم که به جای معرفی اخلاق حسنه پیام آور رحمت(ص) به مردم دنیا خشونت هدیه میدهد.
سبک زندگی اسلامی ریشه تربیت را در خانواده میداند نه در اجتماع
او در خصوص انتقال خشونت از خانواده به جامعه و از جامعه به خانواده گفت: مدرنیته را به عنوان یکی از مصادیق بحران تغییر اخلاقی و خشونت مطرح کردیم؛ اما ریشهی این بحرانها همان انحراف از سبک زندگی اسلامی است. سبک زندگی اسلامی ریشه تربیت را در خانواده میداند نه در اجتماع.
بسیطی دربارهی خشو/نت نسبت به حیوانات و طبیعت نیز تصریح کرد: در الگوهای رفتاری، واکنش امامان و هدایتگران الهی را نه نسبت به انسانها، بلکه نسبت به حیوانات ببینید. به محض اینکه سفرهی خود را باز میکنند از غذای خود به سگ گرسنه میبخشند. این در حالی است که در احکام شریعت ما سگ یک حیوان نجس است.
هر انسانی وقتی با تربیت فطری و عقلانی رشد کرده باشد نمیتواند به حیوان، انسان یا طبیعت ظلم کند و آسیب بزند. اما همین انسان وقتی بر اساس فطرت، وجدان و عقل تربیت نشده باشد، هیچ جانداری، حتی اعضای نزدیک خانواده اش هم از شرّ او در امان نخواهند بود. پس بنگریم که بر سر کدام سفرهی تربیتی و اخلاقی باید بنشینیم تا از بحران خلاء اخلاقی در جامعه نجات یابیم. دین برای اینکه فطرت انسانها را بیدار و روابط انسانی را متعالی کند آمده است. پس هر حرکتی خلاف فطرت و عقل باشد، خلاف دین است.
این کارشناس تربیتی با ارائهی راهکار برای اصلاح جامعه اظهار کرد: باز هم تاکید میکنم تنها راهکار برای اصلاح عملی جامعه، تمسّک به ثقلین و بازگشت به سبک زندگی اسلامی است. این موضوع، تنها با الگو قرار دادن عملیِ اخلاق پیامبر رحمت و اهل بیت ایشان در زندگی تحقّق مییابد.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)