ولایت‌نامه سلیمی تونی شاعرتوانای قرن نهم هجری

در قرون 7 تا 9 یک نوع ادبی خاص با نام ولایت‌نامه رایج بود.

اشعاری که در توسعه تشیع بسیار موثر بودند...

ولایت‌نامه سلیمی تونی شاعرتوانای قرن نهم هجری

 

یادداشتی از دکتر رضا بیات

ولایت‌نامه‌ها قصایدی بودند که با زبانی ساده و عامه‌فهم، فضایل امیرالمؤمنین(ع) و اهل بیت(ع) را به شکلی داستانی عرضه می‌کردند. ولایت‌نامه‌ به کار نقالان و مناقب‌خوانان می‌آمد. آنان این قصاید داستانی را در جمع‌ها می‌خواندند و مردم را با معارف اهل بیت(ع) آشنا می‌کردند.

ساختار ولایت‌نامه شبیه یک منبر سنتی بود. معمولا با خطبه‌ای دو زبانه و آمیخته به عربی آغاز می‌شد؛ آنگاه بعد از حمد خدا و نعت رسول وارد داستان یکی از معجزات امیرالمؤمنین(ع) می‌شد. در ضمن بیان داستان یا پس از آن، آیات و احادیث بسیاری از فضایل مولا(ع) مطرح می‌شد و نهایتا با یادکرد نام 12 امام(ع) و توسل به آن بزرگواران، قصیده پایان می‌یافت.

یکی از ولایت‌نامه‌ سرایان مهم قرن 9، سلیمی تونی است. در اینجا از او ولایت‌نامه‌ای را نقل می‌کنیم که داستان سخن گفتن خورشید با امیرالمؤمنین(ع)  است. خورشید آن حضرت را این چنین خطاب می‌کند: «السلام علیک یا اولُ یا آخرُ یا ظاهرُ یا باطن». برخی اصحاب گمان می‌کنند که این اوصاف مخصوص خداوند است. پیامبر(ص) برای آنان معنای این الفاظ را توضیح می‌دهد که علی(ع) اولین کسی است که ایمان آورده  و آخرین کسی است که در دنیا با من است و ... .

بعد سؤالات اصحاب شروع می‌شود و از دیگر فضایل مولا(ع) می‌پرسند و پیامبر(ص) توضیح می‌دهد. پایان کار نیز توسل به 12 امام(ع) است.
این گونه شعرها در توسعۀ تشیع در ایران بسیار تأثیرگذار بوده‌اند.

نکتۀ مهم آن که اغلب این داستان‌ها با این کیفیت در منابع روایی نقل نشده‌اند. شاعر در داستانش چند روایت را به هم آمیخته و مقداری افزودنی‌های داستانی به قصه‌اش اضافه کرده تا یک اثر هنری عامه‌پسند شکل بگیرد.

اصل قصیدۀ سلیمی 98 بیت است.. اینجا چند بیت آن را با هم می‌خوانیم:

... روایت می‌کند فخرِ همه انصاریان جابر
که روزی مرتضی با حضرت شاه رسل یک جا

نماز شام را بگذارد در محراب، پشت خود
نهاد و کرد با اصحاب رو آن سیّد بطحا

چنین فرمود کابن عمّ و داماد و وصیّ من
کجایی ای به دیدار تو روشن دیده‌ای بینا؟

امیرالمؤمنین حیدر چو بشنید این ز پیغمبر
روان برخاست آن سرور ز جای خویشتن برپا

جوابش گفت لبیک ای نبی‌الله منم اینک
فدایت اُم و بابم! چیست فرمان؟ از کرم فرما

نبی گفتش برو بیرون که چون طالع شود خورشید
سلامش گو و بنگر کاو به امرِ خالقِ یکتا

جواب تو دهد باز و سخن گوید فصیحانه
تو را خواند به اسمایی که نبود بِه از آن اسما

به فرمان نبی آمد اميرالمؤمنين بيرون
بدو گرد آمده خلقی عظیم از پیر و از برنا

چنین گوید خبر جابر که از بسیاری مردم
بترسیدم در آن ساعت که ناگه من نیابم جا

گرفتم پیشتر از خلق دنبال ولی‌اللّه
به صحن مسجد افکندم به صد سعی و حیل خود را

چو طالع شد خور از مشرق علی گفتا سلام علیک
بگو با من سخن ای خسرو صنع خدا بنما

به لفظی کآن ز جمله لفظ‌ها بود افصح و اَوضح
بدان لفظی معین خسرو سیّارگان گویا

جواب شاه مردان را چنین گفت از ره عزّت
سلام اللّه و الاکرام بادا بر تو ای مولا

تویی اوّل تویی آخر تویی باطن تویی ظاهر
تویی از قدرت قادر به جمله چیزها دانا

چو بشنیدند از خورشید تابان این سخن خلقان
برآوردند از هر سو فغان و ناله و غوغا

فرستادند صلوات و درود اصحاب از شادی
ولی بسیار پیچیدند بر خود از حسد اعدا

شدند اندر غضب بعضی ز اصحاب رسول‌اللّه
ز قهر استماع این سخن‌شان زرد شد سیما

logo test

ارتباط با ما