غروب غریب مدینه

flower 12

    

برگرفته از کتاب "غربت، نصرت، مراجعه"؛ نوشته مسعود بسیطی

 

علی را کشتند!

سپس با حسن بن علی بیعت کردند و عهد بستند در همه‌ی احوال، یاری‌گرش باشند. اگر دستور به جنگ داد، همراهی‌اش کنند و اگر تشخیص به صلح داد، پیروی‌اش نمایند[1] .

زمان امتحان فرا رسید.

معاویه، لشگری برای انهدام باقی‌مانده‌ی دین خدا تدارک دید.

حسن بن علی نصرت طلبید.

گروهی همراهش شدند اما وقتی به میدان نبرد رسیدند، وعده‌های معاویه را بر وعده‌های خدا مقدم داشتند، سیم و زر را بر یاری حجت خدا ترجیح دادند و سید جوانان بهشت[2]  را تنها گذاردند.

حسن بن علی نصرت طلبید.

اما استنصارش[3]  بی‌پاسخ ماند. ناگزیر برای حفظ جان مسلمین و آنچه از دین جدش مانده بود، صلح نمود[4].

آنان که عهد بسته بودند در جنگ و صلح یاری‌اَش نمایند، نه تنها در جنگ به او خیانت کردند، بلکه در صلح نیز همراهش نبودند. هرکس طعنه‌ای می‌زد.

"روی مؤمنان را سیاه کردی، ای پسر علی![5] "

"شیعیان را ذلیل و غلامان بنی امیه ساختی، ای پسر رسول خدا![6] "

و حجت خدا به این می‌اندیشید که اگر یاران وفاداری داشت، شبانه روز با معاویه می‌جنگید[7] . اما او می‌دانست اینان بنده‌ی دنیایند[8] و همانگونه که پدرش را تنها گذاردند، او را نیز یاری نخواهند نمود[9].

مظلوم‌تر از حسن کیست که حتی دوستانش نیز او را چنین سلام می‌دادند:

"سلام بر تو ای خوار کننده‌ی مؤمنین[10]

گویا همگان فراموش کرده بودند این سخن ختم رُسُل را که فرمود:

"حسن و حسین، هر دو امام‌اند، چه قیام کنند، چه بنشینند[11] "!

هرچند برای این مردم، قیام و قعود هیچ تفاوتی نمی‌کرد. حسن را که صلح نمود، با زهرِ کین، جگر سوزاندند و حسین را که برای دفاع از ناموس رسول الله جنگید، با نیزه، حلقوم شکافتند.

آری!

علی را کشتند. عهدی را که با پسرش حسن بسته بودند، شکستند. غریب شهر پیامبر را زهر خوراندند و جسدش را نیز تیرباران کردند!

و خدا ماند و استنصاری که هرگز اجابت نشد.

      

منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)

   


[1] - "بیعت كرده بودید با هر كه صلح كنم صلح و با هر كه بجنگم بجنگید": بحارالانوار، ج 44، ص 64.

[2] - رسول اکرم فرموده‌اند: "حسن ... سرور جوانان اهل بهشت و حجت خداوند بر مردم است": همان کتاب، ج 28، ص 39.

[3] -  استنصار از ریشه ی «نصر» و به معنای یاری خواهی است.

[4] - "اگر چنین نمی‌كردم از شیعیان ما همه کشته می‌شدند": همان کتاب، ج 44، ص 2.

[5] - "سوّدت وجوه المؤمنین": تنزیه الانبیاء، ص 171.

[6] - "ما را خوار كردی و ... برده‌ی دیگران ساختی": الاحتجاج، ص 291.

[7] - "به خدا سوگند من كار را به معاویه واگذار نكردم جز بدان جهت كه یاوری نیافتم، و اگر یارانی می‌یافتم شب و روز با او می‌جنگیدم": همان مدرک.

[8] - "لا وفاء لكم انتم عبید الدنیا": بحارالانوار، ج 44، ص 44.

[9] - "به آن که از من بهتر بود وفا نکردید ... چطور به شما اطمینان کنم؟": همان کتاب، ج 44، ص 43.

[10] - "... فسلمت علیه الشیعه علیک السلام یا مذل المؤمنین": همان کتاب، ج 75، ص 287.

[11] - "الحسن و الحسین سید الشباب اهل الجنة و انهما امامان قاما او قعدا": همان کتاب، ج 36، ص 289.

logo test

ارتباط با ما