نویسنده : الف. کیومرثی (کارشناس فناوری اطلاعات؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
تو فاطمهای؛
پروردگارت تو را فاطمه نامید؛[1]
چرا که تو را از آتش گسسته میدارد. نه تو را، بلکه تمام دوستدارانت را.[2]
تو فاطمهای؛
تویی آن میزان خداوندی، که غضب تو، غضب خدا و خشنودیات خشنودی اوست[3] .
تو فاطمهای؛
پاره تن حبیب خدا محمد مصطفی(ص) ،
که رنجش تو، رنجش حبیب خدا بود و شادیات، شادی حبیب خدا.[4]
تو فاطمهای؛
که به نام تو، طلب عفو به درگاه خداوندگار برده میشود- به فاطمه و پدرش، به فاطمه و همسرش، به فاطمه و پسرانش[5] -
هم او که اگر نمیبود،جهان را که هیچ، پروردگار وجود سراسر برکت و رحمت رسول خدا را هم نمیآفرید.[6]
تو فاطمهای؛
تو آن حقیقتی که در منظر فرشیان هرگز یافته نخواهی شد، تو لیله قدری[7] ، و ما چه میدانیم تو چیستی ؟ تو کیستی؟[8]
که اگر میدانستیم اینچنین سرگردان یافتن نشانهای از مزارت نبودیم.
تو فاطمهای؛
هنوز نجوای سبز اول همسایه سپس اهل خانهات،[9] بر در و دیوار بود که بین در و دیوار ماندی. محسنت را نبوییده از دست دادی
و ناله جگر سوز وامحمدا سردادی.
تا ابد سلام بر تو ای فاطمه
بر اندوهت، بر چشم اشکبارت، و بر ناله حزینت.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] - امام باقر علیه السلام فرمود: زمانی که فاطمه (س) متولد شد خداوند به فرشتهای وحی فرمود که بر زبان رسول خدا(ص) جاری گرداند که آن حضرت را فاطمه بنامد: بحار الانوار، ج43، باب 2، ص 13، ح9./ کافی، ج1، بَابُ مَوْلِدِ الزَّهْرَاءِ فَاطِمَةَ ، ص460، ح6.
[2] - بحار الانوار، ج43، باب 12" فضائلهما و مناقبهما و ..."، ص 272، ح11.
[3] - بحار الانوار، ج43، باب 3، ص 20، 22و 44.
[4] - بحار الانوار، ج43، باب 3، ص 23، ح 17.
[5] - عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال( مستدرك سیدة النساء إلى الإمام الجواد)، ج11، ص1146.
[6] -عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سیدة النساء إلى الإمام الجواد، ج11-قسم-1-فاطمةس، ص: 44 / مستدرك سفینة البحار، ج 3، ص 169.
[7] - حضرت صادق علیه السّلام در تفسیر سوره قدر فرمودند: مراد از اللیله، فاطمه و مراد از قدر، خداوند است: بحار الانوار، ج43، باب 3، ص 65، ح58/ تفسیر فرات کوفی، ص581، ذیل آیه اول سوره قدر.
[8] - " و ما ادراک ما لیله القدر": قرآن کریم، سوره قدر، آیه 2.
[9] - بحار الانوار، ج43، باب 4، ص 82، ح 3و 4.