نویسنده: مسعود بسیطی ( کارشناس علوم تربیتی و ادیان و فرق؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید )
چکیده:
در پژوهش میان روشهای مختلف تربیتی، شیوهی اهل بیت، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که خروجی تربیت را نسبت به سایر روشها بسیار اثربخشتر مینماید. روش تربیتی اهل بیت، بر پایهی دو اصل بنیادین عقل و فطرت بنا نهاده شده است. عقل و فطرت در مکتب اهل بیت تعریف خاصی دارد و با آنچه در میان مردم، مصطلح است تفاوت دارد. بنا به تعریف اهل بیت،عقل یگانه حجت الهی است که حق را از باطل تشخیص میدهد. در این مکتب عقل ابزار پرستش خدای متعال معرفی میشود. فطرت در دیدگاه اهل بیت، معرفت و شناخت خدای یگانه و سایر شناختهای پایهایِ مورد نیاز برای رشد و کمال بشر تعریف میشود. چنانچه آدمی از سنین کودکی بر مبنای تذکرات عقلی و فطری تربیت شود، در بزرگسالی به انتخابهای عقلمَدارانه و حقگرایانه تمایل بیشتری نشان خواهد داد.
کلمات کلیدی: تربیت عقلانی، تربیت فرزند، عقل، فطرت، روش تربیتی اهل بیت.
مقدمه:
از آنجا که تربیت در دوران کودکی، شخصیت، اعتقادات و رفتار آدمی در بزرگسالی را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد و میتواند زمینهی سعادت یا شقاوت فرد را ایجاد نماید، انتخاب روش و محتوای صحیح آموزشی و تربیتی بسیار حائز اهمیت است.
حضرت علی علیه السلام، علم و تربیتی را که در کودکی آموخته میشود، به حک شدن نقش بر روی سنگ تشبیه میکنند[1]. در واقع آنچه در کودکی فرا گرفته میشود عمیقا با وجود آدمی عجین میشود و همچنان که مرور ایام بر کنده کاری روی سنگ تاثیر بسزایی نمیگذارد، آموختههای کودکیِ فرد نیز با گذشت ایام فراموش نمیشود.
واژهی "تربیت" با دو مادهی لغوى "رَبَوَ" و "رَبَبَ" مرتبط است. "رَبَوَ" به مفهوم افزایش و افزودن است[2] و "رَبَبَ" به معنای مالکیت و پرورش دهندگی است[3].
اگر تربیت را از ریشهی "رَبَوَ" بگیریم، به معنای افزوده شدن چیزی بر چیز دیگر میشود. ربا هم که از این ریشه اخذ شده، به معنی افزودن مالی بر مال دیگر است. اما آنچه از روایات و آموزه های دینی استنباط می شود مفهوم تربیت، به معنای "رَبَبَ" نزدیکتر از معنی "رَبَوَ" است. در این صورت فردی که کسی را تحت تربیت قرار میدهد در واقع مانند یک مالک او را پرورش میدهد. بنابراین، تربیت امر خطیر و پیچیدهای است که اگر به شیوهای صحیح اعمال نشود، میتواند آثار مخرّب و جبران ناپذیری به وجود آورد. مربّی باید همواره به یاد داشته باشد که متربّی امانتی الهی است که در دستان او پرورانده میشود و سرپرست و مسوول فرد تربیت شونده، شخص اوست.
در میان روشهای مختلف تربیتی، شیوهی اهل بیت، دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که خروجی تربیت را نسبت به سایر روشها بسیار اثربخشتر میکند. لذا این مدل، عنوان الگویی مناسب در تهیه و ارائهی محتواهای کتب درسی در سطوح مختلف پیشنهاد میگردد.
روش تربیتی اهل بیت علیهم السلام:
روش تربیتی اهل بیت بر دو پایهی "عقل" و "فطرت" استوار است. این دو موضوع از چنان جایگاه و اهمیتی برخوردارند که امیر مومنان، دلیل بعثت انبیا را حول همین دو اصل اساسی بیان میفرمایند:
"[خداوند] فرستادگانش را به میان مردم فرستاد و پیامبرانش از پى یكدیگر آمدند تا از مردم بخواهند عهدی را كه فطرتشان بر آن سرشته شده، به جاى آورند و نعمت او را كه از یاد بردهاند، به یاد آورند و از آنان حجّت گیرند كه [رسالت حق را] برای شان تبلیغ نمودهاند و عقلهای شان را كه در پردهی غفلت، مستور گشته، برانگیزند (گنجینههای عقل که مدفون شدهاند را شخم بزنند تا آشکار شوند)" [4].
در ادامه با این دو اصل بنیادین در مکتب اهل بیت بیشتر آشنا خواهیم شد:
1.تعریف و ویژگی عقل در مکتب اهل بیت علیهم السلام:
عقل ریشه عِقال، به معنی طنابی است که با آن پای شتر رَم کرده را می بندند تا به دیگران آسیب نزند. تعریف عقل در مکتب اهل بیت، با تعریف مصطلح در جامعهی امروز متفاوت است. بسیاری عقل را هوش، فکر، قدرت استنتاج و یا زیرکی تعریف میکنند. اما عقل در مکتب اهل بیت عبارت است از:
الف) عقل، نور است:
حضرت رسول اکرم میفرمایند:
- "عقل نورى است در قلب، كه با آن، بین حق و باطل تفاوت گذاشته مىشود."[5]
- و نیز میفرمایند: "مَثَل عقل در قلب، مانند چراغ است در وسط خانه." [6]
ب) عقل، وسیلهی پرستش خداست:
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
- "عقل ابزاری است كه به وسیلهی آن خدا پرستش میشود و بهشت به دست میآید." [7]
پیامبر میفرمایند:
- "پایداری انسان به عقل او است و كسی كه عقل ندارد، دین ندارد." [8]
ج) عقل، عقال کننده و مهار کنندهی نفس است:
پیامبراكرم صلى الله علیه و آله میفرمایند:
- "عقل، بازدارنده از جهل و نادانى است و نفس انسان مثل خبیثترین جنبندگان است كه اگر مهار نشود، بىراهه مىرود." [9]
د) عقل، حجت خداست:
امام صادق علیه السلام میفرمایند:
- "عقل، راهنمای مؤمن است." [10]
و نیز می فرمایند:
- "پیامبر، حجت خدا بر مردم است و عقل، حجت است میان مردمان و خداوند." [11]
امام کاظم علیه السلام نیز به یکی از یارانش چنین میفرمایند:
- "خداوند برای مردم دو حجت دارد: یکی آشکار است و دیگری پنهان، راهنمای آشکار، پیامبران و امامان علیهم السلام می باشند و راهنمای باطن، عقل است." [12]
ه) عقل، ارزشمندترین مخلوق خداست:
پیامبر میفرمایند:
- "خداوند چیزی ارزشمندتر از عقل در میان بندگان خویش تقسیم نکرده است." [14]
و) عقل، ممیّز و تشخیص دهنده است:
همان طور که پیشتر نیز گفته شد، حضرت رسول اکرم میفرمایند:
- "عقل نورى است در قلب، كه با آن، بین حق و باطل تفاوت گذاشته مىشود." [15]
امام رضا علیه السلام می فرمایند:
- "به سبب عقل، آن كس كه بر خداوند صداقت دارد شناخته میشود و در نتیجه عقل تصدیقش میكند و نیز به واسطه ی عقل غیر صادق بر خداوند شناخته میشود و در نتیجه عقل تكذیبش میكند." [16]
همانگونه که اشاره شد عبادتی ارزشمند است که از عقل ناشی شده باشد و ثواب و عقاب، بهشت و جهنم، رضا و ناخشنودی خدا همه در گرو تعقل آدمی است.
پذیرش ارکان اساسی دین، با نور عقل ارزش و اعتبار مییابد. تصدیق توحید پروردگار با رجوع به عقل میسر میشود[17]. نبوت و امامت و همچنین تشخیص و تصدیق حقانیت اولیای الهی با عقل ممکن میگردد.
فهم اصول اخلاقی، محاسن و معایب افعال، لزوم اتّصاف به مكارم اخلاق و پرهیز از خلق و خوی زشت، همگی به بركت عقل حاصل می گردد.
در مکتب اهل بیت علیهم السلام، عقل دارای هفتاد و پنج یاور مطمئن است که به جنود عقل یا لشگریان عقل مشهورند[18]. هر انسان عاقلی فارغ از دین و مذهبش خوبی و زیباییِ جنود عقل مانند امانتداری، صداقت، حیا و عدالت را تشخیص میدهد. و نیز مییابد جنود جهل مانند خیانت، دروغ، بی حیایی و ستم، زشت و ناپسند میباشند.
حتی کودکان نیز زشتی و زیبایی بسیاری از اعمال و رفتارها را به مدد عقل خویش تشخیص میدهند. به طور مثال هنگامی که یکی از اسباب بازیهای یک کودک سه ساله به زور از او گرفته شود، مییابد تعدّی و ظلم بد است. یا آن هنگام که دست محبّت بر سرش کشیده میشود، تشخیص میدهد محبّت خوب است.[19]
اولیای الهی همواره مردم را به استمداد از این نعمت بزرگ الهی (عقل) تشویق نمودهاند و اساس تربیت انسانها را تذکر به مبانی و مستقلات عقلی[20] و لزوم کاربست دائم آن در زندگی قرار دادهاند.
2. تعریف فطرت در مکتب اهل بیت:
فطرت، از ریشه ی فَطَرَ به معنای خلقت نخستین است[21].
خداوند عزّ و جلّ، همهی انسانها را بر فطرتی واحد و یکسان خلق فرموده است. پیامبر میفرمایند: "همهی انسانها بر اساس فطرت (توحیدی) خدا شناس به دنیا میآیند و این والدین آنها هستند كه ایشان را یهودی، مسیحی و یا مجوسی بار می آورند"[22]. بر اساس آموزههای قرآن، در فطرت تغییری راه ندارد: "ولا تبدیل لخلق الله"[23].
بنابراین، طبق دیدگاه اهل بیت علیهم السلام، فرزند آدمی در بدو تولد، یک لوح سپید و نانوشته نیست بلکه واجد بسیاری از شناختهای پایهای است که در مسیر حرکت و تکامل خویش به آن ها نیاز دارد. در این دیدگاه، انسانها بر فطرتی واحد آفریده میشوند و تغییری نیز در این فطرت ایجاد نمیشود. اما عواملی مانند تاثیر و تربیت خانواده و محیط باعث میشود کودک، چشم بر فطرت و معرفت صحیح اولیه اش ببندد و رفتاری خلاف با فطرت خویش نشان دهد.
خداوند درباره ی فطرت در قرآن کریم چنین می فرماید:
"پس حق گرایانه، به سوى این آیین روى آور، [با همان] فطرتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. تغییرى در آفرینش خدا نیست. آیین پایدار همین است و لیكن بیشتر مردم نمىدانند." [24]
امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه میفرمایند: "منظور از خلقت بر اساس فطرت، خلقت بر اساس شناخت کامل خدا، پیامبر و امیرمؤمنان علی علیه السلام است".[25]
بنابراین، همهی انسانها با معرفت خداوند متعال، پیامبر و امامان پا به این دنیا میگذارند. پس چنین نیست که آدمی به هنگام ورود به این دنیا هیچ شناخت و معرفتی از آفریدگار خود و حجت های الهی نداشته باشد. این معرفت در عالم ذَرّ[26] به انسانها تملیک شده است و در همان موقف که آدمی از دو نعمت "اختیار" و معرفت" بهره مند بوده، سوال شده "اَلَستُ بِربّكم؛ آیا پروردگار شما نیستم"[27]؟ و همگی پاسخ داده اند: "بلی". هنگام ورود به این دنیا، آن معرفت هبه شده، در وجود آدمی ثابت مانده ولی سایر اتفاقاتی که در عالم ذر رخ داده، به ارادهی خدا از یاد انسانها رفته است[28].
لذا اصل آن معارف در وجود انسانها موجود است اما اشتغال به دنیای فریبنده ایشان را از فطرت خویش غافل ساخته است. مهمترین این معارف عبارتند از:
- معرفت الله
- معرفت رسول اکرم
- معرفت حجتهای الهی
حضرت علی میفرمایند پیامبران و حجتهای الهی برای همین به میان مردم آمده اند که آن معارفی که خدا در فطرت مردم قرار داده را به یاد آنها بیاورند[29]. چنانچه این معرفت توسط خود خدا به آدمی هدیه نمیشد، کسی نمیدانست آفریدگار و روزی رسانش کیست[30]. اما همان طور که پیش تر نیز اشاره شد با وجودی که آدمی با این معرفت اولیه به دنیا میآید، اگر تحت تربیت و تذکر معلمان الهی قرار نگیرد نه تنها به معرفت فطری که با آن خلق شده متوجه نمیگردد، بلکه به خدایی که مذاهب و فِرَق مختلف با اوهام خویش ساختهاند منحرف خواهد شد.
معرفت فطری که انسان با آن به دنیا میآید، به همراه حجت بیرونی – پیامبران و اولیای الهی - و حجت درون – عقل – به آدمی کمک میکند معبود خود را بشناسد و راه صحیح عبودیت و دستیابی به قُرب و رضای او را بیابد. امام رضا علیه السلام نقش عقل و فطرت را دربارهی معرفت خداوند چنین بیان فرموده اند:
"توسط عقل ها، معرفت خدا در قلب گره میخورد و توسط فطرت، حجت خدا ثابت میشود." [31]
معرفت خدا توسط عقل با قلب و روح آدمی گره میخورد و با فطرت، حجت خداوند بر خلق تمام میشود. مهمترین حجت خدا که سایر حجت ها به تایید او حجت شمرده میشوند، عقل است. با استناد به فرمایش امام رضا آنچه عقل تشخیص میدهد توسط فطرت تایید و تثبیت میشود.
بر اساس آنچه در این بخش گفته شد، چنین نتیجه میگیریم که
- فطرت، غریزه نیست؛ چراکه غریزه هدایتی عمومی است که از جانب خدا در سرشت انسان و حیوان قرار داده شده است (مانند غریزه گرسنگی که جاندار را به سوی تامین غذا هدایت میکند) ولی فطرت تنها به آدمی اختصاص دارد و منشأ رشد و کمالات انسانی است.
- فطرت، گرایش به خدا نیست؛ چراکه گرایش، متأخر از معرفت است. یعنی تا نسبت به شیئی معرفت و شناخت وجود نداشته باشد، گرایشی هم به سوی آن ایجاد نمیشود. حال آنکه فطرت، به معنای خلقت اولیه بود. پس نمیتواند پیش از آن شناختی وجود داشته باشد.
- فطرت، توانِ خداشناسی نیست؛ زیرا توان خداشناسی در صورت عدم شناخت خدا به فرد داده میشود. در حالی که با مراجعه به خویش مییابیم خدایی هست که بخشنده، قادر، عالم، رازق و ... است و چنین بینشی را به واسطهی تلاش و توان خود کسب نکردهایم.
- فطرت، عقیده به خدا نیست، چون اعتقاد، فعلی اختیاری است که آدمی پس از شناخت، آگاهانه و آزادانه آن را انتخاب میکند.
- بلکه فطرت، معرفت اولیهای است دربارهی خدا، حجت های خدا، عقل و ... که در وجود همهی انسانها توسط خالق متعال نهادینه شده است.
3. کاربرد روش تربیتی اهل بیت در آموزش و پرورش
نقش تاثیرگذار و خطیر آموزش و پرورش در تربیت کودکان و فرزندان، بر هیچ کس پوشیده نیست. همواره تلاش اساتید و مربیان دلسوز، بهبود شیوههای تربیتی و آموزشی موجود و ارائهی محتوایی غنی به جامعه سازان فردا بوده است.
اثربخشترین روش تربیتی، همان روش پیشنهادیِ خدا به اولیای الهی است. چراکه خداوند فرموده: "قطعا برای شما در (رفتار) رسول خدا سرمشق و الگویی نیکوست" [32]؛ و حقانیت اهل بیت علیهم السلام و درستی رفتار و گفتار ایشان را ضمانت و تایید کرده است[33].
روش تربیت اهل بیت علیهم السلام بر پایهی دو اصل اصیل عقل و فطرت بنا نهاده شده است.
اگر آموزههای نظام آموزش و پرورش کشور مبتنی بر فطرت باشد و با پشتوانهی عقلی بیان شود، این قابلیت را خواهد داشت تا در هر زمان و مکانی پاسخگوی نیاز کمال طلبی و خداجویی انسانها باشد. همان طور که اشاره شد همهی کودکان با فطرتی پاک و خداشناس به دنیا میآیند و این مربیان (پدر، مادر، معلم، ...) هستند که میتوانند ایشان را بر این فطرت نگاه دارند یا به گونهای تربیت سازند تا انتخابهایی مغایر با فطرت الهی خود انجام دهند. مربیان میتوانند با تذکر به مستقلات عقلی، کودکان را به گونهای تربیت سازند که به تشخیص عقل، پاسخ مثبت دهند و آن هنگام که عقل، فعلی را خوب و حق تشخیص میدهد، آن را انتخاب کنند و به جنود جهل پاسخ منفی بدهند. البته نباید قدرت اختیار فرد را نادیده گرفت. خدای حکیم مبنای خلقت آدمی را بر حریت و آزادی مطلق انسان قرار داده تا ایشان را بیازماید[34]. ممکن است پس از تمامی کوششهای تربیتی و تذکرات عقلانی، فردی حق پذیر نباشد و آزادانه راه نادرست را انتخاب کند. چراکه انسان موجودی مختار است. عقل و فطرت به او کمک میکنند حق و حقیقت را تشخیص دهد ولی در نهایت اختیار با اوست که حق را انتخاب کند یا بر خلاف ندای عقل و فطرت عمل کند.
کودکان ما باید متذکر شوند که فاعل مختار هستند. باید بدانند سعادت و شقاوت ایشان در گرو انتخابهای خودشان است. باید درست انتخاب کردن و انتخابِ درست کردن را از کودکی بیاموزند و تمرین کنند. باید بدانند برای آنکه درست انتخاب کنند باید به عقل و فطرت خویش مراجعه نمایند و برای آنکه انتخاب درستی داشته باشند باید به آنچه عقل و فطرت تایید میکند، پاسخ مثبت دهند. باید از کودکی نتیجهی شیرین و زیبای انتخاب صحیح را تجربه کنند. و اینها جز به مدد مربیان دلسوز و استمداد از روش اهل بیت مهیا نخواهد شد.
کودکی که تحت تربیت روش اهل بیت به ابزار عقل مجهز باشد، مییابد تشکر از کسی که محبتی در حق آدمی میکند، امری پسندیده و عقلانی است. تشخیص میدهد شکر منعم، فعلی عقلانی است. چنین کودکی هنگامی که به سن عبادت خدا میرسد، نماز خواندن را امری عقلانی و صحیح مییابد و در صورت انجام ندادن آن، مورد مؤاخذهی وجدانش قرار خواهد گرفت. لذا تنها به واسطهی زور و اجبار یا ترس از جهنم یا به طمع بهشت نماز نمیخواند؛ بلکه با اشتیاق و به انتخاب خود عبادت خدا را به جای میآورد چراکه این کار را تشکر از خالق و ولیّ نعمت خویش میداند.
کودکی که طبق سیرهی تربیتی اهل بیت به پا بر جا ماندن بر فطرتی که خلق شده، ترغیب شود و با تذکر و یادآوری، مستقل عقلی عفت در او بیدار شود، فطرتا و از روی اختیار به سوی حیا و عفت گرایش مییابد. در تربیت فطری – عقلی، تهدید، ارعاب و اجبار برای انجام فعل صحیح – مثلا حفظ حجاب - جای خود را به یادآوری مستقلات عقلی و فطری میدهد. لذا کودک تربیت شده در این مکتب، حیا را فطری و عقلانی میداند و حجاب را به عنوان ابزاری برای تقویت حیا و عفت میپذیرد.
کودکی که عقل را شاخص حق از باطل بداند، در مواجهه با شبههها و چالشهای مختلف، هر روز به سویی متمایل نمیشود. کودکی که بر پایهی عقل و فطرت رشد کرده باشد، احتمال اینکه در بزرگسالی، دروغ بگوید، در امانت، خیانت کند، از مسوولیت شانه خالی کند، حق را پایمال نماید، ظلم کند، به پدر و مادر بی احترامی کند، طمع ورزد، ... کمتر میشود.
لذا به کلیهی والدین، مربیان و دست اندرکاران امور تربیتی کودکان و نوجوانان، به کار گیری شیوهی تربیتی اهل بیت علیهم السلام که بر مبنای عقل و فطرت است، توصیه میشود.
نتیجه:
خداوند رحمان، به همهی انسانها عقل و معرفت صحیح عطا فرموده و هدایتگران خویش را نیز به سوی مردم فرستاده تا عقول ایشان را بیدار کنند و فطرت مغفول شده شان را یادآوری نمایند. پروردگار عالمیان، حق و باطل را به انسان شناساند و حُسن تقوا و قُبح گناه را به او الهام فرمود؛ اما وی را مختار آفرید[35]. این انسان است که میتواند از امکانات خویش بهرهی صحیح بَرَد و سعادت را نصیب خود سازد و یا اینکه اختیارا چیزی را انتخاب کند که عقل و فطرت با آن در تضاد است: " ما او را به راه هدایت کردیم، حال میخواهد سپاس گزار باشد یا کفران نماید".[36]
روش تربیتی اهل بیت علیهم السلام، تذکر به عقل و فطرت انسانهاست. این روش میتواند به عنوان الگویی مناسب در آموزش و تربیت کودکان به کار گرفته شود و بدین ترتیب زمینهی انتخابهای صحیح فرزندان مان ایجاد گردد.
به امید آیندهای به پاکی فطرت و روشنی عقل برای تمامی انسانها!
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1]- "العلم فی الصغر، كالنقش فی الحجر": کنزالفوائد، ج 1، ص 319.
[2]- کتاب العین، ج 8، ذیل واژه "ربو".
[3]- لسان العرب، ج 1، ذیل واژه "ربب".
[4] "فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یذَكِّرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ وَ یحْتَجُّوا عَلَیهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ ...": نهج البلاغه، خطبهی 1، ص 43.
[5]- "العقلُ نورٌ فِى القلبِ یُفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحقِّ وَالباطِل" ارشاد القلوب، ج 1، ص 198.
[6]- "مَثَلُ العَقلِ فِى القلبِ كَمَثَل السِّراجِ فی وَسَطِ البَیت": بحارالانوار، ج1، ص 99.
[7]- "الْعَقْلُ، مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ": اصول كافی، ج 1، ص 11.
[8]- "قَوامُ المَرءِ عَقلُهُ وَ لا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَهُ": مستدرك الوسائل، ج 11، ص 208.
[9]- "اِنَّ العقلَ عِقالٌ مِنَ الجَهلِ وَ النَّفسُ مِثلُ اَخبَثِ الدَّوّابِ، فَاِنْ لَم تُعقَل حارَت": بحارالانوار، ج 1، ص 117.
[10]- "الْعَقْلُ دَلِیْلُ الْمُومِنِ": اصول کافی، ج 1، ص 25.
[11]- "حجة الله علی العباد النبی والحجة فیما بین العباد و بین الله العقل": همان مدرک.
[12]- "ان لله علی الناس حجتین: حجه ظاهر و حجه باطنه فاما الطاهره فالرسل و الانبیاء و الائمه علیهم السلام و اما الباطنه فالعقول": تحف العقول، ص 386.
[14]- "مَا قَسَم الله لِلعِباد شیئاً اَفضَلَ مِنَ العَقلِ ": اصول كافی، ج 1، ص 12.
[15]- "العقلُ نورٌ فِى القلبِ یُفَرِّقُ بِهِ بَینَ الحقِّ وَالباطِل": ارشاد القلوب، ج 1، ص 198.
[16]- "العَقلُ تُعرَفُ بِهِ الصّادِقِ عَلَی اللهِ فَتصَدِّقُهُ وَ الكاذِبُ عَلَی اللهِ فَتكَذِّبُهُ": مستدرك الوسائل، ج 11، ص 203.
[17]- "بالعقول یعتقد التصدیق بالله": تحف العقول، ص66.
[18]- محمد بن یعقوب كلینى، اصول كافى، ج 1، باب عقل و جهل، ح 14.
[19]- البته با افزایش سن کودک، عقل او نیز رشد میکند. این رشد عقلی در اثر تذکرات عقلانی اطرافیان، کسب تجارب بیشتر و عمل به آنچه عقل تشخیص داده ایجاد میشود.
[20]- منظور از مستقلات عقلی، جنود عقل مانند احسان، صداقت، امانت، حیا و ... است. بنگرید به پاورقی شماره 18.
[21]- "الفطره: الابتداء و الاختراع": لسان العرب ج 10، ذیل واژه الفطر.
[22]- "كُلُّ مَولُودٍ یُولَدُ عَلَی الفِطْرةِ وَ ابَواهُ یَهَوِدانه و یُنَصِرانه و یُمَجِسانه": بحار الانوار، ج 58، ص 187. ؛ منظور از اینکه فرزندان توسط والدین یهودی و نصرانی و موسی میشوند این نیست که آنها به خدایی که حضرت موسی و حضرت عیسی به مردم معرفی کرده اند معتقد میشوند. بلکه مقصود این است که از دین الهی که بشر را به بندگی خدای واحد ازلی فرا میخواند منحرف میشوند و به بدعتها و باورهای نادرستی که مردم در ادیان ایجاد کردهاند سوق داده میشوند. این موضوع را میتوان به تفاوت یک برنامه سیستم عامل اصل (اوریجینال) و یک برنامهی معیوب (قفل شکسته) تشبیه کرد. خداوند برنامهای صحیح، بی عیب و نقص و اصل (اوریجینال) بر فرزند آدمی نصب کرده؛ اما والدین و مربیان آن برنامه را فرمت کرده و برنامهای معیوب (قفل شکسته) روی کودکان نصب میکنند.
[23]- قرآن کریم، سوره روم، آیه 30.
[24] - "فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ": همان مدرک.
[25]- "عن ابی عبد الله فی قول الله عزوجل فطرت الله التی فطر الناس علیها قال التوحید و محمد رسول الله و علی امیر المومنین": بحارالانوار، ج 26، ص 277.
[26]- با استناد به آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام، عالم ذَرّ، عالمی است که انسان پیش از آن که به این دنیا بیاید، آن را پشت سر گذاشته است. در آن عالم، خداوند قادر، تمامی ذرّیهی آدم علیه السلام را به صورت ذرّههایی از پشت آن حضرت بیرون کشید و معرفت خویش را به ایشان تملیک فرمود. سپس از آنها بر ربوبیت خود اقرار و پیمان گرفت (بنگرید به: سوره اعراف، آیه 172). آدمی با همان معرفت تملیک شده به این دنیا میآید ولی زمان، مکان و سایر اتفاقات مربوط به عالم ذرّ به ارادهی خدا از یاد او رفته است (بنگرید به: بحارالانوار، ج 5، ص237.).
[27]- قرآن کریم، سوره اعراف، آیه 172.
[28]- "فثبت المعرفه و نسوا الموقف و سیذكرونه": بحار الانوار، ج 5، ص237.
[29]- "فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیهِمْ أَنْبِیاءَهُ لِیسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یذَكِّرُوهُمْ مَنْسِی نِعْمَتِهِ وَ یحْتَجُّوا عَلَیهِمْ بِالتَّبْلِیغِ" یعنی: (خداوند) پیامبران را به میان مردم بفرستاد. پیامبران از پى یكدیگر بیامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه فطرتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از یاد بردهاند، فرا یاد آورند و از آنان حجّت گیرند كه رسالت حق را برای شان تبلیغ نموده اند: نهج البلاغه، خطبهی 1
[30]- المحاسن، ج 1، ص376. حدیث826.
[31]- "وَ بِاْلعُقُولِ تُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ، وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ": بحارالانوار، ج 4، ص 228.
[32]- "لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ": قرآن کریم، سوره الاحزاب، آیه 21.
[33]- "إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا"یعنی: همانا خداوند اراده کرده که از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و چنان که شاید و باید پاکیزه بدارد: قرآن کریم، سوره الاحزاب، آیه 33.
[34]- "لِیَبْلُوَكُمْ أَیُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا" یعنی: تا شما را بیازماید که کدامیک از شما به عمل نیکوتر است: قرآن کریم، سوره الملک، آیه 2.
[35]- تفسیر شریف لاهیجی ج 4، ذیل سورهی شمس، آیه "فالهمها فجورها و تقواها"، ص797.
[36]- "انا هدیناه السبیل اما شاكرا واما كفورا" یعنی: ما او را به راه هدایت کردیم، حال میخواهد سپاس گزار باشد یا کفران نماید: قرآن کریم، سوره انسان، آیه 3.
کتابنامه:
حرانى، حسن. تحف العقول. قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.
دیلمى، حسن. إرشاد القلوب إلى الصواب. قم: شریف رضی، 1412ق.
سید رضی، محمد. نهج البلاغة. قم: دارالهجره، 1414 ق.
فراهیدى، خلیل. كتاب العین. قم: هجرت، 1409ق.
كراجكى، محمد. كنز الفوائد. قم: دارالذخائر، 1410 ق.
كلینى، محمد. اصول كافی. تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365 ش.
مجلسى، محمد باقر. بحار الأنوار. بیروت: موسسه الوفاء، 1404 ق.
نورى، حسین. مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل. قم: موسسه آل البیت، 1408 ق.