نویسنده: زهرا دهقان نیّری (کارشناس ارشد فلسفه اخلاق ؛ این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید)
نیکوترین مولود!
رحمت خدا جوشیدن گرفت؛ لطفش لبریز شد؛ کرامتش فرود آمد؛ و «تو» به دنیا آمدی.
تو که ریحانهی بهشتیِ حبیب خدا – محمد مصطفی –
و آرامش جان محبوبهی خدا – فاطمهی زهرا –
و نور چشمان ولیّ خدا – علی مرتضی – بودی.
تو که بدر ماه خدا بودی.
و به راستی کدامین روز، برتر و پر برکتتر از نیمهی رمضان [1] – ماه خدا – برای میلاد تو که مبارکترین مولود بودی؟!
روز ولادتت، ملائک از شوق، عرش را آذین بستند؛ غافل از آنکه خداوند «تو» را «زینت عرش» خود برگزیده بود! [2]
خدایت، تو را «شَبَّر» نامید؛ به معنای نیکوترین، یعنی «حَسَن». [3]
و البته برازندهترین نام، مخصوص کسی است که نیکوترین صفات، از آنِ اوست.
"درودِ پروردگار بر حسن، فرزند سرور رسولان و جانشین امیر اهل ایمان" [4]
پیشوای کریم!
صفت «کریم» برازندهی توست که در کرامت، روی مردانگی را سپید کردهای.
از تو که فرزند کریمان بودی و خود، به «کریم اهل بیت» ملّقب بودی، از معنای «کَرَم» پرسیدند و تو چه شیوا و نیکو پاسخ دادی:
"کرامت یعنی آنکه عطا کنی پیش از آنکه از تو درخواست شود؛ و اِطعام نمایی در روزگارانی که سختی و قحطی پیش آمده"[5]
و تو خود، مظهر کرامت بودی.
همه ی دارایی خویش را دو بار در راه خدا بخشیدی؛ و سه مرتبه نیز نیمی از اموال خود را میان فقرا و مستمندان تقسیم کردی؛ تا آنجا که از دو پای افزار جفتی را برای خود نگاه داشتی و جفتی را بخشیدی. [6]
آن روزگاران که عطای درهمی سخاوت محسوب می شد، به سائلی پنجاه هزار درهم و پانصد دینار بخشیدی و در نهایت ردای خویش را نیز به وی هِبِه کردی تا کرایهی باربری را بدهد که سکه هایش را حمل میکرد![7]
کیست آنکه ادّعا کند بر در خانهی تو آمده و بی اجابت بازگشته؟ و کیست که تو را دیده باشد و دیگری را «کریم» خوانده باشد؟
تو کرامت را آن هنگام به انتها رساندی که در حقّ آنان که دلهاشان مرده بود و به تو و هدایتت پشت کرده بودند، از خدا طلب مغفرت و هدایت نمودی؛ در حالی که ایشان هیچگاه از تو چنین درخواستی نکرده بودند!
عزیز خدا!
همهی عزّت، از آنِ خداست؛ و خداپرستان واقعی از سرچشمهی عزّت او مینوشند[8] .
درود بر تو ای عزیز خدا و ای عزّت مؤمنان[9] !
آنان که تو را یافتند، از چشمهی جوشان عزّت الهی سیراب شدند و پروانهاَت گشتند، اما آنها که تنها با ثروت دنیا عزّت خواستند، خواری و حسرت را به جان خریدند.
سرور جوانان بهشت!
ملائک، همه مشتاق آن لحظه که با دیدنت، گُل از روی برترین وجود خلقت بشکفد و مهربانانه ندا دهد:
«إلَیَّ إلَیَّ یَا بُنَیَّ» (دلبندم نزد من بیا)
چه بود میان تو و جدّت - رسول برگزیدهی خدا - که وقتی تو را می دید، روحش به سویت پر می کشید؟
چه بود سِرِّ نم چشمانش که هر وقت تو را می بویید و می بوسید، می گریید؟
چه بود حکمت آن که در میان دوستان و اغیار تو را عزیز میشمرد و همگان را خبر میداد که:
هان ای مردم! بدانید:
این حسن، پسر من، از من، نور چشم من، روشنى قلب من، میوهی دل من، سرور جوانان اهل بهشت و حجت خداست.
امر او امر من؛ و قول وى، قول من است.
كسى كه تابع حسن گردد، از من؛ و آن كه از فرمان او سر باز زند، از غیر من است. [10]
تنهای غریب!
کجایند آنان که ادعا کردند از حواریونت هستند؟ همانهایی که با تو عهد نصرت بستند؟ همانهایی که آزمون الهی را نفهمیدند و به سکهای عهد خود را فروختند و تو را تنها گذاشتند؟
و تو، - ای مهربانترین پدر - به خاطر حفظ جان مردم و بقاء آنها صبر کردی؛ و بار گرانِ ظلم نا اهلان و بد عهدان را به دوش کشیدی و فقط به هدایت و حمایت فرزندان زمانت اندیشیدی.
غربتت، ما را به یاد پدر مهربانمان میاندازد که سالیانی است غریبانه در انتظار یاریِ ماست. و ما که سرزنشگر بد عهدیِ مردان توییم، غافلیم از اینکه خود نیز عهد بسته بودیم یاریگر هدایتگر عصرمان باشیم!
در این روزهای عزیز که با میلاد تو عزّتش فزونی یافته، تو را به کرامتت میخوانیم و از تو میخواهیم در حق ما و هدایتگر عصرمان دعا کنی. ما را دعا کنی تا توفیق یاریاَش را داشته باشیم؛ و حجت زمانمان را دعا کنی تا از غربت غیبت خارج شود.
می دانیم که سائلی را بی استجابت رها نکردهای. ای کریمترین کریم!
میلاد فرخندهاَت مبارک
ای جانشین امیرِ امین؛
ای دریای حُسن؛
ای جان پیامبر، حَسَن.
منبع: پایگاه علمی فرهنگی محمد (ص)
[1] - "ولد الحسن بالمدینه لیله النصف من شهر رمضان": المناقب، ج 4، ص 28.
[2] - "قال رسول الله اذا كان يوم القيمه زين عرش رب العالمين بكل زينه ثم يوتي بمنبرين من نور طولهما ماه ميل فيوضع احدهما عن يمين العرش والآخر عن يسار العرش ثم يوتي بالحسن و الحسين ع فيقوم الحسن علي احدهما و الحسين علي الآخر يزين الرب تبارك و تعالي بهما عرشه كمايزين المراه قرطاها": بحارالانوار، ج 43، ص 261.
[3] - "لما ولد الحسن هبط جبرئيل على رسول الله (ص) فقال: ان الله يقرأ عليك السلام ويقول لك: يا محمد علي منك بممنزلة هارون من موسى الا انه لا نبي بعدك، فسم ابنك باسم ابن هارون. قال: وما اسمه يا جبرئيل ؟ قال: شبر قال: وما شبر قال الحسن، فسماه الحسن": بحارالانوار، ج 44، ص 250.
[4] - بخشی از صلوات بر امام حسن و حسین علیهما السلام :"اللهُمَّ صَلِّ عَلَی الحَسَنِ بنِ سَیِّدِ النبِیینَ وَ وَصِیِّ أمیرالمُؤمنینَ": بحارالانوار، ج 91. ص 74. متن این صلوات در کتاب مفاتیح الجنان موجود است.
[5] - "الابتداءُ بِالعَطیَّةِ قَبلَ المَسألَةِ و إطعَامُ الطَّعامِ فی المَحلِ": بحارالانوار، ج 75. ص 102.
[6] - "خرجَ الحسنُ (ع) من ماله مرّتين و قاسم لله ماله ثلاث مرّات حتّى انه كان يعطى نعلاً و يمسك نعلاً و يعطى خفاً و يمسك خفاً" يعنى: حسن علیه السلام دوبار همهی دارايى خويش و سه بار نصف مال خود را در راه خدا انفاق و احسان نمود وقتى كه نصف مال خود را در راه خدا مىداد چنان دقت مىكرد تا جایى كه يك نعلين و چكمه را مىداد و يك نعلين و چكمه را براى خود نگاه مىداشت.
[7] - بحارالانوار، ج 43، ص 347.
[8] - "مَن کانَ یُریدُ العِزَةَ فَلِلّهِ العِزَّةُ جَمیعأً" قرآن کریم، سوره فاطر، آیه 10.
[9] - "فَسَلّمت عَلیه الشیعه عَلَیکَ السَّلام یا مُذِلّ المؤمنین فقال ع ما انا بمُذِلّ المؤمنین ولکنّی مُعِزّ المؤمنین": بحارالانوار، ج 75، ص 286.
[10] - إن رسول الله ص كان جالسا ذات یوم إذ أقبل الحسن ع فلما رآه بكى ثم قال «إلَیَّ إلَیَّ یَا بُنَیَّ» فما زال یدنیه حتى أجلسه على فخذه الیمنى ... قال النبی ص: «أمَّا الحَسَنُ (ع) فَأنَّهُ ابنِی وَ وَلَدِی وَ مِنِّی وَ قُرَّهُ عَینِی وَ ضِیاءُ قَلبِی وَ ثَمَرَهُ فُوادِی وَ هُوَ سَیدُ شَبَابِ أهلِ الجَنَّهِ وَ حُجَّهُ اللهِ عَلَی الأُمَّهِ أمرُهُ أمرِی وَ قَولُهُ قَولِی مَن تَبَعَهُ فَإنَّهُ مِنِّی وَ مَن عَصَاهُ فَلَیسَ مِنِّی»: بحارالانوار، ج 44، ص 148.