کراماتی از امام سجاد علیه السلام

پنجم شعبان سالرزو میلاد مبارک امام زین العابدین (ع)) است. به همین مناسبت کراماتی از آن امام بزرگوار تقدیم می گردد

اس ام اس‌های مناسبتی ویژه تبریک ولادت امام سجاد(ع) //// 11 فروردین

امام سجاد (ع) و نصب حجر الاسود

وقتى كه حجّاج بن يوسف در جنگ با عبد اللَّه بن زبير، خانه كعبه را خراب كرد، پس از جنگ كه خانه را تعمير كردند، هنگامى كه خواستند دوباره حجر الأسود را بر جاى خود نصب كنند، هر عالم يا قاضى و يا زاهدى كه آن را نصب مى‏نمود، متزلزل مى ‏شد و برقرار نمى ‏ماند. تا اينكه امام سجاد- عليه السّلام- پيش آمد و حجر الأسود را از دست آنها گرفت و با نام خدا آن را در جايش گذاشت و مستقر گرديد و مردم تكبير گفتند.
فرزدق نيز در شعرش به همين اشاره دارد كه مى‏ گويد:
 
يكاد يمسكه عرفان راحته‏
ركن الحطيم اذا ما جاء يستلم‏ 
 
«بحارالانوار،46/32،حدیث25»
 
 
 
امام زین العابدین (ع) و تکلم با آهو
 

امام باقر- عليه السّلام- از پدر بزرگوارش نقل مى‏ كند كه: پدرم با عدّه ‏اى از خاندان و يارانش به باغى رفتند. دستور داد تا سفره‏ اى گسترده شود. وقتى خواستند مشغول خوردن شوند، آهويى از طرف صحرا آمد و ناله كنان نزد پدرم رفت. از پدرم پرسيدند: اى پسر رسول خدا! اين آهو چه مى‏ گويد؟

حضرت فرمود: او مى‏ گويد سه روز است كه چيزى نخورده ‏ام، دست به او نزنيد تا بگويم با ما غذا بخورد.

آنها قبول كردند. حضرت آهو را خواند و آهو مشغول خوردن گشت اما يكى از ياران امام، دست بر پشت آهو ماليد كه سبب فرار آهو گرديد.

پدرم فرمود: مگر من نگفتم به او دست نزنيد؟ آن مرد قسم خورد كه نيّت بدى نداشتم.

پدرم به آهو گفت: برگرد، اينها كارى با تو ندارند. آهو برگشت و غذا خورد تا اينكه سير شد و صدايى كرد و رفت.

از حضرت پرسيدند: يا ابن رسول اللَّه! اين بار چه گفت؟

حضرت فرمود: براى شما دعا كرد. 

« بحار: 46/ 30، حديث 23».

سنگ پربرکت

از على بن يزيد روايت شده، گفت: من در آن هنگام كه امام سجّاد عليه السّلام (در سفر كربلا) از شام به مدينه بازمى‏ گشت، همراه آن حضرت بودم، من به همراهان آن حضرت، از زنان و ... نيكى مى ‏كردم و نيازهاى آنها را تأمين مى‏ نمودم، وقتى كه آنها به مدينه رسيدند، مقدارى از زيورهاى خود را (به عنوان پاداش و قدرشناسى) براى من فرستادند، آنها را نگرفتم، و گفتم: من براى خدا، به آنها خدمت كردم، نه براى پول،
امام سجّاد عليه السّلام سنگ سياه بسيار سختى را از زمين برداشت، و انگشتر خود را بر روى آن نهاد، و شكل صفحه انگشتر، در آن سنگ نقش بست، سپس آن سنگ را به من داد و فرمود: «اين سنگ را بگير و هر حاجتى دارى به وسيله آن، بدست بياور.
على بن يزيد مى‏ گويد: «سوگند به خداوندى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به حقّ مبعوث كرد، آن سنگ در شب بسيار تاريك، مى‏ درخشيد و من در پرتو روشنائى آن، اطراف را مى‏ ديدم، و آن را بر قفلهاى بسته مى‏ نهادم، باز مى ‏شدند، و آن را به دستم گرفته و در برابر پادشاهان مى‏ ايستادم، از ناحيه آنها به من گزندى نمى‏ رسيد».
عالم بزرگ، شيخ حرّ عاملى (ره) با اشعار خود، به همين معجزه اشاره كرده و مى‏ گويد:
         و الحجر الاسود لمّا طبعه             ارى عجيبا الّذى كان معه‏
          و كم له من معجز و فضل             و شرف باد و قول فصل‏
: «وقتى كه امام سجّاد عليه السّلام انگشتر خود را بر آن سنگ سياه نهاد، از آن پس، چيزهاى عجيبى همراه آن سنگ ديدم، آن حضرت داراى چه بسيار معجزه و كرامت و امور فوق العاده و پياپى، و گفتار روشن و قاطع است».
 
نگاهى بر زندگى چهارده معصوم عليهم السلام، شیخ عباس قمی ,ص 120

 

logo test

ارتباط با ما