شیعه‌شناسی (2)-حکومت‌ها و دولت‌های شیعی از آغاز تا قرن دهم هجری

flower 12

   

   

حکومت‌ها و دولت‌های شیعی از آغاز تا قرن دهم هجری[1]

   

نویسنده: مسعود بسیطی

    

مقدمه

بخش اعظم تاریخ مکتوب بشر، تاریخ حکومت‌هاست. معمولاً تاریخ براساس دوران امپراتوری‌ها، پادشاهان و حکومت‌ها تدوین شده است. تاریخ ادیان نیز براساس تاریخ حیات مؤسّس آن دین و جانشینان آن پیامبر مدوّن گردیده است. تاریخ تشیّع و حکومت‌های شیعی نیز از این قاعده مستثنی نیست.

در این مقاله با مروری اجمالی بر عوامل شکل‌گیری و دوره‌های تاریخی حکومت‌ها و دولت‌های شیعی، به دنبال کسب تجربه و عبرت‌آموزی از درس‌های تاریخ برای جلوگیری از تکرار اشتباهات حکومت‌های گذشته در دوران معاصر هستیم؛ اشتباهات تاریخی یا اعتقادی که گاه به قیمت شکستن جغرافیای طبیعی و سیاسی و ملی ما رقم خورد. فاعتبروا یا اولی الالباب...[2]

در مقاله‌ی اولِ مجموعه‌ی شیعه‌شناسی، از «زمینه‌ها و بسترهای تأسیس حکومت‌های شیعی» گفتیم. در این مقاله با دوران‌های تاریخی حکومت‌های شیعی، خدمات فرهنگی اجتماعی ایشان و دلایل ظهور و سقوطشان از آغاز تا قرن دهم هجری آشنا می‌شویم.

   

بنیان‌گذار نخستین حکومت شیعی

در مقاله‌ی نخست شیعه‌شناسی بیان کردیم که بنیان‌گذار نخستین حکومت شیعیْ پیام‌آور رحمت- حضرت محمّد بن عبدالله صلّی الله علیه و آله- است. پیامبر از ابتدای بعثت خویش، علی بن ابیطالب که از دوران کودکی در آغوش خودشان تربیت شده و رشد یافته بود را خلیفه، وزیر، وصی و برادر خویش قرار دادند. ایشان پس از سه سال دعوت مخفیانه[3]، درنخستین دعوت آشکار و رسمی خود در مکّه اقوام خویش و بزرگان را دعوت کردند تا خبر بعثت و مأموریت الهی خویش را به آن‌ها اعلام کنند. ایشان در همین میهمانی رسمی علی علیه‌السلام را به عنوان جانشین، وصی، برادر و یاری‌گر خود به همگان معرفی فرمودند و همه‌ی بزرگان شهر را به اطاعت از امیر مؤمنان فراخواندند.

ایشان پس از مهاجرت به مدینه نخستین حکومت شیعی را بر روی زمین بنیان نهادند و در تمام این دوران یازده ساله نیز تا پایان زندگی خویش، بارها امیرمؤمنان را جانشین، وزیر و وصی خود معرفی نمودند. پیامبر پیوسته و در هر فرصتی مردم را برای تمامی مسائل دینی، تربیتی، شخصی و اجتماعی به امیر مؤمنان ارجاع می‌دادند.[4]

رسول رحمت در آخرین سال حیاتشان، به امر الهی بزرگ‌ترین مراسم معرّفی جانشینان خود را به انجام رساندند. این واقعه به هنگام «حجّة‌الوداع»[5]، در محلّ غدیر خم و در حضور یک‌صدوبیست‌هزار نفر صورت گرفت. پیامبر ابلاغ این پیام را مهم‌ترین مأموریت تمام دوران رسالت خویش خواندند و به همه‌ی حاضران امر نمودند که تا روز رستاخیز پیام غدیر را به همه‌ی نسل‌های آینده برسانند. رسول خدا حتّی در سیاه‌روز رحلت خود نیز قلم و کاغذی طلبیدند تا قبل از مرگ وصیتی مکتوب نمایند تا هیچ‌گاه امّتشان از مسیر سعادت خارج نگردد و به گمراهی دچار نشود؛ اما در مقابل آخرین خواسته‌ی پیامبر خدا، ایشان را هذیان‌گو خواندند و مجالی برای نگاشتن وصیتشان ندادند: انّ الرّجل لیهجر! این مرد هذیان می‌گوید... [6]

متأسّفانه تنها هفتاد روز پس از این واقعه‌ی بزرگ، کسانی که در غدیر خم خودْ جانشینی رسمی حضرت امیر را به ایشان تبریک گفته بودند، طی یک کودتا حقّ ایشان را غصب نموده و بیست‌وپنج سال یگانه وارث و جانشین پیامبر را خانه‌‌نشین کردند.

بعد از بیست‌وپنج سال تحمّل ظلم و بی‌عدالتی، وقتی توده‌ی مردم از ظلم بی‌حدّ غاصبان خلافت به ستوه آمدند، پس از قتل عثمان به سراغ علی علیه‌السّلام رفته و از ایشان تمنّای قبول خلافت کردند. امیر مؤمنان در پاسخشان فرمود: «لو لا الحضور الحاضر...» اگر اجتماع همه‌ی مردم جامعه و درخواستشان نبود، مهار شتر خلافت را همچنان رها می‌گذاشتم.[7]

بدین ترتیب دوران پنج‌ساله‌ی حکومت عدل‌محور امیر مؤمنان پس از بیست‌وپنج سال خانه‌نشینی آغاز شد؛ اما در این دوران نیز فتنه‌گران آرام نگرفتند و در طی این پنج سال چندین جنگ بزرگ را به جامعه‌ی تازه‌قرارگرفته تحمیل کردند: برپایی جنگ‌های جمل، صفّین و نهروان توسط دشمنان و حسودان امیر مؤمنان، از شاخص‌ترین این فتنه‌گری‌هاست.

با وجود این همه جنگ‌افروزی و فتنه‌گری، امیر مؤمنان در حکومت پنج ساله‌ی خویش میراثی تاریخی در عدالت و مهرورزی به یادگار گذاشتند که بسیاری از قدرت طلبان پس از ایشان، با شعار حکومت عدل علی، مردم را برای تصاحب قدرت گرد خود جمع می‌نمودند. در همین دوران پنج ساله است که وقتی خبر تجاوز معاویه به مرزهای حکومت امیر مؤمنان و کندن خلخال از پای یک دختر یهودی به گوش ایشان می‌رسد می‌فرمایند: «اگر مردان در این مصیبت بمیرند، من آنان را ملامت نمی‌کنم!»[8]

به هر روی فتنه‌گری‌های معاویه و خوارج کار را به سحرگاه نوزدهم رمضان سال سی و شهادت یگانه مولود کعبه در محراب مسجد کوفه رساند.

پس از شهادت امیر مؤمنان، مردم با امام حسن مجتبی به عنوان جانشین علی بن ابیطالب بیعت کردند؛ اما طولی نکشید که باز با فتنه‌های معاویه، امام حسن از حکومت کناره گرفتند؛ به‌وسیله‌ی تنظیم پیمان‌نامه‌ی صلح، که معاویه به هیچ یک از تعهّدات آن پایبند نماند. درنهایت با نقشه‌ی شوم معاویه ایشان نیز ترور شده به شهادت رسیدند.

پس از مرگ معاویه و برخلاف تعهّد وی در پیمان‌نامه‌ی صلح با امام حسن، مبنی بر عدم جانشینی یزید پس از او، یزید در جایگاه خلافت می‌نشیند تا معنای: «فعَلَی الاسلامِ الاّسلام» را تحقّق بخشد؛ چنان‌که در طول سه سال حکومت خود سه حادثه‌ی فجیع را در تاریخ اسلام رقم می‌زند: فاجعه‌ی دهشتناک عاشورا و قتل امام حسین و یاران ایشان در سال اول حکومت؛ تخریب کعبه، قبله‌‌گاه مسلمانان، به بهانه‌ی قتل عبدالله زبیر در سال دوم؛ و واقعه‌ی تلخ حرّه در مدینه در سال سوم حکومتش.[9]

پس از حادثه‌ی عاشورا و در سال 66 هجری، مختار درظاهر به بهانه‌ی خون‌خواهی سیدالشّهدا و درباطن به نیت تشکیل حکومت برای خود، نهضتی به راه انداخت و در نتیجه‌ی آن بر مناطقی از عراق نیز تسلّط یافت؛ اما به‌زودی طومار وی در هم پیچیده شد.

زید بن علی بن الحسین، فرزند امام سجّاد، در 122 هجری و سپس فرزندش یحیی نیز علیه بنی‌امیّه قیام نمودند. این قیام‌ها نیز با کشته شدن پدر و پسر با شکست همراه بود. بعدها از دل این قیام، فرقه‌ی زیدیه ایجاد شد. زیدیه کم‌کم در عقاید از شیعه جدا شد و قائل به امامت امام بدون نصّ، و قیام به سیف در همه‌ی شرایط گشت.

   

تشکیل نخستین حکومت ظاهراً شیعی پس از حکومت امیر مؤمنان

نخستین حکومت تشکیل‌شده‌ی به‌ظاهر شیعی پس از حکومت امیر مؤمنان و امام حسن مجتبی علیهما السلام، حکومت عبدالله بن معاویة بن عبدالله بن جعفر طیّار[10] بود. وی در سال 127 هجری در کوفه قیام کرد. عبدالله به‌تدریج بر فارس، اصفهان و نواحی غربی ایران چیره شد. وی برای محکم نمودن جای پای حکومت خود، به نصوص رسیده درباره‌ی جایگاه اهل بیت و مظلومیت ایشان، خاصّه مظلومیت امام حسین در ماجرای شهادتشان، متمسّک می‌شد و با این کارها مردم را به گرد خود جمع می‌کرد.

امام صادق علیه السلام هیچ‌گاه روی خوشی به عبدالله بن معاویة و قیامش نشان ندادند. وی به نام خود سکّه ضرب کرد و روی سکّه آیه‌ی «مودّت»[11] را حک نمود. او همه‌ی ناراضیان از حکومت بنی‌امیّه، اعم از موالی و عبّاسیان را برای مقصود خود به دور خود جمع کرد؛ اما امام صادق نه‌تنها قیام او را تایید نکردند، بلکه شیعیان را از همراهی با او بازمی‌داشتند.

عبدالله بن معاویه در انتهای کار، وقتی خود را در مقابل عبّاسیان و طرفدارانشان ضعیف دید، به سپاه ابومسلم پیوست؛ امّا ابومسلم که نیت او را از این همراهی فهمید، وی را در هرات کشت و رویای تشکیل حکومت وی نقش برآب شد.

ذکر نکته‌ای مهم: عبّاسیان معتقد بودند که عبدالله بن محمد کیسانی، پیشوای کیسانیان، در اواخر عمر با محمد بن علی بن عبدالله عبّاس ملاقات کرده و او را به عنوان خلیفه‌ی پس از خود امام کرده است؛ البته بعدها منکر اخذ امامت از کیسانیه شده و امامت را میراث خود از عبّاس بن عبدالمطّلب خواندند!

دعوت عبّاسیان از کوفه آغاز گشت؛ اما در آن‌جا استقبال زیادی از آنان نشد؛ چرا که شیعیان کوفه ارتباط عمیق‌تری با اهل بیت داشتند و کم‌تر تحت تأثیر جوسازی‌های مدّعیان خلافت قرار می‌گرفتند. به همین جهت محمد عباسی روی به خراسان گذاشت. خراسانیان به دلیل ظلم فراوان بنی‌امیّه از آن‌ها متنفّر، و هم‌زمان محبّ اهل‌بیت پیامبر بودند. شعار بنی‌عبّاس هم «الرّضا مِن "آل محمّد"» بود. اما کدام "آل محمد"؟ اهل بیت پیامبر یا بنی‌عبّاس؟! این سرّی بود که عبّاسیان هیچ‌گاه آن را برای کسی فاش نمی‌کردند. بر خلاف تصوّر مردم، منظور آن‌ها از آل محمّد اهل بیت و وارثان حقیقی پیامبر نبودند؛ بلکه منظورشان از ترویج این شعار، ایجاد حکومت سفاک برای خود بنی‌عبّاس و از خاندان محمد عباسی بود.

عبّاسیان در ابتدای قیام، در میان شیعیان خود را شیعه، و در میان شعوبیان[12] خود را ضدّعرب معرفی می‌کردند.

نکته‌ی مهم در موفّقیت عبّاسیان، سازمان‌یافتگی‌شان بود؛ در سازمان‌دهی آن‌ها هر دوازده نفر تحت امر یک مسئول بودند. بعدها اسماعیلیه هم در سازماندهی خود از همین روش تبعیت کردند و برای آنان نیز موفّقیت‌آمیز بود.

پس از محمّد امام، پسرش ابراهیم به جای او نشست. وی ابومسلم و ابوسلمه خلاّل را به عنوان فرماندهان جدید انتخاب کرد.

پس از محمّد عباسی، ملقب به امام، پسرش ابراهیم به جای او نشست. وی ابومسلم و ابوسلمه خَلاّل را به عنوان فرماندهان جدید انتخاب کرد. ابومسلم در سال 129 هجری، یک دسته‌ی هفت‌هزار نفری را با شعار «الرّضا من آل محمد» با پرچم‌های سیاه از خراسان به سوی مرو راهی کرد. این کار عامل جذب بسیاری از مردم به این قیام شد؛ چراکه «حدیت رایات سود» (پرچم‌های سیاه) که از خراسان برای یاری مهدی آل محمّد حرکت می‌کنند مشهور و زبانزد بود. ابراهیم توسّط مروان، آخرین خلیفه‌ی اموی، کشته شد و امامت به برادرش عبدالله عبّاسی رسید. عبدالله به کوفه رفت. ابوسلمه در همین هنگام به امام صادق علیه السلام و حسن بن حسن و عمر بن زین العابدین نامه نوشت و خواست تا یکی از آن‌ها امام نهضت شوند. اما امام صادق علیه السلام نه‌تنها خود نسبت به این حرکت روی خوش نشان ندادند، بلکه جلوی آن دو نفر را هم برای همراهی با عبّاسیان گرفتند. این کار ابوسلمه بعداً سبب قتل وی توسّط عباسیان شد.

نخستین نماد بیزاری شیعیان از بنی‌عبّاس در قیام شریک بن شیخ، رهبر شیعیان ماوراءالنّهر، متجلّی شد. وی می‌گفت: «از رنج امویان خلاصی یافتیم به آن امید که فرزندان پیامبر خلیفه شوند، نه آل عبّاس

   

قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن (ع) مشهور به نفس زکیّه

قیام محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن، ملقّب به نفس زکیه، نیز ازموارد مخالفت علیه بنی‌عبّاس بود. پدر محمد در سال 126 ه.ق. در منطقه‌ی ابواء از مردم مدینه و حتی از عبّاسیان برای او بیعت گرفت؛ همه با وی بیعت کردند به جز امام صادق علیه السلام. مالک بن انس و ابوحنیفه هم از جمله حامیان آن‌ها بودند؛ اما پس از پیروزی عبّاسیان محمد و یارانش از ترس پنهان شدند؛ چرا که می‌دانستند عبّاسیان بر سر تقسیم قدرت با احدی کنار نمی‌آیند. یکی از دلایل شکست او در قیام‌ها، سازمان نداشتن تشکیلاتش بود. در حین قیام مجدّد علیه بنی‌عبّاس، منصور عباسی او را به قتل رساند.

برادران محمّد سپس به زید پیوستند و بعدها در شمال آفریقا حکومت ادریسیان را تشکیل دادند.

در این دوران نزاع‌های علمی امام صادق علیه السلام با مرجئه (جبرگرایان) و اهل حدیث (خشک‌مغزانی که تعقّل و عقلانیت‌گرایی را تعطیل کرده و فقط به حدیث اکتفا نمودند) در کنار مشکلات سیاسی با عبّاسیان و سادات حسنی که خون به دل ائمه می‌کردند ادامه داشت.

  

حکومتهای شیعی پس از حکومت پیامبر و خلافت امیر مومنان به ترتیب تاریخی:

  

1) حکومت ادریسیان: (172-363ه.ق)

پس از حکومت پنج ساله امیر مومنان، نخستین دولت رسمی ظاهرا شیعی در تاریخ، حکومت ادریسیان است این حکومت توسط ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن مجتبی (ع) تأسیس شد. وی برادر نفس زکیه بود. بعدها به قیام فخ پیوست اما پس از شکست قیام فخ به شمال آفریقا گریخت. او ابتدا به طنجه وارد شد و سپس به نزد قبایل بربر رفته و آنها را با خود همراه ساخت. مردم آفریقا به اعتبار علوی بودن و شعار عدالت طلبی با وی بعیت کردند و حکومت وی تشکیل شد. هارون عباسی توسط پزشکی به نام شماخ وی را مسموم کرد و کشت. سپس فرزندش ادریس دوم حاکم شد و در 214 هجری از دنیا رفت. آنها تا اواسط قرن 4 حاکم بودند.

بازماندگان ادریسیان هنوز در شمال آفریقا با عنوان (شٌرفا) مشهورند.

   

2) حکومت‌های فاطمیان (اسماعیلی و قرمطی) (298-567 ه.ق)

تأسیس دولت فاطمی به موازات حکومت ادریسیان و تقریبا هم دوره آنها در مصر بود. تشکیل حکومت فاطمیان به عنوان بزرگترین دولت و خلافت شیعی، به انشقاق در اندیشه‌ی مذهبی اسماعیلیان باز می‌گردد. عبیدالله (سعید) که خود را از نسل امام صادق معرفی کرد، باعث این امر شد. شعارشان، نسل فاطمی و مبارزه با ظلم و بی عدالتی (صفتی برای امامانشان) بود. آنها خود را از نسل امام صادق و فاطمه زهرا معرفی می کردند و با شعارهای عدالت ورزانه علوی مردم را گرد خود جمع نموده و حکومت فاطمیان را در مصر تشکیل دادند.

بدین ترتیب عبیدالله، به عنوان مهدی موعود و امام برحق با هدف براندازی خلافت عباسی به حکومت رسید و به مرور مراکش، لیبی، مصر، فلسطین، سوریه، سیسیل و بخشهایی از ایتالیا را متصرف شدند.

سرانجام مهدی بعد از 25 سال درگذشت و فرزندش القائم بامرالله به خلافت رسید.

   

ریشه‌یابی مسئله:

امام صادق فرزندی به نام اسماعیل داشتند که در زمان حیات امام از دنیا رفت. اسماعیل مریدانی داشت. در مراسم تشییع جنازه اسماعیل، امام صادق تعمدا طرفداران اسماعیل را فراخواندند؛ پارچه از روی تابوت اسماعیل برداشتند و از همه مریدان اسماعیل بر مرگ وی اقرار گرفتند. اما به فاصله ای اندک و پس از شهادت امام صادق طرفداران اسماعیل با سرپیچی از امام صادق و اقرار خود به مرگ اسماعیل، مدعی شدند اسماعیل نمرده؛ بلکه غایب شده است! گروهی دیگر از آنها مدعی شدند اسماعیل مرده اما وصی او فرزندش محمد است (فرقه مبارکیه) آنها با وعده‌ی ظهور مهدی (اسماعیل) مردم را گرد خود جمع می‌کردند. یکی از آن افراد عبد الله ابن میمون بود.

عبدالله بن میمون قداح (قرمط) مردم را با وعده‌ی ظهور اسماعیل و نجات از ظلم بنی عباس به دور جمع کرد. قرامطه در 286 هجری بحرین را تصرف کردند و دو قرن بر مناطقی از حجاز و بحرین حکومت کردند. مرکز ایشان شهر احساء در حجاز بود.

در 289 هجری ابوعبدالله حسین بن احمد شیعی به آفریقا رفت و شروع به تبلیغ مرامشان کرد. بدین ترتیب زمینه‌ی ایجاد حکومت فاطمیان در مصر ایجاد شد.

قرامطه به شدت وحشی و خونخوار بودند. کشتار بیست هزار حاجی در ایام حج از نمونه‌های رفتارهای خشونت بار آنهاست. در سال 317 هجری نیز به مکه حمله کرده و حجرالاسود را به سرقت بردند.

با اینکه خواستگاه اولیه فاطمیان و قرامطه یکسان بود. اما نهایتا قرامطه با عباسیان آشتی کردند و در مقابل فاطمیان ایستادند.

یکی از خلفای فاطمی ملقب به عزیز، اداره‌ی قلمرو فاطمی را به دست مرد یهودی به نام یعقوب بن کلس وا نهاد و در 380 هجری درگذشت. سپس فرزندش منصور که مردی دیوانه بود به خلافت رسید. وی دستورات متناقض می‌داد؛ از قبیل بستن بازار در روز و باز کردن آن در شب! منصور فاطمی به نوعی پدر معنوی و موسس فرقه دروزیان (حلول گرایان) است.

در 425هجری ظاهر درگذشت و مستنصر بیش از 60 سال خلافت بی مانند کرد. در زمان وی ناصر خسرو شاعر شهیر ایرانی از طرف آنها حجت ایران بود و در شرق و غرب عالم دعاوی اسماعیلیه را تبلیغ می‌کرد.

همه‌ی این جاه طلبی ها بر سر رقابت با بنی عباس و به خاطر قدرت طلبی بود. بی هیچ ربطی به خدا، دین و اهل بیت!

فاطمیان در قرن پنجم هجری موفق شدند برای یک سال بغداد، پایتخت اصلی بنی عباس را فتح کنند و به نام حاکم فاطمی در بغداد خطبه خواندند.

در این دوران جنگ‌های صلیبی آغاز شد و جنگ با سلجوقیان رقم خورد. حسن صباح نیز در ایران قدرت گرفت و مخفی‌ترین دولت ایران را در قلعه الموت تشکیل داد.

در 542 هجری عبدالحمید که دیگر از حاکمان فاطمی نبود به خلافت رسید.

در سال 549 هجری قدرت به عیسی رسید، اما کارها در دست امیری به نام طلابن رزیک که شیعه امامی بود قرار داشت.

بالاخره پس از تضعیف زیاد فاطمیان در مصر به دلیل اختلافات داخلی و حملات خارجی، صلاح الدین ایوبی در سال 567 هجری طومارشان را در هم پیچید.[13]

   

اسماعیلیه نزاری:483-654

حسن صباح: اصالتاً قمی بود. وی در ابتدا مذهب امامی داشت اما تحت تبلیغ اسماعیلیان به آنها پیوست.

دعوای نزاریه و مستعمریه در زمان حضور وی در مصر آغاز شد و سبب اخراج وی و جدایی او از اسماعیلیان و دولت فاطمی شد. وی و جانشینانش در 483 تا 654 هجری در الموت قدرت داشتند.

اسماعیلیان در 485 هجری خواجه نظام الملک را ترور کردند و این آغاز غائله‌ای بود که در آن هفتاد امیر، والی و مفتی ترور شدند.

بالاخره در 654 هجری اسماعیلیان و 656 هجری عباسیان توسط هلاکو نابود شدند و از میان رفتند.

   

3) حکومت علویان طبرستان (250-316 ه.ق):

طبرستان در ناحیه رشته کوههای البرز به دلیل صعب العبور بودن پیوسته پناهگاهی امن برای ناراضیان مختلف خصوصا سادات و علویان بود. یحیی بن عبدالله حسنی برادر نفس زکیه هم پس از شکست قیام برادرش به طبرستان گریخت. وی سپس برای همراهی با قیام فخ به مکه بازگشت و پس از شکست قیام فخ بار دیگر به طبرستان گریخت. بسیاری از سادات و علویان هم پس از شکست قیامهای متعدد از حجاز به طبرستان آمدند. وجود روستاها و محله های متعدد به نام سادات محله در رشته کوه البرز تا به امروز موید چنین اتفاقی است.

یحیی در 249 هجری برای بار سوم در سامرا با حاکم عباسی درگیر شد.

داعی کبیر در سال 250 هجری به دعوت مردم گیل و طبرستان قیام کرد و حکومتی تشکیل داد.

یعقوب لیث صفاری هم به دنبال حکومت بر طبرستان بود اما موفق نشد.

در سال 301 هجری، ناصر کبیر در دیلم ادعای امامت کرد و دست نشانده‌ی سامانیان را بیرون راند. در 304 هجری دامادش حسن بن قاسم (داعی صغیر) قدرت گرفت. حسن به دلیل اقبال مردم به سادات و علویان خیلی زود بر ری، قزوین، زنجان، ابهر و قم استیلا یافت.

ناصر کبیر اولین مدرسه دینی را در آمل تأسیس کرد و کتابخانه و اوقاف متعدد برای آن ایجاد کرد. وی نسبت به ساخت حرم‌های امیرمومنان و امام حسین اقدام کرد.

حکومت علویان چه در آفریقا و چه درطبرستان به دلیل عدالت ورزی و حق طلبی حداقل در شعارها مقبولیت اجتماعی داشت. حتی طبری سنی نیز با وجود بدبینی به علویان نهضت آنها را عدالت خواهانه می‌خواند.

   

4) حکومت زیدیان یمن (290-1382 ه.ق)

علاقه‌ی یمنیان به امیر مومنان در فتح یمن، باعث شد زیدیه بعد‌ها از این امر حداکثر سوء استفاده را نمایند.

در دوره نخست تشکیل حکومت زیدیان، یحیی در 290 هجری به عنوان «الهادی الی الحق» مورد بیعت یمنی‌ها قرار گرفت و نخستین امام زیدی شد!

امامان زیدی یمن:

یحیی بن حسین به نام خود سکه زد و کشور گشایی کرد. سپس فرزندانش جانشین وی شدند. اما آنها رفته رفته ضعیف شدند.

در دوره دوم حکومت زیدیان در سال 393 هجری، مهدی با استفاده از عقاید شیعه 12 امامی قدرت گرفت و این کار سبب انشقاق زیدیه شد و در نتیجه از اسماعیلیان شکست خوردند. در سال 550 هجری عبدالله که وی را مُجدُّدِ زیدیان می‌نامند، به حکومت رسید. این سلسله تا 965 هجری با فراز و فرودهای فراوان حکومت کرد.

دوره سوم: شکست عثمانی‌ها تا سقوط زیدیان

سلطان سلیم عثمانی پس از تسلط بر مصر خود را خلیفه خواند. در 945 هجری یمن توسط سپاه وی فتح شد. اما زیدیه مقاومت زیادی در برابر سپاه عثمانی می‌کردند. در سال 1006 هجری قاسم بن محمد، با تلاش بسیار بالاخره سپاه عثمانی را از یمن بیرون راند.

در سال 1078 هجری دوباره دولت عثمانی بر یمن مسلط شد. این تسلط تا سال 1322 هجری ادامه داشت.

در این دوران پیشوایان زیدیان مخفیانه خود را امام می‌خواندند. محمدبن قاسم حوثی از آن جمله است. آنها بعدها دست به ترور دشمنان خود می‌زدند.

بالاخره در سال 1382 هجری و با یک کودتا دولت زیدیان در یمن پایان یافت.

   

5) حکومت حمدانی‌ها (308-386 ه.ق)

حمدانیان ساکن اطراف موصل بودند. آنها ابتدا از خوارج بودند.

ناصرالدوله حمدانی پس از حمله‌ی عباسیان تغییر مذهب داد. وی شیعه شد و به جنگ با خوارج پرداخت. خلیفه‌ی عباسی هم به جهت ترس از آنها تکریمشان می‌کرد. وی سپس در سپاه عباسیان به مقام سرداری رسید.

ناصرالدوله در 317 هجری در موصل حکومتی تاسیس کرد. وی به مرور تا بصره در جنوبی ترین نقاط عراق را به تصرف خود درآورد؛ اما بعدها در مقابل عباسیان شکست خورد.

در 334 هجری بغداد به تصرف آل بویه درآمد، اما آل بویه نیز مانند عباسیان با حمدانیان اختلاف داشتند.

بالاخره با کشمکش بسیار آل بویه در 369 هجری حمدانیان موصل را نابود کردند.  

   

حمدانیان حلب

سیف الدوله برادر ناصرالدوله موسس حکومت حمدانیان در حلب بود. وی در 333 هجری حکومت حمدانیانِ حلب را تأسیس کرد و حلب را از حکومت اخشیدیان مصر خارج کرد.

سیف الدوله بیش از 40 بار با روم جنگید. در 394 هجری با قتل نوه سیف الدوله کار این سلسله نیز به اتمام رسید.  

   

خدمات فرهنگی مذهبی حمدانیان:

سیف الدوله به نام پنج تن آل عبا سکه زد. وی جمعیت حلب را به نفع شیعیان تغییر داد. سعدالدوله نیز جمله: «حی علی خیرالعمل» را دوباره به اذان افزود و حرم امیرمومنان را استحکام بخشید.

حمدانیان خصوصا سیف الدوله به شدت هنرمند و شعرپرداز بودند. دانشمندانی چون فارابی با حمدانیان حشر و نشر داشتند.

   

6) حکومت آل بویه (332-447 ه.ق)

در قرن سوم و چهارم هجری هم زمان با ضعف بنی عباس، احیای امپراتوری ایران مطمع نظر بسیاری بود. حاصل آن تفکر، تأسیس حکومتهای صفاریان، سامانیان و زیاریان بود. اما خاندان شیعه مذهب بویه توفیق بیشتری در این زمینه یافتند.

عده‌ای آنها را از نسل بهرام گور ساسانی می‌دانند. ابوشجاع (بویه) و پسرانش ابتدا ماهی گیر و هیزم شکن بودند. آنها همراه ماکان و مرداویج علیه بنی عباس به پا خواستند. مرداویج ابتدا حکومت کرج ابی دلف (اراک) را به برادر بزرگ ابوالحسن داد. وی با بخشندگی خراج را بین سپاه خود تقسیم کرد و این سبب جلب سپاهیان به وی گشت.

پس از تصرف شیراز حکومت آل بویه استوار شد. از آنجا که بویه سالانه هشت میلیون درهم خراج به خلیفه‌ی عباسی می‌داد، خلیفه عباسی هم حکومت وی را به رسمیت می شناخت. در سال 334 هجری، بغداد توسط آل بویه فتح شد و برای یکصد سال عملا خلفای عباسی در دست آل بویه بودند.

عباسیان نیز از این امر راضی بودند، چرا که اگر به جای بویه، مرداویج بر آنها مستولی می‌شد اصولا بساط خلافت را برمی چید. اما آل بویه با هوشمندی این کار را نکردند.

دوران طلایی حکومت آل بویه زمینه ساز رشد و ارتقاء جوانان باهوش شیعه شد. حتی پس از پایان حکومت آل بویه به دست سلجوقیان، در عصر حاکمیت سلجوقیان و غزنویان، حاکمان سلجوقی و غزنوی مجبور به بکارگیری شیعیان در دیوان‌های حکومتی خود شدند.

شاگردان ایرانی سید مرتضی و شیخ طوسی، که محصول دوران آل بویه بودند نیز در گسترش تشیّع در نواحی مختلف ایران تاثیرگزار بودند. تأسیس مدارس شیعه در ری، در قرن ششم هجری از محصولات عصر آل بویه و شاگردان مکتب شیخ طوسی و سید مرتضی و... است.

ظهور بزرگترین شاعران پارسی زبان شیعی چون: رودکی، به عنوان پدر زبان فارسی، فردوسی بزرگ، به عنوان احیاگر زبان پارسی، کسایی مروزی، به عنوان نخستین مرثیه گوی عاشورایی در زبان و ادبیات پارسی و ... در این دوران طلایی تحقق یافت.

  

حکومت آل بویه به سه منطقه جغرافیایی تقسیم می‌گردید:

- حکومت فارس (322-427 ه.ق)

- حکومت عراق و خوزستان (334- 447 ه.ق)

- حکومت اصفهان، ری، همدان (335-420 ه.ق)

- آل بویه فارس: علی عمادالدوله (322-338 ه.ق) و عضدالدوله (338-373 ه.ق)

متاسفانه در دوران حکومت آل بویه بارها، پدر و دو پسرش و همینطور دو برادر به خاطر قدرت طلبی علیه هم به نیرنگ و خدعه دست می زدند!

در اواخر دوران آل بویه به دلیل جنگ‌های داخلی برادران با هم حکومت آل بویه تضعیف شد و سلجوقیان گام به گام قدرت را از آنان ستاندند. در واقع آل بویه خود با کمک خواستن از سلجوقیان در مقابل یکدیگر، پای سلجوقیان را به قدرت طلبی و کشورگشایی باز کردند.

رکن الدوله: نیک‌ترین و سالم‌ترین حاکم آل بویه بود. در زمان وی بستر توسعه علمی و سیاسی و اجتماعی شیعیان در اقصی نقاط تحت حاکمیت او مهیا شد و بعدها همان نقاط تبدیل به کانونهای نشر تشیع در ایران گردید.

آل بویه مجموعا 113 سال حکومت کردند و با 5 خلیفه عباسی هم دوران بود.

عصر آل بویه، عصر طلایی فقها و محدثین شیعه بود. شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی و ... همه محصول دوران حکومت آل بویه هستند.

این در حالی بود که بغداد تا قبل از آل بویه قوی‌ترین مرکز سیاسی و علمی ضد شیعه بود.

تدوین و تالیف کتب اربعه شیعه، محصول همین دوران است. کلینی اندکی پیش از غلبه‌ی آل بویه بر بغداد فوت کرد؛ اما دیگر صاحبان کتب اربعه، شیخ صدوق، شیخ طوسی و دیگر دانشمندان شیعه، در سایه‌ی حکومت آل بویه موفق به تدوین اصول و دایرة‌المعارفهای اعتقادی، فقهی و همینطور تربیت شاگردان بسیار شدند. شاگردانی که زمینه ساز نشر و تبلیغ تشیع در شهرها و ولایات مختلف ایران و عراق گشتند.

با سقوط آل بویه و ظهور سلجوقیان، بغداد جهنم شیعیان شد و بسیاری از مشاهیر و بزرگان شیعه و آثار نایابشان از بین رفتند.

آل بویه به شدت به شعائر مذهبی پایبند بودند. در سال 352 هجری، معزالدوله فرمان تعطیلی عمومی برای بزرگداشت عاشورا و عید غدیر را صادر کرد. لعن بر معاویه و مانع دفن امام مجتبی علیه السلام را هم علنی کردند. اما بعدها از ترس فتنه آن را با عبارت «لعن الله الظّالمین لآل رسول الله» جایگزین کردند.

ابونصر شاپور بن اردشیر متولد 416 هجری، وزیر بهاءالدوله مرکز علمی کرخ را به وجود آورد و 103 کتاب خطی را وقف کرد. بدینگونه «دارالعلم» تأسیس و به سید مرتضی سپرده شد. متاسفانه در عصر سلجوقیان این مرکز علمی مهم از روی جهل و حسادت و با حمایت سلجوقیان به آتش کشیده شد.

   

7) حکومت بنی مزید (مزیدیان) (350-545 ه.ق)

مزیدیان از قبیله‌ی بنی اسد بودند. همان قبیله ای که پس از حادثه دلخراش عاشورا، شبانه و مخفیانه، بدن امام حسین و اصحابشان را در کربلا دفن کردند. آنها با ظهور آل بویه در 350 هجری و با حمایت معزالدوله، حاکم بخش‌هایی از کوفه شدند.

پس از بهاءالدوله حکومت به دست پسرش صدقه رسید. او قلمرو خویش را تا تکریت گسترش داد و شهر حلّه را بنا کرد.

بزرگداشت و برگزاری جشن نیمه شعبان از ابداعات مزیدیان است.

خواجه نظام الملک طوسی به شدت ضد شیعه بود و علمای شیعه را وادار کرد با سر برهنه به منبر بروند و از عقاید شیعه تبرّی جویند. در این دوران حلّه و نجف تحت سیطره مزیدیان پناهگاه امنی برای علمای شیعه بود. شهر حلّه در 495 هجری تأسیس شد.

ابن بطوطه در بازدید از حلّه در سده هشتم، آن را شهری عالی و آباد معرفی می‌کند و باورهای شیعیان در بزرگداشت مقام امام زمانشان را بسیار قوی و مستحکم می داند.

شکوفایی حلّه از اواسط قرن هشتم است. بزرگانی چون محقّق حلّی متولد 676 هجری، علامه حلّی، ابن طاووس و ابن داوود و ... همگی از مشاهیر این دوره به شمار می‌آیند.

در حقیقت با زحمات حاکمان مزیدی و آل بویه، علامه حلّی پرورش یافت و بعد‌ها همراه ایلخانان مغول، راهی سلطانیه شد و سلطان محمد خدابنده را شیعه کرد. در این زمان، علامه حلی، تشیع را جریان حاکم ساخت که تشکیل حکومت سراسری شیعی صفویه، محصول نهایی آن است. حکومت اولجایتو در (703- 717) هجری، دورانی است که وی رسمیت مذهب شیعه در قلمرو خود اعلام کرد.

   

8) حکومت بنی حمود در اندلس (407-449 ه.ق)

شیعیان در قرن اول هجری و در زمان کشور گشایی های خلفا، از روی ترس و تقیّه، برای اعلام مشارکت در مسائل کشوری در فتوحات خلفا در آفریقا شرکت می‌کردند. بعدها عده ای از آنها ساکن قاره آفریقا و کشور آندلس شدند.

در سال 151 هجری مردی به نام عبدالله که احتمالا از همان شیعیان مهاجر بود و خود را شَقَنا معرفی می کرد حکومت کوچکی در بخشی از اندلس تشکیل داد. وی ادعا داشت که از فرزندان امام حسین است و تبلیغ زیادی برای خود در میان مردم اندلس کرد. نهایتا او موفق به تشکیل حکومتی کوچک در اندلس شد. اما در سال 161 هجری توسط دو تن از یارانش به قتل رسید و حکومتش نیز در اندلس پایان یافت. امویان پس از وی دوباره قلمرو او را ضمیمه حاکمیت خود ساختند.

مدتها پس از حکومت شقَنَا در اندلس، علی بن حمود که از بازماندگان ادریس حسنی است؛ در 354 هجری متولد شد. بعدها وی به سپاه سلیمان بن حکم -حاکم اموی آندلس- پیوست و مورد اعتماد او شد. سپس در 407 هجری سلیمان را به قتل رساند و خود به خلافت نشست.

حاکمان اموی هر جنبنده‌ی شیعی را قلع و قمع می‌کردند و علی بن حمود نیز به دلیل بی تجربگی و ظلم به مردم، خیلی زود توسط امویان از میان برداشته شد. نهایتاً حمودیان در 446 هجری به همراه امویان از میان رفتند و بربران در شمال آفریقا و اندلس حاکم شدند. آنها مجموعا 12 خلیفه بودند که از 407-446 هجری حکومتی پرفراز و نشیب داشتند. البته عملا هم آنها چندان پایبند به مبانی تشیع نبودند.

   

9) حکومت سربداران خراسانی (736-783 ه.ق)

توسط شیخ خلیفه آغاز شد. او شاگرد علاءالدوله سمنانی بود اما علاء الدوله وقتی فهمید وی تابع مذاهب سنی نیست او را از درس خود اخراج کرد. البته تشیع وی نیز محل تردید است. شیخ خلیفه پس از اخراج شدن از درس استاد به بیهق (سبزوار) رفت و با سوءاستفاده از ماجرای عدم بیعت امام حسین علیه السلام با یزید، مهاجرت امام حسین از مدینه به کوفه با دعوت کوفیان را قیام نامید و خود نیز قیامی به راه انداخت و مردم را برای تشکیل حکومت به دور خویش جمع کرد.

شیخ خلیفه در 736 هجری کشته شد. وی قبل از مرگ شیخ حسن جوری را وصیّ خود کرده بود. پس از شیخ حسن چند امیر به عنوان جانشینان او حکومت کردند؛ مانند: عبدالرزاق که بر سر سفره‌ی آماده‌ی شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری نشست و از آن متنعّم شد.

  

خدمات فرهنگی سربداران:

سربداران بعدها سکه 12 امامی زدند.

کتاب مهم لُمعه که از مهمترین کتب فقهی شیعه است به درخواست سربداران تالیف شد.

سنّت زین کردن اسب در روزهای جمعه، برای ظهور حضرت مهدی (عج) از سنتهای سربداران است.

بعد ها دولت‌های مرعشیان، آل کیا و حتی صفویه از جنبش سربداران رنگ شیعی گرفتند.

حاکمان سربدار، به دلیل اجرای عدالت و مساوات از نظر توسعه اجتماعی بسیار پیشرفت کردند.

     

10) حکومت مرعشیان در مازندران (760-996 ه.ق)

سید قوام مرعشی از نوادگان امام سجاد است. وی مرید سید عزالدین سوغندی، رهبر روحانی سربداران بود. سید قوام بیشتر مَشی صوفیانه داشت. بالاخره با تلاشهای یارانش در سال 760 هجری حکومت مرعشیان توسط سید قوام در آمل تأسیس شد.

تیمور لنگ برآنها تاخت و حکومت آنها را نابود کرد. اما در زمان شاهرخ تیموری، دوباره فرزندان سید به مازندران بازگشتند و حدود دویست سال در آنجا حاکم بودند.

     

11) حکومت آل کیا در گیلان (760-1000 ه.ق)

سید علی از سادات حسینی است که همزمان با مرعشیان در گیلان حکومت تشکیل داد. تیمور قصد وی را کرد، اما او با وعده‌ی پرداخت خراج گیلان به تیمور، خود و حکومتش را حفظ کرد.

کیاییان تحت تاثیر مرعشیان و سربداران شیعه شدند.

دوازدهمین حاکم کیایی عملا شاه اسماعیل صفوی را از دست آق قیولونها نجات داد و در نزد خود حفظ کرد.

سرانجام اسماعیل صفوی پس از پنج سال تعلیم و تربیت به دست شمس الدین لاهیجی به اردبیل بازگشت و سلسله‌ی صفوی را تأسیس کرد. به همین دلیل دولت محلی آل کیا حتی با تأسیس صفویه باقی ماند. اما در نهایت در زمان شاه طهماسب با دولت صفوی به اختلاف خورد. سرانجام شاه عباس دولت آل کیا را از میان برد و آخرین حاکم آنها به عثمانی پناه برد!

      

12) حکومت صفویه (904-1135 ه.ق)

نخستین دولت فراگیر ملی ایران پس از اسلام حکومت صفویه است.

دلایل مهم تشکیل دولت صفوی:

- کسب رهبری روحانی از طریق تأسیس صفوی

- پذیرش تشیّع و بهره برداری به موقع از آن

- استفاده از احساسات ملی در مقابل بیگانگان (ایلخانان)

البته ذکر این نکته بجاست که بدون حمایت آل کیا حکومت صفویه تشکیل نمی‌شد.

شاه اسماعیل در 906 هجری، فرخ یسار حاکم شیروان را به خونخواهی خون پدر و جدش کشت. سپس آق قیولونها را هم شکست داد و در 907 هجری در تبریز تاجگذاری کرد. وی مذهب شیعه را یگانه مذهب رسمی ایران کرد.

در این اثنا سلطان سلیم عثمانی به شاه اسماعیل اعلان جنگ کرد؛ در حالی که اسماعیل قبلا از برادر وی برای پادشاهی حمایت کرده بود. در سال 920 هجری دو سپاه در چالدران جنگیدند و شاه اسماعیل شکست خورد. سلطان سلیم در این جنگ و پس از آن هزاران شیعه را در آناتولی از دم تیغ گذراند.

      

دوران حکومت پادشاهان صفوی:

شاه اسماعیل (904-930 ه.ق)

شاه طهماسب (930-984 ه.ق)

شاه اسماعیل دوم (984-985 ه.ق)

محمد خدابنده (985-996 ه.ق) که پادشاه ضعیفی بوده

شاه عباس اول (996-1038 ه.ق) ایجاد نظم داخلی، جنگ با ازبکان و عثمانی و شکست آنها، فتح بندر گنبرون، موفق‌ترین دوره‌ی ایران پس از اسلام از نظر هنر، معماری، صنعت و ... اما متاسفانه، شاه عباس در اواخر عمر به اطرافیانش بدبین شد و پسران خود را کور کرد. به همین دلیل کشور با خلأ جدی مدیریت روبه رو شد.

شاه صفی اول (1038-1052 ه.ق) که تنظیم صلحنامه زهاب و آرامش صدساله ایران توسط او انجام شد.

شاه عباس دوم (1052-1077 ه.ق) که در 32 سالگی بر اثر اعتیاد به شراب مرد.

شاه صفی دوم (1077-1105 ه.ق) شاهی بی مسئولیت و عیاش

شاه سلطان حسین (1105-1135 ه.ق)

     

خدمات فرهنگی صفویان:

شیخ صفی الدین اردبیلی شافعی بود. اما خواجه علی سیاه پوش جدّ چهارم صفویان شیعه شد. از کارهای مهم وی برای گسترش تشیّع می‌توان به ساخت کلاه 12 ترکه به نام 12 امام و اقرار به شهادت به ولایت در اذان اشاره کرد.

نفوذ محقّق کرکی در دربار صفوی که به دعوت شاه طهماسب به ایران آمد و همینطور شیخ بهایی با تألیف یکصد جلد کتاب در تبیین معارف شیعی از دلایل ترویج تشیّع و جذب عامه‌ی مردم به آن، در عصر صفویه است. در نتیجه این تلاشها در عصر صفوی، شاهد تجلی اوج‌ هنر، ادبیات، معماری، صنعت و کشاورزی در ایران هستیم که حتی پس از گذشت چهار قرن هنوز این آثار از مفاخر ملی ما ثبت جهانی شده است.

   

13) حکومت عادل شاهیان هند (916-1097 ه.ق)

عادل شاهیان، نظام شاهیان و قطب شاهیان سه حکومت شیعه هندوستان بودند. بنیانگذار این حکومت‌ها فردی به نام یوسف ساوه‌ای است. در مجموع 80 پادشاه در این سه سلسله حکومت کردند. مهم‌ترین کار ایشان، رسمیت بخشیدن به تشیّع در قلمرو حکومتشان بود.

یوسف ساوه‌ای از مریدان شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل صفوی بود. پس از یوسف فرزندش اسماعیل به تبعیت و حمایت از صفویان اقدام کرد و در خطبه‌ها نام شاه اسماعیل صفوی را به عنوان رهبر شیعیان مطرح می‌نمود. او به مانند صفویان گروه‌های تبرایی را هم در قلمرو خود به راه انداخت.

وجود عالمان شیعی مهاجر ایرانی از مهم‌ترین عوامل نشر تشیّع در هندوستان بود. عالمانی چون سید جلال الدین، مشهور به شیخ و سید احمد هروی که واسطه‌ی یوسف و شاه اسماعیل بود.

تأسیس نخستین عاشورخانه برای عزاداری سیدالشهدا در هندوستان در همین ایام انجام شد.

اسماعیل عادل شاه با تخلّص وفایی درمدح اهل بیت شعر می‌سرود.

علی عادل شاه هم برای امام حسین مرثیه می‌سرود و می‌خواند.

در این دوران زبان رسمی هندوستان زبان فارسی بود و عملا کشور وسیع هندوستان در اختیار ایرانیان قرار گرفت. (در این دوره زبان فارسی در نزد هندوان زبانی مقدس تلقی می‌گردید.)

     

14) حکومت قطب شاهیان (950-1098 ه.ق)

موسس این حکومت، سلطان قلی قطب شاهی بود. آنها از بازماندگان قراقویولونها و متولد همدان بودند. آنها از ترس حکومت وقت، به دکن مهاجرت کردند و با تاسیس مسجدی به نام مکه مسجد، اقدام به تبلیغ تشیّع در آن دیار نمودند.

محمد قلی قطب شاه سازنده‌ی شهر حیدر آباد هند است. وی این شهر را در سال 1000 هجری قمری بنیان نهاد که در نهایت گورکانیان بر آنها مسلط شدند. وصیت نامه‌‌ی او حاوی نکات جالبی در ارادت وی به اهل بیت و اظهار خضوعش به سلاطین صفویه به عنوان احیاگران مکتب اهل بیت است.

   

15) حکومت نظام شاهیان(895-1046 ه.ق)

نظام شاهیان در پی فروپاشی حکومت قبلی بهمنیان دکن، به ظهور رسیدند و از 895 تا 1046 هجری با مرکزیت شهر جنپور احمدنگر فرمان راندند. موسی احمد نظام شاه، ضلع سوم حکومتهای شیعی منطقه دکن را تشکیل دادند.

   

خلاصه مطالب:

پس از حکومت امام علی و امام حسن علیهما السلام و حادثه دهشتناک کربلا شاهد قیام زید و فرزندش یحیی هستیم که با خشونت تمام توسط امویان سرکوب می‌گردد و قیام آنها شکست می‌خورد.

عبدالله بن معاویه بن عبدالله جعفر طیار برای نخستین بار در سال 127 هجری قمری پس از قیام علیه بنی امیه موفق به تأسیس حکومت در کوفه، شیراز و اصفهان شد و بخش‌های غربی ایران را تحت سیطره خود درآورد و به نام خود سکه ضرب کرد. البته امام صادق هیچگاه روی خوش به وی و قیامش نشان نداد. او در انتها به سپاه ابومسلم پیوست و توسط ابومسلم کشته شد.

1) ادریسیان (172-363 ه.ق): عبدالله بن حسن بن حسن برادر نفس زکیه(شرفا)همزمان با فاطمیان در مصر در تونس و مراکش فعلی حکومت می‌کردند.

2) علویان طبرستان (250-316 ه.ق): داعی کبیر برادر دیگر نفس زکیه و ناصر کبیر از موسسین این سلسله بود.

3) نزاریان (298-567 ه.ق): از زیر مجموعه‌های آنها قرمطیان هستند که در بحرین حاکم شدند و عبیدالله سعید و مهدی در مصر و بعد‌ها حسن صباح در ایران که در نهایت در سال 654 ه.ق توسط هلاکو نابود شدند.

4) زیدیان یمن (290-1382 ه.ق): موسس آنها الهادی الی الحق و تا کنون نیز بر یمن تسلط دارند.

5) حمدانیان (308-386 ه.ق): آنها ابتدا از خوارج بودند اما بعدها شیعه شده و دو حکومت به صورت موازی در موصل و حلب تشکیل دادند.

6) آل بویه (322-447 ه.ق): ابوشجاع (بویه) و پسرانش که طی 113 سال حکومت بر نواحی مختلف ایران و عراق و حتی در دوره‌ای حکومت بر بغداد بیشترین نقش را در ترویج تشیّع بر ایران و عراق را داشتند.

7) بنی مزید (350-545 ه.ق): از همان قبیله بنی اسد بودند که توسط آل بویه در کوفه و عراق قدرت یافتند. شهر حلّه به عنوان مهم‌ترین مرکز علمی شیعه در آن عصر توسط بنی مزید تأسیس شد که بزرگانی چون علامه حلی را به جهان ارائه داد.

8) بنی حمود در آندلس (407-449 ه.ق): از بازماندگان ادریسیان بودند که با نیرنگ حکومت امویان در آندلس را سرنگون کردند.

9) سربدارن (736-783 ه.ق): شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری از نام‌آورترین افراد این سلسله هستند که تألیف کتاب لُمعه به درخواست ایشان انجام شد.

10) مرعشیان (760-996 ه.ق): آنها از نوادگان امام سجاد بودند که در منطقه مازندران تشکیل حکومت شیعی داده و با سربداران نیز در ارتباط بودند.

11) آل کیا (760-1000ه.ق): سید علی موسس آل کیا از سادات حسینی است که همزمان با مرعشیا ن در گیلان حکومتی محلی تشکیل دادند. تربیت اسماعیل صفوی در دوران کودکی و نجات او از دست آق قیونلوها توسط حامیان آل کیا انجام شد به همین دلیل بعد‌ها صفویان تا مدت‌ها با آنها مماشات می‌کردند.

12) صفویه (907-1145 ه.ق): غیر از هفت سال تسلط افغان‌ها که از 1135 تا 1142 اتفاق افتاد.

- تشیّع و حکومتهای شیعی هندوستان از نظر فکری و فرهنگی به شدت وابسته به حکومت صفویه در ایران بودند. متاسفانه با ضعف سلسله صفویه حکومتهای شیعی هند نیز توسط تیموریان از بین می‌روند:

13) عادل شاهیان (895-1097 ه.ق)

14) قطب شاهیان (918-1098 ه.ق)

15) نظام شاهیان: (895-1046 ه.ق)

 


[1]با اقتباس از کتاب «تشیّع در تاریخ» تألیف دکتر احمدرضا خضری و کتاب «تاریخ تشیّع در ایران از آغاز تا قرن دهم» تألیف دکتر رسول جعفریان. (مباحثی از مقاله‌ی حاضر که با اقتباس از کتاب تشیّع در تاریخ نگاشته شده عبارتند از: تاریخ تشیِع و حوادث مهم تاریخی در حکومت‌های پانزده‌گانه‌ی شیعی پس از حکومت امیر مؤمنان تا قرن دهم هجری. مباحثی که با اقتباس از کتاب تاریخ تشیّع در ایران نگاشته شده عبارتند از: عوامل نفوذ تشیّع در میان مردم؛ تشیّع در ایران در دوره‌های مختلف؛ معرّفی دوره‌های تاریخی حکومت‌های شیعی).

[2]سوره‌ی حشر، آیه‌ی 2.

[3]در این مدّت علی بن ابیطالب به عنوان نخستین مرد و جناب خدیحه کبری به عنوان نخستین زن، اسلام را پذیرفته و جان و مال خویش را در طبق اخلاص در خدمت یاری پیامبر نهادند.

[4]بنگرید به بحارالانوار، مجلّدات 23-27

[5]آخرین حجّ پیامبر در طول حیاتشان

[6]صحیح بخاری، ج 4، ص 31.

[7]نهج البلاغه، خطبه‌ی 3.

[8]نهج البلاغه، خطبه‌ی 27.

[9]سپاهیان یزید در این واقعه چنان کشتاری از مردان و زنان مدینه به منصه ظهور رساندند که روزها جوی خون از کشتار مردم در کنار قبر پیامبر جریان داشت.

[10]او از نسل فرزندان حضرت زینب سلام‌الله‌علیها نبود.

[11]«قُل لاَأَسئَلُكُم عَليهِ أَجرًا إِلاّ المَودّةَ فِى القُربى و مَن يقتَرِف حَسنةً نَزد لهُ فِيها حُسنًا إِنّ اللّهَ غَفورٌ شَكورٌ...»؛ سوره‌ی شوری، آیه‌ی 23.

[12]مخالفان انحصار قدرت در اعراب

[13]خلفای فاطمی، به ترتیب: عبیدالله مهدی (298-322)- القائم بامرالله(322-334)- منصور (334-341)- العزالدین الله (341-365)- العزیز(365-380)- الحاکم بامرالله (380-411)- الظاهر بالله (411-425)- المستنصر (425-487)- المستعلی الله (487-495)- الآمر باحکام الله (495-524)- الحافظ لدین بالله (524-564)- الظافربالله (544-549)- الفائزبالله (549-555)- العاضد بالله(555-567).

logo test

ارتباط با ما